دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

سید جلال الدین آشتیانی (علامه آشتیانی)

سید جلال الدین آشتیانی (علامه آشتیانی)
سید جلال الدین آشتیانی (علامه آشتیانی)

سید جلال الدین آشتیانى

,1304-1384ش)

عنوان مقاله: هماى حکمت

نویسنده: محمد اصغرى نژاد

سرگذشت نامه خود نوشت

«حقیر سال 1304 خورشیدى در قصبه آشتیان...متولد شدم. دوره ابتدایى را در دبستان خاقانى آنجا به پایان رساندم. و در مکتبخانه قدیم، گلستان سعدى و نصاب الصبیان و تاریخ معجم و جامع المقدمات...و قسمتى از دُرّه نادرى و نیز قسمتى از کتاب شرح سیوطى را قرائت نمودم...در سال 1323 خورشیدى به تشویق و راهنمایى و مساعدت روحانى آشتیانى[1] به دارالعلم قم مسافرت کردم و آنجا کتاب مغنى و مطول[2] و قسمت زیادى از شرح لمعه را خدمت مرحوم آقاى صدوقى یزدى...خواندم. جلد اول کفایه و چند سال قبل از آن، شرح شمسیه را خدمت آیت الله حاج میرزا عبدالجواد جبل عاملى اصفهانى که به تمام معنا مرد خدا بود، قرائت کردم. سپس به معرفى مرحوم آقامیرزا مهدى آشتیانى، خدمت مرحوم حاج شیخ مهدى مازندرانى شروع به قرائت شرح منظومه حکیم سبزوارى و مکاسب شیخ اعظم انصارى نمودم و تا اواخر الهیات منظومه و قسمت زیادى از (کتاب) شوارق (علامه لاهیجى) را و بعد قسمتى از امور عامه اسفار را نزد آن مرحوم فراگرفتم... مدت هشت سال به درس فقه و اصول خاتم الفقها آیت الله العظمى بروجردى -اعلى الله قدره فى النشآت الالهیة- و مدت یکسال به درس عالم مجاهد، مظهر صفات ربانى آقا سید محمد تقى خوانسارى(قدس سره) حاضر شدم... در مدت دو سال اقامت در نجف از دروس مرحوم فقیه ربانى آقاى حکیم -اعلى الله قدره- و استاد محقق و عالم عادل و مجتهد بارع آقا سید عبدالهادى شیرازى-که در علم و عمل از نوادر بود- استفاده کرده ام، ولى مرتب و بدون وقفه، درس فقیه و اصولى نامدار و حکیم الهى آقا میرزا حسن بجنوردى خراسانى حاضر مى شدم... در حکمت و فلسفه حدود پنج سال به درس استاد علامه، حاج میرزا محمد حسین طباطبایى تبریزى حاضر شدم و چند سال از درس تفسیر و اصول فقه آن مرحوم استفاده کردم. مرحوم آقاى طباطبایى، کفایه را به انضمام حواشى استاد خود (حاج شیخ محمد حسین اصفهانى) براى حقیر و جمعى از دوستان تدریس فرمودند... حقیر برخلاف آنچه که شهرت دارد، از محضر مرحوم آقا میرزا مهدى آشتیانى استفاده نکرده ام. ایامى که آن مرحوم حال تدریس داشت، نگارنده استعدادِ استفاده از او را فاقد بودم. و این اواخر که اسفار و شفا مى خواندم، آقا میرزا مهدى بسترى بود. (البته) برخى از مشکلات فلسفى و عرفانى را آن مرحوم براى حقیر تقریر مى فرمودند. ایشان نیز مردى بسیار سلیم النفس بود... حقیر حدود یکسال در درس اسفار استاد نامدار و عالم متقى آقا میرزا احمد آشتیانى حاضر شده است. نگارنده بعد از قرائت الهیات و امور عامه اسفار و الهیات شفاء، تابستان به تهران مسافرت کردم. یکى از دوستان حقیر(مرحوم حاج میرزا تقى آجیلى از تجار تهران که در قزوین کارخانه خشکبار داشت) پیشنهاد کرد که برویم به قزوین. نگارنده تا آن زمان، مرحوم استاد اعظم، سید ساداتِ اعاظم الحکما، آقاى حاج میرزا ابوالحسن قزوینى را زیارت نکرده بودم. بعد از ورود به قزوین، بعد از ظهر آن روز رفتم مدرسه التفاتّیه. طلاب گفتند آقاى رفیعى نیم ساعت دیگر تشریف مى آورند... آقاى حاج سید ابوالحسن وارد شدند. داراى هیبت و وقار خاصى بود. پیشانى بلند، نظرى گیرا داشت. خوش صحبت و با اطلاع و نیک محضر بود... بحارالانوار مجلسى را مکرر مطالعه کرده بود و به تمام نقاط ضعف آن آشنا بود... کتاب اسفار و حواشى ملاصدرا و مفاتیح الغیب و حواشى ملاصدرا بر حکمة الاشراق را در حافظه داشت و خداوند گویا او را براى تدریس اسفار خلق کرده بود. نگارنده بعد از چند جلسه، گمشده خود را یافتم. آن مرحوم عنایت خاص به حقیر داشت... مرحوم رفیعى به خواهش حقیر ایام تعطیلى نوروز به قم مشرف شدند. حقیر و مرحوم استاد علامه حاج آقا مصطفى (خمینى) و برخى از دوستان، سفر نفس اسفار را خدمت ایشان شروع کردیم[3] و در درس خارج اصولى هم براى ایشان شروع کردیم به این عنوان که مدتى در قم از محضرشان استفاده کنیم.[4] حضرت امام(مدّظله) فرمودند: «دو سال هم بتوانید آقاى حاج سید ابوالحسن را در قم نگاه دارید، غنیمت است.» ولى ایشان بعد از یک ماه مصمم شد که به قزوین مراجعت کند.

نگارنده این سطور و آقاى مهدوى کنى و برادرشان و آقاى امامى کاشانى براى ادامه استفاده از محضرشان به قزوین رفتیم...»[5]

استاد آشتیانى بر این باور بود:

«آنچه در فهم فلسفه مهم است استفاده از استادان مبرّز و زبان فهمیده و تلاش و پشتکار خود انسان است و طول تحصیل و عمرى شاگرد کردن ارزش ندارد، روش تحصیل علوم عقلى حضرت استاد، شاهد و مؤید این سخن اوست که مى فرماید «من اعتقاد ندارم که آدم باید بیست سال درس فلسفه بخواند، این طور نیست، حکیم سبزوارى در کمتر از ده سال به مقامى شامخ رسید.»[6]

استاد در خصوص فلسفه، درس فلسفه مى گوید:

