«السَّلامُ عَلَيْكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ وَ عَلَى الْأَرْوَاحِ الَّتِي حَلَّتْ بِفِنَائِكَ عَلَيْكَ مِنِّي سَلامُ اللَّهِ أَبَدا مَا بَقِيتُ وَ بَقِيَ اللَّيْلُ وَ النَّهَارُ وَ لا جَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنِّي لِزِيَارَتِكُمْ [لِزِيَارَتِكَ ] السَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلَى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ [وَ عَلَى أَوْلادِ الْحُسَيْنِ ] وَ عَلَى أَصْحَابِ الْحُسَيْنِ» [1] یکی از سنگین ترین مصیبت های سید الشهداء(ع) در روز عاشورا مصیبت جوان رشیدش حضرت علی اکبر(ع) بوده است. بطوری که مقاتل نقل کردند: حضرت در میدان جنگ آشکارا برای علی اکبر عزاداری کرد، در حالی که برای کس دیگری این چنین عزاداری نقل نشده است.

وقتی می خواست به میدان برود، «نَظَرَ الَيْهِ نَظَرَ آيسٍ مِنْه»[2] نگاه مأیوسانه ای به قد و بالای علی انداخت و بدنبال این جوان رشیدش به راه افتاد. علی به طرف میدان می رفت و امام حسین دنبال سرش حرکت مي کرد. خدایا! تو شاهدی که هر وقت دلمان برای پیغمبر تنگ می شد، به قد و بالای این جوان نگاه می کردیم؛ «كنّا إذا اشتقنا إلى وجه رسولك نظرنا إلى وجهه!»[3] خدایا! همه چیزش مثل پیغمبر شما بود، فهمش، علمش، گفتارش، سیما و جمال ظاهریش. خدایا! همه چیزش شبیه انبیاء بود؛ «إِنَّ اللَّهَ اصْطَفى آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْراهيمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَى الْعالَمينَپ»[4] خدایا! جزء برگزیده های تو بود. تو میدانی علی اکبر کیست. خدایا! تو از غصه های من آگاهی، دیگران چه می فهمند چه بر امام حسین گذشته.

وقتی صدای علی از میدان آمد: «يا ابَتا عَلَيكَ مِنّى السَّلامَ»[5] مقاتل نقل کردند: حال امام حسین دگرگون شد و با سرعت به طرف میدان آمد.

وقتی علی اکبر ناتوان از جنگیدن شد، دستهایش را به گردن اسب انداخت. این اسب تعلیم دیده به جای اینکه حضرت را به طرف خیمه ها برگرداند، به طرف لشکر دشمن حرکت کرد. «فقطّعوه بأسيافهم إرباً إرباً»[6] امام حسین وقتی بر بالین علی رسید که دیگر او را قطعه قطعه کرده بودند. با زانوها تا کنار جسد علی آمد. بلند بلند در مقابل لشکر دشمن گریه می کرد و صدا می زد: ولدی، ولدی، ولدی! دیدند خم شد و صورت به صورت علی گذاشت: «على الدنيا بعدك العفا»[7] بعد جوانش را احترام کرد و نفرمود تو رفتی و مرا تنها گذاشتی، فرمود: «يا ولدي! أمّا أنت فقد استرحت من همّ الدنيا وغمّها وشدائدها»[8] پسرم! خوشحالم که رفتی و از غم و غصۀ دنیا راحت شدی؛ ولی پدرت دیگر بعد از تو در دنیا تنها شده.

ناگهان دیدند صدا می زند:

  • جوانان بنی هاشم بیایید علی را بر در خیمه رسانید

حجه الاسلام و المسلمین میرباقری