دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

مهدویّت و موانع فراروی مصلحان از منظر قرآن (قسمت اول)

با بررسی آیات قرآن در می‌یابیم؛ همیشه فرا روی تمام پیامبران و مصلحان موانع جدی بوده است، قرآن به عنوان آینه‌ای برای خردورزان و اهل بصیرت، نمایانگر رفتارها و عکس العمل‌های اصناف مختلف مخالفان، در رویارویی و...؛ و در مقابل عملکرد انبیاء و مصلحان است...
No image
مهدویّت و موانع فراروی مصلحان از منظر قرآن (قسمت اول)
چکیده با بررسی آیات قرآن در می‌یابیم؛ همیشه فرا روی تمام پیامبران و مصلحان موانع جدی بوده است، قرآن به عنوان آینه‌ای برای خردورزان و اهل بصیرت، نمایانگر رفتارها و عکس العمل‌های اصناف مختلف مخالفان، در رویارویی و...؛ و در مقابل عملکرد انبیاء و مصلحان است. گرچه قرآن حکومت صالحان و مستضعفان را بشارت داده است؛ نظیر: (قصص/5)؛ (انبیاء/105)؛ همچنین قرآن کریم ویژگی‌های حکومت جهانی صالحان را چنین بیان نموده است مانند (نور/55)؛ ولی به صراحت به تبیین موانع فراروی حکومت صالحان و مستضعفان نپرداخته است با این حال توجه به آیات متفاوت و تأمل در این نکته که حضرت مهدی(عج) خاتم اوصیا و تحقق بخش آمال تمام انبیاء و مصلحان با ویژگی‌ تمام گسترده هستی است؛ جدّی تر بودن موانع فراروی ایشان را بدیهی می‌نماید. البته روایات نیز به مدد آمده و بیان می‌دارند که حضرت مهدی(عج) و مؤمنان به ایشان و راه او، در این میان به چه زحمتها و رنجهایی افتاده و آن عزیز با آن موانع چه برخوردی خواهد نمود. مطلب دیگر این که چنان که در عنوان نوشتار آمده است، آنچه مدنظر قرار خواهد گرفت مهدویّت است که شامل دوران متفاوت حیات حضرت مهدی(عج) (غیبت و ظهور) است. گروه‌های معاند از روش‌های متعددی نظیر بهانه‌گیری، تهمت، تمسخر، تهدید و بالأخره جنگ و کشتار برای مبارزه با مصلحان استفاده می‌کنند و در مقابل؛ انبیاء و مصلحان و بالاخره حضرت مهدی(عج) پس از ابلاغ و اتمام حجت، ناچار به درگیری و مبارزه و بالأخره شکست آنان است. بخش اول پیش‌درآمد موانع پیشاروی مصلحان از دیدگاه قرآن و راهکارهای مقابله مهدویت با آن‌ها " وَ کَأَیِّنْ مِنْ نَبِیٍّ قاتَلَ مَعَهُ رِبِّیُّونَ کَثیرٌ فَما وَهَنُوا لِما أَصابَهُمْ فی‌ سَبیلِ اللَّهِ وَ ما ضَعُفُوا وَ مَا اسْتَکانُوا وَ اللَّهُ یُحِبُّ الصَّابِرینَ" ؛ «چه بسیار پیامبرانى که مردان الهی فراوانى همراه آنان جنگ کردند! آن‌ها برابر آنچه در راه خدا به آنان رسید، سست و ناتوان نشدند ]و تن به تسلیم ندادند[ و خداوند، شکیبایان را دوست دارد».[1] با بررسی آیات قرآن درمی‌یابیم همیشه فراروی تمام پیامبران و مصلحان، موانعی جدی بوده است. قرآن چون آینه‌ای برای خردورزان و اهل بصیرت، به خوبی نمایانگر رفتارها و واکنش‌های اصناف مختلف مخالفان در رویارویی با پیامبران و مصلحان است. صدها آیه، بیانگر معرفی مخالفان، تبیین ریشه‌ها، مخالفت‌ها، انکارها و عداوت‌ها، روش‌ها و شیوه‌های مخالفان، عملکرد مصلحان، هدایت‌های الهی و بالأخره عاقبت و نهایت، پیروزی مصلحان و مؤمنان می‌باشد. مسأله و ضرورت تحقیق مسأله اصلی که این نوشتار عهده‌دار پاسخگویی آن است، شناخت موانعی است که از منظر قرآن، فراروی مصلحان و پیامبران قرار دارد؛ آنگاه، بیان راه‌کارهای مقابله مهدویت با آنان، با توجه به آیات و روایات مدنظر قرار می‌گیرد. شناخت موانع فراروی مهدویت (غیبت، ظهور و حکومت حضرت مهدی(عج)) ما را در جهت پیشگیری یا آمادگی و مبارزه با آن آماده می‌سازد. معرفت به این امر و کوشش برای زدودن این موانع از لحاظ فردی و اجتماعی، ما را به زمینه‌سازی بهتر ظهور، رهنمون می‌سازد. جهت دیگر، این که تبیین این بحث، سره و ناسره محبان و منتظران واقعی را جدا می‌سازد؛ مثلاً منفعت طلبی، معیاری است برای شناخت همراهی و عدم همراهی با امام، تا مبادا «عجّل علی ظهورک» گویان و ندبه خوانان چون طلحه و زبیر، در امتحان جاه و مقام، علیّ زمان را تنها گذارند و خود آغازگر جنگ بر ضد او یا راه او باشند. به هر حال، ما در این نوشتار، با توجه به آیات و روایات، به طرح این موانع، گروه‌های مخالف و معاند، خاستگاه و زمینه‌های منع و مبارزه، روش‌های انبیا و مصلحان در مقابله با آنان و بالأخره آنچه تعامل مردمان و مؤمنان و منتظران است، خواهیم پرداخت. قرآن حکومت صالحان و مستضعفان را بشارت داده است؛ نظیر: " وَ نُریدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثینَ" .[2] " وَ لَقَدْ کَتَبْنا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الأَرْضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصَّالِحُونَ" .[3] همچنین قرآن کریم، ویژگی‌های حکومت جهانی صالحان را چنین بیان کرده است: " وَعَدَ اللَّهُ الَّذینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دینَهُمُ الَّذِی ارْتَضى‌ لَهُمْ وَ لَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً یَعْبُدُونَنی‌ لا یُشْرِکُونَ بی‌ شَیْئاً وَ مَنْ کَفَرَ بَعْدَ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ".[4] ولی این کتاب الهی، به صراحت به تبیین موانع فراروی حکومت صالحان و مستضعفان نپرداخته است. با این حال، توجه به آیات متفاوت و تأمل در این نکته که حضرت مهدی(عج) خاتم اوصیا و تحقق‌بخش آمال تمام انبیا و مصلحان در تمام گستره هستی است، جدّی‌تر بودن موانع فراروی آن حضرت را بدیهی می‌نماید. البته روایات نیز به مدد آمده و بیان می‌دارند که حضرت مهدی(عج) و مؤمنان به آن حضرت و راه او، در این میان، به چه زحمت‌ها و رنج‌هایی افتاده و با آن موانع چه برخوردی خواهند کرد. مطلب دیگر این که چنان که در عنوان نوشتار آمده است، «مهدویت»، مورد نظر قرار خواهد گرفت که شامل دوران متفاوت حیات حضرت مهدی(عج) (غیبت و ظهور و حکومت و...) است. روش تحقیق روش ما در این مقاله، بیان هر یک از گروه‌های مانع و معاند و معاندت‌های آنان، سپس نحوه برخورد مصلحان و مؤمنان با آنان از منظر قرآن و بالأخره بیان راهکارهای حضرت مهدی(عج) و منتظران، در مواجهه با آنان، با رویکرد قرآنی و روایی است. گروه‌های معاند و موانع از منظر قرآن بررسی آیات قرآن نشان می‌دهد مقابل انبیا و صالحان، گرو‌ه‌های ذیل به معانده پرداخته‌اند: کفار، منافقان، مفسدان، متکبران، مستکبران، دنیا زدگان، عاصیان و گناهکاران، گروهی از اهل کتاب، مشرکان، اهل حسد، مذبذبین، شیاطین، لج‌بازان، غیر عالمان هواپرست، غافلان، مترفین، ظالمان، فرعون‌ها، عالمان بی‌عمل، ظاهرگرایان و مادی‌گرایان، گمراهان و اهل ضلالت، ملأ و اشراف، طاغوت‌ها، فرقه‌های انحرافی و یاریگران ستمگران و... . یک. کافران اولین گروه معاندی که قرآن، فراوان به آن اشاره کرده است، کفار و بی ایمانانند. قرآن، این گروه را معاندانی معرفی می‌کند که حق را به خوبی می‌شناسند؛ ولی از روی عمد، به مبارزه برخاسته و نمی‌خواهند ایمان و مسیر حق را پذیرا شوند. آنان، دائماً در فکر توطئه و مبارزه با انبیا و صالحانند: " وَ قالَ الَّذینَ کَفَرُوا لَنْ نُؤْمِنَ بِهذَا الْقُرْآنِ وَ لا بِالَّذی بَیْنَ یَدَیْهِ..." ‌[5]؛ «کافران گفتند: «ما هرگز به این قرآن و کتاب‌هاى دیگرى که پیش از آن بوده است، ایمان نخواهیم آورد!» ... ». " ...وَ إِنْ یَرَوْا کُلَّ آیَةٍ لا یُؤْمِنُوا بِها..." ‌[6]؛ و ]آن‌ها بقدرى لجوجند که[ اگر تمام نشانه‌هاى حق را ببینند، ایمان نمى‌آورند. " أَ لَمْ یَأْتِکُمْ نَبَؤُا الَّذینَ مِنْ قَبْلِکُمْ قَوْمِ نُوحٍ وَ عادٍ وَ ثَمُودَ وَ الَّذینَ مِنْ بَعْدِهِمْ لایَعْلَمُهُمْ إِلاَّ اللَّهُ جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّناتِ فَرَدُّوا أَیْدِیَهُمْ فی‌ أَفْواهِهِمْ وَ قالُوا إِنَّا کَفَرْنا بِما أُرْسِلْتُمْ بِهِ وَ إِنَّا لَفی‌ شَکٍّ مِمَّا تَدْعُونَنا إِلَیْهِ مُریبٍ"؛ «آیا خبر کسانى که پیش از شما بودند، به شما نرسید؟ قوم «نوح» و «عاد» و «ثمود» و آن‌ها که پس از ایشان بودند؛ همان‌ها که جز خداوند، از آنان آگاه نیست. پیامبرانشان دلایل روشن براى آنان آوردند؛ ولى آن‌ها ]از روى تعجّب و استهزا[ دست بر دهان گرفتند و گفتند: «ما به آنچه شما به آن فرستاده شده‌اید، کافریم و به آنچه ما را به سوى آن مى‌خوانید، شکّ و تردید داریم».[7] لذا خداوند به پیامبرش می‌فرماید: " إِنَّ الَّذینَ کَفَرُوا سَواءٌ عَلَیْهِمْ أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا یُؤْمِنُونَ" [8]؛ «کسانى که کافر شدند، برایشان مساوی است که آنان را بترسانى یا نترسانى؛ ایمان نخواهند آورد». چرا که این افراد، خود می‌گویند: "وَ قالُوا قُلُوبُنا غُلْفٌ بَلْ لَعَنَهُمُ اللَّهُ بِکُفْرِهِمْ فَقَلیلاً ما یُؤْمِنُونَ‌" [9]؛ «و گفتند: «دل‌هاى ما در غلاف است»؛ بلکه خداوند آن‌ها را به سبب کفرشان، از رحمت خود دور ساخته است ]به همین دلیل، چیزى درک نمى‌کنند[ و کمتر ایمان می‌‌آورند». این‌ها اگر تمام آیات و نشانه‌های الهی را ببینند و حس هم کنند باز انکار می‌کنند: " وَ إِنْ یَرَوْا کُلَّ آیَةٍ لا یُؤْمِنُوا بِها حَتَّى إِذا جاؤُکَ یُجادِلُونَکَ یَقُولُ الَّذینَ کَفَرُوا إِنْ هذا إِلاَّ أَساطیرُ الْأَوَّلینَ" [10]؛ «... اگر تمام نشانه‌هاى حق را ببینند، ایمان نمى‌آورند تا آن‌جا که وقتى نزد تو مى‌آیند که با تو پرخاشگرى کنند، کافران مى‌گویند: این‌ها فقط افسانه‌هاى پیشینیان است». " وَ لَوْ نَزَّلْنا عَلَیْکَ کِتاباً فی‌ قِرْطاسٍ فَلَمَسُوهُ بِأَیْدیهِمْ لَقالَ الَّذینَ کَفَرُوا إِنْ هذا إِلاَّ سِحْرٌ مُبینٌ" [11]؛ «اگر ما نوشته‌ای روى صفحه‌اى بر تو نازل کنیم، و (علاوه بر دیدن و شنیدن) آن را با دست‌هاى خود لمس کنند، باز کافران مى‌گویند: این، چیزى جز سحری آشکار نیست». روش‌های مبارزه کفار کافران، برای مقابله با حق و ولی خدا، از روش‌های ذیل مدد می‌گیرند: 1) مجادله و پرخاشگری " یُجادِلُ فی‌ آیاتِ اللَّهِ إِلاَّ الَّذینَ کَفَرُوا ..." [12]؛ «تنها کسانى در آیات ما مجادله مى‌کنند که کافر شده‌اند... ». " إِذا جاؤُکَ یُجادِلُونَکَ ..." [13]؛ «وقتى نزد تو مى‌آیند، با تو پرخاشگرى می‌کنند». " وَ إِذا تُتْلى‌ عَلَیْهِمْ آیاتُنا بَیِّناتٍ تَعْرِفُ فی‌ وُجُوهِ الَّذینَ کَفَرُوا الْمُنْکَرَ یَکادُونَ یَسْطُونَ بِالَّذینَ یَتْلُونَ عَلَیْهِمْ آیاتِنا ..." [14]؛ «و هنگامى که آیات روشن ما بر آنان خوانده مى‌شود، در چهره کافران، آثار انکار مشاهده مى‌کنى؛ آن چنان‌که نزدیک است برخیزند و با مشت به کسانى که آیات ما را بر آن‌ها می‌خوانند حمله کنند...». 2) بهانه گیری " وَ یَقُولُ الَّذینَ کَفَرُوا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَیْهِ آیَةٌ مِنْ رَبِّهِ ..." [15]؛ «کسانى که کافر شدند مى‌گویند: چرا آیه ]و معجزه[‌اى از پروردگارش بر او نازل نشده است؟»