2 تیر 1397, 0:0
ذهنهای منطقی و مدون در طول تاریخ تمدن انسانها همواره به دنبال دسته بندی کردن و یافتن خصوصیات دستههای متفاوت هستند. شاید بتوان تمام فعالیتهای انسانها را در این قالب در نظر گرفت. خانه هایی که انسانها میسازند، قسمتهای مختلفی دارد. محلی برای آشپزی و محلی برای پذیرایی از مهمانها است. هر یک از این دسته بندیهای مختلف دلایل و کاربردهای مختلف دارند. به عنوان مثال دسته بندی فضاهای مسکونی در منزل به خاطر اهداف متفاوت در استفاده از آنها است. در علم فلسفه نیز مانند تمام علوم دیگر و یا حتی تمام شئون انسانی دسته بندی وجود دارد. اما با توجه به اینکه فلسفه ریشه تمام علوم را ردیابی میکند، مقتضی است تا در این علم دسته بندی علوم دیگر نیز صورت پذیرد. همچنین از آنجایی که فلسفه و منطق جزء علوم عقلی و استدلالی هستند لازم است تا دقت نظری افزون بر علوم دیگر در کار خود به خرج دهند.
برای اولین بار در تاریخ فلسفه این ارسطو بود که دسته بندی جامع و مفیدی از علوم ارائه داد. در یونان قدیم واژه فلسفه (Philosophy) به تمام علوم (Science) اطلاق میشد و به همین خاطر ارسطو دسته بندی علوم را تحت مفهوم فلسفه انجام میدهد. او علوم را به سه قسمت تقسیم میکند. اول علوم نظری. این علوم که شامل فیزیک، ریاضیات و مابعدالطبیعه است، ناظر به معرفت تنها به خاطر معرفت است. شاید بتوان این عقیده را متناظر به سخنانی مانند «علم برای علم» دانست. هر یک از این اقسام ویژگی خاص خود را دارند. به طوری که فیزیک شامل مباحث مادی میشود که در عین حال متحرکند. موضوع ریاضیات مادیات است که بدون حرکت و ثابتند و بالاخره مابعدالطبیعه به موضوع غیر مادیات که مسلما ثابت نیز هستند میپردازد. همان طور که پیداست دسته بندی ارسطو از علوم مبتنی بر موضوعی است که هر علم بر آن دلالت میکند. موضوعهای متفاوت علوم متفاوت را تشکیل میدهند.
دسته دوم، علوم عملی است. این گروه نیز شامل علوم اخلاق، تدبیر منزل(یا همان اقتصاد امروزی) و سیاست مدن است. همان طور که از نام این دسته پیداست بیش از آنکه مبتنی بر معرفت و معرفت شناسی باشد، در دایره اعمال و رفتارهای انسانی بحث میکند. اما دسته سوم که شاید از همه جالب تر باشد علوم شعری و یا تولیدی است. علومی که شاید بتوان اکنون آن را با زیبایی شناسی سنجید و شامل علوم هنری و فنی میشود که منبع شان قوه تخیل و فکر و حاصلشان تولید است.
دسته بندی علوم یکی از شناخت شده ترین قسمتهای فلسفه است که اکثر فلاسفه به نوبه خود و در حد تکامل مباحثشان وارد این بحث نیز شده اند. در بین فلاسفه مسلمان نیز این دسته بندیها وجود دارد. از همان ابتدا کندی و فارابی که جزء اولین فلاسفه مسلمان بودند با در نظر گرفتن دسته بندی ارسطو آرای خود را بیان میکردند. لذا اکثر این کارها شبیه به دسته بندی ارسطو و یا دقیقا مثل آن است. فارابی علوم را به دو بخش تقسیم کرد. علومی که درباره هستی به معنای عام سخن میگویند که شامل الهیات میشود و در دسته دوم علومی هستند که درباره برخی موجودات هستی سخن میگویند مانند طبیعیات، هندسه و طب. غزالی، خواجه طوسی، ملاصدرا و بسیاری از فلاسفه مسلمان دسته بندی خاص خود را از علوم دارند. اما همچنان آثار افکار ارسطو در نظرات آنان دیده میشود.
در بین فلاسفه مسلمان کسی که مشروح ترین و قابل قبول ترین مباحث را در تقسیم بندی علوم زمان خود دارد، ابوعلی سینا است. او در کتب و رسائل مختلف خود مانند شفا، الهیات، منطق المشرقین و غیره به دسته بندیهای متفاوت و جامعی اشاره میکند. به عنوان مثال در منطق المشرقین علوم را به نظری و عملی تقسیم میکند. علوم نظری که درباره حق و حقیقت سخن میگویند شامل طبیعیات، ریاضیات و الهیات میشود. همچنین علوم عملی شامل اخلاق، تدبیر منزل و سیاست مدن است. (این دسته بندی را با دسته بندی ارسطو از علوم مقایسه کنید)
همان طور که بیان شد علی رغم اندک تصرفات و ابداعاتی که هر یک از دانشمندان مانند فارابی و ابن سینا در دسته بندی سنتی ارسطو ایجاد کردهاند اما به وضوح پیداست که غالب افکار ارسطو در جان و فکر فیلسوفان مسلمان ریشه کرده است. نکته قابل تامل در اختلاف آرای ارسطو با اکثر فلاسفه مسلمان، در ریشه و معیار این دسته بندی است. همان طور که بیان شد ارسطو تمایز بین علوم و دستههای مختلف را در تمایز بین موضوعات آنها بیان کرد اما فلاسفه ای مانند ابن سینا و ملاصدرا این تمایز را در کارایی و نتیجه آنها میبینند. ابن سینا بیشتر بر روی اهداف و نتایجی که هر یک از این علوم برای انسان دارند، تمرکز کرد.
یکی دیگر از نتایج بسیار شگرف این دسته بندی، در بین فلسفه اسلامی و غرب پدید آمده است. همان طور که بیان شد، ارسطو دسته سومی نیز به نام علوم شعری برای علوم در نظر گرفته بود که در دسته بندی فلاسفه مسلمان دیده نشده است. همین اختلاف دسته بندی منشا تفاوت بزرگی است که در فلسفه غرب و شرق پدید آمده است. اینکه فلسفه غرب گرایشی با نام زیبایی شناسی دارد ولی فلاسفه مسلمان کمتر بدان پرداخته اند و یا حداقل به صورت مستقل بر روی آن کار نکرده اند، ممکن است ریشه در این اختلاف داشته باشد. متاسفانه هنوز کمتر کسی بر روی این منشا تفاوت تحقیقی کرده است.
به نظر میرسد با ریشه یابی جایگاه این دسته بندیها و بازیابی پتانسیلها و تواناییهای فلسفه شرقی میتوان نگاهی دوباره به قسمتهای غافل مانده داشت.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان