دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

سید عبدالکریم لاهیجی

No image
سید عبدالکریم لاهیجی

سید عبدالکریم لاهیجی

(حدود1225تا1235 - 1323قمری)

عنوان مقاله: آیینه ی عرفان

نویسنده: محمدتقی ادهم نژاد

فقیه فرزانه و عالم جلیل القدر و مدرس ربانی آیت الله حاج سید عبدالکریم لاهیجی از فقیهان و متفکرات نامدار و برجسته ی قرن 13 است که سالیان متمادی به عنوان یکی از برجسته ترین عالمان و مدرسان تهران در مدارس علمیه، بویژه مدرسه ی مروی تهران به تدریس و تربیت و پرورش طلّاب و فضلا اشتغال داشت و نیز در تهذیب نفس و صفای باطن و سیر و سلوک معنوی، صاحب مقامات والایی بود.

ولادت و زادگاه

متأسفانه از تاریخ ولادت و زمان هجرت از زادگاه، اجداد و مدت اقامت در نجف اشرف و تاریخ مراجعت به ایران و تاریخ ازدواج و تعداد فرزندان این عالم بزرگوار، در هیچ کتابی سخن به میان نیامده است، ولی وجود پاره ای شواهد و قرائن، مانند مطالعه ی زندگی استادان برجسته و معاصران و شاگردان وی و این که وی سالیان متمادی در جایگاه تدریس فقیه بزرگ حاج ملاعلی کنی تهرانی تدریس می کرد و شاگردان برجسته و نامداری از دانش بی کران وی بهره مند شده اند، می توان حدس زد که وی در بین سال های 1225 ـ 1235 قمری در شهر عالم پرور لاهیجان پای به عرصه ی حیات گذاشته است. بدون تردید زادگاه این عالم بزرگوار، لاهیجان است و نیز بخشی از تحصیلات وی در همین شهر به انجام رسیده است.

صاحب قصص العلماء در باب کرامات آقا محمدباقر بهبهانی، اسم پدر گرامی آیت الله سید عبدالکریم، مطلبی نقل کرده است. می گوید: خبر داد آن را به من عالم ثقه آقا سید عبدالکریم بن آقا سید زین العابدین لاهیجی که گفت که ما به عتبات عالیات تحصیل علم می نمودیم و در آخر زمان مرحوم آقا بهبهانی بوده و آقا به جهت کمال شیخوخیّت و این که معمر شده بود، قوای او را بسیار فتور و ضعف داده، از تدریس دست کشیده ولیکن آقا خود مجلس درسی داشت که شرح لمعه را سطحی می گفت و ما چند نفر از بابت تیمّن و تبرک به مجلس درس او می رفتیم.[1]

درباره موقعیت علمی شهر لاهیجان بی مناسبت نیست که سخنان مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای، دامت برکاته، را ذیلاً به عنوان تیمّن و تبرّک بیاوریم. معظّم له فرمودند: «شهر لاهیجان، در مقاطع خاصی از تاریخ، شخصیت های علمی عظیمی در ابعاد مختلف داشته، که متأسفانه حتی اکثر آنان برای مردم آن سامان نیزناشناخته مانده اند.».

حضرت آیت الله جوادی آملی نیز فرمودند: «استان گیلان در طول تاریخ مهد علم و عالم بوده و عالمان زیادی از این استان برخاسته اند که شاید بیش ترین عالمان آن استان، از شهر عالم پرور لاهیجان، همانند حکیم فیاض لاهیجی، بوده است.».[2]

سید عبدالکریم باید دوران مقدمات و سطح را در زادگاهش سپری کرده باشد. برخی از معاصران وی همانند آیت الله میرزا حبیب الله محقق رشتی که از مهم ترین شاگردان شیخ انصاری بوده اند نیز مقدمات و سطح علوم الهی را در لاهیجان سپری ساخته اند. در کتابخانه ی شخصی آیت الله زین العابدین قربانی، نماینده ی ولیّ فقیه در استان گیلان، کتاب خطی وجود دارد که نویسنده ی آن عالم ربانی آیت الله حاج سیّدمهدی کیسمی است. ایشان در ابتدای کتاب درباره چگونگی ورود پدرش آیت الله حاج سید احمد کیسمی (معاصران لاهیجی و محقق رشتی) به حوزه ی علیّمه ی لاهیجان می نویسد:

«هنگامی که پدرم وارد مدرسه ی علمیّه شعربافان لاهیجان شد، جمعی از افاضل برجسته و متقی در آن مدرسه مشغول تحصیل بودند، از آن جمله مرحوم آیت الله میرزا حبیب الله محقق رشتی است که بعدها جزء مراجع تقلید عالم تشیّع گردید.».[3]

تحصیلات

هر چند از تاریخ مهاجرت این عالم ربانی و از اساتید دوران مقدّمات و سطح وی در کتب تراجم و رجالی مطلبی به ثبت نرسیده است، ولی نام وی در شمار شاگردان برجسته ی شیخ الفقهاء و المجتهدین حاج شیخ مرتضی انصاری (متوفای 1281 قمری) به ثبت رسیده است.[4] وی همانند بسیاری از شاگردان شیخ انصاری از محضر پرفایده ی آن فقیه والامقام بهره مند گردید و خود نیز به مقام عالی اجتهاد نایل گردیده است.

سید عبدالکریم لاهیجی علاوه بر بهره مندشدن از درس فقه و اصول شیخ انصاری، به درس پرفایده و پربرکت عالم نامدار آیت الله سید حسین حسینی کوه کمره ای معروف به سید حسین ترک (متوفای 1299 قمری) شرکت جست و از وجود آن عالم ارزنده بهره مند گردید. فقیه والامقام شیخ انصاری مسایل احتیاطی خود را به سیدحسین کوه کمره ای ارجاع می داد. سیّد بعد از شیخ انصاری مرجعیت آذربایجان را برعهده داشت و در سال 1299 قمری در نجف رحلت کرد و در همان سرزمین پاک مدفون گردید.[5]

آیت الله سیّد عبدالکریم لاهیجی در زمان حیات اساتید برجسته ی خود، آیات عظام شیخ مرتضی انصاری و سیّد حسین تُرک کوه کمره ای به درجه ی اجتهاد نایل آمده است. از مدت اقامت وی در نجف اطلاعی در دست نیست، ولی آن چه مسلّم است، این است که وی در زمان حیات شیخ انصاری به تهران عزیمت کرد و در این شهر به طور دائمی اقامت کرد و به تدریس و اقامه ی جماعت و سایر وظایف شرعی اشتغال داشت.

اقامت در تهران

تاریخ ورود سید عبدالکریم لاهیجی[6] به تهران به طور دقیق مشخص نیست، ولی علت مهاجرت وی در زمان حیات استاد والامقامش شیخ انصاری از نجف به تهران این گونه بوده است: مؤلف محترم گنجینه ی دانشمندان حکایتی را نقل کرده اند که این جا به نقل آن می پردازیم:

«سیّد عبدالکریم لاهیجی از شاگردان طراز اول و بزرگ شیخنا الانصاری و علّامه سید حسین کوه کمره ای و غیر آن دو بود. بعد از وصول به مقام عالی علم واجتهاد وفقه و سداد، بدون تودیع و خداحافظی با استادش شیخ انصاری به تهران آمد و به طور ناشناس به دَرِ مغازه ی یکی از تجار خیر و پرهیزکار بازار، به نام مرحوم حاج ملّاحاجی، والد مبرور آیت الله حاج شیخ عباس حایری تهرانی می رود و به عنوان شاگردی مشغول کار می شود.

رفقای وی خدمت مرحوم شیخ مرتضی انصاری می روند و از عزیمت او به تهران خبر می دهند. مرحوم شیخ از این که او بدون ملاقات وی به ایران رفته، ناراحت می شود. فوراً نامه ای به علامه حاج ملّاعلی کنی تهرانی می نویسد و از مقامات علمی و ورع ایشان خبر می دهد و توصیه و تأکید می کند که حتماً او را بیابد و از وجودش تقدیر و استفاده کنند.

بعد از وصول نامه به مرحوم علّامه ملّاعلی کنی، او به انتظار آمدن سیّد عبدالکریم لاهیجی می نشیند و در صدد یافتن او می شود و عده ای از فضلا و غیره را مأمور می کند که در مدارس و یا مسافرخانه ها و غیره ایشان را پیدا کنند.

حدود شش ماه می گذرد و از او خبری نمی رسد. پس از شش ماه روزی مرحوم حاج ملّاحاجی مذکور به آقا سیدعبدالکریم می گوید: به منزل حجت الاسلام حاج ملّاعلی کنی برو و بگو چند استخاره کنند و جواب آن را فوراً بیاور.

آقای لاهیجی به منزل حاج ملّاعلی کنی می آید در موقعی که حاجی بالای منبر مشغول تدریس هستند و جمع کثیری از علما و فضلا تهران سرتا پا گوش به بیانات حاجی می دهند. پس مرحوم سیدعبدالکریم لاهیجی دم در نشسته و گوش به درس حاجی می دهد و ناگاه اشکالی به نظرش رسیده ایراد می کند.

بعضی می گویند: آقا سیّد ساکت شو این جا جای حرف زدن نیست.

مرحوم حاج ملّاعلی کنی می بیند اشکال وارد است. می فرماید: آقا ایرادش به موقع است. ما باید جوابی درست کنیم. مباحثه بین حاج ملّاعلی و آقا سیّد عبدالکریم ادامه پیدا می کند. حاجی، ناچار درس را تعطیل و فکر می کند این آقا باید شخص بزرگ و عالمی جلیل باشد. پس می گوید: آقا اهل کجا هستی؟ می گوید: لاهیجان. نام شما چیست؟ می گوید: سیّد عبدالکریم.

مرحوم حاجی متوجه می شود که گم شده خود را یافته است. فوراً از جا برخاسته و او را در آغوش می گیرد و معانقه می کند و به جای خود می نشاند و می گوید: آقا جان! نزدیک 6 ماه است که در انتظار شمایم و استفسار کامل از او می کند.

مرحوم حاج ملّاحاجی می بیند که شاگردش آقا سیّد عبدالکریم نیامد. تعجب می کند؛ زیرا، در این مدت سابقه نداشت او کاری را زود انجام ندهد. به گمان این که شاید منزل حاج ملّاعلی را پیدا نکرده یا اتفاق دیگر روی داده، خود به منزل مرحوم حاجی می آید و می بیند آقا سیّد عبدالکریم بالای دست حاجی نشسته است. ناراحت می شود و با خود می گوید: چه سیّد بی ادبی است که بالای دست حاجی نشسته است! پس اشاره به او می کند که بیا پایین، آن جا جای تو نیست.

مرحوم حاج ملّاعلی کنی[7] متوجه شده می گوید: حاج ملّا حاجی چی به آقا اشاره می کنی؟

او می گوید: چون بالا دست شما نشسته است. آخر او، شاگرد حجره ی من است.

مرحوم حاجی می فرمایند: حاج ملاحاجی! این آقا مخدوم من و سید من و آقای من است. حاج ملّاحاجی عذرخواهی می کند و دست آقا سید عبدالکریم و حاج ملّا علی را می بوسد و عقب کار خود می رود. مرحوم حاج ملا علی کنی بعداً دختر خود را به او تزویج کرده و تدریس مدرسه ی مروی را که آن روز مرکز حوزه ی علمیّه ی تهران بود و امامت جماعت آن جا را برعهده معظّم لّه می گذارد.

مرحوم آقا سیّد عبدالکریم بیش از 20 سال متصدی درس و امامت مسجد و مدرسه ی مروی بودند و صدها نفر از علمای بزرگ تهران از محضر وی استفاده و استغاثه کرده اند.».[8]

از این حکایت به خوبی روشن می شود که مرحوم آیت الله لاهیجی دچار فقر و فاقه و پریشانی بوده است. لذا به ایران عزیمت می کند و در تهران به صورت ناشناس مشغول کارگری و شاگردی می شوند.

