دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

طنز و زندگی امروز

در عصر ما که می‌توان آن را عصر سیطره رسانه‌ها نیز نامید، رسانه‌ها مرجع و الگوی هویت‌پذیری نسل نو هستند، پژوهش‌های اخیر نشان می‌دهند تغییر در الگوی روابط زناشوئی پدیده ای نوظهور و شایع که سریال‌های ماهواره‌ای با ترویج و تبلیغ آزادی و شکستن ارزش‌ها، نسل نو را با الگوی ارتباطی جدیدی روبه رو می‌گرداند و ما شاهد تحول خانواده در جامعه کنونی هستیم.
طنز و زندگی امروز
طنز و زندگی امروز

شتاب تحولات فرهنگی و اجتماعی از ویژگی‌های مهم عصر ارتباطات است و این تحولات است که مرزهای خانواده سنتی را در نور دیده و باعث ایجاد اضطراب و سردرگمی در بین خانواده شده است، و خانواده امروزی برای رهایی از این تنش دست به دامان رسانه‌ها شده است تا با آموزه‌های آن بتواند همگام با این عصر گردد. غافل از اینکه این آموزه‌ها خود، پایه و اساس خانواده‌های سنتی را دچار تزلزل خواهد کرد. از جمله تأثیرات قابل مشاهده این آموزه‌ها می‌توان اشاره کرد به اینکه نسل نو تمایلات فردگرایانه و استقلال طلبانه را بر ارزش‌های گروهی و تقدیس خانواده ارج می دارند.

در عصر ما که می‌توان آن را عصر سیطره رسانه‌ها نیز نامید، رسانه‌ها مرجع و الگوی هویت‌پذیری نسل نو هستند، پژوهش‌های اخیر نشان می‌دهند تغییر در الگوی روابط زناشوئی پدیده ای نوظهور و شایع که سریال‌های ماهواره‌ای با ترویج و تبلیغ آزادی و شکستن ارزش‌ها، نسل نو را با الگوی ارتباطی جدیدی روبه رو می‌گرداند و ما شاهد تحول خانواده در جامعه کنونی هستیم.

با نگاهی گذرا به تاریخچه جامعه ایرانی در می‌یابیم که جامعه مذهبی و خانواده در قبال رسانه‌هایی چون رادیو و تلویزیون و حضور آنها تا زمانی مقاومت نشان داده‌اند و کوشیده‌اند تا خود را از آسیب‌ها و پیامدهای منفی آن در امان نگه دارند اما به تدریج آن را به عنوان یک واقعیت انکار ناپذیر پذیرفته‌اند و امروزه می‌بینیم یکی از ارکان و شاید بتوان گفت به یکی از اعضای مهم خانواده تبدیل شده است.

در این میان تلویزیون با تاثیر گذاری وسیعی که بر فرد و به تبع آن خانواده و اجتماع دارد ، این توانمندی را داراست که افکار عمومی را به سمت و سوی هدف خاصی هدایت نماید و این ظرفیت و توانمندی را مدیون درگیر کردن دو حس کلیدی مخاطب یعنی صدا و تصویر است و با این ابزار چنان مخاطب را مجذوب خود می‌کند، که به نظر مک لوهان، تصویر تلویزیون، تماشاگر را با تمام وجود به مشارکت برمی‌انگیزد و گویی تماشاگر، صحنه تلویزیون را با چشمان خود لمس می‌کند. این تأثیرگذاری بدون اراده مخاطب بسته به سن و جنس و تحصیلات می‌تواند متغیر باشد.

در نگاه «جری ماندر» نیز تلویزیون نوعی«آموزش در خواب» است. با داشتن چنین توانمندی، تلویزیون مرجع خوبی برای الگوسازی و تغییر رفتار اجتماع خواهد بود و یکی از آثار مخرب این آموزش که مخاطب در انتخاب نوع آن نمی‌تواند خیلی سهیم باشد این است که انسان را از دنیای واقعی پیرامون خویشتن باز می‌دارد و درک مخاطب از واقعیت منتهی می‌شود به درک واقعیت از منظر شخص دیگری، در نتیجه وقتی فرد در مقابل تلویزیون قرار می‌گیرد به تنهایی خویشتن باز می‌گردد و هر روز وقت کمتری به تفریح و سرگرمی و انتخاب آزادانه خود قرار می‌دهد و نمی‌توان از این منظر تلویزیون را به عنوان یک سرگرمی و آزادسازی وقت فردی در نظر گرفت بلکه ابزاری است برای بندگی داوطلبانه که توسط منابع فرهنگی و برنامه‌ای، تولید و سازماندهی شده است.

به نظر ژیل دولوژ این همان مصداق «جوامع کنترل شده‌ای است، هنگامی که فرد بیش از حد در برابر داده‌های تلویزیون قرار می‌گیرد به مرور زمان منفعل خواهد شد و مولد بودن انسان به عنوان شخص فعال و خلاق از بین خواهد رفت، پژوهش‌های صورت گرفته در این زمینه هم مؤید این نتیجه هستند که افرادی که از رسانه‌ها بیشتر استفاده می‌کنند در جامعه و فعالیت‌های علمی، پژوهشی کمتر موفق‌ هستند. تحقیق دانشگاه مونیخ درباره 000/174 دانشجو از 31 کشور مختلف‌ نشان دادند دانشجویانی که به طور پیوسته از رایانه استفاده کرده‌اند در مقایسه با کسانی که اصلاً از رایانه استفاده نکرده یا به ندرت استفاده کرده‌اند، نمرات ضعیف‌تری کسب کرده‌اند.

تغییرات به وجود آمده در عملکرد افراد توسط رسانه در سطح کلان جامعه را نیز تحت تأثیر قرار می‌دهد و از این طریق می‌توان فرهنگ و تمدن یک اجتماع را دست‌خوش تغییر قرار داد.

لازم به ذکر است که تأثیر تلویزیون بر جامعه تأثیری دو جانبه است و همان‌طور که تلویزیون بر جامعه تأثیرگذار است جامعه نیز بر تلویزیون مؤثر خواهد بود و این تأثیرگذاری متقابل است که می‌تواند فرهنگ ساز باشد و باعث رشد و تعالی و یا نزول یک فرهنگ گردد.

تلویزیون و خانواده

با شکسته شدن مرزها و حریم خانواده و راه پیدا کردن عضو جدیدی به آن به نام رسانه که پرکار بردترین و عمومی‌ترین آنها تلویزیون است. خانواده دچار تغییر و تحولی شگرف شده است. نقش‌ها و کارکرد افراد خانواده دگرگون شده است. که یکی از این کارکردهای دگرگون شده همیاری و ارتباط اعضای خانواده با یکدیگر بوده است در گذشته پدر خانواده به عنوان تکیه‌گاه و رأس خانواده مطرح بود و اعضاء آن به دلیل ارتباطات بیشتر از لحاظ عاطفی به یکدیگر نزدیک‌تر و علقه بیشتری داشتند. اوقات فراغت افراد خانواده با یکدیگر و در کنار هم سپری می‌شد.

