دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

اخلاق تکاملی (دارونیسم اخلاقی)

No image
اخلاق تکاملی (دارونیسم اخلاقی)

كلمات كليدي : ثبوت انواع، تبدل انواع، داروينيسم، اخلاق دارويني، تنازع بقا، تكامل اجتماعي

نویسنده : مهدي فصيحي رامندي

اخلاق تکاملی چنانچه از نامش پیداست بر اثر تأثیرات دیدگاه‌های داروین بر اخلاق پدید آمد. البته برخی معتقدند بنیان‌گذار اصلی این مکتب اخلاقی هربرت اسپنسر فیلسوف انگلیسی است. زیرا وی مدتی پیش از داروین این مسأله را در رساله‌ای به نام نظریه تکامل در کتاب خود به نام اصول روانشناسی مطرح کرده بود.[1] به هر حال برای فهم اخلاق تکاملی توجه به دیدگاههای داروین و اسپنسر در باب انسان و اخلاق ضروری است.

خلقت انسان

به طور کلی درباره‌ی خلقت انسان دو نظر وجود دارد: ثبوت انواع[2] و تبدل انواع[3]. حامیان دیدگاه ثبوت انواع معتقدند طرح کلی خلقت به گونه‌ای است که هر جانداری باید از جاندار هم نوع خودش به‌ وجود آید. نه جانوری مغایر با خود. اما اگر این مسأله را تا اولین افراد یک نوع پیش ببریم این پرسش مطرح می‌شود که اولین فرد یک نوع از کجا پدید آمده است؟ دیدگاه ثبوت انواع در پاسخ می‌گوید آنها مخلوق مستقیم خدا هستند و خلقتی مستقل دارند.[4] البته حامیان دیدگاه ثبوت انواع این نظر را به کتاب مقدس استناد می‌دهند. قطعاتی ازکتاب مقدس این نظرگاه را تأیید می‌کند.[5]

اما در مقابل، نظریه تبدل انواع معتقد است همه انواع جانداران از یک دیگر بوجود آمده‌اند و پاره‌ای از دگرگونی‌ها در جانداران مختلف موجب پدید آمدن جانداران کنونی شده است. ریشه‌ی این نظر منسوب به آناکسمیندرس است. وی معتقد بود حیات از دریا ناشی می‌شود و صور کنونی حیوانات به سبب سازگاری با محیط به ظهور رسیده اند. او درباره انسان می‌گوید انسان در آغاز از نوع دیگری از حیوانات متولد شده است.[6] اما در قرن نوزدهم چارلز داروین تقریر جدیدی از نظریه تکامل مبتنی بر تبدل انواع را مطرح کرد. به اعتقاد او گیاهان و جانوران تولید مثل گسترده‌ای دارند و اگر بنا باشد همه‌ی جانوران به‌ وجود آمده به حیات خود ادامه دهند طولی نخواهد کشید که تمام سطح زمین را با انبوه جمعیت خود می‌پوشانند. اما چون غذا و مسکن به اندازه‌ی کافی وجود ندارد. هر موجودی می‌بایست در جهت بقای خود در تلاش و کوشش باشد تا با مقابله با رقبا، بقای خویش را تضمین کند. داروین این تلاش را اصل تنازع بقاء نامید.[7] وی معتقد بود تنها افرادی در این تنازع می‌توانند زنده بمانند که دارای صفت مفیدی باشند که باعث برتری این موجود بر سایر موجودات باشد. داروین این ترجیح بر بقاء به واسطه صفت ممتاز را « انتخاب اصلح » یا انتخاب طبیعی می‌نامید. این ویژگی‌ها از حیوان باقی مانده به نسل بعدی منتقل می‌شود. آن چه داروین آن را تکامل می‌نامد در واقع نتیجه‌ی همین انتخاب طبیعی است. بنابراین نظریه داروین در چهار اصل زیر خلاصه می‌شود:

1. اصل تغییر‌پذیری ارگانیسم موجود زنده از عوامل محیطی [8]

