دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

ریشه‌ها و آثار خوارج - بخش ششم

مگر نه این است که پیغمبر فرمود: «دو دسته پشت مرا شکستند: عالم لاابالی و جاهل مقدس مآب»؟
ریشه‌ها و آثار خوارج - بخش ششم
ریشه‌ها و آثار خوارج - بخش ششم

استاد شهید آیت‌الله مطهری - بخش ششم

مگر نه این است که پیغمبر فرمود: «دو دسته پشت مرا شکستند: عالم لاابالی و جاهل مقدس مآب»؟ علی می‌خواهد بگوید اگر من با نهضت خارجی‌گری در دنیای اسلام مبارزه نمی‌کردم، دیگر کسی پیدا نمی‌شد که جرأت کند این‌چنین مبارزه کند؛ غیر از من کسی نبود که ببیند جمعیتی پیشانی‌شان از کثرت عبادت پینه بسته، مردمی مسلکی و دینی؛ اما در عین حال سد راه اسلام، مردمی که خودشان خیال می‌کنند به نفع اسلام کار می‌کنند، اما در حقیقت دشمن واقعی اسلامند، و بتواند به جنگ آنها بیاید و خونشان را بریزد. من این کار را کردم!

عمل علی، راه خلفا و حکام بعدی را هموار کرد که با خوارج بجنگند و خونشان را بریزند. سربازان اسلامی نیز بدون چون و چرا پیروی می‌کردند که علی با آنان جنگیده است، و در حقیقت سیره علی راه را برای دیگران نیز باز کرد که بی‌پروا بتوانند با یک جمعیت ظاهرالصلاح مقدس‌مآب دیندار ولی احمق پیکار کنند.

3- خوارج مردمی جاهل و نادان بودند. بر اثر جهالت و نادانی حقایق را نمی‌فهمیدند و بد تفسیر می‌کردند، و این کج‌فهمی‌ها کم‌کم برای آنان به صورت مذهب و آیینی درآمد که بزرگترین فداکاری‌ها را در راه تثبیت آن از خویش بروز می‌دادند. در ابتدا فریضه اسلامی «نهی از منکر»، آنان را به صورت حزبی شکل داد که تنها هدفشان احیای یک سنت اسلامی بود. در اینجا لازم است بایستیم و در یک نکته از تاریخ اسلام دقیقاً تأمل کنیم:

ما وقتی که به سیره نبوی مراجعه می‌کنیم، می‌بینیم آن حضرت در تمام دوره سیزده ساله مکه به احدی اجازه جهاد و حتی دفاع نداد، تا آنجا که واقعاً مسلمانان به تنگ آمدند و با اجازه آن حضرت گروهی به حبشه مهاجرت کردند؛ اما سایرین ماندند و زجر کشیدند. تنها در سال دوم مدینه بود که رخصت جهاد داده شد. در دوره مکه مسلمانان تعلیمات دیدند، با روح اسلام آشنا شدند، ثقافت اسلامی در اعماق روحشان نفوذ یافت. نتیجه این شد که پس از ورود در مدینه هرکدام یک مبلغ واقعی اسلام بودند و رسول اکرم که آنها را به اطراف و اکناف می‌فرستاد، خوب از عهده برمی‌آمدند. هنگامی هم که به جهاد می‌رفتند، می‌دانستند برای چه هدف و ایده‌ای می‌جنگند. به تعبیر امیرالمؤمنین علیه السلام: «حملوا بصائرهُم علی اسیافهم: همانا بصیرت‌ها و اندیشه‌های روشن و حساب شده خود را بر شمشیرهای خود حمل می‌کردند.»

چنین شمشیرهای آبداده و انسان‌های تعلیمات یافته بودند که توانستند رسالت خود را در زمینه اسلام انجام دهند. وقتی که تاریخ را می‌خوانیم و گفتگوهای این مردم را ـ که تا چند سال پیش جز شمشیر و شتر چیزی را نمی‌شناختند ـ می‌بینیم، از اندیشه بلند و ثقافت اسلامی اینها غرق در حیرت می‌شویم.

در دوره خلفا، با کمال تأسف، بیشتر توجهات به سوی فتوحات معطوف شد غافل از اینکه به موازات بازکردن دروازه‌های اسلام به روی افراد دیگر و رو آوردن آنها به اسلام ـ که به هر حال جاذبه توحید اسلام و عدل و مساوات اسلام، عرب و عجم را جذب می‌کردـ می‌بایست فرهنگ اسلامی هم تعلیم داده شود و افراد دقیقاً با روح اسلام آشنا شوند.

