مرورگر شما از جاوا اسکریپت پشتیبانی نمی کند. این مسئله ممکن است باعث ایجاد عملکرد غیر صحیحی در سایت گردد.
بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی
خانه
درباره ما
تماس با ما
جستجو
بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی
جستجو
موضوعات
منو
اطلاع رسانی های علمی
معرفی کتاب
تاریخ
تبلیغ
تعلیم و تربیت
حدیث
دین
سیاسی
قرآن
مدیریت
فلسفه
اهل بیت
مهدویت
آداب و احکام اصناف
عمومی
فقه
اخلاق
مجموعه پرسش ها و پاسخ های دانش آموزی
مطالب نقد شده
نقد فیلم و سینما
نقد فیلم
معارف فیلم
تاریخ سینمای ایران
سینمای ایران
سینمای جهان
اندیشه
تلویزیون
مصاحبه ها
علمی
مذهبی
زندگی نامه
سیاسی
اجتماعی
اخلاقی
نشست ها وهمایش ها
معرفی نرم افزار
معرفی نشریات
معرفی مراکز پژوهشی
زندگی نامه
یادداشتها
بانک پژوهشگران وفرهیختگان
زندگی نامه فرهیختگان
معرفی پژوهشگران
اخبار
فرهنگی
حوزه و دانشگاه
اعتقادی
سیاسی
اجتماعی
جامعه
اخبار عمومی
خبرگزاری ها
معرفی سایت ها
پایگاه های علمی
پایگاه های مذهبی
پایگاههای عقائد
پایگاههای فرهنگی
پایگاههای جامع موضوعات
پایگاههای اندیشمندان اسلامی
پایگاه های پاسخ گویی به سوالات
پایگاه های پاسخ گویی به احکام شرعی
پایگاه های تاریخی
پایگاه های آموزشی
اطلاعیه
بانک محتوای تبلیغ
محتوای تبلیغی
سیره اهل بیت علیهم السلام
تربیت در قرآن
شرح جامع نهج البلاغه
مشاوره اسلامی
خانواده
پاسخ به شبهات
اخلاق
حکایات
منبرهای شما
معارف نهج البلاغه
نهج البلاغه
اخلاق وتربیت اسلامی
اخلاق اسلامی
تربیت اسلامی
معارف اسلامی
حلال و حرام
قرآن شناسی
مباحث تفسیری
معرفت در اسلام
ویژگی ایمان ومؤمن
مصادیقی از سبک زندگی اسلامی
علل وعوامل ترس از مرگ
شیطان از منظرقرآن و روایات
دین وجامعه دینی
دنیاو آخرت
تعاون و بررسی مسأله اعانه
توبه و امید به مغفرت
اهتمام به عمر انسان در اسلام
خداشناسی
امامت و ولایت
خطبه فدکیه و فضایل حضرت زهرا (س)
ویژگی های انتظارو عصر ظهور
زیارت و توسل
شرح خطبه قاصعه
فضایل پیامبر (ص) و اهل بیت (ع)
سیره معصومین (ع)
محبت اهل بیت (ع)
مقامات اهل بیت (ع)
ویژگی ولایت اهل بیت (ع)
راه توشه عاشورائیان
روضه ها
ذکر مصیبت پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم
ذکر مصیبت فاطمه الزهراء سلام الله علیها
ذکر مصیبت امیرالمومنین علیه السلام
ذکر مصیبت امام حسن مجتبی علیه السلام
ذکر مصیبت امام حسین علیه السلام
ذکر مصیبت امام سجاد علیه السلام
ذکر مصیبت امام باقر علیه السلام
ذکر مصیبت امام صادق علیه السلام
ذکر مصیبت امام موسی علیه السلام
ذکر مصیبت امام رضا علیه السلام
ذکر مصیبت امام جواد علیه السلام
ذکر مصیبت امام هادی علیه السلام
ذکر مصیبت امام حسن عسکری علیه السلام
ذکر مصیبت متفرقه
آموزش تبلیغ
آموزش فن خطابه
آموزش کلاسداری
روش بیان احکام
سیره تبلیغی علماء وارسته
سیره تبلیغی معصومین
کاربرد جامعه شناسی در تبلیغ
مقالات اخلاق و آداب در تبلیغ
مهارت های آموزش معارف اسلامی
روش تحقیق و منبع شناسی
ویژه نامه ها
ویژهنامه دهه آخر صفر
ویژهنامه محرم
ویژه نامه ماه رجب
رمضان؛ماه نیایش ودعا
اطلاعیه
احادیث موضوعی
عبرهای نجات بخش
سعادت در زیادها
شقاوت در زیادها
سخنرانی ها
سخنران ها
سخنرانی موضوعی
بانک مقالات
نوع مقاله
پژوهشی
نشریات
پاسخ به سوالات
احکام
احکام
جنبشهای معنوی نوپدید
سبک زندگی اسلامی
تربیت دینی
تاریخ
اسلام
ایران
تاریخ اسلام
تاریخ ایران
تاریخ انقلاب
سیاسی
تاریخ اسلام
اسلام
ایران
تاریخ انقلاب
علوم سیاسی
اجتماعی
زن و خانواده
فرهنگی
ارتباطات
جامعه شناسی
روانشناسی
پیشوایان معصوم
حدیث
فقه
اعتقادی
اخلاق
اندیشه ها و مکاتب
رذایل
فضائل
مبانی علم اخلاق
نامه های اخلاقی
پند و اندرز
حکایات
مدیریت
مدیریت و فقه اسلامی
خلاصه کتب مدیریت
مدیریت اسلامی
آینده پژوهی
مدیریت آموزشی
مدیریت زمان
اقتصاد
فرق و مذاهب
فرق شیعی
فرق غیر شیعی
ادیان
ابراهیمی
غیر ابراهیمی
علوم قرآنی
علوم حدیث
فلسفه
محض
مضاف
فلسفه اسلامی
کلام
اسلامی
جدید
فقه و اصول
حقوق
منتخب نشریات
ارتباطات
فصل نامه تربیت تبلیغی
پيش شماره اول فصلنامه مطالعات معنوی
پيش شماره 2 فصل نامه تربیت تبلیغی