تدریس و پرتو افشانی

سابقه ی تدریس این مجتهد پرآوازه، به دوران جوانی و زمانی که مشغول فراگیری مقدمات و سطح حوزه بود، باز می گردد. او پس از فتح قله های فقاهت نزد دانش وران حوزه ی نجف و کسب توان مندی های فوق العاده به ایران بازگشت. در این زمان، اشتهار علمی وی به مرتبه ای رسید که شرح حال نگاران او را یکی از آیات و مدرسین بزرگ در قرن 13 معرفی کرده اند و در وصفش نوشته اند:

«او از اعاظم علما و فقها و از جمله مدرسان محقق و اصحاب رأی و تدقیق بود و جامع معقول و منقول و در اصول و فروع تبحر داشت. وی حدود بیست و چند سال در سمت مدرس زبده ی مدارس تهران، بویژه مدرسه ی مروی مشغول تربیت و پرورش شاگردان برجسته بودند. برخی از شاگردان و تربیت یافتگان مکتب علمی آن بزرگوار عبارت اند از:

1 ـ علّامه شیخ آقا بزرگ تهرانی (مؤلف کتاب الذریعة)

آن بزرگوار در این باره می نویسد:

وی، بیست و چند سال در این سمت بود و در آن مدت عده ی زیادی از حوزه ی درسش برخاستند. من به خدمتش شرف یاب شدم و از علمش بهره گرفتم و در حلقات تدریسش حضور یافتم که شامل قسمتی از قوانین و فصول و ریاض و غیره می شد. این، قبل از تشرف من به نجف اشرف ما بین 1310 تا 1313 بود.[9]

2 ـ آیت الله حاج میرزا مهدی آشتیانی (متوفای 1372 قمری)

این فیلسوف بزرگ در سال 1306 قمری در خاندان علم و فضیلت متولد شد و علوم و معارف را در تهران در نزد بزرگانی همچون آقا سیّد عبدالکریم لاهیجی و شیخ فضل الله نوری و آخوند ملّا عبدالرّسول مازندرانی و آقا شیخ مسیح طالقانی و... تکمیل کرد و خود نیز در علومی مانند فقه، اصول، ریاضی، طب، علوم عقلی مقامی ممتاز داشت. آن بزرگوار به مدت 30 سال در مدرسه سپه سالار و سایر مدارس تهران تدریس داشت و اغلب به تدریس علوم عقلی اشتغال داشته اند و جمعی از برجستگان معاصر در علوم عقلی از شاگردان و تربیت یافتگان مکتب علمی آن بزرگوار به شمار می آیند.

وی در نهم شعبان 1372 قمری دار فانی را وداع و در جوار کریمه ی اهل بیت حضرت فاطمه معصومه، سلام الله علیها، به خاک سپرده شد.[10]

3 ـ آیت الله حاج شیخ محمدرضا تنکابنی (متوفای 1385 قمری)

وی در سال 1282 قمری در رامسر دیده به جهان گشود. پدر و مادرشان را در همان اوان طفولیت از دست دادند. تحت اشراف و سرپرستی عمّه های خود تحصیلات علوم دینی را در زادگاهش آغاز کردند و بعد از طیّ مراحلی، وارد نجف اشرف گردیدند و از محضر آیات عظام میرزا حبیب الله رشتی و حاج میرزا خلیل تهرانی و حاج آقا رضا همدانی و ملّا عبدالله مازندرانی و آخوند خراسانی بهره مند شدند.

با اخذ گواهی نامه های اجتهاد در سال 1319 قمری وارد تهران شدند و مشغول وظایف شرعی از قبیل تدریس و امامت جماعت و حل و فصل دعاوی و رسیدگی به سایر امور شرعی و عرفی و.. گردیدند.

وی شاگردان فراوانی را تربیت کردند.

مفتخر به دامادی سید عبدالکریم لاهیجی بودند. نیز در جایگاه امامت و تدریس استاد و ابوالزوجه خود، یعنی در مدرسه ی فیلسوف الدوله رشتی اشتغال ورزید.

مرحوم تنکابنی در سن 103 سالگی در سال 1385 قمری مطابق با 21 فروردین 1345 شمسی در تهران رحلت کردند.

پیکر پاکش بعد از تشیع باشکوهی به نجف اشرف منتقل شد و در وادی اسلام مدفون گردید.

وی پدر گرامی حضرات آقایان آیت الله شیخ ابوالقاسم فلسفی و حجت الاسلام حاج شیخ محمدتقی فلسفی واعظ شهیر و آیت الله میرزا علی فلسفی تنکابنی اند.[11]

4 ـ حضرت آیت الله حاج شیخ محمد حسین تنکابنی (متوفای 1367 قمری)

این عالم جلیل القدر در سال 1280 قمری در رامسر متولد شد. وی به اتفاق برادر کوچک ترش آیت الله حاج شیخ محمدرضا تنکابنی، مراحل تحصیلی خود را در زادگاهش آغاز و بعد از مدتی رهسپار نجف اشرف گردیده و از محضر درسی آیات عظام میرزای رشتی و آخوند خراسانی و حاج آقا رضا همدانی و سایر بزرگان نجف اشرف بهره های فراوانی بردند. آن گاه به تهران مهاجرت کرده و علاوه بر تلمّذ در نزد بزرگان تهران، همانند میرزا محمد حسن آشتیانی و میرزا عبدالکریم لاهیجی و... خود، نیز از مدرسان بزرگ حوزه ی علمیّه ی تهران به شمار می آمد.

حجت الاسلام فلسفی واعظ که داماد محترم آن بزرگوار بودند، درباره ی ایشان می گوید: «مرحوم عمویم آیت الله حاج شیخ محمدحسین تنکابنی، رضوان الله تعالی علیه، یکی از زهّاد و اوتاد زمان بودند. ایشان یکی از چهار نفر وکلای تام الاختیار مرحوم آیت الله العظمی آقا سیّد ابوالحسن اصفهانی در تهران به شمار می رفتند.

مرحوم عمویم در مسجد همت آباد در ابتدای خیابان خراسان نزدیک راه آهن سابق تهران ـ ری، امام جماعت بودند. منزل ایشان هم در اول همان خیابان خراسان بود.