2. اصل تنازع بقاء کوشش مستمر جانداران برای ادامه زندگی

3. اصل بقای اصلح در میدان تنازع بقاء انتخاب طبیعی

4. اصل انتقال صفات اکتسابی به نسل‌های آینده

داروینیسم و اخلاق

داروین، اخلاق را نیز مانند تکامل انسان محصول انتخاب طبیعی می‌داند. به نظر او رفتاری از نظر اخلاقی درست است که انسان را در تنازع بقاء پایدار نماید. از آنجا که انسان تکامل یافته حیوانات است اخلاق او نیز در واقع باید یک رفتار حیوانی تکامل یافته باشد. این رویکرد به اخلاق به اخلاق داروینی شهرت یافته است. در دیدگاه اخلاقی مبتنی بر نظریه تکاملی داروین اصل مسلمی که تمام رفتارها بر اساس آن تفسیر می‌شوند تنازع بقاء است زیرا تنازع بقاء و انتخاب اصلح ناموس طبیعت است. پس در جامعه انسانی هم باید این گونه باشد. تکامل گرایان معتقدند تکامل آلی از طریق انتخاب طبیعی یا بفای اصلح در تنازع بقا عمل می کند. آنان فرق بارزی میان روند تکامل و حیات اخلاقی انسان قائل نیستند و می‌گویند حیات اخلاقی انسان ادامه روند تکامل است و آنچه ما احساسات اخلاقی می‌نامیم مانند سایر پدیده‌ها تکامل یافته است.[9] پیداست در این نظام اخلاقی حذف ضعیف به وسیله قوی از آن رو که رفتاری در چهارچوب اصل تنازع بقاست ارزش تلقی می شود.[10] خود داروین در این زمینه چنین می گوید : « باید رقابت آزادانه ای بین همه انسان ها برقرار باشد و تواناترین انسان ها را نباید به حکم قانون یا آداب و رسوم از بار آوردن بهترین و پس افکندن بیشترین زاد و ولد بازداشت.»[11]

یکی از جدی ترین معترضین این دیدگاه اخلاقی داروین، توماس هاکسلی بود. وی علی رغم این که اصل تنازع بقا را در تفسیر تکامل آلی پذیرفته بود اما این ایده داروین را که میان روند تکامل و حیات اخلاقی انسان تفاوتی نیست را نمی‌پذیرفت. او می‌گفت احساسات غیر اخلاقی هم مانند احساسات اخلاقی محصول تکامل است. پس انسانهای دزد و قاتل هم درست به اندازه انسان‌های شریف از طبیعت پیروی می‌کنند.[12] نتیجه سخن وی این است که اگر بپذیریم که هر تحولی محصول قانون تکامل است پس اخلاقی بودن مستلزم ایستادن در برابر روند تکامل نیز هست.

اخلاق و تکامل اجتماعی

چنانچه اشاره شد یکی دیگر از کسانی که در گسترش اخلاق تکاملی یا در واقع تأسیس اخلاق تکاملی تلاش فراوانی داشت «هربرت اسپنسر» بود. اوطراح نظریه تکامل اجتماعی است و با الهام از زیست‌شناسی تفکر اندام واره‌ای را به عنوان قانون حاکم بر پیشرفت تدریجی زندگی اجتماعی از اشکال ساده به سوی اشکال پیچیده مطرح کرد. قصد وی این بود که قوانین تکامل را بر جامعه بشری منطبق سازد.[13] نظریه تکامل اجتماعی اسپنسر در واقع می‌گوید یک جامعه نیز برای تحول و تکامل مراحلی مانند مراحل تکامل بدن یک موجود زنده طی می‌کند. بنابراین تنها یک قاعده عام در تکامل چه تکامل طبیعی و چه تکامل جوامع انسانی حاکم است و قانون تکامل پدیده‌های فرهنگی را نیز در بر می‌گیرد. معنای سخن اسپنسر این است که، همچنان که صورت انسان در طبیعت ثابت نیست مفهوم عدالت نیز در اخلاق مفهومی ثابت نیست.[14]

«اسپنسر» رفتارها را به دو بخش تقسم می‌کند، رفتارهایی که غایت اخلاقی دارند و رفتارهای که غایت اخلاقی ندارند. وجه مشترک این دو سنخ رفتار غایتمندی هر دو است. رفتار به طور کلی عبارت است از اعمالی که ناظر به غایات باشند. رفتارهای غایتمند بخشی از قانون تکامل است که اسپنسر آن را به عنوان قانون حاکم بر تمام عرصه‌های حیات می‌شناسد. بنابراین رفتارهای غایتمند و از جمله رفتارها اخلاقی بخشی از قانون تنازع بقا است. این دقیقاً همان نتیجه‌ایست که داروین در تحلیل خود از رفتارهای اخلاقی بدان دست یافته بود. یعنی موجود زنده می‌کوشد از خود به قیمت کنار زدن دیگری صیانت کند و این سخن حتی در افعال باغایت اخلاقی نیز درست است. با این بیان موجودات زنده در یک تلاش دائمی در جهت حفظ و صیانت از خود هستند و این عمل را از طریق تطبیق افعال با غایات به صورت مستمر انجام می‌‌دهند و هر چه تطبیق با غایت در یک طرف نزاع قوی‌تر باشد طرف دیگر از شانس کمتری برای بقاء برخوردار خواهد بود. این همان قانون تنازع بقا است. قانونی که به زعم اسپنسر حاکم بر تمام عرصه‌ها حیات است.

