دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

کرامت انسان از نگاه قرآن (قسمت دوم - قسمت پایانی)

خبرگزاری فارس: از نگاه قرآن، کرامت انسان به عنوان یک اصل آفرینش در نظر گرفته و کرامت در سرشت انسان تنیده شده است...
No image
کرامت انسان از نگاه قرآن (قسمت دوم - قسمت پایانی)
پاسخ مثبت دادن به این علاقه و ورود به زندگى خصوصى دیگران و شکستن حریم آنان به هیچ وجه مطلوب نیست و هیچ خردمند و منصفى آن را شایسته نمى داند. به همین جهت, براى کنترل علاقه یاد شده و ممانعت از ورود آن به حریم زندگى دیگران, همواره در جوامع بشرى قوانینى براى آن در نظر گرفته شده است. دراسلام نیز قوانین ویژه اى در این مورد وجود دارد که ما فعلاً در پى بیان آن نیستیم, البته آبشخور آن قوانین, آیات قرآنى است که هدف این نوشتار است. شکستن حریم خصوصى افراد, به واقع ضربه زدن و اهانت به کرامت انسانى است و از نگاه قرآن بسیار مذموم است. قرآن در آیه اى, چندین مشکل از این حریم شکنى را یاد و از آن نهى کرده و فرموده است: (یا ایها الّذین آمنوا اجتنبوا کثیراً من الظّن انّ بعض الظّن اثم و لا تجسسوا و لا یغتب بعضکم بعضاً أیحب احدکم ان یأکل لحم اخیه میتاً فکرهتموه و اتقوا الله ان الله تواب رحیم; اى کسانى که ایمان آورده اید, از بسیارى از گنان ها بپرهیزید که پاره اى از گمان ها گناه است, و جاسوسى مکنید, و برخى از شما غیبت بعضى نکنید; آیا کسى از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده اش را بخورد؟ از آن کراهت دارید. از خدا بترسید که خدا توبه پذیر مهربان است)(حجرات/ 49). گمان درباره دیگران, ورود به حوزه خصوصى افراد است و با شکسته شدن کرامت انسانى گره خورده است. گمان ها, پندارهاى بى واقعیتى است که معمولاً انسان ها به بهانه آن, به بازگویى زندگى خصوصى و شخصى افراد به دیگران مى پردازند که نتیجه آن, فرو ریختن شخصیت فرد مورد پندار در بین دیگران است. در ادامه آیه, به موضوع تجسس پرداخته شده است; بلاى خانمان سوزى که معمولاً در جوامع مبتنى بر ایدئولوژى, به عنوان افشاگرى, مجوّز مى یابد و شخصیت و کرامت افراد را به یغما مى برد در جوامع مذهبى گاه این امر از سوى افراد متعصب و قشرى با تکلیف پیوند مى خورد و افراد نه تنها احساس گناه نمى کنند, بلکه انتظار پاداش اخروى هم دارند. وقتى شکسته شدن حریم خصوصى افراد, از سوى گروهى متعصب به عنوان تکلیف شرعى و دینى تصور شود, فاجعه بزرگ آغاز مى شود; زیرا شکسته شدن حریم هیچ حد و مرزى نخواهد داشت و تنها در گرو فهم و برداشت افراد متعصب خواهد بود و از آنجا که فهم این افراد با دریایى از جهل و نادانى گره خورده است, دایره شکسته شدن حرمت و کرامت افراد به وسعت جهل و نادانى افراد متعصب خواهد بود و نتیجه آن بر باد رفتن کرامت کامل همه افراد جامعه ها خواهد بود. واژه (لا تجسسوا) (جاسوسى نکنید), مطلق آمده و هیچ قیدى ندارد و بدیهى است که دست کم اگر موارد استثنایى وجود داشته باشد, به زندگى خصوصى و شخصى افراد مربوط نمى شود, بلکه مباحث اجتماعى نظیر امنیت ملى و یا جنگ و امثال آن خواهد بود. در هرصورت, آیه قرآن براى حفظ کرامت انسان ها به طور مطلق جاسوسى را نهى مى کند; زیرا در این کار بسیارى از چیزهایى که با شخصیت بیرونى افراد در تضاد است, براى مردم آشکار مى گردد و انسان ها در نگاه افراد دیگر جامعه خوار و بى مقدار مى شوند. کدام انسان است که در زندگى خصوصى و فردى خویش رفتارهایى نداشته باشد که از آشکار شدن آنها نگران است و نخواهد آن را در پیش روى دیگران انجام دهد؟ همه انسان ها کم و بیش رفتارهاى ناروایى پنهانى دارند و به تعبیر قرآنى حتى کسانى که نیکوکار هستند, باز هم اندکى دامن آلوده هستند. به این آیه توجه کنید: (…و یجزى الذین احسنوا بالحسنى الذین یجتنبوا کبائر الأثم والفواحش الاّ اللمم ان ربک واسع المغفرة هو اعلم بکم اذ أنشأکم من الارض و اذ انتم اجنة فى بطون امّهتکم فلا تزکوا انفسکم هو اعلم بمن اتقى; و آنان را که نیکى کرده اند, به نیکى پاداش دهد; آنان که از گناهان بزرگ و زشت کارى ها ـ جز لغزش کوچک ـ خوددارى مى ورزند, پروردگارت [نسبت به آنها] فراخ آمرزش است. او از آن دم که شما را از زمین پدید آورد و از همان گاه که در شکم هاى مادرانتان [در زهدان] نهفته بودید, به [حال] شما داناتر است. پس خودتان را پاک شمارید. او به [حال] کسى که پرهیزکارى کرده, داناتر است) (نجم/ 32 ـ 31). این آیه آب پاکى بر دستان همگى مى ریزد و هیچ کس از این دایره بیرون نیست. آنان که همواره خود را پاک مى پندارند و در این پندار هستند که فقط دیگران خطا مى کنند و آنان وظیفه دارند که افشاگرى کنند, باید بدانند که خود در نهان کارهاى بسیار مى کنند و خدا بدان آگاه است و نباید خویش را منزّه پندارند; زیرا همه حتى آنان که نیکى مى کنند و از گناهان بزرگ و زشت کارى ها دورى مى ورزند و مورد ستایش و تقدیر خداوند هستند نیز لغزش هاى کوچک دامنشان را مى گیرد و صد البته اگر به مفهوم (لمم) و مصدایقى که در پاره اى روایات براى آن توجه کنیم, خواهیم فهمید که این پاکان هم چه بسیار نارواها انجام مى دهند.بنابراین نباید به خویش غرّه شویم و خود را پاک پنداریم و دیگران را ناپاک دانیم و به تجسس و افشاگرى بپردازیم. در لسان العرب ذیل واژه (لمم) در تفسیر و بیان مصادیق این از سوى ادیبان و واژه شناسان عرب مى خوانیم: ( اللمم: نزدیکى به گناه است, و گفته شده: (اللمم) گناهانى هستند که کبیره نیستند. ابواسحاق گفته: (اللمم) مثل بوسیدن و نگاه کردن وامثال آن است. جوهرى در ذیل واژه (نول) گفته است که مقصود از (اللمم) در شعر و منّاح الیمین که گفته: (توجهى نکرد تا آنکه نزدش تضرع کردم و به او گفتم که خداوند (اللمم) را اجازه داده است) بوسیدن است. و نیز گفته شده که (الاّ اللمم) یعنى اینکه بنده اى کار ناشایستى انجام دهد و سپس توبه کند و دلیل آن هم کلام خداوند است که فرموده: خداوند تو, فراخ آمرزش است). اگر این تفسیرها را درباره واژه (لمم) بپذیریم و به این مسئله هم توجه کنیم که خوبان و نیکوکاران هم مرتکب (لمم) مى شوند, خواهیم فهمید که دامن ناآلوده در جوامع انسانى بسیار اندک است. پس همه, چیزهایى دارند که از آشکار شدن آن بیمناک هستند و با امید به اینکه پروردگارشان گسترده آمرزش است و همه آنها را مى بخشد, طبل رسوایى خودشان را به صدا در نمى آورند. پس دیگران چه حق دارند که با تکیه به خودپاک پندارى, به افشاگرى و رسوا سازى و کرامت کشى دیگران دست یازند و به تشییع فاحشه بپردازند. افرادى که خصلت کرامت کشى دارند و چنین کارى برایشان تبدیل به عادت شده است, معمولاً در نشست هاى خود به غیبت و بدگویى دیگران مى پردازند و همواره شخصیت دیگران را با نقل مطالب خصوصى و ویژگى هاى شخصى افراد, مى شکنند. در آیه یاد شده, در کنار نهى از جاسوسى, از غیبت دیگران هم نهى شده است و افرادى را که به چنین کارى دست مى یازد, بیرون از دایره انسانى مى شمرد و آنان را به درنده خویان تشبیه مى کند و مى گوید: آیا کسى از شما دوست دارد که لاشه مرده برادرش را بخورد؟ آن که باغیبت, به تخریب کرامت و شخصیت دیگران مى پردازد, به واقع به درنده خویى روى آورده است. ج) نهى از تمسخر مورد تمسخر قرار گرفتن افراد نیز کرامت افراد را خدشه دار مى سازد. کسانى که مورد تمسخر قرار مى گیرند, احساس مى کنند که کرامتشان شکسته شده است. هیچ کس نیست که از موارد استهزا قرار گرفتن خشنود باشد و آن را با کرامت خود سازگار بداند. قرآن کریم با این موضوع بسیار جدى برخورد کرده است و در سوره اى که به همین عنوان نام گذارى شده است, مى گوید: (ویل لکلّ همزه لمزه; واى بر هر بدگوى عیب جوى) (لمزه/ 1) و در سوره حجرات آیه 11 مى فرماید: (یا ایها الذین آمنوا لا یسخر قوم من قوم عسى ان یکونوا خیراً منهم و لا نساء من نساء عسى ان یکنّ خیراً منهنّ و لا تلمزوا انفسکم و لا تنابزوا بالالقاب بئس الأسم الفسوق بعد الأیمان و من لم یتب فأولئک هم الظالمون; اى کسانى که ایمان آورده اید, نباید قومى قوم دیگر را ریشخند کند; شاید آنها از اینها بهتر باشند, و نباید زنانى زنان [دیگر] را [ریشخند کند]; شاید آنها از اینها بهتر باشند, و از یکدگیر عیب مگیرید, و به همدیگر لقب هاى زشت مدهید. چه ناپسندیده است نام زشت پس از ایمان! و هر که توبه نکرد, آنان خود ستمکارند) (حجرات/11). این آیه براى پاسدارى کرامت انسانى در جامعه اى نازل شده است که هنوز رسوب هاى فرهنگ گذشته در وجودشان باقى است و با تمسخر, ریشخند زدن, عیب گیرى از یکدیگر و دادن لقب ها و نام هاى زشت به تحقیر یکدیگر مى پردازند, شخصیت افراد را با این روش ها مورد تهاجم قرار مى دهند و افراد را بى ارزش جلوه مى دهند. لقب ها و نام هاى زشت, همچون رمزهایى است که به حادثه اى از زندگى گذشته خود فرد یا وابستگان او و یا به نقصى در جسم و یا روح فرد, اشاره دارد. این اشاره, حادثه هاى ناشایست را که فرد مى خواهد فراموش کند و شخصیت خودش را از پیوند با آن ببرد, زنده مى کند و در نتیجه کرامت شخص را براى همیشه در معرض تهاجم قرار مى هد. در این آیه به یک اصل مهم در زندگى بشر اشاره شده است و آن اصل امکان است. اگر بپذیریم که خوبى و بدى در هر فرد و یا جامعه اى بدون توجه به جنسیت و یا وابستگى ها, امکان ظهور دارد و اگر موردى را در زندگى دیگران ناروا دیدیم, احتمال بدهیم که در زندگى خودمان هم شاید باشد و یا اگر خود نیک پندار هستیم این احتمال را بدهیم که دیگران هم ممکن است نیک باشند, از شکستن شخصیت و کرامت دیگران لذت نمى بریم; بلکه به جاى آن همواره بیمناک خواهیم بود که در برابر شکستن کرامت دیگران, کرامت خودمان هم در معرض شکسته شدن از سوى دیگران است و در نتیجه از این کار دست مى شوییم. خداوند متعال در ادامه این آیه و آیه بعد که قبلاً توضیح دادیم, روش نگرش درست به دیگران را چنین توضیح مى دهد: (اى مردم, ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم, و شما را ملت و ملت و قبیله و قبیله قرار دادیم تا با یکدیگر شناسایى متقابل حاصل کنید, در حقیقت ارجمندترین شما نزد خدا پرهیزکارترین شماست. بى تردید خداوند داناى آگاه است)(حجرات/13). این آیه بیانگر آن است که تمایزات و اختلاف هایى که گاه دست مایه شکستن کرامت یکدیگر مى شود, براى این مقصود, آفریده نشده است, این اختلاف ها و گاه تمایزها, فقط براى شناسایى یکدیگر است و ملاک برترى ها نیست و نباید مایه تفاخر و یا توجیه گر تحقیر و کرامت شکنى دیگران شود و تنها ملاک ارزشمندى از نگاه خداوندى تقواست که البته این تقوا نباید موجب برخوردارى فزون تر از حقوق و بهره هاى عام گردد. پیامبر اکرم(ص) و نیز على ابن ابى طالب(ع) به هنگام به دست گرفتن قدرت این امر را مبناى تمایز و اختلاف حقوقى قرار ندادند و تنها در دوره خلیفه دوم و سوم بود که این مسئله دست مایه اختلاف در برخوردارى از حقوق اجتماعى گشت. این بحث را باید در جاى دیگر کاوید. آنچه مورد توجه در این نوشته است, یادآورى