[16] " الَّذینَ کَفَرُوا فَیَقُولُونَ ما ذا أَرادَ اللَّهُ بِهذا مَثَلاً ..." [17]؛ «و اما آن‌ها که راه کفر را پیموده‌اند، مى‌گویند: منظور خداوند از این مثل چه بوده است؟» منکران، علت غیبت را که سری از اسرار الهی است[18] یا طول عمر را که مسأله‌ای است تحت سیطرة قدرت الهی، بهانه کرده، اصل مهدویت را در دوران غیبت نمی‌پذیرند و پس از ظهور، موضوعات دیگری را چون ظهور حضرت با سن جوانی و ... بهانه می‌کنند. 3) تهمت به دین، ولی خدا و مؤمنان ... یَقُولُ الَّذینَ کَفَرُوا إِنْ هذا إِلاَّ أَساطیرُ الأَوَّلینَ" [19]؛ « ...کافران مى‌گویند: این‌ها فقط افسانه‌هاى پیشینیان است!». " وَ لَوْ نَزَّلْنا عَلَیْکَ کِتاباً فی‌ قِرْطاسٍ فَلَمَسُوهُ بِأَیْدیهِمْ لَقالَ الَّذینَ کَفَرُوا إِنْ هذا إِلاَّ سِحْرٌ مُبینٌ" [20]؛ «اگر ما نوشته‌ای روى صفحه‌اى بر تو نازل کنیم، و آن را با دست‌هاى خود لمس کنند، باز کافران مى‌گویند: این، چیزى جز یک سحر آشکار نیست». " ...وَ لکِنَّ الَّذینَ کَفَرُوا یَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ وَ أَکْثَرُهُمْ لا یَعْقِلُونَ" [21]؛ «ولى کسانى که کافر شدند، بر خدا دروغ مى‌بندند و بیشتر آن‌ها نمى‌فهمند.» " قالَ الْمَلأُ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ إِنَّا لَنَراکَ فی‌ سَفاهَةٍ وَ إِنَّا لَنَظُنُّکَ مِنَ الْکاذِبینَ" [22]؛ «گروهی کافر از قوم او گفتند: ما تو را در سفاهت ]و نادانى و سبک مغزى[ مى‌بینیم و ما مسلّماً تو را از دروغگویان مى‌دانیم». " وَ بِکُفْرِهِمْ وَ قَوْلِهِمْ عَلى‌ مَرْیَمَ بُهْتاناً عَظیماً" [23]؛ و ]نیز[ به سبب کفرشان و تهمت بزرگى که بر مریم زدند. 4) استهزا و تمسخر " وَ إِذا رَآکَ الَّذینَ کَفَرُوا إِنْ یَتَّخِذُونَکَ إِلاَّ هُزُواً أَ هذَا الَّذی یَذْکُرُ آلِهَتَکُمْ وَ هُمْ بِذِکْرِ الرَّحْمنِ هُمْ کافِرُونَ" [24]؛ «هنگامى که کافران تو را مى‌بینند، کارى جز استهزا کردن تو ندارند ]و مى‌گویند:[ «آیا این همان کسى است که سخن از خدایان شما مى‌گوید؟» در حالى که خودشان ذکر خداوند رحمان را انکار مى‌کنند». " زُیِّنَ لِلَّذینَ کَفَرُوا الْحَیاةُ الدُّنْیا وَ یَسْخَرُونَ مِنَ الَّذینَ آمَنُوا ..." [25]؛ «زندگى دنیا براى کافران، زینت داده شده است؛ و ]از این رو،[ افراد باایمان را مسخره مى‌کنند». 5) تلاش برای برگرداندن افراد به کفر کافران دوست دارند دیگران، مانند خودشان کافر باشند؛ لذا از هر وسیله‌ای مدد می‌گیرند. " وَ قالَ الْمَلأُ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ لَئِنِ اتَّبَعْتُمْ شُعَیْباً إِنَّکُمْ إِذاً لَخاسِرُونَ" [26]؛ «اشراف کافران گفتند: اگر شعیب را پیروی کنید، بی‌تردید، زیانکار خواهید بود». " وَدُّوا لَوْ تَکْفُرُونَ کَما کَفَرُوا فَتَکُونُونَ سَواءً ..." [27]؛ «آنان آرزو مى‌کنند شما هم مانند ایشان کافر شوید و مساوى یکدیگر باشید...». " وَ قالَ الَّذینَ کَفَرُوا لِلَّذینَ آمَنُوا اتَّبِعُوا سَبیلَنا وَ لْنَحْمِلْ خَطایاکُمْ وَ ما هُمْ بِحامِلینَ مِنْ خَطایاهُمْ مِنْ شَیْ‌ءٍ إِنَّهُمْ لَکاذِبُونَ" [28]؛ «و کافران به مؤمنان گفتند: «شما از راه ما پیروى کنید ]و اگر گناهى دارد[ ما گناهانتان را بر عهده خواهیم گرفت». آنان هرگز چیزى از گناهان این‌ها را بر دوش نخواهند گرفت. آنان به یقین دروغگو هستند». 6) جلوگیری از راه خدا دشمنان عنود راه حق، با تمام نیرو و توان فکری و مالی و ... شبانه روز و خستگی‌ناپذیر، مانع هدایت می‌شوند. " إِنَّ الَّذینَ کَفَرُوا وَ صَدُّوا عَنْ سَبیلِ اللَّهِ قَدْ ضَلُّوا ضَلالاً بَعیداً"‌ [29]؛ «کسانى که کافر شدند، و ]مردم را[ از راه خدا بازداشتند، در گمراهى دورى گرفتار شده‌اند». " الَّذینَ یَصُدُّونَ عَنْ سَبیلِ اللَّهِ وَ یَبْغُونَها عِوَجاً وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ کافِرُونَ" [30]؛ «همان‌ها که ]مردم را[ از راه خدا بازمى‌دارند، و ]با القاى شبهات[ مى‌خواهند آن را کج و معوج نشان دهند و آن‌ها به آخرت کافرند». " إِنَّ الَّذینَ کَفَرُوا یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ لِیَصُدُّوا عَنْ سَبیلِ اللَّهِ..." [31]؛ «آن‌ها که کافر شدند، اموالشان را براى بازداشتن ]مردم[ از راه خدا خرج مى‌کنند». " وَ قالَ الَّذینَ اسْتُضْعِفُوا لِلَّذینَ اسْتَکْبَرُوا بَلْ مَکْرُ اللَّیْلِ وَ النَّهارِ إِذْ تَأْمُرُونَنا أَنْ نَکْفُرَ بِاللَّهِ وَ نَجْعَلَ لَهُ أَنْداداً..." [32]؛ «و مستضعفان به مستکبران مى‌گویند: وسوسه‌هاى فریبکارانه شما در شب و روز ]مایه گمراهى ما شد[، هنگامى که به ما دستور مى‌دادید که به خداوند کافر شویم و همتایانى براى او قرار دهیم...». 7) تهدید به تبعید و ... " وَ قالَ الَّذینَ کَفَرُوا لِرُسُلِهِمْ لَنُخْرِجَنَّکُمْ مِنْ أَرْضِنا أَوْ لَتَعُودُنَّ فی‌ مِلَّتِنا فَأَوْحى‌ إِلَیْهِمْ رَبُّهُمْ لَنُهْلِکَنَّ الظَّالِمینَ" [33]؛ «کافران به پیامبران خود گفتند: «ما قطعاً شما را از سرزمین خود بیرون خواهیم کرد؛ مگر این‌که به آیین ما بازگردید»؛ پس پروردگارشان به آن‌ها وحى فرستاد که «ما ظالمان را هلاک مى‌کنیم». 