دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

نقش یزید در شهادت امام حسین(ع)

No image
نقش یزید در شهادت امام حسین(ع)

كلمات كليدي : تاريخ، امويان، امام حسين، امام حسين(ع)، يزيد، عبيدالله، كربلا، شهادت

نویسنده : یدالله حاجی‌زاده

در عاشورای سال 61 هجری امام حسین(ع) و یاران فداکارش در صحرای کربلا توسط عاملان یزید به شهادت رسیدند و بدین ترتیب یکی از بزرگترین فجایع بشری به وقوع پیوست سوالی که در این جا مطرح است، این که آیا دستور قتل حسین(ع) ‌و یارانش توسط یزید و به خواست او صورت گرفته است و آیا از منابع اهل سنت می‌توان شاهدی بر دخالت یزید در قتل سیدالشهداء(ع) و یارانش پیدا کرد؟ به نظر می‌رسد هر چند در نامه یزید به ولید بن عتبه سخنی از قتل حسین(ع)، (در منابع اهل سنت) به میان نیامده، اما در نامه یزید به ابن زیاد که در برخی از منابع اهل سنت آمده و شواهد این امر در دیگر منابع آنان است می‌توان به دخالت مستقیم یزید در این امر پی برد.

هر چند شیعیان معتقدند در همان نامه‌ای که یزید به فرماندار خویش در مدینه در خصوص بیعت خواهی از امام حسین(ع) و عده‌ای دیگر نوشت، از او می‌خواهد در صورت عدم بیعت آن‌ها را به قتل برساند؛ اما از منابع اهل سنت به راحتی نمی‌توان برداشت کرد که قبل از خروج امام حسین(ع) از مدینه دستور قتل آن حضرت، در صورت عدم بیعت صادر شده باشد.

در تاریخ یعقوبى آمده است: یزید به عامل مدینه ولید بن عتبة بن ابى‌سفیان نوشت: هنگامى که نامه‌ام به تو رسید، حسین بن على و عبدالله بن زبیر را احضار کن و آن دو را به بیعت بگیر، پس اگر زیر بار نرفتند آن دو را گردن بزن و سرهاى آن دو را نزد من بفرست،[1] در الفتوح نامه یزید به این صورت آمده است: از حسین بن على(ع)، عبدالله بن عمر، عبدالرّحمن بن ابى‌بکر، و عبدالله بن زبیر بیعت خواه، اگر به طوع و رغبت با من بیعت کردند، نیکو و الّا به زور از ایشان بیعت بستان و هر کس از ایشان بیعت نکند، گردن او بزن و سر او نزد من بفرست...[2] با توجه به این که عبدالرحمن بن ابی‌بکر پیش از این از دنیا رفته بود،[3] به قول ابن اعثم کوفی چندان نمی‌توان اعتماد کرد.

در منابع اهل سنت، هم به برخورد شدید اشاره شده و هم به برخورد با ملایمت و نرمی. طبری نامه یزید را این گونه آورده است: «من یزید امیرالمؤمنین الى الولید بن عتبة، اما بعد، فان معاویه کان عبدا من عباد الله، ... و کتب الیه فی صحیفه کأنها اذن فاره: اما بعد، فخذ حسینا و عبدالله بن عمر و عبدالله بن الزبیر بالبیعه أخذا شدیدا لیست فیه رخصه حتى یبایعوا، و السلام.»[4] یزید در این نامه به اخذ شدید بیعت از امام حسین(ع) و عبدالله بن عمر و عبدالله بن زبیر و ندادن فرصت به آن‌ها اشاره دارد. همین نامه را مورخانی چون ابن کثیر در البدایه و النهایه،[5] ابومخنف در مقتل الحسین،[6] ابن قتیبه در الامامه و السیاسه[7] نقل کرده‌اند.

