دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

کالوینیسم Calvinism

No image
کالوینیسم Calvinism

مسيحيت، كالوينيسم، كليساي اصلاح شده، پروتستان، نهضت اصلاح ديني، انديشه ي سياسي، علوم سياسي

نویسنده : سيد محمد ذوالفقاري

نام فلسفه و مکتب سیاسی و مذهبی منسوب به ژان کالوین (1565-1509) فیلسوف و اندیشمند فرانسوی می‌باشد. ژان کالوین در 10 ژوئیه‌ی 1509م در شهر اسقف‌نشین نویان واقع در شمال فرانسه و هفتاد مایلی شرق پاریس به دنیا آمد.پدرش متصدی امور مالی اسقف‌نشین محلی بود و مادرش را در کودکی از دست داد.

کالوین در دانشگاه‌های پاریس، اورلئان و بروژ تحصیل کرد.در سال 1520م وارد دانشگاه پاریس شد و در آنجا زبان لاتین را آموخت، او در 1528به دانشگاه اورلئان رفت حقوق مدنی را در آنجا فرا گرفت، مشوق او برای آموختن حقوق پدرش بود و به گفته خود او پدرش گمان می‌کرد خواندن حقوق کار سودآوری است.مطالعات گسترده کالوین در زمینه‌ی حقوق مدنی او را با شیوه و اندیشه‌هائی آشنا ساخت که بعدها در دوره‌ای که به‌عنوان یک مصلح شناخته می‌شد از آنها استفاده کرد.

او در اورلئان زبان یونانی را فرا گرفت و در سال 1529برای مدتی به بورژ رفت و در آنجا مجذوب حقوق‌دان معروف ایتالیائی آندره آلسیاتی شد. کالوین صراحت بیان خود را تا حدود زیادی مدیون آلسیاتی است.[1]

کالوین پس از اتمام تحصیلاتش به پاریس بازگشت و در سال 1533در آماده‌سازی خطابه‌ای شرکت داشت که سرپرست دانشگاه پاریس نیکلاس‌کاپ آن‌را ایراد کرد.این خطابه که بر اساس دیدگاه معتدل پروتستانی آماده شده بود، که مخالفت‌های شدیدی را از طرف مقامات دانشگاه و شهر در پی‌داشت، پس از این سخنرانی و ماجراهای پس از آن کالوین از ترس جانش پاریس را ترک کرده و به شهر بال سوئیس رفت.[2]

او در شهر بال فارغ از هر درد سری و در آرامش کتابی را منتشر ساخت که از قضا تاثیر حیاتی بر نهضت اصلاح دینی گذاشت عنوان این کتاب "نهادهای دین مسیحی" بود و در سال 1536 منتشر شد.[3]

اما این آرامش دیری نپائید و او مجبور شد در سال 1536عازم استراسبورگ شود.[4]جنگ‌های منطقه‌ای کالوین را مجبور کرد از بیراهه‌ای طولانی که از ژنو می‌گذشت خود را به استراسبورگ برساند که این بیراهه راه زندگی او را هم عوض کرد، در آن زمان ژنو به ‌تازگی استقلال یافته بود و به دلایل گوناگون و از جمله دلائل سیاسی به تازگی اصلاح دینی را پذیرفته بود.[5]

کالوین تصمیم داشت فقط یک شب را در ژنو اقامت کند، اما رهبر اصلاح‌گران ژنو گیوم فارل نزد وی آمد و با اصرار فراوان تقاضا کرد که او در شهر بماند و به آرمان نهضت اصلاح دینی‌ کمک کند و در نتیجه کالوین تقاضای او را با بی‌میلی قبول کرد.[6]

پس از دو سال تلاش‌های کالوین در ژنو به جائی نرسید و با مخالفت شدید مخالفان روبرو شد. او سرانجام در روز عید پاک 1538 و پس از بروز مشاجرات بسیار از ژنو اخراج شد.[7]

پس از اخراج، از ژنو به استراسبورگ رفت. اما پس از مدتی در سال 1541در اثر وخامت اوضاع سیاسی و دینی ژنو با تقاضای اهالی شهر برای بازگرداندن آرامش به ژنو بازگشت.کالوین این‌بار با مخالفانی که او را تحمل نمی‌کردند از موضع قدرت برخورد کرد و با مقاومت او سرانجام موج مخالفت با برنامه‌ی اصلاحی فروکش کرد به‌گونه‌ای که او در واپسین دهه‌ی زندگی عملا در مسائل دینی شهر آزادانه تصمیم می‌گرفت.[8]

هدف کالوین در ژنو این بود که رژیمی دین‌سالار بر پا کند که در آن هم اقتدار دینی و هم اقتدار روحانی به خدمت، پرستش و تجلیل خداوند اختصاص یافته باشد. ژنو الگوی نظم نو زندگی شد.[9]

کالوین سرانجام ساعت هشت بعد از ظهر 27 مه 1564 درگذشت و بنا به وصیت خودش در گورستان عمومی به خاک سپرده شد، بدون آن‌که سنگی بر آن نهاده شود.[10]

جایگاه کالوینیسم در نهضت اصلاح دینی

اصلاح‌گران دینی که با ثروت‌اندوزی کلیسای کاتولیک از راه زمینداری (فئودالیسم)و آمرزش‌فروشی مخالف بودند، با کل مفهوم سلسله مراتب کلیسا مبارزه کردند و مدرس‌گرائی را به‌عنوان محصول فاسد آن سلسله مراتب نکوهیدند و بازگشت به اصول اولیه‌ی مسیحیت را تشویق کردند.آنها بسیاری از آداب و رسوم جامد کاتولیسیسم را کنار گذاشتند و معتقد بودند دین از روح بشر جدائی‌ناپذیر است و کافی است هر کس روح خود را متوجه پروردگار کند، بدین ترتیب مراسم و مناسک دینی و مذهبی بسیار ساده شد. روزگار نو ضروری ‌می‌کرد کلیسا از همه‌ی وسائل تجملی و گرانبها رهائی یابد و به اصطلاح کلیسای ارزان جای کلیسای تجملی را بگیرد.جنبش اعتراضی، پروتستانی انجیل را یگانه منبع درک و دریافت حقیقت می‌دانست و خطاناپذیری پاپ را در هیچ مساله‌ی دینی نپذیرفت.[11]

به‌طورکلی در نهضت اصلاح دینی چهار گروه حضور دارند که عبارتند از:آئین لوتری، آئین کالوینی، آناباپتیسم و ضد اصلاح دینی‌ها یا اصلاحات کاتولیکی.اصطلاح نهضت اصلاح دینی گاهی به معنای خاص‌تری استعمال می‌شود که شامل اصلاحات کاتولیکی نمی‌شود.[12]در این میان اصول نظری و عقیدتی که از نهضت اصلاحی کالوینیستی حاصل شد معمولا عقائد و نظرات اصلاح شده (Reformed) خوانده می‌شود، کلیساهایی که از این حرکت اصلاحی در بخش فرانسوی زبان سوئیس برخاسته‌اند نیز کلیسای اصلاح‌شده خوانده می‌شود.[13]

آموزه‌های سیاسی و اندیشه‌ی سیاسی کالوینیسم

اعتقاد به حاکمیت خداوند هسته‌ی اصلی اندیشه و الهیات سیاسی کالوینیسم را تشکیل می‌دهد.به عقیده کالوین دولت یا حکومت هم، فقط در این معنا اهمیت دارد، که به تحقق هدف‌های متعالی انسان کمک کند. کالوین مانند لوتر کلیسای ظاهر را از کلیسای غیر ظاهر متمایز کرد. به نظر او همچنان‌که از نظر سنت آگوستین، کلیسای واقعی اجتماع مومنان راستین است -که با وجود آن‌که از لحاظ زمان و مکان پراکنده‌اند- اما همه عضو اجتماع و کلیسای واحدی هستند.[14]

اختلاف نظر جدی میان کالوین و لوتر به‌عنوان دو رهبر در نهضت اصلاح دینی به سیاست و ارتباط دولت و کلیسا برمیگردد.کالوین قدرت سیاسی را به کلیسا بازگرداند و جامعه‌ای تحت حاکمیت کلیسا سازماندهی کرد.او معتقد بود کلیسا همان‌طور که نیاز به همدلی و اخوت دارد نیاز به قدرت نیز دارد.[15]

کالوین ذهنی عملی داشت و می‌دید انسان‌ها هرگز نمی‌توانند از دشواری‌های اقتدار سیاسی اجتناب کنند.‌‌در عین حال می‌دانست ممکن است از اقتدار سیاسی استفاده بد شود، وی معتقد بود این مشکل فقط زمانی حل می‌شود که سازمان‌های دینی و غیر دینی در یک اجتماع تعاونی به هم پیوند بخورند.[16]مسئولیت‌های سازمان دینی و غیر دینی در این پیوند مکمل یکدیگر است نه رقیب و معارض با هم، حاکم و کشیش هر دو، کارگزار و خدمت‌گزار خدای واحد هستند و به آرمان مشترکی وفادارند؛ تفاوت آنها تنها در حوزه‌ی کاری و ابزار است.[17] او آموخت اگر قرار است اراده‌ی خدا در جامعه اجرا شود باید نظم و وحدت بر جامعه حاکم باشد.[18]

نظم غیر دینی یا حکومت و نظم دینی یعنی کلیسا باید خود مختار و مستقل باشند و اختیارشان متمایز باشد.کالوین حکومت غیر دینی را شر مطلق نمی‌داند. به عقیده او خداوند حکومت را مقرر کرد تا بر گنهکاران نظارت کند.

کالوین بر آن بود که حکومت زمینی ابزاری آسمانی است. فرمانروایان مدنی مقامی خدائی دارند، و مردم باید از آنها مانند خدا اطاعت کنند. همچنین او به شکل حکومت اهمیت خاصی نمی‌داد، در عین حال او آریستوکراسی را از پادشاهی و دموکراسی بهتر می‌دانست.[19] کالوین به شدت به سلطنت بد گمان بود و معتقد بود پادشاهان زمینه‌ی بسیار مناسبی برای رسیدن به استبداد دارند.[20]

کالوین معتقد بود حکومت هر شکلی که داشته باشد، باید محترم باشد و از هرگونه فرمانروا هم باید اطاعت کرد.زیرا همه‌ی قدرت‌ها و اختیاراتشان از خداوند است و هرگز نباید در مقابل قدرت سیاسی مقاومت نشان داد.او گفت فرمانروای بد به اندازه‌ی فرمانروای خوب مستحق اطاعت است.او می‌گفت نمی‌توان در مقابل شهریار سلاح به دست گرفت.به همین دلیل کالوین پیام‌آور حق انقلاب برای مردم نبود.

الگوی حکومتی که کالوین در ژنو به وجود آورد دین‌سالار بود. در این شکل از حکومت دست کم به‌طور رسمی دو هیئت حاکمه جدا از هم وجود داشت، که اولی شورای عالی مدنی بود، که کارگزار غیر دینی و رهبری‌کننده‌ی جامعه بود و دومی انجمن کاتوزیان است که هیئت حاکم بر کلیسا می‌باشد.[21] کالوین برای صاحبان قدرت دو نقش را در نظر گرفت: 1- پاسداری از نظم سیاسی و کلیسایی، 2- فراهم‌آوردن زمینه برای آموزش عقائد صحیح.[22]

مقامات سیاسی و معنوی، هر دو، موظف بودند از منابع خاصی که خداوند در اختیار آنها قرار داده، برای نظم بخشیدن به مردم استفاده کنند. قدرت سیاسی می‌بایست از حق خود در اعمال فشار (در قالب تبعید و اعدام ) استفاده کند و قدرت معنوی نیز باید از حق خود در آموزش، برای ارتقای سطح فضیلت سود جوید.[23]

انجمن کاتوزیان در برگیرنده‌ی کشیشان و هیئت نسبتا بزرگی از ریش‌سفیدان غیر روحانی بود، که شورای عالی مدنی به‌طور رسمی آنها را منصوب کرده بود. اما انتصاب آنها در واقع زیر نظر و تسلط پرسبیترها که هیئتی از پیشوایان روحانی بودند قرار داشت. انجمن کاتوزیان یا بهتر است گفته شود اقلیت کشیشان این انجمن، هیئت واقعی حاکم بر ژنو بودند.کالوین معتقد بود خداوند به همه‌ی مراحل زندگی انسان‌ها توجه دارد.
نتیجه‌ی عملی این اصل اعتقادی در زندگی اجتماعی تنظیم مقررات مفصل و مداخله‌ی انجمن کاتوزیان در کارهای شخصی مردم بود. حتی این انجمن می‌توانست در کارهای خصوصی مردم دخالت کند.

در نظریه‌ی سیاسی کالوینی دموکراسی کم‌رنگی نیز وجود داشت، کالوینیسم بعدا انگیزه‌ی رشد دموکراتیک شد اما خود کالوین چنین چیزی را در نظر نداشت. از اصل مشارکت مردمی در کلیسا به‌عنوان دلیل دموکراسی نهفته‌ی الهیات کالوینیستی یاد شده است.[24]

مقاله

نویسنده سيد محمد ذوالفقاري

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

پیمان صلح پاریس

پیمان صلح پاریس

یکی دیگر از پیمان‌های ننگینی که در زمان سلطنت ناصرالدین شاه بین ایران و انگلیس بسته شد، پیمان صلح پاریس بود که انگلیس به دلیل تصرف هرات، توسط ایران، چندین شهر جنوب ایران را تصرف کرد، که منجر به بستن پیمان بین دو کشور گردید.
پیمان سعدآباد

پیمان سعدآباد

سیاست خارجی ایران قبل از جنگ جهانی دوم و در زمان رضاخان، بر مبنای استوار ساختن موقعیت خود در برابر دو قدرت شوروی و انگلیس بود.
No image

جان میلتون John Milton

پر بازدیدترین ها

No image

دیکتاتور مصلح

No image

مهاجرت کبری

No image

مهاجرت صغری

No image

الیت elite

Powered by TayaCMS