دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

حجاب و شخصیّت زن در اسلام

No image
حجاب و شخصیّت زن در اسلام

حجاب و شخصيّت زن در اسلام

حجة‌الاسلام و المسلمين محمّدتقی رهبر

مسئله حجاب و اخلاق اجتماعی زن، چیزی نیست که به تازگی مطرح شود. زیرا مسائل مربوط به این بحث، در آیات و روایات و کتب فقهی و علمی قرن‌ها، در معرض دید همگان، قرار داشت، صاحبنظران دربارة آن، بحث‌ها کرده، کتاب‌ها نوشته‌اند. در صدة اخیر نیز که فکر و فرهنگ اروپایی، از دروازه‌های غرب، به کشورهای اسلامی رخنه کرد. و الگوی زنان مسلمان، را، به الگوی زنان غربی، و آب و رنگ مخصوص آن‌ها، تغییر داد. و بسیاری از ارزش‌های اخلاقی و سنتی و اعتقادی، دستخوش دگرگونی شد. و تبعات شومی را ببار آورد، صاحبان قلم و اندیشه، در مقام دفاع از ارزش‌های اصیل اسلامی، به بازنگری حقوق و حدود حجب و حیا و وقار و عفّت زن در جامعه پرداخته، نقاط مبهم این بحث را، با تحلیلی‌های منطقی، روشن و مدلّل ساختند. و در این زمینه، کتب و نشریات و مقالات بسیاری، عرضه گردید.

با این حال و علی‌رغم واقعیات فطری و اعتقادی که مورد تهاجم تبلیغات غربی و غرب گرایی واقع شده بود، سیاست‌های حاکم بر جوامع اسلامی که دیکته شدة کارگزاران طرح‌های مخرب، بوده‌اند، همچنان کوشیده و می‌کوشند که از زن مسلمان، چهره‌ای مسخ شده و متأثر از لجام گسیختگی‌های بیگانه، سازند. و با دامن زدن به شعله‌های فساد که بخشی از آن، از این رهگذر تغذیه می‌شود، زمینه سلطه فرهنگی، سیاسی، و اقتصادی بیگانه را، همواره مساعد نگهدارند.

در جامعه اسلامی ایران، پس از انقلاب که پایگاه حاکمیت عمال بیگانه متلاشی شد،‌ و ارزش‌های انحرافی موجود در هم ریخت، زن ایرانی، با حضور در صحنه انقلاب اسلامی، به اصالت‌های خویش، بازگشتی سریع نموده که رعایت حجاب و پوشش تلاش جهت احیای کرامت واقعی زن و پشت پا زدن به فرهنگ استکباری حاکم از نمودهای بارز آن، بشمار می‌رود. و توجه همة کسانی را که در این کشور قدم گذارند، در وحلة اوّل، به خود جلب می‌نماید.

جالب توجه آنکه این الگوی جدید که چهره انقلابی زن را، در هاله‌ای از عزت و عظمت نمودار می‌سازد. و معیارهای پیشین و صادراتی را، به انزوا و تحقیر می‌کشاند، در درون مرزها متوقف نگشته، همانند بسیاری، از مفاهیم و معیارهای ارزشمند اسلامی انقلاب، به خارج سرایت کرد. و با سرعتی چشم‌گیر، در کشورهای اسلامی الگوهای نوینی ساخت، که دختران و بانوان، در محیط دانشگاه‌ها و مجامع دیگر، ره‌آورد انقلاب اسلامی را منعکس کردند. و بازگشت به حجاب و عفاف، بعنوان یک فکر مترقی و ایدة اسلامی و انقلابی، در میان زنان آزاد اندیش، بروز کرد. و در برابر چشم جهانیان به نمایش گذاشته شد، تا بدانجا که حساسیت دولت‌های دست نشانده را، بشدت برانگیخت. و آنرا اعلام خطری علیه وضع موجود و ثمره‌ای از بذر انقلاب اسلامی، دانستند. و به مقابلة با آن، پرداختند. و بعضاً از ورود خانم‌های با حجاب اسلامی، به مدارس، دانشگاه‌ها و مؤسسات دولتی، ممانعت به عمل آوردند.

این از یکسو، از سوی دیگر برخی عوامل پس مانده، از رژیم پیشین و آنانکه کارگزار طرح‌های استعماری و ضد انقلابی هستند، برآنند که در جامعه انقلابی ایران، مظاهر فساد غربی را، که الگوی مصرفی غربی و لباس‌های ویژه و آرایش‌های زننده و ناسازگار با جو اسلامی ماست، به هر طریق شده نگهدارند. و اگر کاروان فساد، نتواند از در، درآید، آنرا از روزن وارد سازند، که این حربه و ضد ارزشی استکبار هنوز، از دست عوامل خارجی و پاره‌ای قشرهای بی‌تعهد، نیفتاده، سهل است که درصدد تندتر کردن آن برآمده‌اند، تا در دراز مدت، ضربه‌های شدیدی را بر پیکر انقلاب اسلامی وارد سازند. این خطر را نباید ساده انگاشت، چرا که تجارب مکرر تاریخی، نشان داده که شیوع فساد، مهمترین عاملی است که یک جامعه را، از درون می‌پوساند. و زمینه سلطه دشمن را، فراهم می‌سازد که اینبار باید با آگاهی کامل مانع از تکرار تجربه گردید. و با تمام قوا، ریشه‌های فساد را سوزانید. و آن را در نطفه، خفه کرد.

از این رو مسئولیت متفکران، محققان، نویسندگان، هنرمندان و نهادهای قانونگذاری، قضایی، اجرایی و تبلیغی، بسیار حساس است که با اغتنام فرصت، تهدید این خطر را پاسخگو باشند، همانگونه، که قوای مسلح انقلابی و مردمی، در بسیج عمومی دست اندر کار دفع فتنه استکبار، می‌باشند. و خطوط دفاعی‌اش را یکی پس از دیگری، درهم کوبیده و مجال توطئه را از دشمن زخم خورده، گرفته‌اند.

مبالغه نیست اگر بگوئیم: برچیدن بقایای فساد و باز پس راندن موج این تهاجم جدید و مقابله با عوامل آگاه و توطئه‌‌گر و ارشاد بازی خوردگان ساده‌دل و ناآگاه، جهاد سرنوشت‌سازی بمثابه یک درگیری نظامی است. استراتژی حساب شده، به پیکار با او برخاست. نهایت، هر یک تاکتیک خاص و برنامه‌ای مخصوص و سلاح ویژه، می‌طلبد که باید آنرا فراهم کرد. و بکار گرفت.

گرچه فساد هدایت شده، از سوی استکبار جهانی، علیه انقلاب اسلامی را در زاویه‌ای خاص، نمی‌توان محدود کرد و ابعاد مختلفی چون: بدحجابی، مواد مخدر، جلسات سری و گروهی فساد، فیلم‌ها و نوارهای مخرب اخلاق را، دربر می‌گیرد، این از یک سو، و توطئه‌های گروهی و سیاسی، سوء استفاده، رشوه، فساد مالی، احتکار و بحران‌آفرینی در ارزاق عمومی از سوی دیگر که هر یک می‌تواند، نقشی در تضعیف نظام اسلامی و دلسردی برخی اقشار، ایفا کند. و باید با هر یک از این‌ها، مبارزه‌ای جدی، پی‌گیر و گسترده نمود، تا ریشه‌های فساد، در همه زمینه‌ها برکنده شود. و محیط اسلامی، از آلودگی‌ها پاک گردد. ولی آنچه ما فعلاً درصدد آنیم، عبارت از مسئله بدحجابی است که گاه با انحراف‌های اخلاقی همراه می‌باشد. و گاه ناشی از جهل و بی‌تفاوتی است. و در هر صورت، ما آنرا یکی از مسائل مهم اجتماعی، در شرایط کنونی، می‌دانیم، و شاید وجود چنین وضعی برای بسیاری از مسئولان، خالی از ابهام نباشد. وضعی را که در این خصوص مشاهده می‌کنیم، می‌توان معلول عواملی دانست، از جمله: عدم آگاهی، ضعف اعتقادی، لجاجت و موضعگیری لجوجانه، مخالفت با انقلاب اسلامی، تسامح و تساهل، از سوی بعضی خانواده‌های بی‌سرپرست، مشکلات مادی و بحران‌های خانوادگی که البته این مسائل را از مشکلات عموم جوانان بویژه پسران که در کام امواج فساد فرهنگی بیگانه افتاده‌اند، جدا نمی‌توان دانست.

همانگونه که برای مبارزه با این وضع، نمی‌توان تنها بسراغ دختران و بانوان رفت، با این پندار که تنها با کنترل شدید روی امر حجاب، همه مسائل حلّ می‌شود. (و ما در این نوشتار از آن بحث خواهیم کرد).

به هر حال، مسئله بدحجابی و فساد، چیزی است که امروزه نمود بارز دارد. و از آنجا که در طول ده‌ها سال، در رژیم پهلوی برای ترویج بی‌حجابی و فساد و الغاء ارزش‌های اسلامی از طریق القاء تفکرات غربی، کار مداوم در ابعاد تبلیغی، فرهنگی، خانوادگی، اجتماعی و ...صورت گرفته و سرمایه گذاری‌ها شده است، دگرگون ساختن دیدگاه‌های افرادی که بدین وضع خو گرفته‌اند، برنامه‌ریزی صحیح و کار مداوم می‌طلبد تا در ابعاد مختلف این مسئله مهم، اقدام مؤثّر، صورت گیرد. و از همان وسائل و تاکتیک‌ها، که با آن، برای تحمیل این جریان، کسب توفیق کردند. برای برگردانیدن وضع به مجرای صحیح، یاری جسته شود.

عقیده ما بر اینست که عوامل بی‌حجابی و بدحجابی، قبل و بعد از انقلاب، بررسی شود. و سپس راه‌های مقابله با آن، بصورت پیشنهاد در معرض افکار مردم و مسئولین، قرار گیرد. و از آنجا که معتقدیم، حداقل برای پاره‌ای افراد این سؤال هنوز مطرح است که آیا حجاب، بصورت کامل یک دستور و سنت اسلامی است، یا از بینش‌های تند و تعصب آمیز، مایه می‌گیرد؟ ناگزیر بحثی خواهیم داشت، جهت تبیین این مسئله که حجاب، در قرآن، سنّت و سیرة اسلامی، جایگاه ویژه دارد. و از ضروریات غیرقابل انکار شرع مطهر است. در همین حال، مناسب است مسئله حجاب و عفاف و حفاظ زن، در بعد تاریخی بررسی شود، تا این نکته نیز روشن گردد که اصول و بذر حفاظ و حجاب، در فطرت زن، از هر نژاد و تبار، نهفته است. و هر حرکتی که بر خلاف فطرت و شریعت، صورت پذیرد. به معنی ضربه‌زدن، به شخصیت و موجودیّت نیمی از پیکر بشریّت، بلکه کل انسانیّت، خواهد بود. خلاصه، مباحثی که باید در این زمینه عنوان شود، عبارتست از:

1- تاریخ حجاب، در جوامع انسانی.

2- حجاب در اسلام.

3- عوامل و ریشه های بی‌حجابی، قبل از انقلاب (در جهان و کشورهای اسلامی).

4- بررسی عوامل بدحجابی، پس از انقلاب.

5- ارائه راه حل‌ها و پیشنهادات، به مردم و مسئولین.

حجاب در قرآن، روایات و فقه:

تذکر این نکته قبلاً ضروری به نظر می‌رسد که مسئله حجاب، از مسئله نظر و روابط زن و مرد جدا نیست، چرا که اگر موضوع رابطه و نگاه در کار نباشد، اساساً طرح حجاب، امری عبث و بیهوده خواهد بود. اساساً علّت لزوم پوشش بانوان نیز، همین است که در معرض دید مردان نامحرم، قرار می‌گیرند.

پوشش بانوان نیز، همین است که در معرض دید مردان نامحرم، قرار می‌گیرند. و رابطه حساب نشده فیمابین، می‌تواند جرقة شهوات را روشن ساخته، خرمن سعادت ایشان را به آتش کشد. لذا بسیار بجا است که طی این بحث، آیات و روایاتی را بیاوریم که بطور کلی در مقام بیان احکام نظر، پوشش، رابطه میان زن و مرد و عوامل محرّک شهوت است. و در خصوص هر یک، رهنمود لازم را ارائه می‌دهد.

نخست به نقل آیاتی که در این زمینه، آمده و عموماً در سورة نور و احزاب است، می‌پردازیم. و سپس، به ذکر نکته‌ها و اشارات آن مبادرت می‌کنیم. و در صورت لزوم، از روایاتی که در زمینه بحث رسیده، شاهد می‌آوریم:

1- «قُل لِّلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَیَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذَلِکَ أَزْکَى لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِمَا یَصْنَعُونَ.»

«وَقُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَیَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَلَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَلْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُیُوبِهِنَّ وَلَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبَائِهِنَّ أَوْ آبَاء بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنَائِهِنَّ أَوْ أَبْنَاء بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِی إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِی أَخَوَاتِهِنَّ أَوْ نِسَائِهِنَّ أَوْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُهُنَّ أَوِ التَّابِعِینَ غَیْرِ أُوْلِی الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجَالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذِینَ لَمْ یَظْهَرُوا عَلَى عَوْرَاتِ النِّسَاء وَلَا یَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیُعْلَمَ مَا یُخْفِینَ مِن زِینَتِهِنَّ وَتُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِیعًا أَیُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ.»

(سوره نور آیات 31-30)

«به مردان با ایمان بگو از نگاه ناروا، دیده فرو پوشند و دامان خود را حفظ کنند که این برای آنان، پاکیزه‌تر است. و خدا بدانچه می‌کنند، آگاهی دارد.

به زنان با ایمان بگو دیدگانشان را فرو بندند. و دامان خویش، پاک نگهدارند. و زیورشان را آشکار، نسازند. مگر آنچه را که از آن، ظاهر است. و باید روسری خود را بر گریبانشان، بیفکنند. و زینت‌هایشان را آشکار نسازند، جز برای شوهرانشان، یا پدرانشان، یا پدران شوهرانشان، یا پسرانشان، یا پسران شوهرانشان، یا برادرانشان، یا برادرزادگانشان، یا خواهر زادگانشان، یا زن‌هایشان، یا مملوکانشان، یا اتباع خانواده، یعنی مردانی که حاجت به زن ندارند، یا اطفالی که از راز زنانگی، آگاه نیستند. و نباید پاهای خود را بر زمین بکوبند که زیورهایی که مخفی داشته‌اند، معلوم گردد. ای مؤمنان! همگی به پیشگاه خدا، توبه کنید. باشد که رستگار شوید.

از دو آیه فوق، مطالب ذیل، مستفاد می‌گردد:

1- وظیفه مرد و زن، در نگاه کردن.

2- پوشش عورت و پاکدامنی، برای مرد و زن.

3- آشکار نکردن زینت پنهان.

4- حکم زینت آشکار.

5- محارم زن.

6- احکام پیرمردان و کودکان فاقد شهوت.

7- پرهیز از خودنمایی و جلب توجه.

و اینک توضیح موارد فوق:

1- نگاه و حدود آن.

