دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

تثلیث در منظر منتقدان مسیحی (3)

قسمت سوم مقاله تثلیث از منظر منتقدین مسیحی بعد از بیان ماهیت تثلیث، آیات ادعایی کتاب مقدس، و فرقه‌ها مخالف این آموزه با بیان نظرات و آراء متفکرین، شخصیت‌ها و الهی‌دانان بزرگ مسیحی که مخالف دکترین تثلیث بوده و رویکردی نقادانه به این آموزه داشتند، ادامه‌ می‌یابد و در پایان یک نتیجه‌گیری کلی از این سه قسمت‌ می‌نماید.
تثلیث در منظر منتقدان مسیحی ʃ)
تثلیث در منظر منتقدان مسیحی (3)

«یا اهل الکتاب لاتغلوا فی دینکم ولا تقولوا علی الله الا الحق انما المسیح عیسی بن مریم رسول الله و و کلمته القاها الی مریم و روح منه فامنوا بالله و رسله ولا تقولوا ثلاثه انتهوا خیرا لکم انما الله اله واحد سبحانه ان یکون له ولد»[1]

چکیده:

قسمت سوم مقاله تثلیث از منظر منتقدین مسیحی بعد از بیان ماهیت تثلیث، آیات ادعایی کتاب مقدس، و فرقه‌ها مخالف این آموزه با بیان نظرات و آراء متفکرین، شخصیت‌ها و الهی‌دانان بزرگ مسیحی که مخالف دکترین تثلیث بوده و رویکردی نقادانه به این آموزه داشتند، ادامه‌ می‌یابد و در پایان یک نتیجه‌گیری کلی از این سه قسمت‌ می‌نماید.

تثلیث در منظر برخی از الهی‌دانان و متفکران غیرمسلمان:

1- "ترتولیان"(کوینتوس سپتمیوس فلورنس ترتولیانوس160-225م): ترتولیان در حدود سال 160 میلادی در «کارتاژ» (تونس فعلی) در یک خانواده رومی غیرمسیحی متولد شد. در سال 197 میلادی مسیحی شد. در مورد اینکه وی اعتقاد به وحدانیت خدا داشته و الوهیت مسیح را قبول نمی‌کرده است، به صراحت چیزی در دست نیست، اما شواهد تاریخی نشان می‌دهد که ترتولیان از کلیسای کاتولیک انتقاد کرد و به دفاع از «مونتانیسم»(که اعتقاد به وحدانیت خدا دارند) پرداخت.[2] البته جالب این است که برخی هم اعتقاد دارند که ترتولیانوس اولین الهی‌دانی است که باعث شکل‌گیری واژگان آموزه تثلیث گردید.

2- "مونتانوس"[3]: (اوائل قرن سوم) عقاید وی در ایالت «فریمبیه» بعد از سال 155 م. به وجود آمد. وی عقیده داشت باید بر وحدت عددی شخصیت الهی در مقابل اعتقاد به شخصیت مستقل در ذات خدا معتقد بود. وی از ابتدا وحدانیت خدا را تعلیم می‌داد و بعدها الوهیت حقیقی مسیح را نفی کرد.[4] در زمان مونتانوس با اینکه سخنی آشکارا از تثلیث نبود، اما این الهی‌دان با سخنان خود با این دکترین مخالفت‌ می‌کرد و وحدانیت خدا را تعلیم‌ می‌داد و حتی بعدها پا را فراتر گذاشت و با انحرافاتی که مقدمات اعتقاد به تثلیث(الوهیت مسیح) را مهیا‌ می‌کرد مخالفت کرد.

3 و 4 و 5- "نوئتوس"،[5] "پراکسیس"[6] و "سابیلوس"[7]: نویسندگانی چون نوئتوس و پراکسیس که در اواخر قرن دوم و جناب سابیلوس در اوائل قرن سوم اعتقادی غیر از اعتقاد رسمی حال کلیسا را داشتند که اکنون اعتقاد آنها را کلیسا نوعی بدعت به شمار می‌آورد. آنها سعی‌ می‌کردند از وحدت الوهیت دفاع کنند و نگذارند اعتقاد به آموزه تثلیث، در نهایت اعتقاد به سه خدا منجر گردد.[8] به اعتقاد این نویسندگان، تنها تمایز در ذات الهی، تمایز حالات یا عملکردهایی است که از پی هم می‌آیند.[9] "رابرت ویلکن"[10] اعتقاد دارد که سابیلوس در مسیحیت اولیه تعلیم‌ می‌داد که الفاظ مختلف پدر، پسر و روح‌القدس صرفا نام‌هایی هستند که مسیحیان بر نحوه دانش و تجربه ما از عمل و حضور خدا مى‌نهند. وی‌ می‌گوید که در تمام این الفاظ اصلاً سخنى درباره ذات خدا گفته نشده است. ایشان اضافه‌ می‌کند تمام اینها(چه صحیح و چه غلط) راه‌های مختلف شناساندن خداوند‌ می‌باشد که راههای شناخت تکثر دارد، اما نباید این تکثر به ذات خدا سرایت بکند.[11]

