نویسنده: علی اصغر صرفه جو
مدیریت به صورت کلی از دشوارترین و در عین حال از ظریفترین کارهای انسانی است که برای خود ویژگیهایی دارد. چه بسا فقدان یکی از این خصوصیات، مایه رکود کار و نابسامانی اوضاع قلمرو مدیریت میشود.
افراد ناوارد، مدیریت را کاری ساده تلقی میکنند و تصور میکنند تنها داشتن مدرک مدیریت برای مصدر کار شدن کافی است و در چشم انداز این گروه، مدیران لایق بر سر هر کوی و برزن، به فراوانی پیدا میشوند. در صورتی که از نظر کارشناسان مسائل مدیریت، واقعیت به گونهای دیگر است.
مدیر شایسته و کارساز کمتر از آن است که تصور میشود و راز آن این است که بخشی از ویژگیهای مدیریت، موهبتی است که باید آفرینش در نهاد انسان به ودیعت بگذارد و هرگز با آموزش و دوره دیدن و درس خواندن، قابل تحصیل نیست.
ما در مجموعه یادداشتهایی درباره شرایط عمومی مدیریت سخن میگوییم و از شرایط مدیریتهای صنفی چون مدیریت بیمارستان، مدیریت ارتش، سخن به میان نمیآوریم و تا آنجا که امکان دارد به گزیدهگویی میپردازیم و اعتراف میکنیم که در این نوشتار بخشی از شرایط لازم را متذکر شدهایم.
ایمان به ارزش کار
کشش درونی و علاقه باطنی به هر کاری که انسان تصدی آن را به عهده میگیرد، از عوامل بزرگ موفقیت انسان است، زیرا عشق و علاقه به کار مانع میشود که غبار خستگی بر روان انسان بنشیند. نه تنها احساس خستگی نمیکند، بلکه دوری از کار در او ایجاد خستگی میکند.
عشق و علاقه به کار، روح ابتکار و نوآوری را در انسان زنده میکند و در پرتو کشش درونی، مشکلات را بر طرف میکند. در حالی که کار از روی بی میلی و بی رغبتی، نه تنها پیش نمی رود، بلکه در جا میزند.
در انتخاب مدیر باید ایمان او را به ارزش کار به دست آورد و از طریق ذوق آزمایی و استعداد سنجی وجود این ویژگی را در او کشف کرد و از زمانهای دیرینه گفتهاند در هر سری شوری است، خوشبخت کسی که ذوقش را دریابد.
پیامبران، مدیران عمومی جامعه بوده و از طریق هدایت مردم، کار خود را آغاز کرده اند و در سختترین شرایط، موفقیت هایی به دست میآوردند و یکی از علل موفقیت آنان، هر چند در قلمرو محدود، ایمان آنان به ارزش کار خود بود و قرآن هنگام توصیف پیامبر درباره او چنین میگوید: «پیامبر به آنچه که از سوی خدا بر او نازل شده، ایمان آورده است.»
در پایه ایمان او به ارزش کارش کافی است که از اقبال مردم به آیین الهی خرسند و شادمان میشد؛ در حالی که اعتراض و روی گردانی مردم، روح او را سخت میفشرد و تا لب مرگ پیش میبرد. قرآن این حقیقت را چنین بیان میکند: «گویی میخواهی خود را از فرط غم و اندوه به خاطر روی گردانی کافران هلاک سازی.»
امانت و تعهد
هیچ گروهی و صنفی نمیتواند ارزش پاکی نفس و وارستگی روح و روان را انکار کند. علو روح و طبع بلند، از ویژگیهای مردان با هدف است که هرگز هدف را فدای تمایلات شخصی خود نمیکند.
در قلمرو مدیریت چه بسا اتفاق میافتد شخص مدیر با مصالح مدیریت، تضاد پیدا میکند. در این شرایط، نفس خودخواه و آزمند مدیر، فکر و اندیشه او را با منافع خویش همسو میسازد، در حالی که مدیر امین و متعهد، کفه طرف مقابل را سنگینتر میکند و به خاطر منش عالی که دارد با خود میگوید: «مدیریت لقمه چربی برای من نیست، بلکه امانتی است از طرف مردم در دست من و خیانت در امانت کار قبیح و زشتی است.»