بیان صریح این آیات، حرمت نظر کردن مرد و زن نامحرم به یکدیگر است. امّا حدود و مشخصات آنرا دقیقاً، مشخص نمی‌کند. بر این اساس، برخی عقیده دارند چون نگاه، به نحو مطلق ممنوع شده و قید و شرطی ندارد، هر نوع نگاهی را شامل می‌گردد. برخی می‌گویند: بقرینه «مِنْ» که ظاهراً در اینجا، به معنی تبعیض است و هم، به قرینه «الآ ما ظهَر منها» که عدم وجوب ستروجه کفین را می‌فهماند، نگاه کردن بنحو مطلق ممنوع نیست. و موارد استثناء دارد.[1]

جمله «ذلک ازکی لهم» در آیه کریمه، اشاره دارد که توصیه به عفاف و لزوم پرهیز از چشم چرانی و یا خودنمایی زن، بمنظور پاک‌سازی جان و روان انسان‌ها و تطهیر آنان از پلیدی، آلودگی، شهوت‌رانی و نابسامانی‌های اخلاقی خانوادگی و اجتماعی است. و این چیزی است که با سعادت مرد و زن و نسل انسانی، بستگی دارد. هدف از محدودیت‌ نظر، و تأکید بر ستر و عفاف، ایجاد محدودیت بدون حکمت نیست. و این را هر فرد منصفی، با تأمّل و تعقّل در می‌یابد.

در روایات ائمه معصومین (ع)، راجع به نگاه و اثرات آن، اشارات قابل توجهی وجود دارد. از جمله: تفاسیر در شأن نزول آیة فوق، چنین نقل کرده‌اند:

1- در عصر رسولخدا (ص)، مرد جوانی از انصار، در یکی از کوچه‌های مدینه می‌گذشت. در آن حال، چشمش به زن زیبایی افتاد. جمال آن زن، توجه او را بخود جلب کرد. آنگاه بدنبال وی روان شد و مقداری راه پیمود. در این اثنا که چشمش بطرف آن زن بود، سنگی یا شیشه‌ای که در دیوار بود، به صورتش اصابت کرد و خون جاری شد و بر لباسهایش ریخت، با همان وضع، به حضور پیامبر اکرم (ص) آمد. و ماجرا را به عرض رسانده در این حال، جبرئیل فرود آمد و آیه «قل للمؤمنین یغضّوا من ابصارهم...» را نازل کرد که در آن از نگاه مردان و زنان نامحرم، منع گردیده است. (وسائل ج7/ص 139)

امام صادق (ع) می‌فرماید:

2- «النظرة سهم من سهام ابلیس مسموم و کم من نظرة أورثت حسرة طویلة»

یعنی نگاه، یکی از تیرهای زهرآگین شیطان است. و چه بسا، یک نگاه که حسرت طولانی را در پی دارد.

(وسائل الشیعه ج7/ص138)

در سخن امام (ع)، دو نکته جلب‌نظر می‌کند:

نکتة اوّل- نگاه، تیری است زهرآلود که از دست شیطان، شلیک می‌شود. تیر زهرآلود،‌ اثر آن تنها به نقطه مورد اصابت، محدود نمی‌شود، بکله زهر آن، در تمام بدن جریان پیدا می‌کند. و نگاه، اینچنین است. وقتی چشم، منظره‌ای را می‌بیند، اثر آن به مغز و قلب سرایت کرده و از آنجا به کلیّه ارگان‌های بدن، که به نوعی، با شهوت جنسی سر و کار دارند، جاری می‌شود. و بدنبال این تحریکات شخص، بفکر گناهان دیگر، می‌افتد. همانگونه که امام صادق (ع)، در حدیث دیگری فرمود:

3- «النظرة بعد النظرة تزرع فی القلب شهوةً و کفی بها لصاحبها فتنة» (وسائل ج7/ص 139)

نگاه پس از نگاه، بذر شهوت را در قلب، می‌افشاند. و همین برای به فتنه در افکندن بیننده، کافی است.

اما نکته دوم – در حدیث فوق، اثرات روحی گناه و انفعال‌های روانی و حسرت‌های رنج دهنده بیان شده است. چه، قطع‌نظر از اثر نگاه، بعنوان یک گناه که عقوبت آخرت را در پی دارد، شخص چشم چران، دائماً در یک حالت بی‌خودی و ضعف روحیه و حسرت رنج‌هایی است که از دسترسی نداشتن به مشتهیات موارد دلخواه، ناشی می‌گردد. و این حالت، گاه به نوعی جنون کشیده می‌شود. بدون شک، عشق‌های شکست‌خورده و اقدامات خطرناک نظیر خودکشی و دیگر عوارض ناشی از آن‌ها، نقطه آغازش، یک نگاه بوده است. بقول باباطاهر:

ز دست دیده و دل هر دو فریاد

که هر چه دیده بیند دل کند یاد

بسازم خنجری نیشش زفولاد

زنم بردیده تا دل گردد آزاد

و بقول دیگری:

دل برود دیده چو مایل شود

دست نظر رشته کش دل بود.

در هر حال، هیچکس نمی‌تواند تردید کند که در تلاقی دو عنصر مخالف جنسی، نگاه اولین جرقه‌ایست که زده می‌شود. و بدنبال آن، آتش سوز، بوجود می‌آید. از این رو، اسلام نگاه را حرام و ممنوع ساخته، تا از پدید آمدن تحریکات و عواقب نامطلوب آن، پیشگیری کند.

در روایات خاصه و عامه آمده که پیامبر اکرم (ص) با علی (ع) چنین گفت:

4- «یا علی لاتتبع النظرة النظرة فانّماک لک الأولی و لیس لک الآخرة[2]»

و یا «... و الثانیة علیک و الثالثة فیها الهلاک.»[3]

در حدیثی دیگر، چنین می‌خوانیم:

5- «فضل ابن عباس»، جوانی خوش‌ سیما بود. روزی همراه رسولخدا (ص) در حالیکه بر مرکبی سوار بودند و حرکت می‌کردند، زنی خثعمیه آمد و از او مسئله‌ای پرسید و بصورت «فضل»، نگاه می‌کرد و فضل نیز، بصورت آن زن، می‌نگریست. پیامبر (ص) که متوجه این جریان بود، با دست خود، صورت فضل را بگردانید. و عملاً از چشم دوختن دو نامحرم به یکدیگر نهی فرمود.[4]

خلاصه: همانگونه که در اخبار کثیره آمده، و فقها بر اساس آن، فتوی داده‌اند، اگر بطور ناگهانی، چشم مرد به زن نامحرمی افتاد، نباید نظر را ادامه دهد و یا مکرراً نظر نماید که در این صورت، مرتکب گناه گردیده است.

خودداری از نگاه حرام و هر گناه دیگر، موجب تحکیم و تقویت ایمان است و صفای روح و طهارت نفس را تضمین می‌کند. در این خصوص، روایات بسیاری وجود دارد. از جمله روایتی است از امام صادق (ع):

«النظر سهم من سهام ابلیس مسموم. من ترکها لله عزوجل لا لغیره اعقبه الله أمنا و ایماناً یجد طعمه»[5]

نگاه، تیر مسمومی است از تیرهای شیطان! هر که برای رضای خدا – نه هدف دیگر- از آن خود داری نماید، خداوند امنیت و ایمانی بدو ارزانی دارد که طعم آنرا دریابد.

از پیامبر اکرم (ص) است:

7- «ما من مسلم ینظر الی محاسن امرئة ثم یغضّ بصره الّا اخلف الله له عبادة یجد حلاوتها»[6]

هر آن مسلمانی که نگاهش به زیبایی‌های زنی بیفتد و از نگاه، دیده فرو بندد، خداوند توفیق عبادتی را بدو عوض دهد که شیرینی آنرا دریابد.

و در عقوبت نظربازی، روایت ذیل را از امام صادق (ع) می‌نگریم:

8- امام صادق (ع) فرمود: «من ملأ عینه حراما ملأ الله عینه یوم القیامه من النار الا ان یتوب و یرجع» (وسائل، ج7، ص 142)

هر کس، چشم خود را از گناه پر کند، روز قیامت، خدا چشم او را از آتش، پر خواهد ساخت. مگر توبه و بازگشت نماید.


نگاه زن به مرد؟

تا این جا، مربوط به نگاه مرد به زن نامحرم بود. و اما روایاتی که از نگاه زن به مرد نامحرم، نهی نموده است:

قال النّبی (ص) فرمود: «اشتد غضب الله علی امرئة ذات بعمل ملئت عینها من غیر زوجها او غیر ذی محرم منها فان فعلت ذلک احبط الله عزوجل کل عمل عملته»[7]

پیامبر اکرم(ص) فرمود: خشم خدا شدت گیرد بر زن شوهرداری که چشم خود را از غیر شوهر یا هر نامحرم دیگر، پر کند پس اگر چنین کند، خدا اعمالش را ضایع می‌گرداند.

روایت فوق در «مستدرک» چنین نقل شده:

«اشتد غضب الله علی امرئة ملئت عینها من غیر زوجها.»

غضب خدا شدت گیرد بر آن زنی که دیده از نگاه نامحرم، پر کند... و قید شوهردار ندارد.

در روایت دیگری است که از طریق عامه و خاصه، در کتب فریقین نقل شده (با مختصر تفاوت).

9- «استأذن این ام مکتوم علی النّبی (ص) و عنده عایشة و حفصه فقال لهما قوما فادخلا البیت فقالتا: انّه اعمی. فقال(ص): ان لم یکن یَرَکُما فانکما تریانه»

مردی بنام «ابن ام‌ مکثوم»، از پیامبر اذن خواست که وارد خانه شود. عایشه و حفصه، همسران پیامبر نزدوی، بودند. آن حضرت به آن‌ها فرمود: برخیزید، داخل اطاق شوید. گفتند: او نابیناست! فرمود: اگر او شما را نمی‌بیند، شما او را می‌بینید.

در بعضی از روایات بجای عایشه و حفصه، از «ام‌ سلمه» و «میمونه» نام برده شده و تفاوت مختصری در عبارت نیز بچشم می‌خورد.[8]

بر اساس آیات و روایات یاد شده است که عموم فقهای اسلام، اعم از شعیه و سنی، حکم به حرمت و ممنوعیّت نظر کردن مرد، به زن نامحرم و زن، به مرد نامحرم نموده‌اند. و آنرا از ضروریات دین، شمرده‌اند.[9]

تنها اختلافی که در مسئله فوق، بین فقها وجود دارد، در مورد استثناء وجه وکفین است. حداکثر آنچه موافقین، با استثناء وجه وکفین، قائل‌اند، اینکه نظر به صورت و دست‌ها تا مچ، بدون نظر شهوانی و خوف فتنه، مانعی ندارد. و در همین حال، اگر نگاه از روی ریبه و شهوت باشد، از نظر کلیه فقهاء، حرام است.[10] در مسئله فوق، فرقی میان زن و مرد نگذاشته‌اند، در نتیجه نگاه مرد به موی و بدن زن نامحرم و عکس آن بدون شهوت و با شهوت و در هر حال، حرام و ممنوع می‌باشد.

موارد استثناء

لازم به یادآوری است که از حکم کلی فوق، مواردی استثناء شده که در کتب فقهیه بر اساس روایات، مندرج گردیده است. البته این نیز، حدود و شرائطی دارد. این موارد، عبارتست از:

1- دختر یا زنی که شخصی، قصد ازدواج با او را دارد، که می‌تواند زیبایی‌ها و موارد حسن طرف را، از مو و صورت و دست‌ها و پاها، حتی بخشی از اندام را ببیند. مشروط بر اینکه:

الف: لذت بردن، مقصود نباشد.

ب: نگاه، بمنظور اطلاع بیشتر و شناخت کاملتر، باشد نه اینکه چیزی بر اطلاعات او نیافزاید.

ج: به آن مقدار نگاه که هدف او را در شناخت تأمین کند، اکتفا نماید. و به بیشتر از آن تجاوز نکند

د: احتمال توافق ازدواج برود. بنابراین، اگر بداند طرف پیشنهاد ازدواج را رد می‌کند، نظر جایز نیست.

ه: مرد، نمی‌تواند بمنظور همسریابی، به این و آن نگاه کند. و تنها در خصوص فرد مورد نظر، نگاه و حتی تکرار آن، جایز است.

و: تزویج با آن زن، در حال حاضر، بلامانع باشد. مثلاً زن، در عدّة دیگری نباشد. و ...

توضیح: احکام فوق، در مورد عکس آن نیز که زنی به مردی نظر کند، جریان دارد.

2- نگاه به زنان اهل کتاب، اقلیت‌های مذهبی و بلکه زنان کفار، جایز است مشروط به آنکه:

الف: قصد لذت و شهوت، در کار نباشد.

ب: ترس افتادن به گناه و حرام وجود نداشته باشد.

ج: تنها به مواردی نگاه جایز است که عادت آن زنان، به آشکار ساختن آن است.

3- نظر به زنانی که به سبب قرابت خانوادگی، خویشاوندی و همشیری، ازدواج با آنان جایز نیست (محارم) مانند مادر، خواهر، دختر، عمه، خاله و ... (که موارد آن در آیه 32 سوره نور، ذکر گردیده و قبلاً ترجمه آن، از نظر گذشت.)

4- در معالجه بیماران، طبیب یا پرستار، می‌تواند بقدر ضرورت به نامحرم نظر کند. و یا بدن او را لمس نماید. و برای ان نیز قیودی ذکر شده است. از جمله:

الف: طبابت، منحصر به مرد باشد. و بیمار نتواند از طبیب زن، استفاده کند.

ب: نظریا لمس کردن، برای تشخیص بیماری، ضروری باشد.

ج: استفاده از وسائل تشخیص، مثل نبض‌گیر و درجه، اولویت دارد که حتی الامکان باید از آن‌ها کمک بگیرد، نه تماس.

د: در مورد جواز نظر، تنها به مقدار ضرورت، باید اکتفا شود. و تعدی از آن، جایز نیست.

5- در موارد نجات از غرق شدن یا سوختن و سوانح دیگر نیز، حکم همین است. و در صورتی که برای غیر یا تماس، ضرورتی پیش آید، مشمول استثناء فوق می‌باشد.

6- نگاه، به کودکان غیربالغ نیز، در حدّ معمول اگر از روی هوا و هوس نباشد، ممنوع نشده است. (تحریر الوسیله، ج2، ص 245 تا243)

موارد فوق را، از آن جهت آوردیم که شاید برای بسیاری از افراد، ابهاماتی وجود داشته باشد. و چنین پندارند که مثلاً نظر، در موارد فوق الذکر، بطور مطلق جایز و بلامانع است. و شرائط و قیودی ندارد. حال آنکه مطلب، چنین نیست. و موارد استثناء،‌ محدود به حدودی است که تعدی از آن، تعدی از حدود خداوند است و مشمول این آیه می‌گردد: «و من یعص الله و رسوله و بتعدّ حدوده یُدخله ناراً خالداً فیها» (نساء/14)

هر کس، خدا و پیامبرش را نافرمانی کند، و از حدود الهی، تجاوز نماید، خداوند او را، به آتش می‌افکند که برای همیشه در آن معذب باشد.

