دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

عالم قبر و استغاثه بر حسین(علیه السلام)

No image
عالم قبر و استغاثه بر حسین(علیه السلام)

بسم الله الرحمن الرحيم

اللهم و بحمدك ياذا العظمه و الجلال ، يا ملك يا موجود يا متعال ، يا من خرق علمه باطن السترات ، و أحاط بغموض حقائق الخفيات ، و خلق ما خلق من دون اعمال الرويات ، و سبحت لعظم سلطنته ملائكه السموات ، و أحصى عدد الاحيأ و الاموات . نحمدك على نعمائك العظام و نشكرك على مننك الجسام .

و نصلى و نسلم على نبيك محمد نبى الرحمه و امام الائمه ، المنتجب من طينه الكرم و سلاله المجد الاقدم ؛ و على اهل بيته ، أئمه الانام ، و مصابيح الظلام ، و ينابيع الاحكام ، و الدعاه الى دارالسلام ، عليهم من الله أفضل التحيه و السلام ، ما توالت الليالى و الايام .

حكايت بنده و شما، با آن ظالمى كه ديروز گفته شد كه گريبان ما به دست او گرفتار شده است نمى دانم به كجا خواهد رسيد، و چطور شد، و اين كار به كجا مى رسد؟

علت مستجاب نشدن دعا

گرفتارى در دست اين ظالم ، و مستجاب نشدن دعاىاللهم لاتجعل مصيبتنا فى ديننا تا كى خواهد بود؟

شب و روز، گريبانت در دست اين ظالم است كه ((نفس اماره )) باشد، و هيچ ملتفت نيستى كه اين بى مروت از اول عمر تا حال با تو چه كرده است . آيا خوب است كه تا وقت رفتن هم گريبانت دست اين ظالم باشد؟

پيغمبر (صلى الله عليه و آله ) در نصفه اى از شب ، روى مبارك بر خاك مى گذاشت ، اينقدر گريه مى كرد كه زمين تر مى شد. ام سلمه مى گويد كه عمده دعاى آن حضرت اين بود: الهى لاتكلنى الى نفسى طرفه عين أبدا

پيغمبر (صلى الله عليه و آله ) چنين دعا مى كند! بنده و شماها كه از اول عمر تا روزى كه برويم ، يك طرفه العين از او خلاص نشده ايم ، كار ما چه قسم خواهد بود؟

آن جناب دعا مى كرد كه ((خدايا مرا به او وامگذار)) و تو هنوز يك طرفه العين از او خلاص نشده اى .

جوانى تو را كه از تو برد، نمى دانم پيرى را از برايت مى گذارد، يا آن را هم مى برد؟

نه در فصل بهار ادا كردى ، نه در خزان قضائى كردى ! نه قربانى جوانى كردى ، نه قربانى پيرى ! آيا گذاشته اى براى وقت احتضار؟!

حكايت شده : يكى از عباد و زهاد، در وقت مردن ، اطرافش را گرفته بودند. گفتند: اينها براى خودشان گريه مى كنند. چون خر و حمال ايشان بودى ، شتر بارشان بودى ، گاو شخم ايشان بودى ؛ از دست ايشان مى روى ، و لهذا گريه و ناله مى كنند.

آن عابد ملتفت گريه ايشان شد. از آنها سؤ ال كرد: چرا گريه مى كنيد؟ يكى گفت : به جهت آنكه بى شوهر مى شوم . و ديگرى گفت : كفيلى ندارم . يكى گفت : تو پشت و پناه من بودى . يكى گفت : بعد از تو پرستارى و غمخوارى ندارم . و هكذا از اين گونه كلمات گفتند.