آن مرحوم در مقام زهد و تقوا، معروف تر از سه نفر آقایان دیگر بود؛ یعنی، واقعاً مردی بسیار محتاط و منزه به شمار می رفت. به مرحوم عمویم وجوه زیادی ارجاع می شد. ایشان هم در مصرف آن، کمال دقت را داشت و مصارف زندگی شخصی ایشان از طریق نوشتن اسناد وکالت نامه و خرید و فروش و معاملات و وصیت نامه و... تأمین می شد. با حق الزّحمه آن، امرار معاش می کردند. این در حالی بود که در زمان رحلت آیت الله اصفهانی، ایشان چند هزار تومان وجوه شرعی را در اختیار داشتند.[12]

5 ـ حاج شیخ محمدحسین تنکابنی 9 شوال 1367 قمری برابر با یکشنبه 24 مرداد 1327 شمسی به رحمت خدا پیوست در جوار حضرت عبدالعظیم، علیهم السلام، به خاک سپرده شد.

6 ـ شیخ احمد آل آقا کرمانشاهی (متوفای 1379 قمری)

وی در سال 1291 قمری در تهران متولد شد و تحصیلات خود را در خدمت اساتید عصر سید عبدالکریم لاهیجی و ملّا محمد آملی و شیخ علی نوری و شیخ حسن نهاوندی و میرزا حسن کرمانشاهی و میرزا هاشم اشکوری و شیخ محمد قوچانی به پایان رسانید و خود نیز در مدرسه ی مروی و مدرسه ی سپهسالار تدریس می کرد.

7 ـ سیّد حسن رضوی قمی (متوفای 1352 قمری)

وی از علمای برجسته ساکن تهران بود. در حدود سال 1283 قمری در قم متولد شد. پس از آموختن مقدمّات به تهران رهسپار شد و از محضر علّامه سیّد عبدالکریم لاهیجی در حکمت و فلسفه بهره مند گردید آن گاه به نجف اشرف عزیمت و از محضر آیات آخوند خراسانی و شریعت اصفهانی استفاده ی شایان برد.

مجدداً به تهران مراجعت کرد و در مدرسه ی صدر، به تدریس فقه و اصول اشتغال ورزید.

وی در سه شنبه 9 ربیع الثانی 1352 قمری رحلت کرد. پیکر پاکش به قم منتقل شد و در یکی از حجرات صحن بزرگ دفن گردید.[13]

8 ـ میرزا حسن آشتیانی (متوفای 1370 قمری)

میرزا حسن فرزند میرزا ابراهیم معتمد السلطنه و نوه ی میرزا محمد قوام الدّوله آشتیانی ملقب به «وثوق الدوله» متخلّص به «ناصر» از نخست وزیران با فضل ایران بود.

وی در ربیع الاول 1292 قمری در تهران پا به عرصه ی گیتی نهاد.

ادبیات را در نزد میرزا محمد گلپایگانی و علوم نقلی را در نزد سیّد عبدالکریم لاهیجی و علوم عقلی را در نزد ملّا علی نوری و میرزا هاشم اشکوری در مدرسه ی مروی به پایان برد.

میرزا حسن در سال 1313 قمری به همراه پدر خود به ملاقات ناصرالدین شاه قاجار رفت و لقب «وثوق الدّوله» را از او دریافت داشت و منصب «استیفای آذربایجان» را بر عهده گرفت.

سایر مناصب سیاسی او عبارت است از: وزیر عدلیه 1327 قمری؛ وزیر عدلیه 1328قمری؛ وزیر داخله 1329قمری؛ وزیر خارجه 1329قمری؛ وزیر دادگستری 1345قمری؛ ریاست فرهنگستان ایران 1314شمسی؛ نمایندگانی مجلس شورای ملی در دوره ی اول، دوم، ششم، هفتم. وی در سال 1370ق، بهمن 1329 شمسی در تهران درگذشت و پیکرش در قم دفن گردید.[14]

9 ـ شیخ محمدکاظم صادقی (متوفای 1385 قمری)

وی فقیهی جلیل القدر و جامع کمالات معنوی در معقول و منقول و صاحب اطلاعات وسیع در تفسیر و تاریخ و کلام بود. بعد از تحصیلات ابتدایی در زادگاهش فومن به تهران عزیمت کرد. سطوح عالی فقه و اصول و حکمت و کلام و ریاضی را نزد بزرگانی چون میرزای جلوه و آقا سید عبدالکریم لاهیجی و میرزا هاشم اشکوری و... آموخت سپس به نجف اشرف رفت و از محاضر بزرگانی مانند نایینی و عراقی و اصفهانی فیض وافر برد و با اجازات اجتهاد به زادگاهش برگشت.

علاوه بر تدریس به خدمات دینی و اجتماعی پرداخت و در سال 1385 قمری رحلت و در حریم مقدس حضرت ثامن الائمه، علیه السلام، دفن گردید.[15]

10 ـ شیخ عباس لاهیجی (متوفای بعد 1310 قمری)

11 ـ سید صادق تنکابنی (متوفای 1332 قمری)[16]

12 ـ سید مهدی تنکابنی فرزند ارشد سید صادق تنکابنی که به گفته ی علامه طهرانی از بزرگان فضلا بود و قبل از پدر، وفات کرد.

13 ـ محمد حسین قزوینی تهرانی

14 ـ آیت الله حاج شیخ مهدی مازندرانی (متوفای 1378 قمری)

این عالم جلیل القدر در سال 1301 قمری در بابل متولد شد و مقدّمات علوم دینی را در زادگاهش فرا گرفت.آن گاه راهی تهران شد و در مدرسه ی صدر مستقر گردید. از محضر اساتید بزرگ تهران استفاده برد.

آن جناب، اصول را نزد آیه الله سیّد عبدالکریم لاهیجی و فقه را نزد شهید بزرگوار شیخ فضل الله نوری و فلسفه را نزد حضرات میرزا حسن کرمانشاهی و میرزا هاشم اشکوری و میر شهاب الدین شیرازی، به خوبی فرا گرفت.

به همراه تحصیل به تدریس پرداخت و شاگردان برجسته ای را در دامن پرمهر خویش پرورش دادند.