«اصولا حکومت این معنى که مبانى فلسفه و بیانات مدونه در کتب حکمیه مثل کلمات خواجه نصیرالدین طوسى و میرداماد و صدرالمتألهین که مغنمر در عملیات و شغلشان غور در معارف قرآن و بیانات ائمه اطهار بوده است آیا موافق کتاب و سنت است یا نیست، حق کسى مى باشد که هم در فهم مبانى اعتقادیه و اراده از طریق نبوت و رسالت راسخ و محقق و هم مسلط و محیط به مسائل علوم عقلیه باشد و بداند که فقط در اصول عقاید نصوص کتاب مجید و روایات متواتره و ادله و براهین عقلیه حجت است، دیدن چندین مسأله فلسفى بدون ارشاد استاد فن کافى براى ورود در این میدان و وادى نیست.»[7]

آفتاب در نگاه مهتاب

استاد آشتیانى که خود از شاگردان برجسته مکتب فلسفى امام خمینى(ره) به شمار مى رود، همواره از امام با عظمت یاد مى کرد و نگاه امام درخصوص بزرگان فلاسفه را به تصویر مى کشید. ایشان در خصوص نگاه امام به ابن سینا مى گوید:

«استاد نامدار و وحید ما در علوم نقلیه و عقلیه و مآرب ذوقیه، امام عارف حضرت آیت الله العظمى آقا خمینى تصریح فرموده اند: ایرادات مختلفى به شیخ در حکمت الهیه وارد است ولى با این حال در بین ارباب نظر و تحقیق «لم یکن له کفواً احد.»[8]

وى ملاصدرا را از نگاه امام راحل چنین به تصویر مى کشد:

«دوره نضج حکمت متعالیه، دوران صدرالحکماء صاحب اسفار و اتباع مکتب او مى باشد، لذا خاتم الحکماء و العرفان، امام خمینى تصریح کرده اند که، حکمت متعالیه ملاصدرا و افکار تلامیذ و پیروان او را، حکمت یونانى دانستن ناشى از جهل محض است.»[9]

استاد آشتیانى در برابر اظهار نظر گوبینو که در زمان قاجاریه به ایران آمده و در کتاب خود ضمن تعریف و تمجید از ملاصدرا، وى را مبدع و مخترع در فلسفه نمى خواند، چنین موضع مى گیرد:

«حق آن است که صدرالمتألهین در کثیرى از مبانى فلسفه مؤسس است، تحقیقاتى که در مباحث حرکت جوهریه و حدوث جسمانى نفس و وحدت حقیقت وجود و بسیارى دیگر از مباحث امور عام و الهیات نموده است به کلى سرنوشت مباحث فلسفى را عوض کرده است. صدق این کلام از مقایسه کامل بین کتب صدرالمتألهین و کتب شیخ الرئیس و شیخ الاشراق ظاهر مى شود این دانشمندان «گوبینو و امثال او» چون برؤس مطالب فلسفى آن هم به طور فهرست نگاه کرده اند و اهل تحقیق و تدقیق در مسائل حکمت الهى نبوده اند رأى آنها در این قسمت متبع نیست.»[10]

سال شمار فعالیتهاى دانشگاهى

علامه آشتیانى از سال 1338 تا 1375هـ ش که از خدمت بازنشسته شد[11]، به تدریس و تحقیق و تصدّى برخى از مناصب اجرایى در مراکز و مجموعه هاى دانشگاهى اشتغال داشت و مراکز مزبور و مجموعه هاى علمى - پژوهشى به منظور تقدیر و تشکر از فعالیتهاى عالمانه اش نشانه هاى علمى و جوایزى به ایشان تقدیم مى کردند. به طور مسلم این نشانه ها و جوایز کمتر از آن بود که بتواند افتخارى براى ایشان شمرده شود.

* آغاز تدریس در دانشکده علوم معقول و منقول دانشگاه مشهد و مؤسسه وعظ و تبلیغ به موجب تصویب نامه شماره 16749 مورخ 27/10/1334 (مهر 1338).

* تألیف رساله اى در مبحث وجود و عرضه آن به دانشکده در بهمن 1338 به منظور استخدام در دانشگاه مشهد به موجب ماده 4 قانون تکمیل عده معلمین دانشگاههاى شهرستانها، مصوبه بیست و ششم اردى بهشت 1338.

* عضویت در انجمن تألیف و ترجمه دانشگاه مشهد به نمایندگى از دانشکده علوم معقول و منقول در بهمن 1339.

* رتبه دانشیارى در خرداد 1340.

* رتبه استادى در دانشگاه در آذر 1345.

* مأموریت یک ساله به دانشکده ادبیات و علوم انسانى دانشگاه تهران در مهر 46.

* سخنرانى در آیین بزرگداشت ملاهادى سبزوارى در دانشگاه تهران به دعوت مؤسسه مطالعات اسلامى دانشگاه مک گیل کانادا، شعبه تهران با عنوان «سبزوارى کیست؟» در بهمن 48.

* شرکت در نخستین کنگره ملى ایران شناسى در دانشگاه تهران در شهریور 49.

* تصدى مدیریت گروه فلسفه و حکمت اسلامى در دانشکده الهیات و معارف اسلامى در مهر 49.

* انتصاب مجدد به مدیریت گروه فلسفه و حکمت اسلامى در آذر 52.

* عضویت در کمیته تألیف و ترجمه دانشکده الهیات و معارف اسلامى به موجب رأى هفتادمین جلسه شوراى دانشکده مزبور در دى 52.

* عضویت در شوراى پژوهش دانشگاه فردوسى براى دو سال از آبان 55.

* عضویت در کمیته انتخابات و ترفیعات دانشکده الهیات و معارف اسلامى در آبان 55.

* دریافت جایزه بنیاد فرهنگى البرز به خاطر آثار علمى و پژوهشى در سال 1355.

* انتصاب به سمت مدیر گروه فلسفه و حکمت اسلامى در خرداد 1370.

* عضویت در هیأت تحریریه نشریه علمى-پژوهشى دانشکده الهیات در اسفند 1374.

* انتصاب مجدد به سمت مدیر گروه فلسفه و حکمت اسلامى در خرداد 1375.

* بازنشستگى از خدمت در دانشگاه فردوسى مشهد در آبان 1375.

* انتخاب به عنوان «دانشمند برجسته» توسط فرهنگستان علوم جمهورى اسلامى ایران در اسفند 1376.

* اشتغال مجدد در دانشکده الهیات به پیشنهاد دانشگاه مشهد به استناد مجوز کمیسیون امور اجتماعى هیأت دولت از شهریور 1377.

* تصمیم هیأت رئیسه دانشگاه فردوسى مبنى بر برپایى آیین بزرگداشت براى علامه استاد آشتیانى در مهر 1377.

* دریافت جایزه شانزدهمین دوره کتاب سال جمهورى اسلامى ایران به مناسبت انتشار کتاب شرح قیصرى بر فصوص الحکم در بهمن 1377.[12]

استاد در این کتاب -آن گونه که در مقدمه خویش بر شرح قیصرى فرموده است- چند کار انجام داد:

1- براى مقابله و تصحیح شرح قیصرى از چند نسخه معتبر سود برد.