عفت و پاکدامنی:

پس از بیان حکم نگاه و محدود ساختن آن، بحث از حفظ عورت و پاکدامنی بمیان می‌آید: (و یحفظوا فروجهم... و یحفظن فروجهن) یعنی: مرد و زن مسلمان باید، در حفظ عورت خویش، بکوشند.

حفظ عورت، چه به معنی دور نگهداشتن آن از نظر دیگران باشد، آنگونه که در روایات آمده است.[11] یا به معنی عام‌تری، شامل حفظ از تجاوز و گناه نیز، باشد، در هر حال تکلیفی است که علی السّویه بر مردان و زنان لازم است. و جز در مورد زوجین، استثنایی ندارد. بدین معنی که بر مرد و زن مسلمان، واجب است عورت خود را، از دید دیگر مردان و دیگر زنان، بپوشند. و جنس موافق و مخالف در این جهت، تفاوتی ندارند. همانگونه که نظر کردن بر عورت غیر نیز، اعم از جنس موافق را مخالف، در شرع، حرام و ممنوع می‌باشد. در این خصوص توضیح بیشتری نیاز نیست.

نکته قابل توجه، جملة «ذلک ازکی لهم» است که اشاره دارد، به اینکه حفاظت از حریم عفاف و کنترل نوامیس جامعه، رمز پاکی و عفت و تقوای آدمی و امتیاز او بر بهائم و جانوران است. جامعه‌ای که بخواهد پاک زندگی کند و از رذالت و پلیدی گناه، انحراف‌های جنسی و سقوط اخلاقی در امان باشد، می‌بایست حائل و حاجبی میان مرد و زن داشته باشد.

تا اینجا، میان مرد و زن در احکام مزبور، (خودداری از نگاه و ستر عورت) هیچگونه تفاوتی، وجود ندارد. اما از این به بعد که حکم حجاب مطرح می‌شود، احکام تنها متوجه زنان است. باین معنی: که پوشیدن تمام بدن، باستثنای عورت بر مرد واجب است. بعضی از فقها، احتمال داده‌اند که هر گاه مرد، در معرض دید زن نامحرمی قرار گرفت. و درصدد جلب نظر آن زن برآمد، از باب حرمت معاونت بر گناه، پوشیدن بدن بر مرد واجب گردد.

(احکام القرآن، مقدس اردبیلی/ص 543)

در هر حال، بنا به تصریح آیه کریمه: «ولیضربن بخمرهن علی جیویهن و لا یبدین زینتهن ...» بر زنان مسلمان، واجب است با سر اندازهای خود، سر و گردن و سینه و مواضع دیگر زینت را از چشم نامحرمان، بپوشند. اکنون برای روشن‌تر شدن مفاد آیه کریمه، به توضیح پاره‌ای از نکات و واژه‌های آن، مبادرت می‌کنیم:

بگفتة اهل لغت، «خُمُر» جمع «خِمار» است. و عبارتست از روسری و مقنعه. «الخمار»: النصیف، و هو ما تغطّی به المرئة رأسها. کل ما ستر شیئا «و یضربن بخمرهن علی جیوبهن»، ای‌ سترا «لأعناقهن». خمار، سراندازی است که زن، سرخود را بدان پوشد. نیز به سرپوشی که چیزی را بپوشاند، خمار گویند. و معنی آیه «و یضربن بخمرهن...»، این است که زنان با سراندازها، گردن خود را بپوشند (اقرب الموارد)

الخمارُ غطاء رأس المرئة المنسبل علی جبینها. و جمعه خُمُر و قال الجبائی: هی المقانع: خمار، سر پوش زن است که بر چهرة او آویخته می‌شود. و بقول جبائی: مقعنه‌ها را گویند. (تفسیر تبیان، ج7، ص 43).

الخمارُ کلّ ما ستّر. و منه خِمار المرئة و هو ثوب تغطّی به رأسها (معجم الوسیط)

به هر چیزی که پوشاننده باشد، خمار گویند. خمارزن، پوششی است که بوسیله آن، سرخود را بپوشاند. مراجعه به تفسیر و لغت جهت شناخت معنی خمار، ضرورتی ندارد. و برای نمونه، همین مقدار کافی است.

به هر حال، دستور آیه این است که زنان مسلمان، باید سرانداز خود را بر گردن و گریبان و سینه، بیفکنند تا از دید نامحرمان، مستور باشند. فقهای اسلام گفته‌اند:

از این آیه می‌توان استفاده کرد که پوشیدن صورت، بر زن واجب نیست. زیرا از آن، صحبتی به میان نیامده است. و تنها از پوشش سر و گریبان صحبت شده است.

(احکام القرآن- مقدس اردبیلی/544)

قمست بعدی آیه «ولا یبدین زینتهمن الّا ما ظهر منها» نیز، به ضمیمه تفسیر و توضیحی که در روایات ذکر گردید، این مطلب را تأیید می‌کند. مفادّ این قسمت، این است که: نباید زنان، زینت خود را آشکار کنند، مگر آنچه را عادت بر آشکار بودنش، جاری شده است: = (الا ما ظهر منها – ای جرت العادة علی ظهورها) (احکام القرآن/544) آن چیزی که عادت زن، در جامعه‌ها بر آشکار بودنشع قرار گرفته، صورت و دست‌هاست که برای احتیاجات زندگی و معارفه و مسائل حقوقی و کار فعالیت‌های اجتماعی، معمولاً پوشیده نیست. و همانگونه که در روایات آمده و فقها و مفسرین گفته‌اند، مقصود از زینت آشکار، مواضع زینت آشکار است و گرنه خود زینت، موضوعیت برای حکم ندارد (احکام القرآن/ص544)

البتّه باید توجّه داشت که: استثنای وجه وکفین از حکم پوشش، بدلیل ضرورت و پیشگیری از «عسر و حرج» می‌باشد.

در منابع شیعه و سنی، زینت آشکار، تفسیر و بیان شده است:

در تفسیر کشاف است: «الا ما ظهر منها: کالخاتم و الکحل و الخضاب فلا بأس با بدائه للاجانب» (احکام القرآن)

یعنی زینت آشکار، مانند انگشتر، سرمه و خضاب که آشکار کردن این‌ها، برای اجانب، اشکالی ندارد. «علی بن ابراهیم» در تفسیر آیة فوق از امام باقر(ع) چنین نقل کرده است:

«فهی الثیاب و الحکل و الخاتم و خضاب الکفّ و السّوار»

و الزینة ثلاث: زینة للناس و زینة للمحرم و زینة للزوج، فاما زینة الناس فقد ذکرناها و اما زینة المحرم فموضع القادة فما فوقها و الدملج و ما دونه و الخلخال و ما اسفل منه و اما زینة‌الزوج فالجسد کلّه»:

زینت ظاهر عبارتس از لباس، سرمه، انگشتر، خضاب و دست‌بند (النگو) و زینت سه گونه است: زینت برای مردم، زینت برای محرم و زینت براش شوهر. زینت برای مردم، همانست که گفتم، زینت برای محرم، جای گردن بند است، به بالا. و بازوبند، به پائین. و خلخال (پای برنجن) و پائین‌تر از آن. و امّا زینت شوهر، کلیّه بدن است. این روایت، حدودی را که برای زن مسلمان در رابطه با دیگران مقرّر گشته بخوبی مشخّص نموده است. توضیح بیشتر حدود مقرّره بدین شرح است:

الف- برای شوهر، حد و مرزی ندارد.

ب- برای محارم مانند پدر و فرزند، برادر، دایی، عمو و ... سر و گردن و بازوها و دست‌ها و پاها از مچ به پائین را می‌تواند باز بگذارد و نپوشاند.

ج- برای نامحرمان، قرص صورت و دست‌ها از محل دست بند به پائین، می‌تواند آشکار باشد.

روایات دیگری نیز، در این زمینه وجود دارد که نیازی به نقل آن نیست.

لازم به ذکر است که فتاوی در این خصوص، فرق چندانی با روایات فوق الذکر ندارد که با مراجعه به رساله‌های عملیه فقها، می‌توان آنرا بدست آورد.

از موارد استثناء در آیه فوق که به موجب آن، بر زن واجب نیست کلیّه بدن خود را بپوشاند، کودکان غیر ممیز هستند که از مسائل جنسی، آگاهی ندارند. و پیرمردان سالخوردة فاقد شهوت که هیچ گونه تمایل و گرایشی، نسبت به جنس مخالف احساس نمی‌کنند (الشیخ الکبیر الفانی الذی لا حاجة له فی النساء- تفسیر علی بن ابراهیم، ج2، ص 102).

نکته دیگری که از آیه مستفاد می‌گردد، این است که لازم نیست، زنان مسلمان نزد دیگر مسلمان، مستور باشند که معنی و مفهوم آن، این است که در برابر زنان غیر مسلمان، نباید زیبایی‌های پنهان خود را، آشکار سازند. همان گونه که در روایات، به فلسفه این حکم، اشاره شده که زنان غیر مسلمان، چون تقوا ندارند، آنچه از زن مسلمان دیده‌اند، برای شوهرانشان نقل و توصیف می کنند که در نتیجه، مردان بیگانه را به فکر زنان مسلمان می‌اندازد.

البنه اکثر فقها در این مسئله قائل به کراهت شده‌اند. چون دلالت مفهوم آیه را کافی نمی‌دانند. (عروة‌ الوثقی محشّی)

حرکات هوس انگیز زنان

تذکر دیگر آیه به زنان مسلمان، این است که در رفت و آمدها، بنوعی نباشند که صدای زیورآلات مخفی آنان، جلب توجّه کند:

(ولا یضربن بِأرجلهنّ لیعلم ما یُخفین من زینتهنّ.) در تفسیر علی بن ابراهیم چنین ذکر شده «و لا تصرب احدی رجلیها بالاخری، لیقرع الخلخال بالخلخال» یعنی: پای خود را به پای دیگر، نزند که زیورهای پاها به یکدیگر، اصابت کند. و صدای آن، شنیده شود. بدیهی است که به هم خوردن زیورآلات، رأساً ممنوعیتی ندارد امّا از آنجا که زیور، در بدن زنان می‌باشد و صدای آن، مردان را به فکر زنان می‌کشاند، از این رو بدلیل تأثیری که در روحیه مردان، خصوصاً جوانان مجرد دارد، همین مقدار حرکات تحریک‌آمیز، در شرع مطهر، ممنوع گردیده است.

همین معنی را از جملة «وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیَّةِ الْأُولَى» (از آیه 32 سوره احزاب) نیز می‌توان استفاده کرد که به زنان پیامبر (ص) هشدار می‌دهد که مانند زنان روزگار جاهلیت قبل از اسلام، خودنمایی و دلبری نکنند. و صدد جلب نظر مردان اجنبی، نباشند.

اصولاً هر کاری، اعمّ از نوع لباس پوشیدن، آرایش، زینت و هر حرکتی که زن، انجام می‌دهد و قصد از آن، جلب نظر مرد بیگانه، بسوی خود و با انگیزة هوای نفس، تمایلات شیطانی، باشد و در روحیه افراد و عفّت جامعه،‌ اثر سوء بگذارد، حرام و ممنوع است. و در این خصوص، روایات بسیاری است که در یک فصل مستقل، از آن صحبت خواهیم کرد.

در هر حال، کنترل معقول و اخلاقی اسلام، روی نسل انسان و توجه جدی به عفت عمومی جامعه، ایجاب می‌کند که به این دستورات عمیق و ظرافت کاری‌های دقیق، مبادرت نماید.


بازگشت:

و در خاتمه آیه، صحبت از توبه و بازگشت عمومی بخدا و آغوش اسلام است.

مفاد این دستور، این است که انسان‌های ناآگاه و مردان و زنان گمراه و هوس باز، اگر راه بازگشت بپیمایند و با رعایت اصول تقوا و عفاف، تصمیم بر اتخاذ روش صحیح بگیرند، آغوش پر مهر اسلام و عطوفت الهی، بر روی آنان باز است. و این است راه فلاح و رستگاری و نجات آن‌ها، از زندان‌هایی که برای خودساخته و عقوبت آنرا می‌کشند. حاصل آنکه: همه انسان‌ها در حد مطلوب از صلاح و روش پسندیده نیستند. هستند انسان‌هایی که به هر دلیل، خواه ضعف تربیت خانوادگی، محیط بد فرهنگی، فساد دستگاه‌های تبلیغاتی، و یا عوامل دیگر برونی و درونی به دام آلودگی، گناه و انحراف، افتاده‌اند. امّا اینان، باید بدانند که بدبخت آفریده نشده‌اند. و مجبور نیستند، گمراه زندگی کنند. و گمراه بمیرند. و به دوزخ درآیند. بلکه مجبور نیستند، گمراه زندگی کنند. و گمراه بمیرند. و به دوزخ درآیند. بلکه زمینه فطرت آنان و رهبری شریعت و رهنمود قرآن و دلالت صالحان، همچنان راه بازگشت را برای آنان، هموار ساخته و یک تصمیم و محاسبه معقول و گرایش ایمانی و رهایی از تعصبات جاهلانه، می‌تواند مسیر زندگی آنان را از وادی حیرت و ضلالت، به کعبه سعادت و ابدیت تغییر دهد.

2- «یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُل لِّأَزْوَاجِکَ وَبَنَاتِکَ وَنِسَاء الْمُؤْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِن جَلَابِیبِهِنَّ ذَلِکَ أَدْنَى أَن یُعْرَفْنَ فَلَا یُؤْذَیْنَ وَکَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِیمًا»

«ای پیامبر! به همسران و دخترانت و زنان مؤمنان بگو: روپوش‌های خود را برکنند، که بدین‌گونه بهتر شناخته می‌شوند تا مورد اذیت، قرار نگیرند. و خدا آمرزنده و مهربان است».

در این آیه، استفاده از «جلباب» (پوشش)،‌ برای زنان مسلمان، توصیه گردیده، و وسیلة شناسایی زنان، به عفت، وقار و شخصیت، و نیز دور ماندن از آزار و اذیت بوالهوسان، شناخته شده است.

مفسرین، اتفاق نظر دارند که این آیه، از جمله آیاتی است که لزوم و وجوب حجاب و پوشش را، برای زن مسلمان، اثبات می‌کند. و علمای تفسیر نیز، در شأن نزول این آیه، به مزاحمت‌های جوانان ولگرد، نسبت به زنان مسلمان، اشاره نموده‌اند.

در تفسیر علی بن ابراهیم، چنین آمده است: «سبب نزول آیه، این بود که زنان مسلمان، به مسجد می‌رفتند. و نماز جماعت را با پیامبر (ص)، می‌خواندند هنگامی که آن‌ها، برای نماز مغرب و عشاء و صبح، از خانه بیرون می‌شدند، جوان‌ها بر سر راه آن‌ها، می‌نشستند. و به آزار و تعرض، نسبت به آنان می‌پرداختند. لذا آیه فوق، نازل شد. و به منظور مقابله، با این مزاحمت‌ها زنان را، به رعایت پوشش اسلامی فرا خواند».

(تفسیر قمی، ج2/ص 366)

«ابن جوزی» از قول «سدی» در این خصوص، چنین می‌گوید:

«افراد فاسق، زنانی را که در شب، از خانه خارج می‌شدند، اذیت می‌کردند. اگر زنی را پوشیده می‌دیدند، می‌گفتند: این زن، آزاده است. و او را دنبال، نمی‌کردند. و اگر می‌دیدند، پوشیده نیست، به تعقیب و آزار او، می‌پرداختند».