آن عابد ملتفت شد. گفت : برخيزيد از اطراف من دور شويد! بگذاريد مرا به حال خودم . نديدم يكى از شماها كه بر من گريه كند كه مى روى از اين عالم به آن عالم ، بر تو چه خواهد گذشت ؟ كارت به كجا خواهد رسيد؟

بلى ، مثل ابوذر در حديث وارد است كه پسرش كه ارتحال يافت ، رفت بر سر قبر او گفت : اى فرزند از تو راضى بودم . خدا از تو راضى باشد. غصه و اندوهى براى تو ندارم ، و غصه اى كه دارم اين است كه بر تو در آنجا چه خواهد گذشت ؟ با تو چه گفتند و چه كردند؟

بارى ، آن شخص گفت : برويد و بگذاريد بر حال خود گريه كنم ؛ ببينم چه صدا به گوشم مى رسد: صداى : ألا تخافوا و لاتحزنوا يا صداى : لابشرى يومئذ للمجرمين ؟

بارى ، تو همه عمرت گرفتار دنيا شدى ؛ وقت زندگى سعى در وصالش ، وقت مردن غصه فراقش . پس تو با خدا چه دخل و چه راه دارى ؟

ديروز گفتم كه اين ظالم نمى گذارد كه تو ملتفت خود شوى كه اگر اطاعت ندارى ، أقلا عذر تقصيرى بخواهى !

حضرت امير (عليه السلام ) در دعاى كميل - كه تعليم شيعيان نموده است - در چند موضع ، راهنمايى به طريق اعتذار از تقصيرات فرموده ، و كيفيت عذر خواهى در درگاه حضرت اله را تعليم نموده است . حالتى دارى كه به اين فقرات عذر بخواهى ، يا در اينها هم دروغ مى گوئى ؟

عرض مى كند: و قد أتيتك يا الهى ، بعد تقصيرى و اسرافى على نفسى ، معتذرا نادما.

يكى از اين فقرات را براى خود راست كن و بگو. اقلا در وقت عذر خواهى دروغ مگو! به دروغ كار نمى گذرد. امر آخرت ، به اين عظمت و بزرگى ، به اين حيله ها به اتمام و انجام نخواهد رسيد.

در يكى از عذرها عرض مى كند: أتراك معذبى بنارك بعد توحيدك ؛ اى خدا، بعد از توحيد كه اعتراف داشتم ، مرا عذاب مى كنى ؟! و بعد صدق اعترافى و دعائى خاضعا لربوبيتك ؟

عرض مى كند: أتسلط النار على وجوه خرت لعظمتك ساجده . ببين اينها كه مى گوئى ، راست مى گوئى ؟ تا حال يك سجده لعظمته به جا آورده اى ، و او را عظيم دانسته اى ؛ يا أهون الناظرين و أخف المطلعين او را قرار داده اى ؟

و على ألسن نطقت بتوحيدك صادقه ملاحظه كن آيا از روى راستى لا اله الا الله گفته اى ؟ و على قلوب اعترفت بالهيتك محققه .

مجملا طاعت و عبادت كه از دست تو رفت ، ببينم در عذرها صدقى دارى ؟ گفتم : اگر اين ظالم بگذارد، اقلا از عاقبت كار واهمه اى بكنند، آن هم خوب است ، اما نمى گذارد، بلكه مى گويد: مبادا بترسيد!

انصاف بده ، حال كه نه از براى خدا تعظيمى دارى ، نه عبادتى ، نه عذرى - اى مقصرين ! - واهمه هم نباشد؟

ديروز هم گفتم كه در منزل اولت فكر كن . بگو مى روم به قبر. نمى دانم روضه اى از روضات جنان است ؛ يا حفره اى از حفره هاى نيران !

قبر دو قسم است . كفن هم دو جور است : يكى حله بهشتى ، و يكى جامه آتش .

اقلا بترسيد از اينكه : نمى دانم چطور است ؟ نمى دانم چه خواهم كرد با دو ملك ؟

واهمه كن از آنكه نكير و منكر كه دو ملك قبرند كار من با اينها چطور خواهد گذشت ؟ در جواب آنها چه خواهم گفت ، و چه قسم از قبر بيرون مى روند؟ و رومان فتان القبور - آن هم ملكى است - كارش چه چيز است ؟ آنها به چه جهت سؤ ال مى فرمايند؟

رومان فتان القبور - كه حضرت سيد سجاد (عليه السلام ) در بعضى ادعيه اى كه در صحيفه است بر او صلوات مى فرستد - مى آيد براى دو كار: يا قبر را وسعت دهد هر كس را على حسب عمله ؛ و درى از نسيم بهشت بر قبر او وا مى كند كه داخل قبر شود؛ و يا آنكه قبر را تنگ مى كند، و درى از جهنم بر او مى گشايد كه سميم جهنم داخل آن شود.