اما امروزه ما شاهد این هستیم که جای نقشها و کارکردهای گذشته خانواده مؤلفه های جدیدی در ارتباط اعضا با یکدیگر به وجود آمده است و خانواده به سمت و سوی فرزند سالاری پیش می‌رود و نقش و جایگاه پدر دچار تزلزل شده است و خانواده‌ها به سمت مصرف‌زدگی و اسراف رفته‌اند و دلیل عمده آن ایجاد فرهنگ جدیدی است که توسط تلویزیون به خانواده‌ها القاء می‌شود با پخش آگهی‌های تبلیغاتی و نشان دادن سریال‌هایی که در آن تجملات حرف اول را می‌زند و به تصویر کشیدن خانواده‌هایی از طبقه مرفه اجتماع با رسم و رسومات کاملاً تشریفاتی و ارائه الگویی از یک خانواده خوشبخت که یکی از فاکتورهای مهم آن داشتن امکانات رفاهی در حد بالا است و ارائه دادن این چنین الگوهایی به قشر جوان، خانواده در فشار مضاعف قرار می‌دهد. والدین برای رسیدن به الگوی ارائه شده خانواده خوشبخت و پاسخ دادن به توقعات فرزندان مجبور به کار بیشتر خارج از منزل می‌شوند و در نتیجه این نبودن اعضاء کنار یکدیگر خانواده دچار بحران و مشکل می‌ گردد.

یکی از این آسیب‌ها و مشکلات برآورده نشدن نیازهای زن و شوهر در کانون خانواده است و این خود به مرور زمان باعث ایجاد فاصله‌های بسیار عمیق بین این دو قطب و بنیان خانواده می‌گردد و این اختلاف خود سر منشأ بسیاری از خلأهای عاطفی و تربیتی فرزندان در خانواده می‌گردد، فرزندان نیز برای پر کردن این خلأها به دم دست‌ترین تفریح و کانون موجود در خانواده یعنی رسانه، به خصوص تلویزیون پناه می‌بردند.که این روی آوردن بی رویه به این رسانه خود به مرور زمان باعث به وجود آمدن عوارض متعددی بر روی فرزندان می‌گردد که از جمله این پیامدها می توان اشاره کرد به عدم تحرک و بازی در کودکان که این عدم تحرک خود سرمنشا به وجود آمدن بسیاری از مسائل و مشکلات در آینده می گردد که یکی از این عوارض به وجود آمدن کسالت و افسردگی است که در طولانی مدت سلامت روان کودک را تحت الشعاع خود قرار می‌دهد.یکی دیگر از پیامدهای آن را می توان در افزایش وزن کودکان این نسل شاهد بود که سلامت جسم کودک را در آینده می تواند تحت تاثیر قرار دهد.

در گذشته نه چندان دور والدین عهده‌دار اصلی در تربیت و پرورش کودکان بودند. کودک با پذیرش نقش‌های متفاوتی که از کودکی تا بزرگسالی در خانواده می پذیرفت، به یک رشد شخصیتی دست می‌یافت و خود آماده پذیرفتن مسئولیت یک خانواده جدید در آینده می‌گردید. امّا امروزه بیشتر کودکان در خانواده کمتر فرصت پیدا می‌کنند تا این نقش‌ها را فرا گیرند و زندگی گروهی و اجتماعی نیز به آنها آموزش داده نمی‌شود و بیشتر در انزوا و تنهایی زندگی می‌کنند که این خود باعث پذیرفتن نقش منفعل در بزرگسالی می‌گردد. کودک واقعیت را آن‌گونه درک می‌کند که به او از طریق تلویزیون القاء می‌شود.

 کودک اغلب برای یادگیری تلویزیون نگاه نمی‌کند بلکه برای سرگرمی به سمت تلویزیون می‌رود، اما یادگیری در این سنین کاملا غیر ارادی صورت می‌گیرد. اثبات شده است که بیشترین یادگیری کودک در سنین پایین به صورت یادگیری اتفاقی است. کودک در سنین پایین قادر به تشخیص واقعیت از خیال نیست و تمام آموزه‌ها و برنامه‌های تلویزیونی را به عنوان زندگی واقعی می‌پذیرد و این ممکن است تأثیرات منفی بر رشد و یادگیری کودک بگذارد. در حالی که بازیهای فیزیکی و فعال‌تر برای رشد و سلامت کودکان مفیدتر هستند و باعث رشد خلاقیت و یادگیری مهارت‌های زندگی در آنها می گردد و چگونه اجتماعی شدن را به آنها می‌آموزد.

 اکثر والدین به علت داشتن مشغله زیاد و درگیریهای روزمره زندگی شهری دیگر مانند گذشته نمی‌توانند زمان کافی برای کودکانشان قرار دهند و کودکان را به دست رسانه‌ها و از جمله تلویزیون می‌سپارند و شاد از اینکه کودکان سرگرم هستند غافل از اینکه به دست خود کودکانشان را به دست افرادی بیگانه می‌سپارند تا شالوده و مبنای شخصیت کودکانشان را بسازند.

این شیوه تربیت و زندگی والدین نیز تأثیر آموزه‌هایی است که از طریق رسانه‌ها به مردم القاء شده است و با گذشت زمان و بزرگ شدن نسل‌ها می‌بینیم که فرهنگ جامعه در حال تغییر و دگرگونی است.

با نگاهی کوتاه به سیر تحول فرهنگی در چند دهه اخیر می‌توان سیر بر شتاب این تغییرات را که از شاخصه‌های اصلی دنیای ارتباطات که خود محصول امری است به نام جهانی شدن را مشاهده کرد. به گفته گیدنز، جهانی شدن حاکی از این واقعیت است که همه ما به نحو فزاینده‌ای در یک جهان، زندگی می‌کنیم، به نحوی که افراد، گروه‌ها و ملت‌ها وابستگی متقابل بیشتر و بیشتری پیدا می‌کنند. جهانی شدن با جمع آمدن عوامل سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی صورت می‌گیرد، و البته مهم‌ترین عامل تشدید و تقویت آن، توسعه فناوری اطلاعات و ارتباطات است. برخی معتقدند که جهانی شدن فرهنگ به معنای سیطره یک فرهنگ (فرهنگ مدرن غرب) بر کل جهان و انحلال یا تضعیف دیگر فرهنگها ست. که در نتیجه این نظریه هویت دیگر فرهنگ‌ها تضعیف می‌گردد و مهم‌ترین ویژگی این عصرٰ«تضعیف مرزها» است. در مقابل، برخی جهانی شدن را فرایندی باز و پویا می‌دانند که در آن خرده فرهنگ‌ها با یکدیگر تعامل دارند به همین دلیل در شهرهای بزرگ ما شاهد اقوام و فرهنگ‌های متنوع هستیم که در کنار یکدیگر زندگی می‌کنند. از این رو، پدیده جهانی شدن را نمی‌توان تحت سیطره یک فرهنگ خاص دانست.

در این باره این نکته قابل بیان است که گرچه ما شاهد تعامل فرهنگ‌های متفاوت کنار یکدیگر هستیم اما نباید این نکته را فراموش کرد که در جریان این تعاملات و انتقال اطلاعات، فرهنگ‌های خاصی بیش از دیگر فرهنگ‌ها در جایگاه جهت‌دهی و فرهنگ‌سازی قرار دارند. بنابر این می‌توان با توجه به این نکته از نظریه اول دفاع کرد. در راستای این جهانی شدن یکی از فرهنگ‌هایی که تحت تأثیر مفاهیم و آموزه‌های جدید شکل خواهد گرفت، خانواده است.