(روائع صابونی، ج2، ص 377 بنقل از درالمنثور سیوطی).

در این آیه مبارکه دو مطلب را مورد بحث قرار می‌دهیم:

1- معنی «جلباب» که جمع آن، «جلابیب» است، با توجه به مفهوم لغوی و عرفی کلمه و سیره زنان مسلمان، در صدر اسلام.

2- نقش پوشش، جهت اشتهار زنان به عفاف و مصونیت از طمع و تجاوز فرصت‌طلبان بوالهوس (بعبارت دیگر فلسفه حجاب)

الف- مفهوم جلباب:

بحث و فحص لغوی از مفهوم این واژه، می‌تواند برای فهم مقصد واقعی آیه کریمه، مفید واقع شود. و برای تحلیل گران، خالی از فائده نیست. اینک، با مراجعه به فرهنگ‌های اصیل زبان عرب و برخی لغت‌های عصری، به تبیین مفهوم «جلباب»، می‌پردازیم:

- زمخشری در تفسیر کشاف، «جلباب» را اینگونه معنی کرده است: «الجُلباب ثوب واسع اوسع من الخمار و دون الرداء تلویه المرئة علی رأسها» یعنی: جُلباب، لباس گشادی است از «خمار» (روسری) گشاده‌تر و از رداء کوتاه‌‌تر است که آنرا زن، بر سر می‌اندازد.

و از ابن‌ عباس چنین نقل کرده است: «الرداء الذی یستر من فوق الی اسفل»

جُلباب، رداء و پوششی است که سراسر بدن را از بالا تا به پائین، فرو می‌پوشد.

- «لسان العرب» چنین می‌گوید: «الجُلباب: القمیص وثوب و اوسع من الخمار دون الرداء تغطی به المرئة رأسها و صدرها و قیل هو ثوب واسع دون الملحفه تلبسه المرئة، و قیل هو الملحفة» جلباب، پیراهن است، و هم پوششی است که از «سرانداز»، گشاده‌تر و از «رداء» کوتاهتر باشد. و زن سر و سینه خود را با آن، می‌پوشاند. و برخی گفته‌اند: لباس گشادی است کوتاهتر از ملحفه. و بمعنی ملحفه نیز، گفته‌اند. (ملحفه، پوششی است که هنگام خوابیدن روی بدن، کشیده می‌شود)، (ملافه).

و از «ابن سکّیت»، نقل کرده که جلباب،‌ بمعنی «خمار» است. و از قول لغویین دیگر آورده: «جلباب المرئة ملائتها التی تشتمل بها»، روپوشی که زن خود را در آن، می‌پوشاند (مانند چادر و عبا) جلباب زن، خوانده می‌شود.

- در تفسیر قرطبی است: که [«ثوبٌ اکبر من الخمار» و من این عباس و ابن مسعود: «انه الرداء» و قیل: «القناع» و الصحیح: «انه الثوب الذی یستر جمیع البدن»].

جلباب، لباسی بزرگتر از روسری است. ابن عباس و ابن مسعود، آنرا بمعنی رداء. (عبا) گرفته‌اند. و برخی آنرا، مقنعه گفته‌اند. بنظر صحیح، جلباب لباسی است که همة بدن را بپوشاند.

- معجم الوسیط نیز بمعنی: پیراهن، پوشش برای کلیه بدن، سرانداز، لباس روپوش، چادر و عبا گرفته است.

- معجم مقاییس اللغه گفته: جلباب هوالقمیص. یعنی جلباب، همان پیراهن است.

- اقرب الموارد دارد که: «الجلباب: القمیص، وثوب واسع للمرئة دون الملحفة و قیل ما تغطی به المرئة ثیابها» یعنی جلباب، پیراهن است. یا لباسی، گشاد و کمتر از ملحفه و گفته شده: پوششی که زن، لباس‌های دیگر را زیر آن، پنهان می‌دارد.

- در المنجد است که: «الجلباب: القمیص او الثوب الواسع»، جلباب، پیراهن یا لباس گشاده است.

- لاروس چنین آورده: چادر یا جامعة گشاد زنان، بالاپوشی که زنان، روی لباس پوشند. ملحفه که شخص خوابیده، خود را با آن بپوشد.

- مجمع البیان گوید: «الجُلباب خمار المرئة الذی یغطی رأسها و وجها اذا خرجت لحاجة.»

جلباب، سراندازی است که سر و صورت زن را، هنگام خارج شدن از خانه بمنظور رفع حاجتی می‌پوشاند.

و از برخی مفسرین، معنانی: خمار، مقنعه، ملائه، ثیاب وقمیص را نقل کرده است.

- تفسیر تبیان بنقل از ابن عباس و مجاهدة آورده: «الجلابیب جمع جلباب و هو خمار المرئة و هی المقنعة تغطی جیبها و رأسها اذا خرجت لجاجةٍ»، جلابیب، جمع جلباب است. و آن، سرانداز زنان می‌باشد. مقنعه‌ای که زن، هنگام خروج از منزل بمنظور رفع حاجتی، سر و گریبان خود را، با آن می‌پوشاند.

و از حسن نقل کرده «الجلابیب الملاحف تدنیها المرئة علی وجهها.»

جلابیب، لباسی است که تمام بدن را بپوشد. و بر صورت نیز، افکنده شود. صابونی، یکی از علمای معاصر اهل سنت، می‌نویسد: «مفسرین اتفاق نظر دارند که جلباب، روپوشی است که کلیه اعضای بدن را بپوشاند» (روائع، ج2/ ص 378).

از دیگر کتب تفسیر و لغت نیز، مشابه معانی فوق، بدست می‌آید. برای تشخیص مفهوم و مقصود از «جلابیب»، شاید به بیش از این مقدار تفحّص، نیازی نباشد. اما بمنظور روشن شدن این مطلب که فهم عمومی لغویین و مفسرین، از واژة مذکور چیست، توجه به آنچه گذشت، خالی از فائده نیست. آنچه از فحص در این موضوع، بدست می‌آید، اینست که «جلباب»، چیزی است غیر از «خمار» خمار، سرانداز و مقنعه است که سر و گردن را، می‌پوشد. و کوچکتر از جلباب است که روی لباس‌های دیگر پوشیده می‌شود. و کیفیت آن، به حسب عرف و عادت، فرق می‌کند. گاهی بصورت عبا، گاهی چادر و یا نوع دیگر. اما قدر مسلم این لباس، لباسی است گشاد و بلند. نه تنگ و چسبان، بگونه‌ای که زیبایی‌های اندام و جاذبیت‌های زیورها و لباس‌های زیرین، که معمولاً رنگ‌های جالب نظر دارد، در درون آن مستور می‌گردد. و زن، می‌تواند بوسیله آن خود را در حفاظی مطمئن، قرار دهد که جلب نظر مردان بیگانه را نکند.

و از اینجا شاید بتوان نتیجه گرفت که صرف پوشش اندام و زیبایی‌های بدن، در صورتی که آن پوشش جلب نظر کند، یا حجم اندام را بنحو تحریک‌آمیز، نشان دهد برای زن مسلمان، کافی نیست. بلکه پوششی لازم است که اضافه بر استتار اعضای بدن، حجم اندام و جاذبیت‌های لباس و زیور را نیز، بپوشاند.

بنابراین، به روسری‌ها و مانتوهایی که بعضی زنان، می‌پوشند و از لحاظ رنگ و چسبندگی به بدن، جالب نظر و تحریک آمیز است، نمی‌توان عنوان «حجاب اسلامی» داد.

فلسفه حجاب:

در بخش دیگری از آیه، اشاره به فلسفه پوشش است: (ذلک ادنی ان یعرفن فلا یؤذین)

الف: تأثیر پوشش، در حرمت و شخصیت زن مسلمان.

ب: دور ماندن، از دستبرد و آزار مزاحمان.

در اینکه حرمت و شخصیت زن، بعنوان یک گوهر گرانبها، می‌بایست در حرز و حفاظ باشد، جای تردید نیست. حساسیت و ضربه‌پذیری زن، به لحاظ جاذبیت‌هایی که دارد، ایجاب می‌کند که طبق یک سنّت تکوینی که در آفرینش موجود است، وی در حصار و حجابی قرار گیرد که مانع، از طمع و آرزوهاست پست دیگران باشد. قانون آفرینش است که موجودات لطیف و آسیب‌پذیر را، در حصاری که آن‌ها را حفظ می‌سازد.

مثلاً مغز بادام و گردو و امثال آن‌ها را، آفریدگار در پوسته‌ای محکم قرار داده، تا از نفوذ عوامل فساد، محفوظ بماند. و برای مدت‌ها، بشود آنرا نگهداری کرد. و بطور کلّی، همه مغزها را خدا، در پوسته‌ای مناسب و مطمئن جای داده و برای میوه‌ها که آسیب‌پذیرند، پوسته‌ای مناسب، قرار داده و جواهرات و گوهرهای گرانبها را در دل کوه‌ها و در قعر دریاها، پنهان ساخته است. و طبیعی است اگر چزی سهل الوصول شد، طبعاً در معرض طمع و تجاوز نخواهد بود که گفته‌اند:

دیده بادام، چوبی پرده گشت

عاقبت از هر دهنی، خورده گشت

شب، چو نبندی، در دیگ حلیم

گربه و سگ را زملامت، چو بیم!

زن و مرد گرچه از نظر اصول کلی انسانی یکسانند، اما زن، از جنبة خاص زنانگی و ظرافت و لطافت و جاذبیت که خصلت طبیعی او است. با مرد، تفاوت محسوس و انکارناپذیر دارد. همانگونه که دلدادگی و نظربازی مرد، را نیز، در نوعیّت خود، نمی‌توان انکار کرد. در روایات آمده «المرئة ریحانة»، زن همچون ریحان یا شاخه گلی، ظریف است. اگر باغبان او را پاس ندارد، از دید و دست گلچین، مصون نمی‌ماند.

از اینرو، قانون آفرینش که این لطف هو رقت و زیبایی را به زن داده، در مقابل آن از یکسو، حجب و حیا را بیش از مرد، با فطرت او قرین ساخته که به مضمون روایات، «حیای زن ده برابر حیای مرد است» (مکارم الاخلاق، ص 238) (البته این در حالتی است که فطرت او مسخ نشده باشد) و از سوی دیگر، با مقرر داشتن حکم پوشش، این جوهر لطیف را از سهل الوصول بودن، مصون داشته. و محدودة مطمئن‌تری را، پیرامون او قرار داده است.

همانگونه که اگر دو قطب مثبت و منفی سیم برق، بدون پوشش رها بشوند، آتش سوزی و مرگ در پی دارند. و هرگاه در عایق مناسب قرار گیرند، منشأ چرخش حیات و پدیده‌های بسیار ارزشمند می‌گردند، همچنین، اگر میان مرد و زن، روابط مستقیم و بدون عائق، برقرار شود، جهانی را به فساد و نابودی می‌کشاند. اما اگر در قلمرو شرعی و قانونی، با وجود حایل معقول و منطقی، هدایت شوند، سبب بقای نوع انسان و رشد و شکوفایی و کمال، خواهند بود.

بنابر اصول مسلم یاد شده است که جوامع متمدن عالم، همواره سعی بر آن داشته‌اند که نوامیس خود و زنان و دختران را در هاله‌ای از حرمت، نگهداری کنند. و از حراج کردن و به ابتذال کشیدن آن‌ها، بپرهیزند تاریخ اقوام و ملل، نشان می‌دهد که خانواده‌های محترم را رسم و سنت، بر این بوده که زنان حرمسراها و بانوان خانه‌ها را از دسترس مردان، دور نگهدارند. و یکی از نشانه‌های آن، وجود نوعی حجاب، بر اساس رسومات اقلیمی و نژادی، در میان زنان و دختران همة عصرها بوده است.

بی‌شک، اگر پوشش زن، یک خواسته فطری و یک اصل پذیرفته شده خانوادگی نبود، این راه و رسم، جایگاه معقول و منطقی نداشت. لذا هرگز نمی‌توان ادعا کرد، پوشش نوعی خرافه بوده که هزاران سال در جوامع انسانی، مانده و هم اکنون در قشرهای عظیمی از جوامع بشری، از کلیه نژادها جریان دارد.

تفصیل بیشتر این بحث، به فصل تاریخی مسئله حجاب، مربوط می‌شود. آنچه ما فعلاً درصدد آنیم، آمیختگی فطرت و سنت‌های اجتماعی و قوانین شرعی، جهت حفظ حرمت زن و دور نگهداشتن او، از دسترس دیگران است که در اصل آن تردید نیست گرچه کیفیت و چگونگی آن، قابل بحث فراوان است.

آیه کریمه قرآن، با اشاره به این اصل که مصونیت زنان مسلمان، از دسترس انظار و دست‌های آلوده هوسبازان، رمز شخصیت زن و بالا رفتن اعتبار او در جامعه می‌باشد، زنان مسلمان را به اتخاذ پوشش متناسب با شؤنات آنان، فراخوانده است. زیرا وقتی آنان، خود را در پوششی از عفاف و حجاب مستور دارند، دل و دیده هوسبازان، از آن‌ها قطع می‌گردد. و جرأت و جسارت تعشدی، به حریم زنان عفیفه و محجوبه را بخود راه نمی‌دهند. و این در حالی است که اگر زن، خود را بیاراید و عرضه کند و متاع حسن و جمال خود را، در معرض دید و طمع دیگران قرار دهد، با این عمل از ارزش خویش کاسته، خود را به ابتذال کشیده و بهای خود را به حداقل رسانده است.

خلاصه آنکه: زنان باشخصیت را از وقارشان، می‌توان شناخت. و زنان بی‌شخصیت را، با ابتذال و حقارتشان. اینست نکته‌ای که قرآن، بر آن تکیه نموده و تأکید می‌کند که بانوان آزاده مسلمان، باید به نوعی مشی و سلوک نمایند که مردم، آن‌ها را به عنوان الگوی شخصیت و عفت و ایمان بشناسند. نه به عنوان بردگان هوا و هوس و متاع حراج عرضه شده، به بازار عام.

با مشاهده آمار و ارقام بی‌عفتی و هتک حیثیت زن و تجاوز به حریم خانواده‌ها، می‌توان دریافت که آیا زنان ربوده شده، فروخته شده، فریب خورده و پرونده‌های فساد جنسی، مربوط به کدام قشر از زنان است. آیا قشر زنان مسلمان که صاحب و سالار دارند. و در هاله‌ای از عفت و تقوی محصورند، یا آن قشری که پشت پا به اصول حجاب و عفاف زده، خود را به کام هوا و هوس، افکنده‌اند؟!

