دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

تفکر ترجمه‌ای

«نقد با شک، آغاز می شود و منتقد با بیدار کردن شک، می کوشد تا پایه های «یقین» را استوار کند و امروز «بنیادگرایی لیبرال» با همان جزمیت بنیادگرایی مارکسیستی، ساحت تفکر انتقادی و غیر ترجمه ای را به تعطیل و تسلیم فرا می خواند. ما در عصر ترجمه و تقلید به سر می بریم و ...
No image
تفکر ترجمه‌ای
عنوان مقاله: تفکر ترجمه ای «نقد با شک، آغاز می شود و منتقد با بیدار کردن شک، می کوشد تا پایه های «یقین» را استوار کند و امروز «بنیادگرایی لیبرال» با همان جزمیت بنیادگرایی مارکسیستی، ساحت تفکر انتقادی و غیر ترجمه ای را به تعطیل و تسلیم فرا می خواند. ما در عصر ترجمه و تقلید به سر می بریم و کسانی متفکرتر دانسته می شوند که مترجم ترند. جرأت اجتهاد در برابر غرب، از ما سلب شده است اما تمدن سازی بدون برخورد انتقادی با تفکر ترجمه ای، امکان ندارد. امروز «ترجمه»، در علوم سیاسی، اقتصاد، حقوق و حتی ادبیات و الهیات، «تابو»های بسیاری تراشیده است که حتی نگاه انتقادی به آنها، جزء محرمات عصر جدید درآمده است. یک ارجاع مطنطن با سلسله سندی هر چه غربی تر، اعتباری بیش از هزار نظریه پردازی بومی و اجتهادی یافته و ظاهراً خلل برنمی دارد زیرا «استاد فرموده» را نمی توان به زیر مهمیز سوال کشید!! تألیفات جامعه شناسان، متکلمان، حقوقدانان و فیلسوفان سیاسی غرب، در کشورهای نظیر ما بدل به متون مقدس شده اند. بسیاری از رجال ما و محافل آکادمیک شرق، فکر کردن را کنار گذارده اند و تنها ترجمه می کنند و این تحجر جدید به اندازه تحجر قدیم، راه «اجتهاد» را بسته است و البته اگر تحجر قدیم، راه را بر «اجتهاد» نمی بست، تحجر جدید تجدد غربی، تا این حد میدان نمی یافت. تجدد به سبک غرب، چنان حالت ارتدوکسی و جمود به خود گرفته که رابطه ما با روند «ترجمه»، از رابطه «شاگرد- معلم» نیز تنزل کرده و به رابطه «مرید- مرشد» بدل شده است و حتی انسان های با استعداد ما که قادر به جریان دادن گفتمان های جدید در محافل روشنفکری می شوند، همه استعداد خود را در «تقلید» هر چه شبیه تر با نسخه اصل و در جهت بومی سازی فرهنگ غرب مصروف داشته و خطوط قرمز را قرمزتر کرده اند. کمیته های ترجمه ای بد اخلاق، تنگ چشم و خودجوشی!! تشکیل شده که با غربالی ریزبافت، همه آنچه بر خلاف آیات مقدس عصر جدید غرب، منتشر می شود، بیخته و روحیه اجتهاد را سرکوب و استهزا می کند که: «علمی نیست»، «مشخصات آکادمیک و کلاسیک را ندارد»، «به منابع خارجی، ارجاع نداده است»، «لحن ایدئولوژیک دارد» و... حال آن که اگر معیار یک داوری ایدئولوژیک (به مفهوم «غیرعلمی»)، همانا قضاوت جانب دار و به دور از انصاف باشد، از قضاء، ایدئولوژیک ترین لحن را در غرب گرایان متعصب و مدرنیست های جزم اندیش باید سراغ گرفت. دیگر با متواترات ترجمه ای، نمی توان چانه زد و ذهن ما پر شده است از سمعیات غیرمدلل که در خواب هم نباید به آنها شک کرد. محافل فرهنگی ما زبانی سرشار از منقولات غربی یافته و به آن تعبد می ورزند و انکیزیسیون روشنفکری غرب با وسواس هزار بار شدیدتر و موهن تر، مراقب فکر کردن ماست و هر کس به این مقدسات، کفر ورزد یا مرتد شود به صلیب «تحقیر» و «تحریم» کشیده خواهد شد. آورندگان پیام مغرب زمین به برکت رسانه های جهانی غرب، در عالم فرهنگ، چنان حکومت نظامی اعلام کرده اند که انتقاد از یک عالم علوم اجتماعی غرب یا از یک فیلسوف تحلیل زبانی یا یک کشیش متجدد انگلیسی، صد بار خطیرتر از انکار خدا و اخلاق و حقیقت در «عصر اعتقاد» شده است و مؤلف نقد خرد ناب- ایمانوئل کانت، فیلسوف مدرنیته- هرگز گمان نمی کرد که با این کتاب، بنیاد یکی از جزمی ترین اصول عقاید را در طول تاریخ می گذارد. امروز ساده ترین حرف های غربی را در ابهامی مقدس می پوشانند و حق داوری را از خواننده جهان سومی!! سلب می کنند. امروز بسیاریم کسانی که می نویسیم بی آن که دلالات واقعی آن چه را می نویسیم در نظر داشته باشیم افکار خود را فکر نمی کنیم. خود، حرف می زنیم اما حرف های خود را نمی زنیم. ما فکر نمی کنیم. ما فکر می شویم. امروز و هر روز، خرمن امتیازات و افتخارات را به پای پژوهشگران بی ضرر و فاضلان بی طرف می ریزند. گرچه اهل فضل شاید نابردبار و تنگ افق و تجاوز پیشه باشند اما «نقد ملتزم»، راست فتنه انگیز است و امروز، راست فتنه انگیز، از «دروغ مصلحت آمیز»، بالاتر است. در دورانی که بضاعت یا جرأت نقد غرب را ندارند و فقط به آن فحش می دهند یا آن را می پرستند، مردان و زنانی فرهیخته و دقیق باید، تا به این مجاهدت علمی برخیزند و با شک در داده های انبوه ترجمه ای، خواب ذهنی جامعه علمی کشور را برآشوبند گرچه منتقد جدی، همواره تنهاست. ناقد ملتزم نیز می توانست نظاره کنان، تفاضل کند و چون فاضلان بی درد و بی مسأله و غایب از صحنه باشد که جز در ازای «ما به ازای شخصی»، حاضر و بلکه قادر به فکر کردن و نوشتن نیستند و نه هرگز برای «اصول»، رنج نوشتن می برند و نه در راه دفاع از «حقیقت» و «فضیلت»، احرام تفکر می بندند اما اینان هرگز هیچ معضل بزرگ علمی را نیز حل نخواهند کرد زیرا مسأله ها را متفکران دردمندند که حل می کنند و تا بوده چنین بوده و تا هست چنین است. زبان حل ناقد ملتزم، این است که من به عنوان یک انسان، باید عکس العمل نشان دهم وگرنه، انسانیت من مشکوک خواهد شد و وقتی یک نویسنده، قلم به دست گرفت و شناخته شد، به محض آن که در مورد مسأله معینی سکوت کند، همه خوانندگان حق دارند یقه اش را بگیرند که چرا سکوت کردی؟ وقتی از «نقد»، سخن می گوییم، بی شک به تفاوت میان چاقوی جراحی با ساطور قصابی، توجه داریم و طرفین نقد باید هر دو ملتفت این تفاوت باشند. کوبیدن آدم ها در نقشه ما نیست و ما به ضرب و شتم ادله مخالفانمان نمی پردازیم. محافل فکری و مطبوعاتی ما احتیاج به هیأت منصفه های فکری دارند و البته اگر در حین نقد و تشریح کالبد یک مطلب، مقداری چرکابه یا خون، نشت کند نباید جراح را جلاد نامید.» در کشور ما یکی از نخستین تجربه های نسل دوم انقلاب در مواجهه انتقادی با میراث افراطی ترجمه از الهیات و علوم انسانی غرب بوده است که در شکل نقد دین جدیدی که در حال ساخته شدن بود ظهور کرد. دینی که با انکار حقانیت و عقلانیت «معارف اسلام» و با انکار «حجیت متن دینی» آغاز شد و از طریق ترکیب «سکولاریزم» با یک «عرفان تحریف شده» به دنبال توجیه مذهبی و عرفانی «الحاد» و ارایه یک «اسلام بدون معارف واضح عقلانی» و یک «اسلام منهای احکام و شریعت» بوده است. این رویکرد به دنبال «عقل زدایی» از مفاهیم دینی و تبدیل «وحی» به یک «تجربه روانی و بشری» و نسبی سازی همه معارف و حقایق زبانی و «یقین ستیزی» و حاکمیت بخشیدن به گفتمان «اصالت شک» در حوزه دینداری بوده است و با جاسازی یک معنویت تخدیری و مبهم و بدون پایه نظری و یک «عرفان نمای غیرانبیایی» به جای «عرفان اسلامی» که از سویی با «عقاید اسلامی» و از سویی دیگر با «قوانین اسلامی» در یک انسجام منطقی و نظری درتنیده است، تفکیک دین از «عقلانیت و حقوق بشر»(یعنی از عرصه اندیشه و عمل انسانی) و به ویژه انکار مفهوم «حکومت اسلامی» را تئوریزه می کرد ومی خواست به نام نواندیشی و اصلاح دین در آن واحد، هم حقوق و قوانین اسلام (به ویژه قوانین اجتماعی و حکومتی آن) و هم معارف حقه کتاب و سنت را تحت پوشش نوعی «الهیات سکولار» با تقلید از کشیش های متجدد غربی و کلام «لیبرال- پروتستان» نفی کند و نوعی اخلاق سکولار و معنویت سکولار را با پوشش ادبیات عرفانی ایران و اسلام، جایگزین عرفان حقیقی و معنویت ریشه دار و مثبت اسلامی کند. این رویکرد می کوشید میان «پوزیتیویسم جدید» و «فلسفه تحلیلی» قشریون انگلیسی، در حوزه شناخت شناسی با «معنویت از نوع اگزیستانسیالیستی» غرب، رابطه نامشروع برقرار کند و با استفاده از افراطی ترین نحله های هرمنوتیک اروپا این دین جدید را به نام قرائت مدرن و انسانی از دین در بازار سیاه به کودکان عالم معرفت، گران بفروشد و باب «تفسیر به رأی» در متن دین را به نفع مذهب کنونی غرب بگشاید و در تمام این سالها هرگز حاضر به گفت وگوی شفاف و علمی توام با رعایت اخلاق و منطق و با شفافیت آکادمیک و در حضور اهل فضل نشد و نه کتباً و نه شفاهاً تن به این شفافیت نداد و نخواهد داد و همچنان ترجیح می دهد به جای پاسخگویی علمی در محضر اهل نقد و علم، تنها در محافل عمومی و تریبون های سیاسی و ژورنالیستی در داخل و خارج کشور حاضر شود به جای نوشتن کلمه «مار»، عکس مار را بکشد.
بیانات استاد حسن رحیم‌پور ازغدی

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.
Powered by TayaCMS