نویسنده: آیت الله شیخ مجتبی تهرانی
آنچه در پی میآید گفتاری است پیرامون اهمیت عنصر غیرت در محیط خانواده و ضرورت تربیت روحانی فرزند به عنوان باقیات صالحات انسان که توسط آیت الله مجتبی تهرانی بیان شده و از سایت معظم له انتخاب گردیده است.
پیوندها، منشأ محبت
پیوندهای انسانها با یکدیگر از هر نوع که باشد، منشأ محبت میشود. وقتی این پیوندها محبت را در پی داشت، اگر محبت خالصانه و صادقانه بود، منشا غیرت میشود. هر چه محبت تشدید شود، غیرت هم تشدید میشود. غیرت یعنی اینکه وظیفه دارم از آن چیزی که عقلاو شرعا محافظت از آن لازم است محافظت کنم. همان طور که راجع به خودم این احساس را دارم، راجع به آن هم باید این احساس را داشته باشم.
یعنی هر کسی که با دیگری یک پیوند محبتی دارد، اگر غیرت در محبت داشته باشد باید این احساس را داشته باشد که نسبت به او آنچه را که حفظ آن عقلاو شرعا لازم است، حفظ کند که سرآمد آن دین او است. یعنی چه پیوند خویشاوندی و نسبی باشد، چه سببی باشد، چه محیط آموزشی، چه رفاقتی، چه شغلی و... حتی پیوندی که از آن تعبیر میکنند به پیوند روحانی معنوی، که هیچ کدام از آنهایی که گفته شد نیست. چه بسا گاهی هم تصادف است ولی در عین حال پیوند است. مثل مسلمان نسبت به مسلمان دیگر! فرض کنید در یک بلاد کفر بروید، یک کسی به شما برخورد کند بعد بگوید من مسلمانم. تا بگوید مسلمانم مثل اینکه شما با همدیگر رابطه دارید، یک رابطه حسابی هم دارید. این پیوند است اما پیوند معنوی روحانی است که محبت از آن نشات گرفته است. «انما المومنون اخوه » که قرآن میگوید همین است.
محیطهای چهارگانه
محیطهایی که انسان در آن محیطها ساخته میشود؛ به طور غالب چهار محیط است؛ محیط خانوادگی، آموزشی- تحصیلی، رفاقتی و شغلی که یک فضای پنجمی (یعنی امراء و علماء) حاکم بر این چهار محیط است که الآن وارد آن نمیشوم.
اول محیط خانوادگی است. این محیط غالبا بر محور محبت است و شدیدترین محبتها هم اینجا است. حب پدر به فرزند، حب مادر به فرزند، شدیدترین حبها است. در محیط آموزشی- تحصیلی یا شغلی و یا رفاقتی و... به این شدت نیست. آنجایی که انسان چشم باز میکند اینجاست. شدیدترین محبتها غالبا در همین رابطه است. لذا پدر و مادر از نظر غیرت، باید شدیدترین غیرتها را نسبت به اولاد به خرج دهند؛ برای حفظ و حراست از او نسبت به اموری که عقل و شرع امر فرموده است.
دستورات اسلام راجع به تربیت فرزند
نگاه کنید اسلام از آن موقعی که نطفه میخواهد منعقد بشود، مادر باردار میشود، کودک میخواهد متولد بشود و... همینجور گام به گام دستور میدهد. بروید در آداب ببینید. من نمیخواهم این بحثها را بکنم، بحث من کلی است. غیرتت اقتضای این را میکند که همه اینها را رعایت کنی. غیرت یعنی چه؟ یعنی محبت تو به این بچه! ببینید چه دستوراتی میدهد! از موقعی که میخواهد باردار بشود تا هنگام بارداری، اینکه تغذیه اش هنگام بارداری چگونه باشد یا خود مرد از نظر نطفه چه مراقبت هایی بکند، هنگام تولد و... برای همه اش اسلام دستور دارد. به عنوان نمونه حتی داریم که اولین چیزی که میخواهد به کام او بکند، آب فرات باشد، تربت امام حسین(ع) باشد. در همان روزهای ابتدای تولد، اذان و اقامه به گوش او بگوید که آهنگ الهی و معنوی به گوشش برسد.
