جهد و جهاد هنر بر دو مفهوم است: نخست اینکه خود آفرینش هنری اصیل تلاشی جهادگونه است جهاد در این جمله، دقیقاً حاوی مفهومی مبتنی بر نگرشی الهی است. جهاد زیباییشناختی، از هر لحاظ حاوی جهد با سیر صعودی است که پس از سیر نزولی حقیقت هنر در زمین مجدداً به سوی سرچشمهی متعادل در وجود و روح انسانی بال و پر میگیرد. بررسی سیمای هستی شناسانهی این جهاد، به ادراک سرچشمه کار هنری متصل است و معمولاً به کمک حکمت و فلسفه، باید معضلات و پرسشهایش را حل و فصل کرد و برای آن پاسخی یافت. جنبهی دوم جهد و جهاد و هنری، در حقیقت نسبت هنر و جهاد که در اینجا دفاعمقدس را دربرمیگیرد.
در قلمرو دوم نیز پرسشهای گوناگونی وجود دارد؛ اگر ما به یک گزارش ژورنالیستی بسنده کنیم، مروری بر فعالیتهای هنری در قلمرو جنگ عراق با ایران و دفاع ایران در برابر عراق کار را به اتمام میرساند. بخشی از این فعالیتها را متعلق به خود رزمندگان و بخشی دیگر به هنرمندان حرفهای اختصاص دارد که در عرصهی شعر، موسیقی، داستان کوتاه، رمان، سینما، نقاشی، مجسمهسازی، سرود، پوستر، و هنرهای نمایشی نظیر تئاتر صحنه و تئاتر خیابانی، کلیپ، خوشنویسی و ... آثاری آفریدهاند. در هر یک از این عرصهها، ما شاعران، نویسندگان، سینماگران، آهنگسازان و نمایشنامهنویسان ناموری میشناسیم که میتوان به آثارشان اشاره داشت. البته پیشتر در حوزه شعر، داستان و سینما مقالاتی نیز در زمینهی هنر دفاعمقدس در پگاه منتشر شده است.
اما فراتر از نگرش ژورنالیستی، ما موظفیم با نگرشی جامعهشناسانه و تاریخی پژوهشی، و نیز زیباییشناسانه و فلسفی دربارهی مسایل گوناگون هنر مقاومت سخن بگوییم، تحقیق کنیم و فراتر ار تعارفهای معمول در مقیاسی اندیشگران و ژرف، به واقعیت این هنر در جامعهی ما بپردازیم و اینگونه تحلیل با رشوههای کلامی و نوشتههایی برای ارائه بیلان پروپیمان و تأییدهای بیضابطه برای خوشامد این و آن، عمیقاً متفاوت، بلکه متضاد آن اسلوب واقعگریز است. و به دستامدی والاتر، به رشدی فراگیرتر و به رفع نقصانهای جدیتر میاندیشد.
در چنین بررسیهایی، پرسش از دیروز و امروز فعالیت هنری در قلمرو مقاومت، توسعهیافتگی یا عدم توسعهی این فعالیتها، وضع واقعی هنر دفاعمقدس در هر رشته، مشخصات هنر مقاومت جهان و تمایز آن با هنر جبهه و جنگ در ایران، تأثیر زمان و تحولات و دورانهای نو بر هنر مقاومت، جایگاه این هنر در میان گونههای دیگر هنر در ایران، نسبت هنر دفاعمقدس و مدرنیسم و یا سنتهای هنری و آیندهی هنر مقاومت و ... بسیاری پرسشهای دیگر میتواند و باید مورد پژوهش قرار گیرد.
هر یک از این بررسیها میتواند به زیر مجموعههای پژوهشی دیگر تقسیم شود؛ مثلاً جایگاه زن در هنر مقاومت یا سالخوردگان در هنر دفاعمقدس، جوانان در هنر دفاعمقدس سه محور بررسی جامعهشناسانه در ارتباط با حضور نقش جنسیت و گروه سنی در آثار دفاعمقدس است. بررسی کار هنرمندانی که با جبهه و جنگ رابطهی مستقیم داشتهاند (خود رزمندگان هنرمند، یا هنرمندان رزمنده، یا آفرینشگرانی که لااقل در دوران جنگ، خود به جبهه رفته، و مدتی در فضای آن زیسته بودند) یا هنرمندان، نویسندگان، سینماگران و ... حرفهای پیش یا پس از انقلاب که جدا از مشارکت در فضای دفاعمقدس، آثاری در این عرصه آفریدهاند، و سنجش نگاه دو گروه با هم به جهاد و غیره نیز گونهی دیگری از تحقیق ارزشمندی است که فراتر از حد و سطح بررسیهای ژورنالیستی قرار دارد و متاسفانه به آن رسیدگی نشده است. بررسی هنر مقاومت در صدا و سیما و نیز سینمای ایران، به مثابهی دو رسانهی بسیار مهم، و نقش آنها در تعمیق جانمایهی هنر دفاع مقدس یا سطحی شدن واقعیتهای جبهه، بررسی بسیار لازمی است. باید سنجید که آثاری چون خوش رکاب یا فیلمهای اکشن، چه ادراکی از جبهه و جنگ رواج داده و چقدر این نگاه با روح دفاعمقدس سازگاری داشته و مایهی بازتاب درست و تشویق روحیهی جهادی بوده است و قس علیهذا.
