دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

شرق شناسی Orientalism

No image
شرق شناسی Orientalism

شرق، شرق شناسي، شرق شناسي وارونه، غرب، استعمار، ادوارد سعيد، علوم سياسي

نویسنده : غلامعلي سليماني

شرق‌شناسی یکی از مهم‌ترین «منظومه‌های معرفتی» است که در دوران جدید شکل گرفت، و از همان آغاز هدفی جز شناخت و دانش محض را برآورده می‌کرد. این هدف عبارت بود از «هویت‌سازی» برای اروپا در برابر «دیگری»ها. شرق به منزله‌ی تجربه‌‌ای متفاوت به تشخیص اروپا در هیئت هویتی مستقل کمک می‌کرده و تکمیل‌کننده و مشخص‌کننده تمدن، فرهنگ و هویت اروپا بوده است و شرق‌شناسی نیز به بیان عقیدتی و فرهنگی و شناخت این موضوع می‌پردازد و بدین ترتیب، گفتمانی غربی پیرامون شرق به شمار می‌رود. به نظر "ادوارد سعید" برجسته‌ترین منتقد شرق‌شناسی،«نخستین مفهومی که شرق‌شناسی در ذهن تداعی می‌کند مفهومی عالمانه و پژوهش‌گرانه است و در واقع این مفهوم هنوز هم در شماری از نهادهای پژوهشی و دانشگاهی متداول است. هر آن کس که درباره‌ی مشرق‌زمین تدریس یا تحقیق می‌کند یا چیزی می‌نویسد،‌ شرق‌شناس است و کاری که انجام می‌دهد، شرق‌شناسی است. این مفهوم از شرق‌شناسی با یک مفهوم فراگیرتر شرق‌شناسی خویشاوندی دارد؛ یعنی یک اسلوب اندیشیدن است که بر پایه‌ی تفاوت‌های مبتنی بر هستی‌شناختی و معرفت‌شناختی است».[1] اما سعید به مفهوم سوم شرق‌شناسی اشاره دارد که از دیدگاه‌های تاریخی و مادی مشخص‌تر از دو مفهوم دیگر است؛ شرق‌شناسی عبارت است از یک رشته‌ی فوق‌العاده منسجم علمی که فرهنگ اروپایی در خلال دوران پس از عصر روشنگری توانست به‌وسیله‌ی آن شرق را از حیث سیاسی، جامعه‌شناسی، نظامی، ایدوئولوژیکی، علمی و تخیلی اداره کند و حتی به وجود آورد. به گفته‌ی سعید، شرق‌شناسی به‌عنوان مجموعه‌ای از دانش و نظام بازنمود، توانست شرق را همچون «دیگری تمدنی» خاموش اروپا تصویر کند. خطی که برای جدا کردن شرق و غرب در جایی میان یونان و ترکیه کنونی کشیده شد و بیش از آن‌که یک واقعیت طبیعی باشد، یک اختراع «جغرافیای خیالی» اروپایی بود.[2]

واژه‌ی شرق که در زبان عربی به معنای طلوع و محل برآمدن خورشید است، به آن بخش از جهان اطلاق می‌شود که قدیم‌ترین نمایشگاه مدنیت در آنجا بوده است. معادل این واژه در فرهنگ‌های اروپایی کلمه‌ی East و هم واژه‌ی Orient به‌کار رفته است که در عصر باستان از این اصطلاح برای اشاره به کشورهای شرق مدیترانه استفاده می‌شد. [3]

اگرچه شرق‌شناسی پدیده‌ای‌ نسبتا جدید و نوظهور است، اما شناخت شرق و اندیشه‌ی پیرامون آن به گذشته‌های دور برمی‌گردد. تفکیک جهان از لحاظ فرهنگی به دو بخش شرقی و غربی به هیچ وجه تازگی ندارد و رد پای آن حتی در نخستین کتیبه‌ها و سنگ‌نبشته‌ها منعکس است. گسترش ارتباطات از سویی و برخوردهای سیاسی نظامی میان جوامع از طرف دیگر موجب تبادل دانسته‌های فرهنگی کشورهای به اصطلاح شرقی و غربی شده است.[4]

یونانی‌ها نخستین ملت اروپایی بودند که به سبب موقعیت جغرافیایی خود، با این کشورها آشنا شدند، برای اولین بار تقسیم جهان به دو بخش اروپا و آسیا را نیز جغرافی‌دانان یونانی انجام دادند،[5] بعدها آنان به تقسیم‌بندی دیگری نیز قائل شدند که در آن نواحی اطراف مدیترانه‌ و از جمله یونان را در مرکز جهان قرار دادند، شمال مدیترانه را اروپا، جنوب آن را لیبیا (شمال آفریقا) و سمت شرق مدیترانه را آسیا خواندند. ارسطو بر اساس همین تلقی که یونان در مرکز جهان قرار دارد، خاطرنشان کرده که ساکنان آن مردمی ممتاز و از دیگران مجزایند، زیرا اصل سکونت آنان بین دو قاره‌ی آسیا (شرق) و اروپا (غرب) است و از این امتیاز برخوردارند که می‌توانند از ویژگی‌های مطلوب هر دو قاره‌ی (شرق و غرب) استفاده کنند.[6]

همان‌طور که گفته‌شد، شناخت مربوطه به شرق‌شناسی از ازمنه قدیم وجود داشته است، ولی شرق‌شناسی، پدیده‌ای نسبتا نوظهور است. اصولا تولد شرق‌شناسی را مربوط به سال 1312 می‌دانند. در این سال در «وین» در انجمن علمای مسیحی تصمیم گرفته شد که در شهرهای بزرگی مانند «پاریس»، «آکسفورد، «سالانکه»، «رلونی»، «اوینیون»، کرسی‌های زبان عربی، یونانی و عبری افتتاح شود... بدین ترتیب در پایان قرون وسطی، نخستین کوشش برای ایجاد یک شناخت منظم از شرق به وقوع پیوست. در واقع می‌توان گفت که، علاقه‌ی غرب به شرق با تولد شیوه‌ی تولید سرمایه‌داری، یعنی از قرن 16میلادی به بعد نظم و ترتیب پیدا کرده است. رشد این علاقه با توسعه‌ی استعمار و مرحله‌ی امپریالیستی آن همراه بوده و در این زمان دو قدرت بزرگ استعماری جهان یعنی انگلستان و فرانسه از پیشگامان توجه به شرق به شمار رفته‌اند. در قرن 16م، شرق‌شناسی از حالت تبلیغ مذهبی قرون وسطایی خارج می‌شود... و می‌توان گفت که در اواخر قرن 18م، در اروپا دستگاهی به نام «شرق‌شناسی» وجود دارد که از حیث برنامه و تشکیلات شکل گرفته است. به‌عنوان مثال در سال 1795م مدرسه‌ی زبان‌های شرقی در فرانسه تاسیس می‌شود و در سال 1804م در روسیه‌ی تزاری در شهر «خارکف» و «کازان» زبان‌های شرق را آموزش می‌دهند. واژه‌ی «شرق‌شناسی» در زبان انگلیسی در سال 1779م، به‌کار گرفته می‌شود، ولی، این واژه در زبان فرانسه، درست بیست ‌سال بعد یعنی در سال 1799م به چشم می‌خورد. فرهنگستان فرانسه در سال 1838م به کلمه‌ی «شرق‌شناسی»، رسمیت می‌بخشد.[7]

جغرافیای شرق

از قرائن چنین برمی‌آید که درباره‌ی قلمرو جغرافیایی شرق اختلاف نظر وجود دارد، چنان‌که حد فاصل دقیقی میان دو منطقه‌ی شرق و غرب نمی‌توان یافت. تا انتهای سده‌ی 19م واژه‌ی شرق علاوه‌بر خاور نزدیک، سایر نواحی قلمرو ترکان عثمانی، را نیز شامل می‌شده، و در اصطلاح فرانسوی، گذشته از اینها شمال آفریقا را هم دربر می‌گرفته است. تا زمان گسترش مسیحیت در منطقه‌ی شرق باستان، آن ناحیه خاور نزدیک خوانده می‌شد. پس از آن‌که مسیحیت آنجا را فرا گرفت، ناحیه مذکور به شرق مسیحی موسوم شد. هنگامی که مسلمانان بر آن تسلط یافتند، بر این منطقه واژه‌ی شرق اسلامی اطلاق گشت. طی سده‌ی 19 و اوایل سده‌‌ی 20م، مفهوم شرق توسعه یافت و همه‌ی مناطق آسیا را دربر گرفت. غربی‌ها این مفهوم را در مورد فرهنگ‌های غالبا ناشناخته محفوظ نگه‌داشتند و ادعا کردند که درصدد آنند تا آنها را کشف کنند. ادوارد سعید، نامبردارترین منتقد شرق‌شناسی، مدلول شرق را برای اروپا و آمریکا متفاوت می‌داند، شرق مورد نظر اروپا، اساسا شرق اسلامی را دربر می‌گیرد، حال آن‌که شرق مطمع نظر آمریکا افزون بر آن، تا خاور دور یعنی چین و ژاپن نیز بسط می‌یابد.[8]

اما به‌طور کلی و در یک جمع‌بندی می‌توان چنین گفت: هنگامی که از شرق سخن به میان می‌آید، این واژه مفاهیم گوناگونی را دربر می‌گیرد؛

الف) مفهوم جغرافیایی، در این معنا مراد از شرق، همان آسیا، خاور نزدیک باستانی و جهان غیر اروپایی است.

ب) مفهوم ایدوئولوژیکی، در این تعبیر، شرق مسلمان در برابر غرب مسیحی قرار داده می‌شود.

ج) مفهوم سیاسی، هنگامی که در یک مضمون سیاسی از شرق صحبت می‌شود در واقع به خطری اشاره دارد که جهان مسحیت غربی و دنیای سرمایه‌داری را تهدید می‌کند و این خطر تنها در اسلام نهفته است. البته در سده 20م سوسیالیسم نیز برای مدتی به‌عنوان تهدیدکننده، جهان سرمایه‌داری را به خود مشغول کرد.[9]

علل ایجاد شرق‌شناسی

الف) نیاز به تعریف هویت خودی در برابر دیگری: شرق همواره در برابر غرب به عنوان دیگری تصور می‌شد که از این طریق غرب خود را تعریف می‌کرد و هویت خود را بر این اساس استوار می‌ساخت. به نظر نویسنده‌ی کتاب «شرق‌شناسی، مدرنیسم و جهانی شدن»، «مسأله‌ی فرهنگ‌های دیگر از زمان هرودوت به این طرف مشکل اصلی مردم‌شناسی بوده است.»[10] بدین ترتیب در این دیدگاه شرق به‌عنوان «دگر» غرب به تصویر کشیده می‌شود که عمدتا «دیگری» منفی بوده است و به‌عنوان حاشیه‌ی جهان متمدن نشان داده می‌شود. شرق بخشی از طبقه‌بندی اخلاقی غرب بود. در کتاب «فرهنگ و امپریالیسم» سعید ادعا کرد که هویت جدید غرب به‌وسیله‌ی مستعمرات آن تعریف شده است. این مستعمرات فقط اماکن فیزیکی در یک جغرافیای سیاسی نیستند، بلکه آنها مرزها و محدوده‌های آگاهی ما را با توصیف طرز فکر ما تعیین می‌کنند.»[11] بنابراین شرق‌شناسی یک ترازنامه از جنبه‌های منفی بین غرب و شرق تولید می‌کند که در آن شرق با موضوعاتی چون رکود تاریخی، طبقه‌ی متوسط مفقوده، عدم تثبیت مفهوم شهروندی، فقدان شهرهای مستقل، ناکامی در ظهور عقلانیت ابزاری به‌عنوان فرهنگ بنیادی علم سکولار، سرمایه‌داری صنعتی و سازمان‌های عقلانی تعریف شده است.[12]

ب) گسترش علم و ابزارهای علمی و انگیزه‌های علمی: درباره‌ی علل پیدایش شرق‌شناسی، آشوری می‌نویسد: شرق‌شناسی از آغاز عبارت بوده است از مطالعه‌ی شرق توسط غربیان به‌عنوان «چیز دیگر»، به‌عنوان مجموعه‌‌ فرهنگ‌ها و تمدن‌هایی که از لحاظ جغرافیایی در جای دیگری قرار دارند... . شرق‌شناسی از آغاز مدعی آن بوده است که می‌خواهد در مهد پرورش علم با روش عینیت علمی موضوع خود را مطالعه کند و این مطالعه را خالی از اغراض، خالی از پیش‌داوری‌ها و خالی از هر نوع تصرف ذهنی انجام دهد. در این مدعا این فرض نهفته است که تنها غربی می‌تواند شرقی را به‌عنوان موضوع مطالعه پیش روی خود نهد، زیرا مسلح به سلاح علم است و شرقی چنین کاری نمی‌تواند، زیرا فاقد علم است، از این روی شرق‌شناسی داریم، اما غرب‌شناسی نداریم.[13] جلال آل‌احمد در کتاب غربزدگی می‌نویسد؛ شرق‌‌شناس تصور می‌کرد که به صورت عالم به کل خفیات شرق درآمده است.[14]

ج) انگیزه‌های سیاسی و استعماری: انگیزه‌های سیاسی و استعماری را مهم‌ترین عامل پاگرفتن شرق‌شناسی دانسته‌اند، و مستشرقان نیروی دولت‌هایشان برای استعمار اقتصادی و سیاسی و فرهنگی کشورهای شرقی به شمار می‌رفته‌اند. همان‌طور که «فرد راینهارد دالمایر»[15] در کتاب "راهای بدیل: فراسوی شرق‌شناسی و غرب‌شناسی" می‌نویسد: زمانی... مطالعه و درک فرهنگ‌های غیر غربی از جمله شرق به متخصصانی که طیفی از زبان‌شناسان، تاریخ‌نگاران و انسان‌شناسان فرهنگی را دربر می‌گرفت، واگذار می‌شد. حوزه‌ی مطالعاتی که صرفا پژوهش‌گرایانه نبود، بلکه رخدادهای سیاسی و اقتصادی آن زمان هم به‌ویژه با نیازهای اجرایی و اداری امپراتوری‌های استعماری در ارتباط بود.[16]

د) انگیزهای تبشیری و دینی: سعید در کتاب خود از ماجرایی یاد می‌کند که در آن در اروپا بین سال‌های 1450و 1460 و طی چهار کنفرانس قرار بوده تا مسیحیان بکوشند تا مسلمانان را جمعا به مسیحیت بگروانند. برای اروپا اسلام مظهر وحشت، ویران‌گری و شیطان‌صفتی نمایان شد و جماعت مسلمین همچون گله‌ی‌ بربرهای منفور و اسلام عبارت بود از یک مایه‌ی دلهره و نگرانی دائم و بدین ترتیب شرق نماینده‌ی اسلام در برابر اروپا قرار می‌گرفت.[17]

علاوه‌بر تبلیغ مسحیت، «مسیحیان از آغاز اسلام را مانع رشد مسیحیت می‌دانستند و از این‌رو، عالمان مسیحی و ارباب کلیسا به انگیزه‌ی یافتن ضعف‌های اسلام و آسیب‌رساندن به آن، به فراگیری زبان عربی و ترجمه‌ی متن‌های اسلامی به ویژه قرآن روی می‌آوردند. برای نمونه «راجر بیکن، کشیش انگلیسی برای گسترش مسیحیت در میان مسلمانان، بر فرارگیری زبان عربی تاکید می‌کرد.»[18]

ه) انگیزه‌های شخصی:برخی از شرق‌شناسان نیز با انگیزه‌های شخصی از قبیل حس کنجکاوی، علاقه به سفر و آشنایی با مناطق دور و نشناخته، آشنایی با طوایف و اقوام و گردآوری اشیاء عتیقه و آثار باستانی به مطالعه‌ی شرق روی آوردند.

شرق‌شناسی وارونه

نگرش انتقادی سعید، اثرات خاصی را بر جریان شرق‌شناسی گذاشته، از جمله گروهی را بر آن داشته که در صدد تدوین یک بدیل برای تبیین‌های شرق برآیند، اینان سعی کردند تا برای تحلیل جوامع و فرهنگ ‌اسلامی از قالب‌های نظری دیگری استفاده کنند. از آنجا که دیدگاه این گروه نقطه مقابل دیدگاه شرق‌شناسی است، به «شرق‌شناسی وارونه» معروف شده است.[19]

شرق‌شناسی وارونه، گفتمانی است که روشنفکران و سرآمدان سیاسی «شرق» به‌کار می‌گیرند تا ادعا کنند هویتی «حقیقی» و «اصیل» دارند، و سپس این هویت را به چنگ آورند و مالک شوند. این شیوه‌ی هویت‌سازی برای خویش غالبا به‌عنوان دانش خنثی‌کننده‌ی روایت غرب‌ها از شرق وانمایانده می‌شود. اما شرق‌شناسی وارونه نه تنها شرق‌شناسی را کالبد شکافی نمی‌کند، بلکه، مانند همه‌ی وارونه‌سازی‌ها، بسیاری از اصول هستی‌شناسی و شناخت‌شناسانه آن‌را به عاریت می‌گردد. شرق‌شناسی وارونه در درجه‌ی اول این فرض شرق‌شناسی را که یک تفاوت بنیادین انتولوژیک [هستی‌شناختی] میان غرب و شرق از حیث ذات، مردم و فرهنگ‌ها وجود دارد، به‌گونه‌ای غیر انتقادی می‌پذیرد. شرق و غرب همچون موجودیت‌های جغرافیایی، تاریخ، و فرهنگی تصویر می‌شوند که ذاتا با یکدیگر ناقرینه‌اند. فرض بر این است که هر یک از آنها تاریخ، تخیلات، سنت‌ فکری، شیوه‌ی ‌گفتمان، اصول اخلاقی و فرهنگ خاص خویش را دارد که به آسانی قابل شناخت است.... برای منادیان شرق‌شناسی وارونه، غرب همان نقش من دیگر را بازی می‌کند که شرق به‌گونه‌ای سنتی برای شرق‌شناسان ایفا می‌کرد. «ما»ی شرق همواره در ارتباط با غیر ما، یعنی انسان غربی، ساخته می‌شود.[20]

شرق‌شناسی وارونه همانند شرق‌شناسی یک گفتمان قدرت است با این تفاوت که اگر دومی بیان نظریات طرف پیروزمند است، شرق‌شناسی وارونه بیان آرزوها و ناکامی‌های طرف شکست‌خورده است. شرق‌شناسی وارونه بر عکس شرق‌شناسی، از دو رکن پشتیبانی دانشگاهی و نهادی برخوردار نیست، همچنین از فراگیری، اعتبار یا پژوهش‌های حجیم آن بهره‌ای ندارد. شرق‌شناسی وارونه از شرق‌شناسی پراکنده‌تر، گذراتر، مبهم‌تر و ناپیوسته‌تر است. شرق‌شناسی وارونه بر خلاف شرق‌شناسی به علومی چون زیست‌شناسی و مردم‌شناسی پشت‌گرم نیست. به جای آن ادعای خویش را بر پایه‌ی زمینه‌هایی هنجاری مانند حکمت الهی، اسطوره‌شناسی، عرفان، اخلاقیات و شعر قوام می‌بخشد.[21]

مقاله

نویسنده غلامعلي سليماني

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.

پر بازدیدترین ها

راههای رسیدن به آرامش روانی از نگاه قرآن

راههای رسیدن به آرامش روانی از نگاه قرآن

قرآن کریم که بزرگترین معجزه پیامبراکرم(ص) است و تمام آنچه را که بشر برای هدایت نیاز داشته ودر آن آمده است، کاملترین نسخه برای آرامش روح است.
تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان ʆ) نقش امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در فتح ایران

تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان (6) نقش امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در فتح ایران

این نوشتار در نقد سلسله مقالاتی است که فتح ایران توسط اعراب مسلمان را یکی از مقاطع تلخ تاریخ معرفی نموده‌اند.
Powered by TayaCMS