دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

اربعین است اربعین کربلاست هر طرف غوغایی از غم ها به پاست

احمد بن اسحاق یعقوبی»، در کتاب «تاریخ یعقوبی»، نامه‌ای را از «عبدا...بن عباس»، خطاب به یزید بن معاویه نقل کرده است.
اربعین است اربعین کربلاست هر طرف غوغایی از غم ها به پاست
اربعین است اربعین کربلاست هر طرف غوغایی از غم ها به پاست

«احمد بن اسحاق یعقوبی»، در کتاب «تاریخ یعقوبی»، نامه‌ای را از «عبدا...بن عباس»، خطاب به یزید بن معاویه نقل کرده است. در این نامه که ظاهراً مدتی پس از شهادت سیدالشهدا(ع) و پس از اعلام خلافت «عبدا... بن زبیر» در مکه، نوشته شده است، «ابن عباس» می‌نویسد: «ای یزید! این تو بودی که به پسر مرجانه نامه نوشتی و به او دستور دادی تا راه را بر حسین(ع) ببندد و دستور دادی که در کار او شتاب کند و بر حسین(ع) سخت بگیرد و برای کشتن او امروز و فردا نکند.» اسناد تاریخی نشان می دهند که عبیدا... بن زیاد، به فرمان یزید، امام حسین(ع) را به شهادت رساند و خاندان آن حضرت را به اسارت گرفت. بنابراین، سبب اصلی وقوع واقعه عاشورا، شخص یزید و فرمان او بود. با این حال، شرایطی که پس از ورود کاروان اسیران به دمشق به وجود آمد و نیز، خطبه غَرّای حضرت زینب(س) شرایط را به گونه ای رقم زد که یزید ناچار به متهم کردن عبیدا... در واقعه عاشورا و شهادت سیدالشهدا(ع) شد. «محمد بن جریر طبری» در جلد پنجم کتاب «تاریخ الامم و الملوک»، به دستپاچگی یزید در این زمینه اشاره کرده است و می نویسد: «هند، دختر عبدا...بن عامربن کریز که زن یزیدبن معاویه بود، سخنان آن ها را شنید و چهره به جامه خویش بپوشانید و برون شد و گفت: ای امیرمؤمنان! سر حسین پسر فاطمه دختر پیامبر خداست؟ گفت: آری! بر پسر دختر پیامبر و نخبه قریش، فغان کن و سیاه بپوش. خدا ابن زیاد را بکشد که در کار حسین شتاب کرد!» یزید در حالی این سخنان را بر زبان جاری کرد که لحظاتی قبل، با خواندن اشعار «ابن زبعری»، به جنایتی که دستور انجام آن را داده بود، افتخار می کرد. با این حال، آن چه بیش از همه بر طبل رسوایی یزید کوفت، افشاگری های امام سجاد(ع) در مسجد جامع دمشق بود.

رسوایی امویان

مرحوم علامه «محسن امین»، در کتاب «لواعج الاشجان فی مقتل الحسین(ع)» می‌نویسد: «یزید فرمان داد خطیبی بر منبر برود و درباره امام حسین(ع) و پدر بزرگوارش بدگویی کند. خطیب بر فراز منبر نشست و از امیرمؤمنان(ع) و سیدالشهدا(ع) بد گفت و معاویه و یزید را تحسین و ستایش کرد ... در این هنگام، امام‌علی ‌بن حسین(ع) فریاد زد: ای خطیب! وای بر تو که خشم آفریننده را به خشنودی آفریدگان خریدی! جای خود را در آتش آماده بدان! آن گاه امام(ع) رو به یزید کرد و فرمود: اجازه می دهی تا بر فراز این چوب ها روم و سخنی بگویم؟ یزید نپذیرفت. مردم اصرار کردند که بگذارد امام(ع) سخن بگوید. یزید گفت: اگر او بر منبر بالا رود، من و آل ابوسفیان را رسوا خواهد کرد. مردم گفتند: از این جوان چه ساخته است؟ یزید گفت: او از خاندانی است که در کودکی کامشان را با علم و دانش بر می دارند. شامیان باز هم اصرار کردند و یزید، ناچار، اجازه داد.» به این ترتیب، امام سجاد(ع) بر فراز منبر ایستاد و خطبه ای خواند که هنوز هم غریو پرشورش در گوش تاریخ بشریت طنین‌انداز است: «ای مردم! من پسر مکه و منایم؛ من پسر زمزم و صفایم؛ ... من پسر مردی هستم که خداوند به او وحی فرستاد؛ من فرزند محمد مصطفایم؛ من پسر علی مرتضایم ... من پسر فاطمه زهرا، سرور زنان عالم هستم؛ من پسر خدیجه کبرایم ... من فرزند کسی هستم که او را به ستم کشتند؛ من فرزند کسی هستم که سرِ او را از قفا بریدند ... من پسر کسی هستم که فرشتگان آسمان بر او گریستند ... من پسر کسی هستم که سَرِ او را بر نیزه زدند و زنان و کودکان او را از عراق تا شام به اسارت آوردند ...» مورخان آورده اند که چون سخنان امام(ع) به این جا رسید، یزید فرمان داد تا اذان بگویند. علامه «محسن امین» می‌نویسد: «چون مؤذن به این فراز اذان رسید که اشهد ان محمدا رسول ا...، امام سجاد(ع) رو به یزید کرد و با صدای بلند فرمود : ای یزید، این محمد که رسول خداست، جد من است یا جد تو؟ اگر بگویی جد توست، دروغ گفته ای و اگر جد من است، پس چگونه فرزندان رسول خدا(ص) را کُشتی؟» این سخنان پرشور و آتشین، همچون پتکی بر پیکر پوشالی حکومت اموی فرود آمد.