این نکته است که اختلاف هاى آفرینشى و تقسیم بندى هاى قبیله اى و نژادى, جز براى شناسایى و ملاک براى برترى جویى و یا تحقیر و توهین به دیگران نیست. د) نهى از تهمت یکى از ابزارهاى شکستن کرامت انسان در جامعه اتهام زدن است. افراد متهم در جامعه افرادى که سرافکنده و شخصیت شکسته اند, هیچ کس دوست ندارد که اتهامى متوجه وى شود و به همین جهت, در برابر اتهام به شدت عکس العمل نشان مى دهد و آرام و قرار خود را از دست مى دهد. این واکنش بیانگر چیزى جز این نیست که فرد کرامت خودش را در معرض تهدید جدى مى بیند. در بین جوامع و مردمى که فرهنگ بالایى ندارند, اتهام زدن کارى بسیار ساده و متداول است.همچنین کسانى که تمایلات شدید به پول, قدرت و امثال آن دارند, راحت تر از دیگران دست به دامن اتهام مى شوند. افراد متعصب و به تعبیر رایج اجتماعى, افراد غیرتى و به تعبیر قرآنى افراد حمیّتى, از دیگر افراد زودتر به دام اتهام زدن مى افتند;زیرا آنان احساس تکلیف مى کنند و از آنجا که در ذهنشان خطاى دیگران و به ویژه خطاهایى که به نوعى در حوزه مسایل جنسى و ناموسى قرار مى گیرد, بزرگ مى نماید, با شتاب عکس العمل نشان مى دهند و زودتر به یقین مى رسند. البته این همه به غیر از اتهام زدن هاى آگاهانه اى است که در آنها اتهام, ابزار دستیابى به منفعتى است. در همه این موارد, کرامت و شخصیت فرد متهم مورد خدشه جدى قرار مى گیرد. قرآن کریم با توجه به ذهنیت تازه مسلمانان و شرایط اجتماعى جامعه در حال تحول عصر پیامبر و نیز احتمال آن که حمیت و غیرت افراد تازه مسلمان موجب شود که آنان به راحتى به دیگران اتهام بزنند, محدوده مجازات هایى را که در قلمرو مسائل جنسى قرار دارد, مشروط به (زشت کارى) آشکار کرد و ازسوى دیگر, اثبات آن را چنان دشوار قرار داد که عملاً اثبات ناپذیرباشد و در همه مواردى که شبهه اى در کار بود, زشت کارى را از دایره مجازات بیرون نهاد و در عوض دست یازیدن به تهمت در حق دیگران را به عنوان جرمى مستقل و داراى مجازات حد قرار داد تا افراد جامعه از هول حلیم پاک سازى, به دیگ اتهام نیفتند و کرامت افراد را ساده نینگارند و آن را دستخوش پندارها و گمان هاى نادرست خود نسازند. قرآن مى گوید: (کسانى که نسبت زنا به زنان شوهردار مى دهند, سپس چهار گواه نمى آورند, هشتاد تازیانه به آنان بزنید, و هیچ گاه شهادتى از آنان نپذیرید و اینان اند که خود فاسق اند) (نور/ 4). و سپس ادامه آیاتى که در این سوره درباره موضوع مورد بحث آمده, چنین مى گوید: (و اگر فضل و رحمت خدا بر شما نبود و اینکه خدا توبه پذیر سنجیده کار است, [رسوا مى شوید])(نور/10). تدوین چنین مقررات دشوارى براى کسانى که به نوعى کرامت و شخصیت افراد را مورد اتهام روابط نامشروع جنسى قرار مى دهند, بیانگر آن است که از دید قرآن کریم شخصیت و کرامت انسان بسیار مهم است و هیچ گونه پندارگرایى در آن راه ندارد. جامعه پاک و سالم جامعه اى است که حرمت اشخاص حفظ شود و بسیارى از کارها و رفتارهاى زشتى که انجام دهندگان آن تلاش مى کنند, پنهان بماند و در میان مردم مطرح نشود. فرمان به مجازات افراد تهمت زن بدان معنا نیست که در جوامع بشرى روابط نامشروع انجام نمى گیرد و یا خداوند از وجود چنین روابطى اطلاع ندارد, بلکه بدان معناست که خداوند درستى زندگى اجتماعى افراد را در پوشیده نگه داشتن این امور مى بیند و آثار مخرّب یک زشت کارى آشکار شده را از هزاران زشت کارى در پرده مانده بیشتر مى داند; زیرا در اولى کرامت و شخصیت افراد و به تبع آن شخصیت و کرامت جامعه خدشه دار مى گردد و در دومى فقط زشت کارى پنهان تحقق پیدا مى کند و زشت کارى ها هر چه آشکارتر شوند و حرمت شکن تر باشند, بیشتر به تبدیل زشت کارى به رفتارهاى عادى و در نتیجه گسترش آن کمک مى کند. قرآن در ادامه آیات مزبور, به داستان (افک) اشاره دارد و مسلمانان را توبیخ مى کند که چرا این اتهام را به عنوان یک تهمت تلقى نکردند و آن را جدى نگرفتند و مى فرماید: (چرا هنگامى که آن [بهتان] را شنیدید, مردان و زنان مؤمن گمان نیک به خود نبردند و نگفتند: (این بهتانى آشکار است)؟