دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

اگزیستانسیالیسم ادبی

No image
اگزیستانسیالیسم ادبی

كلمات كليدي : فلسفه، فلسفه ي وجودي، اگزيستانسياليسم، اصالت وجود، اگزيستانسالسيم ادبي، ژان پل سارتر، سيمون دوبوار، آلبركامو، ادبيات فارسي

نویسنده : اعظم بابایی

فعل existo و existere در زبان لاتین به معنی «خروج از»‌، «ظاهر شدن» و «برآمدن» است. این اصطلاح معمولا مترادف با «بودن و هستی» استعمال می‌شود. اما به اصطلاح فلسفه‌ی اصالت وجود‌، فقط به موجودات آگاه از واقعیت خاص گفته می‌شود. به عبارت دیگر، اگزیستانسیالیسم به نحوه‌ی خاص هستی انسان اطلاق می‌شود.[1]

اگزیستانسیالیسم به معنای «اصالت وجود» یا «تقدم وجود بر ماهیت» است؛ و به کسانی که بر تقدم وجود بر ماهیت معتقدند، اگزیستانسیالیست می‌گویند.

این مکتب فلسفی از جنگ جهانی دوم به بعد در آلمان رواج یافت، سپس به فرانسه، ایتالیا و سایر نقاط جهان رسید و در محافل ادبی و مطبوعات تأثیر گذاشت‌، این‌که فلسفه‌ی اگزیستانسیالیسم از چه تاریخی شروع شده مورد اختلاف‌نظر محققان است؛ برخی آغاز آن‌را از اندیشه‌های «کی‌یرکه‌گور» می‌دانند، برخی هم معتقدند باید از «شیلینگ» آغاز کرد، برخی هم معتقدند که تا «کانت»،«پاسکال» و «سنت آگوستین» و حتی عهد عتیق می‌توان پیش رفت و رگه‌هایی از آراء این مکتب را در آنها سراغ گرفت.[2] اما به‌طور رسمی فلسفه‌ی اگزیستانسیالیسم از اندیشه‌های مارتین هایدگر، کی‌یرکه‌گو، و کارل یاسپرس نشأت گرفت و توسط ژان پل سارتر، سیمون دوبوار و تا حدی آلبرکامو بیان ادبی یافت.[3]

اصالت وجودی‌ها در جستجوی از وجود به این نتیجه می‌رسند که انسان به تنهایی در مرکز آفرینش و هستی است. این امر فیلسوف اصالت وجودی را به الحاد و انکار الهیات وا می‌دارد.[4] به گمان سارتر خدایی نیست، بنابراین فرض نظام یا طرح آفرینش بیهوده است و هر انسانی باید در سراسر حیات خود فقط بر خویش متمرکز شود.[5]

برخی از مهمترین اصول فلسفه‌ی اگزیستانسیالیسم

1- وجود مقدم بر ماهیت:این بدان معنا است که بشر ابتدا وجود می‌یابد، متوجه وجود خود می‌شود، در جهان سر بر می‌کشد، و سپس خود را می‌شناساند، یعنی تعریفی از خود به دست می‌دهد، سپس بشر، نه فقط آن مفهومی است که از خود در ذهن دارد، بلکه همان است که از خود می‌خواهد. آن مفهومی است که از پس ظهور در عالم وجود از خویشتن عرضه می‌دهد، بشر هیچ نیست مگر آنچه از خود می‌سازد.

2- تعهد و مسئولیت: اگر به راستی وجود مقدم بر ماهیت است، پس بشر مسئول وجود خویش است. بدین گونه نخستین کوشش اگزیستانسیالیسم آن است که فرد بشری را مالک و صاحب اختیار آنچه هست قرار دهد و مسئولیت کامل وجود او را بر خود او مستقر کند. این مسئولیت تنها به معنای این نیست که آدمی مسئول فردیت خاص خود است‌، بلکه هر فردی مسئول تمام افراد بشر است.[6] سارتر می‌گوید: این دنیا «بیگانگی» است‌، موقعیت است، همین دنیا است که من باید آن‌را واپس بگیرم و مسئولیتش را متقبل شوم. همین دنیا است که من باید هم برای خود و هم برای دیگران آن‌را دگرگون کنم.[7]

3-مرگ و نیستی: وقتی وجود انسان اصل اساسی تفکر اگزیستانسیالیستی است؛ مرگ روی دیگر سکه‌ی هستی و وجود رخ می‌نمایاند. «من هر لحظه امکان دارد دیگر نباشم.» این امکان به تعبیر «هایدگر» همه‌ی امکان‌های دیگر مرا لغو و باطل می‌کند و به این معنا حد نهایی و منتها درجه‌ی تمام امکانات است. مرگ آگاهی‌، یکی از اصول مهم این فلسفه است که مخصوصا در ادبیات و هنر تأثیر گذاشته است.[8]

4-اضطراب، دلهره، وانهادگی: سارتر می‌گوید: هنگامی که از وانهادگی اصطلاح خاص هایدگر سخن به میان می‌آید مراد فقط این است که بگوئیم در این مکتب اگر واجب الوجود (خدا) نباشد‌، باید همه‌ی آثار مترتب بر آن‌را از ابتدا تا انتها پذیرفت.