طنز در تلویزیون

در راستای این تبادل اطلاعات و فرهنگ‌سازی هنرمندان متعهد و بومی نیز بر آن شده‌اند تا دستی در این فرهنگ‌سازی داشته باشند و خود بسازند آنچه که می‌خواهند باشند.

در سال‌های اخیر شاهد رشد و توسعه در برنامه های تلویزیونی هستیم. در این میان سریال‌های طنز حضور پررنگی در تلویزیون به خصوص برنامه‌های اعیاد را به خود اختصاص داده است. هر چند تا رسیدن به ساخت یک سریال طنز با اصول و مبنای درست راه بسیار است اما توجه و رشد آن نسبت به گذشته قابل توجه است.

از آنجا که جامعه ما یک جامعه جوان است با نیازمندیهای مختص به این قشر و جامعه ای با مختصات اینچنینی

که اکثریت جمعیت آن را جوانان تشکیل می‌دهد نیازمند برنامه‌ریزیهای خاص است که طنز با توجه قابلیت و ظرفیتی که دارد یکی از ابزار مناسب برای پر کردن اوقات فراغت این نسل جوان است و خانواده‌ها نیز مخاطبان این برنامه‌ها هستند که این خود یک توانمندی قابل توجه برنامه‌های طنز است که اگر بدان توجه و پرداخته شود این برنامه‌ها می‌توانند با ایجاد تفریح و شادی در خانواده باعث نزدیک‌تر شدن اعضا به یکدیگر و لذت بردن از کانون خانواده گردد. 

طنز در ایران پدیده نوظهوری است که شاید به طور علمی و ریشه‌ای بدان پرداخته نشده است و متأسفانه طنز در بعضی از سریال‌ها مترادف بالودگی شده است. طنز با ظرافت بسیار زیاد در لفافه خنده وشوخی بسیاری از دردها و معضلات را برای مخاطب عنوان می‌کند و او را به تفکر وا می‌دارد.

خنده یکی از کلیدی‌ترین مباحث در طنز است که اگر طنز برای نیل به این هدف به بیراهه نرود خود عامل بسیار تأثیرگذاری بر استحکام و شادابی خانواده در این عصر ماشینی می‌گردد. در این عصر انسان‌ها بیش از هر زمان دیگری نیاز به آرامش و استراحت و جدا شدن از دنیای مضطرب و پرهیاهوی پیرامون خود دارند.

طنزپرداز می‌تواند با به کارگیری قابلیت‌ها و ظرفیت‌های طنز مخاطب خود را عمیقاً تحت تأثیر قرار دهد و در حفظ و سلامت کانون خانواده هر چند گامی کوچک اما تأثیرگذار بردارد.

طنز از دیرباز به عنوان یکی از رشته‌های مهم در ادبیات، و ادبیات نمایشی جهان مطرح بوده است و بسیاری از نویسندگان بزرگ ما بدان پرداخته‌اند. طنز شیوه‌ای مؤثر و گیرا در هنر بیان و نویسندگی است، طنز یعنی اینکه انسان مهم‌ترین مطلب و مباحث را با لطیف‌ترین و در عین حال تیزترین و برنده‌ترین کلمات بیان کند و بنویسد. در طول تاریخ نظریات بسیار متفاوتی در مورد آن بیان شده است که این خود نشانگر اهمیت این موضوع در بین متفکران است که می‌توان در این میان اشاره کرد به گفته دکتر جانسن: «طنز صحیح و بر حق به دلیل عمومیت انعکاس‌ها، از هجوی که شخص به خصوصی را مورد تاخت و تاز قرار می‌دهد، مشخص می‌شود.» درایدن نیز در زمینه هدف از طنز گفته است: «هدف نهایی طنز، رفع بدی‌ها و اصلاح است.»

با نگاهی اجمالی به نظریاتی که در این زمینه مطرح شده است می‌توان دریافت که نظریه‌پردازان نظریه جامع و کاملی در مورد طنز بیان نکرده‌اند و تنها تعریف آنها یک جنبه از طنز را بیان می‌دارد و طنز را در هدف آن، وجه تمایز با لودگی،‌ بیان می‌دارد.

فروید در تعریف از طنز معتقد است: «طنز اجتماعی‌ترین فعالیت روانی است. این نوع از ادب، همیشه محتاج وجود شخصی ثالث است تا آن را درک کند، چون هیچ کس آن را برای خود به وجود نمی‌آورد، طنز باید معترض باشد و فقط در صورتی به نتیجه می‌رسد که با تمایلات مخالف، تصادف کنند».

به نظر فروید، کمدی شورشی علیه تسلط فرا خود است. آنچه شخص به طور جدی از نمودار ساختنش ناتوان است، آن را به صورت شوخی نمودار می‌سازد. شوخی، پوششی برای بیان امور جدی است.

جوزف وودکریچ در مورد تفاوت طنز بالوده بازی بیان کرده است که: «در کمدی متعالی ما، در کل به خودمان امّا در لوده‌بازی به دیگری می‌خندیم.»

در حقیقت طنز هنگامی دلنشین است که انتقاد را به‌گونه‌ای بیان می‌دارد که شخص مورد انتقاد و مخاطب را به تفکر وا می‌دارد.

طنز در زبان انگلیسی به معنی Satir است، که به روش ویژه‌ای در نویسندگی که ضمن دادن تصویر هجوآمیزی از جهات زشت و منفی و ناجور زندگی، عیب‌ها و فسادها و حقیقت‌های تلخ اجتماعی را به صورت اغراق‌آمیز، یعنی زشت‌تر و بد ترکیب‌تر از آنچه هست، نشان می‌دهد تا صفت‌ها و مشخصات آنها را روشن‌تر و نمایان‌تر جلوه کند.

تاریخچه

با نگاهی به سیر تاریخی طنز درمی‌یابیم که نمایش کمدی اولین بار در یونان باستان پا به عرصه حیات گذاشت. ارسطو، کمدی را این‌گونه می‌پندارد: «تقلید اطوار شرم‌آور و اخلاق زشت که موجب ریشخند و استهزاء می‌شود.»

در واقع واژه طنز ریشه‌ای جدید دارد و این واژه در قرن 17 پدید آمده است در عمده پژوهش‌های اولیه طنز و خنده به صورت مترادف بکار برده می‌شد.

برخی معتقدند که در ایران کمدی به مفهوم حقیقی خود هرگز به وجود نیامده است. اولین نمونه فیلم‌های خنده‌آوری که در ایران ساخته شد، شاید بتوان فیلم‌های صامتی دانست که «میرزا ابراهیم خان صحاف باشی» معروف به «عکاس باشی»، به دستور «مظفرالدین شاه» از دلقک‌ها و کوتوله‌های اندرونی شاه تهیه کرد، فیلم تاریخ سینمای ایران نیز با توجه به اصل داستان‌گویی، فیلم کمدی «آبی و رابی» (1309) بود. این فیلم که با تقلید از نمونه فرهنگی خود به نام «پات و پاتاشون» ساخته شده بود، اثر آوانس اوگانیانس بود که در کارنامه هنری خود صاحب فیلم کمدی دیگری نیز به نام «حاجی آقا آکتور سینما» (1311) بود که در آن از تیپ‌های سنتی و شناخته شده نمایش‌های ایرانی یعنی حاجی، خواستگار سمج و دختر عاشق بهره می‌گرفت.

