دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

قوای محرکه

No image
قوای محرکه

كلمات كليدي : نفس، قواي نفس حيواني، قوه شوقيه، قوه شهويه، قوه غضبيه، قوه فاعلي

نویسنده : هادي موسوي

مشهور فلاسفه در تعریف نفس گفته‌اند:"نفس کمال اول برای جسم طبیعی آلی است".[1]در توضیحی که در تشریح اجزای این تعریف بیان گردیده است، در تفسیر قید آلی اینگونه آمده است که قید آلی به این اشاره دارد که نفس اعمال خود را توسط ابزاری انجام می‌دهد.پس منظور از قید آلی این است که نفس به جسمی تعلق دارد که آن جسم طبیعی مرکب از آلات یا اعضاء باشد.[2]البته در توضیحی که ملا صدرا از این قید، یعنی آلت، داده است گفته که مقصود از "آلت"در تعریف مورد بحث، اعضای جسمانی نیست، بلکه مراد قوایی نظیر قوه غاذیه (قوه تغذیه)، نامیه (قوه رشد)و مولّده (قوه تولید مثل) در نفس نباتی و قوایی همچون حس و خیال در نفس حیوانی است.[3]از همین جا رشته بحث آغاز می‌گردد که نفس توسط این قوا چه نوع افعالی را انجام می‌دهد، همین تعدد افعال نفس، خود، نشانه ای بر تعدد قوای نفسانی گردیده است؛ زیرا که هر یک از این افعالی که نفس انجام می‌دهد از سنخ واحدی نیستند و به جهت این عدم سنخیت میان افعال این نکته بر ما آشکار می‌گردد که منشأ این افعال نیز یک منشأ واحد نیست.

افعال نفس

در یک تقسیم اولی افعال نفس را به سه گونه اصلی می‌توان تقسیم کرد:

أ‌-افعال مشترک میان حیوان و گیاه: مثل تغذیه، رشد و تولید مثل.

ب- افعال مشترک میان اکثر حیوانات که گیاه هیچ نوعی از آن را ندارد: مثل احساس، تخیل و حرکت ارادی.

ج- افعال مختص به انسان: مثل تعقّل معقولات، یاد گرفتن صنایع، دیدن کائنات و تفاوت گذاشتن میان زشت و زیبا.[4]

پس ما سه گونه اصلی از افعال را در نفوس سه گانه (نفس گیاهی، حیوانی و انسانی)می‌بینیم که هر کدام از این نفوس به جهت افعال گوناگونی که از آنها ظهور می‌کند دارای قوایی هستند.بر این اساس می‌توان اینگونه گفت:هر کدام از نفس نباتی، حیوانی و انسانی برای انجام افعال خود احتیاج به قوایی دارد که بعضی از این افعال مشترک میان نفوس سه گانه اند و بعضی مختص حیوان و انسان است و گروه سوم قوا، فقط به نفس انسانی اختصاص دارد. در این مبحث ما به یک قسم از قوای حیوانی می‌پردازیم؛ یعنی قوایی که قسمتی از آنها مشترک میان حیوان و انسان است و به نام قوای حیوانی شناخته می‌شوند و نفس نباتی بهره ای از آنها ندارد.

قوای نفس حیوانی دو دسته اند یک دسته که در میان حیوان و گیاه مشترک است و عبارت اند از قوه غاذیه که کار جذب غذا را انجام می‌دهد؛ مُنمیه که کار رشد دادن به بدن را در اختیار دارد و مولده که کار تولید مثل را در گیاه و حیوان عهده دار است.دسته دوم قوایی هستند که متعلق به نفس حیوانی اند و در نفس گیاهی وجود ندارند؛ این قوا خود به دو دسته کلی قوای مدرکه و محرّکه تقسیم می‌گردند.قوای مدرکه همان حواس ظاهری مانند بینایی، شنوایی، بویایی و...و قوای باطنی مانند، قوه خیال، قوه واهمه، حس مشترک و ...اند که کار ادراک را عهده دار اند. نفس حیوانی به غیر از این قوای ادراکی گونه ای دیگر از قوا را در اختیار دارد که کارهای حرکتی در بدن حیوان و یا انسان را عهده دار است؛ یعنی کارهایی که سنخیتی با قوای مدرکه ندارند، پس منشأ دیگری غیر از قوای مدرکه دارند.

