پرونده اعمال انسان

ما از شكل و كيفيت پرونده خود كه در قرآن كريم مطرح شده و مربوط به دنيا و آخرت ما است، خبر نداريم. اين پرونده در دنيا ثبت و نوشته مى شود و بعد از تكميل، براساس اين پرونده، در آخرت با ما معامله مى كنند. اما اين پرونده به چه شكل و چه صورت است؟ پرونده معنوى است يا مادى؟ نمى دانيم. فقط از طريق قرآن خبر داريم كه فرشتگانى هستند كه قرآن از آن ها به «كرام الكاتبين».[1] تعبير مى كند؛ نويسندگان بزرگوارى كه از كار ما آگاهى دارند:«يَعْلَمُونَ مَا تَفْعَلُونَ».[2] همه چيز شما را مى فهمند و مى دانند. اينان در صفحات اين پرونده، دانسته ها و آگاهى هاى خود را نسبت به حركات، اعمال، اخلاق و حالات ما ثبت مى كنند. نگاه هاى چشم و معنى آن را، شنيده ها، گفته ها، اشارات ابرو، پلك زدن هايى كه به چه معنايى زده شده، همه را ثبت مى كنند.

شكل و صورت اين ثبت كردن براى ما معلوم نيست، ولى آنچه كه در قرآن مجيد مطرح است، آثار، وزن، سبك و سنگينى اين پرونده است. از سوره هايى كه در اين زمينه نازل شده، سوره مباركه «القارعه» است. سوره اى كه در مكه نازل شده و تعداد آياتش كم است. خداوند متعال در اين سوره از سبكى و سنگينى پرونده ها خبر مى دهد، البته علت آن را نمى گويد، ولى در آيات ديگر و روايات، علت اين سبك و سنگينى پرونده ها را مفصّل بيان كرده اند.

آنچه كه بر عهده ماست، اين است كه اين آيات و روايات را باور كنيم و براساس اين باور حركت كنيم؛ چون اگر باور نكنيم و نپذيريم، ضررى به خدا و پرونده و نويسندگان آن نمى زند. آن ها همه بر سر جاى خود هستند و كار خود را انجام مى دهند. ناباروان، بعد از اينكه وارد قيامت مى شوند، باور مى كنند، اما اين باور فايده اى ندارد.اگر كسى در دنيا خورشيد را باور نكند، باور او چه ضررى به خورشيد مى زند؟
خورشيد هست و طلوع و غروب مى كند و آثارش را نيز دارد. يا كسى مى گويد: من مكه را نديده ام، باور نمى كنم كه شهرى به نام مكه هست، با اين باور نكردن، آيا شهرى به نام مكه نيست مى شود؟ خيلى چيزها در عالم طبيعت هست كه به چشم نمى آيند، ولى علم آن را ثابت كرده است، چه من باور كنم، چه نكنم. البته بهتر است كه ما ارزش هاى معنوى را كه در قرآن و رواياتِ هماهنگ با قرآن هست، قبول كنيم، والا ضرر مى كنيم.

پرونده هاى سبك و سنگين قيامتى

ببينيم پرونده سبك و سنگين در اين سوره چگونه بيان شده و چيست؟

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ* الْقَارِعَةُ* مَا الْقَارِعَةُ* وَ مَآ أَدْرَئكَ مَا الْقَارِعَةُ* يَوْمَ يَكُونُ النَّاسُ كَالْفَرَاشِ الْمَبْثُوثِ* وَ تَكُونُ الْجِبَالُ كَالْعِهْنِ الْمَنفُوشِ* فَأَمَّا مَن ثَقُلَتْ مَوَ زِينُهُ* فَهُوَ فِى عِيشَةٍ رَّاضِيَةٍ* وَ أَمَّا مَنْ خَفَّتْ مَوَ زِينُهُ* فَأُمُّهُ هَاوِيَةٌ* وَ مَآ أَدْرَيكَ مَاهِيَهْ* نَارٌ حَامِيَةُ».[3]

«قرع» يعنى كوبنده؛ يعنى اى حبيب من! نمى دانى اين كوبنده، چه كوبنده اى است و چگونه مى كوبد؟ چه پتكى است كه بر سر جهان مى زنم و همه چيز را با يك بار كوبيدن به هم مى ريزم؛ تمام كهكشان ها، سحابى، كوه ها و دره ها، همه خراب مى شوند. خورشيدها، ماه ها، ستارگان همه خاموش و نابود مى شوند. كوه ها مانند پنبه حلّاجى شده مى شوند. درياها خشك و تبديل به آتش برافروخته مى شوند.معناى آن كوبنده، اين است.آن روزِ كوبيدن كه كوبنده مى كوبد و همه را در هم مى ريزد، تمام مردم مانند پروانه هايى كه دور شمع، ديوانه وار مى چرخند و اين در و آن در مى زنند شده، نمى دانند چه خبر شده و چه مى خواهد بشود. كوه هاى سر به فلك كشيده مانند پنبه رنگين حلاجى شده پودر مى شوند. ببينيد كه قدرت اين كوبندگانى تا چه مقدار است.

