دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

ولایتعهدی امام رضا (ع)؛ مشروعیت و مقتضیات

No image
ولایتعهدی امام رضا (ع)؛ مشروعیت و مقتضیات

ولايتعهدي امام رضا (ع)؛ مشروعيت و مقتضيات

رضا نصیری حامد

بخش اول اشاره: پذیرش ولایتعهدی مامون از سوی امام رضا (علیه السلام) مهمترین واقعه زندگی سیاسی ایشان محسوب می‌شود که تحت شرایط خاص تاریخی، اجتماعی و سیاسی واقع گردید به گونه‌ای که ایشان در عین برخورداری از موقعیت و شرایطی خاص و امتیازگونه، با محدودیت‌ها و موانعی نیز مواجه بودند. مقاله حاضر به نحوه مواجهه حضرت با امکانات و فرصت‌ها و نیز محدودیت‌ها و موانع حاصل از چنین موقعیتی می‌پردازد و بویژه به این مسئله توجه دارد که چه میزان از حضور آن حضرت در دستگاه مامون مبتنی بر مشروعیت قائل شدن برای دستگاه وی بوده است و یا اینکه به چه میزان فعالیت و حضور ایشان فقط ناشی از مقتضیات و شرایط عینی بوده که خارج از دسترس و قرار داشته اند و بالاخره اینکه آیا در عین تفکیک و تمایز اینها می‌توان به رابطه ای میان آنها قائل بود یا نه.

امام رضا (علیه السلام) در مقطعی از عمر پربرکت خویش با پیشنهاد قبول خلافت و سپس با رد آن با پذیرش ولایتعهدی مامون مواجه شدند و بنا به دلایلی ناچار به پذیرش دومی گردیدند؛ امری که می‌توان آن را مهمترین حادثه و رخداد سیاسی زندگی ایشان تلقی نمود. نکته قابل توجه در این خصوص آن است که آیا وقوع چنین امری در عالم سیاست را می‌توان به طور کامل عملی برشمرد که از نظر ایشان دارای مشروعیت و حقانیت لازم نیز بوده است یا آنکه می‌توان تصور کرد که امام با وجود نقدهایی که به کلیت این قضیه اعم از اعطاکننده آن و شرایط اعطای منصب داشته‌اند، بنا به مصالحی آن را پذیرفته‌اند بدون آنکه لزوما مشروعیت و حقانیت لازم را برای آن متصور باشند. شواهدی دال بر اینکه چنین تمایز و تفکیکی میان امر واقع (که در عالم سیاست رخ داده) و آنچه از حیث اندیشه و نظریه مطلوب و ایده آل است، وجود دارد

موضع گیری نقادانه حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) در خصوص پیشنهاد مامون به مسئله مهم مشروعیت یعنی کیستی فرد و یا نهاد اعطاکننده سمت سیاسی (ولایتعهدی و خلافت) توجهی خاص نشان می‌دهد چنان که ایشان در باب خلافت مورد سفارش مامون خطاب به او فرمودند: «اگر خداوند این خلافت را برای تو قرار داده است، پس بر تو جایز نیست لباسی را که خداوند آن را به تو اختصاص داده است، از تن بیرون آوری و به دیگران واگذاری و اگر این مقام از آن تو نیست، پس بر تو روا نیست آنچه را از تو نیست، به من واگذار نمایی.

