دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

نقد مقاله استدلال های ضعیف در قرآن (1)

No image
نقد مقاله استدلال های ضعیف در قرآن (1)
نویسنده : حسن مجتبی زاده
 
(قرآن کتابی از طرف خداوند)
 
 مقدمه: در طول تاریخ پس از اسلام، همواره اشخاص مختلفی سعی بر این داشته‌اند، تا با اشکالات به ظاهر پیچیده، اسلام و معجزه تاریخی آن یعنی قرآن را نقد نمایند. از جمله این اقدامات، مقاله‌ای است با عنوان «استدلال‌های ضعیف در قرآن» که مستشکل ادعا می‌کند قرآن در مواردی برای ادعاهای خویش، دلایل ضعیفی اقامه نموده است، و این با علم و حکمت الهی سازگاری ندارد. بنابراین، چنین باید گفت که قرآن، آن‌گونه که ادعا می‌شود از ناحیه خدا نیامده است و ساخته بشر می‌باشد.
 
بیان اشکال:
  بسیاری از کافران و مشرکان معتقد بودند پیامبر اکرم (ص) قرآن را از افرادی دیگر می‌آموزد. عده‌ای می‌گفتند: آن شخص سلمان می‌باشد و برخی فرد دیگری که به زبان "عبری" سخن می‌گفته را معلم پیامبر می‌دانستند. آیه 103 سوره نحل، برای دفع این اشکال و شبهه آمده است:  
وَلَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّهُمْ یَقُولُونَ إِنَّمَا یُعَلِّمُهُ بَشَرٌ لِّسَانُ الَّذِی یُلْحِدُونَ إِلَیْهِ أَعْجَمِیٌّ وَهَـذَا لِسَانٌ عَرَبِیٌّ مُّبِینٌ
آنان می‌گویند این مطالب را بشری به او آموخته [در حالیکه چنین نیست] زبان کسی که این نسبت را به او می‌دهند غیر عربی است [در حالیکه این قرآن] به زبان عربی روشن است.
  نویسنده مقاله «استدلالهای ضعیف قرآن» معتقد است که این پاسخ، کافی نیست زیرا:
1.    ممکن است فردی که زبان مادری‌اش فارسی است به عربی هم مسلط باشد.
2.  شاید سلمان فارسی، مضامینی را به پیامبر می‌گفته و پیامبر اکرم (ص) آن را با زبان فصیح به مردم می‌گفتند؛ یعنی مضمون از طرف سلمان ارائه می‌شده و قالب را پیامبر (ص) ایجاد می‌نموده است.
3.  مشکل اصلی در مفهوم است نه مصداق؛ یعنی مشکل اصلی در این است که عده‌ای فکر می‌کردند پیامبر این آیات را از افرادی غیر از فرشته وحی می‌آموزد. با رد یک مصداق مشکل از ریشه حل نمی‌شود، زیرا منکران خواهند گفت ما در مصداق اشتباه کردیم  و فرد دیگری که به عربی فصیح سخن می‌گوید این مطالب را به پیامبر آموخته است.
  آیا با دلیلی که در آیه مذکور آمده است می‌توان آن شک و شبهه را برطرف نمود؟!
پاسخ به اشکال
  قرآن کریم، کتابی است جامع و محکم که در میان آیات آن، هماهنگی و ارتباط کاملی برقرار است. از این نظر قرآن "یک واحد به هم پیوسته" و "مجموعه ای از هم ناگسسته" است که مجموعا نور واحدی را تشکیل می‌دهد. این جمله معروف، که «القرآن یفسر بعضه بعضا»[1] از مضمون روایات بدست آمده است، گویای این حقیقت است قرآن کتابی است که خودش خود را تفسیر می کند و آیاتش پرده از چهره یکدیگر برمی‌گیرند.
  از حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام نقل است که فرمود:
در قرآن بیان همه چیز آمده است. و یادآور شده است که آیات قرآن یکدیگر را تصدیق مى‌کنند و اختلافى در آن وجود ندارد، چنانکه مى‌فرماید: اگر قرآن از ناحیه غیر خدا بود اختلاف فراوانى در آن مى‌یافتند- نساء: 82. قرآن داراى ظاهرى زیبا و شگفت‌انگیز و باطنى پرمایه و عمیق است؛ نکات شگفت‌آور آن فانى نگردد و اسرار نهفته آن پایان نپذیرد، هرگز تاریکی‌هاى جهل و نادانى جز به آن رفع نخواهد شد.[2]
  به خاطر  همین یکپارچگی،گاه ممکن است مطلبی را که قرآن درصدد بیان آن است در چند آیه پشت سر هم مطرح شده باشد و گاه مطالب در چند آیه مختلف بیان شده و فهم معنای صحیح، وقتی حاصل می‌شود که آن آیات نیز مورد دقت و نظر قرار گیرد.
  در نظر گرفتن آیات به صورت بریده از قبل، و بعد، و یا توجه نکردن به آیاتی که در معنا با این آیه هماهنگ است، مسلماً فهم ناقصی از مطلب ایجاد می‌کند که مشکلات دیگری را به دنبال خواهد داشت. این مطلب در کلام ما انسان‌ها نیز، صادق است؛ یعنی برای فهم درست معنایی که مؤلف در صدد بیان آن است، نباید کلام او را به صورت منقطع در نظر گرفت. زیرا چه بسا آنچه ما از کلام او خوانده‌ایم، مقدمه کلام باشد یا قسمتی از استدلال او باشد و یا مؤلف قید و شرطی را در نظر گرفته است که در چند جمله بعد یا در جایی دیگر، آن را بیان می‌دارد.در فهم درست و کامل آیه مورد بحث نیز باید این اصل رعایت شود .
  پاسخی که قرآن کریم به شبهۀ مشرکان می‌دهد، در حقیقت از آیه 103 آغاز شده و تا دو آیه بعد ادامه می‌یابد. مغالطه ای که مستشکل بیان داشته همین است که صدر استدلال را بدون در نظر گرفتن ادامه آن دیده و بر این اساس حکم نموده‌است. مسلماً چنین حکمی، مخالف نظر مولف و باطل و ناصحیح می‌باشد. 
  برای اینکه استدلال آیه، بر این اشکال مشرکین روشن شود، این استدلال  به صورت کامل در ذیل بیان شده است.
 