اقلا بترسيد كه چطور مى آيد، و چه مى شود؟

فكر كن كه قبر سپار كه روى مرا طرف قبله مى كند، نمى دانم آن دو ملك مى گذارند به طرف قبله باشد، يا روى مرا بر مى گردانند، و مى گويند تو را با قبله چكار است !

اين امور خيلى بعيد است براى جناب شما بشود! مى گوئى اينها براى من نيست !

دو ملك ديگر نمى دانم كارشان با من به كجا خواهد كشيد؛ يعنى اين دو ملك كه مى نويسند حسنات و سيئات را، كه خدا مى فرمايد: عن اليمين و عن الشمال قعيد

اى غافل ! حيف كه كاتب گناهانت اجرت كتابت از تو نمى خواهد و نمى گيرد. اگر اجرت از تو مى گرفت ، هزارى نيم قران ، آن وقت معلوم مى شد، روزى چند هزار بيت گناه دارى .

امر اين دو ملك به دو قسم است : يك قسم پس از وفات بنده نامه را بر هم مى پيچد عرض مى كند: ((پروردگارا، بنده تو از دنيا رفت )). در حديث است كه اگر مؤ من است خطاب مى رسد: برويد بر سر قبر او، براى او عبادت كنيد تا قيامت .

نمى دانم اين طور است ، يا آنكه بعد از وفات هم وزر و وبال مى نويسند. بعضى هستند كه در عالم برزخند، و گناه از برايشان مى نويسند. مثل مبدع و كسى كه ملكى يا چيز ديگر غصب كرده باشد، و بعد از وفاتش ورثه تصرف كنند، اگر آنها معذور باشند. و مثل كاذب در دين ، چنانچه خداوند مى فرمايد: و نكتب ما قدموا و آثارهم

نمى دانم رفتار اين دو ملك با من چه قسم است . اقلا واهمه داشته باش ! مى گويم به اين ظالم بدبخت : حرف تازه اى دارم . خداوند در كلام خود فرموده :

يا أيها الذين آمنوا اتقوا الله و ابتغوا اليه الوسيله لعلكم تفلحون

لعلكم در آيات افاده ترجى مى كند. به جهت دفع غرور اهل غرور است . مى فرمايد: لعلكم تا اهل طاعتها به طاعت خود مغرور نشوند، و جزم به نجات خود نداشته باشند؛ حال در اين زمان اهل معصيت ، معصيت مى كنند، و يقين دارند كه به آن نجات مى يابند! و هر چه لوطيها مى گويند، آن را وسيله نجات مى دانند. مثل سر كدوئى براى سر سيدالشهدأ (عليه السلام ) ساختن ، و شبيه عروس قاسم به جوان امرد خوشروى سرخاب سفيداب بيرون آوردن .

مجملا مى گويم به اين ظالم : همه وسيله ها را از دستم بردى ، بيا اين وسيله بزرگ را كه وسيله الحسينيه است برايم بگذار. و دخيلش بشو كه يكى از اين وسايل حسينيه كه وسيله اى باشد، برايم بگذار.

وسایل حسینیه

مى خواهم امروز ((وسايل حسينيه )) را بشمارم . عدد آنها زياد است . هر چه بگويم بيشتر است ؛ ولى اين وسائل خصوصيتى دارند؛ لكن بدانيد كه ((معصيت خدا)) داخل آنها نيست ! تار و طنبور در ميان آنها نيست !

كار به قسمى شده كه هر چه بگويم به جائى نمى رسد؛ ولى به جهت اتمام حجت است كه پيغمبر (صلى الله عليه و آله ) فرمود: ((هر گاه بدعتى در دين ظاهر شد، و عالم علم خود را ظاهر نكرد: فعليه لعنه الله))

و بالجمله اگر خواسته باشم ((وسايل حسينيه )) را بشمارم ، و خصوصياتش را بگويم ، طول خواهد كشيد. كار يك روز نيست . ان شاءالله متدرجا خواهد آمد.