* چرا چهار گواه بر آن نیاوردند؟ پس چون گواهان نیاوردند, اینان اند که نزد خدا دروغگویان اند* و اگر فضل خدا و رحمتش در دنیا و آخرت براى شما نبود, قطعاً به [سزاى] آنچه در آن به دخالت پرداختید, به شما عذابى بزرگ مى رسید* آن گاه که این [بهتان] را از زبان یکدیگر مى گرفتید و با زبان هاى خود چیزى را که بدان علم نداشتید, مى گفتید و مى پنداشتید که کارى سهل و ساده است, با اینکه آن[امر] نزد خدا بس بزرگ است* و [گرنه] چرا وقتى آن را شنیدید, نگفتید: (براى ما سزاوار نیست که در این [موضوع] سخن گوییم. [خداوندا] تو منزهى, این بهتان بزرگ است). خدا اندرزتان مى دهد که هیچ گاه دیگر مثل آن را ـ اگرمؤمنید ـ تکرار نکنید)(نور/ 18 ـ 12). توجهى که قرآن به جزئیات برخورد جامعه اسلامى آن روز به یک اتهام مى کند و به تفصیل بیان مى دارد که در برابر یک اتهام چگونه باید برخورد سنجیده و اخلاقى کرد, بیانگر نقش تخریبى اتهام از سویى و لزوم حفظ کرامت و شخصیت افراد از سوى دیگر است. قرآن تلاش مى کند افراد جامعه را در برابر کرامت خودشان و دیگران متعهد و مسئول به بار آورد و آن را در نگاهشان با عظمت ومهم سازد تا به آسانى به شکستن آن اقدام نکنند. هـ) نفى تکبر از جمله رفتاری‌هایى که موجب شکسته شدن کرامت دیگران مى شود, رفتارهاى متکبرانه اى است که از سوى افراد کم ظرفیت و تنگ نظر در مورد دیگران انجام مى گیرد. تکبر, بیان احساس حقارت درونى افراد به شیوه واکنشى است. کسانى که نوعى خود کم بینى در وجودشان است و احساس مى کنند, براى جبران و یا پنهان کردن آن, به تکبر و خودبرتربینى روى مى آورند. این چالش درونى کم کم خودبرتربینى را به خصیصه تبدیل مى کند و افرادى که تحت تأثیر آن قرار دارند, معمولاً دیگران را در برابر خود کوچک مى پندارند و یا دوست دارند کوچک بنمایانند. بازتاب این رفتار در جامعه, تحقیر دیگران و شکستن کرامت غیر است. نمادى که قرآن براى این خصلت ارائه مى دهد. احساس خود کم بینى شیطان در برابر دانش و آگاهى انسان و در نتیجه پناه جستن به خودبرتربینى براى پوشاندن احساس مزبور و استکبار در برابر فرمان خدا و تحقیر انسان است. در نگاه کاربردى به این قبیل گزارش هاى قرآنى, روشن مى شود که تکبر, زاییده خود کم بینى در نهایت منجر به تحقیر و زیرپاگذاشتن شخصیت طرف مقابل است. قرآن با مقوله تکبر و نمودهاى آن برخوردى جدى دارد. گاه با بیان فرجام ناگوار مستکبران, افراد را از این رفتار بر حذر داشته. (ر.ک: نحل /29; الزمر/60 و 72; غافر/76) و زمانى دیگر با نقل پندهاى لقمان به بیهودگى و زیانبارى تکبر اشاره مى کند و مى گوید: (ولا تصعّر خدک للناس و لا تمش فى الأرض مرحاً ان الله لا یحب کل مختال فخور* و اقصد فى مشیک و اغضض من صوتک انّ انکر الأصوات لصوت الحمیر; و از مردم [به نخوت] رخ بر متاب, و در زمین به نخوت راه مرو که خدا خودپسند لافزن را دوست ندارد و در راه رفتن خود میانه رو باش و صدایت را آهسته ساز که بدترین آوازها بانگ خران است) (لقمان/ 19 ـ 18). و در آیه اى دیگر, همین مفهوم را خطاب به پیامبر اکرم(ص) و در واقع به همه مسلمانان مى آورد و مى فرماید: (در زمین به نخوت گام بر مدار; چرا که هرگز زمین