كسى كه جنس مورد وزنش، اعمالش باشد، او قيمتى است. سنگين به معناى قيمتى بودن است، نه سنگين جِرمى. «ثقل» يعنى ترازوى آن هايى كه اعمالشان وزن و قيمت دارد. در آن روزگار كوبندگى كه مردم مانند پروانه هاى دور شمع پخش هستند و ديوانه وار نگاه مى كنند، كسانى كه پرونده سنگينى دارند، در زندگى خوشى هستند. آن هايى كه پرونده هايشان سبك، بى ارزش و بى قيمت است، قابليت خريد خدا را ندارند.

تشبیه قیامت به معامله اعمال مؤمن

در سوره توبه، پروردگار قيامت را به بازار تشبيه و خودش را خريدار معرفى مى كند. فقط مردم مؤمن را فروشندگانِ در قيامت مى داند؛ چون فقط آن ها جنس قابل فروش به خدا را دارند، كافر و منافق كه چيزى ندارد تا بفروشد. اين ها در دنيا هر چه داشتند، خوردند و مصرف كردند و لخت و عريان به قيامت رفتند و چيزى ندارند كه در قيامت ارائه كنند. در قيامت، جنس قابل ارائه از مؤمن است؛ چون مؤمن در دنيا توانسته جنسى را فراهم كند كه در قيامت به خدا بفروشد.خداوند خودش را مشترى و خريدار حساب كرده و فروشنده را شما مردم مؤمن و جنس مورد خريد را اعمال و زحمات شما مى داند. قرآن مى گويد: «إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنفُسَهُمْ وَ أَمْوَ لَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ».[4]

امام صادق(عليه السلام) مى فرمايد:هر كجا در قرآن لفظ مؤمن هست؛ يعنى شيعيان اميرالمؤمنين(عليه السلام). شما كه حضرت على(عليه السلام) را به امارت و ولايت قبول داريد، و امير شما است. نگفتند:
اميرالناس؛ چون مسيحى ها و يهودى ها كه ايشان را قبول ندارند. غير شيعه نيز او را به عنوان اميرالمؤمنين قبول ندارند؛ آن ها مى گويند: حضرت على بن ابى طالب «كرّم الله وجهه» يا «رضى الله عنه»؛ آن ها حتى حاضر نيستند كه به اميرالمؤمنين سلام بدهند. شما هستيد كه اميرالمؤمنين را بعد از پيغمبر(صلى الله عليه و آله) به عنوان امام واجب الاطاعه قبول داريد و حرف پيغمبر(صلى الله عليه و آله) را گوش داديد كه گفت: بعد از من، على(عليه السلام) ولىّ شما است، شما نيز قبول كرديد؛ زيرا حرف پيغمبر(صلى الله عليه و آله) حرف خداست، پس مؤمن شما هستيد، ديگران مسلمان هستند، ولى امام(عليه السلام) امير آن ها نيست.
«إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ ءَامَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَوةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَوةَ وَهُمْ رَ كِعُونَ».[5]بيشتر كتاب هاى روايتى ما و ديگران نوشته اند كه اين آيه در حق اميرالمؤمنين(عليه السلام) است. در اين آيه، بعد از خدا و پيغمبر(صلى الله عليه و آله)، اميرالمؤمنين(عليه السلام) است؛ يعنى امير و ولىّ شما خدا است.

احترام خدا به مؤمنين در قرآن

ممكن است كسى بگويد: خدا و پيغمبر تك نفر هستند، اما چرا تمام جمله هاى بعد جمع آمده است؛«وَالَّذِينَ»«وَيُؤْتُونَ»«هُمْ رَ كِعُونَ»در آيه اى ديگر نيز همين ضماير جمع را آورده است:«وَ أَقِيمُواْ الصَّلَوةَ وَ ءَاتُواْ الزَّكَوةَ وَ ارْكَعُواْ مَعَ الرَّ كِعِينَ».[6] آنان كه مؤمن واقعى شدند،«ءَامَنُواْ»«يُقِيمُونَ»«هُمْ رَ كِعُونَ»جمع هستند.
چند جمع نيز در آخر آيه است؛ فعل، ضمير و موصول. آخر اين آيه، هفت ضمير و فعل و موصول به صورت جمع آمده است.

در مرحله اول به نظر مى آيد كه ما در مصداق شناسى آيه اشتباه كرده ايم و تنها به اميرالمؤمنين(عليه السلام) نسبت داده ايم، در حالى كه ضماير و افعال و موصولات اين آيات به صورت جمع است، اما بايد بگوييم: در بيش از صد كتاب قوى، اصيل و قابل قبول شيعه و اهل تسنن، چه كتاب هاى تفسير، چه تأويل، چه شأن نزول و چه روايى، در مورد اين آيه نوشته اند:وقتى نصاراى نجران به پيغمبر اسلام(صلى الله عليه و آله) گفتند: ما مسلمان نمى شويم و مى خواهيم مسيحى بمانيم.

آیه مباهله

جزيه، يعنى ماليات نيز نمى دهيم؛ چون تو را به حق نمى دانيم، حاضر هستيم با تو مباهله كنيم، دست به دعا برداريم، هر كدام كه بر حق باشيم زنده بمانيم و هر كدام كه ناحق هستيم، همانجا نابود شويم، پروردگار به پيغمبر اكرم(صلى الله عليه و آله) فرمود: سريع قبول كن. فردا صبح قرار بگذاريد، آن ها تو را نفرين كنند و تو نيز آن ها را نفرين كن!پيغمبر اسلام(صلى الله عليه و آله) قبول كردند. خدا فرمود: بگو كه چه كسانى را در جلسه نفرين مى خواهند بياورند.اين آيه را ببينيد كه تمام ضمايرش جمع است و هيچ ضمير مفردى ندارد:

«فَمَنْ حَآجَّكَ فِيهِ مِن بَعْدِ مَا جَآءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْاْ نَدْعُ أَبْنَآءَنَا وَأَبْنَآءَكُمْ وَنِسَآءَنَا وَنِسَآءَكُمْ وَأَنفُسَنَا وَأَنفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَل لَّعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكذِبِينَ». [7] «تَعَالَوْاْ نَدْعُ» جمع هستند؛ همه ياران را صدا مى زنيم؛ شما هر چه در شهر نجران اولاد داريد، بياوريد، ما نيز هر چه اولاد در مدينه داريم مى آوريم. تمام جوان ها را بياوريد، ما نيز مى آوريم. بگذار كار را يكسره كنيم، شما هر چه زن داريد بياوريد، ما نيز مى آوريم؛«نِسَآءَنَا»جمع است. شما هر چه مرد داريد و ما هر چه مرد داريم بياوريم. همه اين يازده كلمه به صورت جمع آمده است.

در آيه قبل نيز چند جمع بود، اما اين آيه چهار جمع اضافه تر دارد. فرداى آن روز، آن ها با جمعيت زيادى آمدند، جا گرفتند، پيغمبر(صلى الله عليه و آله) نيز به دستور خدا، دعوت و نفرين را قبول كرد.
پيغمبر(صلى الله عليه و آله) آمد، آن ها ديدند از كل زنان فقط يك زن با او است و از كل جوان ها، دو نفر با او هستند كه جوان نيستند، بلكه بچه هستند؛ حسن و حسين(عليهما السلام). از كل مردان نيز يك نفر با او است كه اميرالمؤمنين(عليه السلام) است.

در قرآن خدا حضرت على(عليه السلام) را يك نفر نمى داند، بلكه ايشان را به تنهايى كل مى داند، لذا در حق حضرت اميرالمؤمنين(عليه السلام) «انفسنا» را به صورت جمع استعمال كرده، يعنى حضرت على(عليه السلام) به تنهايى، همه مردان عالم، از آدم تا خاتم است.

احترام پيغمبر(صلى الله عليه و آله) به اميرالمؤمنين(عليه السلام)

روايتى از اهل سنت است كه: مسجد پر از جمعيت بود، پيغمبر(صلى الله عليه و آله) روى منبر، صدا زد: مردم! مى خواهيد آدم(عليه السلام) را با علمش، نوح(عليه السلام) را با حلمش، ابراهيم(عليه السلام) را با خلّتش، موسى(عليه السلام) با كليم اللهى اش، عيسى(عليه السلام) با روح اللهى اش ببينيد؟ مردم خيال كردند كه پيغمبر(صلى الله عليه و آله) اكنون پنج نفر را نشان مى دهد، اما به درب اشاره كرد، همه برگشتند، فرمود: «فلينظر الى على بن ابى طالب».[8] پس على(عليه السلام) را ببينيد؛ يعنى نبايد در حق او «انت، هو، الذى، قال و ...» گفت، بلكه بايد حضرت را به صورت جمع لحاظ كرد، بايد گفت:«وَ أَقِيمُواْ الصَّلَوةَ وَ ءَاتُواْ الزَّكَوةَ وَ ارْكَعُواْ مَعَ الرَّ كِعِينَ».[9] يعنى ركوع حضرت به تنهايى، مانند كل ركوع ها، زكاتش، كل زكات ها، نمازش كل نمازهاى عالم است. او ولىّ شما مؤمنين است، والا اگر او را به اميرى قبول نمى كرديد، مؤمن و مسلمان نبوديد.
به شما سفارش مى كنم، از من بشنويد، شما كه به لطف خدا على(عليه السلام) را به عنوان ولىّ خودتان انتخاب كرده ايد. اميرالمؤمنين(عليه السلام) مى فرمايد: در انجام خوبى ها و ترك بدى ها به من كمك دهيد و مرا تنها نگذاريد. شما نمى توانيد مانند من باشيد؛ «انكم لاتقدرون على ذلك ولكن اعينونى بورع و اجتهاد و عفّة و سداد».[10] پاك دامن باشيد و در كار خير بكوشيد، شكم و شهوت خود را از حرام حفظ كنيد و اهل صراط مستقيم باشد. اين گونه به من كمك بدهيد.

اتصال به اهل بيت، سنگين كننده پرونده آخرتى

يكى از چيزهايى كه در قيامت پرونده شما را وزن مى دهد، اتصال شما به اهل بيت(عليهم السلام) است، بعد نماز، روزه، زكات و حج است. «فَأَمَّا مَن ثَقُلَتْ مَوَ زِينُهُ* فَهُوَ فِى عِيشَةٍ رَّاضِيَةٍ».[11]روايتى از وجود مبارك حضرت موسى بن جعفر(عليه السلام) است كه مى فرمايد:روز قيامت زائران پيغمبر(صلى الله عليه و آله) و اهل بيت(عليهم السلام)، از همه صف هاى اهل محشر جلوتر هستند. «2» چه كسى زائر واقعى آنان است؟ شيعه. براى چه شيعه اين حضرات را زيارت مى كند؛ چون آن ها را اوليا و امراى خود مى دانند. اگر ديگران كه آن ها را ولىّخود نمى دانند، به زيارت آن ها بروند، فقط سلامى به گنبد مى دهند. چقدر اين پرونده وزن دارد؟ خيلى.اين ارزش شما است.

در قيامت، خريدار شما خدا است، اما فروشنده كيست؟فقط مردمِ مؤمن هستند؛ چون آن ها جنس مورد فروش را دارند، نه كس ديگرى. چه چيزى مى فروشند؟ عبادت، مال، كوشش هاى بدنى:«إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنفُسَهُمْ وَ أَمْوَالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ».[12]؛ يعنى كاركرد وجودشان و پولى كه در راه من دادند.اگر به خانواده هاى فقير كمك كنيد، ديگران عذر نمى آورند كه ما چون نداريم، به گناه افتاديم. ماه رمضان ماه صدقه دادن است و ثوابش خيلى بيشتر از ماه هاى ديگر مى باشد. دستور داريم كه در ماه رمضان، تا مى توانيم كمك مالى كنيم.خدا مى خرد، اما در برابر خريدش، چه چيزى به شما مى دهد؟«بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ»مى خرد و در مقابل آن بهشت مى دهد. از اين معامله در عالم سودمندتر و پرمنفعت تر هست؟اما آن هايى كه اعمال شان سبك و قابل خريدن نيست: «وَ أَمَّا مَنْ خَفَّتْ مَوَازِينُهُ* فَأُمُّهُ هَاوِيَةٌ* وَ مَآ أَدْرَيكَ مَاهِيَهْ* نَارٌ حَامِيَةُ».[13] در جهنم به اندازه قبر به آن ها جا مى دهد، و شما چه مى دانيد كه آن قبر چيست؟ آتش بسيار سوزان است.

«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته »

حجة الاسلام و المسلمین انصاریان