ولى بدان كه بعضى از اين وسايل ميان همه ائمه مشتركند، و بعضى مختص ‍ سيدالشهدأ (عليه السلام ) است .

مثلا محبه الحسينيه از وسايل او است ، و محبت همه ائمه اين قسم است . زياره الحسين (عليه السلام ) از وسايل است ؛ آنها هم زيارت دارند. غرض ، يك جوره مشتركند، يك جوره مختص خودش است كه هيچ شريك ندارد.

از وسايل حضرت حسين (عليه السلام )، يكى آب دادن به اوست . اين مختص به آن جناب است . چون هيچ امامى و پيغمبرى تشنه كشته نشد، و وقت رفتن تشنه نبود.

يكى اغاثه و استغاثه سيدالشهدأ است . اين هم به آن جناب مختص است ؛ چرا كه هيچيك در ميدان كشته نشدند كه استغاثه بكنند. حضرت امير (عليه السلام ) در محراب شهيد شد و ديگران در مواضع مختلفه .

مثلا از جمله وسايل ، يكى تجهيز آن جناب است . يعنى حال ، او را به احترام تجهيز كنند. چون كه هر امامى و پيغمبرى اگر اول مرتبه در تجهيزش كوتاهى شد، آخرش به عزت شد.

مثلا حضرت رضا (عليه السلام ) كه به آن طور شد، آخر مأمون ملعون با همه اهل شهر آمدند و تجهيزش كردند به آن احترام . حضرت موسى بن جعفر (عليه السلام ) اولش آن قسم ، آخرش به احترام . تنها كسى كه تجهيزش به احترام نشد، حضرت حسين (عليه السلام ) است . اما الآن مى توان تجهيز آن جناب كرد. چون نداريم امامى كه سه شبانه روز بدنش بر زمين برهنه و عريان افتاده باشد!

گفتم بعضى چيزها مشتركند؛ ليكن اينك حرف ديگر مى خواهم بزنم ، و بگويم كه سيدالشهدأ (عليه السلام ) مشترك ندارد.

مثلا زيارت پيغمبر (صلى الله عليه و آله ) مستحب است ، و افضل هم هست ؛ و هكذا زيارت حضرت امير (عليه السلام )؛ لكن زيارت سيدالشهدأ (عليه السلام ) خصوصيتى دارد در كيفيت زيارت كه شريك ندارد؛ از چند بابت :

يكى اين است كه در زيارت پيغمبر (صلى الله عليه و آله ) مى گوئى : السلام عليك يا نبى الله يا خاتم النبيين ... و هكذا از صفات خودش كه راجع به اسم و لقبند. اما سلام بر سيدالشهدأ (عليه السلام ) جور تازه دارد، سلام مى كنى بر خود او جدا و سلام مى كنى بر سر بريده او جدا، سلام مى كنى بر سينه شكسته اش جدا، سلام مى كنى بر بدنش جدا، سلام مى كنى بر محاسن خون آلوده اش جدا، سلام بر بدن برهنه اش جدا، سلام بر سر بر نيزه اش جدا؛

سلام بر خون او هم كه مى كنى اقسام دارد: سلام بر خونى كه بر زمين ريخت ؛ سلام بر خونى كه به بال كبوتر ماليده شد؛ سلام بر خونى كه ملك در شيشه كرد؛ سلام بر خونى كه بر صورت خواهرش ماليده شد؛ سلام بر خونى كه محاسنش از آن خضاب شد.

پس هر چه دارد سيدالشهدأ - از چهل پنجاه وسيله كه برآورد كرده ام - هيچكدام شريك ندارد.

حتى در محبت هم - البته محبت تمام ائمه لازم است ، اما - محبت حسين (عليه السلام ) يك خصوصيتى دارد. خصوصيات آنها با شمردن وسايل باشد.

امروز، اگر به ((كربلا)) رفته اى ، آن حضرت ((استغاثه )) دارد. از اينجاست كه در بعضى زيارات رسيده هفت دفعه لبيك داعى الله بگويند.

