دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

قیام سی تیر - ریشه ما و درس ما

No image
قیام سی تیر - ریشه ما و درس ما 1- سی ام تیرماه 1331 را می توان از روزهای خدا- ایام ا...- محسوب نمود- در این روز ملت ایران در قیام خود علیه خودکامگی محمدرضا شاه پیروز شد، شاه عقب نشینی کرد، احمد قوام استعفا داد و دکتر مصدق بار دیگر ریاست دولت را پذیرفت.
درباره قیام سی ام تیر گزارش های تاریخی- حتی با ذکر جزئیات آن روز- فراوان در دسترس است. در این نوشته بر آن نیستیم که خاطرات حضور خود را و نقش دانشجویان را در آن قیام بازگو کنم. بلکه به ریشه های اختلاف میان جنبش ملی و دکتر مصدق با محمدرضا شاه می پردازم دکتر مصدق در معرفی اعضای دولت خود در تیرماه 1331، کسی را به عنوان وزیر جنگ معرفی نکرد و خود مسوولیت آن را بر عهده گرفت. اما شاه با آن موافقت نکرد و مصدق استعفا داد. شاه به عنوان فرمانده کل نیروهای مسلح تعیین وزیر جنگ را حق خود می دانست. اما ارتش و نیروهای مسلح که زیر فرمان شاه بودند، نه تنها با دولت ملی هماهنگ نبودند، بلکه در برابر دولت قرار داشتند، در همه کارها دخالت و در کار دولت کارشکنی می کردند و این وضعیتی غیرقابل قبول و تحمل برای یک دولت ملی بود. مصدق با در اختیار گرفتن اداره وزارت جنگ می خواست از تحریکات نیروهای مسلح علیه دولت بکاهد یا به آنها پایان دهد. دکتر مصدق به مشروطه سلطنتی- اعتقاد و التزام علمی داشت. و در مقام نماینده مردم در مجلس، بارها سوگند خورده بود. اما دکتر مصدق و سایر رهبران ملی، به آن مشروطه ای اعتقاد داشتند که شاه مقامی غیرمسوول و فاقد اظهارات در اداره کشور باشد. الگوی ذهنی آنان از موقعیت مقام و رفتار شاهان در کشورهای مشروطه اروپایی، نظیر انگلستان و اسکاندیناوی بود.
انقلاب مشروطه برای پایان دادن استبداد مطلقه سلطنتی بود. نمی توان پذیرفت که به رغم انقلاب، شاه در حالی که طبق قانون اساسی یک مقام غیرمسوول و تشریفاتی و نمادین است، در تمام امور کشور دخالت نماید، نمی توان پذیرفت که فردی برای تمام عمر بر جایگاهی قرار بگیرد، اختیارات و امکانات بسیار گسترده در اختیار داشته باشد، اما مسوول و جوابگو نباشد. تجارب تاریخی بشر با ساختارهای قدرت حاکی از آن است که تمرکز و تراکم قدرت در یک مرز آن هم برای تمام عمر، بدون نظارت و مسوولیت و جوابگویی، آرام آرام به یک قدرت شیطانی تبدیل می گردد.
یکی از ابزارهای اصلی و عمده شاه در اعمال سیاست ها و نظرهایش ارتش و نیروهای مسلح بود. مادام العمر بودن سلطنت و زعامت یک فرد، و برخورداری از امکانات و قدرت فراوان و بی مهار، در کشورهای نظیر ایران موجب می شود، چنین نهادی به مرکز توجهات قدرت های خارجی برای اعمال سیاست هایشان در جهت منافعی که دارند، تبدیل گردد. یا خود آن را به وجود آورند (نظیر کودتای اسفند 1299 و مرداد 1332) و یا آنچنان در نهادهای پیرامونی رخنه کنند که هر آنچه را می خواهند به راحتی به دست آورند. دکتر مصدق در یکی از سخنرانی های خود به این موضوع پرداخته و می گوید به شاه گفتم به نفع سلطنت و کشور نیست که در کارها دخالت و شاه محور تصمیم ها و سیاست ها گردد. زیرا بیگانگان با توجه به این امر، به نهادهای پیرامونی شاه نفوذ می کنند و یا شا ه را مستقیما تحت فشار قرار می دهند. اما اگر شاه در امور کشور، همانطور که قانون اساسی مقرر دانسته است، دخالت نکند، و دولت و مجلس مسوول باشند، بیگانگان نمی توانند کل نمایندگان و دولت را تحت فشار قرار بدهند. دکتر مصدق بر این باور بود که شاه در چارچوب قانون اساسی باید سلطنت کند نه حکومت.