بیان آیه و استدلال کامل آن
  یکی از تهمت‌هایی که مشرکان به رسول خدا (ص) می‌زدند، این بود که می‌گفتند این کتاب از طرف خداوند بر تو نیامده است بلکه بشری آن را به تو تعلیم داده است.
  قرآن کریم در پاسخ به این شبهه احتمالاتی که متصور است را، در نظر گرفته و پاسخ متناسب با آنها را می‌دهد و علاوه بر آن اصلی را بیان می‌کند  که چنین کتابی هرگز نمی‌توانسته گفته خود رسول (ص) و یا تعلیم بشری دیگران به او باشد، بلکه منسوب به خداوند متعال است.
  متن آیه و استدلال کامل آن چنین است:
شبهه:
وَلَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّهُمْ یَقُولُونَ إِنَّمَا یُعَلِّمُهُ بَشَرٌ [3]
ما می‌دانیم که آنان می‌گویند: «این آیات را انسانی به او تعلیم می دهد».
 
پاسخ قرآن[4]:
 لِّسَانُ الَّذِی یُلْحِدُونَ إِلَیْهِ أَعْجَمِیٌّ وَهَـذَا لِسَانٌ عَرَبِیٌّ مُّبِینٌ
در حالی که زبان کسی که اینها را به او نسبت می‌دهند عجمی است ولی این (قرآن) به زبان عربی آشکار است
 
إِنَّ الَّذِینَ لاَ یُؤْمِنُونَ بِآیَاتِ اللّهِ لاَ یَهْدِیهِمُ اللّهُ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ
به یقین کسانی که به آیات الهی ایمان نمی‌آورند، خدا آنها را هدایت نمی‌کند و برای آنان عذاب دردناکی است
 
إِنَّمَا یَفْتَرِی الْکَذِبَ الَّذِینَ لاَ یُؤْمِنُونَ بِآیَاتِ اللّهِ وَأُوْلـئِکَ هُمُ الْکَاذِبُونَ
تنها کسانی دروغ می‌بندند که به آیات خدا ایمان ندارند (آری) دروغگویان واقعی آنها هستند.
 