«خیر وشر» خوبی و بدی در رفتار نیز در نظریه او از هیمن منظر باید معنا شود. همچنان که خیر و شر در اشیاء به معنای تناسب این شی با غایتی که برای برآوردن ایجاد شده است؛ معنا می‌شود. خیر و شر افعال نیز به معنای این است که رفتار تا چه میزان غایت مورد نظر را بر آورده می‌کند. از نگاه او:

«رفتار خوب به افعالی اطلاق می‌شود که تحول یافته و از حالت سادگی گذشته و رفتار بدرفتاری است که کمتر متحول شده و در حالت ساده باقی مانده است».[15]

غایت در اینجا همان صیانت ذات است. صیانت ذات در دو سطح فردی و شخصی و نوعی معنا می‌شود. رفتار خوب در سطح اول رفتاری است که به حفظ ذات منتهی شود. و در سطح بالاتر رفتار فرد از افراد یک نوع زمانی خوب است که به تکامل صورت نوعیه کمک کند و در این جهت توسعه یابد.[16]

او انسان اخلاقی را این گونه تصویر می‌کند:

«انسان اخلاقی کسی است که عملکرد حیاتی او با همه تنوعی که دارد متناسب با شرایط وجودی او اجراء و اعمال گردد... . اجرای هر یک از کارکردهای حیاتی یک الزام اخلاقی است. بدین ترتیب انسان محصول تطور است، جامعه محصول تطور است و ارزش‌های اخلاقی نیز محصول تطور است. رفتار به حکم قانون کلی تطور پدیده‌ای است متطور و رفتار اخلاقی در این مورد از قانون تطور مستثنی نیست».[17]

پوشیده نماند آنچه تاکنون بیان شد رفتار اخلاقی نیمه متکامل است. اسپنسر به رفتار اخلاقی دیگری نیز اعتقاد دارد که آنرا رفتار اخلاقی تکاملی کامل می‌نامد. در این رفتارها جای ستیزه و جدال میان موجودات را همیاری و تعاون می‌گیرد. این نوع اخلاق در جامعه‌ای حاصل می‌شود که کاملاً تکامل یافته‌است. او می گوید این تفاوت میان رفتار اخلاقی کامل و نیمه کامل تبیینی برای تفاوت اخلاق نسبی و مطلق نیز فراهم می‌آورد. اخلاق نوع اول اخلاق نسبی و اخلاق تکاملی کامل اخلاق مطلق است. اخلاق مطلق «دستور آرمانی‌ای است که رفتار انسان کاملاً سازگار را در جامعه‌ای کاملاً متکامل تنظیم و تنسیق می‌کند.»[18] اما اخلاق نسبی یعنی همان اخلاق نیمه متکامل یا همان سلوکی که ما فعلاً در جامعه‌ کنونی از خود نشان می دهیم.

یکی از اعتراضاتی که به اخلاق تکاملی شده این است که این مکتب بر مبنای یک فرضیه اثبات نشده بنا گردیده است. فرضیه تکامل علی رغم این که فرضیه ای مسلم در میان زیست شناسان است اما تا کنون هیچ دلیل قاطعی برای اثبات آن اقامه نشده.[19]

اعتراض دیگر این است که قانون تکامل قانونی جبری است مربوط به طبیعت بی‌شعور و بی‌اراده. این قانون چگونه می‌تواند منشأ ارزش‌های اخلاقی که قوام آنها به اراده و اختیار است شود. اسپنسر « هرگز به روشنی درنیافته است که روند تکامل که یک واقعیت تاریخی است فی نفسه نمی‌تواند ارزش‌گذاری‌هایی را که او بر تعبیر و تفسیر خود (از اخلاق و تکامل) بار می‌‌کند ثابت کند. فی‌المثل حتی اگر فرض کنیم تکامل در جهت ظهور یک نوع از حیات اجتماعی انسان پیش‌می‌رود و این نوع مناسب‌ترین نوع برای بقاست الزاماً برنمی‌آید که این نوع، اخلاقاً هم بهترین نوع است»[20]

مقاله

نویسنده مهدي فصيحي رامندي

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

پر بازدیدترین ها

No image

عقل نظری و عملی

No image

اخلاق توصیفی

No image

ارزش اخلاقی

No image

انگیزش اخلاقی

Powered by TayaCMS