اين مطلب وجهى دارد؛ چنانچه آن مظلوم زيارت مصافقه دارد كه كأنه حالا با آن جناب بيعت مى كنى .

هفت لبیک

هفت ((لبيك )) جواب هفت ((استغاثه )) است كه آن حضرت فرمود.

آن ((استغاثه )) نه اختصاص به اهل آن زمان دارد، از ماها هم ((استغاثه )) فرموده است : ((لبيك )) مى خواهد همان استغاثه ؛ بلكه به عبيدالله بن حر جعفى فرمود مبادا به گوشش برسد و يارى نكند، كه اگر تو هم جواب ندادى همان حكم را دارد. آن هم مرد بى سعادتى بوده است . اين سعادت و بى سعادتى از جاى ديگر است . مى بينى از لشكر ابن سعد است در شب عاشورا مى آيد و از جمله اصحاب حضرت حسين (عليه السلام ) مى شود، و به نجات ابدى فايز مى شود. بايد از عاقبت كار ترسيد.

هرثمه از اصحاب امير (عليه السلام ) كارش به جائى رسيد كه در روز عاشورا از اصحاب عمر بن سعد شد. هرثمه مى گويد: خدمت اميرالمؤ منين (عليه السلام ) در بعضى از اسفار بوديم . آن حضرت رسيد در موضعى كه در آنجا درختى بود. قدرى خاك برداشت و بوئيد و فرمود: واها لك ايها التربه ؛ يعنى : خوشا به حال تو اى زمين ليحشرن منك أقوام يدخلون الجنه بغير حساب .

از اين حديث است كه بعضى مى گويند دفن در ((كربلا)) حساب را بر مى دارد. و از اينجا خواسته اند استكشاف كنند كه مدفون در ((كربلا)) حساب ندارد.

هرثمه گويد: ((نفهميدم كه حضرت مرادش چه بود...))

تا آنكه سالها گذشت و بى سعادتى او را گرفت تا از اصحاب عمر شد.

مى گويد: در روز ((عاشورا)) كه سوار بودم ، آن درخت را ديدم . به علامت آن درخت آن زمين را شناختم .

مى گويد: آمدم خدمت حضرت حسين (عليه السلام ) عرض كردم : يابن رسول الله ، با پدر بزرگوارت به اين زمين رسيديم و پدرت چنين فرمود.

آن مظلوم فرمود: بر من مخفى نيست اى هرثمه ! تو چه مى كنى ! يارى من مى كنى ، يا بر منى ؟

آن بى سعادت گفت : ((من عيال و اولاد دارم ، از ابن زياد مى ترسم )) و عذر ناموجه آورد. حضرت همان قسم كه به عبيدالله بن حر جعفى فرمود كه ((در اين صحرا نمان )) به هرثمه هم فرمود:

((تا مى توانى در اين صحرا نمان ، و برو كه صداى استغاثه مرا نشنوى))

هنوز آن صدا بلند است . نمى دانم مى شنوى يا نه ! حال هم جواب مى خواهد، نصرت مى خواهد.

گفتم برويم حالت آن حضرت را ببينيم . رفتيم ديديم : چند خيمه ، در صحرائى بى آبادانى . در اين چند روز گاهى مى شد چند نفر از كوفه به طريق اختفأ مى آمدند، و به آن حضرت ملحق مى شدند.

اين را بدانيد كه هر كس كه در كوفه بوده است و حكايت حضرت حسين (عليه السلام ) شنيده است ، و به يارى آن جناب نيامده ، ملعون است و شقى ؛ و هر كس تخلف كرد، مگر عذر شرعى داشته باشد.

اينست كه راوى يك نفر، دو نفر، مى آمدند. اما از جانب ابن زياد - عليه اللعنه - متصل دو هزار، سه هزار، چهار هزار، از صبح و عصر، مى آمدند. و در مثل امروز، حصين بن نمير آمد با چند هزار، يزيد بن ركاب كلبى آمد با چند هزار.