2- براى درک بهتر کتاب از چند حاشیه و تعلیقه، مثل تعلیقات میرزا محمد رضا الهى قمشه اى و تعلیقات میرزا ابوالحسن جلوه و حواشى امام خمینى(ره) استفاده کرد. نیز شرح قیصرى ویرایش گردید و فهرستهاى فنى به آن افزوده شد.

در منظر اندیشمندان

از آنجا که استاد با بسیارى از دانشمندان بزرگ و پژوهشگران در ارتباط بود، شهرت زیادى در میان متفکران داخلى و خارجى داشت و هریک به فراخور حال خود و شناختى که از علامه و آثارش داشتند، به توصیف ایشان و آثارش پرداخته اند. تعبیرهاى ذیل گوشه اى از آنهاست.

آیت الله رفیعى قزوینى:

«قدوة العلماء الراسخین و سیدالحکماء المتألهین.»[13]

غلامرضا اعوانى[14]:

«معلوم است که جناب استاد آشتیانى واقعاً یک تنه مصداق واحد کالالف... هستند. ایشان کارى کرده اند که صد نفر نمى توانسته اند بکنند و تمام کتبى که چاپ کرده اندیعنى آثار ملاصدرا، مکتب ابن عربى و تاریخ فلسفه و حکمتِ دوران اخیر، بهترین دلیل این مدعاست. ازجمله این چهار جلد کتابى که تحت عنوان «منتخباتى از حکماى الهى ایران» درآمده و جلدهاى دیگر هم ان شاءالله تا هشت جلد منتشر خواهد شد، در نوع خود بى نظیر است. و بنده بهتر از این نمى توانم تصور بکنم که امکان داشته باشد کسى بتواند یک دوره سیر حکمت را بعد از میرداماد تا آن زمانى که آمده، این طور دقیق پیگیرى کند. و بعضاً متفکرانى را که هیچکس اسمشان را نشنیده و نمى داند که واقعاً چقدر از لحاظ فکرى غنى بوده اند، براى ما معرفى کند.»[15]

«یکى از متفکران بسیار بزرگ مغرب زمین درباره استاد آشتیانى گفته که من وقتى کتابهاى ایشان را مى خوانم، به نظرم مانند ملاصدرایى است که در عصر ما زندگى مى کند و گویى ملاصدرا در وجود ایشان دوباره زنده شده است. وقتى من مى خواهم ملاصدرا را مجسم کنم و ببینم که چه بوده، جناب آشتیانى را مجسم مى کنم.» و ایشان واقعاً همینطور است. براى اینکه مسائل فلسفى و حکمتى در ایشان زنده است... باید حکمت را از استادان فن اخذ کرد و از افواه (زبانهاى) رجال گرفت که جناب استاد آشتیانى واقعاً بزرگترین استاد فلسفه و عرفان معاصر هستند.»[16]

دکتر حسن لاهوتى:

«آشتیانى از نوادر روزگار بود که عقل یعنى قوه تفکر و نیروى قلبى را با یکدیگر یکجا داشت و وقتى هم مباحث فلسفى را عنوان مى کردند، این مباحث، استدلال صرف و خشک نبود بلکه با لطایف عرفانى همراه بود. علت آن را باید در روح لطیفى دانست که ایشان از آن برخوردار بود. مرحوم آشتیانى روح لطیف بلندى داشت. هنگامى که غامض ترین مباحث فلسفى را تبیین مى کردند، به قدرى این مباحث را به لطافتهاى عرفانى مى آراستند و شیرین مى کردند که گاهى واقعاً مرا از خود بى خود مى کردند.»

«روح بلند استاد، وسعت نظر بى منتهاى ایشان، مهربانى زایدالوصف، سخاوت، کرم و بزرگوارى خاص ایشان...کافى بود تا آدمى را شیفته او بکند.»[17]

لاهوتى در جایى دیگر پیرامون مقام علمى و خدمات فراوان و بى نظیر سید به جهان فلسفه و عرفان مى نویسد:

«مقام والاى علمى حضرت سیدالحکماء المتألهین، جناب آقاى سید جلال الدین آشتیانى، با آن همه تحقیقات و تتبعات چهل ساله در آن حدى از درجات کمال و آفاق متعالى و پژوهش است که دست کمتر کسى به آن مى رسد و کمتر کسى صرافتِ اظهار نظر بى شائبه و دور از خطا در آن باره را در خود مى بیند...استاد سید جلال الدین آشتیانى را به حق مى توان یکى از بزرگترین حکما و شارحان و مورخان عظیم الشأن فلسفه و عرفان نظرى، خاصه مکتب وحدت وجودىِ ملاصدراى شیرازى دانست که با عشق و علاقه وافر، سراسر عمر پربرکت خود را وقف احیاى سنت حکمت الهى اسلامى- ایران کردند...»[18]

غلامحسین رضانژاد(نوشین):

«استاد آشتیانى که به حق برازنده لقب استادى به معنى حقیقى آن است، علاوه بر قلم و نگارش فنى و علمى فارسى، در تحریر علوم و معارف حقه به زبان عربى مسلط بوده و در این فن به شیوه قدماىِ سلف و نحوه عبارت نویسىِ محققان خلف، صلاحیت و چیره دستى خود را در آثار فراوانش به اثبات رسانده است. و عجب این است که چنان در حکمت و فلسفه و کلام مهارت دارند که در مصطلحات عرفا و دقایق مباحث و غوامض عرفانى اهل الله و این دو نکته لطیف را مى توان از کتب حکمى و تحقیقات فلسفى مطبوع این حکیم، على التحقیق به آسانى دریافت...»[19]

هنرى کُربَن:

«آقاى آشتیانى به نظر من مانند یک ملاصدرایى است که در عصر ما زندگى مى کند... گمان نکنم بتوانم تمجیدى بالاتر از این بیان کنم. آقاى آشتیانى یک فیلسوف ایرانى است که نماینده تمام عیار فلسفه دیرین است منتها فلسفه دیرینى که به نحوى کاملا امروزى درک شده است.»