را نمى توان شکافت و در بلندى به کوه ها نمى توان رسید)(اسراء/ 37). این نوع برخورد قرآن با تکبّر و استکبار, از سویى بیانگر حالت روانى و پندارگرایى فرد متکبر است, و از سوى دیگر, تلاشى است براى نهادینه کردن حرمت گذارى به دیگران و نشکستن کرامت افراد در جامعه بشرى. وضوح کرامت شکنى تکبّر و پیامدهاى آن و نیز موضع گیرى محکم و قوى قرآن در این خصوص, ما را از توضیح فزون تر بى نیاز مى کند. از این قبیل رفتارهاى نافى کرامت انسانى در زندگى افراد به گونه هاى مختلف دیده مى شود که قرآن با طرح مصادیق و نکوهش آنها, عملاً موضع خود را در برابر کرامت انسان و ضرورت آن بیان کرده است. راه هاى حفظ کرامت قرآن به شمارى از رفتارها, سفارش کرده است که در جهت تقویت روحیه کرامت مدارى در بشر است و در ذیل به شمارى از آنها اشاره مى کنیم: 1. تشریع هجرت در محیط هاى کوچک و بسته, رویش دیکتاتورى آسان تر از جامعه هاى بزرگ و باز است و در جوامع دیکتاتو ى تحقیر و شکستن کرامت انسانى آسان تر و فراوان تر است. در چنین جامعه هایى, فرا راه انسان یکى از سه راه مطرح است: اینکه واقعیت را بپذیرد و بدان گردن نهد و شکستن کرامت انسانى خودش را شاهد باشد و خم به ابرو نیاورد. دوم آنکه با واقعیت بجنگد و همه تلاش خودش را براى از بین بردن و تغییر شرایط به کار گیرد و در این راه حتى جان خودش را فدا کند, و سوم آنکه اگر راه نخست را بر نمى تابد و براى راه دوم توان ندارد, بار خود را بربندد و از آن محیط و جامعه بیرون رود و به جایى که کرامت انسانى انسان حفظ مى شود, هجرت کند. از نگاه قرآن, روش نخست نکوهیده است و در روز واپسین قابل دفاع نیست. راه دوم در عین آنکه توصیه و بدان تشویق شده است, اما از همه افراد جامعه آن انتظار را ندارد و راه سوم تنها راهى است که اگر روش دوم براى کسى مقدور نبود, باید آن را بپیماید. قرآن کریم گفتگوى فرشتگان مأمور اخذ جان را با افراد مستضعف که کرامت و شخصیت آنان از سوى افراد مستکبر مورد تهاجم قرار گرفته و سرکوب شده است, چنین گزارش مى کند: (ان الذین توفهم الملائکه ظالمى انفسهم قالوا فیم کنتم قالوا کنا مستضعفین فى الارض قالوا الم تکن ارض الله واسعة فتهاجروا فاولئک مأواهم جهنم و سائت مصیراً; کسانى که بر خویشتن ستمکار بودند, [وقتى] فرشتگان جانشان را مى گیرند, مى گویند: (در چه [حال] بودید؟) پاسخ مى دهند: (ما در زمین از مستضعفان بودیم). پس آنان جایگاهشان دوزخ است, و [آنجا] بد فرجامى است)(نساء/ 97). این گفتگو بیانگر آن است که نباید انسان راه نخست از سه راه یاد شده را بپذیرد و کرامت خود را نابود شده ببیند, بلکه اگر نمى تواند راه دوم را برگزیند ـ که در آیات دیگرى از قبیل آیات 75 تا 78 همین سوره توصیه شده است ـ باید به هجرت دست بزند و از این راه از شخصیت کرامتش حراست کند و یقین بداند که در گستره زمین, جاهایى وجود دارد که انسان بتواند در آنجا کرامت خود را حفظ کند: (و من یهاجر فى سبیل الله یجد فى الأرض مراغماً کثیراً وسعةً; هر کس در راه خدا هجرت کند, در زمین اقامتگاهاى فراوان و گشایش خواهد یافت)(نساء/10). از نگاه قرآنى, مشاهده پایمال شدن کرامت و شخصیت انسانى به بهانه فقدان آزادى و چیرگى دیکتاتوران, پذیرفتنى نیست, بلکه باید انسان کرامت خود را اصل بداند و براى حراست از آن پایبند جایى نباشد. 