دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

دموکراسی و بی دینی

No image
دموکراسی و بی دینی

دموكراسي، بي ديني

الهام نصرتی- دكترحامدحا جی حیدری

این همه اهتمام قرآن و دین اسلام به جامعه و جماعت و شورا، اهل سنت، و هم جماعت موسوم به ”روشنفکران دینی“ و ”اصلاحات“ را به تصور ”دموکراسی“ افکنده؛ به زعم آنان، متقن‌ترین و مستحکم‌ترین نظام اجتماعی، ”دموکراسی“ است که سنت اجتماعی و قوانینش بر اساس خواست مردم و هر پیشنهادی باشد که مردم از روی طبیعت خود می‌‌دهند. و در این‌باره، معیار ”مردم“ را خواست اکثریت قرار داده‌اند؛ زیرا اتحاد و اجتماع کل جامعه در یک خواست به حسب عادت، محال است (و هیچ نظامی نمی‌تواند آنچه را می‌‌کند، مطابق میل کل جامعه صورت دهد، از سوی دیگر، تحمیل خواست اقلیت بر اکثریت هم معقول شمرده نمی‌شود). آنان گمان دارند که غلبه اکثر بر اقل، سنتی است که در طبیعت نیز مشهور است، چرا که می‌بینیم هر یک از علل مادی و اسباب طبیعی اکثرا موثر واقع می‌‌شوند، نه پیوسته و علی‌الدوام، و همچنین از میان عوامل مختلف و ناسازگار، اکثر موثر واقع می‌‌شود نه همه، و نه اقل.

به همین جهت، مناسب است که هیکل اجتماع نیز، هم از نظر غرض، و هم به حسب سنت‌ها و قوانین جاریه در آن، بر اساس خواست اکثر بنا شود.
این خواست و مطالبه انسان امروز است که البته به زعم آنان، در مصحف شریف تائیدی در خور نیز دارد: وَالَّذِینَ اسْتَجَابُوا لِرَبِّهِمْ وَ اَقَامُوا الصَّلَاةَ وَ اَمْرُهُمْ شُورَی بَینَهُمْ وَ مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ ینفِقُونَ(شوری/38)

شعار اجتماع اسلامی، پیروی از حق است (هم در اعتقاد و هم در عمل) و اگر ”شورا“ اعتباری هم داشته باشد، پس از ”استجابت رب“، و ”اقامه صلاه“ است. این، بدان معناست که شورا اصالتاً صاحب اعتبار نیست، مگر آنکه در راستا و در چارچوب قانون اخلاقی و تربیتی رب تفسیر شود. تنها شعار اجتماع اسلامی، پیروی از حق است (هم در اعتقاد و هم در عمل) ولی خواست جوامع ”دموکراتیک“، پیروی از خواست اکثریت است (چه آن خواست حق باشد و چه باطل). و اختلاف این دو شعار، باعث اختلاف هدف جامعه‌ای است که با این دو شعار تشکیل می‌‌شود.

هدف اجتماع اسلامی، سعادت حقیقی انسان است. هدفش این است که همه ابعاد انسان را تعدیل کند و عدالت را در تمامی قوای او رعایت نماید. یعنی هم مشتهیات و خواسته‌های جسم او را به مقداری که از معرفت خدایش باز ندارد به او بدهد و هم جنبه معنویتش را اشباع کند. و بلکه خواسته‌های مادیش را وسیله و مقدمه‌ای برای رسیدنش به ”معرفت اللَّه“ قرار دهد و این، بالاترین سعادت است که تمامی قوای او به سعادت (مخصوصی که دارند) می‌رسند. هر چند که امروز خود ما مسلمانان هم نمی‌توانیم سعادت مورد نظر اسلام را آن طور که باید درک کنیم، برای اینکه تربیت اسلامی، تربیت صد در صد اسلامی نبوده است.