این دو فیلم را می‌توان آغازگر جریان ساخت فیلم کمدی در ایران دانست.

رسالت طنز

از آنجا که هر پدیده‌ای برای نیل به هدفی آفریده شده است. بر دوش طنز و طنز پرداز نیز رسالتی نهاده شده است و بالاترین رسالت آن کمک به انسان برای رسیدن به درجات کمال انسانی است و این میسر نمی‌شود مگر اینکه طنزپرداز ابتدا طنز و قابلیت‌ها و ظرفیت‌های این هنر را بشناسد دوم این‌که به جامعه خویش عشق بورزد و سوم بدون حب و بغض شخصی بنویسد. یکی از ابزارهای ملازم طنز شوخی و بذله‌گویی است که این خود اگر به درستی به کار برده نشود می‌تواند عامل سقوط و انحطاط این هنر گردد، گاهی در سریال‌ها می‌بینیم که شوخی به حد لودگی رسیده است و این لودگی نه تنها باعث غنی شدن مخاطب می‌گردد بلکه باعث بیهودگی و پوچی اوقات مخاطب می‌گردد و ثمره‌ای جز کسالت و پایین آمدن سطح عمومی آگاهی و فهم مخاطب می‌گردد در روایات نیز این چنین شوخی که ثمره‌ای جز ابطال وقت و بیهوده گذراندن عمر ندارد مذمت شده است و افراد را از پرداختن به آنها منع کرده‌اند. لودگی شاید از بزرگ‌ترین آفت‌های این هنر باشد و این نشان دهنده بی‌محتوایی و غنی نبودن متن است و تنها برای جذب مخاطب به این ورطه افتاده است. طنز هم شناخت و هم درمان است و یک وسیله مناسب برای بیان مسائل تلخ و گزنده به زبانی شیرین و در لفافه است که در این نوع بیان درمان نیز ارائه می‌گردد. از آنجا که زبان طنز، زبان شوخی و خنده است و انسان نیز نیازمند به خنده و شوخی است تا بدین وسیله بتواند سختی‌ها و ناملایمات این زندگی را تحمل کند و به این سختی‌ها بخندد. و این خندیدن خود باعث کمتر شدن تلخی‌ها و ناکامی‌های روزمره افراد گردد.

در جوامعی سنتی با نگاهی گذرا به سیر رشد و تکامل طنز عبارتی یا همان لطیفه در می‌یابیم که این نوع از طنز علاوه بر ایجاد خنده، برای انتقال پیام نیز به کار برده می‌شود. در واقع طنز در هر ساختاری (عبارتی، مضمونی، موقعیتی) که باشد معرف خوبی برای فرهنگ و آداب و رسوم یک جامعه است.

یک طنز دقیق و قوی می‌تواند اخلاقیات، جامعه‌شناسی و رفتار شناسی‌های مشترک دوره‌های مختلف را از ابعاد و زوایای مختلف مورد بررسی قرار دهد. و نقاط ضعف و قوت و آسیب‌های آنها را مورد تحلیل قرار دهد و به دلیل همین دقت و ریزبینی طنز است که برخی آن را به چاقوی برنده جراحی تشبیه کرده‌اند. و این میسر نمی‌شود مگر اینکه ابتدا برای شناخت درست این هنر، پژوهش و تحقیقات علمی صورت گیرد و سپس طنز پردازان متعهد و مسئول با داشتن دغدغه‌های انسانی و دینی این ابزار را برای ارتقاء سطح جامعه خویش به کار گیرند.

طنز و خانواده

به طور طبیعی انسانها وقتی چشم به این دنیا می‌گشایند خود را در جمعی به نام خانواده می‌یابند که در آن افرادی با نقش‌ها و جایگاهای متفاوتی وجود دارند و اولین شناخت‌ها و فهم از این عالم را در این کانون می‌آموزند. تعریف از خانواده در گذشته نه چندان دور با خانواده امروزه بسیار متفاوت است که اگر بدون در نظر گرفتن فاصله زمانی، خانواده در 30 سال گذشته را با خانواده امروزی کنار یکدیگر قرار دهیم چنان انگشت به دهان می‌مانیم و شاید دور از واقعیت نباشد اگر بگوییم این انگشت را نیز به حسرت می گزیم. این تحول شگرف چیزی نیست جز محصول پدیده‌ای به نام ارتباطات و مفهوم جهانی شدن. این را نیز همه می‌دانیم که در این تغییر و تحول جامعه سنتی بیشتر منفعل و تأثیرپذیر بوده است تا تأثیرگذار و محصول این منفعل بودن چنین شده است که امروزه شاهد آن هستیم به قول ضرب المثل معروفی که می گویید: کلاغ آمد راه رفتن کبک را بیاموزد راه رفتن خودش را نیز فراموش کرد که این شده است حکایت ما و خانواده‌های ما.

با نگاهی نه چندان دور می‌توان به خاطر آورد که خانواده کانون و بنیان رشد افراد و به تبع جامعه بود. هر فرد با خانواده و نقشش در آن تعریف می‌شد و نقش‌های افراد به نسبت امروز کاملاً واضح بود. پدر نقش تکیه‌گاه و مدیریت مالی و کلی خانواده را داشت، مادر نیز نقشش مدیریت داخلی خانه و تربیت فرزندان و همسرداری بود، کودک نیز در چنین فضایی در هر مرحله از رشد خویش مسئولیت‌های متفاوتی داشت و در این کانون بود که اخلاق، اعتقادات، مسئولیت‌پذیری را می‌آموخت. هویت فردی هر یک از اعضا با توجه به خانواده‌اش شکل می‌گرفت. وقتی افراد وارد اجتماع می‌شدند دارای یک پیشینه و حمایت گروهی بودند اما در حال حاضر نقش‌ها و خدماتی که خانواده به افراد می‌دهد تغییر کرده است. که کلیدی‌ترین نقشی که دگرگون شده است و به تبع آن خانواده نیز دچار تحول شده است نقش زن به عنوان همسر و مادری بوده است که زن، امروزه دیگر حاضر به پذیرفتن نقش سنتی خود نیست و این نقش را در واقع مایع عقب‌ماندگی و ظلم به خود می‌داند و این تفکر سبب شده زن از کانون خانواده خارج و وارد اجتماع گردد و این تغییر نقش باعث شده است که نقش‌های زن را جامعه به عهده گیرد. و کودک در دامان اجتماع رشد و تربیت پیدا کند و پدر نیز جایگاه گذشته را در خانواده از دست دهد. این تغییر نقش‌ها دستاورد پدیده‌ای به نام برابری حقوق زن و مرد است که در ابتدا بسیار جذاب و شیرین برای جامعه زنان بوده است. اما در عمل قابل مشاهده است که خود سرمنشا بسیاری از معضلات و مشکلات در جامعه گردیده است. بی‌هویتی، گمگشتگی و اضطراب بزرگترین دغدغه زن امروزی است زیرا نقش‌های گذشته از خانواده گرفته شده است اما به جای آن تعریف درستی از نقش‌های تازه نگردیده است و این بی‌ثباتی عامل اصلی این پریشانی است، حال این سؤال را می‌توان مطرح کرد که چه عاملی موجب این چنین تحول عظیمی با این سرعت در جامعه گردیده است.