2. تشویق به بیهوده گریزى قرآن براى گسترش کرامت منشى و پاسدارى از کرامت, انسان ها را به بیهوده گریزى تشویق مى کند. کارهاى پست و بیهوده, شخصیت و کرامت انسان را مورد تهدید قرار مى دهد. افرادى که رفتارهاى ناهنجار دارند و به کارهاى بى ارزش و یا کم ارزش مى پردازند, معمولاً انسان هایى هستند که چندان به شخصیت و حرمت خود بها نمى دهند. با دیدن کارهاى بى ارزش بدان ها گرایش پیدا مى کنند و وقت و فرصت خویش را در امور پست مى گذرانند, لذت هاى زودگذر, خوشى هاى غیر خردمندانه, اشتغالات کاذب و امثال آن حتى اگر حرام هم نباشند, زیبنده شأن انسانى نیستند. افراد محترم و با کرامت معمولاً به این قبیل کارها مشغول نمى شوند. قرآن کریم از طریق توصیف مؤمنان صالح و نیکوکار به بزرگوارى, دیگران را هم به در پیش گرفتن روش کرامت مند تشویق مى کند و مى گوید: (الا من تاب و عمل صالحاً فاولئک یبدل الله سیئاتهم حسنات و کان الله غفوراً رحیما و من تاب و عمل صالحاً فانّه یتوب الى الله متاباً و الذین لا یشهدون الزور و اذا مرّوا باللغو مروا کراماً و الذین اذا ذکروا بآیات ربهم لم یخروا علیها صماً و عمیاناً; مگر کسى که توبه کند و ایمان آورد و کار شایسته کند, سپس خداوند بدى هایشان را به نیکى تبدیل مى کند, و خداوند همواره آمرزنده مهربان است و هر کس توبه کند و کار شایسته انجام دهد, در حقیقت به سوى خدا باز مى گردد; و کسانى اند که گواهى دروغ نمى دهند, و چون بر لغو بگذرند, با بزرگوارى مى گذرند, کسانى اند که چون به آیات پروردگارشان تذکر داده شوند, کر و کور روى آن نمى افتند)(فرقان/ 70 ـ 73). در این آیه اعمال ناشایست افرادى به حسنه تبدیل مى شود که گواهى زور ندهند و از برابر کارهاى بیهوده و بى ارزش با بزرگوارى درگذرند و از تذکّر و پندهاى الهى, بى توجه نگذرند. این تحسین, افراد دیگر را هم تشویق مى کند که بزرگوارى و کرامت نفس خودشان را حفظ کنند و به زودى در رفتارهاى بیهوده نیفتند. 3. تشویق به گذشت کرامت با گذشت پیوندى بسیار استوار دارد. انسان هاى انتقامجو و انتقام گیر انسان هایى کوچک و حقیرند و از شخصیتى خرد برخوردار هستند, اما افراد بزرگوار معمولاً در اندیشه انتقام گرفتن و یا تنبیه کردن کسانى که در حقشان ناروایى به خرج دادند, نیستند. قرآن کریم خصلت گذشت را ارج مى نهد و مؤمنان را به برخورارى از این اخلاق تشویق مى کند و مى فرماید: (و سارعوا الى مغفرة من ربکم وجنة عرضها السماوات و الأرض اُعدّت للمتقین الذین ینفقون فى السرّاء و الضرّاء و الکاظمین الغیظ و العافین عن الناس و الله یحب المحسنین; و براى دستیابى به آمرزشى از پروردگار خود و بهشتى که پهنایش[وسعت] آسمان ها و زمین است[و] براى پرهیزگاران آماده شده است, بشتابید. همانان که در فراخى و تنگى انفاق مى کنند و خشم خود را فرو مى برند, و از مردم در مى گذرند, و خداوند نیکوکاران را دوست دارد)(آل عمران/ 134). افرادى که از اشتباه مردم در مى گذرند, به مرحله اى از اعتماد به نفس و شخصیت رسیده اند که درگذشت و انتقام نگرفتن, ضعف و ناتوانى خود را حس نمى کنند, بلکه با اطمینان گذشت را بر مى گزینند و با اینکه مى دانند توانایى انتقام را دارند, از آن گزینه صرف نظر مى کنند. اینان قدرت را در سیطره بر نفس مى بینند و بر عکس افراد کوچک که قدرت را در چیزى بر دیگران مشاهده مى کنند, اینان چیرگى بر دیگران را نشان ناتوانى روحى مى دانند. قرآن با تشویق مردم به گذشت و فرو خوردن خشم و غیظ خود, مدیریت رفتار را به انسان ها مى آموزد و آنان را به سوى ثبات شخصیت و تحصیل کرامت سوق مى دهد. آنچه یاد شد, شمه اى از مبحث کرامت از منظر قرآن بود. البته این مبحث جاى سخن بسیار دارد که با محدودیت مقاله ناسازگار است؛ امید آنکه در جایى مناسب به تفصیل این بحث مطرح شود. .......................................................................................... منبع: نشریه آینه پژوهش، شماره 102
خبرگزاری فارس