خوارج بیشتر عرب بودند و غیرعرب هم کم و بیش در میان آنها بود، ولی همه آنها (اعم از عرب و غیرعرب) جاهل‌مسلک و ناآشنا به فرهنگ اسلامی بودند؛ همه کسری‌های خود را می‌خواستند با فشار آوردن بر روی رکوع و سجودهای طولانی جبران کنند. علی(ع) روحیه اینها را همین طور توصیف می‌کند، می‌فرماید: «جُفاهٌ طغامٌ و عبیدٌ اقزامٌ، جُمعوا من کُل اوب و تُلُقطوا من کُل شوب، ممن ینبغی ان یُفقه و یُؤدب و یُعلم و یُدرب و یولی علیه و یُؤخذ علی یدیه، لیسوا من المُهاجرین و الانصار و لا من الذین تبوؤُا الدار و الایمان: مردمی خشن، فاقد اندیشه عالی و احساسات لطیف؛ مردمی پست، برده‌صفت، اوباش که از هر گوشه‌ای جمع شده‌اند و از هر ناحیه‌ای فراهم آمده‌اند. اینها کسانی هستند که باید اول تعلیمات ببینند. آداب اسلامی به آنها تعلیم داده شود، در فرهنگ و ثقافت اسلامی خبرویت پیدا کنند. باید بر اینها قیم حکومت کند و مچ دستشان گرفته شود نه اینکه آزاد بگردند و شمشیرها را در دست نگه دارند و راجع به ماهیت اسلام اظهار نظر کنند. اینها نه از مهاجرین اند که از خانه‌های خود به خاطر اسلام مهاجرت کردند و نه از انصار که مهاجرین را در جوار خود پذیرفتند.

پیدایش طبقه جاهل‌مسلک مقدس‌مآب که خوارج جزئی از آنها بودند، برای اسلام گران تمام شد. گذشته از خوارج که با همه عیبها از فضیلت شجاعت و فداکاری بهره‌مند بودند، عده‌ای دیگر از این تیپ متنسک به وجود آمد که این هنر را هم نداشت. اینها اسلام را به سوی رهبانیت و انزوا کشاندند، بازار تظاهر و ریا را رایج کردند. اینها چون آن هنر را نداشتند که شمشیر پولادین بر روی صاحبان قدرت بکشند، شمشیر زبان را بر روی صاحبان فضیلت کشیدند؛ بازار تکفیر و تفسیق و نسبت بی دینی به هر صاحب فضیلت را رایج ساختند.

به هر حال یکی از بارزترین ممیزات خوارج، جهالت و نادانی‌شان بود. از مظاهر جهالتشان، عدم تفکیک میان ظاهر یعنی خط و جلد قرآن و معنی قرآن بود؛ لذا فریب نیرنگ ساده معاویه و عمرو عاص را خوردند. در این مردم، جهالت و عبادت توأم بود. علی می‌خواست با جهالت آنها بجنگد؛ اما چگونه ممکن بود جنبه زهد و تقوا و عبادت اینها را از جنبه جهالتشان تفکیک کرد، بلکه عبادتشان عین جهالت بود. عبادت توأم با جهالت از نظر علی ـ که اسلام‌شناس درجه اول است ـ ارزشی نداشت؛ لهذا آنها را کوبید و وجهه زهد و تقوا و عبادتشان نتوانست سپری در مقابل علی قرار گیرد. خطر جهالت این گونه افراد و جمعیت‌ها بیشتر از این ناحیه است که ابزار و آلت دست زیرک‌ها قرار می‌گیرند و سد راه مصالح عالیه اسلامی واقع می‌شوند. همیشه منافقان بی‌دین، مقدسان احمق را علیه مصالح اسلامی برمی‌انگیزند؛ اینها شمشیری می‌گردند در دست آنها و تیری در کمان آنها.

چقدر عالی و لطیف علی(ع) این وضع اینها را بیان می‌کند، می‌فرماید: ثُم انتُم شرارُ الناس و من رمی به الشیطانُ مرامیهُ و ضرب به تیهه: شما بدترین مردم هستید؛ تیرهایی هستید در دست شیطان که از وجود پلیدتان برای زدن نشانه خود استفاده می‌کند و به وسیله شما مردم را در حیرت و تردید و گمراهی می‌افکند.

گفتیم در ابتدا حزب خوارج برای احیای یک سنت اسلامی به وجود آمد؛ اما عدم بصیرت و نادانی، آنها را بدین‌جا کشانید که آیات قرآن را غلط تفسیر کنند و از آنجا ریشه مذهبی پیدا کردند و به عنوان یک مذهب و یک طریقه، موادی را ترسیم نمودند. آیه‌ای است در قرآن که می‌فرماید: «إن الحُکمُ إلا لله یقُصُ الحق و هو خیرُ الفاصلین». در این آیه «حکم» از مختصات ذات حق بیان شده است، منتها باید دید مراد از حکم چیست. بدون تردید مراد از حکم در اینجا قانون و نظامات حیاتی بشر است. در این آیه، حق قانون‌گذاری از غیر خدا سلب شده و آن را از شئون ذات حق یا کسی که ذات حق به او اختیارات بدهد، می‌داند؛ اما خوارج حکم را به معنای حکومت که شامل حکمیت نیز می‌شد، گرفتند و برای خود شعاری ساختند و می‌گفتند: «لا حُکم الا لله». مرادشان این بود که حکومت و حکمیت و رهبری نیز همچون قانون‌گذاری حق اختصاصی خداست و غیر از خدا احدی حق ندارد که به هیچ نحو حکم یا حاکم میان مردم باشد، همچنان‌که حق جعل قانون ندارد.