6- "پلوتینوس"(فلوطین)(205-270 م.): وی که به همراه "اوریگن"، یکی از اباء کلیسا نزد "ساکاس" تحصیل علم کردند. هنگامی که پلوتینوس در طول نیمه بعد قرن سوم در مدرسه‌ای در روم تعلیم می‌داد، بر بیگانه‌انگاری مابعد‌الطبیعی تاکید داشت.[12]

که در این تفکر «وجود مطلق» را سرچشمه متعالی همه موجودات می‌دانستند. حتی پسر و روح‌القدس هم از این وجود‌ می‌باشند. در این صورت برابری بین پدر، پسر و روح‌القدس در تمام شئون معنی نخواهد داشت، بلکه وجود پدر به دلیل اینکه وجود مطلق است، بالاتر از دو وجود دیگر خواهد بود.

7- اوریگن(اوریجن)[13](185-254.م): اوریجن در حدود سال 185م. از والدینی مسیحی در اسکندریه چشم به جهان گشود. او زندگی خود را در زهد و تقوا و مطالعه سپری کرد. اوریجن نویسنده‌‌ای پرکار بود، ولی بسیاری از آثار او از بین رفته و آن دسته از آثار وی که توسط ترجمه باقی مانده، در مواردی به منظور نزدیک ساختن آنها به راست دینی، جرح و تعدیل‌هایی در آنها وارد شده است.[14] نویسندگان مسیحی، آن قسمت از نظرات اوریگن را که موافق با خواسته‌های آنان بوده با تعبیر راست‌دینانه آورده‌اند و آن عده را که مخالف آنها بوده با تعبیر بدعت‌کارانه آورده‌اند. از باب نمونه می‌توان به کتاب "تونی لین" اشاره کرد: برخورد بین آراء راست‌دینانه و بدعت‌کارانه اوریجن، در آموزه او در مورد تثلیث به روشنی دیده می‌شود.[15] اریجن می‌گوید پدر(خدا) وجودی است کاملاً الهی، و با پسر(عیسی مسیح) که در مرتبه‌ای نازل‌تر از الوهیت قرار گرفته است، فرق دارد.[16] در اینجا مشاهده می‌شود که اوریگن اعتقاد دارد که عیسی مسیح(پسر)، الوهیت را ندارد، بلکه در مرتبه‌ای پائین‌تر از الوهیت می‌باشد. تونی لین در کتاب تاریخ تفکر مسیحی می‌نویسد: تثلیث او(اوریگن) تثلیثی است که در آن مراتب وجود، خدای پدر از پسر بزرگ‌تر و بلندمرتبه‌تر است و پسر به همین شکل از روح‌القدس بزرگ‌تر و بلند مرتبه‌تر است. خدای حقیقی فقط خدای پدر است.[17] "هانس کونگ" نویسنده بزرگ مسیحی اعتقاد دارد اریگن آنچه را که جامعه اولیه مسیحی از آغاز به آن معتقد بود‌ می‌گفت، او (اوریگن) اعتقاد داشت عیسای ناصری[18] این انسان مصلوب، توسط خدا برای حیات جدید، رستاخیز نموده است ... خدا، خدای واحد ابراهیم، اسحاق و یعقوب، نیز همان خدایی است که عیسی او را پدر خود و پدر ما نامید. [19]

مطلب مهم قابل ذکر این است که برخی از بزرگان مسیحی، اوریگن را به خاطر این نوع افکارش یک بدعت‌کار می‌شمارند.

8- "پولس": در قرن سوم میلادی مردی به نام پولس اهل «ساموزاتا»، اسقف کلیسای «انطاکیه» بود. او تعلیم می‌داد که مسیح دارای الوهیت نبود‌، بلکه فقط انسانی نیکو بود که در اثر عدالت و راست‌کرداری و نیز حلول کلمه الهی در وجودش به هنگام تعمید، قادر به انجام امور الهی بود.[20] وی در کلیسایش دعا کردن به عیسی و سرود به افتخار مسیح را اجازه نمی‌داد و می‌گفت تنها خدا می‌بایست عبادت شود و دعاها از طریق مسیح، به عنوان واسطه بین خدا و انسان باشد.[21] این اسقف در قرن سوم، مسیح را بسان پیامبری نیکو، راست کردار و بنده صالح خدا معرفی‌ می‌کند که بخاطر این صفات، جایگاهی والا در پیشگاه خدا دارد که ما‌ می‌توانیم به خاطر این جایگاه او را واسطه قرار دهیم.