شماره اول فصل نامه تربیت تبلیغی
شماره دوم فصل نامه تربیت تبلیغی
شماره سوم و چهارم فصل نامه تربیت تبلیغی
شماره پنج و شش فصل نامه تربیت تبلیغی
فصلنامه مطالعات معنوی
پيش شماره اول فصلنامه مطالعات معنوی
پيش شماره 2 فصلنامه مطالعات معنوی
شماره اول فصل نامه مطالعات معنوی
شماره دوم فصل نامه مطالعات معنوی
شماره سوم فصل نامه مطالعات معنوی
شماره چهارم و پنجم فصل نامه مطالعات معنوی
شماره ششم فصل نامه مطالعات معنوی
شماره هشتم و نهم فصلنامه مطالعات معنوی
شماره دهم فصلنامه مطالعات معنوی
فصل نامه سبک زندگی
علوم تربیتی
آئین دوست یابی
خانواده
پرسش و پاسخ
تقویم عبادی
اعمال شب
اعمال شبانهروز
ولادت
شهادت
اعمال ماه ها
اعمال روز
اعمال ماه محرم
اعمال ماه رمضان
اعمال ماه شعبان
اعمال ماه رجب
چند رسانه ای
آلبوم تصاویر
علماء
شخصیتهای برجسته
اماکن
رهبران دینی
انقلاب
جبهه و جنگ
مقاومت
مناسبتها
آرشیو فیلم
سخنرانی
مداحی
مذهبی
آرشیو صوت
مداحی
مذهبی
سخنرانی
علمی
مولودی
مرثیه
اخلاقی
ادعیه
متفرقه
قرآن
معرفی نرم افزار
احادیث
سخنوری
آیات قرآن
صبر
کمک کردن
اخلاق و رفتار
اعمال دینی
فرهنگ علوم انسانی و اسلامی
اقتصاد
اقتصاد خرد
اقتصاد کلان
اقتصاد مالی و بخش عمومی
اقتصاد کشاورزی و منابع طبیعی
اقتصاد توسعه
اقتصاد اسلامی
اقتصاد و ریاضی
تجارت بین الملل
مکاتب اقتصادی
پول و بانکداری
علوم تربیتی
تکنولوژی آموزشی
تحقیقات آموزشی
فلسفه تعلیم و تربیت
علوم کتابداری و اطلاع رسانی
روانشناسی تربیتی
مشاوره و راهنمایی
کودکان استثنایی
مدیریت آموزشی
برنامه ریزی درسی
پیش دبستانی و دبستان
مدیریت
مدیریت صنعتی
مدیریت تحول
فرهنگ سازمانی
مدیریت استراتژیک
نظریه های مدیریت
مدیریت منابع انسانی
مدیریت عمومی
مبانی سازمان و مدیریت
مدیریت بازرگانی
مدیریت دولتی
مدیریت رفتارسازمانی
مدیریت فرهنگی
روانشناسی
روانشناسی عمومی
روانشناسی بالینی
روانشناسی رشد
روانشناسی شخصیت
روانشناسی فیزیولوژیک
روانشناسی یادگیری
روانشناسی صنعتی و سازمانی
روانشناسی اجتماعی
آسیب شناسی روانی
روان سنجی
روان شناسان نامدار
فرا روانشناسی
بهداشت روان
منطق
ارتباطات
جامعه شناسی
ادبیات فارسی
ادبا و نویسندگان
بلاغت
نظم
نثر
تاریخ
تاریخ اسلام
تاریخ ایران
فلسفه تاریخ
علوم سیاسی
مسائل ایران
اندیشههای سیاسی
روابط بینالملل
ادبیات عرب
ادیان و فرق
ادیان ابراهیمی - یهودیت
ادیان ابراهیمی - مسیحیت
ادیان غیرابراهیمی
فقه و اصول
فلسفه
فلسفه علم
فلسفه اسلامی
فلسفه غرب
فلسفه اخلاق
کلام
کلام اسلامی
کلام جدید
قرآنپژوهی
انسان شناسی
پیامبر شناسی
امام شناسی
هستی شناسی
معاد شناسی
خدا شناسی
قصص و تاریخ
اخلاق
احکام و فقه
علوم قرآنی
تاریخ تفسیر و مفسران
تاریخ قرآن
علوم حدیث
درایه حدیث
پیش زمینه حدیث
اصطلاحات حدیث
رجال
اخلاق
فضائل
رذائل
عرفان
نظری
عملی
فرق و مذاهب
خوارج (غیرشیعی)
تصوف (غیرشیعی)
اصحاب حدیث (غیرشیعی)
اشاعره (غیرشیعی)
ماتریدیه (غیرشیعی)
وهابیت (غیرشیعی)
غلات (غیرشیعی)
سایر فرق اهل سنت
معتزله (غیرشیعی)
مرجئه (غیرشیعی)
مشترک
کیسانیه (شیعی)
اثنا عشریه (شیعی)
زیدیه (شیعی)
اسماعیلیه (شیعی)
واقفیه (شیعی)
غالیان (شیعی)
بهائیت (شیعی)
اهل حق (شیعی)
نصیریه (شیعی)
سایر فرق شیعی
اصول فقه
فقه
عبادات
معاملات
ملحقات
حقوق
آیین دادرسی
جرم شناسی
حقوق بشر
مالکیت فکری
حقوق بینالملل
حقوق عمومی
حقوق جزا و جرمشناسی
حقوق خصوصی
ویترین
یادداشتها
تست
تردید در اصل هویت!
22 آبان 1386, 0:0
نوشته حاضر حاصل گفتگوی «خشت اول» با جناب آقای کافی، عضو گروه جامعه شناسی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، عضو هیئت علمی همایش هویت و گسست نسلها است که در سال 1383 توسط پژوهشگاه حوزه و دانشگاه با همکاری جهاد دانشگاهی برگزار شده است. آقای کافی در زمینه مسأله هویت و گسست نسلها صاحب مقالات علمی هستند و در این باب حرفهای زیادی برای گفتن دارند. ایشان مجموعه نوشتهها، سؤالات و دغدغههای ما را دربارة مسأله هویت طلاب به دقت مطالعه کردند و دعوت ما را برای گفتگو پذیرفتند. حاصل این گفتگوی فعّال بیان مقدماتی، به منظور ارائه الگوی مطالعه و بررسی...
تردید در اصل هویت!