کُربن بعد از برشمارى چهار اثر از آثار سید مى گوید:

«این چهار کتاب[20] آقاى آشتیانى، خود اثرى است عظیم. لکن در مقابل آنچه ایشان در دست دارند...ناچیز است: کتاب فعلى که انتشار مى یابد، تحقیق وسیعى است درباره مقدمه اى که داود قیصرى براى شرح خود بر فصوص الحکم اثر معروف ابن عربى نگاشته است[21]...این کتاب آقاى آشتیانى...بهترین اثرى است که مى توان به طالبان عرفانِ علمى اسلامى و مسائل آن...به زبان فارسى پیشنهاد کرد...»[22]

سید جعفر شهیدى[23]:

«عارف وارسته و عالم در عزلت نشسته، حضرت آقاى آشتیانى -دامت افاضاته- را بیش از نیم قرن است مى شناسم و به او ارادت دارم...»[24]

«...من هم از کتاب ماه و آثارشان خیلى استفاده کرده ام. مطمئناً ایشان یکى از برجسته ترین کسانى است که در علوم عقلى کار مى کنند. در زمان ما تقریباً مى توانیم بگوییم که نظیر ایشان نیست یا خیلى کم است.»[25]

مهدى محقق:

«متجاوز از پنجاه سال است که این حقیر از افتخار دوستى و محبت استاد استادان زمانه، میر سید جلال الدین آشتیانى برخوردار هستیم. علامة العلماء واللُّج الذى لاینتهى و لکل لجٍّ ساحل ...سید جلال الدین آشتیانى همچون اسلاف خود از صفات برجسته و والاى انسانى برخوردار است. همه عمر خود را به تحقیق و تتبع و تدریس و تألیف کتاب سپرى ساخته و در پى جاه و جلال دنیوى و احترام ظاهرى نبوده و باقیات صالحات را به جزئیات داثرات نفروخته است...»[26]

دکتر رضا داورى:

«غرض اداى احترام به مردى است که در حکمت بحثى و در تصوف نظرى و در معارف موروث از اهل بیت عصمت و طهارت ید طولایى دارد و عمر خود را صرف تعلیم و تعلم و تحقیق و نشر آثار و کلمات حکما و عرفا کرده است...اگر محصلان و معلمان و به طور کلى اهل فلسفه و حکمت و تصوف نظرى و معارف قدسى، قدر آقاى آشتیانى را ندانند، ناسپاسى کرده اند... آقاى آشتیانى حقیقتاً وجود مغتنمى است که نه فقط درس خوانده و مایه علم و تحقیق در فلسفه و عرفان و معارف اسلامى به طور کلى دارد، بلکه زندگیش با تحقیق درآمیخته است و شاید بتوان گفت با تحقیق در فلسفه و عرفان زندگى مى کند...»[27]

سید یحیى یثربى:

«...وجود استاد فرزانه حضرت آقاى آشتیانى، براى حکمت الهى، یک مرجع گرانقدر است. بى تردید او در عصر ما در حوزه عرفان اسلامى و حکمت الهى در جایگاه رفیعى قرار دارد که آثار و افاداتشان براى همه کسانى که با فلسفه و عرفان اسلامى در ارتباط اند، پوشیده نیست. مسائلى از قبیل «فاعل الهى» در فلسفه و حکمت اسلامى، دقایقى چون تجلى حق و تناکح اسماء و صفات در عرفان اسلامى را امروزه اگر بتوان از کسى آموخت، الحق آقاى آشتیانى همان کس است. ایشان از نادر کسانى هستند که در کار خود به معنى واقعى کلمه «استاد دیده»اند. و چون یک عمر به شاگردى آن استادان، شاد گشته اند، لاجرم شایسته آن اند که امروزه استاد باشند.»[28]

محمد جعفر یاحقى:

«...شیخ اکبر (شیخ محیى الدین عربى) در روزگار خود چه کرد! این مرد (یعنى سید علامه آشتیانى) با تنقیح و تفسیر و ترویج آثار وى، اینک همان مى کند. آن سالها که از مشهد بیرون نرفته بودم، مى دیدم که هانرى کربن و...امثالهم چگونه مشتاقانه به دیدارش مى شتابند و نیز هرکس بویى از فلسفه و عرفان به مشامش خورده است. بعدها که به اقصاى عالم سفر کردم، در هر محفلى که سخن از خراسان به میان مى آمد، از کمبریج و آکسفورد و لیدن گرفته تا برکلى و تورنتوو توکیو، همه از «استاد» مى پرسیدند. اصلا لفظ «استاد» در آن سوى عالم هم شده بود برایش «علم بالغلبه»... ماتسوموتو، استاد آن روز دانشگاه بین المللى ژاپن، خود یکى از ده ها دانشجو و مرید استاد آشنایى بود که از گوشه و کنار جهان به مشهد شتافته و در ساحل دریاى دانش و عرفان وى زانو زده و نام دیار و آثار معرفت وى را در اقصاى عالم پراکنده بودند. هر وقت در محفلى خصوصى یا عمومى دست داده است که بر کرانه حضورش بنشینم، خود را و همگان را در هر پایه از تخصص و معرفت که بوده اند، قطره اى یافته ام بر ساحل دریایى...»[29]

کامران فانى:

«استاد آشتیانى در میان حکماى متأخر ایران به یک معنا، وجودى یگانه و منحصر به فرد است. به راستى کدام خصوصیت باعث شده که این امتیاز بارز و برجستگى خاص را بیابند؟ این وجه امتیاز را باید در تجدد یا نوآورى دانست که ایشان در سنت فلسفى ما ایجاد کرده اند... این نوآورى در کارنامه پربار آثار مکتوب ایشان جلوه گر است... وجه امتیاز دیگر ایشان نگاه و نگرش تاریخى است که بر مباحث فلسفى انداخته اندبه ویژه در مقدمه هایى که بر آثار گذشتگان نگاشته اند که سرشار از توفیق در شرح احوال و آثار و سنت و سابقه است. این همه، در کنار مکارم اخلاقى و انسانى، ایشان را به حق در میان معاصران، یکتا و یگانه کرده است.»[30]

استاد بهاءالدین خرمشاهى:

«...از طلاب طراز اول حوزه علمیه قم، در رشته معقول بود و شاگرد بزرگانى ازجمله امام خمینى(ره) و نیز آیت الله رفیعى، ایشان به پدرم خیلى لطف داشتند و پدرم با تمام وجود به ایشان مهر و ارادت مىورزیدند و هر دو کلّه حاد و ذهن جویا و پویایى داشتند. هر دو بحّاث و خستگى ناپذیر بودند ایشان به درخواست و اصرار پدرم گاه یک ماه و دو ماه قزوین و در منزل ما اقامت مى کردند. فلسفه علاقه مشترکشان بود. پدرم بیشتر اهل کلام و شریعت گراى شدید بود و استاد آشتیانى بیشتر اهل عرفان و طریقت گراى غیر رسمى. به قدرى همدیگر و درس و بحث و مسایل مشترک و مورد علاقه شان، بویژه مباحث عرفانى و گاه کلامى و گاه فلسفى را جدى مى گرفتند که زندگى عادى شان مختل مى شد، یعنى متوجه گذران و جریان عادى امور زندگى نبودند.»[31]

او در جاى دیگر مى نویسد:

«استاد آشتیانى مردى فرزانه و فروتن بود. درباره هر وجه از وجوه حسن و هنر و کمالات او مى توان مقاله اى یا رساله اى نوشت.»[32]

او در غزلى در سال 1356ش از استاد چنین تعریف مى کند:

نشسته بود و جهان چون کتاب در پیشش *** نسیم عالم بالا ربوده از خویشش

نه گرد حادثه را در زلالى اش راهى *** نه از کدورت ایام بیم تشویشش

طلسم باطل نام و نوا به سنگ زده *** ز قید لحظه رها راى سرمد اندیشش

به کیمیاى ابد نیز آستین افشان *** دل توانگرِ دریا شکوهِ درویشش

به آفتاب خوش در درون او مى تافت *** که آفتاب یکى ذره بود در پیشش[33]