8) جنگ و کشتن مؤمنان و ولی خدا کافران، چون در مسیر طاغوت و شیطانند و شیطان، سرپرست آن‌ها است، در کنار انواع توطئه‌ها، به مبارزه و جنگ و ستیز هم روی آورده و پیامبران و اولیای زیادی را در طول تاریخ به شهادت رسانده‌اند. " إِنَّ الَّذینَ یَکْفُرُونَ بِآیاتِ اللَّهِ وَ یَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ بِغَیْرِ حَقٍّ وَ یَقْتُلُونَ الَّذینَ یَأْمُرُونَ بِالْقِسْطِ مِنَ النَّاسِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَلیمٍ" [34]؛ «کسانى که به آیات خدا کفر مى‌ورزند و پیامبران را ناحق مى‌کشند و مردمى را که امر به عدالت مى‌کنند به قتل مى‌رسانند، آنان را به کیفر دردناک بشارت ده». "‌ وَ کَأَیِّنْ مِنْ نَبِیٍّ قاتَلَ مَعَهُ رِبِّیُّونَ کَثیرٌ فَما وَهَنُوا لِما أَصابَهُمْ فی‌ سَبیلِ اللَّهِ وَ ما ضَعُفُوا وَ مَا اسْتَکانُوا وَ اللَّهُ یُحِبُّ الصَّابِرینَ" [35]؛ «چه بسیار پیامبرانى که مردان الهی فراوانى همراه آنان جنگ کردند! آن‌ها هیچ گاه برابر آنچه در راه خدا به آنان مى‌رسید، سست و ناتوان نشدند و خداوند شکیبایان را دوست دارد». " وَ الَّذینَ کَفَرُوا یُقاتِلُونَ فی‌ سَبیلِ الطَّاغُوتِ فَقاتِلُوا أَوْلِیاءَ الشَّیْطانِ إِنَّ کَیْدَ الشَّیْطانِ کانَ ضَعیفاً" [36]؛ «و آن‌ها که کافرند، در راه طاغوت [بت و افراد طغیانگر] می‌جنگند؛ پس شما با یاران شیطان، پیکار کنید! ]و از آن‌ها نهراسید [؛ زیرا نقشه شیطان، ضعیف است». " یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَ عَدُوَّکُمْ أَوْلِیاءَ تُلْقُونَ إِلَیْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ وَ قَدْ کَفَرُوا بِما جاءَکُمْ مِنَ الْحَقِّ یُخْرِجُونَ الرَّسُولَ وَ إِیَّاکُمْ أَنْ تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ رَبِّکُمْ..." [37]؛ «اى کسانى که ایمان آورده‌اید! دشمن من و دشمن خودتان را دوست نگیرید. شما به آنان اظهار محبّت مى‌کنید؛ در حالى که آن‌ها به آنچه از حقّ براى شما آمده کافر شده‌اند و رسول اللَّه و شما را به سبب ایمان به خداوندى که پروردگار همه شماست، از شهر و دیارتان بیرون مى‌رانند... ». " ذلِکَ بِأَنَّهُمْ کانُوا یَکْفُرُونَ بِآیاتِ اللَّهِ وَ یَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ بِغَیْرِ الْحَقِّ ذلِکَ بِما عَصَوْا وَ کانُوا یَعْتَدُونَ" [38]؛ «چرا که آنان نسبت به آیات الهی، کفر مى‌ورزیدند و پیامبران را به ناحق مى‌کشتند. این‌ها به سبب آن بود که گناهکار و متجاوز بودند». " وَ إِذْ یَمْکُرُ بِکَ الَّذینَ کَفَرُوا لِیُثْبِتُوکَ أَوْ یَقْتُلُوکَ أَوْ یُخْرِجُوکَ وَ یَمْکُرُونَ وَ یَمْکُرُ اللَّهُ وَ اللَّهُ خَیْرُ الْماکِرینَ" [39]؛ «]به خاطر بیاور[ هنگامی که کافران نقشه می‌‌کشیدند که تو را به زندان بیفکنند یا به قتل برسانند یا ]از مکّه[ خارج سازند. آن‌ها چاره می‌‌اندیشیدند و خداوند هم تدبیر می‌‌کرد و خدا بهترین چاره‌جویان و تدبیرکنندگان است». از این رو است که ترس از قتل و حفظ از کشته شدن، یکی از حکمت‌های غیبت حضرت مهدی(عج)، است. امام صادق علیه السلام می‌فرماید: «إِنَّ لِلْغُلَامِ غَیْبَةً قَبْلَ أَنْ یَقُومَ قَالَ: «قُلْتُ» وَ لِمَ قَالَ: «یَخَافُ» وَ أَوْمَأَ بِیَدِهِ إِلَى بَطْنِه»؛ «‌مهدی را غیبتی است پیش از آن که قیام کند. سؤال شد: «چرا؟» حضرت فرمود: «به دلیل خوف از کشته شدن...» و با دست به شکمش اشاره کرد».[40] آیات فوق، نمونه‌هایی از رفتار کفار عنودی است که نمی‌خواهند سخن حق را بپذیرند؛ دائماً به دنبال بهانه‌گیری‌اند و مانع هدایت دیگران نیز می‌شوند. ایشان در مسیر طاغوت و شیطان در تلاش و کوششند. چقدر پیامبران، مصلحان و مؤمنان، در قبال این گروه به سختی افتاده‌اند. حضرت مهدی(عج) نیز از این قاعده مستثنا نیست؛ بلکه این ماجرا برای او جدی‌تر خواهد بود؛ چون جنگ تمام حق و باطل، جنگ تمام دین و کفر و ایمان و شیطان است. این مبارزه، در دو عرصه است؛ دوران پیش از ولادت حضرت که دشمن می‌کوشید از ولادت حضرت، چون پیامبران بزرگی مثل ابراهیم و موسی علیه السلام جلوگیری کند. در عرصة دوّم نیز پس از ولادت، دنبال به شهادت رساندن آن وجود نازنین بوده و هستند. اعزام جاسوسان و کنترل شدید امام حسن عسکری علیه السلام و منزل آن حضرت هنگام حیات و پس از شهادت، گواهی بر این مطلب است.[41] در روایات آمده است مهدی(عج) را غیبتی است تا آن‌جا که جاهل می‌گوید: «خداوند را نیازی به آل محمد6 نیست».[42] کفاری که دائم دنبال بهانه بوده‌اند، در دوران غیبت، طول عمر حضرت یا اموری دیگر از این قبیل را بهانه کرده‌ و مسأله را افسانه نامیده‌اند؛ مانند دایره المعارف بریتانیکا...[43]. مبارزه با تفکر مهدویت و نیابت او در دوران غیبت، از مصادیق تلاش و کوشش و مکر شبانه روزی دشمن است: " بَلْ مَکْرُ اللَّیْلِ وَ النَّهارِ إِذْ تَأْمُرُونَنا أَنْ نَکْفُرَ بِاللَّهِ وَ نَجْعَلَ لَهُ أَنْداداً" [44]؛ «وسوسه‌هاى فریبکارانه شما در شب و روز ]مایه گمراهى ما شد[؛ هنگامى که به ما دستور مى‌دادید به خداوند کافر شویم و همتایانى براى او قرار دهیم». در دوران ظهور نیز این امور خود را جدی‌تر نشان خواهد داد؛ لذا جریان ناخودآگاه مبارزه حضرت مهدی(عج) با این گروه، جریانی صرفاً اعتقادی نیست؛ بلکه جریان مبارزه با فتنه‌های است که مانع هدایت دیگران شده و حتی به کشت و کشتار هم اقدام می‌کنند. مبارزه پیامبران مناسب است رفتاری را که پیامبران و مصلحان و مؤمنان، باید در قبال این گروه پیشه کنند نیز از دیدگاه قرآن بررسی کنیم. 1) پذیرفتن توبه نادمان اگر کافران، اصلاح شوند و از مخالفت باز ایستند، گذشته آن‌ها بخشیده می‌شود وگرنه نابود می‌گردند:"قُلْ لِلَّذینَ کَفَرُوا إِنْ یَنْتَهُوا یُغْفَرْ لَهُمْ ما قَدْ سَلَفَ وَ إِنْ یَعُودُوا فَقَدْ مَضَتْ سُنَّتُ الْأَوَّلینَ" [45]؛ «به آن‌ها که کافر شدند بگو: چنانچه از مخالفت باز ایستند، گذشته آن‌ها بخشوده خواهد شد و اگر به اعمال سابق بازگردند، سنّت خداوند در گذشتگان، درباره آن‌ها جارى مى‌شود».