9- "آریوس"[22](حدود 250-336): آریوس فردی بلند‌قامت و زاهد و پرهیزکار بود و به خاطر علم و زهدی که داشت، در نزد همه محترم به شمار می‌رفت. وی کشیشی بود از اسکندریه که در حوزه اسقفی "آلکساندر"[23] خدمت می‌کرد.[24]

آریوس می‌گفت: القاب کتاب مقدس در مورد مسیح که ظاهراً به برابر بودن او با خدا اشاره دارند صرفاً القاب افتخاری‌ و جنبه تعارف دارند. مسیح مخلوقی بیش نیست.[25] پس ممکن نیست مسیحی را که به زمین آمده و چون انسان تولد یافته است با خدایی که آن را نمی‌توان شناخت یکی بشماریم. پس مخلوق نمی‌باشد و از ذات خود پدر نیست و به تمام معنی او را(عیسی مسیح) نمی‌توان خدا خواند.[26] البته آریوس با آلکساندر در سر همین موضوع اختلاف پیدا می‌کنند. که سرانجام با دخالت "کنستانتین" امپراطور وقت و تشکیل شورایی دینی که ریاست آن را امپراطور بر عهده می‌گیرد عقاید آلکساندر تحمیل می‌شود و آریوس را بدعت‌گذار می‌نامد.

10- "پیتر آبلار"[27] (1147-1079): آبلار، بزرگ‌ترین متفکر قرن دوازدهم محسوب‌ می‌شود.[28] وی فیلسوف فرّه‌مند پاریسی بود. در سال 1122، آبلار اثر مهمی تحت عنوان «بله و خیر»[29] به نگارش در آورد که در آن بخش‌هایی متضاد از کتاب مقدس، آثار پدران کلیسا، و دیگر مراجع مهم کلیسایی را در کنار هم جمع‌آوری کرد.[30] ایشان زمانی که تثلیث را توضیح می‌داد بر وحدت خدا، پای می‌فشارد و نه بر سه شخص تثلیث، پس وی توحید را قبول داشت و آن را تبلیغ می‌کرد.[31]

آبلار از جمله کسانی بود که می‌خواست راز خدا را با زبان عقل بگشاید. اما آبلار متهم به این شد که دین مسیح را بی‌بها می‌کند؛ چرا که با عقل بشری می‌خواهد خدا را بفهمد.

11- "للیو سوزینی"[32] (1556- 1482): در ایتالیا یک گروه ضد تثلیثی، کمی قبل از سال 1560م. پدید آمد. در میان آنها حقوق‌دانی به نام "للیوسوزینی" بود که برای چندین سال موجودیت این گروه را رهبری کرد و در مباحث الهیات با "کالوین" در ژنو و با "ملانکتون" در ویتن‌برگ شرکت جست. نظریات او در یک نسخه خطی که بعدها برادر زاده‌اش آن را به چاپ رسانید منعکس گردیده است.[33]

12- "میکائیل سروتوس"[34](1511-1553): سروتوس از اهل اسپانیا بود. وی ملاحظه کرد که پس از مطالعه دقیق صحف عهد جدید مسئله تثلیث، که بر حسب اعتقادنامه نیکائیه(نیقه) برای عموم مسیحیان امری مسجل شده بود است، در آن صحف وجود ندارد. و معتقد شد که این عقیده کفر محض و باطل است. وی می‌گفت که مبدا تثلیث، یکی از ابداعات کلیسای کاتولیک است و مسیحی صحیح‌الاعتقاد که به نص انجیل عمل می‌کند، هرگز نمی‌تواند به الوهیت بشری به اسم عیسی اذعان نماید و عقلا محال است که از اجزای ثلاثه، سه شخصیت خدای واحدی ترکیب می‌شود.[35] سیروتوس می‌گفت: به دین رسولان و آباء اولیۀ کلیسا، که هرگز چیزی از آموزه عجیب و غریب تثلیث نشنیده بودند بازگشته است.[36]

او در سال1531م. رساله‌ای[37] به نام دربارۀ خطاهای تثلیث را منتشر نمود وی این کتاب[38]خود را در سال1553.م انتشار داد که در آن اصلاحات جدیدتر و رادیکال‌تری را برای از بین بردن کلیه نواقص و اصول اعتقادی که تا آن زمان باقی بود خواستار شد.[39]

اما فردی به نام "ژان کالون" که در مورد وی الاهی‌دان مسیحی "تونی لین" می‌نویسد: کالون فاقد مدارا و شکیبایی بود و هنگامی که با تعالیم او(کالون) مخالفت می‌شد، سریعاً فرض را بر این می‌گرفت که مخالفت با تعالیمش، در حکم مخالفت با کلام خداست.[40] سروتوس را در شهر ژنو محکوم به کفر و الحاد کرد و زنده زنده در سال 1553 همراه با کتاب‌هایش طعمه آتش ساخت.

