دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

تنبلی

No image
تنبلی

كلمات كليدي : تنبلي، تن پروري، سستي، كسالت، تأخير در كارها

نویسنده : محمد سودي

تنبل در لغت به معنای تن‌پرور است؛ کسی که مایل به کار نباشد و تن به کار ندهد و کسی که از کار گریزان است. [1] در زبان عربی واژه‌ی "کسل" مترادف با تنبلی می‌باشد.[2]

در اصطلاح علم اخلاق، به هرنوع بی‌میلی و بی‌رغبتی به کار، تنبلی نمی‌گویند؛ زیرا در برخی از موارد، عامل گریزانی از کار، ضعف جسمانی و وجود یک بیماری جسمی است و گاهی نیز اهمیت نداشتن یک موضوع خاص در اعتقاد شخصی سبب بی‌رغبتی آن شخص برای انجام آن موضوع است؛ به‌طوری که اگر اهمیت موضوعی برایش قطعی شود، با چابکی و نشاط انجامش می‌دهد و همه‌ی جوانب کار را نیز رعایت می‌کند. از این رو در علوم تربیتی به کسی تنبل اطلاق می‌شود که شخص بدون داشتن کوچک‌ترین ضعف جسمانی، مهم‌ترین کارهای خود را به تأخیر انداخته و یا با اکراه و اجبار انجام می‌دهد.[3]

تنبلی در آیات

در قرآن از کسالت و تنبلی به‌خصوص در کارهای نیک و در راه عبادت خدا، به زشتی یاد شده و این صفت از ویژگی‌های منافقان برشمرده شده است. در دو آیه از آیات قرآن که از واژه‌ی "کُسالی" در توصیف منافقان استفاده شده، بر این معنا دلالت دارد.

«منافقان مى‌خواهند خدا را فریب دهند در حالى که او آنها را فریب مى‌دهد و هنگامى که به نماز برمى‌خیزند، با تنبلی برمى‌خیزند و در برابر مردم ریا مى‌کنند و خدا را جز اندکى یاد نمى‌نمایند!»[4]

«هیچ چیز مانع قبول انفاق‌هاى آنها نشد، جز اینکه آنها به خدا و پیامبرش کافر شدند، و نماز بجا نمى‌آورند جز با تنبلی، و انفاق نمى‌کنند مگر با اجبار.»[5]

چون نماز وسیله‌ی پیدایش حالت ارتباط با خداوند متعال و ظهور عبودیت و خضوع در مقابل خداوند متعال است، آنکه منافق باشد، چون در باطن کافر و مخالف است و هم طالب ارتباط و توجّه نیست، اگر نمازى مى‌خواند توأم با تکلّف و سستى خواهد بود. افرادی هم که روى عادت نماز می‌خوانند، و هیچ‌گونه علاقه و توجّهى به حقیقت نماز که اظهار عبودیت و خضوع و خشوع است ندارند و از نماز جز حرکات آن را درک نمی کنند، و نماز را چون باری بردوش خود می‌بینند که باید آن را بر زمین نهند، در این خصلت مانند منافقان می‌باشند، و با سستی برای ادای این فریضه‌ی الهی قیام می‌کنند.[6]

تنبلی در احادیث

در سخنان رسول خدا(ص) و ائمه‌ی اطهار(ع) نیز از تنبلی به زشتی یاد شده و همواره سفارش ایشان به دوستان و نزدیکانشان دوری از این صفت ناپسند بوده است:

رسول خدا(ص) به امیرالمومنین(ع) چنین سفارش می‌کند: «ای علی(ع) از دو خصلت دوری کن: آزردگی خاطر و تنبلی...»[7]