به نظر من، آنچه در هنر دفاعمقدس گوهر و بنیاد و اساس کار است و باید برای بیان آن تلاش بسیار شود و مایهی تمایز هنر مقاومت ما با هنر جهان است، همان عنصر «غیب» و «وحی» در آن است؛ چه در آن ریشههای این مقاومت، چه در حقیقت ثانوی تداوم آن، چه در اهداف، چه در علت شکستناپذیریاش (چه پیروز میشویم چه شکست میخوریم)، چه در در واقعیت استواری آن، چه در شکلگیری مهارتها و ... همواره یک عامل درخشانتر از هر چیز در همهی این موارد خود را نشان داده است که باید به آن به صورت جدی توجه کنیم و آن همان سرشت الوهی و ایمانی و ارتباط کنش دفاعی با جهان باطن است.
اگرچه در بسیاری فیلمهای مهم و بیاهمیت و بسیاری از داستانهای مشهور و گمنام و اشعار شاعران، به چیزی به نام امدادهای غیبی اشاره شده است، ولی باید توجه کرد که تقلیل حقیقت درخشان درونی ماجرای حقیقی به رویدادهایی که آشنازدایی نمیشود و به صورت حکایاتی عادی عرضه میگردد، در واقع بیان آن گوهر معنوی نیست، بلکه به عادت تبدیل کردن سخن دربارهی عامل غیب در ذات هنر مقاومت اسلامی ماست.
برای مثال ژانر کمدی، کمتر از هر ژانر دیگری با مسئلهی غیر سازگاری نشان می دهد؛ گویی در اثر کمیک، مسئله «غیب» و یا امدادهای غیبی و ماجراهای جهان باطنی و مشهودهای عرفانی جبههها، نمیتواند مطرح شود و اگر مطرح شود، همه چیز صورتی مضحک، باورناپذیر و مایهی خنده به خود خواهد گرفت.
به اعتقاد من، اگر به جای خیالپردازی به خود زندگی و عینیت رویدادهای جبههها رجوع کنیم، به دلیل اینکه انسان موجودی جامع است و در لحظههای شاد و سرزنده یا در رویدادهای انسانی توأم با شوخی نیز خدا وجود دارد و کافی است که ما چشمی درست داشته باشیم، برای همین مطمئنم که در شادترین آثار طنزآلود و حتی کمیک داستانی، سینمایی و نمایشی، میتوانیم به مؤثرترین نحو حقیقت باطنی حضور متعال را در جبههها به نمایش بگذاریم. من برای اثبات این دیدگاه، خاطرهای از رزمندهای نقل میکنم.
کتاب «از آسمان تا زمین» مجموعهی خاطرهی رزمندگان ارتش جمهوری اسلامی در دوران هشت سال دفاعمقدس است. من خاطرهای از این کتاب نقل میکنم تا خود داوری کنید که در کمدیترین صحنهها چگونه نیروی عظیم غیب، با همهی وجود، حس کردنی و انتقال دادنی است: «در سال 1360 در منطقه موسوم به «دالپری» مستقر بودیم. به علت دور بودن از شهر، از لحاظ تدارکاتی در شرایطی سخت به سر میبردیم، اما گاهی کمکهای مردمی کمبودها را تا حدودی جبران میکرد.