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

No image

مراحل خلقت انسان

No image

شفاعت از دیدگاه قرآن

خبرگزاری فارس: شفاعت‌بی قید و شرط نیست و اصل شفاعت، شفاعت کننده و شفاعت‌شونده همه به اجازه و اذن خداوند است. علاوه بر آن، شفاعت‌شونده باید واجد شرایطی باشد که برخی از آنها ذکر شد و اگر کسی واجد شرایط نباشد مورد شفاعت قرار نمی‌گیرد; هر چند که همسر پیامبر باشد...
No image

زبان قرآن؛ ساختار و ویژگى‌‌ها

مقاله حاضر کوششى است مختصر و ناچیز در تحلیل ساختار زبان قرآن و ترسیم و تعریف خصوصیات آن که در دو محور تقدیم مى‌گردد: محور اول گزارش برخى از نظریه‌هاى مطرح در این باب همراه با بررسى اجمالى آنها و اختیار نظریه قابل دفاع‌تر است. محور دوم تصویر ویژگى‌هایى است که مجموعه آنها هویت زبان قرآن را مى‌شناساند و مرز آن را از سایر زبانها متمایز مى‌کند...

پر بازدیدترین ها

No image

«جاهلیت» در قرآن‌

از کلمه «جاهلیت» در چهار سوره مدنى قرآن کریم یاد شده است: آل عمران، مائده، احزاب و فتح. جاهلیت در اصطلاح قرآنى از ریشه جهل به معنى سفاهت، دشمنى، غضب و سبک مغزى مشتق است نه از جهل به معناى نادانى و تباهى و سرگردانى...
No image

مراحل خلقت انسان

No image

رابطه مهجوریت قرآن و مهجوریت اهل بیت(ع)

عمیق بودن قرآن و نیازمندی آن به تفسیر، معرّفی اهل بیت علیهم السلام به عنوان متخصّصان و کارشناسان شریعت، برای توضیح و تشریح کتاب آسمانی را ضروری می سازد و ضمیمه شدن اهل بیت به عنوان «ثقل اصغر» به «ثقل اکبر» در حدیث شریف ثقلین، در همین راستا صورت گرفته است...
No image

مقام و منزلت زن در قرآن

خبرگزاری فارس: اسلام زن را بعنوان مسئله مهم زندگی و متمم حیات انسانی در مسائل اجتماعی ، اخلاقی و قانونی خود جا داده و او را به عنوان عضو موثر جامعه دانسته است...
Powered by TayaCMS