حالا كه ملاحظه حالت آن حضرت كردى در عالم معنى ، بدان يكى از كارهائى كه حضرت كرد، مجلس عزا فراهم آورد. مى خواهيم برويم آن مجلس ؛ لكن داخل آن مجلس نمى توان شد، بايد بيرون باشى . زيارت جامعه شنيده ايد؟ گريه جامعتى بوده است :

آن جناب رفت ميان خيمه و صدا زدند مردهاى اهل بيت و اولاد آن حضرت ، همه جمع شدند.

ظاهرا اهل بيت به قدر چهل نفر باشند: هفت برادر آن حضرت ، و اولاد امام حسن (عليه السلام ) بودند؛ اولاد جعفر طيار بودند؛ اولاد عبدالله بن جعفر بوده اند. چون حديث صحيح است كه حضرت فرمود: ((روز عاشورا همين كه گرد نشست ، نزديك مغرب شد، و لشكر آرام گرفتند، بر روى زمين ((ثلاثون )) از اهل بيت بود؛ لو كان رسول الله (صلى الله عليه و آله ) حيا، لكان هو المعزى اليه . غرض آن سى نفر كه كشته شده بودند، لااقل ده تا از اطفال و اسرا هم باقى مانده كه مجموع چهل نفر بودند كه ظاهرا از همه بزرگتر، حضرت ابوالفضل العباس بوده - كه سى و چهار ساله بوده است - و از همه كوچكتر آن طفل رضيع شيرخواره بوده . ملاحظه كنيد آن مجلس ‍ چه بود:

حضرت همه را جمع كرد و فرمود زنها بيايند. زنها آمدند در زير آن يك خيمه كه جز اهل بيت ديگرى نبود. اصل حديث دو كلمه است : فنظر اليهم ؛ يعنى : آن حضرت در اين حال كه جمع شدند، شروع كرد به نگاه كردن به آنها. يعنى اول نگاه كرد. و بكى ساعه ؛ يعنى : يك ساعت گريه كرد.

ملاحظه كنيد: همه اهل بيت زير يك خيمه جمع ، صداى سيدالشهدأ به گريه بلند شود، در اين صورت اهل بيت گريه نمى كنند؟ مردها كه گريه كردند، زنها گريه نمى كنند؟ اطفال ، زنها را گريان ديدند، گريه نمى كنند؟ پس ‍ صداى گريه همه بلند شد. حالا دو كار از حضرت صادر شد، بايد سر آن را ملاحظه كرد.

مرثیه

اى برادر، حاجت به مرثيه جعل كردن نيست ، به كنه همين دو كلمه برو تا قيامت از براى حزن و اندوه بس است .

حضرت نگاه كرد به آنها. ببينم چه نگاه بود اين نگاه :

در اول ، نگاه حيرت بود. يعنى حضرت متحير بود درباره اين عيال و اطفال . يكى نگاه حسرت بود. نگاه ديگر، نگاه وداع بود. گريه يك ساعت براى چه بود؟ گريه يك ساعت خيلى است !

در اين گريه حضرت تصوراتى داشت . ايشان را كه ديد جمع در يك خيمه ، همه متصل پيش هم نشسته ، تصوراتى كرد. گاهى تصور مى كرد گريه مى كرد. امور مستقبله همه پيشش حاضر بود.

برآورد كرد كه اين جمعيتى كه حالا زير يك خيمه اند، وقتى خواهد شد - در سه چهار روز ديگر - همه به همين جمعيت در قتلگاه خواهند بود:

بدنها يك طرف ؛ اسرا يك طرف !

انا لله و انا اليه راجعون

منبع:پژوهه تبلیغ

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.

پر بازدیدترین ها

راههای رسیدن به آرامش روانی از نگاه قرآن

راههای رسیدن به آرامش روانی از نگاه قرآن

قرآن کریم که بزرگترین معجزه پیامبراکرم(ص) است و تمام آنچه را که بشر برای هدایت نیاز داشته ودر آن آمده است، کاملترین نسخه برای آرامش روح است.
تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان ʆ) نقش امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در فتح ایران

تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان (6) نقش امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در فتح ایران

این نوشتار در نقد سلسله مقالاتی است که فتح ایران توسط اعراب مسلمان را یکی از مقاطع تلخ تاریخ معرفی نموده‌اند.
Powered by TayaCMS