از جمله کمکهای مردم، میوه بود. یک بار مقداری انجیر اهدایی از طرف مردم ذخیره داشتیم که به دستور سرگروهبان جیرهبندی شده بود و روزانه به هر نفر بیش از پنج دانه انجیر نمیرسید. یک روز غروب در گوشهای به استراحت و گفتوگو مشغول بودیم که صدای فریادی ما را به خود آورد. صدای «سوختم سوختم» مرتب تکرار می شد. همگی با عجله به طرف خودرویی رفتیم که صدا از آنجا به گوش میرسید. کمی جلوتر که رفتیم، متوجه شدیم که صدای گروهبان «کریم آبادی» است. وقتی به خودرو رسیدیم، قبل از هر سؤالی صدای یورش هواپیماهای در منطقه پیچید و لحظاتی بعد، صدای انفجار بمبها شنیده شد. صدای انفجار یکی از بمبها خیلی نزدیک بود، به طوری که خاک محل انفجار به هوا برخاست و بر سر و بدن ما ریخت. وقتی از زمین برخاستیم، متوجه شدیم که بمب درست در محلی فرود آمده که چند لحظه پیش در آن جا به استراحت و گفتوگو مشغول بودیم که به علت تغییر مکان به هیچ کدام از ما آسیبی نرسید و او بعداً به ما گفت: هوس خوردن انجیر به سرم زد، چون پنج دانه انجیر برایم خیلی کم بود. به همین دلیل خودم را به خودرویی رساندم که جعبههای انجیر در آن قرار داشت. همین که دستم را به داخل جعبه انجیر بردم، دو زنبور دستم را چند مرتبه نیش زدند و در اثر سوزش شدید دستم، بیاختیار فریادم بلند شد که شماها رسیدید. در واقع نیش این زنبورها سبب شد، همگی از شر بمباران دشمن نجات یافته، جان سالم به در ببریم».
آشکار است که صحنهپردازی رئالیستی از این ماجرا در فیلمی مفرح از جبهه، در عین کمدی بودن، بسیار آموزنده است و تأثیر آن باور به وجود شعور غیبی است؛ البته شرط باورپذیری اجرایی خوب و نو است. به هر حال آنچه کوشیدم به مثال روشن کنم، همان کانون غیباندیشی، به مثابه تمایز میان هنر مقاومت اسلامی در ایران است که طی دفاعمقدس و پس از آن شکل گرفت.
اما پرسش اصلی آن است ک چرا هنر دفاعمقدس ایران جهانی نشده است؟ چرا هنرمندان ایرانی نتوانستهاند، رخدادهای غریب یک مقاومت هشت سالهی بینظیر را به یک میرأ ادبی جهانی تبدیل کنند و برای همهی انسانهای امروز و فردا رازهای آن، حقیقت آن و مظلومیت آن را وضوح بخشند و به یادگار بگذارند و فراتر از ادبیات کل هنر دفاعمقدس ایران اسلامی (نقاشی، سینما و ...) را آینهی شناخت انسان قرار دهند: انسانی که تجاوز میکند و انسانی که از شرافت خود دفاع میکند و نیز آینه جهانی که در آن زندگی میکنیم و تحت فرمان کفر و سرمایهی جهانگیر، به ملتی با کمترین امکان فنی دفاع، یکپارچه یورش میبرد و از ستمگر خونآشام از نگرش فاسد بعثی بسان ابزاری به سود در هم گرفتن استقلالش سود میجوید. هرگز نیز به گناه خود اعتراف نمیکند و دست از توطئه مستمر علیه آلایش، صلح، رشد و پیشرفت این کشور که تنها جرمش استقلالطلبی است، برنمیدارد.
حقیقت آن است که ادبیات مقاومت در جهان آثار درخشانی آفریده است. شعر مراغهای در برابر مغول، از نمونههای ادبیات مقاومت است که در فاصلهی اندکی با درخشانترین اثر ماندگار ملی ایرانیان، یعنی شاهنامه قرار دارد. در اسطورههای شاهنامه قهرمانهای فراموشناپذیری، به دفاع از مرز و بوم، میهن و مردم در برابر تورانیان مشغولاند که جان خود را بر سر آن مینهند. سیامک و به خصوص آرش، در نمونهی بزرگ و رستم دستان نمونهی بیهمتای آنان است.