علت تاکید اسلام بر تربیت روحانی فرزند
چرا در اسلام این همه در باب فرزند و تادیب و پرورش او از نظر روحانی سفارش شده است؟ به این علت که انسان وقتی از این نشئه به نشئه دیگر کوچ میکند، روابط اعتباری که داشته، منقطع و تمام میشود. مثل رابطه با مال که رابطهای اعتباری است و قطع میشود؛ اما در میان روابطی که انسان با سایرین داشته، قویترین رابطه مربوط به قویترین پیوند است که آن عبارت از پیوند انسان با فرزند میباشد. فرزند دنبال وجودی پدر و مادر در این نشئه است؛ کانه مرتب، نازل وجود پدر و مادر در اینجاست. این طور نیست که این رابطه و پیوند از این نشئه به طور کلی منقطع شود.
آیا این رابطه که هم شرع و هم عقل اینقدر روی آن تکیه میکنند، جسمانی است؟ نه! فقط جسمانی نیست؛ این به اعتبار آن رابطه روحانی است. به این معنا که به هر مقدار از نظر تربیتی روی او اثر گذاشته باشد، محصول عمل اوست. لذا نسبت به مربیان انسان این طور است که وقتی مربی به آن عالم منتقل شد از مربیانش بهره میگیرد. حتی در باب سنن در معارفمان داریم که اگر کسی سنت حسنهای را پایه گذاری کند نتیجهاش را میبرد و اگر کسی سنت سیئهای را بنا نهد، وبال آن را میبرد.
فرزند، میراث حقیقی انسان
پس میراث انسان مسئله مال نیست و اگر میراث گفته میشود، رابطه، رابطهای اعتباری است. ارث حقیقی عبارت از آن کسی است که تو اینجا تربیت کردی و رفتی و بعد او بر طبق تربیت تو دارد عمل میکند: این میراث تو است! لذا جهت این سفارشهایی که کردند این است. این فرزند از حین انعقاد نطفهاش تا مقاطع گوناگون زندگی اش در اختیار تو بود. هر طور میخواستی میتوانستی او را بار بیاوری.
در یک روایتی امام صادق(ع) از پیغمبر اکرم نقل میکند: «میراث الله عز و جل من عبده المومن ولد یعبده من بعده»؛ ارثی که بنده مومن برای خدا به جای میگذارد فرزندی است که بعد از او بندگی خدا کند؛ یعنی بعد از او در خط شرع باشد. سپس حضرت این آیه را تلاوت فرمودند: «فهب لی من لدنک ولیا یرثنی و یرث من آل یعقوب و اجعله رب رضیا».
در یک روایتی امام صادق(ع) فرمود: «میراث الله من عبده المومن الولد الصالح یستغفر له» میراثی که از بنده، به خدا میرسد، فرزند صالحی است که برای او طلب مغفرت کند. ائمه ما(ع) این را خوب برای ما تبیین کردهاند. جهت این است که این فرزند مرتبه نازل وجودی تو در این عالم است. اینجور نیست که تو انقطاع کلی پیدا کنی و از اینجا که رفتی دیگر نتوانی از این عالم بهره بگیری. بهترین بهرهگیریهای انسان از این نشئه به وسیله فرزندی است که تربیت کرده است.
امیرالمومنین(ع) فرمود: «ما سالت ربی اولادا نضر الوجه»؛ من هیچ وقت از خدا بچه خوش قیافه نخواستم؛ «ولاسالته ولدا حسن القامه »؛ و ازنظر قد و قامت از خدا یک بچه خوش تیپ هم نخواستم؛ «و لکن سالت ربی اولادا مطیعین لله و جلین منه»؛ از خدا، بچهای خواستم که اطاعت خدا کند، خدا ترس باشد. «حتی اذا نظرت الیه و هو مطیع لله قرت عینی»؛ وقتی که به او نگاه میکنم و میبینم اطاعت خدا میکند، چشمم روشن شود.
آن روایتی را که پیغمبر اکرم(ص) از حضرت عیسی(ع) نقل میکند، شنیدهاید. عیسی(ع) به قبرستان رفت و به قبری رسید. دید صاحبش را عذاب میکنند؛ سال دیگر آمد و دید عذاب را برداشتهاند؛ عرض کرد خدایا این چه شده است؟ این که دیگر در این دنیا نیست تا بتواند کاری کند؟ خداوند به عیسی(ع) وحی کرد که این یک فرزند گذاشته بود که تربیتش خوب بود. این فرزند شروع کرده است به کارهای خیر کردن! این ثمره تربیت صحیح شرعی روی این فرزند است که اثرش دارد به او میرسد و عذاب این برداشته شده است. شما اینها را ساده نگیرید؛ جزء معارف ما است. اینجور نیست که انقطاع کلی پیدا شود که انسان نتواند بهره بگیرد.