قوّه حیوانی، مادامی که به امری مشتاق نگردد بر انگیخته نمی‌شود و به جانب آن حرکت نمی‌کند؛ منشأ این شوق قوای مدرکه نیستند، زیرا قوای مدرکه جز ادراک و حکم کردن کار دیگری را انجام نمی‌دهند، این مطلب به این دلیل است که این قوا وقتی امری را توسط حواس یا وهم ادراک می‌کنند، اینگونه نیست که حتماً به سوی آن اشتیاق پیدا کنند یا از آن نفرت پیدا کنند.زیرا چه بسیار مردم گوناگون را مشاهده می‌کنیم که در ادراک آنچه که حس می‌کنند و یا خیال می‌کنند تفاوتی ندارند و ادراکاتشان به یک کیفیت است ولی اشتیاق یا نفرت آنها نسبت به آنچه درک کرده اند گوناگون است. یعنی این قوای مدرکه آنها نیست که در یکی اشتیاق ایجاد می‌کند و در دیگری یا اشتیاق ایجاد نمی‌کند یا درجه پایین تری از اشتیاق را موجب می‌گردد.علاوه بر این انسانی را تصور کنید که غذایی را می‌بیند یعنی آن را بواسطه یکی از قوای مدرکه خود درک می‌کند، حال اگر کار تحریک به سوی غذا بر عهده قوای مدرکه بود می‌بایست انسان هر وقت که غذایی را می‌دید به سمت آن مشتاقانه حرکت کند در حالی که در بسیاری از حالات مشاهده می‌کنیم که اینگونه نیست، زیرا همان فرد هنگامی که سیر باشد هیچ گونه اشتیاقی به آن غذا ندارد و حتی شاید یک گونه حالت تنفری هم از غذا در او به و وجود آید؛ پس به این نتیجه می‌رسیم که کار تحریک به سوی غذا منشأیی دیگر غیر از قوای اداراکی دارد.[5]که این منشأ همان قوای محرک بدن هستند، گر چه این قوای محرکه با کمک صوری که از قوای مدرکه می‌گیرد کار تحریک را انجام می‌دهد ولی باز هم قوه ای مستقل است؛ زیرا کار تحریک را به تنهایی انجام می‌دهد. این قوای محرکه بدن خود دو قسم دارد:

1-قوه شوقیه: قوه ای که انگیزه حرکت را ایجاد می‌کند و بر دو قسم است:

الف- قوه شهوانیه: قوه ای که پس از تخیل اموری که برای بدن ضروری و مفید است،منشأ تحریک برای نزدیک شدن به آنها می شود.

ب‌- قوه غضبیه: قوه ای که پس از تخیل اموری که برای بدن مضّر است یا موجب فساد آن می‌شود، فعال شده و منشأ ایجاد حرکت برای دفع آن امور می‌شود.

خوف و غم و حزن از عوارض قوه غضبیه هستند، خوف در هنگامی است که قوه غضبیه قصد ترک صورت عقلی یا خیالی را داشته باشد. حالت غم در هنگام عدم کامیابی بر دفع آن صورت خیالی ای که قوه غضبیه برای آن بر انگیخته شده بود، پیدا می‌گردد.شادمانی هم از دیگر عوارض این قوه است، این حالت هنگامی پیش می‌آید که غلبه نسبت به امر مورد غضب حاصل شود.این قوه یک غایت هم دارد که در واقع شادمانی یا همان فرح است، این حالت هنگام کامیابی برای نفس حاصل می‌گردد.[6]این حالت با "سرور"که از عوارض قوای مدرکه هست متفاوت است.[7]

قوه شوقیه به سبب اینکه انگیزه حرکت را ایجاد می‌کند، علت غایی حرکت نیز محسوب می‌شود. این قوه با قوه متخیله همکاری نزدیکی دارد؛ هر گاه صورت شیء مطلوب یا منفور در قوه خیالی نقش بندد، این صورت خیالی موجب می‌شود که قوه محرک به کار افتد و بدن را برای انجام فعل تحریک کند.[8]

منشأ فعّال شدن قوه شهویه، تخیل صورت های مطلوب و شهوت انگیز است.غایت این قوه نیز لذت بردن از طریق دستیابی به واقعیت خارجی صورت های مزبور است. منشأ فعّال شدن قوه غضبیه نیز تخیل صورت های نا مطلوب و نفرت انگیز است.[9]

2-قسم دوم از قوای محرکه قوه فاعلی است:این قوه وظیفه حرکت دادن به عضلات را به عهده دارد.[10]این قوه در تمام اعضا و عضلات بدن پراکنده است و وظیفه حرکت دادن عضلات را عهده دار می‌باشد. این حرکت بر چند نوع است:

الف-حالت جذب:عضلات و رباط هایی که آنها را به استخوان ها متصل می‌کنند و تارهای عصبی موجود در عضو منقبض می‌شوند و به سوی محلی که نیروی محرک از آنجا وارد می‌شود، جمع می‌شوند و به عبارت دیگر، حالت جذب پیدا می‌کنند.

ب-حالت رخوت:گاهی نیز حالت رخوت و سستی در عضلات ایجاد می‌شود، به گونه ای که کاملاً رها می‌شوند. در این صورت، مقاومت در مقابل عوامل خارجی تقلیل می‌یابد.

ج-حالت کشیدگی:عضلات به همراه رباط ها و تارهای عصبی دچار نوعی انبساط می‌گردند، به گونه ای که از مبدأ نیرو دور شده، حالت کشیدگی و امتداد پیدا می‌کند.[11]

مقاله

نویسنده هادي موسوي

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.

پر بازدیدترین ها

راههای رسیدن به آرامش روانی از نگاه قرآن

راههای رسیدن به آرامش روانی از نگاه قرآن

قرآن کریم که بزرگترین معجزه پیامبراکرم(ص) است و تمام آنچه را که بشر برای هدایت نیاز داشته ودر آن آمده است، کاملترین نسخه برای آرامش روح است.
تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان ʆ) نقش امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در فتح ایران

تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان (6) نقش امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در فتح ایران

این نوشتار در نقد سلسله مقالاتی است که فتح ایران توسط اعراب مسلمان را یکی از مقاطع تلخ تاریخ معرفی نموده‌اند.
Powered by TayaCMS