اکنون شعر سیفالدین مراغه ای را از نظر میگذارنید:
هم مرگ بر جهان شما نیز بگذرد
هم رونق زمان شما نیز بگذرد
وین بوم محنت از پی آن تا کند خراب
بر دولت آشیان شما نیز بگذرد
بر باغ و بوستان شما نیز بگذرد
باد زان نکبت ایام ناگهان
آب اجل که هست گلوگیر خاص و عام
بر حلق و بر دهان شما نیز بگذرد
چون داد عادلان به جهان در بقا نکرد
بیداد ظالمان شما نیز بگذرد
در مملکت چو غرش شیران گذشت و رفت
این عوعو سگان شما نیز بگذرد
بادی که در زمانه بسی شمعها بکشت
هم بر چراغدان شما نیز بگذرد
زین کاروانسرای بسی کاروان گذشت
ناچار کاروان شما نیز بگذرد
ای مفتخر به طالع مسعود خویشتن
تأثیر اختران شما نیز بگذرد
این نوبت از کسان به شما ناکسان رسید
نوبت ز ناکسان شما نیز بگذرد
بر تیر جورتان ز تحمل سپر کنیم
تا سختی کمان شما نیز بگذرد
در باغ دولت دگران بود مدتی
این گل ز گلستان شما نیز بگذرد
آب ست ایستاده در این خانه بال و جاه
این آب ناروان شما نیز بگذرد
ای تو رمه سپرده به چوپان گرگ طبع
این گرگی شبن شما نیز بگذرد
پیل فنا که شاه بقامات حکم اوست
هم بر پیادگان شما نیز بگذرد
ای دوستان خواهم که به نیکی دعای سیف
یک روز بر زبان شما نیز بگذرد
شعر مراغهای آنچنان دارای قدرت ماندگاری است که حتی امروز با خواندن آن به یاد هجوم بعثیها به ایران و سرنوشت محنتآلود ایشان میافتیم.
هم مرگ بر جهان شما نیز بگذرد
هم رونق زمان شما نیز بگذرد
وین یوم محنت از پی آن تا کند خراب
بر دولت آشیان شما نیز بگذرد
اما در دوران مدرن، از مهمترین آثار به یادماندنی به جنگ جهانی اول و جنگ روسیه و ژاپن مربوط است: بر جادهی فلان در، دههها پس از جنگ جهانی اول، به وسیله «سیمون» از رمان نویسان نو آفریده شد و از آثار درجه یک «رمان نو» است، ولی سالها پیش از آن، تولستوی جبههی روسیه را در جنگ و صلح جاودانه کرده است. هیچ مطالعهگر جدی در حوزه ادبیات معاصر نیست که جنگ و صلح را نخوانده باشد، بدیهی است که خود جنگ دو کشور هرگز از جنس جنگ ایدئولوژیک یا عادلانه نبود، ولی اثر هنری که به ترسیم حالات و روحیات انسانی همت میگمارند، بر بستر این جنگ صحنههای زوالناپذیر آفریده است.
شعر «پل الوار» به نام «ای آزادی» از اشعار مشهور مقاومت جهان است. در واقع میتوان گفت که جنگهای ناپلئون بناپارت، کمون پاریس، جنگ جهانی اول، انقلاب اکتبر روسیه، مقاومت در برابر نازیسم و فاشیسم، جنگ جهانی دوم، نهضت مقاومت فرانسه، نهضت مقاومت یوگسلاوی، جبههی اسپانیا، انقلاب چین، مبارزات دفاعی ملت ویتنام در برابر آمریکا، جنگ شکر در کوبا در برابر آمریکا، مقاومت فلسطین در برابر اسرائیل دفاع عربها در برابر اسرائیل از مهمترین رویدادهای دفاعی و انقلابی به ویژه در قرن بیستم است که آثار هنری بزرگی به بار آورده است. به طور کلی ادبیات دفاع در جهان از ادبیات جنگهای عادلانه است. در برابر جنگهای ناعادلانه که عمدتاً خصلتی تهاجمی و کشورگشایانه و استعماری دارد. جنگ ملتها در برابر تجاوزکاران گویای یک مقاومت حقطلبانه است؛ بدیهی است جنگ دولتها رقیب امپریالیستی برای تقسیم جهان و دستاندازی به متصرفات و مناطق تحت نفوذ، هرگز حاوی عنصری عادلانه به شمار نیامده است.