تردید در اصل هویت! درآمدی بر تبیین اجمالی الگوی شناخت هویت اشاره: نوشته حاضر حاصل گفتگوی «خشت اول» با جناب آقای کافی، عضو گروه جامعه شناسی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، عضو هیئت علمی همایش هویت و گسست نسلها است که در سال 1383 توسط پژوهشگاه حوزه و دانشگاه با همکاری جهاد دانشگاهی برگزار شده است. آقای کافی در زمینه مسأله هویت و گسست نسلها صاحب مقالات علمی هستند و در این باب حرفهای زیادی برای گفتن دارند. ایشان مجموعه نوشتهها، سؤالات و دغدغههای ما را دربارة مسأله هویت طلاب به دقت مطالعه کردند و دعوت ما را برای گفتگو پذیرفتند. حاصل این گفتگوی فعّال بیان مقدماتی، به منظور ارائه الگوی مطالعه و بررسی کارشناسی این مسأله است. خشت اول: با توجه به حوزه تخصصی شما و مطالعاتی که دربارة مسأله «هویت» داشتهاید؛ اگر موافق باشید بحث را از گفتگو دربارة برخی مفاهیم شروع کنیم. مفاهیمی که تنقیح آنها، ابعاد مسأله را روشنتر میسازد. در این فرصت بهتر است دربارة موضوعاتی که مطرح کردید تأملات بیشتری داشته باشیم. اگر در این تأملات، الگوی مفیدی بدست آمده تأیید در نوبتهای بعدی، مطابق با آن، بررسیهای خود را ادامه دهید. اولین تأمل در مورد اصل وجود مفهومی به نام «هویت» است که آیا اصلاً چیزی به نام «هویت» وجود دارد یا نه؟ تا شما به دنبال آن باشید، ایجادش کنید، یا از آن گزارش دهید که در حال انحراف یا بحران به سر میبرد. امروزه در این زمینه نظرات متعدد و متکثری وجود دارد. قبل از اینکه بگوییم «هویت» چیست، باید بپرسیم آیا چیزی به عنوان «هویت» وجود دارد یا نه؟ در پاسخ این سؤال باید منظر فلسفی و معرفتشناسی را در نظر بگیریم. این اولین سؤال من است و پاسخ آن هر چه باشد مبنای کار ما است. چون این پرسش و پاسخ جزو بحثهای فلسفی و بنیادی است که ما قصد داریم تحلیلهای اجتماعی خودمان را بر مبنای آن ارائه دهیم. اگر کسی گفت «هویت» وجود ندارد، مسلماً در مورد چیستی آن بحثی نخواهد داشت و اگر گفت چیزی به عنوان «هویت» وجود دارد، آنگاه از چیستی و ماهیتش بحث میکند. فرقی نمیکند که ما مسأله «هویت» را بخواهیم در مورد «جوان» طرح کنیم یا در مورد «طلبه». بعضی از صاحبنظران علوم اجتماعی بر این باورند که در دوران «سنّت» چیزی به عنوان «هویّت» وجود داشت، ولی در دوران «مدرن» و «پست مدرن» چیزی به نام «هویت» وجود ندارد. پس اگر بخواهید چیزی را به عنوان «هویت» حفظ کنید، در واقع میخواهید ساختارهای یک جامعة سنتی را حفظ کنید. اما اگر بگویید جامعة مدرن و یا پست مدرن داریم و در درون این جامعه چیزی به عنوان «هویت» داریم این یک پارادکس است. بنابراین اگر باورمان این باشد که مفهوم هویت وجود دارد؛ یعنی میخواهیم عالِم سنتی را حفظ کنیم و ساختارهای سنتی یا به تعبیر خودمان آن «زی طلبگی» را در حوزه حفظ کنیم. اما اگر گفتید دنیای امروز تحول پذیر است و حوزهها هم بخشی از این دنیا هستند؛ بنابراین دیگر چیزی به نام «هویت» در حوزه مطرح نمیشود. خشت اول: به نظر شما آیا دغدغههای ما با عنوان پیشنهادی ما تطابق دارد؟ پیشفرض مهمی را مطرح کردید. بعضی از چیزهایی که در نوشتههای شما دیدم، مربوط به مسأله «هویت» نیست، بلکه سردرگمیهایی مربوط به حوزه آموزش است. مثلاً اینکه به عنوان طلبه و روحانی چه کار باید بکنیم؟ آیندةمان چیست؟ ... اینها بحث «هویت» نیست، بلکه مشکلات نظام آموزش و پژوهش و عدم برنامهریزی است. حوزه نظامی دارد که بعضاً اختلالات آموزشی و پژوهشی در آن وجود دارد. ما میتوانیم نظام آموزشی پژوهشی خیلی قوی داشته باشیم، در حالی که افراد تحت این نظام، افراد بیهویتی باشند. از طرف دیگر میتوان آدمهایی با هویت قوی یافت که تحت نظر یک نظام آموزشی و پژوهشی بسیار ضعیف قرار گرفتهاند و سرگردان هستند. دومین بحث این است که اصلاً مسأله «هویت» – در فرض وجود – یک مقولة ثابت است یا متغیر؟ سؤال عمده جامعهشناختی این است که «هویت» معطوف به تداوم و استمرار است یا تغییر و تحول؟ اگر گفتیم ثابت است و تداوم دارد، اتخاذ این مبنا ما را به شاخصههای جامعة سنتی برمیگرداند. ولی اگر بر این باور بودیم که خوبیِ «هویت» به پویایی، تحرک، تغییر و روزآمدی آن است، بسیاری از این حرفها تغییر میکند، و شاید «بیهویتی»، دیگر معنای دقیقی نداشته باشد... . سومین نکته این که بر مبنای پذیرش وجود هویت و باور اینکه فیالجمله، هویت امر ثابتی است، بحث عمده دیگری پیش میآید که اگر هویت ثابت است، تمام عناصر آن نیز ثابت است یا بخشی از عناصر آن؟ چه بخشی از عناصر هویت ثابت و چه بخشی متغیر است و تا کی و تا کجا میتواند متحول شود؟ خشت اول: اگر وقتش رسیده باشد اجازه دهید سؤال کنم که تمایل شما به کدام مبنا بیشتر است؟ نظر سوم را قبول دارم. یعنی هویت را میپذیرم، ثباتش را اجمالاً میپذیرم، ولی نه در همة جنبهها، بلکه بخشهایی از آن قابل تغییر است. و بخشهایی از آن ثابت. اگر فرصتی پیش آمد باید این مبنا مستدل شود و این تفصیل تبیین گردد. خشت اول: پس بر مبنای شما باید تداخل هویتها در اجتماع معنا داشته باشد. چون هویت به طور مطلق مقولهای مستمر و ثابت نیست، لذا هویتهای متعددی در بخشهای مختلف همپوشانی دارند و در بعضی از موارد احتمالاً تنافی دارند. به طور کلی آدمها میتوانند هویتهای متعدد داشته باشند. برای مثال منافاتی ندارد، کسی طلبه باشد و هویت طلبگی داشته باشد و پزشک، مهندس و یا ... هم باشد. این مسأله تا جایی که تعارضی به وجود نیاید، مشکلی ایجاد نمیکند، ولی گاهی بین این هویتها تعارض ایجاد میشود، آنجا باید چه کنیم؟ این مسأله تحت عنوان «تعارض هویتی» مطرح میشود و یک بحث روانشناسی یا به طور دقیقتر، «روانشناسی اجتماعی» میطلبد، که در هنگام تعارض هویتها چه باید کرد. در حالت کلی هویتها هم به صورت طولی و هم به صورت عرضی قابل جمع هستند. ما هویت انسانی، هویت ایرانی، هویت شهری یا فرهنگ قومی خاصی داریم. هویت طلبگی، کارمندی، پزشکی، روانشناسی و ... داریم. که بعضی میتوانند در طول و بعضی در عرض با یکدیگر جمع شوند. چهارمین نکتهای که میخواهم خدمتتان عرض کنم این است که آیا هویت یک بحث اکتشافی است که باید کشفش کنیم، یا یک بحث ایجادی است یا اینکه یک تحلیل و ماهیت سومی دارد. اگر گفتید کشف است، دست و پازدن ممنوع میشود. اگر هویت را ایجادی بدانید، یعنی میخواهید خط و جهت به آن بدهید، برجستهاش کنید و آن را کنترل کنید. در حالیکه اگر مبنای شما کشف بود اصلاً این مطلب معنی و مفهوم پیدا نمیکرد. اگر الگوی سوّمی بود علی القاعده باید ببینیم که الگوی ما چه اقتضائی دارد. تأمل پنجم این است که مسألة «هویت طلاب» دغدغه چه کسی است؟ دغدغة خود طلاب است یا علماء و فضلاء حوزه، یا دولتمردان سیاسی؟ من در همایش «هویت و نسل جوان» طی یک مقاله به طور مفصل به این مسأله پرداختهام و تفاوت هر رویکرد را بیان کردهام. اگر خود جوان این دغدغه را داشته باشد، به گونهای به مسأله نگاه میشود و اگر دغدغة علماء و فضلاء باشد، طوری دیگر و اگر مسألة حاکمان باشد، به گونهای دیگر. این مهم است که این مسأله از کجا به ذهن شما آمده؟ خشت اول: آشفتگیهایی که در بین طلاب جوان دیدهایم، ما را به سوی این بحث کشانده است. و به نظر ما این مسأله در درجة اول مسأله طلبة جوان است. پس زمینهای برای شما وجود داشته، اما این زمینه از کجا آمده؟ اکثر مسؤولین کشوری وقتی میخواهند برای طلاب حرف بزنند، بر این مسأله متمرکز میشوند. شاید این مطلب این زمینهها را در شما ایجاد کرده باشد. این احتمال را نمیدهید؟ برخی معتقدند علت این تأکید مربوط به ارتباط قدرت و دانش است. به هر حال این که مسأله «هویت» دغدغة چه کسی است، مهم است، چون باید از منظر خاص خودش به مسأله نگاه شود تا مفید باشد. نکته بعدی این است که اگر باور کردیم هویت وجود دارد و بخشی از آن ثابت است، گاهی باید به تغییر آن به سوی تعالی کمک کنیم. یکی از کارهای تمام انبیاء(ع)، تغییر «هویت جوان» در مسیر تعالی بوده است. ما این دغدغه را نداریم که اگر یک نکته باطلی در اندیشهها و هویت و نسل گذشته وجود داشت به دنبال تغییر و تصحیح آن باشیم، بلکه میگوییم چون مربوط به سنتهاست، همین خوب است. این اصرار به نحو کلی چه لزومی دارد؟ یکی از کارهای هر دین، البته دینهایی که پویایی و تحرک خود را حفظ کردهاند، ایجاد تغییراتی به منظور نیل به وضعیت بهتر است. البته ممکن است این تغییرها برای گروهها و صنفهایی مشکلساز باشد و بخواهند هویت ثابت باشد و تغییر نکند. باید هر کاری که لازم است تا طلبه بتواند وظیفهاش را خوب انجام دهد ولو اینکه هویت او در ظاهر تغییر کند انجام دهیم. نکته بعد مطلبی درباره «هویت طلاب جوان» است. تعریف و تأملات در مورد «طلاب» را به خود شما واگذار میکنم. درباره «هویت» بحثی اجمالی داشتیم، اما اجازه دهید درباره مفهوم «جوان» کمی بیشتر صحبت کنیم. درباره مفهوم «جوان» امروزه تأملات زیادی میشود. در ساختار جوامع سنتی واژه یا مفهومی به عنوان «جوان» نداریم. پدیدة «جوان» یا «جوانی» یک پدیدة مدرن است. یعنی این واژه در دنیایی معنا دارد که امروزه برای ما درست کردهاند. در جوامع سنتی هر فرد پس از مدتی که در کنار خانواده خود زندگی میکرد در دو مورد استقلال پیدا میکرد، یکی استقلال اقتصادی و دیگری استقلال زیستی. منظور از استقلال زیستی، بحث پیدا کردن شخصیت، بروز نیروی جنسی و بعد هم تشکیل خانواده است. و همراه همین استقلال زیستی با یکی دو سال دیر و زود، استقلال مالی و اقتصادی هم پیدا میکردند. و به سراغ زندگی میرفتند. بنابراین مشکلی با عنوان پدیده یا دوران «جوانی» وجود نداشت. در دوران مدرن یا اکنون که در آستانة دوران پست مدرن هستیم، بین استقلال زیستی و استقلال مالی به تناسب جوامع مختلف یک دوره فاصله زمانی ایجاد میشود. در ایران سن استقلال مالی حدوداً 25 الی 27 سال است و در خارج از ایران حدود 30 سال است. پس دورة ما بین این دو استقلال را به عنوان دورة «جوانی» میشناسیم که ویژگیهای خاص خود را دارد. این سردرگمیها، بیهویتیها و چه کنم چه کنمها، همه مربوط به این دوره است. اکثر جوانهایی که شغل پیدا میکنند و ازدواج میکنند، دیگر این دغدغهها از ذهنشان خارج میشود. خشت اول: یعنی دیگر مشکلی ندارند؟ نه. در چرخة زندگی میافتند. اگر مشکلی هم هست، در چرخة زندگی است. دغدغههایی مانند اینکه من باید چه کار کنم؟ ایرانی بودن خوب است یا نه؟ این هویت خاص را داشته باشم یا نه؟ به سنتها و هنجارها و قواعد آباء و اجدادم پایبند باشم یا نه؟ همة این سؤالها برمیگردد به این دورانی که گفتم. ولی بعد از آن میبینید که همین جوان، آدمی میشود که دوست دارد بچههایش هم طبق همین آداب و رسوم و ارزشهای نسل خودش رفتار کنند. همة آدمهایی که در چرخة زندگی میافتند، نسبت به ارزشها، هنجارها و هویت محافظه کار میشوند. در صورتی که ممکن است خود این فرد در دوران جوانی به شدت رادیکال بوده است. یعنی میخواسته وضع موجود را تغییر دهد. ولی اکنون محافظه کار شده است. لذا میتوان بر این باور بود که همة نسلهای میانسال نسبت به سنتها و ارزشها محافظه کار هستند. خشت اول: علی الظاهر در مورد طلاب حوزه، سابقاً بین استقلال کارکردی و توانایی نقش آفرینی از یک طرف و مقدار حضور آنها در حوزه فاصله زیادی نبوده است. یعنی هر چه که درس میگرفتند به تناسب آن کارکرد هم داشتند. حس میکردندمیتوانند کار مفیدی را با توجه به تربیت و تعلیم حوزوی انجام دهند. اما هماکنون به دلائلی بین مدت حضور طلبه جوان در حوزه و استقلال کارکردی او فاصله افتاده و یک خلاءی حس میشود. بنابراین در این منطقة الفراغ ممکن است احساس رهاشدگی برای طلبه جوان، نگرانیهایی را به وجود آورد. این دغدغه فقط برای جوانهای حوزه نیست بلکه کلیت روحانیت دچار این دغدغه هستند. خشت اول: تا زمانی که طلبه جوان به یک توانایی قابل توجه دست یابد این دغدغهها وجود دارد و تا وقتی که نقشهایی را به تناسب ظرفیتها و استعدادهای خود نیافته، چنین حسی را دارد. آیا شما این مطلب را قبول دارید؟ البته داوری دقیق این مسأله به مبنای شما در بودن یا نبودن «هویت» برمیگردد ولی کلیت آن را فی الجمله قبول دارم. در گذشته طلبه در بین مردم که میرفت، انتظاراتی که مردم و جامعه داشتند برآورده مینمود. ولی اکنون تصور میشود که این انتظارات برآورده نمیشود. و بین انتظارات و واقعیات فاصلههایی ایجاد شده است. اما قضاوت نهایی در این مورد نیاز به کار کارشناسی بیشتری دارد. به هر جهت پدیدة جوانی، پدیدة جدیدی است. بحث این است که آیا ما میتوانیم مثل این یا متناظر با این پدیده که در دنیا مطرح است در حوزهها هم مصداقی پیدا کنیم. مثلاً بگوییم ما از لحاظ جامعهشناسی یک دورانی را پیدا کردهایم که این دوران سبب سردرگمی طلاب جوان میشود ولی از آن زمان به بعد قسمتی از این سردرگمیها حل میشود و طلبه در روند و سیر طبیعی خودش میافتد. اما تأمل دیگر اینکه ما در یک روند جهانی قرار گرفتهایم و آن روند تغییر و تحولات سریع جهانی است که این روند جهانی را تحت عنوان «دوران گذار» تعریف میکنند. ضعفهای موجود در جامعه ما نمیتوانند به دور از این تغییر و تحولات تحلیل شود. لاجرم حوزههای ما هم در این روند تغییر و تحول جهانی یا «دوران گذار» واقع هستند. بخشی از این دغدغههای ما به خاطر این است که هنوز نمیدانیم موقعیت جهانی ما چیست و در جهان چه اتفاقی میافتد؟ تغییراتی که در 20 سال گذشته، در جهان رخ داده، مساوی است با کل تغییراتی که در طول تاریخ بشر بوجود آمده است. ما باید رابطه دوران گذار را با مسأله هویت طلاب جوان پیدا کنیم. از این قضیه نمیشود غافل بود و در حوزه کنونی ما درها بسته نیست. اکنون بیشترین مصرف اینترنت در قم است. جالب این است که بیشتر این مصرف در بین طلاب است. در مورد خوبی و بدی آن نمیخواهم بحث کنم، شما نمیتوانید به این پدیده بیتوجه باشید. طلاب سایت کفر را هم میخوانند و بعد میبیند این چیزهایی که در حوزه میخوانند جوابگوی نیازهای او نیست و به او اجازه نمیدهد که در مورد مسائل مختلف جهانی فکر کند. به نظر میرسد جهانی شدن را باید در کنار بحث هویت دید. بحث تغییرات و جهانی شدن و اینکه ما تا کجا میتوانیم با روند جهانی شدن پیش برویم و کجا باید مقاومت کنیم یکی از بحثهای اساسی است. خشت اول: پرداختن به این تأملاتی که حضرت عالی فرمودید و تبیین و توجیه آنها مجال بیشتری میخواهد که اگر موافق باشید در فرصتهای بعدی دربارة آن گفتگو خواهیم کرد. به نظر حضرت عالی چه عواملی در شکل دهی هویت طلاب نقش دارند؟ همان طور که گفتید مسأله مهم دیگری که لازم است روی آن گفتگو شود عوامل هویت دهنده طلاب جوان است، اولاً باید بحث شود که ما به چه چیزهایی میگوییم عوامل هویت دهنده، آنگاه عوامل را بشماریم. من فقط در این فرصت برای این عوامل چند مثال میزنم. بیشتر مثالهایی را ذکر میکنم که در حوزه در مورد آنها کار نشده است. تعریف عوامل هویت دهنده نیز در خلال آنها بدست میآید. یکی از عناصر و عوامل هویت بخش طلاب اشتغال و کار است. ما به طلبهها اجازة کار و فعالیت نمیدهیم، گاهی اوقات حتی کار متناسب با شأن طلبهها. طلابی که کاری متناسب با فضای طلبگی دارند، شخصیت مبرّز و ساخته شدهتری نسبت به طلبههای دیگر پیدا میکنند. مثلاً از بین طلبهها آن درصدی که مثلاً تدریس میکنند، شادابتر هستند و معلوم است که مقوله کار و فعالیت میتواند در هویت طلبگی تأثیر زیادی بگذارد. خشت اول: بُعد اقتصادی آن که مدنظر شما نیست؟ نه. منظورم فقط بُعد اقتصادی این ماجرا نیست. حتی اگر در مدارس به صورت غیر انتفاعی کاری کنیم که طلاب از ابتدا به نحوی در فعالیتهای فوق برنامه متناسب مشارکت کنند، نتایج ارزندهای بدست میآید. در دانشگاه که میروید اقسام و انواع گروهها با کارکردهای مختلف را میبینید. انجمن، بسیج، ... بولتن درست میکنند، بیانیه صادر میکنند و به نحوی دانشجو را به عرصه فوق برنامههای مؤثر در شکلدهی و رشد شخصیتیاش میکشانند و حساسیتهای اجتماعی و سیاسی خودجوشی او را برمیانگیزند و ... . خشت اول: یعنی به نحوی تمرین مشارکت اجتماعی میکنند. بله. مثلاً ورزشهای دست جمعی دارند، جشنهای دست جمعی دارند. در حوزهها که میآیید یک لَخْتی و رخوت وجود دارد و هر کسی برای خودش مشغول است. بعضی اصلاً زیبایی حوزه را به این میدانند که طلبهها گوشهنشین و کنارهگیر باشند. در این فضا اگر طلبهای ارتباطات خوبی فقط با یکی دو تا از همحجرهایهایش داشته باشد، خیلی موفق ارزیابی میشود. خشت اول: به نظر شما این مسأله چه اتفاقاتی را پدید میآورد؟ این مطلب باعث سرگردانی طلاب در حوزهها میشود. باید در مقاطع مختلف برای طلاب فعالیتهایی که به افزایش مهارتهای اجتماعی و تمرین کارهای جمعی میتواند کمک کند تعریف شود. با این کار میتوانیم در هر مقطعی، هدف هویتی خاصی را که از آنها انتظار داریم به آنها ببخشیم. البته باز پیشفرض این مطلب این است که هویت یک بحث ایجادی باشد. یکی از فعالیتهای متناسب با طلاب، بحث «نوشتن» است. میتوانیم یک سری بولتنها و مجلات داخلی تعریف کنیم و طلبهها را تشویق کنیم که برای آن قلم بزنند و اهل قلم شوند. چرا این همه طلبهها در حوزه فعالیت میکنند، امّا آنهایی که اهل قلم میشوند خیلی کم هستند. شاید به خاطر اینکه معمولاً فقط اجتهاد را به عنوان تنها خروجی رسمی و مشروع و ارزشمند حوزه در نظر میگیریم. و مقاصدی مانند نوشتن را جزئی و فرعی میدانیم و به طور یک دغدغه و ضرورت اصلی برای ما معنا ندارد وگرنه تاکنون تعداد زیادی از ژورنالیستهای جامعه بودند. باید این محیط رشد را برای آنها فراهم کرد. البته در مقاطع مختلف میشود کارهای مختلفی تعریف کرد. این کار میتواند بسیار تأثیرگذار باشد. کارهای دسته جمعی، اردو، ... کارهایی که در دنیا تجربه شده و نقشآفرین بودهاند، در این زمینه تنها چیزی که در حوزه وجود دارد؛ البته برای خود حوزه هم نیست و از جامعه گرفتیم؛ بحث عزاداریهای دسته جمعی است و چیز خاص دیگری نداریم. چه بسا این طلبه اگر در مسجد محلةشان هم بود همینگونه فعالیتها را داشت. یعنی این مجال و موقعیت را حوزه به او نداده است بلکه از فرهنگ جامعه بدست آورده است. حوزه در این مورد کاری قابل توجه انجام نمیدهد. به تعبیری حوزه طلاب را اجتماعی بار نمیآورد. برای مثال شما خودتان و هویتتان را با چه چیزی تعریف میکنید؟ اگر کسی به شما بگوید چه کاره هستید چه میگویید؟ اولین مؤلفهای که برای تعریف خودتان میگویید، شغلتان است. در جامعة امروز اگر از بین بخش اندکی که در جامعه شما را به عنوان طلبه میپذیرند بیرون بروید شاید خجالت بکشید که بگویید «من طلبه هستم». این واقعیت تلخ است ولی به هر حال وجود دارد. ولی به محض اینکه حتی پائینترین سطح حوزه را درس بدهید، یعنی مثلاً جامع المقدمات را بگویید، میگویید مدرس حوزه هستم و حتی اگر برود ضعیفترین درسهای معارف دانشگاه را بگویید میگویید من استاد دانشگاه هستم. چون این مطلب برای او هویت ایجاد میکند. اکثر چتهای طلبهها را که ببینید وقتی از او میپرسند چهکارهای؟ نمیگوید من طلبهام. چون اخیراً من دربارة مسأله جامعهشناسی چت در ایران کار میکنم خودم شاهد بودم که نمیگوید من طلبه هستم. ولی اگر جامع المقدمات را بگوید، میگوید من مدرس حوزه هستم یا مدرس دانشگاه هستم. میگوید من نویسندهام. حالا چه مینویسد؟ ممکن است در یک بولتن کوچک داخلی بنویسد، ولی خود این مطلب برای او هویت میآورد. به هر صورت باید راهکارهایی پیدا کنیم که برای طلبه ایجاد هویت کند. منظور کار خلاف شأن حوزه نیست، بلکه در همان حیطه وظایف و رسالتهای حوزههای دینی، هویتهای جدید سازگار با دنیای مدرن. بخش عمدة این رسالت به عهده متولیان و نخبگان حوزه است. خشت اول: به نظر شما متولیان حوزه در این مورد چگونه فکر میکنند؟ ممکن است حتی این حرفها را بعضی از بزرگان حوزه از شما نپذیرند، ولی به هر حال واقعیت است. طلبة فاضلی را میشناسم که در حیطه جامعهشناسی در حوزه علمیه و برای حوزه علمیه روزی 16-15ساعت کار علمی میکند. او میگفت اگر درس خارج فقه نروم، میگویند نمیتوانی شهریه بگیری. گویی تنها تعریف و هویت طلبگی این است که طلبه کلاس فقه رود و مباحثه فقه کند. حالا برای مثال هر چه این طلبه فاضل دربارة مسأله «جوان» در این مملکت کار دینی و مطالعات دینی انجام دهد، اصلاً احساس نیاز نمیشود در حالی که جامعه علمی، پشتیبانی علمی این مسائل را از حوزه انتظار دارد. میگفت مقاله میدهم، مطالعه میکنم، مینویسم، تدریس میکنم. اما حوزه کاری به این خدمات دینی من ندارد. ممکن است در گذشته چنین انتظاراتی از حوزه نبود، اما امروز، انتظار هست. امروز طلاب در تمام سطوح ساختاری جامعه دست گذاشتهاند - که من با این مخالف هستم - وقتی در جایی باشید ایجاد انتظار میکنید و باید جوابگو باشید. شما از نیروهای انتظامی و ارتش و سپاه و ... بگیرید تا در بحث دانشگاهها، آموزش و پرورش و اکثر وزارتخانهها، طلاب به عنوان متولیان فرهنگی، دینی میروند،گاهی تخصص هم ندارند. ادعاها هم گاهی بالا است، بعضی چهار سال میروند سرخورده میشوند و برمیگردند. به هر حال این مباحث تبعات وضعی خود را خواهد داشت برای آن باید تدبیرهای عملی اندیشید. نکتة دیگر این است که چه وجه تمایزی بین هویت طلاب و هویت دیگران وجود دارد. این هم جزو آن سؤالاتی است که میشود دربارة آن تأمل کرد. آیا هویت طلاب چیزی خارج و غیر از هویت جوانان دیگر است. بسیاری از کارشناسان به این مطلب باور دارند، که مفهوم هویت در جامعهشناسی در بحث شناخت قومیتها مطرح است. یعنی ما «هویت قومی» داریم ولی «هویت گروهی» نداریم. در جامعهشناسی گروهی بحث از هویت نیست بلکه بحث از «منزلت و نقش» وجود دارد. بنابراین باید بحث کنیم آیا اصلاً تعریف هویت برای «گروه» معنی دارد یا نه؟ یعنی آیا اصلاً میتوانیم بگوییم هویت گروه رانندگان، هویت گروه پزشکان، هویت گروه طلبهها. یا اینکه هویت مفهومی برای «قوم» است، مثل هویت ایرانی، هویت کُرد. به نظر میرسد آنچه که مد نظر ما در این بحث است، در حوزه روانشناسی به عنوان «شخصیت» از آن یاد میشود و در حوزه جامعهشناسی به آن نقش و منزلت میگویند. زی طلبگی یعنی شخصیت طلبگی نه هویت طلبگی. بعید به نظر میرسد که بتوانیم از لحاظ علمی. بحث هویت را در بین یک گروه مطرح کنیم. البته میتوان این عبارت را مسامحتاً مطرح کرد، چرا که ما دردمان را میدانیم و عناوین برای ما مشیر هستند. وقتی بحث از «هویت» به میان میآید، بحث دربارة مسألة قوم و مذهب است. مثلاً میگویند هویت دینی یا هویت ملی، هویت ایرانی، هویت آسیایی و معمولاً در یک سطح کلان از هویت بحث میشود. وقتی از آن سطح کلان پایینتر میآیند دیگر بحث «هویت» مطرح نیست. چون هویت چیزی است که عناصر و شاکلة خاصی دارد و این عناصر در همة افرادی که در ایران زندگی میکنند یا مسلمانان هستند، وجود دارد و خاص طلبهها یا گروه خاص دیگری نیست. در گروه طلبهها، یک سری انتظارات و هنجارها و ارزشهای خاصی وجود دارد که این شاخصهها، ویژگیهای خاصی به افرادی به نام طلبه میدهد و به هر حال آنها را از بقیه جدا میکند. ولی این ویژگیها لزوماً هویتساز نیستند. وگرنه هویت طلاب همان هویت مسلمان یا هویت ایرانی است. مثلاً اینکه در بحث هویت بحث گسست نسلها مطرح میشد، به این معناست که هویت ایرانی زیر سؤال میرود یعنی بعضی به فرهنگ غربی و جهانی شدن علاقمند شدهاند. خشت اول: لطفاً دربارة اصطلاح نقش و منزلت توضیحاتی بیشتری بدهید. «نقش» یعنی همان هنجارها و رفتارهایی که دیگران از فردی انتظار دارند تا انجام دهند و «منزلت» یعنی آن پایگاهی که آن فرد باید آن نقش را در آن پایگاه اجراء کند. مثلاً شما وقتی به خانه میروید یا فرزند هستید یا پدر. یعنی یا فرزند هستید و نقش فرزندی را بازی میکنید، مثلاً از پدرتان پول میخواهید. یا پدر هستید و نقش پدری را بازی میکنید و به فرزندتان پول میدهید. شما در جایگاه و منزلت پدر بودن نقشهای خاصی را به عهده میگیرید. «منزلت» پایگاهی است که شما نقشهایتان را در آن انجام میدهید. سردبیر مجله میشوید، این پایگاه شماست. این پایگاه ربطی به شخص شما ندارد بلکه اگر شما نباشید، شخص دیگری سردبیر مجله میشود. سردبیری یک پایگاه است. حالا شما در این سردبیری نقشهایی را باید انجام دهید. یعنی به شما نقشهایی محول میشود. اینکه چقدر بتوانید آنها را محقَق کنید، بحث دیگری