ابن اثیر نوشته است: یزید به ولید خبر مرگ پدر را نوشت و در ضمن آن یک نامه کوچک هم نوشت که: اما بعد حسین و عبدالله بن عمر و ابن زبیر را وادار کن که بیعت کنند به اندازه سخت بگیر که هرگز آزادى نخواهند داشت، مگر این که بیعت کنند.[8]

در برخی از منابع اهل سنت در نامه‌ای که یزید به ولید نوشته، سخن از بیعت گرفتن از امام حسین(ع) با رفق و مدارا می‌باشد. ابن سعد می‌نویسد: «مردم را به بیعت با من دعوت کن و در این کار از بزرگان قریش شروع کن، ولی قبل از همگان از حسین بن علی بیعت بگیر پدرم به من سفارش نمود که با حسین با ملایمت و آرامش برخورد کنم».‌[9] ذهبی نیز می‌نویسد: یزید در نامه‌اش به ولید نوشت: ان ادع الناس بایعهم و ابدء بالوجوه و ارفق بالحسین[10] برخی از محققان معاصر معتقدند: «در این هنگام، (قبل از حرکت امام حسین به طرف کوفه) دستور قتل صادر نشده بود، از این رو بنا بر تحقیقات انجام شده، دستور کشتن آن حضرت از زمان نوشتن نامه یزید به ابن زیاد آغاز شده و قبل از این فرمان، حکومت یزید چنین دستوری صادر نکرده است، زیرا سیاست حکومت بنی امیه در رفتار با سیدالشهداء(ع) از جهت مکانی متفاوت بود.[11]

هر چند از نامه یزید به فرماندار خویش در مدینه نمی‌توان دلیلی محکم مبنی بر به قتل رساندن حسین بن علی(ع) در صورت عدم بیعت پیدا کرد؛ اما در نامه یزید به عبیدالله که پس از خروج امام حسین(ع) از مکه بوده دستور قتل را هم می‌توان مشاهده کرد.

از میان نویسندگان شیعی، یعقوبی در خصوص نامه یزید به عبیدالله می‌نویسد: (امام) حسین(ع) از مکه رهسپار عراق شد و یزید عبیدالله بن زیاد را والى عراق کرده به او نوشته بود: خبر یافته‌ام که مردم کوفه به حسین نامه نوشته‌اند تا نزد ایشان بیاید و او هم از مکه بیرون آمده، بسوى ایشان رهسپار گشته است، و اکنون از میان همه شهرها شهر تو و از میان همه زمان‌ها زمان تو است که بدین آزمایش گرفتار آمده، حال اگر او را کشتى، و گر نه به نسب و پدر خویش عبید بازگردى، پس مبادا که از دستت رها شود.[12]

بلاذری از مورخان اهل سنت نامه یزید به عبیدالله را این گونه آورده است: بلغنی مسیر حسین إلى الکوفة، و قد ابتلى به زمانک من بین الأزمان، و بلدک من بین البلدان، و ابتلیت به من بین العمال، و عندها تعتق أو تعود عبدا کما یعتبد العبید[13] سید علی حسینی میلانی در ترجمه این نامه می‌نویسد: «خبر حرکت حسین به کوفه به من رسیده است در بین والیان تو گرفتار امتحان شده‌ای اگر حسین را کشتی آقا و شخصیتی محترم هستی و گرنه بر می‌گردی به همان نسب بی ارزش گم نام ولد الزنا و... .»[14]

طبرانی به سند خود روایت کرده می‌نویسد: حسین بن علی رضی الله عنه به سوی کوفه خارج شد تا ولایت یزید را زیر سوال ببرد یزید در نامه‌ای به ابن زیاد نوشت: ... اگر حسین را نکشی به نسب سابق خود بر خواهی گشت از این رو عبیدالله بن زیاد، حسین(ع) را به قتل رساند و سر مبارک آن جناب را برای یزید فرستاد وقتی یزید سر آن حضرت را دید آن اشعار کفر آمیز را خواند.[15]

هیثمی به صحت سند این نامه تصریح کرده است.[16] همین روایت را ابن عساکر در «تاریخ مدینه دمشق»،[17] ذهبی در «سیر اعلام النبلاء»[18] و برخی دیگر از بزرگان اهل سنت نقل کرده‌اند.