آیا آن زمان که زن مسلمان، در حریم مقدس اسلامی بود، منکرات اعمّ از: طلاق، خودکشی، فرار از خانه، زندان، و ... بیشتر بر سر راهش، کمین می‌کرد. یا از زمانی که به پیروی از فرهنگ مبتذل غرب، زن مسلمان، در کام طوفان‌‌های شهوت و ابتذال، در غلطید؟ و اصولاً آیا ایندو صحنه تاریخی، قابل مقایسه‌اند؟ ... آیا نمونه فجایعی که در نیم قرن اخیر، برای زن ایرانی، با توطئه استعماری و بدست عوامل خود فروخته‌شان، پدید آمد را می‌توان در طول چهارده قرن تاریخ اسلام، مشاهده کرد؟

قرآن با ذکر: «یعرفن فلا یؤذین»، خاطر نشان می‌سازد که هرگاه، زن، به عنوان الگوی عفاف شناخته شد و در پرده‌ای از قداست و ایمان، مستور گردید، مورد طمع و اذیت و تعقیب، قرار نخواهد گرفت. و عواقب تلخ ابتذال، به سراغ او، نخواهد آمد. شواهد عینی این حقیقت را، در بررسی از تاریخ زن در اسلام و در خارج از قلمرو اسلام، به خوبی می‌توان دریافت.[12]

1. 4- «یَا نِسَاء النَّبِیِّ لَسْتُنَّ کَأَحَدٍ مِّنَ النِّسَاء إِنِ اتَّقَیْتُنَّ فَلَا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ وَقُلْنَ قَوْلًا مَّعْرُوفًا» (احزاب/33/32)

ای همسرا پیامبر! شما مثل دیگر زنان نیستید، اگر تقوی پیشه نمائید. پس در گفتارتان خضوع نکنید (نرم و دلربا، حرف نزنید.) که آنکه قلبش بیمار است، طمع کند. و سخن شایسته، بگویید. و در خانه‌هایتان بمانید. و همانند روزگار جاهلیت نخستین، آرایش و خودنمایی نکنید.

نکات قابل بحث آیه، عبارتند از: بحث آیه، عبارتند از:

1- مسئولیت سنگین همسران پیامبر (ص).

2- عدم انحصار حکم، به همسران پیامبر (ص).

3- نهی از شیرین زبانی و دلربایی، در گفتار.

4- ماندن در خانه.

5- پرهیز از تبرج و خودنمایی.

مسئولیت سنگین همسران پیامبر:

حدود مسئولیت یک انسان را، جایگاه اجتماعی و شناخت و آگاهی او از تکالیف و کیفیت ارتباط با منبع قرآن، مشخص می‌کند. آنان که داناترند، با کتاب و سنت بیشتر در ارتباط‌اند، به منبع وحی نزدیکترند و در محیط خانوادگی پاکتری زندگی می‌کنند، بیشتر مورد توجه آحاد جامعه هستند. فلذا، هم مسئولیت آنان سنگین‌تر است. و هم توقع مردم از آنان، بیشتر. به همین جهت، از همسران پیامبر (ص) که همنشین پیامبرند، انتظاری می‌رود که از دیگران، نمی‌رود . از امام باقر (ع)، در این خصوص چنین نقل شده:

(اجرها مرّتین و العذاب ضعفین)

(تفسیر قمی)

«پاداش آنان، دو برابر و عقوبت آنان دو برابر است»

و همین ملاک، در مورد دیگر آحاد امت، قابل ذکر است. بدین معنی که: مثلاً انتظاری که از عالم دینی می‌رود، بیش از انتظاری است که از عامه مردم، و توقّعی که از زن مسلمان، در محیط انقلابی اسلامی است، بیش از آنست که از زن غیر مسلمان یا مسلمان، در محیط غیر اسلامی. درست است که تکلیف، یکی است. اما توقّعات و انتظارات، تفاوت دارد. همانگونه که حدود پاداش و کیفر نیز، متفاوت است.

عدم انحصار حکم، به همسران پیامبر (ص):

تکالیف و مسئولیت‌هایی که در این آیه، متوجه همسران پیامبر (ص) شده، منحصر به آنان نیست. بلکه وظایفی است که بر زنان دیگر نیز، مقرر است. زیرا اضافه بر آنکه هیچ کس ادعا نکرده آیه مختص و منحصر به همسران پیامبر (ص) باشد، آیات دیگر، به صراحت زنان مسلمان را مخاطب قرار داده، به پوشش و عفت و اخلاق اسلامی، فرا می‌خواند که قبلاً از نظر گذشت و برخی آیات و بخشی از روایات بعد از این، خواهد آمد.

چیزی که در اینجا می‌توان گفت، این است که: احکام الهی، ابتدا بر خاندان رسول (ص)، نازل می‌گردیده، سپس به دیگران اعلام می‌شده است.

در زمینه حجاب و عفاف نیز، همانگونه که برخی مفسرین یادآور شده‌اند، بدین گونه بوده است. (روائع البیان، ج2، ص 379).

گفتار متواضعانه زن:

به موجبِ حکم «فلا تخضعن بالقول...»، همسران پیامبر (ص) و زنان مسلمان، از خضوع در گفتار و بکار گرفتن لحن جذاب، ممنوع شده‌اند. چرا که به تعبیر آیه کریمه، بی‌شک سخنان نرم و نازک و لطیف و دلربای یکزن، در قلب‌هایی که زمینه جذب و گرایش به فساد دارند، مؤثر می‌افتد. آری برخورد یک زن، نوع سلام و تعارفات، مکالمه و بالاخره بکار بردن واژه‌های متواضعانه، تأثیر مسلّم دارد. بسا، یک مکالمه تلفنی ساده، می‌تواند در قلب مخاطب، رخنه ایجاد کند. و آهنگ کلام و حرکات لب و دهان، عکس‌العمل بیافریند. بیشتر انحراف‌ها، ابتدا از یک مکالمه، آغاز می‌شود. و با گرم گرفتن و غنج و دلال، به نقطه خطرناک می‌رسد. که گفته‌اند:

آهنگ خوش ازکام و دهان و لب شیرین

ار نغمه کند ور نکند، دل بفریبد!

در حالی که سنگین حرف زدن و جدی برخورد کردن، آب پاکی را روی دست طرف می‌ریزد که از طمع و تمایل، قطع مید می‌کند.

لذا برخورد زنان مسلمان با مردان، می‌بایست توأم با خضوع و تواضع، نباشد. از واژه‌هایی که رنگ محبت و انس دارد، در تعارفات، استفاده نشود، مکالمه، در حد ضرورت باشد. و در این خصوص، از روایات اسلامی و رهنمودهای ارزنده‌ای که در نوع مکالمه زن و مرد اجنبی به چشم می‌خورد، می‌توان استفاده کرد.

عن الصادق (ع): «و کان امیرالمؤمنین (ع) یسلّم علی النساء و کان یکره ان یسلم علی الشابة منهن و یقول: اتخوف ان یعجببنی صوتها فیدخل علیّ اکثر مما طلبت من الاجرثم قال، انما قال ذلک لغیره و ان عبر عن نفسه واراد بذلک ایضا التخوف من ان یظن به ظانّ أن یعجبه صوتها فیکفر.»

(مکارم الاخلاق/ص 235 وسائل ج7/ ص 174)

(وسائل ج7/ص174)

بفرموده امام صادق (ع)، علی علیه‌السلام به زنان سلام می‌کرد. اما خوشایند او نبود به زنان جوان، سلام کند. او در این خصوص می‌گفت: می‌ترسم صدای او، مرا خوش آید و از این راه، زیانی متوجه من گردد که بیشتر است، از پاداشی که از سلام کردن، انتظار دارم.

سپس امام صادق فرمود: البته علی (ع) این را برای دیگران گفته، گرچه از خود، تعبیر فرموده است. و نیز فرموده: می‌ترسم صدای نامحرم، بر من اثر گذارد تا مبادا کسی تصور کند، او را صدای نامحرم خوش آیند است. و کافر شود.

آری مقام و منزلت معنوی امیرمؤمنان (ع)، بالاتر از آنست که با صدای یک زن متأثر گردد. امّا برای بسیاری از افراد دیگر، به ویژه جوانان، خوف آن هست که تحت تأثیر جاذبة کلام زنان جوان، قرار گیرند. از این‌رو آن حضرت، به دیگران می‌آموزد،‌ در روابط زن و مرد به نکته‌های ظریف اخلاقی، توجه کنند.

دست دادن و مزاح کردن:

روایت دیگری است از پیامبر اکرم (ص): «من صافح المرئة حراماً، جاء یوم القیامة مغلولاً، ثم یؤمر به الی النار. و من فاکه امرئة لایملکها، حبسه الله لکل کلمة کلمها فی الدنیا، الف عام»

(وسائل جلد7/ص 143)

هر آنکه دست بدست زن نامحرمی بدهد، روز قیامت می‌آید، در حالیکه در غل و زنجیر است. و به سوی آتش، رانده می‌شود. و هر آنکه با زن اجنبیه بگوید و بخندد، خداوند او را، برای هر کلمه، هزار سال زندانی خواهد نمود

روایت دیگری داریم که به زنان توصیه می‌کند، در حرف زدن با مردان نامحرم، به حداقل و به مقدار ضرورت، اکتفا کنند. و صدای خود را حالت لطافت، ندهند که سبب جلب نظر بیگانه باشد.

خانة حریم امن زن:

سپس به زنان پیامبر (ص) هشدار می‌دهد که در خانه، قرار گیرند. و همانند زنان جاهلیت نخستین، تبرج و خودنمایی، نکنند. جنبه اخلاقی این حکم، که همان تحرّز و پرهیز از آمیزش و مراوده با مردان بیگانه است، اختصاص به همسران پیامبر (ص) ندارد. و شامل عموم زنان می‌شود. همانگونه که در روایات بسیاری آمده که بهترین محیط زندگی برای زن، خانه اوست. حتی ثواب نماز زنان جوان در خانه به مراتب از حضور در مساجد و مجامع، بالاتر شمرده شده است. و البته این بدان معنی نیست که زن از فعالیت اجتماعی، محروم باشد. زیرا هرگاه شرایط و ظروف، ایجاب کند. و اولویّت حضور زن در جامعه احساس گردد، طبیعتاً زن بار مسئولیت‌های اجتماعی را هم به دوش خواهد کشید. تاریخ اسلام گویای این واقعیت است که زنان مسلمان، از صدر اول اسلام، در عرصه اجتماع، نقش مؤثر و ارزنده داشته‌اند. و حتی در میدان‌های جنگ، بخش‌هایی از کار دفاع و امداد را، بر عهده می‌گرفته‌اند. اینک، نمونه‌هایی از آن را به طور مختصر و گذرا یادآور می‌شویم:

1- صفیه دختر عبدالمطلب:

ابن هشام در سیره می‌نویسد: هرگاه پیامبر (ص) برای مبارزه با دشمن بیرون می‌شد، بعضی از زنان خود را همراه می‌برد. در غزوه خندق، خانواده و همسران خود را در قلعه «حسان بن ثابت» که از دژهای محکم مدینه بود، گذارد. مردی یهودی به عنوان جاسوسی، در اطراف قلعه، گشت می‌زد. «صفیّه» به حسان گفت: می‌بینی که این یهودی، در اطراف قلعه، گشت می‌زند! می‌ترسم در این زمان که پیامبر (ص) و یاران او، حضور ندارندع دیگر یهودان را خبر دهد و بر ما حمله آورند. برو او را به قتل برسان! حسّان گفت: ای دختر عبدالمطلب، خدایت بیامرزد. به خدا سوگند، من چنین کاری را به خود نمی‌بینم! صفیّه چون این سخن از حسان شنید، برخاست و عمودی گرفت و از قلعه فرود آمد و آن مرد یهودی را به قتل رسانید و برگشت و به حسان، خبر کشتن او را داد... همین که خبر کشته شدن آن مرد، به دیگران یهودان رسید، مرعوب شده، گفتند: پیامبر (ص) خانواده خود را، تنها نمی‌گذارد. و متفرق شدند.

(المرئة فی ظل الاسلام 8، 7، 236/ مریم فضل‌الله)

صفیّه در جنگ احد نیز، با دشمنان پیکار و ستیز می‌کرد.

2- «ام ورقه» دختر عبدالله بن حارث انصاری:

وی از زنان با فضیلتی بود که پیامبر (ص)، به دیدن او می‌رفت. و او را «شهیده» می‌نامید. در جنگ بدر، خدمت پیامبر (ص) عرض کرد: اجازه دهید، برای مداوای مجرمین، در جنگ شرکت کنم. شاید خدا شهادت را نصیب من گرداند! پیامبر (ص) فرمود: خدا شهادت را نصیب تو می‌کند. در خانه بمان، تو شهیده‌ای! او، قرآن را جمع‌آوری می‌کرد. پیامبر (ص) فرمود: برای اهل خانه‌ات، در نماز امامت کن! او را مؤذنی بود. و امامت خانواده را می‌کرد، تا هنگامی که شهید شد.

(مدرک فوق، ص 247 از طبقات ابن سعد و تهذیب ابن حجر)

3- «ام رمیثه»، دختر عمربن هشام بن عبدالمطلب:

مجاهده‌ای بزرگوار و بانویی خردمند بود که اسلام، اختیار کرد. و با پیامبر (ص) بیعت نمود. و در فتح خیبر، در محضر رسول الله حضور داشت.

(مدرک فوق، ص 249 از ابن هشام/ طبری/ ابن حجر)

4- «ام حکیم» مخزومیه:

مجاهده‌ای گرانقدر، بود که در واقعه «یرموک»، حضور داشت. و سرسختانه جنگید. و در واقعة «مرج الصغر»، عمود خیمه را گرفت و هفت تن از رومیان را، به قتل رسانید.

(مدرک فوق، ص 250 از طبری/ طبقات سیره ابن هشام)

5- «برکه» دختر ثعلبه: (ام ایمن)

از اولین زنانی بود که هجرت نمودند. دو هجرت داشت. هجرت به حبثه. و هجرت به مدینه. این بانوی بزرگوار، در جنگ‌های «حنین، احد و خیبر» حضور داشت. و سپاهیان اسلام را آب می‌داد.

(مدرک فوق، ص 251- از طبری/ و طبقات ابن سعد)

6- «حمنه» بنت جحش:

از زنان مهاجری بود که با پیامبر (ص)، جهاد کرد. و در احد، شرکت داشت. و تشنگان را آب می‌داد.

(مدرک فوق، ص 251 از ابن سعد/ تاریخ طبری)

7- «ام حبیب»

از زنان مجاهدة عصر پیامبر (ص) بود که مصاحبت آن حضرت را درک کرد. و در واقعه «یرموک»، حضور داشت. و مردان را به نبرد، تشویق می‌کرد. هنگامی که رومیان حمله آوردند. و عمرو بن عاص و یارانش را متفرق ساخته، پیشروی می‌کردند، جمعی از زنان، با در دست داشتن عمودهای آهنین، از بلندی‌ها پایین آمده و بر مردان دشمن، حمله بردند ام حبیب فرید میزد: ننگ و نفرت باد بر مردی که همسر خود را رها سازد و از ناموس خود روی بگرداند...! و بدین گونه، مسلمانان را برگردانید و عمرو بن عاص و یارانش، به نزدیک قرارگاه خود بازگشتند.

(مدرک سابق، ص 250 از استیعاب و اعلام النساء)


8- «لیلی غفاریه»:

او، بانویی مجاهد و مبارز بود.در جنگ‌ها، پیامبر (ص) را همراهی می‌کرد. و در کار جنگ، کمک می داد. هنگامی که علی (ع)، برای سرکوبی فتنه اصحاب جمل، عازم بصره شد، او با وی همراه بود. آنگاه نزد عایشه آمد و به او گفت: آیا از پیامبر خدا (ص)، فضیلتی در حق علی(ع) شنیده‌ای؟

عایشه پاسخ داد: آری. روزی علی (ع)، در حالی که جامه کهنه‌ای بر تن داشت، نزد پیامبر (ص) آمد. و من نزد او بودم. آنگاه علی (ع)، در میان ما نشست. من گفتم: جایی وسیع‌تر از این نبود؟ پیامبر (ص) فرمود: ای عایشه برادر مرا نزد من، بگذار. او، اولین کسی است که اسلام آورده و آخرین کسی است که مرا همراهی می‌کند. و در قیامت پیش از همه، با من دیدار خواهد کرد.

(مدرک سابق، ص 252 از استیعاب ابن عبدالبر، و اعلام النسا عمررضا کحاله)

9- «اروی» دختر حارث بن عبدالمطلب:

وی، از زنان اهل ادب و فضیلت و دارای بلاغت در سخن و صراحت در گفتار و مجاهدت در راه اسلام بود. داستان گفتگوی او با معاویه، معروف است که بطور خلاصه اشاره می‌شود: در موسم حج، بر معاویه وارد شد. و در حالیکه مروان و عمرو عاص نزد او بودند، معاویه را مورد حمله، قرار داد. و از کارشکنی‌های او و خاندانش، در دعوت پیامبر (ص)، سخن گفت. و برخورد خصمانه او را، با علی (ع) یاد کرد. و چون عمرو بن عاص و مروان حکم خواستند، جلو گفتار او را بگیرند، آنان را با تیغ گفتار و ذکر سوابق ننگین آنان، سرجای خود نشانید. و بالاخره معاویه، درصدد دلجویی و استمالت از او برآمد. و به وی پیشنهاد کرد، حاجتی از او بخواهد، او شش هزار دینار طلبید.

معاویه گفت: می‌خواهی با این مبلغ چه کنی؟ گفت: حوائج فرزندان عبدالمطلب را تأمین کنم. پسران و دخترانشان را تزویج نمایم. و به زیارت مدینه و خانه خدا بروم. معاویه گفت: خواسته تو را تأمین می‌کنم. و امیدوار بود که او را، از علی (ع) و محبت او، جدا کند. آنگاه گفت: اگر علی بود این مبلغ را به تو نمی‌داد.

اروی گفت: راست می‌گویی! علی امانت را ادا می‌کرد. و به امر خدا پایبند بود. و تو امانت را ضایع می‌کنی. و امر خدا را زیر پا می‌نهی. و مال خدا را که در کتابش، برای صاحبان حق مقرر نموده، به کسانی که مستحق آن نیستند، می‌دهی. علی (ع) به جنگ با تو سرگرم شد. و ما را به گرفتن حقمان، واگذاشت. و تو فکر نکن، از مال خود به ما چیزی داده‌ای! ما حق خود را از تو خواستیم. و بیش از آن، چیزی نمی‌خواهیم.

آنگاه با چهرة خشمگین، خطاب به معاویه کرد و گفت: خدا، دهانت را بشکند. و روزگارت را، سیاه کند. تو علی (ع) را بدین گونه یاد می‌کنی! این بگفت: و صدا، به گریه بلند کرد. و اشعاری سرود که از جمله است:

الا یا عین و یحک اسعدینا

الا وابکی امیرالمؤمنینا

ولا والله لا انسی علیا (ع)

و حسن صلائه فی الراکعینا

اذا استقبلت وجه ابی حسین (ع)

رأیت البدر راع لنا ظرینا

ای دیدگان! ما را یاری دهید. و در سوگ امیرمؤمنان، اشک بریزید. به خدا سوگند، فراموش نمی‌کنم علی (ع) و نماز شکوهمندش را، در میان نمازگذاران.

هرگاه با سیمای پدر حسین (ع)، مواجه گردی، ماه شب چهاردهم را می‌بینی که چشم‌ها را خیره کرده است.

معاویه، چون این بشنید گفت: خاله! حاجتت را بگو. گفت: احتیاجی به تو ندارم. و بیرون شد. آنگاه معاویه چون این بشنید، با حاضران مجلس خود گفت: اگر هر یک از شما، با وی سخن بگوید همه را به نوعی مجاب می‌کند! آری، زنان بنی‌هاشم، از دیگر مردان، زبان آورترند.

(مدرک سابق از بلاغات النساء ابن طیفور و عقد الفرید ابن عبدربه)

10- زینب بن خزیمه، «همسر» عبیدة بن حارت بن عبدالمطلب:

این بانوی مسلمان و مجاهده، در جنگ بدر، حضور داشت. شوهرش، گرم کارزار بود. و او به مداوای مجروحین، می‌پرداخت. شوهرش شهید شد، امّا وی همچنان کار مداوای مجرومین را ادامه داد...! و در سن شصت سالگی،‌ به همسری پیامبر (ص) درآمد.

(روائع البیان، ص 333)

این‌ها نمونه‌هایی است، از تلاش و جهاد و حضور زن مسلمان، در صحنه‌های اجتماع، جنگ و مبارزاتِ سیاسی و نظامی! و نموداری از سخن و بلاغت و فرهنگ و سازندگی حماسه آفرینی زنان قهرمان صدر اسلام.

بی‌شک، مواردی از این قبیل، در تاریخ اسلام بسیار است که ما اینک به صدد نقل آن، نیستیم. و از کتب تاریخی و شرح حال زنان تاریخ اسلام، بیشتر از این را باید خواست. موارد فوق را از آن جهت آوردیم که تصور نشود، وقتی به زنان گفته می‌شود، خانه را حریم امن و محیط فعّالیت خود قرار دهند، این به معنای ممنوعیت زن، از فعالیت‌های اجتماعی، سازندگی، دفاع مقدس و سایر تلاش‌های مشروع و حیاتی است.

البته، غفلت نورزیم که حضور در صحنه اجتماع، نظیر موارد فوق، دومین وظیفه زنان مسلمان است. و هرگاه، نیاز و ضرورت پیش آید، زنان، به مشارکت و حضور در جامعه، فراخوانده می‌شوند. و این در حالی است که مسئولیت اولیّه زن، مسئولی‌های خانوادگی و تدبیر و تأمین منزل و تربیت فرزند و خلاصه آن چیزی است که درون منزل و نه بیرون، تعلق دارد. و فعالیت‌های اجتماعی، نباید لطمه‌ای به وظایف اولیّه زن، وارد سازد. و اختلال، در امور داخل زندگی را موجب شود. زیرا طبیعی است که جامعه، در مرحله دوم است. و خانواده‌، در مرحله اول. و اگر سنگ زیرین جامعه که خانواده‌ها است، متلاشی گردد جامعه، رو به ویرانی و اضمحلال خواهد نهاد. از این رو در توصیه‌های بی‌شماری که به زنان مسلمان شده، ملاحظه می‌کنیم که مسئولیت‌های داخل منزل، دارای اولویت بیشتر تلقی گردیده است. و شوهرداری و خانه‌داری زنان به منزله جهاد فی سبیل الله، قلمداد شده است.

برای مثال به موارد ذیل، می‌نگریم:

«ام رعله قشیریه»، از زنان بلیغ و سخندان صدر اسلام بود. از پیامبر اسلام (ص)، توصیه‌ای طلبید و گفت: سلام بر تو ای رسول خدا (ص)، من از زنان پرده‌نشین دارای شوهر و صاحب فرزند و خانه دارم. خانوادة ما بهره‌ای در سپاه بزرگ اسلام ندارد ما را چیزی بیاموز که به خداوندگار، نزدیکمان سازد.

پیامبر (ص) فرمود:

«علیکن بذکر الله عزوجل آناء اللیل و اطراف النهار و غض البصر و خفض الصوت».

«بر شما باد به خدا، در دقایق شب و ساعات روز و چشم فرو پوشیدن و با صدای کوتاه صبت کردن».

(المرئة فی ظلل الاسلام – ص 246)

از امام صادق (ع)، نقل شده که علی و زهرا علیهما السلام، از پیامبر (ص) خواستند، تا خدمات زندگی را بین آنان تقسیم کند، پیامبر اکرم (ص)، کارهای داخل خانه را به فاطمه (ع) و کارهای بیرون منزل را به علی (ع)، واگذار نمود. سپس فاطمه (ع) فرمود:

«کسی جز خدا نمی‌داند که چقدر خوشنود شدم، از اینکه پیامبر (ص) مسئولیت مردان را بر دوش من ننهاد».

(بحارالانوار- ج43، ص 81)

پیامبر اکرم (ص)، از اصحاب خود سؤال فرمود: زن، در چه حالتی به خدا، نزدیکتر است؟ آن‌ها، جوابی نداشتند. فاطمه (ع) سخن پیامبر (ص) را شنید و گفت: «ادنی ما تکون من ربّها، انْ تلتزم عقربیتها»: یعنی نزدیکترین حالت زن به خدا، هنگامی است که در درون خانه خود باشد. پیامبر (ص) فرمود: فاطمه پاره تن من است.

(بحارالانوار، ج43، ص 92)

آری مسئولیت اولیّه زن، در محیط خانه است. و این چیزی است که ازمرد، ساخته نیست. همانگونه که همة مسئولیت‌های اجتماعی مرد، در توان زن نیست. منطق رسول خدا (ص) و حضرت زهرا (ع) نیز، بر همین اساس است. امّا همانگونه که قبلاً اشاره شد، در ضرورت‌های جامعه و شرایط مساعد، دست زن از مسئولیت‌های اجتماعی، بسته نیست. و می‌تواند بسیاری از این مسئولیت‌ها را در صحنه کار، تبلیغ، جهاد، دفاع، بهداشت، فرهنگ، تعلیم و تربیت، بر دوش گیرد. چنانکه قبلاً نمونه‌های آن، از نظر گذشت. و دختر گرامی پیامب (ص) نیز، در روزهای اولیّه اسلام، در کنار پدرش رسول خدا (ص) و در زندگی مشترک خانوادگی با علی (ع)، سهم بسیارمهمی، در ساختار جامعه نوپای اسلامی، ایفا کرد. و متناسب با فرهنگ و محیط زمان خویش که بسیار ساده و محدود بود، نقش ارزشمند و برجسته خویش را، به ثبوت رسانید. دفاعیّات و خطابه‌های آن بزرگوار نیز، در ماجرای خلافت و مظلومیت علی (ع)، در سخترین بحران‌های پس از رحلت پیامبر (ص)، از خطوط برجستة حضور فعال وی در مسئولیت‌های اجتماعی و سیاسی اسلامی بشمار می‌رود. که تشریح آن از مجال فعلی بحث خارج است.

در مراحل بعدی تاریخ اسلام نیز، دختران فاطمه و تربیت شدگان گهواره اسلام، اضافه بر مسئولیت شوهرداری و تربیت فرزند و رسیدگی به امور خانه، در کنار برادران خود، در اجتماع و سیاست و جنگ و ابلاغ این رسالت‌ها، نقش مهّم و مسئولانه خود را ایفا کردند. نمونه آن، واقعه کربلا است. و شهادت حسین (ع) و یارانش و اسارت و دفاعیات و خطابه‌های آتشین خواهران، دختران و همسران، در دو صحنه انقلاب و شهادت. عملکرد بعد از شهادت ایشان، شاهد مدعا است.

در خاتمه این مقال، بی‌تناسب نیست نکته‌ای را یادآور شویم که مرحوم شهید مطهری (ره)، در کتاب ارزشمند حجاب، ذکر کرده است. و آن اینکه: به احتمال قوی، موظّف بودن زنان پیامبر (ص)، به ماندن در خانه، می‌تواند وجه سیاسی هم، داشته باشد. بدین معنی که همسران پیامبر (ص)، به دلیل شخصیت و اعتباری که در سایه پیامبر (ص)، کسب کرده‌اند، امکان آن بود که از این شخصیت و اعتبار، سوء استفاده کنند. یا دیگران، در سایه شخصیت آنان، حرکت‌هایی در صحنه سیاسی و اجتماعی اسلام پدید آورند که مصلحت اسلام و مسلمین را، دستخوش سوء استفاده‌ها سازد. همانطور که نمونه آن را در واقعه جمل و توطئه‌ها و تحریک‌ها و خونریزی‌های عده‌ای ماجراجو، در سایه برخی زنان پیامبر (ص)، تاریخ ثبت کرده است. از این رو، به منظور پیشگیری از این حرکات و تحریکات، ماندن در خانه، به همسران پیامبر (ص) توصیه گردیده است.

3- نهی از تبرج و خودنمایی:

آخرین توصیه، در آیة مورد بحث (احزاب/33)، نهی از خودنمایی و جلوگری زنان مسلمان است. (و لا تبرجن تبرج الجاهلیة الاولی)، مانند عصر جاهلیت قبل از اسلام، خودنمایی و خودآرای نکنید.

با توجه به آفرینش ویژه زن و آمیختگی زیبایی و لطف ظاهری، با احساسات و عواطف باطنی و تمایل به خودنمایی که در وجود زن، به طو محسوس و قوی به چشم می‌خورد، زمینه تحریک‌پذیری او و ایجاد تحریک و هیجان، در دیگران توسط او، امری طبیعی است. و اگر ویژگی‌های یاد شده را، با آرایش و لباس‌های دلپذیر و حرکات مهیج و غنج و دلال و شیرینی گفتار بیامیزند، و عدم تقیّد اخلاقی و ایمانی و نبودن حجاب ورادع از ارتباطات را، بر آن بیامیزند، بدیهی است چه مفاسد و آثاری، به بار خواهد آورد. درست مثل این است که: کانون باروتی را، در کنار جرقه‌های آتش، قرار دهند.

از این رو، تمهیدات لازم، جهت جلوگیری از پیش‌آمدهای نامطلوب، از طرق مختلف به عمل آمده که از جمله امر به حجاب و توصیه زنان، به اجتناب از خودنمایی و دلبری و حرکات تحریک آمیز است. این خودنمایی و تحریک، می‌تواند انواع مختلف داشته باشد. و به وسیلة لباس پوشین، حرف زدن، راه رفتن، استعمال بوی خوش، مغازله، خنده، بشاشت، برخورد جذاب و امثال این‌ها، بروز نماید.

لذا هر حرکتی که عنوان خودنمایی و دلربایی، داشته باشد، ممنوع و مورد مؤاخذه است. اکنون، در پاره‌ای از روایات این باب، می‌نگریم:

1- در «حدیث مناهی» امام صادق (ع) از رسول خدا آورده: «... و نهی ان تتزین المرئة لغیر زوجها فان فعلت کان حقا علی الله ان یحرقها بالنار»

(وسائل، ج7، ص 154) پیامبر (ص)، نهی فرموده که زن، برای مرد اجنبی زینت پیامبر (ص)، نهی فرموده که زن، برای مرد اجنبی زینت کند. اگر چنین کرد، حق است که خدا او را به آتش، بسوزاند.

2- عن الصادق (ع): «أیُّها امرئة تطبیت لغیر زوجها لم یقبل منها صلوة حتی تغسل من طیبها کغسلها من الجنابة» (مکارم الاخلاق/ ص 215)

بگفته امام صادق (ع)، هر زنی که برای غیر شوهر خود، بوی خوش استعمال کند، نماز او قبول نمی‌شود، تا از آن بوی خوش غسل کند. آنگونه که از جنابت غسل می‌نماید.