2- اینکه دکتر مصدق می خواست وزارت جنگ را خود بر عهده بگیرد، یک گام اساسی و جدی بر سر راه دخالت های مستمر شاه در امور جاری کشور بود و این منحصر و محدود به ارتش و نیروهای مسلح نبود. اقدام دکتر مصدق بروز تعارض بسیار عمیق تر و جدی تر در ساختارهای حقوقی (قانون اساسی) و ساختارهای حقیقی (رفتارهای مستبدانه شاه) بود. در بعد ساختارهای حقوقی ریشه مشکل در تعارض میان اصول قانون اساسی مشروطه، درباره اختیارات پادشاه به عنوان شخص اول مملکت و یک مقام غیرمسوول، با مسوولیت های دولت و حقوق ملت بود. این تعارض درونی، انعکاس آرایش نیروهای مشروطه خواه و انسدادگرا در انقلاب مشروطه بود. در انقلاب مشروطه نیروهای استبدادی در برابر مشروطه خواهان عقب نشینی کردند و به طور نسبی به برخی از خواسته های مشروطه خواهان، در تجدید اختیارات سلطنت مطلقه پادشاه، تن در دادند. از جانب دیگر نیروهای مشروطه خواه بر نیروهای استبدادگرا برتری کامل نداشتند. تا همه آنچه را درباره حکومت مشروطه، از الگوهای اروپایی، در ذهن داشتند، به دست آورند. نتیجه آن شد که قانون اساسی مشروطه به گونه ای نوشته و نهایی شد که هر دو طرف راضی باشند. پس از شکست کامل استبداد صغیر و فرار محمدعلی شاه و پناه بردنش به سفارت روسیه، فرصتی به دست آمده بود که مشروطه خواهان، اصول قانون اساسی را به نفع تثبیت حقوق ملت و حذف کامل اختیارات شاه مورد تجدیدنظر قرار بدهند. اما این امر، به علل مختلف، ازجمله ازهم پاشیدگی وحدت نیروهای مشروطه خواه میسر نگردید. در بعد ساختارهای حقیقی، با روی کار آمدن رضاشاه و درتمام دوران استبداد سلطنتی، حرکتی در سه محور در راستای نابودی دستاوردهای انقلاب مشروطه و تبدیل آن به یک استبداد مطلق، از نوع دوران ماقبل مشروطه، اما در قالب های جدید، صورت گرفت.
محور اول- تفسیرهای استبدادمدارانه از اصول قانون اساسی، که روشن و شفاف نبودند- قانون اساسی مشروطه شاه- انتقالی < غیرمسوول> شناخته بود. بنابراین اختیارات شاه محدود بود، شاه حق عزل و نصب نخست وزیر و یا وزیران را نداشت. نخست وزیر بعد از کسب رای اعتماد از مجلس، حکم خود را از شاه دریافت می کرد اما امضا یا توشیح به معنای تصویب و تنفیذ نبود بلکه صرفا بر رسمی هیاتی بود، نظیر امضای حکم رئیس جمهور منتخب مردم توسط مقام رهبری اما در تمام دوران سلطنت استبدادی، این اصل به کرات نادیده گرفته می شد و پادشاه مستقیما نخست وزیری عزل و دیگری را نصب می کرد. شاه <قوه مجریه> را مخصوص به خود و خود را رئیس قوه مجریه می دانست و وزرا وظایف اجرایی او را انجام می دادند و او حق عزل و نصب وزرا و روسای ادارات دولتی را نیز داشت (حقوق اساسی- قاسم زاده- 1334.)
علاوه بر این، شاه فرمانده کل نیروهای مسلح محسوب می شد. تا قبل از روی کار آمدن رضاشاه، ایران فاقد یک ارتش و یا پلیس منسجم و مدرن بود. در دوران رضاشاه، ارتش، شهربانی و ژاندارمری به شکل مدرنی شکل گرفتند، اما نیروهای مسلح عموما و اکثراً یا به ابزارهای سرکوب اعتراضات مردم و از بین بردن مخالفان تبدیل شدند یا ابزار دخالت در امور می شدند که قانونا و رسماً شاه حق دخالت نداشت، نظیر انتخابات مجلس شورای ملی- شاه صلاحیت کسانی را که می توانستند نماینده مجلس بشوند، تصویب و نهایی می کرد و سپس فهرست اسامی به فرماندهان ارتش در شهرها و به استانداران ابلاغ می شد- وزارت کشور، صندوق های رای را کنترل می کرد و به کمک <امدادهای غیبی> افراد موردنظر از صندوق ها بیرون می آمدند. ارائه همین اسناد انتخابات فرمایشی مجلس ایران در تصویب تمدید قرارداد نفتی 1932 توسط دکتر مصدق به شورای امنیت سازمان ملل، به هنگام رسیدگی به شکایت دولت انگلیس علیه ایران بود که موجب شد شورای امنیت به نفع ایران رای بدهد.
محور دوم- تغییر در قانون اساسی به نفع تراکم و تمرکز اختیارات شاه، نظیر حق انحلال مجلسین. تجربه حضور یک اقلیت ملی در مجلس و پیامدهای آن شاه را بر آن داشت تا به منظور پیشگیری از هر نوع خطر احتمالی، چنین حقی را به دست آورد. در انتخابات مجلس بیستم در سال 1339، تنها یک شخصیت مستقل و ملی شادروان الهیار صالح از کاشان انتخاب شد. اما شاه حضور همان یک نفر را هم سر نتابید و مجلس را منحل کرد.
محور سوم- ایجاد نهادهای امنیتی- نظامی برای سرکوب هر نوع اعتراض های مردمی و تشکیل زندان های جدید و دادگاه های ویژه نظیر سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) و دادگاه های نظامی، به خصوص بعد از کودتای 28 مرداد 1332. اگرچه فرآیند دگردیسی نظام مشروطه به یک سلطنت استبدادی مطلقه، در محورهای دوم و سوم، پس از کودتای 28 مرداد 1332، شتاب بی سابقه ای پیدا کرد، اما ریشه های آن را باید در همان محور اول، به خصوص نقش نیروهای مسلح جست وجو کرد.
دکتر مصدق کاملاآگاه بود که شاه و سیاست های خارجی از طریق نیروهای مسلح اعمال سیاست می کنند. بنابراین دکتر مصدق برای مهار دخالت های مستمر شاه در امور دولت و مقابله با توطئه های بیگانگان، می بایستی اداره ارتش را به عنوان نخست وزیر به دست گیرد. تجربه کودتای 28 مرداد 32 درستی نگرش دکتر مصدق به ارتش را به روشنی نشان داد. همین نگرش و تجربه سبب آن شد که دکتر امینی، در اواسط سال 1357 پیشنهاد شاه را برای نخست وزیری مشروطه به دو شرط نمود. اول اینکه شاه فرماندهی کل را به نخست وزیر واگذار نماید و دوم تصویب بودجه نیروهای مسلح، نظیر سایر ارقام بودجه توسط دولت و مجلس صورت گیرد. اما شاه زیر بار نرفت و قبول نکرد. دکتر امینی بعد از بیان این مطلب می گوید من شاه را خوب می شناسم. وقتی در بن بست گیر می کند، با زیرکی امور را به دست دیگران می سپارد، اما وقتی از بحران عبور کرد، برمی گردد به همان جای اول و ادامه همان روش ها.
قیام مردم ایران در سی ام تیرماه 1331، اگرچه به بهانه استعفای دکتر مصدق و در اعتراض به انتصاب غیرقانونی احمد قوام به نخست وزیری بود، اما در واقع قیام علیه قدرت فراوان و بی حد و مرز و غیرمسوول بودن شاه، به عنوان شخص اول و رئیس مملکت و فرمانده بزرگ ارتشتاران بود. قیام سی ام تیر یکی از فرازهای برجسته تاریخ مبارزات ملت ایران با استبداد و خود کامگی است.

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.

پر بازدیدترین ها

No image

اولین امام جمعه تهران

ظهور و سقوط پهلوی اول

ظهور و سقوط پهلوی اول

به روز بیست و چهارم در ماه اسفند، از سال یک هزار و دویست و پنجاه و شش خورشیدی(1256)، در روستای "آلاشت" از روستاهای بخش ( امروز شهرستان) سواد کوه که در استان مازندران واقع است، کودکی به دنیا آمد که او را "رضا" نامیدند و به سنّت دیرینه ی ایلات و عشایر ایرانی، "رضاخان" خطابش کردند.
No image

سالروز حمله آمریکا به طبس

No image

اولین شهید محراب

Powered by TayaCMS