سکینه(س)، تربیت شده امام حسین(ع)
حرکت امام حسین(ع) صحیفهای از دروس بود به ابناء بشر در روابط گوناگون. شما نگاه کنید امام حسین(ع) دختر تربیت کرد بنام حضرت سکینه! چند نمونه بیاورم که این دختر در صحنه عاشورا چه چیزهایی میگوید؟ این درس نیست به ابناء بشر؟ سختترین لحظات چه موقعی بود؟ آن وقت که حضرت زینب(س)، عصر روز عاشورا آمد سراغ بدن امام حسین(ع) و حضرت سکینه(س) هم با او بود. آنجا اول از عمهاش سوال کرد که این بدن کیست؟ گفت این بدن پدر تو است. تا گفت بدن پدر تو است، اولین جمله چه بود؟! «یا ابتاه انظر الی رووسنا المکشوفه»؛ عرض کرد که ای پدر به سرهای برهنه ما نگاه کن!! عجب تربیتی! بعد میگوید «عمتی المضروبه»... سختترین لحظات را میگویم.
سهل صاعدی میگوید وقتی آمدم در شام، دیدم نیزه دارها آمدند و این کسانی را که سوار بر مرکب کردهاند دیدم. چشمم افتاد به اولین مرکبی که آمد، رفتم جلو و سلام کردم؛ پرسیدم شما که هستید؟ گفت: «انا سکینه بنت الحسین». میگوید از او سوال کردم: «الک حاجه الی؟» کاری از دست من ساخته است برای تو بکنم؟ چه میگوید؟ «قالت یا سعد قل لصاحب هذا الراس ان یقدم الراس امامنا حتی یشتغل الناس بالنظر الیه و لاینظروا الی حرم رسول الله» میگوید برو به این نیزه دار بگو این سر را از میان ما بیرون ببرد تا مردم مشغول نگاه کردن به آن شوند و به چهره حرم رسول خدا نگاه نکنند. این را میگویند تربیت!
فرزند؛ میوه دل انسان
روایتی است از پیغمبر اکرم که فرمود: «ان لکل شجره ثمره و ثمره القلب الولد» حضرت فرمود: برای هر درختی میوهای است و میوه دل، فرزند است.
دل، مخزن محبت است. میوه دل، فرزند است. انسان نسبت به میوه دلش باید شدیداً حساس باشد. چه از دیدگاه عقل عملی، چه از دیدگاه شرع. باید از او حفاظت کند.
انتقاد از بی مبالاتی پدران و مادران در تربیت دینی فرزندان
این میوه دل تو است!! این بچه میخواهد چشم باز کند، در چه چهره ای چشم باز کند که این جزء ملکاتش بشود؟ زبان باز میکند، اولی که میخواهد حرف بزند چه یادش بدهد؟ چه از دهانش دربیاید؟ کلمه التوحید؟ اینها همه بر محور غیرت است.
بعد، در مقاطع زندگی و سنی بالاتر، در هر مقطعی میگوید اینطور عمل کن. حتی گاهی تعبی به حق میشود؛ حق ولد بر والد یعنی حق فرزند بر پدر و مادر. اسم کودک را چه میگذاری؟ از این اسمهای عجیب و غریب؟ در روایت آمده است: «قال رجل لرسول الله(ص) ما حق ابنی هذا؟» شخصی فرزندش همراه او بود، به رسول خدا عرض کرد؛ حق این به گردن من چیست؟ «قال: تحسن اسمه و ادبه» فرمود اسم نیکویی بر او بگذارد و او را شایسته تربیت کنی «و تضعه موضعا حسنا» او را در جایگاه نیکویی قرار دهی. کجا میبری او را؟ و چه مرکز آموزشی برای او انتخاب کنی.
در یک روایت دیگر فرمود: «ادبوا اولادکم علی ثلاث خصال: حب نبیکم و حب اهل بیته و قرائه القرآن» فرزندان خود را بر سه خصلت پرورش دهید؛ حب پیامبرتان، حب اهل بیت پیامبر و قرائت قرآن. تمام اینهایی که شما میبینید، خیلی ریزه کاری دارد و من اینها را به عنوان نمونه گفتم.