در کتاب‌های اهل سنت نیز، به این مضامین، روایاتی از پیامبر اکرم (ص)، درج شده است: (روائع از اصحاب سنن)

از جمله روایتی است که اسماء دختر ابی‌بکر، با لباس‌های نازک بر پیامبر (ص) وارد شد. آن حضرت به نشانه اعتراض، از او روی بگرداند. (روائع ص 385- از ابی داوود)

قابل ذکر است که وجود حسن و لطافت و جاذبیت در زن، خطاء آفرینش نیست این جلوه‌ها جهت گرم کردن کانون خانواده که رکن اصلی اجتماع است، نقش حساس دارد. و در زندگی زناشویی، می‌تواند شورآفرین باشد. مردان را، مجذوب همسران خودساخته، از هوا و هوس‌های انرافی باز دارد. خطا اینجاست که این سرمایه‌های انسانی، در مسیر غلط هدایت شود. و در نتیجه کانون خانواده را، از هم بپاشد. و جامعه را، به تباهی کشد.

باری، اینست دیدگاه اسلام در مورد زن و شیوه برخورد او با مردان بیگانه! حال این را باید، مقایسه کرد با آنچه در جوامع امروز و صحنه‌های به اصطلاح هنری و فرهنگی و اداری و تجاری، می‌گذرد. که از زنان، ابزاری ساخته‌اند، جهت تحریک مردان و جلب مشتری و بازاریابی و پولسازی! و ذوق و هنر و استعدادهایی که می‌توانست، در جهت مثبت و سازنده جلوه کند، به پای اهریمنان پول و شهوت، به مسخ کشیده شده، قربانی می‌گردد. و آثار ویرانگری را پدید می‌آورد که در گذشته، به پاره‌ای از آمار آن اشاره رفت.


جاهلیت قدیم و جدید:

در آیه کریمه، به روش زنان جاهلیت قبل از اسلام، اشاره گردیده است (الجاهلیة الاولی) که در آن روزگار، مرام بت‌پرستی و خرافه‌های جاهلی و فسادهای جنسی، خانوادگی و اجتماعی ایجاب می‌کرد که زن نیز، در کام امواج محیط هضم گردد. و از وجود او، به غلط کامجویی شود. اسلام آمد و با این سنت‌های جاهلی، ستیز کرد. و فرهنگ آسمانی قرآن، برای زن بهترین ارمغان‌ها را آورد. و شخصیت مرده او را، احیاء نمود. و نقش سازنده او را، شکل و جهت داد.

در پاره‌ای روایات، نکته‌ای ذکر شده که قابل توجه است و آن اینکه: از آیه شریفه، چنین استفاده می‌شود که جاهلیت، منحصر نیست، به آنچه قبل از اسلام وجود داشته است. بلکه جاهلیت‌های دیگری، بعد از اسلام نیز وجود خواهد داشت.

علی بن ابراهیم، در تفسیر آیه فوق از امام صادق (ع) چنین آورده است «قال ای ستکون جاهلیة اخری» (تفسیر قمی جلد 2 ص 153)

یعنی: غیر از جاهلیت قبل از اسلام، جاهلیت دیگری نیز خواهد بود. معنی سخن امام (ع)،‌ اینست که دنیا، بار دیگر عقب گرد می‌کند. و اعمال جاهلیت، دوباره به جامعه اسلامی، باز می‌گردد. فعلاً ما درصدد آن نیستیم که از جاهلیت جدید، در ابعاد مختلف آن، سخن بگوئیم، که در این زمینه تحت عنوان «جاهلیت قرن بیستم»، کتاب مستقل، نوشته شده و بطور پراکنده هم، بحث‌ها و مقالات بسیاری، تحریر شده است. تنها با نگاهی گذرا، به وضع زن، در «جاهلیت جدید» اروپا، آمریکا، کشورهای کمونیستی وابسته به بلوک شرق، جهان سوم و حتی کشورهای اسلامی، می‌توان عمق فاجعه‌ای را که دامنگیر زن شده، از آمار و ارقام فساد اخلاق، طلاق، انحراف جنسی، اطفال نامشروع، سقط‌جنین، روسپی‌گری، ربودن و کشتن، اختلافات خانوادگی، بحران‌های روانی، ابتذال اجتماعی و صدها نکبت و بدبختی از این قبیل، دریافت.

تبلور شخصیت زن

این آیة شریفه، سپس با توصیه به نماز، زکوة و اطاعت خدا، ادامه می‌یابد. و این‌ها را رمز پاکی وبازیابی شخصیت زن، قلمداد می‌کند.

توصیه‌های یاد شده، خالی از این اشاره نیست که زن، باید شخصیت خود را در امور معنوی، جستجو کند. و این را تبلوری، از ارزش‌های خود بداند. اگر چنین بینش و تفکر و اعتقادی، برای زن پیدا شد، احساس کمبود نمی‌کند. و ارزش خویش را، در تن‌آرایی و خودنمایی و لباس‌های رنگارنگ و حرکات هوس‌انگیز، نمی‌داند. زنانی که به نمودهای ظاهری و تجمل و تنوع، می‌پردازند، و از این نمایشگاه به آن نمایشگاه، بسراغ اسباب آرایش و زیورآلات جالب‌تر و کفش و لباس شیک‌تر،‌ ‌می‌پردازند، از آن قشر زنانی هستند که از سرمایه‌های معنوی، محرومند. و جمال معنوی، برای آنان نامفهوم است.

اینان، کمبود خویش را، بدین‌گونه جبران می‌کنند. و عطش شخصیت‌نمایی را، از این طریق، فرو می‌نشانند. فلذا فرهنگ پوچی و بی‌محتوایی به صورت کاذب، در چهره شخصیت باوری و مسابقه بر سر زیور و لباس و تنوع و آرایش و تجمل، جلوه می‌کند. و این، خصلت فرهنگ مبتذل، در جهان معاصر است که انسان‌ها را در این گودال پست مادیات، واژگون ساخته است.

چاره و علاج این درد، اینست که به زن، محتوا دهیم. و جمال و آرایش‌های معنوی و شکوفایی استعدادهای نهفته درونی را، جایگزین این ابتذال و ظاهر فریبی، نماییم. کارهای فرهنگی و تربیت اسلامی و مسابقه‌های علمی و میدان دادن به زن، جهت نقش آفرینی در صحنه ارزش‌های معنوی می‌تواند، مسیر فطرت او، را به جایگاه اولیه‌اش، برگرداند. و زن را در صحنه‌ای دیگر، سوای هوا و هوس و ابتذال و شهوت، به نمایش گذارد. بنابر این پرورش شخصیت زن، از نظام ارزشی یک جامعه، جدا نیست. اگر ملاک‌ها و ارزش‌های اجتماعی اسلام، زنده گردد، و زن مسلمان، بر اساس آن ساخته شود، عطش پرورش و نمو شخصیت، از مسیر صحیح، اشباع می‌گردد. و ارزش‌های کاذب، جایگزین ارزش‌های واقعی نمی‌شود.

3- «... وَإِذَا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتَاعًا فَاسْأَلُوهُنَّ مِن وَرَاء حِجَابٍ ذَلِکُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِکُمْ وَقُلُوبِهِنَّ» (احزاب/53)

هرگاه از زنان (پیامبر«ص»)، چیزی خواستید، از پشت پرده باشد که این، برای پاکی دل‌های شما و دل‌های آنان، بهتر است.

این آیه مبارکه، به مردان مسلمان، رهنمود می‌دهد که هرگاه به خانه پیامبر (ص)، وارد می‌شوند. و چیزی از همسران آن حضرت می‌طلبند، از پشت حجاب و حائل باشد. این آیه اگرچه بیانگر پوشش بدن زن نیست، و مربوط به وجود حائل و حجاب میان مردان و زنان است، ولی این مطلب را به ثبوت می‌رساند که برای حفظ عفاف و پاکی و طهارت روح مرد و زن، وجود حریم و حائل، یک اصل است که در نظام اخلاقی جامعه، نقش مؤثر دارد.

زیرا هر اندازه، فاصله‌ها کم و روابط بیشتر و تماس‌ها نزدیک‌تر باشد و چشم مرد و زن، به یکدیگر متوجه گردد، زمینه تحریکات و تمایلات و هیجان‌ها و وسوسه‌ها، مساعدتر می‌شود. و خطرات احتمالی دیگری را، در پی می‌آورد.

نکته دیگر اینکه: در آیه، به طهارت قلب‌ها و پاکی دل‌های مردان و زنان، به عنوان هدف حکم حجاب، اشاره گردیده که این خود، از چند نظر قابل دقت و توجه است:

الف: حکم مزبور، نوعی سختگیری، تحقیر یا ایجاد مشکل، برای مرد و زن، تلقی نمی‌گردد. بلکه چیزی است که خیر جامعه و خانواده و افراد، بدان بستگی دارد.

ب: طهارت قلب، ریشه همه پاکی‌هاست. و بنابراین، گام‌های اصلاحی که دارای ریشه اعتقادی و منبعث از درون دل‌ها نیست، هر چند توأم با سختگیری و اعمال فشار باشد، چندان دوام نمی‌آورد. فلذا برای پاکسازی جامعه، نخست باید به پاکی دل‌ها، پرداخت. و با برنامه‌های زیربنایی و تعلیم و تربیت و آموزش ایمان و ارزش‌های والا، اساس تقوی و طهارت را در جان‌ها و روان‌ها، مستحکم نمود که در آن صورت نیازی به اعمال فشار نبوده، مرد و زن خود، راه خویش را انتخاب می‌کنند.

ج: حکم مزبور، به دلیل حکمت مورد نظر، اختصاص به همسران پیامبر (ص)، و به طور مسلم و بنحو اولویت، شامل دیگر زنان مسلمان نیز، می‌گردد. چرا که اگر زنان پیامبر (ص)، با شرایط ویژه و حرمت اجتماعی که داشتند، به چنین توصیه‌ای نیاز دارند، دیگر زنان به چنین توصیه‌ای بیشتر نیاز خواهند داشت.

د: بدیهی است که آیه فوق، اگر به صراحت اثبات کننده پوشش نباشد، چیزی بالاتر از آن را اثبات می‌کند. زیرا وقتی بر اولویت و رجحان ارتباطات، از پشت حجاب و حائل دلالت کند، لزوم پوشش برای زن قطعی‌تر، به نظر می‌رسد. و این مطلبی بود که آیات گذشته، در آن صراحت و قطعیت داشت.

در هر حال، آنچه به طور مسلم از آیه فوق، استفاده می‌گردد، محدود ساختن ارتباطات و ایجاد حائل در برخورد زن و مرد، می‌باشد که اگر وجوب آن را نتوان اثبات کرد، حداقل اولویت آن جای تردید نیست.

در روایات نیز، بر اولویت این امر، بطور مکرر توصیه گردید:

1- امام صادق (ع): «اخذ رسول الله علی النساء ان لا ینحن و لا یخمشن و لا یقعدن مع الرجال فی الخلاء» (مکارم‌الاخلاق/233)

امام صادق (ع) می‌فرماید: رسول خدا (ص)، از زنان پیمان گرفت که نوحه‌سرایی نکنند. صورت نخراسند. و با مردان در خلوت ننشینند.

شاید مقصود از نوحه کردن، هنگامی است که صدای آنان را، مردان بیگانه بشنوند. و منظور از صورت خراشیدن، بی‌تابی در مصیبت‌ها و ناملایمات است. و نشستن با مردان، به معنی خلوت در مکانی است که شخص ثالثی نباشد. و یا به هر دلیل زمینه‌ای در جهت انحراف یا ضعف اخلاق وجود داشته باشد چرا که در این حال، از وساوس شیطانی بدور نمی‌مانند. و یا مظان تهمت، قرار می‌گیرند.

2- قال النبی (ص): «ایّ شی خیر للمرئة؟» قالت (فاطمة (ع): «ان لا تری رجلا و لا یراها رجل» فضمّها الیه و قال: «ذریّة بعضها من بعض». «انها منی».

(مکارم‌الاخلاق ص 233- بحارج 43، ص 84)

پیامبر اکرم سؤالی را عنوان فرمود که: چه چیز برای زنان بهتر است؟ فاطمه (ع) پاسخ داد: اینکه: مرد بیگانه را نبیند. و مرد بیگانه، او را نبیند.

حضرت چون این بشنید، دخترش را در آغوش گرفت و گفت: این خاندان از یک شجره‌اند. فاطمه از من است.

3- عن الصادق (ع) قال: قال امیرالمؤمنین (ع): «یا اهل العراق نبّئت انّ نسائکم یدافعن الرجال فی الطریق. اما تستحیون؟ و فی روایة: لعن الله من لا یغار. و فی حدیث آخر: اما تستحیون لا تغارون، نسائکم یخرجن إلی الا سواق و یزاحمن العلوج»

(وسائل الشیعه، ج7، ص 174)

علی (ع) به مردم عراق خطاب کرد و گفت: ای مردم عراق! شنیده‌ام زنان شما، در رفت و آمد، به مردان تنه می‌زنند، چرا حیا نمی‌کنید؟ در روایت دیگری است که: لعنت بر مردی که غیرت ندارد. در حدیث سوّمی آمده است: شرم‌آور است که زنان شما، به بازارها بروند. و با مردان بی‌بند و بار، اصطکاک داشته باشند.

مفاد این روایات، اینست که هر اندازه زن، از محیط مردان دور باشد، برخورد و تزاحم با مرد اجنبی، اتفاق نمی‌افتد. و این، به صلاح و خیر خانواده و جامعه است که فتنه و فساد، کمتر دامن آن‌ها را خواهد گرفت.

اصطکاک و ارتباطات عنان گسیخته:

بی‌شک، یکی از عوامل شیوع فساد که در قرن‌های اخیر، دامنگیر زنان و مردان، در کشورهای مختلف جهان شده، برداشت حائل میان مرد و زن در مدارس، ادارات، کارخانه‌ها، پارتی‌ها، کافه‌ها، کاباره‌ها، پارک‌ها و دیگر اماکن عمومی و محافل دسته‌جمعی است. در این برخوردها که معمولاً زن و مرد، برای خودنمایی و ایجاد ارتباط و تماس، آزادی بیشتری دارند، بدون تردید بذر فساد، افشانده می‌شود. و جرقه‌های شهوت، جستن می‌کند. و دامنه آن، رو به گسترش می‌نهد. و عواقبی را نظیر آنچه به رأی العین مشاهده می‌کنیم، به بار می‌آورد.

ولی جامعه اسلامی که جامعه‌ای است، پاک و منزه از فحشاء و فساد و هدف آن، هدایت زن و مرد، در مسیر صحیح انسانی و رشد و تعالی است، راه‌های فساد را می‌بندد. و ارتباطات را محدود می‌کند، تا زن و مرد، دستخوش سرنوشتی چون سرنوشت جوامع منحرف و فاسد، نگردند.