13- "فاستوس سوچینوس"(1604-1539): سوچینوس در کتابش به نام «مسیح نجات بخش» به اصطلاح راست کیشی نیکائیه‌ای(نیقیه‌) را رد می‌کند. وی‌ می‌گوید: اصطلاح پسر خدا ربطی به ماهیت خدایی عیسی ندارد. بلکه صرفاً می‌خواهد بگوید که او عزیز دردانۀ خداست. آموزه تثلیث هم چیزی نیست جز افسانه‌ای خیالی، یک هیولاسازی، که «مشمئز کنندۀ‌ عقل» است و مومنان را تشویق می‌کند که به سه خدای جداگانه ایمان بیاورند. البته وی بعد از اعدام سروتوس از ترس جان، به لهستان و ترانسیلوانیا در رومانی گریخت.[41]

14- "جورجیو بلندراتا"(1590-1515): بلندراتا اصلاح‌گر ایتالیایی که به همراه سوچینوس، عقایدی مثل سروتوس داشت وی نیز بعد از اعدام سروتوس به شهر جنوا گریخت.[42]

15- "فرانزداویدیس"[43](1510-1570): فرانزداویدیس رهبر یک مرکز ضد تثلیثی در ترانسیلوانیا[44] بود. آنها جماعت خود را در سال 1568م. به عنوان کلیسای جداگانه‌ای تشکیل دادند و از سوی قانون‌گذاری رم مورد قبول قرار گرفتند، اما بالاخره رهبر آنها یعنی "فرانزداویدیس" در زندان درگذشت.[45]

16- "آیزاک نیوتن"(1727-1642): آری یکی از اشخاصی که با آموزه تثلیث مخالف است، فیزیک‌دان انگلیسی نیوتن می‌باشد که بنابر ادعای نویسنده مسیحی "بانوکرن آرمسترانگ" که چندین سال راهبه کلیسای کاتولیک بوده است نیوتن نیز مانند "دکارت" همه فکر و ذکرش این بود که مسیحیت را از رمز و راز تهی سازد. در ادامه این راهبه کاتولیک می‌نویسد: «نیوتن هم مانند دکارت حوصله دین باطنی را ندارد و آن را نادانی و خرافه می‌داند. دلش می‌خواهد مسیحیت را از معجزات بپیراید و این کار او را با اصولی چون خدا‌گونگی مسیح درگیر می‌کند. وی در دهه 1670م. به مطالعه جدی تئولوژیک در باب آموزه تثلیث می‌پردازد و به این جا می‌رسد که "آتاناسیوس" به بهانۀ اینکه می‌خواهد کافران را مسیحی کند، تثلیث را ساخته و پرداخته و به کلیسا قالب کرده است. حق با "آریوس" بوده که گفته: عیسی مسیح به یقین خدا نیست و پاره‌ای از عهد جدید که از آنها برای اثبات آموزه تثلیث و تجسد مسیح شاهد می‌آوردند همگی جعلی هستند. نیوتن اعتقاد دارد که آتاناسیوس و دستیارانش آنها را ساخته و به کتاب مقدس افزوده‌اند و این چنین به تخیلات ابتدایی و خام توده‌ها دامن زده‌اند».

وی می‌گوید: «عیسی یکی از پیامبران بود که فرستاده شد تا بشریت را به حقیقت فرا خواند، ولی دین نابش به دست آتاناسیوس و هواداران به تباهی کشانده شد». این راهبه کاتولیک می‌نویسد: «تثلیث در نزد مسیحیان غربی هموراه آموزه‌ای دشوار بوده است و فردباوری جدید فیلسوفان و دانشمندان روشنگری را بر آن داشت تا کارش را یکسره نماید».

نیوتن، هیچ از نقش رمز و راز در زندگی دینی سر در نمی‌آورد. یونانیان تثلیث را به کار آورده بودند تا ذهن را همواره در شگفت‌زدگی نگه دارند و یادآور این نکته باشند که عقل انسان هرگز به درک ماهیت خدا نمی‌رسد. اما با این همه برای دانشمندی چون نیوتن، پذیرش چنین دیدی سخت دشوار بود.[46]

17-"هرمان ساموئل رایماروس"[47] (1727- 1768): نامدارترین «دئیستِ» (دیانتی که در قرن هجدهم و دوره روشنگری، رنگ عقلانی و فلسفی یافت) آلمان، هرمان ساموئل رایماروس بود. بهتر است بدانیم که در زمان زندگی‌اش تنها 3 اثر ارزشمند از او منتشر شد. نوشته‌های وی چندان بحث انگیز بود که چاپ نشده باقی ماند؛ برای مثال فیلسوف معروف "لسینگ"، برای چاپ نوشته های هرمان از دفتر رایماروس فقط به شرط مخفی ماندن نام نویسنده‌اش اجازه انتشار یافت . رایماروس، عیسی را مستقیماً در فضای یهودی قرن اول معرفی‌ می‌نماید. به اعتقاد وی، عقاید عیسی درباره خدا و مسئله نجات، همان عقاید پیشگویانه یک یهودی قرن اول بود که معتقد بود، در مقام مسیح، برگزیده خداوند، وظیفه‌اش این است که مردم خود را از اسارت نیروهای بیگانه رها کند.

