دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

نداى غیبى

No image
نداى غیبى

نداى غیبى

از این عالم بزرگوار نقل شده است: دچار پا درد شدم و براى معالجه به بغداد مسافرت کردم. زمانى که از معالجه فارغ شدم، جمعى از اهالى بغداد دورم را گرفتند و از من در خواست کردند. در بغداد اقامت کنم و به اصلاح امور دینى آنان بپردازم. من هم در خواست مردم را اجابت کردم. وقتى شب فرا رسید، ندایى آمد!:

اى محمد طه ما تو را براى بلاء برگزیدیم و امتحان و مسکن تو در نجف است. شب را به صبح رساندم. وقتى مردم دورم را گرفتند، معذزت خواهى کردم و راه نجف را پى گرفتم. اولین امتحان، مرگ تنها فرزندم مهدى بود. طولى نکشید که بلاى دوم یعنى نابینایى به سراغم آمد.

سومى را ذکر نکرد. وقتى اصرار کردند، گفت: ریاست. و در این راه کمک از خدا و حسن عاقبت را خواهانم.

منبع:فرهیختگان تمدن شیعه

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

عالمان مرتبط

محمد طه نجف

محمد طه نجف

جدیدترین ها در این موضوع

No image

پرداخت قرض

No image

یک کرامت

No image

کرامت

No image

مواهب معنوى

Powered by TayaCMS