این اضطراب در اگزیستانسیالیسم در ارتباط با دو مسئله شکل می‌گیرد: الف) مرگ و نیستی؛ ب) تعهد و مسئولیت اگزیستانسیالیستی.

از دیدگاه مارتین هایدگر ما انسان‌ها به این جهان «پرتاب شده‌ایم» یعنی بی‌آن‌که خودمان اراده کنیم به این جهان پا گذاشته‌ایم. ملازم این پرتاب‌شدگی و در نتیجه، پیش‌بینی‌نشدگی و اتفاق و تصادف، مرگ و تناهی محتوم قرار دارد که از آن نمی‌توانیم بگریزیم و تصور این واقعیت که با مرگ، انسان تمام می‌شود، ترسناک و اضطراب‌زا است.[9] از طرف دیگر تلقی سارتر از این اضطراب متفاوت است و در رابطه با «تعهد» قرار می‌گیرد.

وی می‌گوید: «هنگامی که آدمی خود را ملتزم ساخت و دریافت که وی نه تنها همان است که موجودیت خود، راه و روش زندگی خود را تعیین می‌کند، بلکه اضافه بر آن قانون‌گذاری است که با انتخاب شخص خود، جامعه‌ی بشری را نیز انتخاب می‌کند، چنین فردی نخواهد توانست از احساس مسئولیت تام و عمیق بگریزد و این به ما اجازه می‌دهد تا مفهوم کلمات مطنطن مانند «دلهره»، «وانهادگی» و «یأس» را دریابیم، با این تعاریف بشر یعنی دلهره. این دلهره حجابی نیست که ما را از عمل و اقدام جدا کند، بلکه جزئی از عمل است.[10]

5- آزادی:سارتر می‌گوید: ما تنهاییم، بدون دستاویزی که عذرخواه ما باشد، این یعنی: «بشر محکوم به آزادی است» بشر محکوم است زیرا خود را نیافریده و در عین حال آزاد است، زیرا همین که پا به جهان گذاشت مسئول همه‌ی کارهایی است که انجام می‌دهد.[11]

6-حذف ارزش‌های اخلاقی: فلسفه‌ی اصالت وجود، به خاطر اعتقاد به آزادی انسانی، هر امری را که ممکن است محظوری در برابر انتخاب و آزادی او باشد حذف می‌کند.[12] اگزیستانسیالیسم مخالف اخلاق توده‌ای -یا به تعبیری گلٌه‌ای- و متابعت و تقلید از اجتماع و اطرافیان است. فرد باید خود را بشناسد و برای خویش فردیت ایجاد کند.[13]

اگزیستانسیالیسم و ادبیات

اگرچه اگزیستانسیالیسم نحله‌ای فلسفی است، چون ادبیات را وسیله‌ی بیان تفکرات فلسفی قرار می‌دهد، بر جریان‌های ادبی بعد از خود تأثیرات قابل توجهی نهاده است.

علت روی آوردن اگزیستانسیالیسم به ادبیات را باید در تمایل این فیلسوفان در دوری از امور انتزاعی و گرایش به امور ملموس و محسوس جستجو کرد. این نویسندگان، همچون شاعران و نمایشنامه‌نویسان یونان باستان، به دیدگاه‌های فلسفی خود جامه‌ی محاکات ادبی می‌پوشانند. روی آوردن فیلسوف اگزیستانسیالیسم به بیان ادبی موجب آن شد که بار دیگر پس از قرن‌ها، فلسفه با ادبیات درهم آمیزد و مرز این دو از بین برود.[14]

پرداختن مضامین فلسفی در قالب ادبیات باعث جلب توجه عامه‌ی مردم به این مکتب فلسفی شد. برای راه پیدا کردن دیدگاه‌های این فلسفه به حوزه‌ی ادبیات، ژان پل سارتر، سیمون دوبوار، آلبرکامو، داستایوسکی و گابریل مارسل نقش به سزایی داشتند و با نوشتن داستان و نمایشنامه و بیان عقاید فلسفی خود در قالب شخصیت‌های داستانی و نمایشی، عملا مفاهیم فلسفی را وارد حوزه‌ی ادبیات کردند و دوره‌ای از ادبیات فلسفی را در تاریخ رقم زدند. هر چند این مکتب ادبی- فلسفی بعد از دوره‌ی کوتاهی، از بین رفت ولی تأثیر خود را بر تئاتر و نویسندگانی مثل ساموئل بکت و ژان ژید بجای گذاشت. داستان‌های نیهلستی داستایوسکی نمونه‌ی خوبی برای القای تفکر پوچ‌گرایی اگزیستانسیالیستی است.

در ادبیات اگزیستانسیالیستی معمولا به مضامینی چون تنهایی، انزوا، نومیدی و یأس، تشویش و دلهره، حزن و اندوه و پوچی و بدبینی و احساس گناه ناشی از مسئولیت انتخاب پرداخته می‌شود. به‌طور کلی می‌توان گفت که ادبیات اگزیستانسیالیستی، ادبیات تراژیک و غمناک است که شاید این احساس اندوه و غم ناشی از هراس انسان از افتادن در دام مرگ و نیستی باشد.[15] ژان پل سارتر به‌عنوان مطرح‌ترین نماینده‌ی ادبیات اگزیستانسیالیستی است که با نوشتن آثاری مثل «تهوع، دیوار، خانواده‌ی خوشبخت و...» تفکرات فلسفی خود را در قالب داستان بیان کرده است. «بیگانه» اثر آلبرکامو نیز رمانی است که با تفکرات اگزیستانسیالیستی نوشته شده است.

آثار اگزیستانسیالیسم در ادبیات معاصر ایران

در کنار اندیشه‌های چون مارکسیسم‌، اندیشه‌های وجودی نیز یکی از جریان‌های تأثیرگذار بر ادبیات معاصر ما بوده است. از این روی این اندیشه همزمان با رواج خود در غرب در ایران نیز در کانون توجه اهل ادب (هدایت، جلال آل احمد و...) و اهل فلسفه (فردید، شریعتی و...) قرار گرفت. به‌طور خلاصه تأثیرگذاری این اندیشه بر ادبیات ما از سه جنبه قابل بررسی است:

1-در حوزه‌ی محتوایی:بسیاری از درون‌مایه‌های اصلی این اندیشه، مانند آزادی و دلهره (در شعر سیمرغ از دکتر خانلری) و تکرار و پوچی (در شعر سیزیف از دکتر شفیعی کدکنی) و انسان‌مداری و مرگ‌اندیشی (در اشعار احمد شاملو) الهام‌بخش شاعران و نویسندگان ایرانی گردید.[16]

در شعر دوره‌ی 1322 تا 1340ش لحظه‌هایی به دقت ثبت می‌شود که در دوره‌ی قبل چنین نبود و طبعا مقداری شعر فلسفی، بیشتر در اثر نشر تفکر الحادی غربی به خصوص شاخه‌ی اگزیستانسیالیسم سارتر سروده می‌شود و در اشعار برخی شاعران نوعی تأملات وجودی دیده می‌شود. نوعی اگزیستانسیالیسم به‌طور خام و شاید به‌طور هضم نشده و حتی تجربه نشده.[17]

2-در حوزه‌ی نقد ادبی:مباحثی چون ادبیات متعهد (سارتر) و هرمنوتیک جدید (هایدگر) با اندیشه‌های فیلسوفان وجودی پیوند دارد، با ورود اندیشه‌های وجودی، فضای فکری- فرهنگی ایران، دیدگاه‌های ادبی مطرح شده از سوی این فلاسفه نیز مورد توجه قرار گرفت.

3-پذیرش آثار ادبی ایران در غرب:اندیشه‌ی وجودی با درون‌مایه‌هایی چون مرگ آگاهی، وانهادگی، خوش‌باشی و... شناخته شده است، به جهت اشتراکی که در این مفاهیم و رباعیات خیام وجود داشت، سبب گردید تا رباعیات خیام به‌عنوان اثری که در آن رگه‌های پر رنگی از اندیشه‌های وجود یافت می‌شود، مورد توجه مردم جهان آن عصر قرار گیرد.[18]

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

اصوات

اصوات

اصوات برای بیان حالات روحی، احساسات و عواطف گوینده از جمله تحسین، شادی، تعجب، رنج، تنبیه‌، بیم، امید، آگاهی، خشم، تنفّر، تمسخر، توهین، اعتراض، تحقیر و نیز برای راندن و خواندن حیوانات به کار می‌روند.
No image

شطحیّات

No image

دستور زبان

No image

حدیث نفس soliloquy

No image

ادبیّت Litreariness

پر بازدیدترین ها

No image

براعت استهلال

اصوات

اصوات

اصوات برای بیان حالات روحی، احساسات و عواطف گوینده از جمله تحسین، شادی، تعجب، رنج، تنبیه‌، بیم، امید، آگاهی، خشم، تنفّر، تمسخر، توهین، اعتراض، تحقیر و نیز برای راندن و خواندن حیوانات به کار می‌روند.
No image

برجسته‌سازی

No image

اکسپرسیونیسم

Powered by TayaCMS