[46] لذا بسیاری از کافران که لجوج نبوده و عناد ندارند، حق را می‌پذیرند. هنگام ظهور نیز حضرت مهدی(عج) اهل کفر را به حق دعوت می‌کند؛ آنان که لجاجت ندارند، پذیرای سخنان او می‌شوند و امام به آنان حیات و زندگی می‌بخشد. امام باقر علیه السلام ذیل آیة: " اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یُحْیِ الأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها" [47]؛ «آگاه باشید خداوند زمین را پس از مرگش دوباره زنده می‌کند»، فرمود: خداوند، به دست حضرت مهدی(عج) کافران را به وسیلة ایمان زنده می‌کند؛ چون کافر در واقع مرده است و حیاتی ندارد.[48] امام صادق علیه السلام نیز فرمود: «إِذَا خَرَجَ الْقَائِمُ ... دَخَلَ فِی سُنَّةِ عَبَدَةِ الشَّمْسِ وَ الْقَمَرِ»؛ «چون قائم قیام کند... پرستشگران خورشید و ماه، به او ملحق می‌شوند».[49] 2) خلل ناپذیری پیامبران و مصلحان الهی اگر همه مردم کافر شوند، در مسیر ولی خدا، هیچ خللی پدید نمی‌آید: "وَ قالَ مُوسى‌ إِنْ تَکْفُرُوا أَنْتُمْ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ جَمیعاً فَإِنَّ اللَّهَ لَغَنِیٌّ حَمیدٌ" [50]؛ «و موسى گفت: «اگر شما و همه مردم روى زمین کافر شوید، ]به خدا زیانى نمى‌رسد؛ چرا که[ خداوند، بى‌نیاز و شایسته ستایش است». " وَ اتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ نُوحٍ إِذْ قالَ لِقَوْمِهِ یا قَوْمِ إِنْ کانَ کَبُرَ عَلَیْکُمْ مَقامی‌ وَ تَذْکیری بِآیاتِ اللَّهِ فَعَلَى اللَّهِ تَوَکَّلْتُ فَأَجْمِعُوا أَمْرَکُمْ وَ شُرَکاءَکُمْ ثُمَّ لا یَکُنْ أَمْرُکُمْ عَلَیْکُمْ غُمَّةً ثُمَّ اقْضُوا إِلَیَّ وَ لا تُنْظِرُونِ" [51]؛ «سرگذشت نوح را بر آن‌ها بخوان؛ آن هنگام که به قوم خود گفت: «اى قوم من! اگر جایگاه من و تذکّراتم دربارة آیات الهى، بر شما سنگین است، من بر خدا توکّل کرده‌ام. فکر خود و قدرت معبودهایتان را جمع کنید، سپس هیچ چیز بر شما پوشیده نماند ]و تمام جوانب کارتان را بنگرید[، سپس به حیات من پایان دهید و مهلتم ندهید». 3) نباید با دشمن، دوستی برقرار کرد " وَدُّوا لَوْ تَکْفُرُونَ کَما کَفَرُوا فَتَکُونُونَ سَواءً فَلا تَتَّخِذُوا مِنْهُمْ أَوْلِیاءَ..." [52]؛ «آنان آرزو مى‌کنند شما هم مانند ایشان کافر شوید، و مساوى یکدیگر باشید؛ بنا بر این از آن‌ها دوستانى انتخاب نکنید... ». " لا تَتَّخِذُوا مِنْهُمْ وَلِیًّا وَ لا نَصیراً" [53]؛ از میان آن‌ها، دوست و یاورى اختیار نکنید. " یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَ عَدُوَّکُمْ أَوْلِیاءَ ..." [54]؛ «ای کسانی که ایمان آورده‌اید! دشمن من و دشمن خودتان را دوست نگیرید‌...». " یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا آباءَکُمْ وَ إِخْوانَکُمْ أَوْلِیاءَ إِنِ اسْتَحَبُّوا الْکُفْرَ عَلَى الْإیمانِ وَ مَنْ یَتَوَلَّهُمْ مِنْکُمْ فَأُولئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ" [55]؛ «اى کسانى که ایمان آورده‌اید! هر گاه پدران و برادران شما، کفر را بر ایمان ترجیح دهند، آن‌ها را ولىّ خود قرار ندهید و کسانى از شما که آنان را ولىّ خود قرار دهند، ستمگرند». " وَ قَدْ نَزَّلَ عَلَیْکُمْ فِی الْکِتابِ أَنْ إِذا سَمِعْتُمْ آیاتِ اللَّهِ یُکْفَرُ بِها وَ یُسْتَهْزَأُ بِها فَلا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ حَتَّى یَخُوضُوا فی‌ حَدیثٍ غَیْرِهِ إِنَّکُمْ إِذاً مِثْلُهُمْ إِنَّ اللَّهَ جامِعُ الْمُنافِقینَ وَ الْکافِرینَ فی‌ جَهَنَّمَ جَمیعاً" [56]؛ «و خداوند در قرآن بر شما نازل کرده است که هر گاه بشنیدید آیات خدا را انکار و استهزا مى‌کنند، با آن‌ها ننشینید تا به سخن دیگرى بپردازند وگرنه شما هم مثل آنان خواهید بود. خداوند، منافقان و کافران را همگى در دوزخ جمع مى‌کند». 4) باید با آنان، به شدّت برخورد کرد از آن‌جا که کافران به سبب کفر عامدانه از رحمت خدا دورند، پیامبر باید با آنان شدید برخورد کند: "...لَعَنَهُمُ اللَّهُ بِکُفْرِهِمْ فَلا یُؤْمِنُونَ إِلاَّ قَلیلاً" [57]؛ «...خداوند، آن‌ها را به سبب کفرشان، از رحمت خود دور ساخته است؛ از این رو جز عدّه کمى ایمان نمى‌آورند». " لُعِنَ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْ بَنی‌ إِسْرائیلَ عَلى‌ لِسانِ داوُدَ وَ عیسَى ابْنِ مَرْیَمَ ذلِکَ بِما عَصَوْا وَ کانُوا یَعْتَدُونَ" [58]؛ «کافران بنى اسرائیل، بر زبان داوود و عیسى بن مریم، لعنت شدند. این، به سبب آن بود که گناه کردند و تجاوز مى‌نمودند». " مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُمْ..." [59]؛ «محمّد صلی الله علیه و آله فرستاده خدا است و کسانى که با او هستند، برابر کفّار، سرسخت و شدید و میان خود، مهربانند». " وَ الَّذینَ کَفَرُوا یُقاتِلُونَ فی‌ سَبیلِ الطَّاغُوتِ فَقاتِلُوا أَوْلِیاءَ الشَّیْطانِ إِنَّ کَیْدَ الشَّیْطانِ کانَ ضَعیفاً" [60]؛ «و آن‌ها که کافرند، در راه طاغوت می‌جنگند؛ پس شما با یاران شیطان، پیکار کنید ]و از آنها نهراسید [؛ زیرا نقشه شیطان، ضعیف است». " وَدُّوا لَوْ تَکْفُرُونَ کَما کَفَرُوا فَتَکُونُونَ سَواءً فَلا تَتَّخِذُوا مِنْهُمْ أَوْلِیاءَ حَتَّى یُهاجِرُوا فی‌ سَبیلِ اللَّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَخُذُوهُمْ وَ اقْتُلُوهُمْ حَیْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ وَ لا تَتَّخِذُوا مِنْهُمْ وَلِیًّا وَ لا نَصیراً" [61]؛ «آنان آرزو مى‌کنند شما هم مانند ایشان کافر شوید و مساوى یکدیگر باشید. بنا بر این، از آن‌ها دوستانى انتخاب نکنید؛ مگر این‌که در راه خدا هجرت کنند. هر گاه از این کار، سر باز زنند ]و به اقدام بر ضدّ شما ادامه دهند[، هر جا آن‌ها را یافتید، اسیر کنید و به قتل برسانید و از میان آن‌ها دوست و یاورى اختیار نکنید». " یا أَیُّهَا النَّبِیُّ جاهِدِ الْکُفَّارَ وَ الْمُنافِقینَ وَ اغْلُظْ عَلَیْهِمْ وَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصیرُ" [62]؛ «اى پیامبر! با کافران و منافقان جهاد کن و بر آن‌ها سخت بگیر. جایگاهشان جهنم است و چه بد سرنوشتى دارند». 5) سران فتنه و کفر را باید نابود کرد چرا که جز فتنه و توطئه مسیری ندارند. و برای هیچ عهد و پیمانی، حرمتی قائل نیستند. " وَ إِنْ نَکَثُوا أَیْمانَهُمْ مِنْ بَعْدِ عَهْدِهِمْ وَ طَعَنُوا فی‌ دینِکُمْ فَقاتِلُوا أَئِمَّةَ الْکُفْرِ إِنَّهُمْ لا أَیْمانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ یَنْتَهُونَ" [63]؛ «و اگر پیمان‌هاى خود را پس از عهد خویش بشکنند، و آیین شما را مورد طعن قرار دهند، با پیشوایان کفر پیکار کنید؛ چرا که آن‌ها پیمانى ندارند. شاید ]با شدّت عمل[ دست بردارند». پایان کفار کافران، هر چه کوشش و تلاش کنند و مکر به کار گیرند، به نتیجه نخواهند رسید. در دنیا دچار ذلت و مسکنت و در آخرت، عذاب بزرگی منتظر آنان است: " إِنَّ الَّذینَ کَفَرُوا یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ لِیَصُدُّوا عَنْ سَبیلِ اللَّهِ فَسَیُنْفِقُونَها ثُمَّ تَکُونُ عَلَیْهِمْ حَسْرَةً ثُمَّ یُغْلَبُونَ وَ الَّذینَ کَفَرُوا إِلى‌ جَهَنَّمَ یُحْشَرُونَ" [64]؛ «آن‌ها که کافر شدند، اموالشان را براى بازداشتن از راه خدا خرج مى‌کنند آنان این اموال را مصرف مى‌کنند؛ امّا مایه حسرت و اندوهشان خواهد شد و سپس شکست خواهند خورد و کافران، همگى به سوى دوزخ، گردآورى خواهند شد». " وَ قالَ الَّذینَ کَفَرُوا لِرُسُلِهِمْ لَنُخْرِجَنَّکُمْ مِنْ أَرْضِنا أَوْ لَتَعُودُنَّ فی‌ مِلَّتِنا فَأَوْحى‌ إِلَیْهِمْ رَبُّهُمْ لَنُهْلِکَنَّ الظَّالِمینَ" [65]؛ «کافران به پیامبران خود گفتند: «ما قطعاً شما را از سرزمین خود بیرون خواهیم کرد؛ مگر این‌که به آیین ما بازگردید». پروردگارشان به آن‌ها وحى فرستاد که: «ما ظالمان را هلاک مى‌کنیم». " ...ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّةُ وَ الْمَسْکَنَةُ وَ باؤُو بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ ذلِکَ بِأَنَّهُمْ کانُوا یَکْفُرُونَ بِآیاتِ اللَّهِ وَ یَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ بِغَیْرِ الْحَقِّ ذلِکَ بِما عَصَوْا وَ کانُوا یَعْتَدُونَ" [66]؛ «و ]مُهر[ ذلت و نیاز، بر آن‌ها زده شد و باز گرفتار خشم خدایى شدند؛ چرا که آنان به آیات الهی، کفر مى‌ورزیدند و پیامبران را به ناحق مى‌کشتند. این‌ها به سبب آن بود که گناهکار و متجاوز بودند. " وَ إِذْ یَمْکُرُ بِکَ الَّذینَ کَفَرُوا لِیُثْبِتُوکَ أَوْ یَقْتُلُوکَ أَوْ یُخْرِجُوکَ وَ یَمْکُرُونَ وَ یَمْکُرُ اللَّهُ وَ اللَّهُ خَیْرُ الْماکِرینَ" [67]؛ «]به خاطر بیاور[ هنگامى را که کافران نقشه مى‌کشیدند که تو را به زندان بیفکنند یا به قتل برسانند یا ]از مکّه[ خارج سازند و آن‌ها چاره مى‌اندیشیدند و خداوند هم تدبیر مى‌کرد و خدا بهترین چاره‌جویان و تدبیرکنندگان است». و بالأخره با آمدن آخرین وصی رسول خدا6 و عصارة تمام انبیا و اوصیا: که مظهر تمام پیامبران الهی است، کفر و پیشوایان آن نابود می‌شوند. «و سئل الصادق ما منع علیا أن یدفع أو یمتنع فقال: «منع علیا من ذلک آیة من کتاب الله تعالى أنه کان لله ودائع مؤمنین فی أصلاب قوم کفار و منافقین فلم یکن علی لیقتل حتى تخرج الودائع فإذا خرج ظهر على من ظهر و قتله»[68]؛ «امام صادق علیه السلام در ذیل آیة " لَوْ تَزَیَّلُوا لَعَذَّبْنَا الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْهُمْ عَذاباً أَلِیماً" [69] فرمود: چون در اصلاب کافران و منافقان، مؤمنانی وجود داشته‌اند، حضرت علی علیه السلام آنان را به قتل نرساند، تا این ودیعه‌ها و نسل‌ها بروز یابد و آن روز که چنین شد، حضرت مهدی(عج) کفار و منافقان را نابود خواهد کرد.» آن روز، سنگ‌ها به سخن در‌آمده، مهدی(عج) و یارانش را ندا می‌دهند که این‌جا کافر و منافقی مأوا گزیده است و آنان به محکمه و داوری ولی خدا سپرده می‌شوند. «فَإِذَا خَرَجَ الْقَائِمُ لَمْ یَبْقَ کَافِرٌ وَ لا مُشْرِکٌ إِلاّ کَرِهَ خُرُوجَهُ حَتَّى لَوْ کَانَ کَافِرٌ أَوْ مُشْرِکٌ فِی بَطْنِ صَخْرَةٍ لَقَالَتِ الصَّخْرَةُ یَا مُؤْمِنُ فِی بَطْنِی کَافِرٌ أَوْ مُشْرِکٌ فَاقْتُلْهُ قَالَ فَیُنَحِّیهِ اللَّهُ فَیَقْتُلُهُ»[70]؛ «روزی که حضرت مهدی(عج) قیام کند، تمام کافران و مشرکان قیام و ظهور او را ناپسند دارند؛ ولی اگر کافر و مشرکی میان صخره و سنگی پنهان شود، همان صخره فریاد برآورد: «ای مؤمن!