در پی واقعیت، همواره هنر در کشورهای متخاصم جدا از حقانیت یا عدم حقانیت کشور درگیر جنگ، برای تهییج و تبلیغ استفاده شده است، اما چرا بین انبوه آثاری که قبلاً در جنگ جهانی جهانی دوم نوشته شد، تنها برخی از آنان در زمینه داستان، فیلم، نقاشی و ... باقی ماند؟
بدون تردید دو عنصر تفکر صحیح و حقیقتخواهانه و منش اخلاقی و نیز زبیایی و استحکام اثر درماندگاری آن نقش اساسی دارند. هیچ اثری که مبلغ استالینیسم بوده، به خاطرهها نمانده است، اما کودکی ایوان تادکوفسکی جاودانه شده است. زمین نوآباد که صحنههایی از تحولات دوران شوروی است، علیرغم کمونیستی بودن انقلاب اکتبر، به خاطر حفظ واقعیات زندگی مردم و خشونتها و خطاهای حزبی به اثری ماندگار تبدیل شده است. همین طور رزمنا و پوتمکین که به ثبت قیام 1905 شوروی پرداخته، به سبب واقعگرایی ساختار نو، به اثری آکادمیک بدل گشته است.
نباید فراموش کرد که رسانههای سرمایهداری نیز نقش بزرگی در مشهور کردن نویسندگان داشتهاند؛ نویسندگانی که در حوزهی هنر مقاومت مطابق میلشان رفتار کردهاند. اگر ادبیات سیاسی را تا جایی دنبال کنیم که سولژنتیسین را دربرگیرد، همگان در خواهند یافت که دادن جایزهی نوبل به او، در مدار رقابت آمریکا با شوروی میگنجد؛ نه برتری آثار او و پس از فروپاشی شوروی نتیشین به فراموشی سپرده شد. تلاش برای نامور کردن نویسندگان یهودی، نظیر اسپیلبرگ نیز قابل چشمپوشی نیست.
ساختن فیلمهای بسیار از جنگ جهانی دوم و روایت ستم بر یهودیان، و جوایز مدام به اینگونه آثار که آفرینش پیانیست رومن پولانسکی و جایزهی نخل طلای کن و اسکار آمریکاست، از جملهی اینگونه تلاشهای سیاسی برای گسترش نوع خاصی از ادبیات جنگ، به سود پیروزمندان است؛ البته ادبیات مقاومت شیعی در برابر کودتای آمریکایی قابل چشمپوشی نیست. در این میان شاید استثنای دیگر ادبیات فلسطین است؛ شعر فلسطین در مقاومت ضد صهیونیستی، هنر درخشانی است که توانسته است، در سراسر جهان خود را به اثبات برساند. درویش، سمیح القاسم، البیاتی، نزارقبانی و معین بیسو از جمله کسانی هستند که در کنار انبوهی دیگر، نظیر احمد مطر و غیره شعری نامور در جهان پدید آوردند و صدای مقاومت فلسطین را در جهان طنین انداختند.
حال ما حق داریم بپرسیم چرا مقاومت اسلامی مردم ایران در برابر حملهی ناعادلانه و وحشیانهی رژیم بعثی در جهان بازتابی نداشت؟
علل آن را می توان در چند زمینه بررسی کرد.
1. هنوز هم ما اثر درخشانی که بر موانع خارجی فائق آمد، در حوزهی رمان، سینما، نقاشی و شعر نیافریدیم.
2. زبان فارسی و بسته بودن این زبان در ایران و محدودهی کوچک، مانع ارتباط هنرهای زبانی ما با جهان است.
3. همهی جهان پیشرفته در این جنگ حاضر بودند و از تأثیر نگاه طرف مقابل، یعنی ایران جلوگیری به عمل آوردهاند.
4. در افکار عمومی جهان، جنگ ایران و عراق یک برادرکشی و جنگ دو دولت خاورمیانهای برای امیال توسعهطلبانه و مدعای ارضی معرفی شده و پیداست که این انگیزه، همدلی جهان را به وجود نمیآورد.
5. آرمانهای معنوی و غیبباوری، برای فرهنگ مدرنیته باورناپذیر بوده و آثار هنری که به ترسیم مؤثر این هستههای درونی هنر دفاعمقدس بپردازد، به وجود نیامدهاند.
6. پس از جنگ، در ایران این تصور پدیدار شده که سوژههای جنگ نمیتوانند آثاری جذاب بیافریند.
7. فضای لائیک روشنفکری در ایران، در برابر جنگ به ویژه پس از فتح خرمشهر، برخوردی منفی داشت و آنان بیشتر با تلقی غرب توافق داشتند. در نتیجه هنرمندان غیرمذهبی اندکی به این عرصه گام نهادند. آنان که حضور یافتند نیز دیدگاههایی داشتند که با تلقی رسمی تفاوت داشت. به هر حال نمیتوان گفت که آثاری نظیر زمین سوخته احمد محمود، یا باشو غریبهی کوچک بهرام بیضایی آثار کم اهمیتی است.
منبع: نشریه پگاه، شماره 176