گاهی امیرالمؤمنین مشغول نماز بود و یا سر منبر برای مردم سخن می‌گفت؛ ندا درمی‌دادند و به او خطاب می‌کردند که: «لا حُکم الا لله، لا لک و لاصحابک»: یا علی! حق حاکمیت جز برای خدا نیست، تو را و اصحابت را نشاید که حکومت یا حکمیت کنید. او در جواب می‌گفت: «کلمهُ حق یُرادُ بها الباطلُ. نعم انهُ لا حُکم الا لله و لکن هؤلاء یقولون لا امره الا لله، و انّهُ لابُد للناس من امیر برّ او فاجر یعملُ فی امرته المُؤمنُ و یستمتعُ فیها الکافرُ و یُبلغُ الله فیها الاجل و یُجمعُ به الفئ و یُقاتلُ به العدو و تأمنُ به السُبُلُ و یُؤخذ به للضعیف من القوی حتی یستریح برٌ و یُستراح من فاجر: سخنی به‌ حق است؛ اما آنان از آن اراده باطل دارند. درست است، قانون‌گذاری از آن خداست، اما اینها می‌خواهند بگویند غیر از خدا کسی نباید حکومت کند و امیر باشد. مردم احتیاج به حاکم دارند خواه نیکوکار باشد و خواه بدکار (یعنی حداقل و در فرض نبودن نیکوکار). در پرتو حکومت او مؤمن کار خویش را (برای خدا) انجام می‌دهد و کافر از زندگی دنیای خویش بهره‌مند می‌گردد و خداوند مدت را به پایان می‌رساند. به وسیله حکومت و در پرتو حکومت است که مالیات‌ها جمع‌آوری می‌گردد، با دشمن پیکار می‌شود، راهها امن می‌گردد، حق ضعیف و ناتوان از قوی و ستمکار گرفته می‌شود تا نیکوکار آسایش یابد و از شر بدکار آسایش به دست آید. خلاصه آنکه قانون خود به خود اجرا نمی‌گردد؛ فرد یا جمعیتی می‌بایست تا برای اجرای آن بکوشند.

شنبه ۱۶ دی ۱۳۹۶

روزنامه اطلاعات

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

نگاهی به رفتارشناسی اهل نفاق از دیدگاه قرآن

نگاهی به رفتارشناسی اهل نفاق از دیدگاه قرآن

نقش منافقان در جامعه اسلامی، نقشی بسیار مخرب و زیانبار است. حساسیت قرآن به این دسته از شهروندان به خوبی نشان می‌دهد که نمی‌توان به صرف شهروندی با همه افراد جامعه یکسان برخورد کرد و حقوق یکسانی را برای همگان به طور مطلق قائل شد؛ بلکه می‌بایست ملاحظاتی در نحوه تعامل با دسته‌هایی از افراد جامعه اعمال کرد.
مجالست با بدان در فضای مجازی

مجالست با بدان در فضای مجازی

فضاي مجازي هرچند که به نظر مي رسد که مجاز باشد و حقيقت نيست، ولي اگر دقت شود معلوم مي شود که حقيقت است نه مجاز؛ زيرا فضايي که امروز از آن به مجازي ياد مي شود، جلوه اي از دنياي حقيقي و واقعي است.
نقل 80 حدیث مُسلّم از ائمه اطهار(ع)

نقل 80 حدیث مُسلّم از ائمه اطهار(ع)

حجت‌الاسلام ناصر رفیعی نکات و مصادیق برجسته‌ای از بُعد ولایتمداری و جایگاه علمی حضرت عبدالعظیم الحسنی(ع)بیان کرده است که در ذیل می‌آید.
نسبت عدالت و آزادی در انديشه شهيد مطهری

نسبت عدالت و آزادی در انديشه شهيد مطهری

نسبت ميان دو واژه «آزادي» و «عدالت» و شيوه اعمال توازن بين اين دو مفهوم همواره از بحث‌هاي مناقشه برانگيز در ميان انديشمندان سياسي طول تاريخ بوده است.
قرآن و جریان نفوذ

قرآن و جریان نفوذ

نفوذ به معنای رخنه است.

پر بازدیدترین ها

انسان‌های بی‌چشم و رو

انسان‌های بی‌چشم و رو

گربه تا زمانی که گرسنه است، دور و بر صاحبش می‌گردد‌، به چشم و دست او می‌نگرد و میومیوکنان خواهان لقمه‌ای است؛
No image

ویژگی های انسان های پاک سیرت

متن سخنرانی ویژگی های انسان های پاک سیرت در موضوع ویژگی های ایمان و مؤمن در این بخش قرار دارد.
No image

نعمت هاي مادي

Powered by TayaCMS