در پى تجلیل از مقام شامخ علمى، عرفانى و فلسفى استاد جلال الدین آشتیانى همایش باشکوهى در دانشگاه علوم رضوى آستان قدس رضوى در مشهد مقدس برگزار گردید. این مراسم با پیام کتبى و مفصل آیت الله جوادى آملى آغاز شد و با شرکت شخصیتهاى فلسفى و عرفانى حوزه و دانشگاه به پایان رسید.[34]

برخى از بزرگان و شعرا، اشعارى را خطاب به استاد سید جلال الدین آشتیانى تقدیم کرده اند. از آن میان مى توان به امیرى فیروز کوهى حین ارسال کتاب «جمهوریت» افلاطون در زمستان 1343 براى ایشان یاد کرد. بیت نخست او چنین است:

اى حکیمى کز جلال قدر تو در پیشگاهت *** هم ثنا بسیار گویم هم دعا، افزون فرستم

منوچهر صدوقى «تبرک به عرض نیاز»، عشرت قهرمان «تو ز نامحسوس مى آرى خبر» حسن معین «کیان خرد» نیز از دیگر شعرایى هستند که اشعارى به ایشان تقدیم کرده اند.

آثار قلمى

آثار قلمى حضرت استاد را به چهار بخش مى توان تقسیم نمود:

الف) تألیفات مستقل در فلسفه و عرفان

ب) تصحیح و تحقیق متون دقیق عرفانى

ج) تصحیح و تحقیق متون فلسفى با گرایش حکمت متعالیه

د) تاریخ فلسفه اسلامى با نگارش مقدمه هاى مفصل و نیز تألیفات مستقل.[35]

این پژوهشگر کم نظیر در طول عمر هشتاد ساله خود مقالات و کتابهاى بسیار ارزشمندى در موضوعات گوناگون خصوصاً عرفان و فلسفه به جهان دانش تقدیم کرد. مصاحبه هایى نیز با این فرزانه گرانمایه صورت گرفت که بایستى آنها را در زمره آثار ایشان به شمار آورد. کتابشناسى آثار استاد علامه به قرار ذیل است.

الف) تألیفات مستقل

1 ـ شرح بر زادالمسافر ملاصدرا: انجمن اسلامى حکمت و فلسفه ایران. 1369ق، چ دوم، 1359ش.

2 ـ شرح حال و آراء فلسفى ملاصدرا: انتشارات زوار مشهد. 1340ش، چ دوم، انتشارات نهضت زنان مسلمان، تهران، 1360ش.

3 ـ شرح فصوص الحکم فارابى: مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانى دانشگاه فردوسى مشهد 1353ش.

4 ـ شرح مقدمه قیصرى بر فصوص الحکم: 1343ش، چ دوم تا چهارم، انتشارات امیرکبیر. 1372ش.

5 ـ هستى از نظر فلسفه و عرفان: انتشارات زوار، مشهد، 1380ق، چ دوم, انتشارات نهضت زنان مسلمان، تهران، 1360ش.

ب) مقالات

6 ـ تفسیر سوره توحید: مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانى، دانشگاه فردوسى، 1396ش.

7 ـ استاد اکبر آقاى سید محمد کاظم عصار: تهران، وحید، س پنچم، 1347ش، ص 950-958.

8 ـ انتقاد بر انتقاد (از) رساله سه اصل: تهران، راهنماى کتاب، س پنجم، ص 239-242.

9 ـ انتقاد بر انتقاد: تهران، راهنماى کتاب. س ششم. ش 4 و 5. تیر و مرداد 1342ش.

10 ـ انتقاد بر انتقاد (جواب به اکبر داناسرشت در باب حرکت جوهرى). تهران، راهنماى کتاب. س ششم، ش 1 و 2، فروردین و اردى بهشت 1342ش.

11 ـ اصالة الوجود عند صدرالدین الشیرازى: تعریب السید عمار ابورغیف، قم، مجلة الفکر الاسلامى، السنة الاولى، العددالثانى، ربیع الثانى- جمادى الثانیة 1414هـ

12 ـ ابن عربى و مسأله ولایت: قم، کیهان اندیشه، ش 30، خرداد و تیر 1369ش.

13 ـ برهان صدیقین: تهران، فصلنامه وقف میراث جاویدان، س اول، ش 4، زمستان 1372ش

14 ـ پاسخ به چند سؤال: قم، کیهان اندیشه، ش 22، بهمن و اسفند 1367ش.

15 ـ تحقیق در حقیقت معاد: مشهد، نشریه دانشکده الهیات، ش 5 (1351)، ص 33-86 و ش 716 (1352)، ص 105-192.

16 ـ تصوف در اسلام: تهران، معارف اسلامى،ش 3، ص 21-27، ش 4، ص 33-37، ش 5، ص 23-34، ش 6، ص 47-51.

17 ـ توضیح درباره آقا سید احمد: تهران، وحید، ش 6 (1348ش)، ص 173-178.

18 ـ ختم ولایت در اندیشه ابن عربى: قم، کیهان اندیشه، ش 26، مهر و آبان 1368ش.

19 ـ حکیم محقق حاج ملاهادى سبزوارى: مشهد، نشریه دانشکده معقول و منقول، ش 1 (1347)، ص 9-22.

20 ـ در رثاى امام عارفان: قم، کیهان اندیشه، ش 24، خرداد و تیر 1368ش.

21 ـ شوارق: اثر تحقیقى ملاعبدالرزاق لاهیجى، تهران، فصلنامه وقف میراث جاویدان، س اول، ش اول، بهار 1372ش.

22 ـ شوارق الالهام و اصالت وجود با نگاهى به اساتید مکتب فلسفى اصفهان: تهران، فصلنامه وقف میراث جاویدان، س اول، ش 6، تابستان، 1372ش.

23 ـ مقدمه بر نقد تهافت غزالى: قم، کیهان اندیشه، ش 2 تا 23، مهر و آبان 1364 تا فروردین و اردى بهشت 1368ش.

24 ـ معرفت و علم در کتاب و سنت: تهران، کتاب فرهنگ، ش 2 و 3، بهار و پاییز 1367ش.

25 ـ ملامحمد مهدى نراقى: مشهد، نشریه دانشکده الهیات، ش 15 (1354)، ص 7-79، ش 19 (1355)، ص 59-117.

26 ـ معاد جسمانى: مشهد، نشریه دانشکده الهیات، ش 10 (1353)، ص 92-126، ش 11 (1353)، ص 25-64، ش 12 (1353)، ص 23-63، ش 14 (1354)، ص 29-52.

27 ـ مختصرى در شرح احوال و آثار استاد بزرگوار آقاى حاج میرزا سید محمد حسین طباطبایى: تهران، معارف اسلامى، ش 5.

28 ـ میرزا سید حسن بجنوردى: تهران، معارف اسلامى، ش 6، س 1347ش، ص 31-33.

29 ـ نکاتى درباره فلسفه و عرفان: قم، کیهان اندیشه، ش 17، فروردین و اردى بهشت 1367ش.

30 ـ یادى از آیت الله خاتمى: قم، کیهان اندیشه، ش 21، آذر و دى 1367ش.

31 ـ نگاهى به ایران شناسى و شیعه شناسى هانرى کربن: مجموعه مقالات انجمن بررسى مسائل ایران شناسى، دفتر مطالعات سیاسى و بین المللى وزارت امورخارجه، 1367ش، ص 27-33.

ج) مصاحبه ها

32 ـ استاد سید جلال الدین آشتیانى شارح و مورخ حکمت و عرفان: تهران، مصاحبه با کیهان فرهنگى، الف: س دوم، ش 6، شهریور 1364. ب: میراث ماندگار، ج 1.

33 ـ پیرامون تفکر عقلى و فلسفى در اسلام: قم، مصاحبه با کیهان اندیشه، ش اول، مرداد و شهریور 1364.

34 ـ شخصیت حکیم عارف «اسرار»: تهران، مصاحبه با کیهان فرهنگى، سال دهم، ش اول، فرودین 1372.

35 ـ عرفان و فلسفه در آفاق تشیع: تهران، مصاحبه با روزنامه همشهرى: 1) ش 206، یکشنبه 21 شهریور 1372, 2) ش 207، دوشنبه 22 شهریور 1372/3) ش 208، سه شنبه 23 شهریور 1372.

36 ـ مصاحبه با مجله حوزه درباره آیت الله سید مصطفى خمینى.

د) تعلیقات، تصحیحات و مقدمات آثار عرفانى و فلسفى

37 ـ اثولوجیار با تعلیقات: قاضى سعید قمى، تصحیح سید جلال الدین آشتیانى، انجمن اسلامى حکمت و فلسفه ایران، 1359ش.

38 ـ اصول المعارف: فیض کاشانى، تصحیح سید جلال الدین آشتیانى، دفتر تبلیغات اسلامى، 1366، چ دوم.

39 ـ انوار جلیه: ملاعبدالله زنوزى، تصحیح و مقدمه، سید جلال الدین آشتیانى، مؤسسه مطالعات اسلامى، 1354ش، چ دوم، 1371ش، انتشارات امیرکبیر.

40 ـ تحفه در مباحث علم: ملانظر على گیلانى، الف: تهران، 1375ش. ب: مندرج در منتخباتى از آثار حکماى الهى ایران، ج 4.

41 ـ تحفة المراد (شرح قصیده میر فندرسکى): عباس شریف دارابى، با شرح خلخالى و گیلانى، تهران، 1372ش، انتشارات الزهرا(علیه السلام)

42 ـ تفسیر فاتحة الکتاب: تصحیح و مقدمه سید جلال الدین آشتیانى، انجمن اسلامى حکمت و فلسفه ایران، 1360ش.

43 ـ تمهید القواعد: صائن الدین على بن محمد الترکه، تصحیح سید جلال الدین آشتیانى، انجمن فلسفه ایران، چ اول، 1355ش، چاپ دوم، 1360ش.

44 ـ المشاعر: صدرالدین شیرازى، تصحیح سید جلال الدین آشتیانى انتشارات زوار، 1343ش.

45 ـ رسالة النصوص: صدرالدین قونوى، تصحیح سید جلال الدین آشتیانى، مرکز نشر دانشگاهى، 1362ش.

46 ـ رسالة النصوص: صدرالدین قونوى با تعلیقات میرزا هاشم اشکورى، تهران 1362، مرکز نشر دانشگاهى.

47 ـ رساله نوریه در عالم مثال: حکیم بهایىلاهیجى، تصحیح سید جلال الدین آشتیانى، انجمن فلسفه ایران، چ اول، 1350ش، حوزه هنرى سازمان تبلیغات اسلامى، چ دوم، 1372ش.

48 ـ رسائل فلسفى (متشابهات قرآن، المسائل القدسیه، اجوبة المسائل): صدرالدین شیرازى، تصحیح سید جلال الدین آشتیانى، مشهد، چ اول، 1351ش، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى، قم، چ دوم، 1362ش.

49 ـ رسائل فلسفى: شامل رساله تحفه (ملانظر على گیلانى)، رساله وحدت وجود (ملاعلى نورى)، رساله بسیط الحقیقة کل الاشیاء (ملاعلى نورى).

50 ـ رسائل وحدت وجود و بداء: سید محمد کاظم عصار، تصحیح سید جلال الدین آشتیانى، انجمن فلسفه ایران، 1348ش.

51 ـ رسائل قیصرى: داودبن محمود قیصرى، تصحیح سید جلال الدین آشتیانى.

52 ـ شرح فصوص الحکم: مؤیدالدین جندى(با همکارى دکتر ابراهیمى دینانى)، مشهد، انتشارات دانشگاه فردوسى، 1368ش.

53 ـ شرح دعاء المعرفة: ملا محمدعلى فاضل خراسانى، مشهد، نشریه دانشکده الهیات، ش 26/27 (1357)، ص 65-129, ش 28 (1358)، ص 67-136.

54 ـ شکوه شمس (سیرى در آثار و افکار مولانا): آن مارى شمیل، ترجمه حسن لاهوتى، تهران، شرکت انتشارات علمى و فرهنگى، 1367.

55 ـ الشواهد الربوبیة فى المناهج السلوکیة: صدرالدین شیرازى، مرکز نشر دانشگاهى، چاپ دوم، 1346ش.

56 ـ قرة العیون: ملامهدى نراقى، تهران، انجمن فلسفه ایران، 1357ش.

57 ـ اللمعات الالهیة والکلمات الوجیزة: ملا احمد نراقى، تصحیح سید جلال الدین آشتیانى، انجمن فلسفه ایران، 1357ش.

58 ـ لمعات الالهیه: ملاعبدالله زنوزى، تصحیح سید جلال الدین آشتیانى، انجمن فلسفه ایران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگى، 1354ش، چ دوم، 1361ش.

59 ـ المبدأ والمعاد: صدرالدین شیرازى، تصحیح سید جلال الدین آشتیانى، انجمن فلسفه ایران، 1354ش.

60 ـ مجموعه رسائل سبزوارى: تصحیح سید جلال الدین آشتیانى، چ اول، 1348ش، انجمن فلسفه ایران، چ دوم، 1361ش، اسوه، چ سوم، 1370ش.

61 ـ المسائل القدسیة: صدرالدین شیرازى، دانشکده الهیات، مشهد، 1391هـ.ق

62 ـ مشارق الدرارى: سعیدالدین سعید فرغانى، تصحیح سید جلال الدین آشتیانى، انجمن فلسفه ایران، 1398ق.

63 ـ مصباح الهدایة: امام خمینى، تصحیح سید جلال الدین آشتیانى، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى، چ اول، 1372, چ دوم، 1373.

64 ـ المظاهر الالهیة فى اسرار العلوم الکمالیة: صدرالدین شیرازى، تصحیح سید جلال الدین آشتیانى، انجمن فلسفه ایران، 1381هـ

65 ـ مکاتبات عرفانى: سید احمد حائرى و شیخ محمدحسین غروى، تهران، نشریه جاویدان خرد، س دوم، ش اول.

66 ـ منتخباتى از آثار حکماى الهى ایران: تصحیح و گردآورى: سید جلال الدین آشتیانى، انجمن دولتى ایران و فرانسه، چ اول، 1355-1350ش، چ دوم، دفتر تبلیغات اسلامى، 1363ش.

67 ـ نقد النصوص فى شرح نقش الفصوص: عبدالرحمن بن احمد جامى، تصحیح ویلیام چیتیک، مقدمه: سید جلال الدین آشتیانى، انجمن فلسفه ایران، چ اول، 1356ش، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگى، چ دوم، 1370ش.

68 ـ هدایة الطالبین: حکیم سبزوارى، مشهد، انتشارات اوقاف خراسان، 1347.[36]

آثار حکماى الهى ایران

منتخباتى از آثار حکماى الهى ایران در چهار جلد از شاهکارهاى بى نظیر استاد آشتیانى است. گرچه در باب تاریخ فلسفه اسلامى کمتر کتاب و تألیف دقیقى به چشم مى خورد و تحقیق در این موضوع بسیار ضرورت دارد، اما استاد آشتیانى بیشترین همت خود را متوجه مشکل ترین و تاریک ترین دوران فلسفه یعنى قرن هشتم تا دهم و پس از ملاصدرا تا عصر حاضر معطوف کرده است. استاد در خصوص این مى نویسد:

«حقیر به تنهایى بدون یار و مددکار به این امر مهم اقدام نمود و انجام آن را به طور کلى خود عهده دار شد. با مشکلات زیاد باید نسخه هاى مؤلف دانشمندان را از کتابخانه ها تهیه و نسخه هاى مغلوط و گاهى غیر قابل قرائت را تصحیح و در اطراف مطالب آن مطالعه و یا تجدید نظر نموده و مشکل نسخه نویس را متحمل شده و بعد از تنظیم و ترتیب مطالب تحویل مطبعه بدهم.»[37]

به سوى معشوق

وضعیت جسمى استاد آشتیانى در اواخر عمر رضایت بخش نبود. بیمارى استاد مدت زمانى طولانى ادامه داشت. شاید استفاده از داروهاى مختلف باعث کندى رشد بیمارى شده بود، ولى به تدریج داروها دیگر مؤثر نگردید و کار به جایى رسید که سید علامه اشتهاى خود به غذا را از دست داد و در نهایت ایشان را به بیمارستان منتقل کردند. در 21 تیر 83 علامه را به بیمارستان سیناى مشهد و بعد از پنج روز به بیمارستان امام رضا(علیه السلام) منتقل نموده تحت مراقبتهاى ویژه (ICU) قرار دادند. بعد از یکى دو هفته معظم له را به منزل بازگرداندند و یکى از اتاقها را به صورتى شبه اتاقهاى بیمارستان درآوردند، تجهیزات بیمارستانى در آن قرار دادند و مقرر شد پرستارانى در هر شش ساعت به وضعیت جسمانى ایشان رسیدگى کنند.

آن فرزانه تا آخرین لحظات حیات تحت مراقبتهاى ICU قرار داشت و ناخوشى ایشان رو به فزونى بود. در طى این مدت هفت - هشت ماهى که در قید حیات بود، گروه پزشکى دانشگاه فردوسى، استاندارى خراسان و پرستاران، کمال همکارى و مساعدت را با ایشان و دوستانشان داشتند. گاهى حال معظم له رو به وخامت مى گذاشت بویژه در چهار هفته آخر اسفند83، اما همکارى بى دریغ و تلاش زیاد پزشکان و پرستاران باعث مى شد سلامتى نسبى علامه بازگردد.

دکتر لاهوتى درباره واپسین لحظات حیات استاد مى گوید:

«شبانگاه دوم فروردین (1384) که خدمت ایشان رسیدم، علایم وخامت (حال) در ایشان دیده مى شود من امیدوار بودم مثل دفعات قبل، دوباره حال ایشان بهتر شود، ولى صبح روز سوم متوجه شدم (ضربان) تنفس ایشان کند شده و کلیه ها از کار افتاده اند. ایشان به آرامى، گویى به خوابى شیرین رفته باشند، نزدیک اذان ظهر به دیار باقى شتافتند.»[38]

به مناسبت درگذشت علامه آشتیانى از سوى شخصیتهاى علمى و سیاسى در حوزه و دانشگاه ازجمله مقام معظم رهبرى و رئیس جمهور وقت سید محمد خاتمى[39] پیامهاى تسلیت جداگانه اى صادر شد. متن پیام تسلیت حضرت آیت الله خامنه اى به شرح زیر است:

بسم الله الرحمن الرحیم

,,,درگذشت فیلسوف، علامه بزرگوار، استاد سید جلال الدین آشتیانى رحمت الله علیه را به همه دوستداران علوم عقلى در حوزه و دانشگاه، به ویژه اساتید و دانشجویان فلسفه و عرفان و بالاخص به جمع کثیر شاگردان و بهره مندان از آثار آن فرزانه گرانمایه تسلیت عرض مى کنم.

ایشان یکى از پرورش یافتگان حوزه درسى حضرت امام خمینى(ره) و استاد علامه طباطبائى و خود در شمار برجسته ترین اساتید فلسفه و عرفان بودند و فقدان چنین شخصیتى تأسف بار است. از خداوند متعال مغفرت و رحمت واسعه اش را براى آن فقید سعید مسألت مى کنم.

سید على خامنه اى

4/1/1384[40]


[1]. آیت الله آقامیرزا ابوالقاسم دانش آشتیانى.

[2]. استاد سید جلال الدین آشتیانى در حاشیه گفته است: حقیر مدتى به درس مطول مرحوم آقاى مطهرىحاضر شده و استصحاب رسائل را نزد آن استاد محقق قرائت کرده ام.

[3]. تعبیر سید علامه در مقدمه شرح مقدمه قیصرى چنین است: «مرحوم قزوینى سفرى به قم نمودند. نگارنده و مرحوم عزیز از دست رفته و برادر و دوست بسیار مهربانم، شهید حاج آقا مصطفى(نضّرالله وجه) و برخى از دوستان، نزد آن مرحوم، سفر نفس اسفار شروع کردیم.»

[4]. استاد جلال الدین آشتیانى علاوه بر حاج آقا مصطفى با مرحوم میرزا ابوالقاسم خرمشاهى هم دوره بود. استاد بهاءالدین خرمشاهى مى نویسند: «چهره اى که من از استاد ترسیم کرده ام، متعلق به چهل سال پیش یعنى دهه سى است، یعنى سالهایى که حضرت استاد در آغاز درخشش عرفانى و فلسفى خود بودند و با پدرم مرحوم حاج میرزا ابوالقاسم خرمشاهى در محضر استاد بزرگ حضرت آیت الله سید ابوالحسن رفیعى قزوینى اسفار و متون عالى دیگر حکمت و عرفان مى خواندند.» (خرد جاودان، فتحى، ص 23، نقشى از جوانى استاد آشتیانى، بهاءالدین خرمشاهى.)

[5]. کیهان فرهنگى، س دوم، شهریور 1364، ش 6، ص 17 و 18.

[6]. منتخباتى از آثار حکماى الهى ایران، جلال الدین آشتیانى، ج 1، ص 8, کیهان فرهنگى، ش 6، 1364.

[7]. هستى از نظر فلسفه و عرفان، سید جلال الدین آشتیانى، ص 12.

[8]. نقدى بر تهافت الفلاسفه غزالى، استاد سید جلال الدین آشتیانى، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى حوزه علمیه قم، چ اول، 1379، ص 30.

[9]. همان.

[10]. شرح حال و آراء فلسفى ملاصدرا، سید جلال الدین آشتیانى، خرداد 1360، چ نهضت زنان مسلمان، ص4.

[11]. وى به پیشنهاد دانشگاه مشهد و به استناد مجوز کمیسیون امور اجتماعى هیأت دولت بار دیگر در شهریور 1377 به اشتغال در دانشگاه پرداخت.

[12]. ر.ک.به: شرح مقدمه قیصرى بر فصوص الحکم، ص 95, ویژه نامه نشریه دانشکده الهیات دانشگاه فردوسى مشهد، ش 41 و 42، ص 11-13.

[13]. منتخباتى از آثار حکماى الهى ایران، ج 1، ص 8.

[14]. رئیس انجمن حکمت و فلسفه و استاد دانشگاه تهران. وى با سید جلال الدین از حدود بیست سال پیش آشنا بودالبته این اطلاعات مربوط به سال 1364شمسى است و اظهارات مزبور در میزگردى که با حضور جمعى از بزرگان اندیشه تشکیل شده بود، در برابر سید ابراز گردید.

[15]. کیهان فرهنگى، شهریور 64، ص 9.

[16]. کیهان فرهنگى، شهریور 64، ص 10 و 11.

[17]. روزنامه قدس، ش 4965 (27 فروردین 84)، ص 10.

[18]. ویژه نامه نشریه دانشکده الهیات دانشگاه فردوسى مشهد، ش 41 و 42، ص 15 و 16.

[19]. همان، ص 7 و 8.

[20]. تصحیح المظاهر الالهیه ملاصدرا، تصحیح المشاعر ملاصدرا، هستى از نظر فلسفه و عرفان، شرح حال و آراء فلسفى ملاصدرا. (ر.ک.به: مقدمه کُربن بر شرح مقدمه قیصرى، ص 14 و 15.)

[21]. شرح مقدمه قیصرى که مورد نظر کربن است، نخستین بار به سال 1384ق / 1343 شمسى به چاپ رسید و تا سال 1375 چهار بار تجدید چاپ گردید.

[22]. ر.ک.به: پیش درآمد کُربن بر شرح مقدمه قیصرى بر فصوص الحکم، ص 13 به بعد. مقدمه مزبور که در سال 1965م نگاشته شد، به زبان فرانسه بود و توسط دکتر سید حسن نصر به فارسى برگردانده شد.

[23]. دکتر سید جعفر شهیدى از جمله اندیشمندان و متفکران معاصر و داراى آثار ارزنده اى است. ترجمه مسجع نهج البلاغه ازجمله آنهاست که به طرز بدیعى نگاشته شده است.

[24]. کتاب ماه، ادبیات و فلسفه، ش 12-11، شهریور و مهر 77، ص 5.

[25]. همان، ص 6.

[26]. همان، ص 6.

[27]. همان، ص 6 و 7.

[28]. همان، ص 7.

[29]. همان، ص 8.

[30]. همان، ص 8 و 9.

[31]. همان، ص 25 و 26.

[32]. بخارا، ش 41، ص 300.

[33]. خرد جاویدان، ص 31 و 32.

[34]. متن کامل پیام آیت الله جوادى آملى در مجله فروغ اندیشه، س چهارم، ش 10 و 11، ص 87 آمده است.

[35]. منتخباتى از آثار حکماى الهى ایران، ج اول، ص 8.

[36]. این کتابشناسى توصیفى بود و به دلیلى طولانى نشدن مقاله آن را به صورت اجمالى از مقاله آقاى على اصغر حقدار منتشر شده در ویژه نامه استاد سید جلال الدین آشتیانى (نشریه دانشکده الهیات دانشگاه فردوسى مشهد، ش 41 و 42، ص 26-43) نقل کردیم.

[37]. منتخباتى از آثار حکماى الهى ایران، از عصر میرداماد و میرفندرسکى تا زمان حاضر، استاد سید جلال الدین آشتیانى. مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى حوزه علیمه قم، 1378، ج 1، مقدمه، ص 9.

[38]. ر.ک.به: روزنامه قدس، ش 4965 (27 فروردین 84)، ص 10.

[39]. متن پیام آقاى خاتمى در مجله فروغ اندیشه، س چهارم، ش 10 و 11، به چاپ رسیده است.

[40]. فروغ اندیشه، سال 4، زمستان 83 و بهار 84، ش 10 و 11، ص اول.

منبع:فرهیختگان تمدن شیعه

مشخصات فردی

نام سید جلال الدین
نام خانوادگی آشتیانى
نام پدر سیدعلی
نام معروف علامه آشتیانى، جلال الدین آشتیانى
لقب فیلسوف شرق
تاریخ تولد (شمسی) 1304
تاریخ تولد (قمری) 1344
مکان تولد ایران،مرکزی،آشتیان
تاریخ فوت (شمسی) 1384/2/2
تاریخ فوت (قمری) 1426
مکان فوت ایران،خراسان رضوی،مشهد
مکان دفن ایران،خراسان رضوی،مشهد،حرم امام رضا علیه السلام

تالیفات

No image

تفسیر سوره توحید

No image

انتقاد بر انتقاد

No image

انتقاد بر انتقاد 1

No image

برهان صدیقین

No image

پاسخ به چند سؤال

No image

تحقیق در حقیقت معاد

No image

تصوف در اسلام

No image

در رثاى امام عارفان

No image

شوارق

No image

ملامحمد مهدى نراقى

No image

معاد جسمانى

مطلب مکمل

کتاب گلشن ابرار - جلد هفتم

کتاب گلشن ابرار - جلد هفتم

مجموعه گلشن ابرار خلاصه ای از زندگی و شرح حال علمای اسلام است که تا کنون هَشت جلد از آن به زیور چاپ آراسته شده، اثری است که در چندین جلد توسط جمعی از پژوهشگرن حوزۀ علمیۀ قم زیرنظر پژوهشکدۀ باقرالعلوم (علیه السّلام) تألیف شده است.
Powered by TayaCMS