از نظر درونی، این دل او است، دل بچه را از چه محبتی میخواهی پرکنی؟ چه چیزهایی را داری برای او تعریف میکنی که خوشش بیاید و برود در دل او؟ آن کسانی را که کذا میکنند نشان او میدهی تا بچه از آن خوشش بیاید؟ یا میروی سراغ مکارم اخلاق اهل بیت؟ محبت آنها را میخواهی در دل این بچهات بکنی؟ کدام یک از اینها است؟ واقعاً به قدری وضع ما بد شده است که خدا میداند. ما این همه در معارفمان دستور داریم. ببینید راجع به افعال او، مثل نماز، روزه که در چند سالگی او چنین و چنان کن من نمیخواهم وارد اینها بشوم راجع به همه اینها ما دستور داریم. هم بیرونی و هم درونی. همه و همه را برای ما گفتهاند. بچه ات را با غیرت انسانی و دینی بار بیاور. نه اینکه هم از نظر انسانی و عقل عملی بی غیرت و هم از نظر دینی بی غیرت!! چرا؟ چون باقیات الصالحات تو این است. صدقه جاریه تو این است. توشه آخرت تو این است. در روایات ما هم این هست. پیغمبر اکرم(ص) فرمود: «من سعاده الرجل الولد الصالح»؛ از سعات و خوشبختی انسان، فرزند صالح است. این باقیات الصالحات تو است. به آن نشئه که رفتی میفهمی چه خبر است.
از نظر پوشش مشاهده میکنیم از همین الان در شکل و قیافه این دختربچه، لاابالی گری را ملکه او میکند. ما داریم که اصلا اینها جزء باقیات الصالحات آدم هستند. همه چیزهای دیگر در مرتبه متاخره هستند. بروی مریضخانه بسازی، مسجد درست بکنی و... اگر مسجدی بسازی آن هم با پول شبهه ناک حرام، بعد هم بچه تو آنطور در بیاید، اینها هیچ فایدهای ندارد. اول وظیفه تو این بوده است. باقیات الصالحات این است صدقه جاریهات این است. اینها در روایات ما است. جزء معارف ما است. همین بیغیرتیها است که جامعه را به فساد میکشاند.
ضرورت تربیت عملی و اعتقادی فرزندان
ما در معارفمان داریم که چه جور فرزند را هم از نظر عملی بار بیاور و هم از نظر اعتقادی. از نظر اعتقادی مراقبش باش که چه در مغز او میکنند؛ غیرت داشته باش. اینها غیرت پدر و مادر را میرساند که فرزندشان، فرزندی انسانی الهی بشود.
علی(ع) فرمود:
«علموا صبیانکم من علمنا ما ینفعهم الله به لاتغلب علیهم المرجئه بر ایها»
امام صادق(ع) فرمود:
«بادروا احداثکم بالحدیث قبل ان تسبقکم الیهم المرجئه »
مضمون این دو روایت به این معنا است که بچههایتان را از نظر افکار، از علم ما بیاموزید؛ با علوم ما هماهنگ کنید، قبل از آنکه دست اجانب بیاید و بخواهد اینها را برباید.
مرجئه چه کسانی بودند؟ یک گروهی بودند که مسلمان هم بودند؛ جزء کفار نبودند؛ اما افکارشان این بود که میگفتند؛ اگر ایمان باشد دیگر معصیت مضر نیست. این چه مومنی است که همه جور جنایت بکند و هیچ ضرری به او نزند؟! این خیلی عجیب است! داشتند این افکار را نشر میدادند و جامعه را به فساد میکشاندند. این مرجئه در هر عصری هست فقط بی نام و نشان است؛ مثل اینکه الان میگویند دلت را پاک کن، صاف کن، بقیه سهل است. به تعبیری اباحه گری را ترویج میکردند. مواظب باشید اینها را در مغز این بچهها نکنند.
تاکید اسلام برتعقل، حقیقت و شعور
مراقب باش چه در مغز او میکنند. نگذار خرافه بیاید جای حقیقت را در ذهن این بچهها بگیرد؛ نگذار جهالت بیاید جای عقلانیت را بگیرد؛ نگذار فریبکاری بیاید جای واقعیت را بگیرد؛ نگذار شعار بیاید جای شعور را بگیرد که نتوانی هیچ جور کنترلش کنی. بعد هم در سرت بزنی هیچ فایده نداشته باشد. این همه به ما سفارش کردهاند. تعقل، حقیقت، واقعیت، شعور و... حواست را جمع کن؛ هم از نظر افکارش که چه دارند به او تزریق میکنند، هم از نظر اعمالش، یک وقت او را به اباحه گری سوق ندهند. غیرت پدر و مادر این را اقتضا میکند، که فرزند را انسانی و الهی تربیت کنند. میگویم انسانی، چون حتی یک سنخ از این امور نه تنها انسانی نیست بلکه حیوانی است؛ از انسانیت هم به دور است.