این سفارش تنها به امیرمومنان(ع) نیست؛ بلکه توصیه‌ای است برای همه‌ی کسانی که جویای آسایش دنیا و آخرت هستند. برای همین، هرگاه در روایات و سیره‌ی پیشوایان معصوم(ع) توجه و دقت‌نظر می‌شود، مشاهده می‌گردد که آنها نیز برای به دست آوردن آسایش هر دو جهان و رضایت خداوند مهربان، همواره در کار و تلاش و مجاهدت بوده‌اند و هیچ‌گاه دیده نشد که این بزرگواران بر اثر سستی و تنبلی کار خود را بر دوش دیگران نهند و چون خود را رهبر و پیشوای مردم می‌بینند از تلاش و کوشش باز ایستند.[8]

آثار و نتایج تنبلی

بسیاری از عقب ماندگی‌های انسان‌ها چه در بعد فردی و چه در بعد اجتماعی، مرهون همین خصیصه‌ی پلید سستی و بی‌حالی و تنبلی است. در اینجا به برخی از این آثار به عنوان نمونه اشاره می‌گردد.

‌أ) ادا نکردن حق

پذیرش حقّ نیازمند ایستادگی و پایداری در راه آن است. بعضی از انسان‌ها گرچه دوست‌دار حق‌اند و میل به ادای وظیفه‌ی خویش در راه اجرای حق دارند، اما تن‌پروری و سستی مانع از انجام وظیفه می‌شود و همین امر سبب می‌گردد تا نتوانند وظایف خویش را در برابر خود و دیگران انجام دهند.

امام صادق(ع) می‌فرماید:

«از دو صفت بپرهیز؛ ملالت و تنبلى؛ اگر ملول باشى حق را تحمل نکنى و اگر تنبل باشى از اداى حق باز مانى».[9]

حضرت على(ع) می‌فرمایند:

«از تنبلی دورى کنید، زیرا هر کس تنبلی کند، نمی‌تواند حق خداوند را انجام دهد.»[10]

کسی که در ادای حقوق دیگران سستی و تنبلی به خرج دهد، در احقاق حقوق خود نیز کاهل و تنبل خواهد بود. تأمین آزادی و احقاق حق هیچ‌گاه با تنبلی به دست نخواهد آمد.[11]

‌ب) فقر

از مخرّب‌ترین آثاری که تنبلی به دنبال دارد، دچار فقر شدن است. امیر مومنان(ع) در این باره چنین می‌فرماید:

«آنگاه که همه چیز جفت گشت؛ تنبلى و درماندگى با هم جفت شدند، و "فقر" محصول و ثمره‌ی آن دو گردید.»[12]

فقر و نادارى فکر و اندیشه‌ی آدمیان را به خود مشغول مى‌کند و بنیان‌هاى اخلاقى را به سستى مى‌کشاند و راه کفر و بى‌دینى را مى‌گشاید. به درستى که نزدیک است کار فقر به کفر بکشد، و آن که معاش ندارد، اعتقاد به معاد هم ندارد.[13]

‌ج)سربار دیگران شدن

از دیگر آثار و نتایجی که تنبلی به همراه دارد، محتاج و سربار دیگران بودن است.

امام صادق(ع) فرمود:

«در فراهم آوردن معیشت خود تنبل مباش، که بار دوش دیگرى خواهى شد.»[14]

با روحیه خواهش از دیگرى نمى‌توان به خود باورى رسید. با تکیه به دیگران نمى‌توان راه دشوار «حیات طیبه» را هموار نمود. آنکه خود را محتاج دیگران یابد فاقد امید و نشاط و اراده است. انسان‌هایى که از درون زبون و خوار مى‌شوند، در رویارویى با مشکلات بیرونى فاقد توانایى لازم برای حل آن‌هایند.[15]

‌د)بی بهره از دنیا و آخرت

امام کاظم(ع) می‌فرماید، پدرم(ع) در سفارشی که به یکی از فرزندانش داشت چنین فرمود:

«از تنبلى و ملالت بپرهیز! چه این دو، تو را از دست یافتن به بهره‌ات از دنیا و آخرت، باز مى‌دارند.»[16]

آنان که زندگى خود را به تنبلی مى‌آلایند و از تلاش و کوشش در زندگى این جهانى باز مى‌مانند، زندگى آن جهانى خود را نیز تباه مى‌سازند؛ زیرا کسى که نتواند براى زندگى ملموس و نزدیک خود برنامه‌ریزى کند، چگونه مى‌تواند براى زندگى ناملموس و دور خود برنامه‌ریزى نماید؟