آیا نسل جدید باعث پیدایش این چنین تحولی شده است؟ پاسخ این سؤال را می‌توان در پدیده‌ای به نام جهانی شدن نامید شاه کلید این جهانی شدن دنیای ارتباطات است که در این برداشته شدن مرزهای ارتباطی، جوامعی که در تکنولوژی و علم آن ضعیف باشند به ناچار مصرف کننده این آموزه‌های جهانی هستند. در فرهنگ ما آموزه‌های دینی از نقش‌های اساسی در زندگی فردی و اجتماعی افراد برخوردار می باشد و دلیل این همه تغییر و دگرگونی شاید بی‌دلیل نباشد اگر این را دانست که آموزه‌های وارداتی بر مبنا و اساس علم و فهم بشر و آموزه‌های دینی دیگر مذاهب بنا شده است و این اختلاف مبنایی باعث این تغییر و تحولات شده است.

در تفکر دینی، خانواده یک واحد اجتماعی است که در عین ارتباط با جامعه، خود از استقلال نسبی برخوردار است. در این تفکر جامعه پذیر کردن فرزندان و انتقال ارزش‌ها و مفاهیم دینی بر عهده خانواده است. والدین، خصوصاً پدر در قبال فرزندان مسئولیت دارند، لذا در هر موقعیتی که باشند، باید نسبت به این وظیفه اهتمام ورزند. همین مسئله باعث می‌شود که خانواده کمترین اثر از داده‌های متضاد بیرونی داشته باشد.

اما در تفکر غربی، این کارکردها بر عهده جامعه نهاده شده است که باعث پیدایش فرهنگ فردگرایی شده است و افراد در اجتماع شبیه جزیره‌های جدا از هم که با عنوان حریم خصوصی از آن نام برده می‌شود تنها هستند. این فردگرایی بیش از هر چیز در حس استقلال طلبی و فرار از تعهدات نمودار گشته است. و حسن تعاون اجتماعی در افراد اجتماع کاهش پیدا کرده است.

یکی از پرکاربردترین ابزار این دنیای ارتباطات، رسانه و به خصوص تلویزیون است. که اگر بگوییم در جامعه ما تلویزیون جزء یکی از اعضای خانواده گردیده است سخن به گزاف نگفته‌ایم.

با نگاهی گذرا به فیلم‌های تلویزیونی در سال‌های اخیر در می‌یابیم که سریال‌های طنز جایگاه خاصی در بین فیلم‌های تلویزیونی در جذب مخاطبین پیدا کرده است به طوری که پربیننده‌ترین ساعت‌های نمایش فیلم را به خود اختصاص داده است. دلیل این جذابیت را می‌توان ابتدا در حالت سرگرمی برنامه‌های طنز دانست، طنز با توجه به اینکه در فضای شوخی و خنده با مخاطب ارتباط برقرار می‌کند قابلیت تأثیرگذار زیادی بر اعضای خانواده به خصوص جوانان را داراست و اگر این تأثیرگذاری بدون هدف و برنامه‌ریزی باشد بی‌شک یا باعث دلزدگی و ملال‌آوری برای مخاطب می‌گردد و یا موجب بیهوده گذراندن وقت و آموختن عادت‌های غلط رفتاری و گفتاری می‌گردد در بیان این تأثیرگذاری همین نکته کافی است که ما شاهد شیوع بعضی تکه کلام‌های برنامه‌های طنز که صرفاً جهت خنده ساخته شده است، در جامعه هستیم که این تأثیرگذاری از نوع کلامی و قابل مشاهده است به تبع این تاثیر عینی می توان به این نکته رسید که تاثیرات روحی و روانی که بر مخاطب خواهد گذاشت بسیار عمیق تر و پیچیده تر خواهد بود. همیشه تأثیر پیام غیر مستقیم بیش از تأثیر پیام مستقیم بوده است که طنز در شالوده خود دارای این ویژگی هست و این تاثیر گذاری و تاثیر پذیری را دو چندان خواهد کرد. این نگاه عامه که طنز جهت پرکردن اوقات فراغت است و به آن به عنوان یک سرگرمی نگاه می‌کنند باعث پایین آمدن طنز از جایگاه و قابلیت‌های واقعی خویش می گردد. ارتباط بین طنز و مخاطب یک ارتباط دو سویه است و درخواست مخاطب بر غنای اثر نیز مؤثر است زیرا طنزی که مخاطب نداشته باشد محکوم به شکست است. طنز نیز اگر متفکرانه باشد مخاطب را نیز غنا می‌بخشد.

طنز در فضای شوخی و خنده با مخاطب ارتباط برقرار می‌کند و پیام خود را غیر مستقیم و در این پوشش به مخاطب ارائه می‌کند، فهم این در لفافه سخن گفتن ریزبینی و دقت خاصی را می‌طلبد و مخاطب بدون اراده تحت تأثیر این داده‌ها و مطالب قرار خواهد گرفت و یک نوع همانندسازی با شخصیت‌ها و نگاه و تفکرات آنان خواهد داشت. جذابیت‌های تصویری و خلاقیت‌های به کار برده شده در فیلم به تنهایی برای فرو ریختن دیواره دفاعی مخاطب برای یادگیری کافی است و حال آنکه طنز به ابزاری به نام خنده نیز مجهز است و این مزید بر علت تأثیرگذاری بر مخاطب است. اگر مسئولین به این سمت و سو حرکت کنند که طنزی مبتنی بر دانش و توانایی و بینش را به جامعه ارائه دهند این حرکت آثار مثبت قابل توجهی خواهد داشت و می‌تواند خودگامی هر چند کوچک اما مؤثری بر دست گرفتن آبشخور فکری جامعه و خانواده‌ها دانست، یکی از آثار ظاهری آن گردهم آمدن اعضای خانواده کنار یکدیگر در یک ساعت معین کنار یکدیگر است. از آنجا که طنز باعث ایجاد خنده و شادی می‌گردد اعضا کنار یکدیگر می‌توانند با هم بخندند و این خود باعث انسجام خانواده و ایجاد یک خاطره خوش از کنار هم بودن می‌گردد و زمینه‌ را برای بحث و گفت‌وگوی اعضا با یکدیگر فراهم می گرداند. با رهایی ذهن والدین از دغدغه‌های روزمره زندگی این امکان فراهم می گردد تا به یکدیگر توجه بیشتری نشان دهند و به امور فرزندان نیز رسیدگی کنند، به طور طبیعی هر یک از اعضا بعد از یک روز کاری با دغدغه‌ها، مشکلات و موقعیت‌های متفاوت شب به کانون خانواده برای آرامش یافتن پناه می برند و در این میان طنز می‌تواند با ایجاد فضای شاد در خانواده سختی و مشکلات روزانه اعضاء آن را تلطیف کند و به اعضا این امکان را بدهد که با ذهنی آرام و رها از مشکلات به مسائل و مشکلات یکدیگر بپردازند. از آنجا که دست‌مایه اکثر فیلم‌های طنز خانواده‌هایی از سطح پایین اجتماع است مخاطبان در می‌یابند که مشکلاتشان در مقابل دیگر خانواده‌ها قابل مقایسه نیست و طنز با نوع بیانش به مخاطب، خندیدن به مشکلات را می‌آموزد و اگر در پس این خنده تفکر و اندیشه باشد باعث رشد و تعالی خانواده می‌گردد.