اسلام، قوانین خود را بر اساس مراعات جانب عقل وضع نمود، زیرا فطرت عقل، بر پیروی حق است، و نیز از هر چیزی که مایه فساد عقل است، به شدیدترین وجه جلوگیری نموده و ”ضمانت اجرای“ تمامی احکامش را به عهده اجتماع گذاشت (چه احکام مربوط به عقاید را و چه احکام مربوط به اخلاق و اعمال را). علاوه بر اینکه حکومت و مقام‌ ولایت اسلامی را نیز مامور کرد تا سیاست ها و حدود و امثال آن را با کمال مراقبت و تحفظ اجرا کند.

و معلوم است که چنین نظامی، موافق طبع عموم مردم امروز نیست. فرورفتگی بشر در شهوات و هوا و هوس ها و آرزوهایی که در دو طبقه ”مرفه“ و ”فقیر“ می‌بینیم، هرگز نمی‌گذارد بشر چنین نظامی را بپذیرد. بشری که به دست خود، آزادی خود را در کام گیری و خوشگذرانی و سبعیت و درندگی سلب می‌‌کند، چنین نظامی آن گاه موافق طبع عموم مردم می‌‌شود که در نشر دعوت و گسترش تربیت اسلامی شدیدا مجاهدت شود، همان طور که وقتی می‌خواهد به اهداف بلند دیگر برسد، مسئله را سرسری نگرفته و تصمیم را قطعی می‌‌کند و تخصص کافی به دست می‌آورد و به طور دائم در حفظ آن می‌کوشد.

هدف تمدن حاضر، عبارت است از کام‌گیری‌های مادی و پر واضح است که لازمه دنبال کردن این هدف، این است که زندگی بشر ”مادی“ و ”احساسی“ شود. یعنی تنها پیرو چیزی باشد که طبع او متمایل بدان باشد، چه اینکه عقل، آن را موافق با حق بداند، و چه نداند، و تنها در مواردی از عقل پیروی کند که مخالف با غرض و هدفش نباشد.

و به همین جهت است که می‌بینیم ”حکومت دموکراتیک“، قوانین خود را مطابق هوا و هوس اکثریت افراد وضع و اجرا می‌‌کند و در نتیجه، از میان قوانینی که مربوط به معارف اعتقادی و اخلاق و اعمال وضع می‌‌کند، تنها قوانین مربوط به اعمال، ضامن اجرا دارد و عقیده و اخلاق هیچ ضامن اجرایی ندارد و مردم در مورد اخلاق و عقایدشان آزاد شمرده می‌‌شوند. و لازمه این آزادی این است که مردم در چنین جامعه‌ای به آنچه موافق طبعشان باشد عادت کنند؛ نظیر شهوات رذیله و خشم‌های غیر مجاز. نتیجه این اعتیاد هم این است که کم کم هر یک از ”خوب“ و ”بد“ جای خود را به دیگری بدهد. یعنی بسیاری از بدی‌ها که دین خدا آن را ”بد“ می‌شمرد، در نظر مردم ”خوب“؛ و بسیاری از ”خوبی“ های واقعی، در نظر آنان ”بد“ شود. و مردم در به بازی گرفتن فضایل اخلاقی و معارف عالی عقیدتی آزاد باشند و اگر کسی به ایشان اعتراض کند، در پاسخ، آزادی قانونی را به رخ بکشند. لازمه سخن مذکور این است که تحولی در طرز فکر نیز پیدا شود. یعنی فکر هم از مجرای عقلی خارج شده، و در مجرای ”احساس“ و عاطفه بیفتد.و در نتیجه، بسیاری از کارهایی که از نظر عقل فسق و فجور است، از نظر میل‌ها و احساسات، تقوا و جوانمردی و خوش اخلاقی و خوشرویی شمرده شود، نظیر بسیاری از روابطی که بین جوانان و بین مردان و زنان برقرار است. خوی و عادات دینی در نظر آنان عجیب و غریب و مضحک می‌‌آید، و به عکس، آنچه در طریق دینی معمول نیست، به نظرشان امری عادی شمرده شود.