همانگونه که مکرر یادآور شده‌ایم: این محدودیت و ایجاد حائل و حجاب، به معنی بستن دست زن، از کسب کمالات، تعلیم و تعلم، خدمات مشروع، فعالیت‌‌های سیاسی – اجتماعی و حتی نظامی در چهارچوب شرع مقدس و با توجه به مقتضیات زمان، نیست که شواهد و نمونه‌های آنرا قبلاً ملاحظه کردیم.

7- «وَالْقَوَاعِدُ مِنَ النِّسَاء اللَّاتِی لَا یَرْجُونَ نِکَاحًا فَلَیْسَ عَلَیْهِنَّ جُنَاحٌ أَن یَضَعْنَ ثِیَابَهُنَّ غَیْرَ مُتَبَرِّجَاتٍ بِزِینَةٍ وَأَن یَسْتَعْفِفْنَ خَیْرٌ لَّهُنَّ وَاللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ»

(احزاب/60)

«بر زنان سالخورده که امید ازدواج ندارند، باکی نیست که لباسشان را فرو نهند، بدون آنکه خودآرایی کنند. و اگر در پوشش، راه عفاف پیش گیرند، برای آنان بهتر است و خدا شنوا و داناست»

این آیه، بیانگر چند مطلب است:

الف: بر زنان سالخورده که معرض طمع و تمایل مردان نیستند، تکلیف حجاب نیست. و آن‌ها می‌توانند، قسمت‌هایی از آنچه را که دیگران، مکلف به پوشش آن بودند، نپوشانند.

این قسمت‌ها، در کتب فقهیه مشخص گردیده و به فرموده مرحوم «صاحب جواهر»، عبارت است از قسمت‌هایی از موها، دست‌ها و بازوها که معمولاً پیره‌زنان، نمی‌پوشانند. در روایتی از امام هشتم (ع)، از مو و بازوها، بعنوان موارد زخصت، یاد شده است.

(جواهر الکلام، ج29، ص 86/85)

ب: این دسته از زنان مسن نیز، باید از آرایش و خودنمایی، بپرهیزند. برخی زنان، در سن کهولت همچنان علاقه به آرایش و خودنمایی، دارند! که از اینکار آن‌ها هم، نهی شده است.

ج: با اینکه برای زنان سالخورده، تکلیف حجاب نیست. مع الوصف اولویت دارد آن‌ها نیز، پوشش اسلامی،‌ سنگین و متناسب با شئونات زن مسلمان، برگزینند.

د: مفهوم آیه، دال بر اینست که به جز زنان سالخورده، بر دیگران رعایت حجاب واجب و الزامی است. و این، همان چیزی است که آیات گذشته، بدان تصریح داشت.

ناگفته پیداست، آنچه به عنوان تسامح، در امر حجاب برای زنان سالخورده، از آیه استنباط می‌گردد، مطلبی است جدای از آنچه ضرورت رعایت شئون زن، در جامعه اسلامی، نباید با پوشش نامطلوب، در ملاء عام و در مجامعه عمومی، ظاهر شوند که حرمت حجاب شکسته شود. و از این تسامح و تساهل، دیگران سوء استفاده کند و در محافل خصوصی و خانوادگی نیز آنچه به عفاف و تقوی، نزدیکتر می‌باشد، حفظ پوشش مناسب است.

سیره و روش زنان مسلمان، در امر حجاب:

در گذشته آیات را که دلّ بر وجوب پوشش اسلامی، برای زنان مسلمان بود، آورده و به تشریح آن، پرداختیم. و به تناسب هر یک، روایاتی را نقل و بیان نمودیم. جای تردید نیست، همانگونه که فقها و مفسرین و محققین، در کلیه اعصار، از جمیع فرق اسلامی، نظریا فتوی داده‌اند، حجاب، از ضروریات اسلام است. و منکر آن را، منکر ضروری دین باید تلقی کرد که به گفته علما و فقها اگر انکار او، سر از انکار اصل شریعت درآورد، چنین شخصی، محکوم به کفر است.

یکی از علمای اهل سنت، چنین می‌نگارد: «برخی افراد نادان، می‌پندارند که اسلام، حجاب را واجب نساخته و این از عاداتی است که از عهد بنی‌عباس، در میان زنان مسلمان، رایج گشته است. این پندار باطل، یا از جهل و نادانی، به احکام اسلامی، ناشی می‌گردد، یا از عناد و اغراض بدخواهانه! زیرا نصوص وارده در قرآن، جای شبهه، برای وجوب حجاب، باقی نمی‌گذارد.

(روایع البیان فی آیات الاحکام الصابونی، ج2، ص 387)

همانگونه که حرمت نظر کردن، به زن نامحرم نیز، از ضروریات مذهب و دین است. و تنها اختلافی که به نظر می‌رسد، در خصوص «وجه و کفین»، صورت و دست‌هاست.که بعضی آنرا جایز و بعضی حرام می‌داند.

(شرایع الاسلام و جواهر الکلام، ج29)

عبارت شرایع و جواهر، در این خصوص، چنین است:

(و لا ینظر الی جسد الاجنبیة و محاسنها الاّ لضرورة اجماعاً بل ضرورة من المذهب و الدین)

مرد نباید به بدن و مواضع زینت زنان اهل کتاب نگاه کند، مگر اینکه ضرورتی پیش آید. این حکم اجماعی است و علاوه بر اجماع فقهاء ضروری دین و مذهب نیز، هست.

سیره و روشی که از صدر اسلام و عهد پیامبر اکرم (ص)، در میان زنان مسلمان، پس از نزول آیات حجاب به ثبت رسیده، نشان می‌دهد که این حکم را به نحو وجوب و امر الزامی، تلقی می‌نموده و زنان مسلمان، چه از خاندان پیامبر (ص) و چه غیر آن‌ها، در التزام و تعهد به آن کوشا بوده‌اند.

اکنون به پاره‌ای از موارد تاریخی این مطلب اشاره می‌کنیم:

«اخرج عبدالرزاق من ام سلمة انها قالت: انّما نزلت هذه الایة (یدنین علیهن من جلابیبهن) خرج نساء الانصار کأنّ علی رئوسهن الغربان من اکیسة سود یلبسنها»

(تفسیر ابن کثیر، ج3، ص 518- روائع البیان، ج2، ص 382)

ام‌سلمه همسر پیامبر (ص)، می‌گوید: زمانی که آیه حجاب نازل شد، زنان انصار از خانه بیرون می‌شدند، در حالیکه جامه‌های سراسری سیاه می‌پوشیدند. گویی بر سر آنان، زاغ‌هایی است.

2- دخلت نسوة من بنی تمیم علی عایشه و علیهن ثیاب رقاق، فقالت عایشة: ان کنتن مؤمنات فلیس هذا بلباس المؤمنات و ان کنتن غیر مؤمنات فتقمصن بها»

(تفسیر قرطبی/ ذیل آیه «یدنین علیهن...)

جمعی از زنان بنی تمیم، بر عایشه وارد شدند، در حالیکه لباس نازک بر تن داشتند، عایشه به آنان گفت: اگر شما زنان با ایمانی هستید، این لباس، لباس زنان مؤمنه نیست. و اگر ایمان ندارید، هر چه می‌خواهید بپوشید.

4- «انّ اسماء بنت ابی‌بکر دخلت علی رسول‌الله و علیها ثیاب رقاق فاعرض عنها رسول الله (ص)»

(روائع، ج2، ص 382 از ابی داود)

اسماء دختر ابی‌بکر، در حالیکه لباس نازک در بر کرده بود، بر پیامبر اکرم (ص) وارد شد، آن حضرت به نشانه اعتراض، از وی روی بگردانید.

5- عن ابن عباس: «امر نساء المؤمنین ان یغطین رئوسهن و وجوههن بالجلابیب الا عیناً واحداً یعلم انهن حرائر»

(ابن‌کثیر- قرطبی- روایع، ص 375 به نقل تفسیر جلالین)

ابن‌عباس می‌گوید: «زنان مسلمان، مأمور شدند، با سراندازهای خود، سر و صورت را به جز یک چشم بپوشانند، تا به عنوان زن آزاد، شناخته شوند».

موارد فوق و امثال آن که در متون اسلامی یافت می‌شود، نشانگر اینست که با نزول آیات حجاب، در میان زنان مسلمان عصر پیامبر (ص)، حجاب به دقت مراعات می‌شده و موارد تخلف، با اعتراض مواجه می‌گردیده است. و گاهی اعتراض در چنین مواردی، به حد افراط هم می‌رسیده (مثل نقل ابن‌عباس).

غیرت و بی‌غیرتی:

تأثیر متقابل زن و مرد، در روابط خانوادگی و در سرنوشت فرزندانشان، از اصول غیرقابل انکار، در تربیت اجتماعی اسلام است. مرد و زن از یکسو، می‌توانند با تشریک مساعی و همکاری‌های متقابل، در اصلاح یکدیگر بکوشند. و ضعف‌ها را جبران نمایند. و به مصداق «تواصوا بالحق»، هر یک دیگری را به حق توصیه نمایند. و از سوی دیگر، آن‌ها به عنوان ولیّ و مربی، نسبت به فرزندانشان، مسئولیت جدّی‌تری در شکل دادن هویت اخلاقی آنان، دارند.

در مسئله حجاب که موضوع بحث کنونی ماست، گرچه مرد و زن، هر کدام تکلیف مختص به خود دارند، اما از آنرو که (به مصداق: الرّجال قوّامون علی النساء)، مرد در زندگی زن، نقش قیمومت دارد، مسئولیت او، در پاسداری از عفاف زن، جدی‌تر مطرح می‌گردد. لذا در روایات اسلامی، از مراقبت و مسئولیت مرد، در معاشرت‌ها و رفت و آمدها و نوع پوشش همسر، نمونه‌های بسیاری، به چشم می‌خورد.

و در زمینه غیرت ناموسی، شواهد ارزنده‌ای وجود دارد. برای مثال نظر خواننده را به روایات ذیل جلب می‌کنیم:

1- قال رسول الله (ص): «کان ابی ابراهیم غیوراً و انا اغیر منه وارغم الله انف من لا یغار من المؤمنین»

(وسائل، جلد7، ص 108-مکارم‌الاخلاق، ص 239)

پیامبر اکرم (ص)، فرمود: پدرم ابراهیم، غیرتمند بود. و من، از او غیرتمندترم. خدا بینی آنکس را که از مؤمنان، غیرت ندارم، به خاک بمالد.

2- عن الصادق‌ (ع): «ان الله غیور یحب الغیرة و من غیرته حرم الفواحش ظاهرها و باطنها»

(وسائل، ج7، ص 108)

امام صادق (ع) فرمود: خدا، غیرتمند است. و غیرتمندی را، دوست می‌دارد. و از روی غیرت، اعمال زشت را، چه پنهان و چه آشکار، حرام ساخته است.

3- و عنه فی حدیث آخر: «اذا لم یغیر الرجل فهو منکوس القلب»

آن حضرت در روایت دیگری فرمود:

مردی که غیرت ندارد، قلبش واژگونه است. (مسخ شده است).

(وسائل، ج7، ص 108)

همانطور که ملاحظه می‌کنیم: غیرت، یک خصلت خدایی است. و از اینرو، آفریدگار عالم و آدم، فحشاء و منکرات را ممنوع ساخته است. و برای هر یک، عقوبت و کیفر، مقرر داشته است. و نیز، خصلت پیامبران خداست. که برای مثال در روایات فوق، از ابراهیم (ع) و محمد (ص)، نام برده شده است. و همچنین از خصال مؤمنان است که این خصیصه خدایی را، اتخاذ نموده‌اند.

از طرف دیگر، بی‌غیرتی، ویژه کسانی است که به مسخ ارزش‌های انسانی، دچار گشته، فطرت اخلاقی را از دست داده و مستوجب لعنت و نفرین خدا گشته‌اند. اینان، از جلب نظر مردان اجنبی، به نوامیس خود، ابا و امتناعی ندارند، و حتی خود، به فساد آنان دامن می‌زنند. بنابراین، بر مردان با ایمان است که در حفظ و حراست ناموس خویش، بکوشند. و زنان و دختران خود را، از دید طمّاعان و بوالهوسان و فرصت‌طلبان که در پی چشم چرانی و سوء استفاده از ناموس دیگرانند، بدور نگهدارند. مَثل مرد، مثل باغبانی است که گل‌های زیبای بوستان را، از دستبرد گلچین، نگهداری می‌کند. اگر باغبان، در حراست باغ، مسامحه‌کاری کند، بی‌شک، دست‌های تجاوزگری هستند که به سوی گل‌های زیبا دراز شوند.

برخورد مسئولانه توأم با اعتماد:

معنی غیرت اینست که مرد، ناموس خود را پاس دارد. و در حفظ عفاف او، بکوشد. و بدین وسیله، نظر طماعان هرزه را قطع کند. و این، بدان معنی نیست که با سوء‌ظن و سختگیری‌های بی‌مورد، عرصه را بر وی، تنگ نموده و مانع رشد و شکوفایی استعدادها و انجام مسئولیت‌های اجتماعی او گردد.

در نامه‌ای که علی ابن ابیطالب (ع)، به فرزندش امام حسن (ع)، می‌نویسد. و دستورالعمل‌های بسیار ارزشمندی را به وی می‌دهد، مسئلة پاسداری از ارزش‌های اخلاقی و عفّت خانوادگی را، چنین خاطر نشان می‌سازد:

«...واکفف علیهن من ابصارهن بحجابک ایاهن فان شدة الحجاب ابقی علیهن و لیس خروجهن باشدّ من ادخالک من لا یوُثق به علیهن و ان استطت ان لا یعرفن غیرک فافعل... و ایاک و التغایر فی غیر موضع غیرة فان ذلک یدعوا الصحیحة الی السقم و البریئة الی الریبب» (نهج‌البلاغه- نامه/ 33)

با پوشیدن داشتن زنان خود، نگاهشان را محدود ساز چه حجاب کامل، در ثبات عفت آنان، تأثیر به‌سزا دارد. و رفت و آمد بیرون خانه، خطرش بیش از آن نیست که فرد غیرقابل اعتماد را، در خانه آوری! و اگر بتوانی، کاری کن که با غیر تو، شناختی نداشته باشند. و از غیرتمندی، در جایی که نه جای غیرت است، بپرهیز زیرا این امر، زن صالحه را به بیماری می‌کشاند. و بی‌گناه را، در معرض تهمت قرار می‌دهد.

چنانچه ملاحظه می‌کنیم: در عین حالی که به مرد، توصیه شده از عفاف و حجاب زن، به دقّت پاسداری کند، از سخنگیری‌های بی‌جا و حساسیت‌های بی‌مورد نیز، نهی گردیده و این بدان معنی است که حس اعتماد در خانواده، نقش اساسی دارد. و سوژه‌ها و بهانه‌های واهی، نباید در این میان اثر بگذارد.

و خلاصه: برخورد مرد با زن، باید برخوردی مسئولانه و توأم با حس اعتماد باشد.

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

راه های تربیت کودک از نظر اسلام

راه های تربیت کودک از نظر اسلام

آنان می‌پوشانند و موهای ایشان را برهنه می‌گذارند. سپس توقع دارند که در هنگام بلوغ شکل و ظاهری دیگری به خود گیرد و حجاب داشته باشد، درحالی که تا بیش از این نیمه عریان در اجتماع رفت و آمد داشته است.
No image

مهرورزی و گذشت

Powered by TayaCMS