به نظر رایماروس، عیسای یهودی تمامی عناوینی را که با رسالت او به عنوان پیامبر و پادشاه مسیحیایی محبوب خداوند مرتبط بود و از جمله فرزند خدا بودن را، خود برگزیده و به خودش اختصاص داده بود. ولی رایماروس بر این نکته تاکید می‌کند که عیسی، با اختصاص این عنوان اخیر به خودش، قصدی بیش از این نداشته که بگوید پسری است خاکی، از ابناء بشر، فردی کاملاً انسان. او می‌گوید: ‌وقتی عیسی خود را پسر خدا می‌خواند، مقصودش، تنها بیان این مطلب است که او مسیح است و یا اینکه اساساً مسیحی است که محبوب خداست، و بدین ترتیب نمی‌خواهد به یهودیان، عقیده و یا راز جدیدی عرضه کند.[48] به اعتقاد رایماروس پیام عیسی به دست برخی از بزرگان مسیحی به بدعتی بزرگ مبتلا می‌شود که باعث می‌شود شکل دیانتی کاملاً جدید به خود بگیرد که با مقاصد شخص عیسی از اساس بیگانه بود.

18- "فردریک اشلایر ماخر"[49] (1768-1834): فردریک دانیل ارنست اشلایر ماخر در برسلو[50]، واقع در لهستان کنونی چشم به جهان گشود. وی بنیانگذار دورانی نوین بود.او الهیات معاصر را بوجود آورد. به نظر ایشان عیسی(ع) فقط برای اینکه معلم باشد و نمونه‌ای از فرد کامل بر انسان‌ها ظاهر گردید.[51] شلایر اعتقاد داشت از آنجا که یگانگیِ خدا بی ضدّ است، هیچ یک از مقولات اندیشه بشری، مانند مقوله شخصیت، را براستی بر وی نمی توان نهاد؛ زیرا این مقولات همه در بند محدودیت هستند.[52]

19- "ویلیام جنینگ"[53](1780-1824): در کشور انگلستان، کلیسای یکتاپرستی در سال 1813م. از سوی دولت به رسمیت شناخته شد. آنها در سال 1805م. کنترل دانشگاه‌‌ «هاروارد» را به دست گرفتند. سخنگوی بزرگ این نهضت «ویلیام چنینگ» کشیش مسیحی کنگر گشنالیست بود که در اثر اعتقاد به طبیعت غیر مسیحی آموزه تثلیث در سال 1819م. مورد جلب توجه گسترده‌ای قرار گرفت و به همراه جماعت کنگر کشنالیست‌ها به یکتاپرستان پیوست. وی عیسی را تجلی‌بخش ایده‌های انسانی می‌دانست. رستاخیز او را می‌پذیرفت، ولی الوهیت مسیح را انکار می‌کرد. به اعتقاد وی عیسی نمونه‌ای درخشان بود که می‌خواست انسان را به سطح عالی خود بالا ببرد.[54]

18- "جیکوب باثوملی": باثوملی در رساله‌اش «چهره‌های تاریک و روشن خدا»(سال 1650م.) با زبانی از خدا سخن می‌گوید که یادآور این باور صوفیانه است که خدا چشم، گوش و دست کسی است که به او روی می‌آورد. باثوملی، مانند خرد‌باوران، آموزۀ تثلیث را رد می‌کند و نیز باور خود به خداگونه‌گی عیسی را چنین تعریف می‌کند: از آنجا که خدا، خداگونه است نمی‌تواند فقط در یک انسان جلوه‌گر باشد.[55]

قابل ذکر است که در این چند سطر برخی از بزرگان، دانشمندان و الهی‌دانان مسیحی را آوردیم که با دکترین تثلیث به شدت مخالف بودند و این آموزه را بدعتی بزرگ که از اعتقادات کفرآمیز ادیان ابتدایی به مسیحیت راه یافته، به حساب آورده‌اند. جالب است که این دانشمندان در مورد حضرت عیسی مسیح(ع) همان اعتقادی را که دین اسلام ایشان را آن گونه معرفی کرده است دارا می‌باشند.

نویسنده دیگر مسیحی درباره پولس می‌گوید: وی آنقدر مسیحیت را تغییر داد که گویی موسس دوم آن است.[56] اما اگر تاریخ را تورق نمائیم نمی‌توانیم نقش "کنستانتین"[57] را در نمو و توسعه تثلیث انکار نمائیم. کنستانتین که اساساً هیچ‌گونه درکی از مسائل الهیاتی نداشت با بی شرمی تمام و گستاخانه، حق داوری و قضاوت را به خود اختصاص داد و باعث تثلیث‌گرایی قرن چهارم که انحرافی بود از تعالیم اولیه مسیحی گردید.

اما باید بزرگانی -چون "اوسبیوس قیصریه"[58] (وی در شورای نیقیه از افکار آریوس پشتیبانی کرد و به واسطه همین امر از شورای انطاکیه اخرج شد.) "فاوستوس سوسینوس"[59]، "جان بیدل"[60](نویسنده ضد تثلیث که بارها زندانی شد) "تئوفیلوس لندسی"[61](موسس کلیسای یکتاپرستی در لندن)، "جیمز مارتینو"[62]، "امانوئل کانت"، "آلبرخت ریچل"[63](عیسی انسان کامل)، "جوزف پریستلی"[64] (کشیش یکتاپرست در آمریکا)، "جیمز مارتینو"[65]و نیز "آدلف فن هارناک" (استاد الهیات معتقد بود که عیسی ادعا نکرده که مسیح موعود خداست و الوهیت دارد بلکه بعداً پولس، با تثلیث و عقاید یونانی باعث برخی تحریفات در دین مسیحیت شد.[66])- را در نظر داشته باشیم که با آموزه تثلیث به شدت مخالف هستند و آن را تحریفی بزرگ در آیین مسیح می دانند.

