29 فروردین 1397, 11:13
و برالوالدین وقایه من السخط و صله الارحام منساه فی العمر و منماه للعدد؛
ترجمه تحت اللفظی این فقره از خطبه صدیقه کبری فاطمه زهرا سلام الله علیها این است که «خدای متعال نیکی به والدین را واجب فرمود تا از غضب او جلوگیری کند و پیوند با خویشاوندان را واجب کرد تا هم عمرتان طولانی شود و هم بر تعدادتان افزوده شود». موضوع این دو جمله احسان به والدین و صله رحم است. این دو تکلیف بسیار به هم نزدیک و مربوطاند.
همه ما میدانیم که در اسلام به این دو موضوع فوق العاده اهمیت داده شده است. خدای متعال در چند مورد در قرآن کریم ابتدا به پرستش خودش امر میفرماید و بعد احساس به والدین را اضافه میکند؛ و قضی ربک الاتعبدوا الاایاه و بالوالدین احسانا. گویا بعد از انجام وظیفه بندگی نسبت به خدای متعال چیزی واجب تر از رسیدگی به پدر و مادر نیست. این تعبیر خیلی تعبیر عجیب، رسا و هشداردهندهای است. در آیه مشابهی میفرماید: «ان اشکر لی والوالدیک؛ شکر من را و پدر و مادرت را به جای آور.» نمی فرماید: مرا شکر کن و پدر و مادرت را هم شکر کن؛ بلکه «لی» و «لوالدیک» را به هم عطف میکند و با یک امر بیان میفرماید. از این آیات و صدها روایات، اهمیت این تکلیف از لحاظ شارع مقدس اسلام کاملاروشن میشود. با تعبیری مشابه این تعبیر- البته مقداری نازل تر- در مورد خویشاوندان میفرماید: «والقوا الله الذی تساءلون به والارحام ؛ تقوای الهی داشته باشید؛ همان خدایی که او را در روابطتان مورد قسم قرار میدهید [ و وقتی از کسی چیزی میخواهید میگویید: تو را به خدا! این کار را انجام بده، یا برای اثبات امری نام او را میبرید؛ خدایی که این قدر برای خود شما مقدس است باید مواظب باشید که حقش را ادا کنید.]» بعد میفرماید: و الارحام؛ یعنی حق خدا را رعایت کنید و بعد حق خویشاوندان را. این مقارنت خیلی معنادار است.
نکته ای که در میان دهها روایت توجه انسان را جلب میکند این است که شرط احسان به والدین، مومن بودن و حتی مسلمان بودن نیست. اگر پدر و مادر کافر هم باشند حق اطاعت و احسان را برعهده فرزندان دارند؛ البته اگر مسلمان باشند حق مضاعفی خواهند داشت و اگر شیعه باشند حق سومی، و اگر احسان هایی در حق فرزند کردند باز حق دیگری پیدا میکنند؛ اما صرف این که پدر ومادرند و فرزند از آنها متولد شده است بر فرزند حقی دارند که مسلمان باشند یا کافر، عادل باشند یا فاسق، مهربان باشند یا بداخلاق، هیچ تاثیری در این حق نمی گذارد. فقط نباید در معصیت خدا از آنها تبعیت کرد.
در مورد صله رحم این مسئله اجماعی است که قطع رحم حرام است. قطع رحم یعنی انسان از خویشاندانش به گونه ای ببرد که گویا اینها خویشاوندش نیستند؛ نه دیدی و بازدیدی، نه احترامی، نه هدیه ای و نه ارتباط دیگری، هیچ یک در کار نباشد. این قطعاً حرام است و یکی از گناهان کبیره است. اما صله رحم تا اندازه ای واجب است که قطع رحم لازم نیاید؛ چون این دو از هم انفکاک ندارند. آنچه یقینی است این است که قطع رحم حرام است. اما مصداق قطع رحم چگونه معلوم میشود؟ در جواب تقریبا همه علماء فرموده اند امری عرفی است. شرایط زمانی و مکانی و مرتبه خویشاوندی فرق میکند. ارتباط با آن هایی که خیلی نزدیک اند یک اقتضاء و ارتباط با آن هایی که دورترند مرتبه کم تری را اقتضاء دارد و آن هایی که در شهر یا کشور دیگری هستند صله رحم شان طور دیگری است. گاهی یک تماس تلفنی کفایت میکند. به هر حال باید طوری باشد که عرفاً بگویند رابطه با خویشاوندانش را نبریده است.