اگر طنزپردازانی با دغدغه‌های دینی و بومی و مسلط بر این هنر بتوانند این بخش از برنامه‌های تلویزیونی را پروار سازند. می‌توان امید به این داشت که گرایش بدون تفکر به فرهنگ غرب کاهش یابد و آگاهانه تصمیم بگیریم که به چه چیزهایی از آن آموزه‌ها نیاز داریم و چه آموزه هایی مخالف با فرهنگ و جامعه ماست و تفکر دینی سنگ بنای فرهنگ‌سازی، خانه و خانواده باشد و بتوانیم به ذات و اصل خود باز گردیم و از تکنولوژی و علم در راستای پر وار کردن و رشد دادن خانواده و آداب و رسوم نیاکانمان باشیم.

هویت جوانانمان همان هویت‌هایی باشد که برگرفته از فرهنگ و سنت پدران و مادرانمان باشد و عزت نفس گذشته‌مان را بازسازی کنیم و خود تصمیم گیرنده تربیت نسل نو باشیم و بتوانیم از این بحران گذار از سنت به مدنیته به سلامت بیرون بیاییم. در این مسیر از طنز که یکی از مطرح‌ترین مقولات فرهنگی در زمینه هنر و ادبیات است و همواره مورد توجه نویسندگان، شاعران و هنرمندان جهان بوده است تا آنجا که از طنز نویس به عنوان مصلح اجتماعی، یاد می‌کنند، به عنوان یک ابزار کارآمد برای اصلاح خانواده‌ها بهره جست. طنز پرداز می‌تواند به یک معنی، منتقد خانواده امروزی باشد، انتقادی که نه به سادگی و صراحت که با برانگیختن احساسات حقیقی افراد بیان می‌شود و به آنان نگریستن به واقعیت‌های تلخ خانواده کنونی را از زوایای جدید و متعالی می‌آموزاند. 

نسبت طنز و روان

روان‌شناسی‌گرایی عصر حاضر تأثیر بسیار زیادی بر تمامی مکتب‌های فکری امروز گذاشته است و این چنین به نظر می‌رسد که تقریباً غیر ممکن است واقعیت‌های جهان را با نظری مستقل و بی‌طرفانه بتوان دید.

سلامت و بهداشت روان نیز از مقوله‌های مطرح امروزه در دنیا است در دهه‌های اخیر برای رسیدن به سلامت روان کارها و پژوهش‌های فراوانی صورت گرفته است و عوامل متعددی در سلامت روان دخیل هستند و یکی از عارضه‌هایی که پیامد تکنولوژی و زندگی شهرنشینی است شیوع اضطراب و افسردگی است که پیامدهای زیادی بر سلامت فرد در پی دارد و محصول تنهایی و فرهنگ فردگرایی است. برای کاهش آن درمان‌های متفاوتی ارائه شده است که یکی از آن راهکارها خنده درمانی است که با نگاهی به ادبیات خودمان نیز پی به اهمیت این نکته در زندگی می‌بریم، در دین هم به آن سفارش زیادی شده است که در این میان می توان به سخنان ائمه اطهار رجوع کرد. امام باقر (ع) می‌فرمایند: «خنده و تبسم در برابر دیگران و رفع اندوه آنان «حسنه» است و خداوند به هیچ عبادتی محبوبتر از شاد ساختن برادر مؤمن پرستش نشده است.» امام صادق (ع) نیز مزاح و سرگرمی را شرط حتمی ایمان شمرده و هیچ مؤمنی را دور از بذله‌گویی و طنازی نمی‌بیند. شاید بتوان این‌گونه استدلال کرد که حتی «عبادت خدا» نیز بدون تأمین نیازهای تفریحی، ممکن نخواهد بود. از این منظر، هدف از خلقت آدمی تنها خوش بودن و رسیدن به ظواهر مادی نیست بلکه گذرگاهی است که در آن انسان‌ها با همین ظواهر فریبنده آزموده می شوند، در این میان خنده، شادی و شوخی وسیله‌ای است که با آن دشواری‌ها و سختی‌های این زندگی قابل تحمل‌تر و راحت‌تر می‌گردد. در واقع اینها تا زمانی شیرین و سازنده می‌باشند که با گناه و عصیان همراه نگردند، در غیر این صورت حاصلی جز قهقهه‌های مستانه و خنده‌های نابخردانه نخواهد داشت.

خداوند در قرآن کریم، تفریح مؤمنان و بهشتیان را که در این دنیا سعادتمند زیسته‌اند و در آن دنیا نیز در جوار رحمت الهی زندگی جاودان دارند را دارای دو ویژگی برجسته می‌داند: 1- دوری از یاوه‌گویی و سخنان بیهوده (لالغوفیها)؛ 2- پاک بودن از هرگونه گناه و نافرمانی پروردگار (ولاتأثیم) از نگاه فقهی هم مزاح و بذله‌گویی رجحان شرعی داشته و با رعایت موازین آن، از مستحبات فقهی و صفات پسندیده اخلاقی به شمار می‌رود. این سخنی است که هم فقیهان بزرگ به آن تصریح کرده‌اند و هم به تأیید مربیان اخلاق رسیده است.

متفکران غربی نیز خنده را یکی از عناصر مؤثر بر سلامت روان می‌دانند از جمله آنها فروید را می‌توان نام برد که یک پزشک اعصاب شناس و روان‌کاو اتریشی است و برای اولین بار نظریه خود را درباره خنده، در کتابی به نام «لطیفه‌ها و رابطه آنها با ضمیر ناخودآگاه»، به تفصیل بیان کرد. فروید در این کتاب بر این باور است که گامهای ناخوشایند، پس از برخورد با هنجارهای اجتماعی به روان ناخودآگاه آدمی رانده می‌شوند، بخشی از آنها در خواب‌ها و رویاهای ما امکان ظهور و بروز می‌یابند و بخشی دیگر نیز در قالب شوخی و لطیفه مطرح می‌شود.

از نگاه فروید شوخی یکی از عوارض زندگی متمدن است و برای مردمان اولیه نه مفهوم و نه لذتی دارد؛ زیرا در آن زمان اقوام وحشی و همچنین اطفال تمدن در این دوره برخلاف افراد بالغ متمدن پایبند هزاران قید و بند اجتماعی نیستند و آزردگی‌های چندان زیادی که ندارند برای جبران آن به شوخی متوسل شوند.

فروید یکی از منشأهای پیدایش شادی را این‌گونه توصیف می‌کند: «هر کسی که اجازه دهد حقیقت در یک لحظه سرشار از صداقت از زبانش خارج شود، در اعماق قلب خود از اینکه خود را از شر آن حقیقت خلاص کرده است شاد خواهد شد.»