  قرآن می‌فرماید:
الف ) اگر منظورتان این است که آن شخص الفاظ را به پیامبر تلقین نموده، این درست نمی‌باشد، زیرا زبانی که آن فرد دارد غیر عربی است و حال آنکه قرآن به زبان عربی روشن می‌باشد.
ب ) اگر منظورتان این است که آن شخص، معارف و مطالب قرآن را به پیامبر تعلیم داده و خود پیامبر آن را در الفاظ و قالبی فصیح و زیبا ریخته است، باز این سخن صحیح نمی‌باشد. زیرا قرآن معارف حقه‌ای را در خود دارد که هر صاحب عقلی بر عظمت آن اعتراف داشته و در برابر آن خاضع است. چنین معارفی تنها در ناحیه کسی می‌تواند باشد که توسط هدایت الهی، هدایت شده باشد.
  اشتباه مستشکل از آنجا ناشی می‌شود که تنها قسمت اول استدلال – یعنی پاسخ به فرض اول- را مورد نظر قرار داده و از قسمت دیگر استدلال که در دو آیه بعد آمده است، غافل ‌است. این از مصادیق "نؤمن ببعض و نکفر ببعض"[5] می باشد که خطایی نابخشودنی است.
  اما نکته اصلی که قرآن بدان اشاره می‌کند این است که اگر شخصیت بلند پیامبر اکرم (ص) در نظر گرفته شود، دیگر جایی برای این سخن باقی نمی‌ماند که "قرآن کتابی بشری است و از ناحیه غیر خدا آورده شده است" زیرا رسول گرامی اسلام فردی است که خداوند متعال او را هدایت نموده است و او به آیات الهی ایمان کامل دارد. چنین شخصی هرگز مرتکب کذب و افتراء نمی‌شود. پیامبر اکرم (ص) مَهدی به هدایت خداوند است و مؤمن به آیات او ‌می‌باشد، چنین کسی هرگز دروغ نمی‌گوید، چه رسد به اینکه بخواهد بر خداوند افتراء و دروغ ببندد.
  نکته دیگر اینکه در جای خود و با ادله عقلی ثابت شده است که خداوند متعال هرگز معجزه را به دست انسان کذاب و کسی که شایستگی مقام رسالت را ندارد نمی‌دهد، زیرا این خلاف غرض خداوند از فرستادن پیامبران و در نتیجه هدایت مردم است.
  علامه طباطبایی (ره) در بیان آیه و استدلال آن چنین می‌فرمایند:
«معلوم است جواب دادن به صرف اینکه آن مرد زبانش غیر عربی است و قرآن با زبان عربی فصیح و آشکار است، ماده اشکال را به کلی از بین نمی‌برد، برای اینکه ممکن است بگویند از آن مرد غیر عربی درس می‌گیرد و آن گاه یاد گرفته‌های خود را در قالب زبان عربی صحیح و فصیح درمی‌آورد.
از اینجا به خوبی روشن می‌گردد که جمله « لسان الذی یلحدون الیه... » به تنهایی جواب از شبهه آنان نیست، بلکه جواب از این جمله شروع شده و با تمام شدن دو آیه تمام می‌شود. خلاصه، جوابی که از مجموع سه آیه استفاده می‌شود این است که: تهمتی که شما به وی می‌زنید که بشری به او تعلیم می‌دهد و او آن را به خدا نسبت داده و افتراء می‌بندد:
‌أ.   اگر مقصود شما از تعلیم، تلقین الفاظ است و قرآن کریم، کلام آن مرد است نه کلام خدا، جوابش این است که آن مرد غیر عرب است و این قرآن به زبان عربی مبین است.
‌ب. و اگر منظورتان این است که آن مرد معانی و معارف قرآنی را به او یاد می‌دهد و الفاظ از رسول خدا (ص) است و او الفاظ خود را به خدا افتراء می‌بندد، جوابتان این است که قرآن معارف حقی را در بردارد که هیچ صاحب عقلی در حقیقی بودن آن شک نمی‌نماید و تمامی عقول مجبور و مضطر در قبول آنند. اگر رسول خدا (ص) آنها را از بشری گرفته بود، خودش نسبت به آنها ایمان نمی‌داشت و حال آنکه او به آیات خدا ایمان دارد و اگر ایمان نمی‌داشت خدا هدایتش نمی‌کرد. چون خدا کسی را که به آیاتش ایمان ندارد هدایت نمی‌کند و چون مؤمن به آیات خداست، دیگر به خدا افتراء نمی‌بندد؛ چون تنها کسی به خدا افترا می بندد که به آیات او ایمان نداشته باشد. پس این قرآن افتراء نیست و از بشری گرفته نشده، بلکه منسوب به خدای سبحان است.
این دو آیه کنایه از این است که رسول خدا (ص) مهدی به هدایت خدا و مؤمن به آیات اوست و چنین کسی هرگز به خدا دروغ و افتراء نمی‌بندد و  اصلاً دروغ نمی‌گوید[6]».
 