عمری را با قناعت و فقر و نداری و توکل بر خدا سپری ساخت. کرسی تدریس ایشان در حوزه ی علمیه ی قم از بزرگ ترین و پرجمعیت ترین کرسی تدریس به شمار می رفت. وی هم چنین از مریدان دل باخته ی استاد بزرگوارش شیخ فضل الله نوری بودند و همواره بر مصایب وارده بر آن استاد والامقام، اشک می ریختند.

این روحانی پارسا در 10 جمادی الثانی 1378 قمری در سجده ی دوم از رکعت دوم نماز عصر، جان به جان آفرین تسلیم کرد و پیکرش باشکوهی خاص تشییع و بعد از اقامه ی نماز از سوی آیت الله العظمی بروجردی، در قبرستان شیخان به خاک سپرده شد.[17]

15 ـ آیت الله حاج شیخ باقر معزّالدوله تهرانی (متوفای 1320 قمری)

حاج شیخ باقر فرزند محمد رفیع طهرانی عالمی بزرگوار و از اعاظم و افاضل دانشمندان و مدرّسان تهران بود. در حدود سال 1269 قمری در تهران متولد شد. پس از طیّ مقدّمات و سطوح، از اکابر زمان مانند میرزا محمد حسن آشتیانی و سیّد عبدالکریم لاهیجی و دیگران استفاده کرد تا به مقام منیع اجتهاد و فقاهت نایل شد.

در مدرسه ی مروی به تدریس پرداخت و جمعی از فضلا از خرمن دانش و ادبش بهره مند شدند.

در تهران به وظایف شرعی و خدمات دینی و ترویج احکام دین و تربیت و پرورش طلاب پرداختند.

در سال 1330 قمری رحلت کرد و در جوار مقبره ی استادش علّامۀ لاهیجی دفن گردید.[18]

16ـ آیت الله حاج شیخ احمد خندق آبادی

وی فرزند حاج ملّا محمد کاشانی، الاصل و از اجلّه ی دانشمندان و علما تهران و سرسلسله ی خندق آبادی های تهران است. از رجال علم و دانش و مراجع نامدار زمان خود بود. امضا و قضاوت هایش مورد قبول ملت و دولت و دوائر قضایی بود. وی از برجسته ترین شاگردان مرحوم لاهیجی بود. قبرش نیز در جوار قبر استادش قرار دارد.[19]

17 ـ آیت الله حاج آغا بزرگ هفت تنی

وی در تهران متولّد شد. تحصیلات خود را در نزد آیات شیخ فضل الله نوری و سیّد عبدالکریم لاهیجی و ملّاعبدالرسول تهرانی به پایان رسانید. خود از اکابر علمای تهران بود. چون در محلّه ی هفت تن در انتهای بازار مسگرهای تهران، منزل داشت، معروف به «هفت تنی» گردید.

این عالم بزرگوار و عالم زاهد ربانی از ائمه ی جماعت مسجد جامع طهران و مقام علم و عمل والایی داشت.[20]

18 ـ آیت الله حاج سیّد محمّدتقی تهرانی (متوفای 1349قمری)

فرزند عالم ربانی حاج سیّد عزیزالله حسینی تهرانی است. عالمی فاضل و صالحی متقی و از شاگردان علّامه لاهیجی در مدرسه ی مروی بود. آن بزرگوار سیّد جلیل القدر و النفس و رقیق القلب و کثیر البکاء و علاقه ی وافری به احیای شب های جمعه و قرائت دعای شریف کمیل و حال معنوی خاصّی داشت.

وی در سال 1349 قمری رحلت کرد و در جوار حضرت عبدالعظیم حسنی دفن گردید.[21]

19 ـ سیّد محمد فرزند علّامه سیّد ریحان الله کشفی دارایی بروجردی

در سال 1292 قمری در بروجرد متولد شد. درکودکی به همراه والدش به تهران آمد. سطوح فقه و حکمت را در نزد سید عبدالکریم لاهیجی استفاده کرد و به وظایف دینی اشتغال ورزید تا این که در سال 1353 قمری رحلت کرد و در حریم پاک عبدالعظیم حسنی، علیه السلام، دفن گردید.[22]

20 ـ میرزا جعفر آشتیانی برادرزاده و داماد آیت الله سید محمد حسن آشتیانی رهبر نهضت مشروطیت[23]

21 ـ حاج شیخ مرتضی زاهد «حمام گلشنی» (متوفای 1372 قمری)

شیخ مرتضی زاهد در سال 1247 شمسی در تهران متولد شد. درس های خود را در مدرسه ی مروی و نزد فضلای تهران به اتمام رسانید. مهم ترین اساتید تأثیرگذار وی عبارت اند از: سید عبدالکریم لاهیجی و شیخ فضل الله نوری.

این عالم بزرگوار همه ی عمر شریف خود را به وعظ و ارشاد و هدایت مردم تهران، به تهذیب و تزکیه نفس سپری ساخت.

کرامات زیادی را به وی نسبت می دهند و در سیر و سلوک و مراحل والای عرفانی، موقعیت ممتازی داشت. به عقیده ی حجت الاسلام شیخ محمدعلی جاودان، از نوادگان آن مرحوم، مرحوم شیخ مرتضی زاهد، سالیان متمادی علاوه بر فراگیری علوم رسمی حوزوی، از مقامات والای عرفانی استادش سید عبدالکریم لاهیجی بهره ها برده است. به عبارت روشن تر این دو بزرگوار رابطه ای معنوی و سلوکی نیز باهم داشته اند.

شیخ محمدعلی جاودان می گوید:

«اصولاً بزرگان اهل معرفت و کمال تهران، آقای لاهیجی را بسیار بزرگ می شمردند و نهایت ارادت را به ایشان داشتند. بعضی از ثقات و علما، آن بزرگوار را از متشرفین خدمت حضرت ولی عصر، عجل الله تعالی فرجه الشریف، می دانستند. مرحوم زاهد با همه سجایای علمی و اخلاقی، خودش را فقط یک واعظ و روضه خوان ساده می دانست و از هر گونه فضل و دانشی به شدت پرهیز می کرده است. حتی منبرها و روضه هایش را هم از روی کتاب برای مردم می خواند.