از نظر فروید، کمدی فرصتی است برای خندیدن و خندیدن خالی کردن تراکم انرژیهای سرکوب شده شخصیت است. و این تخلیه انرژی‌های سرکوب شده به این صورت است که خود (Ego) آنچه را که به صورت محرمات و تابو (Taboo) در آن سرکوب شده است، با مبتذل و عامیانه کردن آن به شکل لطیفه (و یا دیگر اشکال طنز و کمدی) دوباره آزاد می‌کند و تنش درونی را به صورت موقت هم که شده تسلی می‌بخشد. این تسلی موجب پیدایش آرامش روانی و فرد فرصتی برای بازیابی خودش و اندیشیدن بدون فشار را می‌دهد که اگر این فرصت برای آرام شدن ذهن را به فرد داده نشود میانگین طول عمر آدمی در این دوره با وجود فشارهای زیادی که هر روز بر فرد وارد می‌شود خیلی کوتاه‌تر خواهد شد. این فرصت در واقع به فرد کمک می‌کند تا بتواند مشکلات را عاقلانه‌تر و بدون فشارهای روانی و هیجانی مورد بررسی و کنکاش قرار دهد و راه حل مناسب آن را باز یابد. فروید همچنین در مورد شوخی مسئله «برونه و درونه» را نیز مطرح می‌کند. به نظر او الفاظ و حرکاتی که برای ابلاغ شوخی به کار می‌رود، به منزله برونه آن است و مفهومی که از این الفاظ و حرکات دریافت می‌شود، درونه شوخی به شمار می‌آید.

رفتار گرایان کلاسیک در مورد شوخی معتقدند که: شوخی لذت انگیز است؛ چرا که امیال اولیه تهاجم در رفتار جنسی را کاهش می‌دهد.

تئوری فرای و بترسون که یکی از قدیمی‌ترین تئوری‌هایی که درباره خنده و شوخ طبعی وجود دارد، بیان می‌دارد که «شوخی نوعی حل پارادوکس های درونی است».

سیوارد که نیز می‌کوشد بنیادهای روان‌شناختی پدیده‌های خنده‌آور را تبیین کند، چنین می‌گوید: «خنده‌آور بودن را به طور کلی می‌توان فرایندی دانست که به زندگی روح و غنا می‌بخشد و بر لذت آن می‌افزاید» خنده همان طور که بر سلامت روان مفید واقع می‌شود بر سلامت جسمی نیز مؤثر است و امروزه این مسئله مورد توجه متخصصان این رشته قرار گرفته است که از جمله آنها یک پزشک فرانسوی به نام «پیرواجت» است که سال‌ها فیزیولوژی خندیدن را مورد مطالعه قرار داده است، او پس از تحقیقات خود به این نتیجه رسیده است که «خنده موجب گشادگی رگ‌های خونی می‌شود و خون بیشتری را با حداکثر سرعت به اندام‌ها می‌فرستد».

فرانسوی دیگری به نام «هنری رابین اشتاین» با پیگیری نظرات همکار و هموطن خود ابراز داشت: «خنده در ضمن، موجب کاهش ضربان قلب گردیده، اشتها را تحریک می‌کند، خنده تعادل ظریف هورمونی بدن را بهبود می‌بخشد و با تولید «بتا- اندروفین» مسکن طبیعی مغز باعث آرامش روح و روان آدمی می‌گردد».

مسئله خنده و قدرت آن در بهبود بیماریها، به خصوص در مغز، بقدری مورد توجه واقع شده است که بسیاری از بیمارستان‌ها در آمریکا به اتاق‌های «طنز و خنده، مجهز شده‌اند، به نوعی که بیماران می‌توانند به راحتی به انواع فیلم‌های ویدئویی، کتاب و بازی‌های کمدی و خنده‌دار دسترسی پیدا کنند.

نسبت خنده و طنز

خنده، خندیدن و خنداندن با تمام چرایی، چگونگی و چیستی خود، در واقع آغاز و بنیادی‌ترین مسئله طنز و کمدی است و برای رسیدن به چرایی و چیستی کمدی و طنز نیز باید از مرز خنده گذشت و ابتدا ماهیت آن را مشخص نمود. در تعریف از خنده پژوهشگران با تکیه بر یک چهارچوب کلی بیان داشته‌اند که: «خنده واکنشی فیزیولوژیک و رفتاری است، در پاسخ به شوخی که با صدایی از ته گلو، دندانهای نمایان، افزایش تعداد ضربان قلب، فشارخون، تنفس و اسپاسم سر، بدن و حرکات بازوها همراه است.»

هربرت اسپنسر نیز در این زمینه معتقد است که خنده حاصل آزاد شدن انرژی عصبی است و به دنبال نقش برآب شدن انتظار پدید می‌آید.

متفکران دینی نیز معتقدند که خندیدن و گریستن منشأ الهی دارد. و این آیه نیز مؤید این موضوع است: «وَأَنَّهُ هُوَ أَضْحَكَ وَأَبْكَى» هم او – خداوند – بندگان را خندان سازد و گریان گرداند.

خنده، نشانه‌ای از سرور است، و سرور در ژرف‌ترین معنا آماج زندگی است و برای همین است که به دعا از خدا خواسته‌اند که در قلب مردگان نیز سرور بدماند «اللهم ادخل علی اهل القبور السرور» و چهره اهل ایمان در روز رستاخیز چون صبح فروزان است و به بیان قرآن، خندان و شادمان است «ضاحکه و مستبسره».

از نگاه رویکرد عصب‌شناختی نیز نسبت بین طنز و خنده را می‌توان این‌گونه تبیین کرد: تعامل زبانی مغز در نیمکره چپ و ناحیه مربوط به مکانیسم خنده آفرینی، به انسان کمک می‌کند تا هنگام شنیدن یک لطیفه یا دیدن یک صحنه خنده‌دار، میان اجزای روایی و بصری آن ربط منطقی ایجاد کند؛ به تعبیری ساده‌تر باعث فهم و درک لطیفه می‌شود، در این زمان هیجانات انسان تحریک، و با خنده تخلیه می‌شود. از سوی دیگر به کمک همین ناحیه از مغز (قسمت تحتانی - میانی قطعه پیشانی) تصمیم‌گیری‌های جدی و اجتماعی – هیجانی انسان که گاه شرایط پیچیده‌ای را برای مغز ایجاد می‌کند، صورت می‌گیرد؛ همچنین بررسی فعالیت‌های این ناحیه نشان می دهد که احساس و عاطفه، اساس عقل و منطق ما را تشکیل می‌دهد که شوخی و خنده نیز در قلمروی آن جای می‌گیرد؛ به بیانی دیگر شوخی و خنده مکانیسمی است برای انسانی که عاقل شده است، از همین روست که علمای علم منطق در تعریف انسان می‌گویند؛ «الانسان ضاحک» در حقیقت غالب حیوانات دیگر چون از شعور انسانی بی‌بهره‌اند نمی‌خندند و این خندیدن دلایل متعدد و متفاوتی دارد از جمله شنیدن یک لطیفه، استنشاق گاز خنده آور، قلقلک شدن و... دارد، که البته این دلایل، با طنز هیچ نسبتی ندارند.

الکساندربین روان‌شناس اسکاتلندی در مورد علت خنده معتقد است که امور رسمی، تشریفاتی، ظاهری، خشن و قرار دادی در انسان حالت اجبار و راکدی ایجاد می‌کند که تحمل این رکود بر موجودات زنده سنگین و تحمل‌ناپذیر است. به همین دلیل اگر انسان به طور ناگهانی از چنین جمود و رکود اجباری و تحمیلی خلاص ‌شود، در او واکنشی نشاط انگیز و تکان دهنده ایجاد می‌شود. او مانند کودکان به هنگامی که مدرسه تعطیل می‌شود، به هیجان می‌آید. خنده در اثر چنین وضعیتی و چنین خلاصی و رهایی، به وجود می‌آید.