شواهدی بر قتل امام حسین (ع) به دستور یزید

علاوه بر این شواهدی دیگر هم وجود دارد که نشان می‌دهند، اقدام عبیدالله در به قتل رساندن امام حسین(ع) با رضایت کامل یزید انجام شده است. از جمله این شواهد می‌توان به عدم برکناری عبیدالله اشاره کرد. یزید نه تنها عبیدالله را برکنار نکرد، بلکه او را تشویق هم کرد. مسعودی می‌نویسد: «یزید مردى عیاش بود، سگ و میمون و یوز و حیوانات شکارى نگه می‌داشت و شراب خواره بود. روزى به شراب نشسته بود و ابن زیاد طرف راست او بود، و این بعد از قتل حسین بود، رو به ساقى خود کرد و شعرى بدین مضمون خواند: «جرعه‌اى بده که جان مرا سیراب کند و نظیر آن را به ابن زیاد بده که رازدار و امین منست و همه جهاد و غنیمت من بدو وابسته است.» سپس به خوانندگان گفت که شعر او را با آواز و ساز بخوانند.»[19]

در منابع تاریخی آمده است سر بریده حضرت را به دستور یزید نزد او بردند او با چوب خیزران به لبان حسین (ع) می زد و این اشعار را می خواند: یفلقن هاما من رجال أعزة علینا و هم کانوا أعقّ و أظلما[20]سرى که اکنون در برابر من قرار گرفته است و دندان‌هاى برّاقى دارد، از مردانى است که از ما و دیگران عزیزتر است، لیکن تأسف ما در این است که او وسیله بى‌اعتبارى خویش را فراهم آورد و از همه ستمکارتر گشت‌.

شواهدی دیگر

پاسخ ابن عباس

پس از شهادت امام حسین(ع) ابن زبیر از مردم مکه برای خویش بیعت می‌گرفت، عبدالله بن عباس با او بیعت نکرد. وقتی یزید از امر آگاه شد، در نامه‌ای از او تشکر کرد و از وی خواست که با توجه به نفوذ کلامی که دارد از مردم بخواهد از وی حمایت کنند ابن عباس در پاسخ نامه یزید نوشت: «... تو از من خواستى که من مردم را به مهر و محبت تو آشنا کنم یا آن‌ها را از متابعت فرزند زبیر باز دارم و او را در نظر مردم بد معرفى و آن‌ها را از یارى او منصرف کنم. هرگز. تو هم خوش و گرامى مباش بدا به تو چگونه من چنین کنم و حال این که تو حسین و جوانان عبدالمطلب را کشتى که آن‌ها چراغ هدایت و ستاره‌هاى رهنمائى بودند. سواران تو به فرمان تو آن‌ها را در دشت به خاک و خون کشیدند و برهنه کردند و با تشنگى کشتند بى‌کفن و بدون دفن گذاشتند باد بر آن‌ها مى‌وزید و خاک و خاشاک بر تن آن‌ها مى‌نشاندند.

تا آن که خداوند مردانى را بر انگیخت که در خون آنان شرکت نکرده بودند، آن‌ها را تکفین کرده بخاک سپردند...[21]