به سوی کربلا

کاروان اهل بیت(ع) مدتی در دمشق توقف کرد. «سید بن طاووس» در کتاب «اقبال العمال»، این مدت را یک ماه می داند. طی این مدت نیز، افشاگری های امام سجاد(ع) علیه یزید و امویان ادامه داشت. یزید پس از مشورت با مروان بن حکم، تصمیم گرفت، برای جلوگیری از افشاگری های بیشتر امام سجاد(ع)، کاروان را روانه مدینه کند. یزید، نعمان بن بشیر را مسئول رساندن کاروان اهل بیت(ع( به مدینه کرد. درباره زمان خروج کاروان از دمشق و ورود آن به مدینه، اقوال مختلفی وجود دارد. «شیخ توسی» در صفحه 787 کتاب «مصباح المتهجد» می‌نویسد: «فی الیوم العشرین منه[صفر] کان رجوع حرم سیّدنا أبی عبدا...الحسین بن علی بن ابی طالب(ع)، من الشام إلی مدینة الرسول(ص)؛ در روز بیستم ماه صفر، حرم امام حسین(ع) از شام به مدینه بازگشت».

زیارت جابر

«شیخ توسی» معتقد است که در همین روز، جابر بن عبدا... انصاری به کربلا رسید و مرقد مطهر امام حسین(ع) را زیارت کرد؛ همان روزی که در فرهنگ شیعه، به نام اربعین شهرت یافته است. با این حال، شهید «قاضی طباطبایی»، در کتاب «تحقیق درباره اول اربعین سیدالشهدا(ع)»، با استفاده از اسناد و مدارک روایی، معتقد است که کاروان اهل بیت(ع)، پس از خروج از شام، ابتدا به کربلا رفتند و پس از آن راهی مدینه شدند. «سید بن طاووس» در کتاب شریف «لهوف» نیز، به عبور کاروان از کربلا، در راه بازگشت به مدینه، اشاره کرده است. او می نویسد: «راوی می گوید: هنگامی که خاندان حسین(ع) از شام باز می گشتند، به راهنما گفتند: ما را از راه کربلا ببر. راهنما آن ها را آورد و به محل شهادت امام(ع) و یارانش رساند. دیدند جابر بن عبدا... انصاری و جماعتی از بنی‌هاشم نیز به زیارت مرقد مطهر سیدالشهدا(ع) آمده اند. پس، همگی به عزاداری پرداختند، به طوری که نوحه هایشان قلب‌ها را جریحه دار می کرد. تعدادی از زنان آن منطقه نیز به عزاداران پیوستند و عزاداری، مدتی ادامه یافت.» «عمادالدین طبری آملی»، در کتاب «بشارة المصطفی(ص) لشیعة المرتضی(ع)» روایت زیارت مرقد مطهر امام حسین(ع) توسط جابر بن عبدا...انصاری را در اربعین به نقل از «عطیه عوفی» نقل کرده است و می نویسد: «من[عطیه عوفی] با جابربن عبدا...انصاری، به قصد زیارت مرقد مطهر حسین بن علی(ع) بیرون آمدیم. زمانی که به کربلا رسیدیم، جابر نزدیک ساحل فرات رفت؛ غسل کرد و [همانند افرادی که احرام می بندند،] یک ردا و یک ازار پوشید. سپس کیسه ای را باز کرد که در آن سعد[نوعی عطر] بود و آن را به بدن خود زد و خود را با آن خوشبو کرد. هر قدم که بر می داشت، ذکر خدای متعال را می گفت؛ تا این که به قبر مطهر حضرت نزدیک شد؛ وقتی رسید، گفت: دست مرا روی قبر بگذار. من این کار را انجام دادم؛ او خود را روی قبر انداخت و از هوش رفت. من روی او آب ریختم؛ به هوش آمد. سه مرتبه صدا زد: «یا حسین» و گفت: آیا دوست جواب دوست را نمی دهد؟! و خودش پاسخ داد: چگونه جواب دهی، در حالی که رگ های خونین تو در بالای شانه ات نمایان شده و بین بدن و سر مقدس تو جدایی افتاده است؛ شهادت می دهم که تو فرزند خاتم پیامبران و فرزند آقای مؤمنان و سلاله هدایت، خامس اصحاب کسا، پسر سرور پاکیزگان و فرزند سرور زنان هستی ... سپس نگاهی به اطراف قبر مطهر حضرت سیدالشهدا(ع) کرد و گفت: سلام بر شما، ای ارواحی که در راه حسین(ع) فدا شدید و شهادت می‌دهم که شما، نماز را به پا داشتید و زکات را پرداختید، امر به معروف و نهی از منکر کردید، با ملحدان به جهاد برخاستید و خدا را آن قدر عبادت کردید تا به مرحله یقین رسیدید. قسم به کسی که حضرت محمد(ص) را به نبوّت مبعوث کرد، ما در آن چه شما وارد شدید و عمل کردید، شریک هستیم. عطیه می گوید: به جابر گفتم ما چگونه در ثواب آن ها شریک هستیم، در حالی که ما نه کاری کردیم و نه شمشیری زدیم؟ ولی این گروه، میان سر و بدن هایشان جدایی افتاده است و فرزندانشان یتیم و همسرانشان بیوه شده‌اند. جابر گفت: ای عطیه! از حبیب خود رسول خدا(ص) شنیدم که فرمود: اگر کسی گروهی را دوست داشته باشد، با آن گروه محشور خواهد شد و کسی که کار گروهی را دوست بدارد، با آنان در کارشان شریک می شود. قسم به آن کس که محمد(ص) را به پیامبری مبعوث کرد، نیّت من بر آن چیزی است که امام حسین(ع) و اصحاب او بر آن گذشته و رفته‌اند... جابر در بین راه گفت: ای عطیه! با محبّ آل محمد(ص) مدارا و نرمی کن؛ زیرا اگر قدم آن ها به سبب زیادی گناه بلغزد، قدم دیگر آن ها به سبب محبّتشان ثابت و استوار خواهد ماند. همانا دوستداران آنان به سوی بهشت بازمی گردند و دشمنان آن ها به طرف آتش خواهند رفت».

نویسنده : جواد نوائیان رودسری

روزنامه خراسان

تاریخ: چهارشنبه 17 آبان ماه 1396

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

منابع تاريخي زندگي پيامبر (ص)

منابع تاريخي زندگي پيامبر (ص)

معمولاً زندگي‌نامه‌ انسان‌هاي بزرگ تاريخ، آميخته با افسانه‌ها و خرافه‌هاست؛
بررسي نسبت «داروينيسم» با «آتئيسم»

بررسي نسبت «داروينيسم» با «آتئيسم»

گرايش‌هاي آتئيستي، عبارتي است كه اخيراً از ساحت انديشه به ادبيات اجتماعي وارد شده‌اند.
ولیعهد فتحعلی‌شاه و مرگ نابهنگام

ولیعهد فتحعلی‌شاه و مرگ نابهنگام

شب از نیمه گذشته بود که نفس نایب‌السلطنه به شماره افتاد.
مرگ دومین شاه قاجار

مرگ دومین شاه قاجار

اول آبان ماه ۱۲۱۳ فتحعلی‌شاه قاجار، پس از ۳۶ سال و ۸ ماه حکومت، در جریان سفر به اصفهان درگذشت.
مروری بر 12 اثر شهید آیت ا... سیدمصطفی خمینی

مروری بر 12 اثر شهید آیت ا... سیدمصطفی خمینی

آیت‌ا... سیدمصطفی خمینی، در نخستین روز آبان ماه سال 1356، در حالی که تنها 46 سال از عمر بابرکتش می‌گذشت و همراه با پدر بزرگوارش، ایام تبعید در نجف را می گذراند، به شهادت رسید.

پر بازدیدترین ها

No image

حکمت 139 نهج البلاغه : علمى، اخلاقى، اعتقادى

موضوع حکمت 139 نهج البلاغه درباره "علمى، اخلاقى، اعتقادى" است.
No image

آخرت گرایی و دنیا گریزی

No image

آداب معاشرت اجتماعی از نظر قرآن و اسلام

اینكه درمعاشرت چه معیارهایی را درنظر داشته باشیم تا معاشرت های ما انسان ساز و جامعه ساز باشد و ما را درمسیر اهداف و فلسفه آفرینش یاری رساند، موضوعی است كه درآیات دیگر قرآن به آن توجه داده شده است. در قرآن دست كم می توان هفت معیار و ملاك برای معاشرت های انسانی شناسایی كرد كه در اینجا به طور اجمال به آنها پرداخته می شود.
No image

خطبه 27 نهج البلاغه بخش 3 : مظلوميّت امام عليه السّلام، و علل شكست كوفيان

خطبه 27 نهج البلاغه بخش 3 به تشریح موضوع "مظلوميّت امام عليه السّلام، و علل شكست كوفيان" می پردازد.
Powered by TayaCMS