از نظر کانت نیز حالت فشار یا انقباضی که ناگهان به هیچ تبدیل می‌شود، خنده آفرین است. در مورد علت خنده هابز معتقد است که: «احساس ناگهانی تفوق[ پیروزی و برتری] خنده می‌آورد.» شوپنهاور هم منشأ خنده را در بیانی که در آن سازگاری باشد می‌داند. ارسطو هم خطا یا نقصی که نابود کننده نیست را موجب خنده می‌داند. رابرت پرورین نیز در نظریه اهمیت و برجستگی خنده غیر طنزآمیز معتقد است خنده اغلب در مناسبات اجتماعی غیر طنزآمیز وجود دارد و به عنوان نوعی مکانیسم رهایی از تنش به کار می‌رود.

فروید نیز جوک، کمدی و طنز را سه منبع متفاوت خنده بیان می‌دارد و آنها را این‌گونه توصیف می‌کند که همگی مستلزم ذخیره یک انرژی روانی است که از راه خنده تخلیه می‌شود، در جوک، انرژی‌ای که احساسات جنسی و خشونت‌آمیز را سرکوب می‌کرده ذخیره می‌شود و با خنده آزاد می‌شود. در کمدی (کمیک)، انرژی شناختی‌ای که برای حل یک چالش فکری به کار می‌رفته، باقی می‌ماند و می‌تواند آزاد شود. البته باید این نکته را ذکر کرد که حزئیات بحث فروید در خصوص فرایند ذخیره انرژی عمدتاً دشوار و پیچیده است. تلقی او از ذخیره انرژی مبهم است چرا که مشخص نیست منظورش از اینکه می‌گوید در انرژی‌ای که هرگز مورد نیاز نیست ذخیره می‌شود چیست.

در مورد موقعیت‌های خنده‌آور لیپس معتقد است که: موقعیت خنده‌آور عبارت است از نمایش حقارت در پوشش فریبنده عظمت ظاهری. جایگزین شدن آنچه هست به جای آنچه باید باشد، موجب خنده می‌شود. این بایدها را هنجار‌های حاکم تعیین می‌کند و از طریق تجارب روزمره، افراد با آنها آشنا می‌شوند.

یکی دیگر از موقعیت‌ها و مسائلی که موجب ایجاد خنده می‌شود به اعتقاد فروید قلمرو مسائل جنسی است که آن را این‌گونه تبیین می‌کند که: «در قلمرو مسائل جنسی و سخنان هرزه امکاناتی وجود دارد که می‌تواند برای فرد علاوه بر لذت از طریق تحریک جنسی، نوعی لذت خنده‌آور نیز پدید بیاورد. زیرا شوخی در این قلمرو، وابستگی فرد را به نیازهای جسمانیش آشکار می‌سازد (در این‌جا تحقیر موجب خنده می‌شود)، و یا این نکته را بر ملا می‌کند که در پس عشق معنوی نیازهای جسمی پنهان است (در این‌جا پرده برداری موجب خنده است).»

در میان نظریه‌پردازانی که سعی در تبیین تمایز بین خنده و طنز داشته‌اند جان موریل با ارائه یک نظریه کلی در این باب، تمایزی دقیق‌تر میان آنها قائل شده است؛ از نظر موریل خنده ناشی از یک تغییر (تحول)، روان‌شناختی خوشایند است، حال آنکه طنز ناشی از یک تحول شناختی خوشایند است. از نظر جان دیویی نیز نسبت طنز با خنده صرفاً نسبتی عرضی است. خنده، نشانگر پایان تردید و انتظار است، پایانی که به تمام معنا، به طرف ایمنی حادث می‌شود و در عین حال امری عرضی است.

بیان شد که یکی از پیامدهای طنز ایجاد خنده و نشاط است و همان‌گونه که دوری از شوخ طبعی و پرداختن بیش از حد به مسائل جدی موجب افسردگی و کسالت روحی و جسمی انسان یا جامعه شده و نشاط و پویایی را از آن سلب می‌کند، پرداختن افراطی و زیاده‌روی در آن هم ممکن است باعث نزول و پایین آمدن سطح عمومی کارکرد افراد و جامعه گردد.

اشاره به این نکته نیز خالی از لطف نیست که موضوع سرگرمی و فکاهی نباید از مقدسات دینی و یا افتخارات ملی باشد. آنچه شوخی با آن احساسات عمومی را جریحه‌دار ساخته یا نظم جامعه را از بین می‌برد نباید وسیله‌ای برای مطابیه و بذله‌گویی باشد.

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

اهمیت شعار سلاح هسته‌ای ندادن در اذهان عمومی

اهمیت شعار سلاح هسته‌ای ندادن در اذهان عمومی

در تقابل ایران با اسرائیل و آمریکا، همیشه گزینه حمله اتمی چالش‌برانگیز بوده و هست. عده‌ای می‌گویند: وقتی آمریکا و اسرائیل به عنوان دشمن اصلی ما سلاح اتمی دارند و تجربه نشان‌داده، اگر لازم شود هیچ تعارفی در استفاده از آن ندارند، پس ما هم باید سلاح اتمی داشته باشیم.
باغ خسروشاهی

باغ خسروشاهی

کی از شبهاتی که در سال‌های اخیر سبب تحریف امام در ذهن نسل جوان شده است این ادعا است که برخی می‌گویند امام در باغ‌های بزرگ و مجلل اطراف جماران زندگی می‌کردند و بااین‌وجود در رسانه‌ها به مردم یک‌خانه کوچک و ساده به‌عنوان محیط زندگی ایشان نمایش داده می‌شد
دوگانه نهضت و نظام

دوگانه نهضت و نظام

برخی دوگانه‌ها را ابتدا درک نمی‌کنیم ولی به مرور که مشغول کاری علمی می‌شویم یا طرحی عملی را به پیش می‌بریم متوجه آن می‌شویم و بعد بر سر آن دو راهی به انتخابی خاص دست می‌زنیم.
چرا ظهور حاج قاسم، خارج از نظم جمهوری اسلامی امکان تاریخی ندارد؟

چرا ظهور حاج قاسم، خارج از نظم جمهوری اسلامی امکان تاریخی ندارد؟

شهید سلیمانی بی‌شک در زمره شخصیت‌هایی است که جامعه ایرانی بشدت از وی متأثر خواهد بود. احتمالاً در طول تاریخ هیچ بدرقه‌ای به میزان تشییع پیکر او شکوهمند نبوده است.
آب و برق مجانی می‌شود!

آب و برق مجانی می‌شود!

پر بازدیدترین ها

تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان ʆ) نقش امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در فتح ایران

تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان (6) نقش امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در فتح ایران

این نوشتار در نقد سلسله مقالاتی است که فتح ایران توسط اعراب مسلمان را یکی از مقاطع تلخ تاریخ معرفی نموده‌اند.
راههای رسیدن به آرامش روانی از نگاه قرآن

راههای رسیدن به آرامش روانی از نگاه قرآن

قرآن کریم که بزرگترین معجزه پیامبراکرم(ص) است و تمام آنچه را که بشر برای هدایت نیاز داشته ودر آن آمده است، کاملترین نسخه برای آرامش روح است.
Powered by TayaCMS