است. در مورد حوزه هم، همینگونه است و میتوانیم بگوییم که حوزه یکسری پایگاه دارد و این پایگاهها متعدد است. پایگاه مرجعیت، تدریس، تبلیغ، امام جماعت، نماز جمعهای، امام جمعهای و... . بعد از انقلاب این پایگاهها زیاد هم شده است. من در این پایگاهها باشم یا نباشم مهم نیست. به هر حال این پایگاهها در حوزه وجود دارد. گاهی فردی الف در این پایگاهها میآید و نقش ایفا میکند و گاهی فرد ب میآید قرار میگیرد. اینکه چه کسی صلاحیت دارد این نقشها و پایگاهها را برای حوزه تعیین کند خود بحث بسیار مهمی است. نکتة دیگری که قابل تأمل است و باید بحث شود، بحث تنوعطلبی جوان است. جوان ماهیتاً تنوعطلب است و به نظر میرسد این تنوعطلبی یک هویت متنوعی را هم به دنبال میآورد. یعنی شما هیچگاه نمیتوانید همة طلبهها را یک جور تربیت کنید. مثلاً وقتی 000/30 طلبة جوان دارید. اگر نگوییم 000/30 هویت مستقل داریم لااقل میبایست اصل تکثر و تعدد را پذیرفت. در اینجا بحث مهم این است که چگونه مسأله واقعی تنوع طلبی طلاب را با هویت حوزه سازگار کنیم. این تنوعطلبی مشکل زیادی را ایجاد میکند و در مسائل مختلف میتواند وجود داشته باشد. آن چیزی که به طور واضح ایجاد تنوع میکند، تنوعات سیاسی است. اکنون در بین طلبهها هواداران سیاسی مختلفی وجود دارد که این تنوع در حوزه سیاسی و در تمامی حوزهها تبعاتی و باید آنها را شناخت. یکی از مشکلاتی که در جامعة ما از اول انقلاب تا بحال کمابیش وجود داشته، این است که به قضایا تک بعدی نگاه میکنیم. امروزه جامعهها، جامعههای تک بعدی نیستند. مثلاً در ایران دورهای میآیند بحث اقتصاد را اصل میدانند، دورهای دیگر بحث فرهنگ را دورهای دیگر بحث سیاست را و دورهای دیگر بحث ... . انگار قسم خوردهایم همیشه تک بعدی به مسائل نگاه کنیم. جامعة امروز مثل کلافی است که چند سر نخ دارد، و هر کسی میآید، یکی از این سرنخها را میکشد و میرود. بعد از اینکه یکی کشیده شد، تا جایی میرود و بعد دوباره گره میخورد و به قول ما گره کور میشود و دیگر به راحتی باز نمیشود. تحلیل و تدبیر جامعة امروز، نیاز به تخصصهای مختلف دارد. تخصصهای فرهنگی، سیاسی، پژوهشی، آموزشی. حوزهها هم امروزه به دور از این بحث نیستند. یعنی مسائل حوزه حل نمیشود، مگر اینکه یک نگاه کلان و جامع وجود داشته باشد. مسأله آموزش، معیشت، پژوهش، فرهنگ، مشکلات در اجرائیات و ... همة اینها با هم تأثیر مجموعهای دارند. متأسفانه در فرهنگ ما ایرانیها جامعنگری و کار دسته جمعی کم است. در بحث هویت حوزه هم باید وجوه متعدد را دید، بخشی از آن به بحثهای اقتصادی برمیگردد، بخشی از آن به بحثهای روانشناسی بخشی دیگر به مسائل فرهنگی و اجتماعی، بخشی دیگر سیاسی و ... . حتی ساختار شهری نیز در این بحث نقش دارد. شکلگیری ساختار شهر قم در این مورد تأثیر گذار است. طلبهها کجا ساکن هستند. هیچ فکر کردهاید علماء چرا باید فقط اطراف حرم مطهر باشند. علما در محلههای حاشیهای شهر نیستند و به دو از مردمند. همة علماء و فضلاء در جایی متمرکز شدهاند. گاهی اوقات همین مطلب به ظاهر ساده مشکلات عدیدهای ایجاد میکند. پرسش اساسی این است که چه کسانی باید به این مسائل بیاندیشند؟ خشت اول: مسلماً اندیشیدن به برخی مسائل بنیادین نیاز به زمینهسازی و گذر زمان دارد. البته اگر بتوان از این گذر زمان به نفع این مسائل کمک گرفت. یکی از چیزهایی که به نظر من هویت ساز است، مقوله ارتباطات است. ارتباط علماء با مردم است. ارتباطات طلبهها معمولاً ضعیف است. من در شهرکی زندگی میکنم که همه طلبه هستند. امسال سال سوم است که در این محله زندگی میکنم. در این مدت نه من به یکی از این همسایه گفتهام اسم شما چیست، نه یکی آمده از من پرسیده است تو کی هستی و چه کارهای؟ یعنی ارتباطات بسیار پائین است. لذا وقتی طلبهها با این سطح از ارتباطات در جامعه وارد میشوند، همین ضعف ارتباطی گاهی اثرات نامطلوبی دارد و گاهی موارد زنندهای دیده میشود که به شدت به پایگاه روحانیت لطمه میزند. ممکن است در حوزه اینگونه تعریف کنیم که طلبه فقط باید درس بخواند و فارغ از این مسائل باشند، حتی روزنامه نخواند، تلویزیون نبیند، چت نکند، این کار را، آن کار را نکند، خانة همسایه نرود، مهمانی نرود، عیدهای غیر مذهبی مانند عید نوروز نباید شرکت کنند و ... . درست است که شب درسی حریم دارد ... و بالاخره اینگونه محدودیتهای خاص در برقراری ارتباطات یک شخصیت و هویت خاصی را ایجاد میکند و طلبه ناگهان میبیند که جامعه از او انتظارات دیگری دارد که او در مورد هیچ یک آمادگی لازم را ندارد. خشت اول: اگر امکان دارد الگوی مناسبی جهت مطالعه و بررسی مسأله هویت طلاب را در اختیار مخاطبان ما قرار دهید. الگویی که من برای مطالعه این مسأله ارائه میدهم یک الگوی چهار مرحلهای است. البته بنابر آنچه توضیح دادم من لفظ هویت را به طور تسامحی بکار میبرم: مرحلة اول کشف ویژگیهایی است که سبب هویتسازی میشود. به عبارت دیگر عناصر هویت چه هستند؟ و ایا این عناصر هویتساز طلاب با عناصر هویتساز در دیگران متفاوت هست یا نه؟ این یک مرحله از کار است که نیاز به کار میدانی دارد. مرحلة دوم آسیبشناسی هویت طلاب و این که چه آسیبهایی این هویت را رنج میدهد. مرحلة سوّم بررسی عوامل این آسیبها است، یعنی دنبال شناسایی عوامل باشیم. و مرحلة چهارم ایجاد راهکار و الگوسازی برای شکل دادن یک هویت خاص برای طلبهها که مطلوب و مورد انتظار جامعه دینی ما باشد. خشت اول: از وقتی که در اختیار ما قرار دادید متشکریم. من هم متشکرم. سوتیتر: 1) آیا اصلاً چیزی به نام هویت وجود دارد یا نه؟ تا شما به دنبال آن باشید؛ ایجادش کنید، یا از آن گزارش دهید که در حال انحراف یا بحران به سر میبرد. 2) مسألة «هویت طلاب» دغدغه چه کسی است؟ آیا دغدغة خود طلاب است یا دغدغة علماء و فضلاء حوزه، یا دغدغة دولتمردان سیاسی؟ 3) ما این دغدغه را نداریم که اگر یک نکته باطلی در اندیشهها و هویت و نسل گذشته وجود داشت به دنبال تغییر و تصحیح آن نباشیم، بلکه میگوییم چون مربوط به سنتهاست، همین خوب است. 4) در ساختار جوامع سنتی واژه یا مفهومی به عنوان «جوان» نداریم. پدیدة «جوان» یا «جوانی» یک پدیدة مدرن است. یعنی این واژه در دنیایی معنا دارد که امروزه برای ما درست کردهاند. در جوامع سنتی هر فرد پس از مدتی که در کنار خانواده خود زندگی میکرد در دو مورد استقلال پیدا میکرد، یکی استقلال اقتصادی و دیگری استقلال زیستی. 5) حوزههای ما هم در این روند تغییر و تحول جهانی یا «دوران گذار» واقع هستند. بخشی از این دغدغههای ما به خاطر این است که هنوز نمیدانیم موقعیت جهانی ما چیست و در جهان چه اتفاقی میافتد؟ تغییراتی که در 20 سال گذشته، در جهان رخ داده، مساوی است با کل تغییراتی که در طول تاریخ بشر بوجود آمده است. ما باید رابطه دوران گذار را با مسأله هویت طلاب جوان پیدا کنیم. 6) یکی از عناصر و عوامل هویت بخش طلاب اشتغال و کار است. ما به طلبهها اجازة کار و فعالیت نمیدهیم، گاهی اوقات حتی کار متناسب با شأن طلبهها. طلابی که کاری متناسب با فضای طلبگی دارند، شخصیت مبرّز و ساخته شدهتری نسبت به طلبههای دیگر پیدا میکنند. مثلاً از بین طلبهها آن درصدی که مثلاً تدریس میکنند، شادابتر هستند و معلوم است که مقوله کار و فعالیت میتواند در هویت طلبگی تأثیر زیادی بگذارد. 7) طلبة فاضلی را میشناسم که در حیطه جامعهشناسی در حوزه علمیه و برای حوزه علمیه روزی 16-15ساعت کار علمی میکند. او میگفت اگر درس خارج فقه نروم، میگویند نمیتوانی شهریه بگیری. گویی تنها تعریف و هویت طلبگی این است که طلبه کلاس فقه رود و مباحثه فقه کند. حالا برای مثال هر چه این طلبه فاضل دربارة مسأله «جوان» در این مملکت کار دینی و مطالعات دینی انجام دهد، اصلاً احساس نیاز نمیشود در حالی که جامعه علمی، پشتیبانی علمی این مسائل را از حوزه انتظار دارد. میگفت مقاله میدهم، مطالعه میکنم، مینویسم، تدریس میکنم. اما حوزه کاری به این خدمات دینی من ندارد. 8) به نظر میرسد آنچه که مد نظر ما در این بحث است، در حوزه روانشناسی به عنوان «شخصیت» از آن یاد میشود و در حوزه جامعهشناسی به آن نقش و منزلت میگویند. زی طلبگی یعنی شخصیت طلبگی نه هویت طلبگی. 9) جامعة امروز مثل کلافی است که چند سر نخ دارد، و هر کسی میآید، یکی از این سرنخها را میکشد و میرود. بعد از اینکه یکی کشیده شد، تا جایی میرود و بعد دوباره گره میخورد و به قول ما گره کور میشود و دیگر به راحتی باز نمیشود. تحلیل و تدبیر جامعة امروز، نیاز به تخصصهای مختلف دارد. فرهنگی، سیاسی، پژوهشی، آموزشی. 10) حتی ساختار شهری نیز در این بحث نقش دارد. شکلگیری ساختار شهر قم در این مورد تأثیر گذار است. طلبهها کجا ساکن هستند. هیچ فکر کردهاید علماء چرا باید فقط اطراف حرم مطهر باشند. علما در محلههای حاشیهای شهر نیستند و به دو از مردمند. همة علماء و فضلاء در جایی متمرکز شدهاند. گاهی اوقات همین مطلب به ظاهر ساده مشکلات عدیدهای ایجاد میکند. پرسش اساسی این است که چه کسانی باید به این مسائل بیاندیشند؟ 11) به نظر میرسد بحث جهانی شدن را باید در کنار بحث هویت دید. در حوزة کنونی ما درها بسته نیست. اکنون بیشترین مصرف اینترنت در قم است. جالب این است که بیشتر این مصرف در بین طلاب است. شما نمیتوانید به این بحث بیتوجه باشید. طلاب، مطالب «سایتِ کفر» را میخوانند و بعد میبینند که این چیزهایی که در حوزه میخوانند جوابگوی نیاز او نیست.
نشریه خشت اول
تردید در اصل هویت!
نظر خود را بنویسید!
در حال حاضر هیچ نظری برای این مقاله وجود ندارد.
برای درج نظر خود درباره
تردید در اصل هویت!
فیلدهای زیر را پر کنید.
نظر شما
عنوان
امتیاز
-
1
2
3
4
5
نظر شما
اطلاعات شما(اختیاری)
نام شما
آدرس شما
پست الکترونیک
جستجو
این موضوعات را نیز بررسی کنید:
اجتماعی
مطلب مکمل
کتاب هویت دینی جوانان
این کتاب به مسئله دین و دینداری جوانان و نوجوانان و آسیب شناسی تبلیغ دینی و دین داری در جامعه و تبلیغ دینی برای جوانان پرداخته است.
15 فروردین 1397, 23:23
جدیدترین ها در این موضوع
رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران
در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزشهای اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهمالسلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شدهاند با تلاشهای خود سعی بر بیارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
30 خرداد 1403, 15:48
تبیین و ضرورتشناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری
در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مسالهی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
30 خرداد 1403, 15:48
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری
در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
30 خرداد 1403, 15:48
دختر در آینه تعامل با پدر
یهود از پیامبری حضرت موسی علیهالسلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیهالسلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
30 خرداد 1403, 15:47
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل
با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.
30 خرداد 1403, 15:47
پر بازدیدترین ها
اگر والدین به فرزندان ستم کنند فرزندان چطور برخورد کنند، بطوری که هم موجب ناراحتی آنها نشود و هم بتوانند آنها را امر به معروف و نهی از منکر کنند، و اگر نصیحت تأثیر نداشت چطور باید با آنها برخورد کرد؟
24 آبان 1393, 14:10
سخنرانی استاد فرحزاد با عنوان محبت حضرت زهرا علیه السلام
29 دی 1393, 17:31
نسبت های چهارگانه (نسب اربع)
24 آبان 1393, 14:8
ابزارهای جنگ نرم دشمن
28 دی 1390, 0:0
راههای رسیدن به آرامش روانی از نگاه قرآن
قرآن کریم که بزرگترین معجزه پیامبراکرم(ص) است و تمام آنچه را که بشر برای هدایت نیاز داشته ودر آن آمده است، کاملترین نسخه برای آرامش روح است.
11 دی 1396, 13:58
سایت های پژوهشکده باقرالعلوم
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان
پژوهه تبلیغ
Powered by
TayaCMS