سخن پایانی
در پایان این نکته را نیز نباید از نظر دور داشت که فصاحت و بلاغت قرآن به اعتراف اندیشمندان بزرگ و بلغای عرب، تا آن درجه از بلندی می‌باشد که اساسا آوردن آن توسط آدمی، ممکن و میسور نمی‌باشد . شاهد بر این مطلب هم، تلاش‌های فراوانی بوده که از ناحیه معاندین در طول تاریخ برای آوردن همانند قرآن و حتی آوردن سوره کوچکی همانند آن، انجام گرفته و جز رسوایی حاصلی نداشته است. آیا این سخنِ کلام وحی، که «اگر می‌توانید جن و انس با هم جمع شوید و سوره‌ای مانند من بیاورید[7]» و بشر با این همه پیشرفت‌های علمی و فنی، نتوانسته مانند آن را بیاورد، جای شگفتی و خضوع در برابر آن -قرآن- را ندارد. آری، همین است که خداوند متعال همانند رسالت جهانی و جاودانه پیامبر اکرم (ص) ، معجزه او را نیز جاودانه و همیشگی قرار داده است.  
 
حاصل سخن
اشکال مستشکل، این است که او تنها بخشی از استدلال را دیده و حکم نموده است؛ همین امر باعث اشتباه او شده است. حقیقت این است که استدلالی که قرآن بیان می‌دارد، از آیه 103 آغاز و تا دو آیه دیگر ادامه دارد. قرآن کریم وجوه احتمالی را پاسخ می‌دهد و نیز اصلی را بیان می‌دارد که اساس این شبهه را رد می‌کند. قرآن می‌فرماید:   
‌أ.   اگر می‌گویید آن شخص الفاظ را به پیامبر یاد داده، این مردود است؛ زیرا زبان آن فرد غیر عربی است و قرآن به زبان عربی روشن می‌باشد.
‌ب. اگر می‌گویید آن شخص مضامین را گفته و پیامبر به آن قالب عربی داده، باز مردود است. زیرا قرآن در بر دارنده معارف بلند و حقی است که هر صاحب عقلی بر آن اعتراف داشته و در برابر آن خاضع است.
اگر رسول خدا (ص) آنها را از بشری گرفته بود خودش نسبت به آنها ایمان نمی‌داشت و در حالی که ایمان کامل دارد و اگر ایمان نمی‌داشت خدا هدایتش نمی‌کرد؛ چون خدا کسی را که به آیاتش ایمان ندارد، هدایت نمی‌کند و چون مؤمن به آیات خداست. دیگر به خدا افتراء نمی‌بندد، پس این قرآن افتراء نیست و از بشری گرفته نشده، بلکه منسوب به خدای سبحان است.
 
 
 
 
 
مطالب مرتبط :
 
 
کتابنامه:
1)    مکارم شیرازی، ناصر؛ تفسیر نمونه، ج1،ص 20، دارالکتب الاسلامیه،تهران، اول، 1374ش.
2)  طبرسی، احمد بن علی؛ احتجاج، ترجمه غفارى مازندرانى، ج‌2، ص498، مرتضوی، تهران، اول.
3)  طباطبایی، محمد حسین؛ ترجمه تفسیر المیزان، ترجمه سید محمدباقر موسوی، ج 12، ص502، دفتر انتشارات اسلامی، قم،پنجم،  1374 ش.
 