امام باقر(ع) می‌فرماید:

«از مردى نفرت دارم که در کار دنیاى خود تنبل باشد. آن کس که در کار دنیاى خویش تنبل است، در کار آخرتش تنبل‌تر خواهد بود.»[17]

‌ه)نرسیدن به آرزوها

حضرت علی(ع) می‌فرماید:

«هرکه سستی و تنبلیش استمرار یابد، به آرزویش نرسد.» [18]

آدمی در مسیر زندگیش در پی آرزوهایی است که همیشه فکرش را به خود مشغول می‌دارد. اگر این آرزوها دور و دست نیافتنی نباشد، امید به زندگی و تلاش و کوشش را بیشتر می‌کند.[19] اما انسان سست و تنبل فرصت‌ها را از دست داده، در نتیجه به هیچ‌یک از آرزوهای خود دست نمی‌یابد و همین امر سبب یأس و ناامیدی شده افسردگی را به همراه خواهد داشت.

‌و) برآورده نشدن حاجات

امام صادق(ع) به سفیان ثوری فرمود:

«... از پیامبر(ص) چنین رسیده است: "گروه‌هایى از امّت من دعایشان مستجاب نمى‌شود: ... و مردى که در خانه مى‌نشیند و مى‌گوید: پروردگارا! روزى مرا برسان! و به طلب روزى بیرون نمى‌رود.

خداى بزرگ به او مى‌گوید: اى بنده من! آیا راه را برای تو هموار نکردم و بدن سالم به تو ندادم، تا دنبال کار روى و روزى خود را به دست آورى؟..."» [20]

عوامل تنبلی

خودکم‌بینی، توقع بیش از حد از خود، پایین بودن سطح تحمل، کمال‌طلبی وسواس‌گونه، اشتیاق به لذت‌جویی کوتاه مدت، عدم اعتماد به نفس، نارضایتی از وضع موجود، عدم تسلط بر کار، نگرش منفی به کار، نگرش غیر واقع بینانه از دیگران، احساس عدم مسؤولیت در برابر دیگران، لجبازی با دیگران، پرخاشگری انفعالی و ... همگی از عواملی هستند که سبب بروز تنبلی و سستی در افراد مختلف می‌شوند.[21]

شیوه‌های درمان تنبلی

‌أ) اندیشه در آثار تنبلی

برخی از انسان‌ها چون هیچ‌گاه در رفتارهای گذشته‌ی خویش نمی‌اندیشند و محاسبه‌ای در مورد اعمال خود ندارند، در نتیجه هیچ توجهی به فرصت‌های از دست داده شده و بلاهایی که در اثر تنبلی برسرشان آمده ندارند. گوشزد نمودن آثار مخرّبی که تنبلی به همراه دارد، می‌تواند برای این گروه از افراد، به عنوان قدم اوّل در راه مبارزه با تنبلی محسوب شود. امام حسن(ع) می‌فرماید:

«بندگان خدا! از خدا پروا کنید، و در طلب (سعادت و نجات) پیش از فرا رسیدن دوران پیرى بکوشید و قبل از نزول عذابها و رسیدن (مرگ) در هم کوبنده‌ی لذت‌ها، به‌ عمل بشتابید که نعمت دنیا نپاید و مصیبت‌هایش ایمنى ندارد.»[22]

‌ب)ریشه‌یابی

گام دوّم در این مسیر ریشه‌یابی است؛ یعنی با تفکر و تأمل در خود می‌توان به‌ دست آورد که چه عاملی مسبب اصلی تنبلی است. گرچه در برخی موارد یافتن عامل، خود کار دشواری است، اما مشاوره با دانشمندان علم اخلاق و روان‌شناسان در این مورد می‌تواند کمک بزرگی محسوب گردد.