حاصل سخن:

1- بسیاری از بزرگان مسیحی الوهیت مسیح را قبول ندارند.

2- این بزرگان آموزه‌هایی مانند تثلیث، و الوهیت مسیح را نوعی تحریف‌ می‌دانند.

3- نقش سیاسی کنستانتین در گسترش این آموزه نباید فراموش شود.

4- برخی از آبای اولیه کلیسا به بهانه اینکه بعضی از کافران را مسیحی نمایند تثلیث را به کلیسا تحمیل کرده اند.

نتیجه گیری از سه مقاله:

با اینکه تمامی پیامبران بر یگانگی و وحدانیت خداوند متعال شهادت داده و بر آن تاکید‌ می‌کردند، اما برخی از حوادث و اتفاقات باعث شد که این دعوت الهی در برهه‌ای از تاریخ از مسیر اصلی خود منحرف گردیده و تعلیمی که هیچ بخشی از پیام مسیحیت نخستین را تشکیل نمی‌داد، توسط برخی از افراد وارد این دین آسمانی گردد. آموزه‌ای که به اعتراف اکثر الهی‌دانان، دانشمندان و بزرگان مسیحی، هرگز در کتاب مقدس نیامده و بر اساس کتاب مقدس نیست. دکترینی که آن را نسل‌های بعدی به دلیل برخی از اغراض وارد مسیحیت نمودند، و حتی در توضیح آن مجالی جز اینکه تثلیث یک راز است، نتوانستند پیدا نمایند.

تثلیث، باوری است که معتقدین به آن مجبور شدند برای اثبات این باور، در حق عیسی مسیح(ع)، این پیامبر بزرگ، به دلیل داشتن خلق و خوی الهی جفا کرده و پیام او را آن گونه که دریافت کرده بودند، نتوانستند ارایه نمایند و به آن عمل کنند.