شیخ مرتضی زاهد در سال 1331 شمسی برابر با 1372 قمری در تهران دارفانی را وداع گفت. پیکر پاکش به کربلا منتقل شد و در صحن مطهر قمر بنی هاشم علیه السلام، به خاک سپرده شد.[24]

22 ـ حاج شیخ علی اصغر هزار جریبی مازندرانی

معاصران

مناسبت است که به نام برخی از عالمان نامدار معاصر دوران آیت الله سیّد عبدالکریم لاهیجی نیز اشاره شود:

میرزا حبیب الله رشتی (متوفای 1312 قمری)

1 ـ میرزا محمد حسن شیرازی (متوفای 1312 قمری)

2 ـ حاج ملّا علی کنی تهرانی استاد و ابوالزوجه وی ( متوفای 1306 قمری)

3 ـ حکیم ملّا علی مدرّس زنوزی (متوفای 1307 قمری)

4 ـ حکیم میرزا ابوالحسن جلوه ( 1314 قمری)

5 ـ ملّامحمد معروف به فاضل ایروانی (متوفای 1306 قمری)

6 ـ ملامحمد جعفر مجتهد تهرانی (متوفای 1313 قمری)

7 ـ میرزا محمدحسن آشتیانی (متوفای 1319 قمری)

8 ـ حاج ملّا محمد اشرفی مازندرانی (متوفای 1315قمری)

9 ـ سیّد جمال الدّین اسدآبادی (متوفای 1314 قمری)

10 ـ میرزا محمدحسن آشتیانی (متوفای 1319قمری)

11 ـ محدّث عالی مقام میرزا حسین نوری مازندرانی (متوفای 1320 قمری)

12 ـ شیخ محمد طه نجف (1323 قمری)

13 ـ ملامحمد فاضل شربیانی (متوفای 1322 قمری)

14 ـ حاج شیخ محمدحسن مامقانی (1323قمری)

15 ـ حاج آقا رضا همدانی (1322 قمری)

16 ـ ملا علی نهاوندی (متوفای 1322قمری)

17 ـ شیخ حسنعلی نخودکی

18 ـ شیخ فضل الله نوری (1327قمری)

19 ـ حکیم میرزا هاشم اشکوری (1330 قمری)

20 ـ آخوند خراسانی (1329قمری)

21 ـ حاج میرزا حسین خلیلی تهرانی (1326قمری)

22 ـ ملّا عبدالله مازندرانی (1330 قمری)[25]

تألیفات

آن مرد بزرگ، تمام اوقات خویش را به خدمت دین مصروف داشت. او به غیر از تدریس و تهذیب نفس، منبر و اقامه ی جماعت، بر اغلب کتاب های درسی فقه و اصول و حکمت، به صورت عالمانه و حکیمانه، حاشیه و تعلیقه ای نوشته اند:

1 ـ حاشیه بر الفصول الغرویۀ فی الاصول الفقهیّة

مرحوم شیخ محمد حسین حائری (متوفای 1254 قمری) با پدید آوردن این کتاب که از مهم ترین کتاب های مطرح در عرصه ی اصول فقه است، نام خود را جاودانه ساخت و مشهور به «صاحب فصول» گردید. در نیمه ی اول سده ی دوازدهم هجری، سه کتاب اصولی مهم نگارش یافت: 1 ـ هدایة المسترشدین شیخ محمد تقی اصفهانی؛ 2 ـ قوانین الاصول شیخ ابوالقاسم قمی (میرزای قمی)؛ 3 ـ الفصول (شیخ محمد حسین حائری).

این اثر علمی که از سال 1232 قمری انتشار یافت، مورد عنایت دانش پژوهان علم اصول قرار گرفته و حواشی و تعلیقه های زیادی بر آن نوشته شده است. شیخ آقا بزرگ به پاره ای از آن ها اشاره می کند. یکی از آن حواشی، الحاشیه سید عبدالکریم لاهیجی است.[26]

آن بزرگوار می گوید: «من حاشیه بر این کتاب را از اول تا مبحث دلالات نوشتم که به حدود هزار بیت می رسید. اگر همه را می نوشتم زائد بر 20 هزار بیت می شد.».

2 ـ حاشیه بر قوانین الاصول میرزای قمی

3 ـ حاشیه بر ریاض المسائل سیّد علی طباطبایی

4 ـ حاشیه بر کتاب الروضة البهیّة شهید

اقامه جماعت

آیت الله سید عبدالکریم لاهیجی در مسجد فیلسوف الدوله اقامه جماعت می کردند، مرحوم فیلسوف الدّوله رشتی، طبیب دربار قاجاریه بود. در تهران مدرسه ای را تأسیس کرد که مسجد و حجراتی داشت. اکنون نیز این مسجد و مدرسه باقی و برقرار مانده و به نام «مدرسه ی فیلسوف» معروف است.

مرحوم آیت الله آقا سید عبدالکریم لاهیجی در آن مسجد امامت داشت و تدریس می کرد.

بعد از رحلت آن بزرگوار، امامت و تدریس آن مکان شریف به داماد بزرگوارش آیت الله شیخ محمدرضا تنکابنی واگذار شد. اشتغال ایشان سال ها تداوم داشت. منزلی که به ایشان دادند، موقوفات مدرسه ی فیلسوف الدوله بود که به عنوان حق التدریس، مجاناً برای سکونت آن بزرگوار قرار داشت.»[27]

ضمناً سیّد عبدالکریم لاهیجی نیز در مدرسه ی مروی اقامه ی جماعت می کردند که عالمان بزرگ و جمعیّت فراوانی برای شرکت در این نماز جمع می شدند. حیاط و حتّی پشت بام مدرسه نیز مملوّ از جمعیت نمازگزار می شد.