فارغ از مباحث سیاسی مربوط به خدعه کاری‌های مامون و اینکه وی را چندان در دعوی تعارف نمودن و پیشنهاد خلافت به حضرت رضا (علیه السلام) نمی‌توان صادق و یکدل پنداشت، مسئله مذکور پشتوانه‌ای عقیدتی و کلامی نیز دارد که بر اساس آن مقام پیشوایی امت به فرد مورد نظر بر اساس پاره‌ای صلاحیت‌های عقلانی و شرعی واگذار می‌گردد که مکانیسم آن نیز چندان به انتخاب و گزینش افراد بستگی ندارد که این البته در خصوص جمع کردن بین پیشوایی و ولایت باطنی و نیز ظاهری است و گرنه طبیعی است فعلیت یافتن اراده حاکمیت ظاهری و پیشوایی مردم از سوی امام بستگی تام و کاملی دارد به آمادگی اقشار مردم و استقبال آنها از حکومت امام معصوم که در غیر این صورت حتی امام معصوم نیز با وجود داشتن ولایت باطنی و معنوی قادر به اعمال ولایت ظاهری خویش نخواهد بود. پیشوای هشتم شیعیان نیز در بحثی جدلی به مامون یادآور می‌شوند که وی نباید خویشتن را مقام صلاحیتداری برای اعطای چنین منصب و مقامی به شمار آورد بلکه لازم است توجه داشته باشد که حتی اگر وی واقعا و از مجرایی الهی صاحب این مقام می‌بود حق نداشت آن را برای خوشایند شخصی و یا هر دلیل دیگری به شخصی غیر از خودش واگذار نماید. عده ای در زمان امیرالمومنین علی(علیه السلام) نیز چنین باوری داشتند؛ آنان می‌پنداشتند و شاید هم مایل بودند که منصب امامت پس از حضرت علی به محمد بن حنفیه برسد در صورتی که امام ضمن رد این مسئله او را به اطاعت از دو برادر امام وی (امام حسن و امام حسین) وصیت نمودند هر چند که باز برخی‌ها بر عقیده خویش پافشرده و با بیعت بر امامت محمد بن حنفیه به «کیسانیه» معروف شدند. بنابراین حضرت رضا در شرایطی از لحاظ تاریخی، اجتماعی و سیاسی قرار می‌گیرند که مامون به خاطر کنترل اوضاع و بویژه جلوگیری از اعتراضات علویان راضی می‌شود که حضرت را در دستگاه خلافت خویش شریک سازد. از این رو در وصف معروفترین صفت و لقب حضرت یعنی عنوان «رضا» چنین آورده‌اند که آن حضرت بدین عنوان نامیده و مشهور شدند چرا که هم دشمنان مخالف و هم دوستان موافق به ولایتعهدی ایشان راضی شده و رضایت دادند؛ امری که برای هیچ یک از آبای ایشان دست نداده بود که البته این مسئله منافاتی با معنا و محتوای معنوی و الهی مفهوم «رضا» ندارد چنانکه احمد بن محمد بن ابی نصر بزنطی بیان داشته است که: « به امام جواد (علیه السلام) عرض کردم: گروهی از مخالفان شما می‌پندارند مامون نام پدر شما را به این سبب رضا نهاد که او را برای ولایتعهدی خود پسندید. امام (علیه السلام) فرمود: سوگند به ذات خداوند خلاف می‌گویند و از راه حق منحرف شده‌اند بلکه خداوند متعال پدرم را رضا نامید زیرا او پسندیده خدا در آسمانش و پسندیده رسول خدا (ص) و امامان (علیه السلام) در زمینش بود، عرض کردم مگر پدران گذشته شما چنین نبودند؟ فرمود: آری آنان نیز پسندیده خدا و رسول و امامان (علیه السلام) بودند، اما مخالفین نیز ایشان را قبول کرده، به ایشان رضایت دادند و این حالت برای پدران و اجداد ایشان اتفاق نیفتاد و لذا از بین آنان فقط ایشان رضا نامیده شده است.»

در هر صورت امام که با چنین پیشنهادی مواجه می‌گردند و بویژه در شرایطی که مجبور به پذیرش منصب ولایت عهدی می‌گردند، ضمن آنکه سعی دارند از فرصت پدید آمده در راستای تبلیغ دیانت الهی هر چه بیشتر و بهتر بهره بگیرند و علی الخصوص عنایت به این نکته دارند که مصالح اسلام و مسلمین را رعایت کنند، درهمان حال هم به منشاء قابل نقد خلافت و ولایتعهدی ارجاع می‌دهند از این رو در قبال منصب ظاهری خلافت و ریاست بر مردم زیر بار تمامی مقتضیات و لوازم پذیرش چنین منصبی نمی روند و به همین خاطر هم شرط می‌کنند که در عزل و نصب‌ها و برخی امور دیگر دخالت و ورودی نخواهند داشت ولی اگر قرار باشد در سمت و منصبی حضور داشته باشند هم آن را دارای باطن و عمقی می‌بینند که با اصول عقاید پیروانشان گره خورده است. مصداق بارز چنین امری حدیث سلسله الذهب است؛ حدیثی که بر اساس آن حضرت ضمن اشاره به بنیادی ترین اصول دینی همچون توحید، اصرار و تاکید دارند که ولایت و امامت و در کل خودشان را هم جزئی و شرط و شروطی از تحقق کامل کلمه توحید به شمار آورند همین مسئله جنبه‌ای آموزنده از گفتمان معنوی امام رضا را روشن می‌سازد و به خوبی نشان می‌دهد که حضرت ایشان در نیشابور و در بحبوحه تقاضا و درخواست اقشار مختلف مردم برای ارائه رهنمودی جهت آنان به معارف پایه ای دین ارجاع می‌دهند و به جای طرح مسائل معمول سیاسی و اجتماعی روز به اصل دین توجه می‌دهند که البته منطق و درونمایه گفتمان برآمده از چنین حدیثی اشاره دارد که تحقق کامل معنای توحید نیز در گرو پذیرفتن مقام امامت است.