همه اینها، به خاطر اختلافی است که در نوع تفکر و ادراک وجود دارد (نوع تفکر دینی و نوع تفکر مادی).و در سنت‌های احساسی که صاحبان تفکر مادی برای خود باب می‌‌کنند، عقل و نیروی تعقل دخالتی ندارد، مگر به مقداری که راه زندگی را برای کامروایی و لذت بردن هموار کند. پس، در سنت‌های احساسی، تنها هدف نهایی که هیچ چیز دیگری نمی‌تواند معارض آن باشد، همان لذت بردن است و بس. و تنها چیزی که می‌تواند جلوی شهوترانی و لذت بردن را بگیرد، لذت دیگران است.

در این گونه نظام‌ها هر چیزی را که انسان بخواهد قانونی است، هر چند انتحار باشد، مگر آنکه خواست یک فرد مزاحم با خواست جامعه باشد که در آن صورت دیگر قانونی نیست. اگر به دقت، به اختلاف مذکور توجه کنیم، کاملاً متوجه می‌‌شویم که چرا نظام اجتماعی دموکراتیک با مذاق بشر سازگارتر از نظام اجتماعی دینی است؛ البته این سازگارتر بودن، مخصوص نظام اجتماعی غربی نیست و مردم تنها آن را بر سنت‌های دینی ترجیح نمی‌دهند، بلکه همه سنت‌های غیر دینی دایر در دنیا همین طور است و از قدیم الایام نیز همین طوری بوده. حتی مردم سنت‌های بدوی و صحرانشینی را هم مانند سنت‌های غربی بر سنت‌های دینی ترجیح می‌دادند، زیرا دین صحیح همواره به سوی حق دعوت می‌کرده و اولین پیشنهادش به بشر این بوده که در برابر حق خاضع باشند و بدوی‌ها از قدیم‌ترین اعصار در برابر بت و لذایذ مادی خضوع داشتند.و اینکه گفتیم اساس نظام دین اسلام پیروی از حق است، نه موافقت طبع، روشن‌ترین و واضحترین بیان بیانات قرآن کریم است؛ مثلاً، ”هُوَ الَّذِی اَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدی‌ وَ دِینِ الْحَقِّ“(توبه/34): ”وَ اللَّهُ یقْضِی بِالْحَقِّ“(مومن/20) و درباره مومنین فرموده: ”وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ“(عصر/3).”لَقَدْ جِئْناکُمْ بِالْحَقِّ وَ لکِنَّ اَکْثَرَکُمْ لِلْحَقِّ کارِهُونَ“(زخرف/78)، در این آیه ابرام دارد که ”حق موافق میل بیشتر مردم نیست“ در جای دیگر، مسئله پیروی از خواست اکثریت را رد نموده و فرمود: پیروی از خواست اکثریت، سر از فساد در می‌آورد، و آن این آیه است که: ”بَلْ جاءَهُمْ بِالْحَقِّ وَ اَکْثَرُهُمْ لِلْحَقِّ کارِهُونَ، وَ لَوِ اتَّبَعَ الْحَقُّ اَهْواءَهُمْ لَفَسَدَتِ السَّماواتُ وَ الارْضُ، وَ مَنْ فِیهِنَّ بَلْ اَتَیناهُمْ بِذِکْرِهِمْ فَهُمْ عَنْ ذِکْرِهِمْ مُعْرِضُونَ“(مومنون/71) و جریان حوادث هم مضمون این آیه را تصدیق کرد و دیدیم که چگونه فساد مادیگری روز به روز بیشتر و روی هم انباشته تر شد و در جای دیگر فرموده: ”فَما ذا بَعْدَ الْحَقِّ إِلاَ الضَّلالُ فَاَنَّی تُصْرَفُونَ“ (یونس/32). و آیات قرآنی در این معنا و قریب به این معنا بسیار زیاد است.

در نتیجه...