جریانی از دوری معظّم له از امامت جماعت در اثر تقوای شدید و خداترسی، بدین گونه نقل گردید:

روزی در اثنای نماز ظهر و عصر یکی از نمازگزاران از معظّم له درخواست استخاره ای می کند. وی بعد از گشودن قرآن کریم وقتی برگشت که جواب استخاره شخص را بدهد، مشاهده می کند که جمعیت زیادی در صحن و پشت بام اجتماع و نمازشان را به وی اقتدا کرده اند. مرحوم سید وقتی این اجتماع عظیم نمازگزار را مشاهده می کند، در خود احساس شادی و تولید فرحی می کند. به محض چنین احساسی، بلافاصله بلند می شود و می گویند: من امروز نمی توانم نماز عصر را بخوانم.

آن گاه در جواب سوال افرادی که جویای علّت ترک نماز عصر شدند، فرموده بودند: من برای امامت اهلیّت ندارم.[28]

نظیر چنین جریانی را برای مرحوم محدّث قمی در صحن مسجد گوهرشاد نقل نموده اند.[29]

رحلت

آیت الله سیّد عبدالکریم لاهیجی در سال 1322 قمری برای زیارت عتبات عالیات به عراق مشرّف شد. بعد از چند ماهی به تهران مراجعت کردند. به فاصله ی کوتاهی در سال 1323 هجری قمری دار فانی را وداع گفت. حجت الاسلام حاج شیخ محمدعلی جاودان در این باره می گوید:

خانه ی مرحوم لاهیجی در همین کوچه و محلّه ی ما بوده است. خانه ای که بعدها، محل سکونت داماد مرحوم لاهیجی، آیت الله حاج شیخ محمدرضا تنکابنی، از علمای بسیار پرهیزکار تهران، بود. هنوز آثاری از این خانه باقی است.

«ما یک عمّه خانمی داشتیم که بزرگ ترین فرزند آقا شیخ مرتضی بود. این عمّه خانم، خانمی بسیار صالح و عابد و خلیق بود، بخصوص ایشان بر حضرت حسین، علیه السلام، بسیار گریه می کرد و اشک می ریخت. عمّه خانم ما نقل می کرد که روزی خدمت کار مرحوم آقا سید عبدالکریم با عجله و اضطراب و سراسیمه، به دنبال آقا شیخ مرتضی آمد. آقا به سرعت لباس های خود را پوشید و با او به منزل آقای لاهیجی رفت.

ما منتظر ماندیم و بعد از ساعتی، آقا به خانه بازگشت. آقا می فرمود: آیت الله لاهیجی در بستر بیماری افتاده بود و خیلی ضعیف و ناتوان شده بود و به سختی می توانست از جایش بلند شود و بر روی پاهایش بنشیند، اما در آخرین لحظات، بلند شدند و بر روی پا ایستادند سپس شروع به سلام دادن به حضرت معصومه، سلام الله علیها، کردند. ابتدا از حضرت پیامبر اکرم، صلی الله علیه وآله، شروع کردند و بعد حضرت امیرالمؤمنین، علیه السلام، و حضرت فاطمه، سلام الله علیها، و همین طور یکی یکی به تمام ائمه اطهار تا حضرت بقیّة الله الاعظم، علیهم السّلام، دادند و بعد دوباره در جای خود دراز کشیدند و بلافاصله روح پاک و شریفش از بدن بیرون رفت و به سوی جوار حق شتافت.».[30]

پیکر پاکش بعد از تشیع با شکوهی در قبرستان چهارده معصوم واقع در اوایل جاده ی شاه عبدالعظیم تهران [نزدیک میدان شوش] دفن شد. به واسطه ی کرامت و جلالت شأن و مقام او، علمای بزرگ دیگری همانند آیت الله حاج شیخ احمد خندق آبادی و آیت الله حاج باقر معزّ الدوله ای و ده ها نفر دیگر را بنابر وصیت شان، جنب مرقد مطهرش دفن کردند.[31] مرحوم شیخ محمد شریف رازی مطلب جالبی از حضرت ولیّ عصر، عجل الله تعالی فرجه الشریف، بر سر مزار وی را این گونه می نویسد:

جناب حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ محمود یاسری تهرانی در روز چهارشنبه 23 محرم 1394 قمری حکایت کرد برای این مؤلف که مرحوم حجت الاسلام حاج شیخ مرتضی زاهد (حمام گلشنی) فرمود: خدمت آقای آقا سیّد کریم محمدی که از متشرفان خدمت حضرت بود، رسیدم. فرمود: سید کریم بیا برویم به زیات جدم حضرت رضا، علیه السلام. پس چند قدم برداشته و خود را در صحن حضرت رضا، علیه السلام، دیدم پس به حرم مشرف شدم و زیارت کردم. با همان کیفیت به تهران آمدیم.

حضرت فرمود: بیا برویم به زیارت قبر سیّد عبدالکریم لاهیجی. پس تا به قبر سیّد رسیدیم، دیدم آقا سیّد عبدالکریم از قبر بیرون آمد و به استقبال حضرت ولی عصر امام زمان، روحی له الفداء، شتافت و پس از عرض ارادت و اخلاص به من فرمود: آقاسیّد کریم، سلام مرا به حاج شیخ مرتضی زاهد برسان و بگو: شرط رفاقت همین است که مرا یاد نکنی و به دیدن من نیایی؟

حضرت ولّی عصر، عجل الله تعالی فرجه، فرمود: آقاسید عبدالکریم! حاج شیخ مرتضی را معذور دار. چون گرفتار و مریض احوال است و نمی تواند بیاید. من به جای او به دیدن تو خواهم آمد.

نویسنده ی کتاب گنجینه ی دانشمندان می افزاید: تعجّب نکنید عزیزان من از این حکایت و استبعاد و انکار نکنید. اوّلا، مقام مومن حقیقی و متقی واقعی و عالم ربّانی و سیّد صالح، مانند آیت الله آقا سیّد عبدالکریم لاهیجی، بالاتر از این ها است. امام صادق،علیه السلام، فرمود: «اگر به درختی که ریشه ی آن در اعماق زمین فرو رفته است، فرمان دهد، اطاعت او کند» و ثانیاً، قدم مبارک همایونی حضرت ولیّ عصر حجة بن الحسن المهدی، عجل الله تعالی فرجه الشریف، این اثر را دارد که به تن مرده جان می دهد، چنان که گفته شده:

همچون مسیح جان به تن مردگان دمدگر

بـگذرد نـسیم سـحرگـه ز کـوی تـو[32]


[1]. قصص العلماء، میرزا محمد تنکابنی، ص 206.