مدیریتی میتواند موفق و درخشان باشد که متصدی آن با روح بلند و نفس پاک وارد میدان عمل شود و چنین ویژگی در افرادی که در خانوادههای مذهبی پرورش یافتهاند، پیدا میشود بخصوص خانوادههایی که دارای سوابق درخشان بوده و از اصالت برخوردار باشند.
امروز برای کنترل کارها، مسالهای به نام نظارت و بازرسی مطرح و تا حدی مفید و سودمند است، ولی باید توجه کرد که گروه نظارت کننده تافته جدابافته نیستند. آنان نیز از همان تمایلاتی که سرپرست برخوردار است، برخوردار هستند و اگر در این گروه، علو طبع و به تعبیر صحیح تر تربیت دینی و حالت خداترسی نباشد، چه بسا با ارائه چراغ سبزی از طرف مدیر، تمام مسائل حل شود و حساب سازی جای حسابرسی را پر میکند تا آنجا که با صورت سازی خاصی، خائن مدال میگیرد. از این نظر باید دنبال مدیرهای امین و متعهد و متقی و پرهیزگار رفت و ریشه فساد را سوزاند.
ولی متاسفانه در نظام مادیگری، بیشتر به تخصص ابراز علاقه میشود، در حالی که تعهد نیز باید به آن ضمیمه شود تا 2رکن بزرگ مدیریت، دوشادوش هم کارساز باشند.امیر مومنان هنگام اعزام مالک اشتر به مصر، به او چنین سفارش کرد: «من تو را به پرهیزگاری فرمان میدهم و متذکر میشوم دستور خدا را بر همه چیز مقدم بدار و با یاد خدا خواستههای نامشروع نفس را بشکن و او را از سرکشی بازدار و نفس انسان پیوسته به کارهای بد فرمان میدهد، مگر این که مورد رحم خدا قرار گیرد».
وظیفه دینی و وجدانی انسانی که مقام مدیریت را میپذیرد، این است که قدرت و توانایی روحی را در برابر تمایلات شخصی که با قلمرو مدیریت در تضاد است، بسنجد. اگر خود را انسان با اراده و پا بر جا و نشکن یافت، با توکل به عنایت الهی، این موقعیت سنگین را بپذیرد، در غیر این صورت در این وادی خطرناک گام نگذارد.
دانایی و توانایی 2 ویژگی عمومی است که همه مکاتب مدیریت آن را به عنوان زیر بنا پذیرفتهاند.
علم و دانش و به اصطلاح تخصص راه را روشن و مشکلات را بر طرف میکند؛ در حالی که توانایی روحی و جسمی به کار صورت میبخشد و به طرح عینیت میدهد. مقصود از دانایی، دانش مربوط به موضوعی است که مدیریت آن را به عهده گرفته و مقصود از توانایی قدرت روحی و جسمی است که ماشین کار را به پیش میراند.
همان طوری که قدرت روحی از ارزش بالایی برخوردار است، صحت و تندرستی مدیر نیز دوشادوش آن، در موفقیت مدیریت موثر است و قرآن آن گاه که طالوت را به عنوان فرمانده سپاه معرفی میکند، قوم بنی اسرائیل زبان به اعتراض میگشایند و میگویند: «او فقیر و ناتوان است، گویی که غنا و ثروت از شرایط مدیریت است. قرآن در پاسخ آنان بر علم و دانش طالوت و قدرت جسمی او تکیه میکند که در میدان جهاد و نبرد کارساز است».
امامت و حکومت نوعی مدیریت جامعه است و امام علی (ع) روی علم و توانایی مدیر و تخصص او تکیه میکند و میفرماید: «سزاوارترین افراد برای اداره کشور، تواناترین و داناترین آنها به احکام خداوند در مسائل مربوط به حکومت است» در این روایت همین طور که ملاحظه میکنید بر هر دو ویژگی تکیه شده است: علم و توانایی و مقصود از دومی توانایی روحی و جسمی است و نباید در تفسیر آن به توانایی روحی اکتفا کرد و از قدیم الایام گفتهاند: عقل سالم در بدن سالم است.
پیامبر اسلام در برخی از سخنان خود روی علم مدیر تکیه میکند و فرمانروایی را نوعی مدیریت تلقی کرده و چنین میگوید: «هر گاه حاکم بزرگ فردی را به عنوان مدیر و کارگزار انتخاب کند، در حالی که میداند در جامعه اسلامی شایستهتر از او و آگاه تر از او به کتاب خدا و سنت رسول هست، او به خدا و رسول او و تمام مسلمانان خیانت ورزیده است.»
دادگری میان زیردستان
عدالت و دادگری در میان زیر دستان از ویژگیهایی است که میتواند تکمیل کننده امانت و تعهد مدیر باشد. قلمرو مدیریت مجموعهای است که باید بر آن توازن حکومت کند و هر کسی به حق شایسته خود برسد، در حالی که تبعیض و ظلم مایه از هم پاشیدگی مجموعه است که در نتیجه دود آن به چشم مدیر و صاحبان مدیریت میرود. گاهی گفته میشود مدیر باید به همه به یک نظر بنگرد و در میان آنان مساوات برقرار کند ولی تعبیر بهتر این است که بگوییم مدیر باید عدالت را میان همه برقرار کند، زیرا چه بسا مساوات بر خلاف دادگری باشد، ولی آنجا که هر 2 گروه امتیاز مشترکی داشته باشند مقتضای عدالت یکسان نگری است.
درباره عدالت و تاثیر آن در حفظ توازن و انضباط سخن زیاد گفته شده است و ما در این مورد به ترجمه آیهای و نقل روایتی بسنده میکنیم.
قرآن به عدالت بسیار بها میدهد و یادآور میشود که عدالت را به پا دارید و اگر عدالت به ضرر شما یا پدر و مادر و نزدیکان شما تمام شود، حق را بگویید و به آن گواهی دهید.
امیر مومنان به والیان و فرماندهان خود چنین هشدار میداد: «هر کس پس از من سرپرستی جامعه را به عهده بگیرد، او را در روز رستاخیز در کنار صراط نگاه میدارند و فرشتگان، نامه اعمالش را میگشایند. اگر میان مردم با عدالت رفتار کرده است، عدالت او نجات بخش او است و اگر بر خلاف آن رفتار کرده باشد، در آتش دوزخ سرنگون میشود».
احترام به افکار دیگران
ارتقای 2 فکر و 2 اندیشه بسان پیوستن 2 سیم مثبت و منفی است که از لابه لای آن برق و روشنی میجهد. مشاوره در مسائل مهم یکی از اصول مهم فن مدیریت است، زیرا در این صورت مدیر از افکار دیگران مدد میگیرد و مسلما افکار به هم فشرده مانند نیروهای مجتمع است که قوه و قدرت آن چند برابر میشود، ولی مهم در مساله مشاورت این است که انتخاب نظر در دست خود مدیر باشد. او پس از مشاوره، افکار و آرا را سبک و سنگین میکند، آن گاه رای قاطع را بر میگزیند.
امروز در مجالس مشاوره مساله اقلیت و اکثریت مطرح میشود و رای قاطع از آن دومی است و پیوسته 50 رای بر 49 رای غالب است و به خاطر یک رای اضافی حقوق یک اکثریت نسبی پایمال میشود و شاید در مواردی، چارهای جز رعایت این اصل نباشد؛ ولی آنجا که مدیر دارای اختیار انتخاب باشد و خود او پس از مشاوره تصمیم بگیرد، چه بسا هر 2 گروه به حقوق خود برسند.
قرآن، هم به اهمیت مشاوره تصریح میکند و هم به انتخاب خود مدیر درباره موضوع نخست میفرماید: «کار مومنان پیوسته شور و مشورت است.» و درباره موضوع دوم میفرماید: «ای رسول گرامی با مومنان به مشورت بپرداز و آن گاه که تصمیم گرفتی، با تکیه بر عنایت الهی کار را آغاز کن.»
پیامبر گرامی(ص) درباره مشاوره چنین میفرماید: «در موردی که چهره کار برای کسی روشن نیست باید مشورت کرد. هیچکس در موردی مشورت نمی کند مگر این که به خیر و صلاح کار پی میبرد».
امیر مومنان(ع) میفرماید: «آن کس که با بزرگان مشورت کند از عقل و خرد آنان بهره میگیرد».
مدیر در راس هرم سازمان قرار دارد و رهبر و پیشرو کارگزاران سازمان است و بر حسب موقعیت اجرایی خود و مسوولیتی که به عهده دارد، مرکز ثقل اندیشهها، طرحها، پیشنهادهاست و در حقیقت آخرین مرجع برای تجزیه و تحلیل و جمع بندی و اتخاذ تصمیم برای عمل است.
از این جهت به لحاظ موقعیت خود به اراده و نیرومندی نیازمند است که پس از بررسی تمام جوانب تصمیم قاطع بگیرد و هر نوع تردید و دو دلی را کنار بگذارد و با اعتماد به عنایت الهی نظر خود را صادر کند و ما در مساله مشاوره به احترام افکار دیگران به این حقیقت اشاره نیز کردهایم و یادآور شدیم که خدا به پیامبر میفرماید: پس از شور، تصمیم بگیر و بر خدا توکل نما.
امیرمومنان در یکی از سخنان خود چنین میفرماید: «سستیها را با اراده نیرومند از خود دور کنید.»
و نیز میفرماید: «هر کسی از سستی پیروی کند حقوق را تباه میسازد».
تواضع و فروتنی یا مردمی بودن
یکی از پشتوانههای کار مدیران، حمایتهای زیردستان است و این پشتوانه در صورتی به دست میآید که مدیر حالت مردمی به خود بگیرد و از تواضع و فروتنی در عین حفظ شخصیت چشم نپوشد و با مهر و محبت سخن بگوید و طرح دهد یا اجرا کند.
امام علی بن ابیطالب(ع) در فرمان خود به یکی از فرمانروایان که مدیریت مصر را به او واگذار کرده بود چنین مینویسد: «ای مالک! مهر و محبت تو به افراد زیردست دلهای آنها را متوجه تو میکند و آنچه موجب چشم روشنی زمامدار میشود 2 چیز است: یکی برقراری عدالت، دومی ابراز علاقه به آنهاست».
در جایی دیگر یادآور میشود که مدیر یک جامعه برای رسیدگی به نیاز زیردستان باید وقتی را مقرر سازد و با کمال فروتنی با آنان سخن بگوید و در این مورد چنین میگوید: «برای مراجعان خود وقتی مقرر نما، به نیاز آنها شخصا رسیدگی کن، مجلس عمومی و همگانی برای آنها تشکیل بده و در را به روی هیچکس نبند و به خاطر خداوندی که تو را آفریده تواضع کن و لشکریان و محافظان و پاسبانان را از این مجلس دور ساز تا هر کس بدون ترس و لکنت سخنان خود را با تو بگوید».
امروز در تمام سازمانهای دولتی و ملی، صندوق شکایات و پیشنهادها نصب شده و انتظار میرود مراجعان و کارکنان مشکلات یا پیشنهادهای خود را بنویسند و در صندوق بیندازند، ولی بهتر این است که مدیر برای کارکنان جلسه خاصی تشکیل دهد و آنچنان امنیت و عطوفت بر مجلس حاکم باشد که افراد بتوانند معایب حوزه مدیریت او را بدون پروا بگویند.
حسن سابقه
حسن سابقه مدیر در دوران زندگی مایه دلگرمی مسوولانی است که او را به مدیریت برگزیدهاند و مقصود از حسن سابقه مخصوص صداقت و امانت او نیست، بلکه علاوه بر این دو وصف، در کاری که به او محول شده است، خوشنام و موفق باشد. امیرمومنان به بخشی از این حسن سابقه که همان امانت و صداقت و درستی و پاکی است در فرمان خود چنین اشاره میکند: «بدترین وزیران تو کسانی هستند که پیش از تو وزیر تبهکاران بودهاند، یعنی آنان که شریک گناه پیشینیان بودهاند. از این جهت شایسته نیست چنین افرادی رازدار تو باشند، در حالی که تو میتوانی برای خود جانشین خوبی بیابی ولی بار گناهان آنان را به دوش نمیکشند».
حسن سابقه از صدر اسلام تاکنون مقیاس گزینش مدیران سیاسی و اجتماعی بوده و امیرمومنان علی)(ع) در انتقاد از مدعیان خلافت خاندان اموی چنین میگوید:
«تو ای معاویه، چگونه میتوانی حکمران مردم و فرماندار امت اسلامی باشی، در حالی که نه از سابقه خوبی برخورداری و نه نشانه بزرگواری در تو هست؟»