قطع رحم از بزرگ ترین گناهان کبیره شمرده شده و حتی تاکید شده است که اگر خویشاوندانتان از شما بریدند شما از آنها نبرید. امام سجاد علیه السلام میفرمایند: خداوند دو قدم را خیلی دوست دارد؛ قدمی که در راه جهاد برداشته میشود و قدمی که برای برقراری رابطه با آن خویشاوندی برداشته میشود که قطع رابطه کرده است.
سر این همه تاکید چیست؟ آن چه به این مناسبت به طور خلاصه میتوان گفت این است که اولاانسان درمورد پدر و مادر مخصوصاً مادر عاطفه ای فطری و خدادادی دارد. هر کس میتواند این عاطفه را تجربه کند؛ لذا خیلی احتیاج به بحث ندارد. دلیل طبیعی این امر هم خیلی روشن است؛ پدر و مادر سبب وجود انسان اند. اگر مادر نه ماه جنین را در رحم پرورش ندهد، اگر او را شیر ندهد و بزرگ نکند، اگر زحمات پدر نباشد فرزند کجا میتواند ادامه حیات دهد؟ ایشان حق حیات بر گردن فرزند دارند. در کنار عاطفه آن ها، خدا دل فرزند را هم با آنها پیوند داده است؛ به طوری که دوستشان دارند. متاسفانه در تحت تاثیر فرهنگ الحادی، بعضی از جوانها که افکار شیطانی در آنها نفوذ کرده است میگویند: «پدر و مادر میخواستند خوش باشند، ما هم به وجود آمدیم. اینها چه حقی به گردن ما دارند؟!» این افراد به این جنبهها توجه ندارند که حیات ما مرهون پدر و مادر است. آنها زحماتی برای ما کشیده اند که هیچ کس چنین زحماتی را نکشیده و نمیتواند بکشد. امام زین العابدین صلوات الله علیه در رساله حقوقشان میفرمایند: «حق مادر این است که تو توجه داشته باشی که او تو را در جایی نگه داشته و حمل کرده (رحم) که هیچ فردی، فرد دیگری را این گونه حمل نمی کند. او از شیره جانش به تو خورانیده که هیچ کس در حق کسی این گونه رفتار نمیکند. شب و روز راحتی خودش را به گونهای صرف تو کرده است که هیچ کس حاضر نیست راحتی خودش را به این صورت صرف کسی کند. حاضر شده است گرسنه بماند تا تو سیر شوی و تشنه بماند تا تو سیراب باشی... .»6 اگر انسان به چنین کسی بی اعتنایی کند اولابه زحمت میشود اسمش را انسان گذاشت و ثانیاً آیا چنین کسی برای حق کسی دیگر ارزش قائل میشود؟ آیا چنین کسی نسبت به همسرش یا دوستش وفادار میشود؟ این چنین شخصیتی طبعا نسبت به حق خدا هم ناسپاس خواهد شد. زیرا او حق مادر را با چشم میبیند و بی مهری میکند؛ وقتی خدا را نمی بیند به طریق اولی غافل میشود.