اگر پذیرش منصب سیاسی صرفا از روی مصلحت سنجی‌های معمول و به صورتی فرصت طلبانه بوده باشد، در آْن صورت منطق بازی سیاسی ایجاب می‌کند که بدون چون و چرا درخصوص طرف مقابل، بویژه اگر چنین طرفی خلیفه ای باشد که حاضر است بخشی از قدرت خویش را آزادانه و با اراده به طرف مقابل اعطا کند، فرصت پدید آمده غنیمت شمرده شود و سعی گردد چند صباحی که منصب مذکور در اختیار فرد قرار دارد به نحو احسن مورد بهره برداری قرار گیرد ولی امام رضا به عنوان یکی از الگوهای دینی لزوما به قدرت و منصب سیاسی چنین نمی‌نگرند بلکه اگر هم قرار است از چنین منصبی در راستای پاره‌ای مصالح استفاده نمایند، جد بزرگوار ایشان حضرت امیر‌المومنین علی (علیه السلام) نیز با آن روبرو بودند. آن حضرت نیز در خصوص جایگاه ولایت باطنی و معنوی خویش ادعای حقانیت داشتند و همواره آن را یادآوری نموده و متذکر می‌شدند؛ جایگاهی که واقعیت یافتن و تحقق بالفعل آن نیازمند مشارکت و قبول مردم می‌باشد و البته چنین روندی نیز به نحو احسن برای حضرت رخ داد لکن وقتی مدتی بنا به شرایط مختلف در عرصه اذهان و اندیشه و نیز واقعیات عینی جامعه امکان حکمرانی ظاهری برای ایشان میسر نشد و ایشان نیز مصلحت را در کنار آمدن با مقتضیاتی دیدند که حرکت علیه آن به ضرر مصلحت اسلام و مسلمین بود، بنابراین در واقع فاصله، تمایز وتفکیکی پدید آمد میان الگوی آرمانی و ایده آل امامت و خلافت مسلمین و امت پیامبر با واقعیات جاری و ساری جامعه. دغدغه پیوند برقرار کردن میان این دو قلمرو جدا افتاده بویژه از سوی افرادی که به مصلحت و یا سازش فوری زمینه‌های مختلف می‌اندیشند، باعث گردیده که برخی ادعا نمایند که حضرت اگر ادعای حقانیت برای خویش داشت، باید اعتراض می‌کرد و حتی دست به قیام می‌زد، در صورتی که به نظر می‌رسد دست زدن ایشان به قیام و نبرد مسلحانه درون جامعه مسلمین، به زیان وحدت و اصلاکل موجودیت اسلام نوپا بود ولی علاوه بر آن مراتب مختلف اعتراض آن حضرت را می‌توان از مسیر کانال‌های مسالمت آمیز مختلفی مشاهده نمود که صد البته توام با عدالت و خویشتنداری بود بویژه که اندیشه امامت در معنای راستین آن به عنوان نهاد حامی دین نمی تواند با اجبار و اکراه سازگار بوده باشد و از این رو باید مردمان خود به این درک و آگاهی لازم برسند که بخواهند مقام و موقعیت سیاسی جامعه و اداره سرنوشت مشترک اجتماعی شان را به دست امامی بسپارند که هم در حیطه ظاهر و هم باطن می‌تواند آنها را به سوی حیات طیبه راهنمایی و هدایت کند و البته که فعلیت یافتن این مهم جز به مدد خود مردم و لبیک گویی شان به ندای هدایت رهبر امکان پذیر نخواهد بود. حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) در پاسخ برخی یاران خویش که گفته بودند چه چیزی شما را وادار به پذیرش ولایت عهدی مامون کرد، گفتند همان چیزی که جدم امیرالمومنین را واداشت که در شورای شش نفری شرکت نماید.

لذا امام با این قضیه به صورتی فعالانه برخورد می‌نمایند و به همین خاطر سعی و تلاش دارند که از واقعیات سیاسی پدید آمده و مناسبات بالطبع ناعادلانه و غیرمشروع اجتماع به نفع مرام خویش بهره برداری کنند و این درس مهمی تواند بود برای تمامی پیروان ایشان که در تمامی عرصه‌ها و حوزه‌های زندگی بویژه در قلمرو سیاست اگر هم نتوان همه چیز را از ریشه و اساس تغییر داد لااقل باید به میزانی که امکانات و توانایی‌ها اجازه می‌دهد به تحقق منویات دین اندیشیده و عمل نمایند کما اینکه بسیاری از علما و بزرگان جامعه اسلامی نیز در طول تاریخ چنین بوده اند و بدون آنکه لزوما و به تمامی در دام منفعت طلبی و مصلحت گرایی‌های کوتاه مدت بیفتند، سعی در بهره برداری و حتی مدیریت شرایط واقعی کرده اند.

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.

پر بازدیدترین ها

راههای رسیدن به آرامش روانی از نگاه قرآن

راههای رسیدن به آرامش روانی از نگاه قرآن

قرآن کریم که بزرگترین معجزه پیامبراکرم(ص) است و تمام آنچه را که بشر برای هدایت نیاز داشته ودر آن آمده است، کاملترین نسخه برای آرامش روح است.
تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان ʆ) نقش امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در فتح ایران

تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان (6) نقش امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در فتح ایران

این نوشتار در نقد سلسله مقالاتی است که فتح ایران توسط اعراب مسلمان را یکی از مقاطع تلخ تاریخ معرفی نموده‌اند.
Powered by TayaCMS