‌ج)قصد و اراده‌ی جدّی

وقتی شخص گرفتار به تنبلی با تفکّر در آثار تنبلی متنبه شد و سپس عوامل آن را شناخت و با آنها به مقابله برخواست، حالا وقت تصمیم جدّی برای مبارزه با آن است. امیر مومنان علی(ع) می‌فرماید:

«با عزم و اراده‌ی جدّی به مخالفت با سستی برخیزید»[23] و «درد سستی در قلبت را با داروی عزم و اراده‌ی جدی درمان کن.»[24]

جناب فیض کاشانی می‌فرماید:

«بدان کسى که دو برادر غایب دارد که ورود یکى را در فردا و ورود دیگرى را پس از یک ماه یا یک سال انتظار دارد براى دیدار برادرى که پس از یک ماه یا یک سال دیگر وارد مى‌شود خود را آماده نمى‌کند بلکه آماده دیدار برادرى مى‌شود که فردا وارد خواهد شد. پس آمادگى نتیجه قرب انتظار است. کسى که منتظر رسیدن مرگ پس از گذشت یک سال دیگر است دلش به آنچه در این مدت است مشغول مى‌شود و آنچه را پس از آن است فراموش مى‌کند. سپس در هر روز که بامداد مى‌شود منتظر یک سال تمام است و روزى را که گذشته از این مهلت کم نمى‌کند و همین امر مانع او مى‌شود که به عمل بشتابد، چه وى همواره مجال وسیعى در این یک سال براى خود تصور مى‌کند و در نتیجه عمل را به تأخیر مى‌اندازد.»[25]

‌د)اولویّت سنجی

تقسیم بندی کارها از جهت اولویّت انجام آنها، این امکان را می‌دهد که شخص در فرصت باقی مانده کارهایی را که از نظر اولویّت در سطوح نخستین قرار دارند را در رأس برنامه‌های خویش قرار دهد و آنها را به پایان رساند. پایان یافتن یا در مسیر اجرای صحیح قرار گرفتن آنها بسیاری از دل‌مشغولی‌ها و نگرانی‌های انسان را کم خواهد نمود. این روال انسان را از این فکر که نمی‌تواند کارها را در وقت مقرّر انجام دهد نجات می‌دهد و نور امید و نشاط تازه‌ای را ایجاد می‌کند. حضرت علی(ع) می‌فرماید:

«فرصت مى‌گذرد مانند گذشتن ابر، پس دریابید فرصتهاى خیر را.»[26]

‌ه)پرهیز از خیال‌پردازی

لازمه‌ی جدّیت در کارها دورى از آرزو و خیال در حین عمل و اهتمام بر کار و تلاش است. براى رسیدن به مقصد، به کار و تلاش باید تکیه کرد، نه به آرزو و خیال؛ زیرا این ویژگى‌ها انسان را از جدّیت باز مى‌دارد و به امور واهى دلخوش مى‌سازد. خاصیت آرزو و خیال آن است که فرد و جامعه را از عمل و اقدام باز مى‌دارد و او را بار دیگر به سستى و تباهى سوق مى‌دهد.[27]

امیر مومنان(ع) می‌فرماید:

«کسی که آرزویش را طولانی کند، کارش را بد انجام می‌دهد.»[28]

‌و) هم‌نشینی با افراد با اراده

هم‌نشینی با انسان‌های بااراده و افراد پرکار تأثیر بسیار زیادی در دور کردن عادت زشت تنبلی و سستی در انسان دارد. بسیار مشاهده می‌شود که انسان هایی در اثر مصاحبت و دوستی با افرادی که دارای روحیه‌ای عالی هستند، دچار تحوّل چشم‌گیری در مسیر زندگیشان شده و تبدیل به افراد با همّتی می‌شوند.[29]

مقاله

نویسنده محمد سودي
جایگاه در درختواره رذائل اخلاقی

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

No image

شجاعت

No image

حکمت

No image

اطعام و سقایت

No image

حرام خواری

پر بازدیدترین ها

No image

دوستی

No image

خداشناسی

No image

غضب و خشم

Powered by TayaCMS