    کتاب نامه
  • 1- قرآن کریم
  • 2- آرمسترانگ، کرن؛ خداشناسی از ابراهیم تا کنون، ترجمه محسن سپهر، تهران، نشر مرکز، چاپ چهارم، 1385ش.
  • 3- فیروزی، جواد؛ پیدایش الهیات نوین در مسیحیت، تهران، انتشارات امیرکبیر، چاپ اول، 1384ش.
  • 4- کاپلستون، فردریک؛ تاریخ فلسفه، تهران انتشارت سروش و علمی فرهنگی، چاپ دوم، ج7، 1375ش.
  • 5- کرنز،‌ارل ای؛ سرگذشت مسیحیت در طول تاریخ، مترجم آرمان رشدی، بی جا، انتشارات ایلام، 2008م.
  • 6- کونگ، هانس؛ متفکران بزرگ مسیحی ترجمه گروه مترجمان، قم، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، چاپ اول، 1386ش.
  • 7- گریدی ا. جوان؛ مسیحیت و بدعت‌ها، ترجمه عبدالرحیم سلیمانی اردستانی، قم، نشر طه، چاپ سوم، 1384 ش.
  • 8- لین، تونی؛ تاریخ تفکر مسیحی، ترجمه روبرت آسریان، تهران، نشر پژوهش فرزان روز، چاپ سوم، 1386ش.
  • 9- محمدیان،بهرام و دیگران‌؛ دایرة المعارف کتاب مقدس، تهران، انتشارات سرخدار، چاپ اول، 1384ش.
  • 10- موی جو، ویور؛ درآمدی به مسیحیت، مترجم حسن قنبری، قم، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، چاپ اول، 1381ش.
  • 11- میلر، ویلیام مک الوی؛ تاریخ کلیسای قدیم بر امپراطوری روم و ایران، ترجمه علی نخستین، تهران، انتشارات اساطیر، چاپ اول، 1382ش.
  • 12- مولند، اینار؛ جهان مسیحیت، ترجمه محمدباقر انصاری، مسیح مهاجری، تهران، انتشارات امیرکبیر، چاپ سوم، 1387ش.
  • 13- ناس، جان بایر؛ تاریخ جامع ادیان، مترجم علی اصغر حکمت، تهران، انتشارات علمی فرهنگی، چاپ چهاردهم، 1383ش.
  • 14- ویلکن، رابرت؛ خدای سه گانه در کتاب مقدس و ظهور راست کیشی، ترجمه الیاس عارف زاده فصل نامه هفت آسمان تابستان 81 شماره 14 (مشخصات کتاب شناختىِ این مقاله
  • : Robert L.Wilken, the Triune God of the Bible and the Emergence of Orthodoxy, in Companion Encyclopedia of Theology, pp. 198 – 205).
  • 15- هوردرن، ویلیام؛ راهنمای الهیات پروتستان، ترجمه طاوس میکائیلیان، تهران، انتشارات علمی فرهنگی، 1368ش.
    پی نوشت:
  • [1] . قرآن کریم، نساء‌171.
  • [2] . لین، تونی، تاریخ تفکر مسیحی ص 20 و 21.
  • [3] . Montanus
  • [4] . کرنز،‌ارل ای، سرگذشت مسیحیت در طول تاریخ، ص 106.
  • [5] . Noetus
  • [6] . Praxeas
  • [7] . Sabellius
  • [8] . موی جو، ویور، درآمدی به مسیحیت، ص 328.
  • [9] . همان، ص 275.
  • [10] . Robert L. Wilken
  • [11] . ویلکن، رابرت، خدای سه گانه در کتاب مقدس و ظهور راست کیشی، فصل نامه هفت آسمان تابستان 81 شماره 14.
  • [12] . کرنز،‌ارل ای، سرگذشت مسیحیت در طول تاریخ، ص 105.
  • [13] . Origen
  • [14] . لین، تونی، تاریخ تفکر مسیحی، ص 32.
  • [15] . همان، ص 36.
  • [16] . موی جو، ویور، درآمدی به مسیحیت ص 11.
  • [17] . لین، تونی، تاریخ تفکر مسیحی ص 37.
  • [18] . نام یک شهری در منطقه جلیل، که عیسی(ع) 30 سال از عمر خود را در آن سپری کرده است. اگرچه این شهر محل تولد حضرت عیسی مسیح(ع) نبوده، اما به دلیل بزرگ شدن در این شهر «ناصری» خوانده شد(محمدیان، بهرام، دایرة المعارف کتاب مقدس، ص 832).
  • [19] . هانس کونگ، متفکران بزرگ مسیحی، ص 83.
  • [20] . کرنز،‌ارل ای، سرگذشت مسیحیت در طول تایخ ص 107.
  • [21] . گریدی ا. جوان ، مسیحیت و بدعت‌ها ص 145.
  • [22] . Arius
  • [23] . Alexander
  • [24] . لین، تونی، تاریخ تفکر مسیحی ص 48.
  • [25] . موی جو، ویور، درآمدی به مسیحیت ص 21.
  • [26] . میلر، ویلیام مک الوی، تاریخ کلیسای قدیم بر امپراطوری روم و ایران، ترجمه ص 240.
  • [27] . Peter Abelard
  • [28] . تونی لین، تاریخ تفکر مسیحی، ص 180.
  • .[29] به زبان لاتین Sic et Non
  • [30] . لین، تونی، تاریخ تفکر مسیحی ص 182.
  • [31] . آرمسترانگ، کرن، خداشناسی از ابراهیم تا کنون، ص 236.
  • [32] . Lelio sozzini
  • [33] . مولند، اینار، جهان مسیحیت ص 456و 457.
  • [34] . Servetus
  • [35] . بی ناس، جان، تاریخ جامع ادیان، ص 681.
  • [36] . آرمسترانگ، کرن، خداشناسی از ابراهیم تا کنون ص 320.
  • [37] . به نام De Trinitatis Erroribus
  • [38] . به نام Christianismi Restitutio
  • [39] . مولند، اینار، جهان مسیحیت، ترجمه محمد، ص 456.
  • [40] . لین، تونی، تاریخ تفکر مسیحی ص 294.
  • [41] . آرمسترانگ، کرن، خداشناسی از ابراهیم تا کنون ص 322.
  • [42] . برگرفته از خداشناسی از ابراهیم تا کنون ص 321.
  • [43] . Franz Davids
  • [44] . Transylvania
  • [45] . مولند، اینار، جهان مسیحیت ص 457.
  • [46] . آرمسترانگ، کرن، خداشناسی از ابراهیم تا کنون ص 348 تا ص 350 با تلخیص و تصرف.
  • [47] . Hermann Samuel Reimarus
  • [48] . فیروزی، جواد، پیدایش الهیات نوین در مسیحیت، ص 59-61 با اندکی تصرف و تلخیص .
  • [49] . Friedrich Daniel Ernst schleiermacher
  • [50] . Breslau
  • [51] . لین، تونی، تاریخ تفکر مسیحی، ص 386.
  • [52] . کاپلستون، فردریک، تاریخ فلسفه ج 6 ، ص 159.
  • [53] . William channing
  • [54] . مولند، اینار، جهان مسیحیت ص 460.
  • [55] . آرمسترانگ، کرن، خداشناسی از ابراهیم تا کنون، ص 368.
  • [56] . گریدی ا، جوان، مسیحیت و بدعت‌ها، ص 47.
  • [57] . Constantine
  • [58] . Eusebius of Caesarea
  • [59] . Faustus socinus
  • [60] . John Biddile
  • [61] . Tlephilus Lindsey
  • [62] . James Martineau
  • [63] . Albrecht Benjamin Ritschl
  • [64] . Joseph Priestley
  • [65] . James Martineau
  • [66] . هوردرن ویلیام راهنمای الهیات پروتستان، ص 44.