[2]. خورشید تابان، تألیف نگارنده، ص 21.

[3]. همان به نقل از پیام حوزه (نشریه ی شورای عالی حوزه ی علمیه ی قم)، شماره 14.

[4]. زندگانی و شخصیّت شیخ انصاری، مرتضی انصاری، ص 390، کنگره شیخ اعظم انصاری، قم، باقری پاییز 1373.

[5]. اعیان الشّیعه، ج 6، ص 146؛ ریحانه الادب، ج 5، ص 105؛زندگانی و شخصیت شیخ انصاری، ص 296.

[6]. صاحب نجوم السماء در جلد اول کتابش از وی به سیّد عبدالکریم طهرانی تعبیر کرده است که قطعاً اشتباه است.

[7]. شرح حال آیت الله حاج ملّاعلی کنی تهرانی در گنجینه ی دانشمندان، ج 3، ص 627. 633 آمده است.

[8]. گنجینه ی دانشمندان، محمدشریف رازی، ج 6؛
ص 62.

[9]. شیخ آٔقا بزرگ تهرانی، محمدرضا حکیمی، ص 5، دفتر نشر فرهنگ اسلامی.

[10]. شرح حال مرحوم میرزا مهدی آشتیانی، در ستارگان حرم، دفتر 9 به تفصیل آمده است.

[11]. خاطرات و مبارزات حجت الاسلام فلسفی، ص 40 – 26 با تلخیص، گنجینه ی دانشمندان، ج 4، ص 406.

[12]. همان، ص 41. 44.

[13]. گنجینه ی دانشمندان، ج 1، ص 136.

[14]. تربت پاکان قم، ج1، ص 572.

[15]. دانشوران و دولتمردان گیل و دیلم، صادق احسان بخش، ص 359.

[16]. بزرگان تنکابن محمد سمامی حائری، ص 122، انتشارات کتابخانه آیت الله مرعشی قم، 1414قمری.

[17]. برای آگاهی بیشتر از خدمات و زندگانی آیه الله شیخ مهدی مازندرانی به کتاب «خورشید حکمت» رمضان قلی زاده رجوع شود.

[18]. اختران فروزان ری و طهران یا تذکر المقابر محمد شریف رازی، ص 414.

[19]. همان، 413.

[20]. همان، ص 330.

[21]. همان، ص 74.

[22]. همان، ص 164.

[23]. دانشمندان و مشاهیر مدفون در حرم رضوی به کوشش علیرضا، هزار جلد اول، ص 286.

[24]. شرح حال شیخ مرتضی زاهد و سجایای علمی و اخلاقی وی، در کتابی تحت عنوان «شیخ مرتضای زاهد» از سوی محمد حسن سیف اللهی و با مقدمه آیت الله رضا استادی توسط انتشارات مسجد جمکران در زمستان 1382 تدوین شده است.

[25]. شرح حال اغلب فرزانگان معاصر آیت الله سید عبدالکریم لاهیجی در مجموعه 8 جلدی گلشن ابرار آمده است.

[26]. الذّریعه، ج 4، ص 161.

[27]. خاطرات و مبارزات حجت الاسلام فلسفی،
ص 32.

[28]. این مطلب را عارف بصیر مرحوم آیت الله حاج شیخ جعفر شمس گیلانی برای این نویسنده در سال 1380 شمسی نقل فرمودند.

[29]. مفاخر اسلام، علی دوانی، جلد 11، ص 360.

[30]. کتاب شیخ مرتضای زاه، ص 214.

[31]. شرح حال آیه الله سیّد عبدالکریم لاهیجی در منابع ذیل آمده است: نقباء البشر، علّامه طهرانی، ج 3، ص 1153؛؛اعیان الشّیعه، سید محسن جبل عاملی، ج 8، ص 43؛ گنجینه ی دانشمندان، ج 6، ص 64؛ اختران فروزان ری و طهران، ص 408؛ زندگانی و شخصیت شیخ انصاری، ص 390؛ پیشینه ی تاریخی و فرهنگی لاهیجان و بزرگان، محمد علی قربانی، ص 645؛ دانشوران ودولتمردان گیل و دیلم صادق، احسان بخش،
ص 614.

[32]. گنجینه ی دانشمندان، ج 6، ص 65؛ کرامات صالحین محمد شریف رازی، ص 120؛ معارف الرجال، محمد حرزالدین، ج 2، ص 49؛ نجوم السّماء، میرزا محمدمهدی کشمیری، ج1، ص 280.

منبع:فرهیختگان تمدن شیعه

مشخصات فردی

نام سید عبدالکریم
نام خانوادگی لاهیجی
نام پدر آقا سید زین العابدین لاهیجی
نام معروف سید عبدالکریم لاهیجی
مکان تولد ایران،گیلان،لاهیجان
تاریخ فوت (شمسی) 1284
تاریخ فوت (قمری) 1323
مکان فوت ایران،تهران
مکان دفن ایران،تهران

استادان

حکایات

No image

اقامت در تهران

No image

اقامه جماعت

No image

رحلت

مطلب مکمل

کتاب گلشن ابرار - جلد نهم

کتاب گلشن ابرار - جلد نهم

این جلد زندگی اسوه های علم و عمل از کوشیار دیلمی تا سید محمد بحرالعلوم را مورد کنکاش قرار داده است.

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.

پر بازدیدترین ها

راههای رسیدن به آرامش روانی از نگاه قرآن

راههای رسیدن به آرامش روانی از نگاه قرآن

قرآن کریم که بزرگترین معجزه پیامبراکرم(ص) است و تمام آنچه را که بشر برای هدایت نیاز داشته ودر آن آمده است، کاملترین نسخه برای آرامش روح است.
تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان ʆ) نقش امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در فتح ایران

تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان (6) نقش امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در فتح ایران

این نوشتار در نقد سلسله مقالاتی است که فتح ایران توسط اعراب مسلمان را یکی از مقاطع تلخ تاریخ معرفی نموده‌اند.
Powered by TayaCMS