سخنرانی معاویة بن یزید

معاویة بن یزید که پس از پدرش تنها 40 روز زمام حکومت را در دست داشت در سخنرانی‌ای که پس از آن از حکومت کناره گرفت، پدرش را قاتل خاندان پیامبر معرفی کرد. پس از حمد و ثناى خداوند گفت: اى مردم، ما به وسیله شما امتحان شدیم و شما به وسیله ما، و از آن که ما را خوش ندارید و از ما بدگویى مى‌کنید، بى‌خبر نیستیم. همانا نیاى من معاویة بن ابی‌سفیان با کسى در امر خلافت به نزاع پرداخت که در خویشاوندى با پیامبر خدا از او سزاوارتر و در اسلام از او شایسته‌تر بود...،سپس پدرم را عهده‌دار حکومت ساخت با این که از او امید خیر نمى‌رفت، پس بر مرکب هوس نشست ... او عترت پیامبر(ص) را کشت و حرمت را از میان برد و کعبه را سوزانید.[22]

اعتراف ابن زیاد

ابن زیاد در اعتذاری که به خاطر به شهادت رساندن امام حسین(ع) آورده، به دستور یزید در این خصوص اشاره دارد. قال: أمّا قتلی الحسین فإنّه أشار إلیّ یزید بقتله أو قتلی فاخترت قتله،[23] دینورى نیز مى‌نویسد: عبیدالله گفت: اما کشتن من حسین را چنین بود که او بر حاکم و مردمى که در کارى متفق بودند، خروج کرد و پیشوا براى من نوشت و به من دستور قتل او را داد و اگر خطایى باشد بر عهده یزید است.[24]

سخنان امام سجاد(ع) و زینب کبری(س) در شام

سخنان امام سجاد(ع)، همچنین سخنان حضرت زینب(س) در شام و در محضر یزید نیز می‌توانند، شاهد بر دست داشتن یزید در قتل سیدالشهداء(ع) باشند. در بخشی از سخنان امام سجاد(ع) آمده است: من پسر پاره تن پیامبر هستم، من پسر کسی هستم که او را مظلومانه کشتند... من پسر کسی هستم که زنان و کودکان او را از عراق به شام به اسارت بردند.»[25] در این سخنان به صورتی کنایه آمیز این مطلب بیان شده است که همان کسانی که زنان و کودکان حسین را از عراق به شام بردند، قاتل او هستند. سبط ابن جوزی در خصوص واکنش مردم بعد از سخنان اما سجاد(ع) می‌نویسد: به خدا قسم در بین مردم کسی نبود، مگر این که به خاطر کشتن حسین به یزید ناسزا می‌گفت و او را توبیخ می‌کرد و از او فاصله می‌گرفت.»[26]

حضرت زینب(س) نیز در سخنان خویش خطاب به یزید گفت: «وَ فَعَلْتَ فَعْلَتَکَ الَّتِی فَعَلْتَ وَ مَا فَرَیْتَ إِلَّا جِلْدَکَ- وَ مَا جَزَزْتَ إِلَّا لَحْمَکَ- وَ سَتَرِدُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ بِمَا تَحَمَّلْتَ مِنْ ذُرِّیَّتِهِ- وَ انْتَهَکْتَ مِنْ حُرْمَتِهِ وَ سَفَکْتَ مِنْ دِمَاءِ عِتْرَتِهِ وَ لُحْمَتِهِ- حَیْثُ یَجْمَعُ بِهِ شَمْلَهُمْ وَ یَلُمُّ بِهِ شَعَثَهُمْ- وَ یَنْتَقِمُ مِنْ ظَالِمِهِمْ وَ یَأْخُذُ لَهُمْ بِحَقِّهِمْ مِنْ أَعْدَائِهِمْ- ‌...»؛[27] ای یزید تو با این کاری که کردی قسم به خدا که نشکافتى مگر پوست خود را، و نبریدى مگر گوشت خود را، و به زودی بر رسول خدا(ص) وارد می‌شوى در حالتى که گناه هتک حرمت او و ریختن خون ذریّه او بر گردنت باشد، در هنگامى که حقّ تعالى پراکندگى ایشان را جمع مى‌کند و حقّ ایشان را از دشمنانشان مى‌گیرد.

مقاله

نویسنده یدالله حاجی‌زاده

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

Powered by TayaCMS