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

مطلب مکمل

تثلیث در منظر منتقدان مسیحی ʁ)

تثلیث در منظر منتقدان مسیحی (1)

مقال تثلیث از منظر منتقدین مسیحی از سه قسمت تشکیل شده است. که در قسمت اول نویسنده با اشاره به ماهیت دکترین تثلیث در صدد بیانی صحیح از این آموزه از منابع معتبر مسیحیت می‌باشد. البته با بیان اندک اختلاف این دکترین در کلیسای شرق و غرب.
تثلیث در منظر منتقدان مسیحی ʂ)

تثلیث در منظر منتقدان مسیحی (2)

بعد از بیان ماهیت تثلیث و برخی از آیات ادعایی در مورد تثلیث در قسمت اول، در ادامه برخی از مکاتب، فرقه‌ها و گروه‌های مسیحی که این آموزه را قبول ندارند؛ و آن را تحریف برخی از بزرگان مسیحیت می‌دانند، و یا آنانکه الوهیت مسیح را که یکی از پایه‌های اساسی تثلیث است قبول ندارند، آمده است.

جدیدترین ها در این موضوع

نقدی بر مقاله‌ی «زن، حقوق و مکان اجتماعی او در اسلام» ʂ) «زن، رشدپذیری، عفاف»

نقدی بر مقاله‌ی «زن، حقوق و مکان اجتماعی او در اسلام» (2) «زن، رشدپذیری، عفاف»

نوشته‌ی حاضر بخش دوم از نقد بر مقاله‌ی «زن، حقوق و مکان اجتماعی او در اسلام» است .
نقدی بر مقاله «اسلام، خاورمیانه، فاشیسم» ʂ) «دیدگاه اسلام درباره جهاد، مدرنیسم و زن»

نقدی بر مقاله «اسلام، خاورمیانه، فاشیسم» (2) «دیدگاه اسلام درباره جهاد، مدرنیسم و زن»

این نوشتار به نقد مقاله «اسلام، خاورمیانه، فاشیسم» می‌پردازد.
نقدی بر مقاله «اسلام، خاورمیانه، فاشیسم» ʁ) «قرآن، سنت‌گرایی، عقلانیت»

نقدی بر مقاله «اسلام، خاورمیانه، فاشیسم» (1) «قرآن، سنت‌گرایی، عقلانیت»

این نوشتار به نقد مقاله «اسلام، خاورمیانه، فاشیسم» می‌پردازد.
نقدی بر مقاله «دفاع از مقاله نگاهی به سوره ی زنان» ʁ) «نقش تفسیر درباره قرآن»

نقدی بر مقاله «دفاع از مقاله نگاهی به سوره ی زنان» (1) «نقش تفسیر درباره قرآن»

نوشتار پیش‌ رو ناظر به مقاله‌ای است تحت عنوان «دفاع از مقاله‌ نگاهی به سوره‌ی زنان».

پر بازدیدترین ها

تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان ʆ) نقش امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در فتح ایران

تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان (6) نقش امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در فتح ایران

این نوشتار در نقد سلسله مقالاتی است که فتح ایران توسط اعراب مسلمان را یکی از مقاطع تلخ تاریخ معرفی نموده‌اند.
نقد دو مقاله «بیگ بنگ در قرآن»و «قرآن و پیدایش جهان، قضیه پدید آمدن کائنات از دود»

نقد دو مقاله «بیگ بنگ در قرآن»و «قرآن و پیدایش جهان، قضیه پدید آمدن کائنات از دود»

قرآن کریم آخرین سروش آسمانی است که بر آخرین پیامبر؛ یعنی حضرت محمد(ص) فرود آمد و جهانیان را به نور و کمال هدایت کرد.
تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان ʅ) علی(ع) و رابطه‌ او با ایرانیان

تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان (5) علی(ع) و رابطه‌ او با ایرانیان

این نوشتار در نقد سلسله مقالاتی است که فتح ایران توسط اعراب مسلمان را یکی از مقاطع تلخ تاریخ معرفی نموده‌اند.
تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان ʉ) دست‌آورد ایرانیان از حمله اعراب

تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان (9) دست‌آورد ایرانیان از حمله اعراب

این نوشتار در نقد سلسله مقالاتی است که فتح ایران توسط اعراب مسلمان را یکی از مقاطع تلخ تاریخ معرفی نموده‌اند.
تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان ʈ) اهداف اعراب از حمله به ایران ʂ)

تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان (8) اهداف اعراب از حمله به ایران (2)

این نوشتار در نقد سلسله مقالاتی است که فتح ایران توسط اعراب مسلمان را یکی از مقاطع تلخ تاریخ معرفی نموده‌اند.
Powered by TayaCMS