، در میان من، کافر یا مشرکی است. او را به قتل برسان»؛ پس خدا فرد مؤمن را به آن سو راهنمایی می‌کند، تا او را نابود سازد». دو. منافقان گروه دومی که مقابل پیامبران و اولیای خدا ایستاده، دردسرها و سختی‌های زیادی ایجاد کرده‌اند؛ منافقانند. قرآن، منافقان را در دنیا و آخرت نزدیک‌ترین افراد به کفار می‌داند. ...هُمْ لِلْکُفْرِ یَوْمَئِذٍ أَقْرَبُ مِنْهُمْ لِلْإیمانِ یَقُولُونَ بِأَفْواهِهِمْ ما لَیْسَ فی‌ قُلُوبِهِمْ وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما یَکْتُمُونَ[71]؛ «...آن‌ها در آن هنگام، به کفر نزدیک‌تر بودند، تا به ایمان. به زبان خود چیزى مى‌گویند که در دل‌هایشان نیست و خداوند از آنچه کتمان مى‌کنند، آگاه‌تر است». ...إِنَّ اللَّهَ جامِعُ الْمُنافِقینَ وَ الْکافِرینَ فی‌ جَهَنَّمَ جَمیعاً[72]؛ «خداوند، منافقان و کافران را همگى در دوزخ جمع مى‌کند». ضربة منافقان، در طول تاریخ به پیکر صفوف مؤمنان، بسیار بیشتر از ضربة کفار بوده است. خطر دشمن درونی، همیشه بیشتر از دشمن بیرونی بوده است. پیامبر6 بارها فرموده است: «انی اخاف علیکم کلّ منافقٍ حلو اللسان، یقول ما تعرفون و یفعل ما تنکرون»؛[73] «من بر شما از منافق شیرین زبان، نگران هستم که گفتارش با شما مطابق و رفتارش با شما ناسازگار است». همچنین پیامبر گرامی اسلام6 به حضرت علی علیه السلام فرمود: «یا علی هلک امتی علی یدی کل منافقٍ علیم اللسان»[74]؛ مبنی بر اینکه منافق مایة هلاکت امت من است. این مسأله در مهدویت نیز به طور جدی مطرح است. در دوران غیبت، سست‌عنصرانی که خود را مؤمن می‌نامند؛ و دل در گرو افکار و انحرافات دشمن نهاده‌اند، در صفوف مؤمنان و منتظران، تزلزل و انحراف ایجاد می‌کنند. در هنگام ظهور نیز، مطابق سنت الهی، می‌خواهند قد علم کنند و با کلام چهرة مؤمنانه، مقابل ولی خدا و راه او بایستند؛ لذا آیات فراوانی، به بحث منافقان پرداخته است: 1) نپذیرفتن حق منافقان که به ظاهر، خود را مؤمن معرفی می‌کنند و در واقع، کافرند و از قبول دعوت خدا اعراض می‌کنند: وَ إِذا قیلَ لَهُمْ تَعالَوْا إِلى‌ ما أَنْزَلَ اللَّهُ وَ إِلَى الرَّسُولِ رَأَیْتَ الْمُنافِقینَ یَصُدُّونَ عَنْکَ صُدُوداً[75]؛ «و هنگامى که به آن‌ها گفته شود: «به سوى آنچه خداوند نازل کرده است و به سوى پیامبر بیایید»، منافقان را مى‌بینى که از قبول دعوت تو اعراض مى‌کنند». 2) بندگی و عبودیت واقعی ندارند: إِنَّ الْمُنافِقینَ یُخادِعُونَ اللَّهَ وَ هُوَ خادِعُهُمْ وَ إِذا قامُوا إِلَى الصَّلاةِ قامُوا کُسالى‌ یُراؤُنَ النَّاسَ وَ لا یَذْکُرُونَ اللَّهَ إِلاَّ قَلیلاً[76]؛ «منافقان مى‌خواهند با خدا نیرنگ کنند؛ در حالى که او آن‌ها را فریب مى‌دهد. هنگامى که به نماز برمى‌خیزند، با کسالت برمى‌خیزند و برابر مردم، ریا مى‌کنند و خدا را جز اندکى یاد نمى‌نمایند». ...نَسُوا اللَّهَ فَنَسِیَهُمْ إِنَّ الْمُنافِقینَ هُمُ الْفاسِقُونَ[77]؛ «خدا را فراموش کردند و خدا ]نیز[ آن‌ها را فراموش کرد ]و رحمتش را از آن‌ها قطع کرد[. به یقین، منافقان، همان فاسقانند». وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالْیَوْمِ الْآخِرِ وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنینَ [78]؛ «گروهى از مردم، کسانى هستند که مى‌گویند: «به خدا و روز رستاخیز ایمان آورده‌ایم»؛ در حالى که ایمان ندارند». منافقان، چون به خدا ایمان ندارند، به جای رضایت خدا و رسولش، با سوگند خوردن، در پی راضی کردن این و آنند. یَحْلِفُونَ بِاللَّهِ لَکُمْ لِیُرْضُوکُمْ وَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَحَقُّ أَنْ یُرْضُوهُ إِنْ کانُوا مُؤْمِنینَ[79]؛ «آن‌ها براى شما به خدا سوگند یاد مى‌کنند، تا شما را راضى سازند؛ در حالى که شایسته‌تر این است که خدا و رسولش را راضى کنند، اگر ایمان دارند». وَ إِذا جاؤُکُمْ قالُوا آمَنَّا وَ قَدْ دَخَلُوا بِالْکُفْرِ وَ هُمْ قَدْ خَرَجُوا بِهِ وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما کانُوا یَکْتُمُونَ[80]؛ «هنگامى که نزد شما مى‌آیند، مى‌گویند: «ایمان آورده‌ایم»؛ ]امّا[ با کفر، وارد مى‌شوند و با کفر، خارج مى‌گردند و خداوند، از آنچه کتمان مى‌کردند، آگاه‌تر است». إِذا جاءَکَ الْمُنافِقُونَ قالُوا نَشْهَدُ إِنَّکَ لَرَسُولُ اللَّهِ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ إِنَّکَ لَرَسُولُهُ وَ اللَّهُ یَشْهَدُ إِنَّ الْمُنافِقینَ لَکاذِبُونَ[81]؛ «هنگامى که منافقان نزد تو آیند، مى‌گویند: «ما شهادت مى‌دهیم که به یقین، تو رسول خدایى». خداوند مى‌داند که تو رسول او هستى و خداوند شهادت مى‌دهد که منافقان دروغگو هستند». 3) استهزا و تمسخر مؤمنان وَ إِذا لَقُوا الَّذینَ آمَنُوا قالُوا آمَنَّا وَ إِذا خَلَوْا إِلى‌ شَیاطینِهِمْ قالُوا إِنَّا مَعَکُمْ إِنَّما نَحْنُ مُسْتَهْزِؤُنَ [82]؛ «و هنگامى که افراد باایمان را ملاقات مى‌کنند، و مى‌گویند: «ما ایمان آورده‌ایم»؛ ]ولى[ هنگامى که با شیطان‌هاى خود خلوت مى‌کنند، مى‌گویند: «ما با شماییم. ما فقط ]آنها را[ مسخره مى‌کنیم» . ادامه دارد/
فصلنامه انتظار، شماره 19

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

چگونه دعا و نیایش شفابخش‌اند؟

چگونه دعا و نیایش شفابخش‌اند؟

نیروى سحر آفرین ایمان تا چه اندازه در سلامتى روانى و جسمانى انسان مفید و اثربخش است؟
آرزوهای طولانی و شیطان

آرزوهای طولانی و شیطان

ابلیس (پدر شیطان‌ها) سخت ناراحت گردید. و بالای کوهی در مکه به نام «تور» رفت و ‌فریادش بلند شد و همه یارانش را به تشکیل انجمن خود دعوت نمود. همه یاران و ‌فرزندان شیطان‌ جمع شدند.
چهار بال اخلاق در قرآن

چهار بال اخلاق در قرآن

چهار کلمه‌ى فوق چهار مرحله‌ى رفتارى را نشان مى‌دهد که بر حسب اراده و تقوا و تسلط بر نفس، انسان مى‌تواند در برابر کسانى که به او بدى مى‌کنند، عکس العمل نشان دهد.
No image

تناسخ و معاد

No image

نماز و امنیت‌

پر بازدیدترین ها

No image

آثار استغفار و توبه

No image

رابطه ایمان و عمل صالح

در آموزه های قرآنی ایمان و عمل صالح از چنان ارتباطی برخوردارند که فقدان هر یک، کارآیی و تأثیرگذاری دیگری را کم اهمیت و یا بی ارزش می کند. ایمان و عمل صالح دو بال پرواز بشر به مقام انسانیت و درک خلیفه اللهی و وصول به سرمنزل مقصود است. در آموزه های قرآنی، عمل صالح، بازتاب بیرونی ایمان واقعی است. هر کس به ایمان واقعی دست یافته باشد در منش و کنش خویش نیک کردار خواهد بود. این نوشتار تلاشی برای تبیین این همبستگی استوار میان ایمان و عمل صالح است...
نامه امام زمان به شیخ مفید

نامه امام زمان به شیخ مفید

در کتاب «احتجاج» از شیخ موثق ابوعمر عامرى رحمة الله علیه روایت مى‌کند که گفت: ابن ابى غانم قزوینى و جماعتى از شیعیان درباره فرزند امام حسن عسکرى علیه السلام گفتگو نمودند. ابن ابى غانم مىگفت: حضرت رحلت فرمود و اولادى نداشت.....
آرزوهای طولانی و شیطان

آرزوهای طولانی و شیطان

ابلیس (پدر شیطان‌ها) سخت ناراحت گردید. و بالای کوهی در مکه به نام «تور» رفت و ‌فریادش بلند شد و همه یارانش را به تشکیل انجمن خود دعوت نمود. همه یاران و ‌فرزندان شیطان‌ جمع شدند.
No image

بهائیت

Powered by TayaCMS