بهره 133.در جوامع دموکراتیک امروزین، قوانین مطابق هوی و هوس اکثریت مردم وضع می‌‌گردد، نه بر مبنای مصالحی که دین برای مردم مشخص فرموده است نگاه دموکراتیک غیر دینی به اداره جامعه، جامعه، روابط اجتماعی و فرد را به سوی وضعیت سکولار سوق می‌‌دهد.

بهره 134.اگر طبع پرستی به جای حق پرستی بنشیند، جامعه، روابط اجتماعی و فرد را به سوی وضعیت سکولار سوق می‌‌دهد. نمی توان از مردمی که در لذت طلبی خود حد نمی شناسند و اجازه یافته اند که شئون جامعه را بر اساس این نوع لذت طلبی رقم بزنند، انتظار داشت که حق را اگر بر خلاف منافع و لذایذ آنها باشد مورد حمایت قرار دهند.

بهره 135.اسلام در تمام شئون فردی و اجتماعی حکم دارد و دخالت می‌‌کند. اصرار بر وجود منطقه الفراق ها و مباحات اگر به این معنا باشد که اسلام در این گونه موارد امر مرجح را مشخص نکرده است یا در مورد آن سکوت کرده و آن را به اختیار خود افراد واگذاشته، جامعه، روابط اجتماعی و فرد را به سوی وضعیت سکولار سوق می‌‌دهد.

بهره 136.مادی گری و نفع پرستی که در جامعه مصرف گرای امروز به اشکال مختلف تبلیغ و تشویق می‌‌شود، جامعه، روابط اجتماعی و فرد را به سوی وضعیت سکولار سوق می‌‌دهد.

تا کنون، صد و سی و شش رهنمود از مصحف شریف آموختیم. چهل و نه رهنمود دیگر باقی است.

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

پرسش و پاسخ چگونگی یاری کردن اهل بیت(ع) بخش اول

پرسش و پاسخ چگونگی یاری کردن اهل بیت(ع) بخش اول

در آموزه‌های اهل بیت(ع) به ویژه ائمه اطهار(ع) طلب یاری کردن توسط آن بزرگواران مطرح شده است.
پیامدهای تصویب لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی چه بود؟

پیامدهای تصویب لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی چه بود؟

دوره پهلوی را می‌توان دوره رشد و گسترش بهائیت دانست. بسیاری از چهره‌های شاخص بهائیت در این دوره، با بهره‌مندی از حمایت‌های ویژه شاه، سمت‌های سیاسی و اقتصادی متعددی را به دست آوردند.
چگونه عاشورا مسیر اسلامِ شیعی و شیعیانِ ایرانی را تغییر داد؟

چگونه عاشورا مسیر اسلامِ شیعی و شیعیانِ ایرانی را تغییر داد؟

درباره عوامل گرایش ایرانیان به علویان و مذهب تشیع، مورخان و پژوهشگران نظرات متفاوتی بیان کرده‌اند.
چگونگی متخلق شدن به اخلاق فاضله(کیمیای اخلاق)

چگونگی متخلق شدن به اخلاق فاضله(کیمیای اخلاق)

انسان چگونه خودش را به اخلاق فاضله متخلق کند و از رذایل اخلاقی دوری نماید؟ چگونه این معنا را در مرحله عمل پیاده کند؟ علمای اخلاق می‌گویند: ابتدا انسان باید حالت موجود نفس را حفظ کند و سپس به تهذیب رذایل و جبران ضررهای گذشته بپردازد.

پر بازدیدترین ها

راههای رسیدن به آرامش روانی از نگاه قرآن

راههای رسیدن به آرامش روانی از نگاه قرآن

قرآن کریم که بزرگترین معجزه پیامبراکرم(ص) است و تمام آنچه را که بشر برای هدایت نیاز داشته ودر آن آمده است، کاملترین نسخه برای آرامش روح است.
No image

اشعار ناقوسیه

Powered by TayaCMS