[1] تفسیر نمونه، ج1 ،ص 20.
[2] احتجاج ، ج‌2، ص 498.
[3] سوره نحل/ آیه 103
[4] سوره نحل/ آیات 105-103
[5]  سوره نساء ، 150
[6] . ترجمه تفسیر المیزان، ج 12، ص 502
[7]  " قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلى‌ أَنْ یَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ لا یَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ کانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهیراً "  (اسراء ، 88)

 

 

Powered by TayaCMS

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

نقدی بر مقاله‌ی «زن، حقوق و مکان اجتماعی او در اسلام» ʂ) «زن، رشدپذیری، عفاف»

نقدی بر مقاله‌ی «زن، حقوق و مکان اجتماعی او در اسلام» (2) «زن، رشدپذیری، عفاف»

نوشته‌ی حاضر بخش دوم از نقد بر مقاله‌ی «زن، حقوق و مکان اجتماعی او در اسلام» است .
نقدی بر مقاله «اسلام، خاورمیانه، فاشیسم» ʂ) «دیدگاه اسلام درباره جهاد، مدرنیسم و زن»

نقدی بر مقاله «اسلام، خاورمیانه، فاشیسم» (2) «دیدگاه اسلام درباره جهاد، مدرنیسم و زن»

این نوشتار به نقد مقاله «اسلام، خاورمیانه، فاشیسم» می‌پردازد.
نقدی بر مقاله «اسلام، خاورمیانه، فاشیسم» ʁ) «قرآن، سنت‌گرایی، عقلانیت»

نقدی بر مقاله «اسلام، خاورمیانه، فاشیسم» (1) «قرآن، سنت‌گرایی، عقلانیت»

این نوشتار به نقد مقاله «اسلام، خاورمیانه، فاشیسم» می‌پردازد.
نقدی بر مقاله «دفاع از مقاله نگاهی به سوره ی زنان» ʁ) «نقش تفسیر درباره قرآن»

نقدی بر مقاله «دفاع از مقاله نگاهی به سوره ی زنان» (1) «نقش تفسیر درباره قرآن»

نوشتار پیش‌ رو ناظر به مقاله‌ای است تحت عنوان «دفاع از مقاله‌ نگاهی به سوره‌ی زنان».

پر بازدیدترین ها

تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان ʆ) نقش امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در فتح ایران

تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان (6) نقش امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در فتح ایران

این نوشتار در نقد سلسله مقالاتی است که فتح ایران توسط اعراب مسلمان را یکی از مقاطع تلخ تاریخ معرفی نموده‌اند.
تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان ʂ) نقش رأفت و منطق اسلام در فتح ایران

تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان (2) نقش رأفت و منطق اسلام در فتح ایران

این نوشتار در نقد سلسله مقالاتی است که فتح ایران توسط اعراب مسلمان را یکی از مقاطع تلخ تاریخ معرفی نموده‌اند.
تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان ʄ) علی(ع) و رابطه او با خلفا

تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان (4) علی(ع) و رابطه او با خلفا

این نوشتار در نقد سلسله مقالاتی است که فتح ایران توسط اعراب مسلمان را یکی از مقاطع تلخ تاریخ معرفی نموده‌اند.
تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان ʈ) اهداف اعراب از حمله به ایران ʂ)

تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان (8) اهداف اعراب از حمله به ایران (2)

این نوشتار در نقد سلسله مقالاتی است که فتح ایران توسط اعراب مسلمان را یکی از مقاطع تلخ تاریخ معرفی نموده‌اند.
تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان ʃ) گرایش اختیاری ایرانیان به اسلام

تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان (3) گرایش اختیاری ایرانیان به اسلام

این نوشتار در نقد سلسله مقالاتی است که فتح ایران توسط اعراب مسلمان را یکی از مقاطع تلخ تاریخ معرفی نموده‌اند.
Powered by TayaCMS