پس یکی از بهترین عواملی که میتواند انسان را به طرف خدا سوق دهد و انگیزه خداپرستی، حق شناسی و شکرگزاری را در انسان بیدار کند توجه به عواطف پدر و مادر و حق و حقوقی است که آنها برعهده انسان دارند. خداوند متعال شکر پدر و مادر را در کنار شکر خودش ذکر میکند؛ گویا این دو، یک نوع شکر است. اگر کسی حق شناس پدر و مادر شد میتواند حق خدا را رعایت کند؛ زیرا وقتی انسان توجه پیدا کرد به این که پدر و مادر چه خدمتی به انسان کرده اند کم کم روح شکرگزاری و حق شناسی در او تقویت میشود و آن وقت به فکر شکر خدا هم میافتد. اما اگر حق پدر و مادر را ندیده گرفت و گفت: میخواستند این کارها را نکنند! در مقابل خدا هم میگوید: میخواست خلق نکند! پس شکر پدر و مادر و توجه به حقی الهی که آنها بر ما دارند بهترین راه برای خداپرستی و تکامل ماست. از این رو بهترین راه برای نجات گناه کاران هم این است که از این جا شروع کنند؛ یعنی به پدر و مادرشان خدمت کنند. شخصی خدمت رسول اکرم صلی الله علیه وآله آمد و گفت: یا رسول الله! من هر کار زشتی که بگویید را مرتکب شده ام؛ آیا راه نجاتی برای من هست؟ حضرت فرمودند: پدر و مادر داری؟ گفت: پدر دارم. حضرت فرمودند: برو به پدرت خدمت کن. وقتی رفت حضرت فرمودند: ای کاش مادرش زنده بود.
سر این که درباره ارحام هم این همه سفارش شده این است که نعمت هایی که خدای متعال به وسیله خویشاوندان به انسان میرساند آن قدر پرارزش است که بعضی از این خدمات را انسان حاضر است با قیمت خیلی گرانی بخرد. به طور طبیعی وقتی مشکلی برای یکی از افراد یک خانواده پیش بیاید مثلانیاز داشته باشد که نصف شب به بیمارستان برود سایر افراد خانواده به او کمک میکنند و منتی هم ندارند. البته این قاعده استثناء هم دارد؛ اما صحبت ما درباره افراد معمولی و فطرتا سالم است. خداوند این چنین، انسانها را با عاطفه خویشاوندی (که شعاعی است از همان عاطفه پدر و فرزندی و مادر و فرزندی) به هم مرتبط کرده است. اگر انسان، خویشاوندان را مثل بیگانه حساب کند و با آنها ارتباط برقرار نکند کم کم آنها هم دل سرد میشوند و قطع رابطه میکنند و کم کم طرفین از این نعمتها محروم میشوند. یعنی باب رحمتی را که خدای متعال به طور طبیعی برای آنها فراهم کرده است به دست خود مسدود میکنند. کسی که چنین باب رحمتی را که این همه برایش فایده دارد به دست خودش ببندد و آن رابطه طبیعی و خدادادی و پاک را قطع کند دیگر عواطفش با دیگران ریشه ای نخواهد داشت و رفاقت هایش صوری و برای منافع زودگذر است. از این روست که بعد از پدر و مادر نوبت به آن کسانی میرسد که رابطه طبیعی انسان با آنها بیشتر است.
خدا انسانها را آفریده تا او را بشناسد و الطاف و نعمت های او را درک کنند و با عبادت به قرب الهی برسند. وقتی کسی بر ضد این روش حرکت میکند و آن راه هایی را میبندد که خدا برای قدرشناس شدن بازکرده است طبعاً خدا از او ناراضی خواهد شد. پس احسان به والدین حقیقتی است که انسان را از سخط الهی حفظ میکند (و بر الوالدین وقایه من السخط). متاسفانه در فرهنگ امروزی ما این ارزشها در حال کم رنگ شدن است و گاهی با هزار افسوس فراموش میشوند. حتی فرزندان با پدر و مادر بدرفتاری میکنند. باید به فرهنگ اسلامی خودمان برگردیم و این ارزشها را زنده کنیم.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان