نویسنده : احسان شریعتی نجفآبادی
مقدمه
یکی از مهمترین دوران تاثیر گذار بر شخصیت و اعتقادات هر فردی، دوران کودکی وی است در روایتی از حضرت رسول مکرم اسلام (صلی الله علیه و اله و سلم)آمده است: که آنچه کودک در سنین کودکی می آموزد به سان نقش برسنگ است [1]. اهمیت و نقش دوران کودکی در تعلیم و تربیت از نظر روانشناسان اهمیت بالایی دارد آنچه کودک تا سن 5 سالگی می آموزد تقریبا همه آن چیزی است که در بزرگسالی نیز بر طبق آن عمل می کند این مهم، مبین اهمیت این دوران است.
اهمیت تاثیر گذاری در این دوره از زندگی در جهان امروز درک شده است، اکثر کشورهای جهان در سیاست گذاری های فرهنگی حوزه خردسال و کودک بشدت خودکفایند[2] .درک اهمیت دوران تثبیت شخصیت فرد در دوران کودکی سبب شده است که انتخاب برنامه های تولیدی کشورهای مختلف برای فرهنگ های هم سو نیز با وسواس و دقت شدید همراه باشد، زیرا کودک از توان تحلیل کمتری نسبت به بزرگسالان برخوردار است و تاثیر پذیری وی از محیط نیز بسیار زیاد است. کودکان با مهمترین نیاز خویش ، حس کنجکاوی به دنیا مینگرند و در فضای ماشینی ایجاد شده جامعه امروز، رسانه ها بهترین دوست، پدر، مادر، خواهر و برادر کودکان به شمار می آیند. کودکان در جامعه مدرن امروز تنهایی زیادی دارند ، پدر و مادر ها بخاطر اقتدار ماشین ها. از کودک خویش دور افتاده اند و ماشین، امروز خواهر و برادران حقیقی را از کودک ستانده است و خانواده ای مجازی ای برایش ساخته است که همه زندگی کودک در آن شکل میگیرد. نیاز های کودک در ملقمه ای از رسانه ها به وی ارائه میشود. پيش از آنكه كودك به سني برسد كه بتواند نيازهاي واقع گرايانه خود را در مقايسه با نيازهاي خيال پردازانه خويش بدرستي تشخيص دهد، مفهوم تلويزيون چنان در ذهن و سليقه وي مانند واقعیت مجازی شكل گرفته است که برای وی آسانتر آن است كه واقعيتها را در تلویزیون جستجو كند. [3]
تولیدات در زمینه کودک در کشور از گستره خوبی برخوردار است. به خصوص پس از انقلاب برنامه های تاثیر گذار زیادی در حوزه کودک تولید شد. مدرسه موشها، گلنار، دزد عروسکها، زیزی گولو ، کلاه قرمزی، و... تلاشهای موفقی دراین حیطه بوده اند. ولی هنوز بیشترین تامین نیاز داخلی بر عهده تولید کنندگان خارجی است. عدم طراحی مناسب در راهبری حوزه کودک، امروزه در حیطه های مختلف زنگ خطر خود را به صدا در آورده است. تولید برنامه های جدید جهت جذب کودکان و تامین نیاز رسانه ای در این زمینه در صدا و سیما با همت بیشتری روبرواست. در میان این برنامه، یکی از ماندگار ترین فعالیتها با گروه ایرج طهماسب و حمید جبلی در دهه هفتاد کلید خورد، و دو شخصیت کلاه قرمزی و پسر خاله تحت عنوان برنامه ای گفتگو محور بوجود آمدند که یکی از ماندگارترین برنامه های کودک پس از انقلاب و حتی همه دوران تلویزیون درایران محسوب می شوند. خلق شخصیت کلاه قرمزی و پسر خاله با ارائه نسخه- ای سینمایی نیز تثبیت شد به گونه ای که تیم برنامه ساز با بازخوانی برنامه های گذشته و با ارائه شخصیت های جدید در سال های اخیر به عنوان مهمترین برنامه در ایام عید، سعی دارند در بازار تکثیر یافتهً رسانه های امروز، نقش تاثیر گذار و انحصاری دهه هفتاد را بازیابی کنند .
برنامه کلاه قرمزی امسال با محبوبیت روز افزون شخصیت«ببعی »همراه بود. در این برنامه، کلاه قرمزی با شخصیت سابق خود وبا همان صداقت گذشته، نمونه ای از کودک کنجکاو را ادا می کرد و با سوالات کودکانه خود هیمنه بزرگسالان را با چالش مواجه می کند ، پسر خاله هم شخصیت جذاب خود را مانند گذشته حفظ کرده و با به روز کردن کمک های خود، به جای نفت گرفتن، کمک دهی خود به مردم و همسایه ها را استفاده از تکنولوژی های نو ادامه می دهد
شخصیت بعدی پسر عمه زا است که با لهجه عجیب و غریب خود، نوعی سادگی و بلاهت را در خود دارد. او نسبت به جامعه مدرن کمی دور است و در مقابل، ببعی شخصیت مترقی داستان شده است. که میتواند به زبان انگلیسی صحبت کند، اما نکته جالب این شخصیت که به نوعی استعداد زیادی هم دارد، این است که غرایز کودکانه اش یعنی عشق به کاهو ،علف و سبزه پر رنگ است و نهایت مسایلی که به آن می اندیشد به کاهو ختم می گردد. انعکاس مطالب منتشر شده در فضای وب نشان می دهد که «ببعی» امسال به خاطر لهجه انگلیسی اش محبوبیت بسیار یافته است. شخصیت دیگر این مجموعه «فامیل دور» است. او یک مرد میان سال و از هم روستایی های کلاه قرمزی و پسر خاله است که همه دغدغه های وی «در »و هر وسیله و «در» دار است. حتی اگر از او شعری بخواهند شعری را می خواند که به نوعی درگیر با «در» باشد. وی بسیار ترسوست و شیطنت های خاص خود را دارد. در واقع نوعی شخصیت آب زیر کاه برخی کودکان را بیان می کند، و نقش گیر دادن به برخی کلمات ،جهت بازخوانی آن کلمه در ذهن کودک را دارد، مثلا وقتی آقای مجری در جمله ای می گوید از «پا در آومد »فامیل دور می پرسه مگه میشه از پای کسی در بیاد؟ و مجری برای او یا مخاطب توضیح می دهد که این کلمه چه معنایی دارد. امسال علاوه بر این شخصیت ها که در سال گذشته نیز وجود داشتند. شخصیت های دیگری به این مجموعه اضافه شده اند مثل «جیگر» که کره الاغی است که «بی بی» برای آقای مجری از ده فرستاده است و شخصیت ساده ، قدرتمند و صادقانه ای دارد، عموما سوالات و درخواستهای خود را چند بار تکرار می کند و به نوعی نمونه ای از کودک سخت است. جیگر به گونه ای طنز، شبیه سازی کودک غد، خود محور را هم بازسازی میکند و یا شخصیت «همساده» که مهمان آقای مجری نبوده است بلکه توسط یک کل کل فامیل دور با وی به برنامه وارد میگردد. او فردی است که از تعریف کردن بدش می آید و خاطراتی از خود را بیان میکند که بسیار دردناک اند و گویا در زندگی روی خوش ندیده است. در بزرگترین و دردناک ترین خاطرات خود به شدت می خندد وی به خوبی لهجه شیرازی را ادا میکند و در سکانسی از برنامه. خاطره ری را بیان می دارد که ملهم از فیلم تایتانیک است. این خاطره در فضای وب بسیار مورد توجه قرار گرفت.
البته در برنامه شخصیت هایی مهم دیگری نیز وجود دارند، مثل شخصیت «بچه کوچولو» که همیشه عیدی می خواهد و یا شخصیت «این» که در داروخانه کار می کند و یا «بی بی»، «دلاک»، «خواهر پسر عم زا» و... که نقش کمی در برنامه داشته اند.
عموم شخصیت هایی که طهماسب در برنامه کلاه قرمزی تولید کرده ،توانسته نسبت به بقیه برنامه ها و حتی فیلم های سینمایی فضای کودک، به خوبی از کار در آید. یعنی عموما بینندگان چه بزرگسال و چه کودک در ذهن خود شخصیت هایی چون کلاه قرمزی، ببعی و فامیل دور را درک می کنند و با آن زندگی می کنند این مهم در بسیاری از برنامه های تلویزیونی اتفاق نمی افتد، همین امر مبین قدرت کارگردان است . وی به خوبی از پس شخصیت سازی که از مهمترین چالش های برنامه سازان ما محسوب شود بر آمده است همه شخصیت های ایجاد شده در این برنامه، همه نوعی اغراق شده از افراد اجتماع اند که هر کدام جنبه ای از انسانیت، شیطنت، غریزه و عقل را دارند. همین امر توان آموزش افراد جامعه، در مواجهه با شخصیت مشابه در جامعه ایجاد می کند، که می توان، در لایه های دوم در این برنامه تحلیل گردد. علاوه بر این، روند برنامه از بیشتر کارکترها جهت ارائه آموزش والدینی که کودکانی بسان شخصیت های این برنامه دارند،استفاده می کند البته از بازی توانمند آقای طهماسب نیز نباید گذشت. او به خوبی بازی می کند. فردی صبور و نمونه بسیار مناسبی از والدین الگو محسوب می گردد. آقای مجری اشتباه میکند، دچار سوتفاهم می شود، عصبانی می شود، عذر خواهی می کند و... . او بیشتر نکته های تربیتی با نگاه خود مجری را به صورت غیر مستقیم بیان میکند و حتی در پایان هر قصه به صورت صریح و بی پرده رو در روی مخاطب و به صورت جذاب پبام را ارائه میدهد. قصه ها در هر اپیزود به گونه ای طراحی شده اند که توان القای پیامی ساختارمند را داشته باشند و حتی همه کارکترهای موجود در هدف پیام، درقصه راهبری می شوند. مثلا قصه دور نیاانداختن پلاستیک و اسراف نکردن به صورت بسیار عالی با چاشنی طنز به همراه بازی عروسکها بیان می شود. کلاه قرمزی هدیه ای از آقای مجری میگرد و می بیند که مجری کیسه پلاستیکی که هدیه در ان بوده است را تا میکند. حساس می شودو کیسه پلاستیک را از آقای مجری میگیرد و بعد می بیند که آن یک کیسه پلاستیک بیش نیست، پس می دهد. دوباره مجری با ولع خاصی آن را تا میکند و میگوید این بدرد من می خورد. بقیه عروسکها هم حساس می شوند، می خواهند آنرا از دست آقای مجری درآورند که آقای مجری مقاومت نمی کند. وقتی هر شخصیت کیسه پلاستیک را بدست می آورد می بیند که یک کیسه پلاستیکی بیش نیست. در آخر آقای مجری در مورد دور نیانداختن وسایلی که به نوعی بعد ها بدرد خواهند خورد با تکیه بر اسراف نکردن توضیح می دهد.
لازم به ذکر است که تمامی هدف گذاری این برنامه آموزشی است در برنامه امسال کلاه قرمزی، مسایل زیر عنوان های برنامه بوده اند:
- آموزش سلام
- ورزش و فعالیت بدنی کودک
- فرهنگ آپارتمان نشینی
- کمک به همسایه ها
- رفتار مناسب در مهمانی ها
- همکاری در منزل
- رانندگی
- توجه به ادب و پیشینه فرهنگی جامعه
- آموزش حواس پنج گانه به کودک
- نحوه تولد کودک و تشابه با شکفتن گلها
- پرهیز از مخاطرات برق و وسایل خطر ساز منزل
- از قبل اجازه گرفتن
- نحوه پارک اتوموبیل
- شستن دست و صورت قبل از غذا
- مضرات داروهای انرژی زا
- نخوردن مواد مضر چون سس و ...
- عدم اسراف
در هر طراحی به خوبی هر قصه با هدف گذاری آموزشی نوشته شده است. به عنوان مثال روزی کلاه قرمزی سوالی میکند که ما چطور بدنیا می آییم و این قصه به عنوان یکی از میان برنامه ها اجرا می شود. در این قصه با طول و تفصیلش به خوبی تولد کودک به شکفتن گل تشبیه می گردد. طراحی قصه ها با هماهنگی همه شخصیت ها در طول قصه و تقویت مفهوم طراحی شده پیش می رود. در اثنا کار پسر عمه زا وارد می شود و با پوز خندی معنی دار مفهوم ارائه شده را مخدوش جلوه می کند که این بار نیز در ادامه، آقای مجری بر گفته خود تاکید و تمثیل اشاره شده را قطعی می کند وبه تبیین بهتر آن می پردازد.
نحوه پرداختن به پیامها، توسعه پیام ،مقدمه ، موخره، فرود و ورود به موضوع، طراحی مناسبی دارد و مهمترین دغدغه های مربیان در دوران تربیت را به صورت رسانه ای بیان و تقویت می کند.
با توجه به اینکه این برنامه در بازه زمانی ساعت 21 پخش می شد که با هدف گذاری انحصاری کودک در جدول پخش شبکه دو قرار نگرفته است و هدف تاثیرگذاری در مرتبطین کودک را نیز در نظر گرفته شده است . این موضوع علاوه بر اینکه برخی مسایل را به کودک بیاموزد به مسایلی که به حوزه مشترک کودک و خانواده مربوط میشود نیز بپردازد
برنامه کودک یا برنامه برای کودک
برنامه سازی برای کودک در جهان از برنامه سازی های استراتژیک بشمار میرود. توجه به اهمیت تربیت کودکان در ساختار آینده کشور ها و نقش رسانه ها در آینده سازی این جوامع باعث اهمیت رسانه در بخش کودکان شده است. امروزه آنچه در دنیا اتفاق می افتد توسعه هدف گذاری ها در بخش های تخصصی تر و دسته بندی هایی دقیق تر از حیث سنی و جنسیتی است و با توجه به توسعه روانشناسی کودک و تجربه جهانی در تولید برنامه های کودک مسیر هموار تری در زمینه تولید برنامه کودک ایجاد شده است. برنامه هایی چون خیابان کنجد که امسال با ورود به چهلمین سال تولید و پخش خود در بیش از 160 کشور جهان به نمایش درآمده است که با بازخوردگیری ماهانه و ترمیم برنامه به برنامه ای مناسب و الگو در این حیطه در آمده است. تلاش این برنامه با خلق شخصیتی عروسکی به نام کنجد آغاز شد و بعدها با افزودن کارکترهای انیمیشن و رئال تقویت شد .کلاه قرمزی تنها مشابه این برنامه به صورت بومی شده در ایران محسوب می شود. تثبیت شخصیت ها، تلاش برای آموزش و چینش صحنه و دوربین و بازی همه اعضا در جهت یک هدف بدون لودگی های خاص برنامه های مشابهی چون فیتیله ، عمو پورنگ و خاله شادونه، نشان از تلاش کارگردان 54 ساله کلاه قرمزی دارد. درک اهمیت تثبیت شخصیت در ذهن کودک و بزرگسال می تواند نقاط بسیار طلایی تاثیر را نوید بخش باشد. تلاشی که می توان شروع خوبی باشد ولی تلاشی هزار بار بیشتر از گذشته را می طلبد تا به استاندارد های برنامه مشابه چون رد پای آبی ، توپولو ها، خیابان کنجد و... برسد.
کلاه قرمزی با تمرکز بر اجرای توانمند و صبور ایرج طهماسب و نحوه بیان قابل فهم وی، با محوریت بیان برای کودک یا کودک درون بزرگسالان بسیار، موفق بوده است. طراحی و مهندسی پیام های آموزشی در این برنامه نوید بخش طراحی برنامه هایی با جهت دهی آموزشی و سرگرمی در حوزه کودک و نوجوان است. و آنچه در این بخش به عنوان نکته های غفلت شده در تولید برنامه می آید ،هیچ نقطه سلبی در تلاش تیم تولید این برنامه ندارد و با امید به پویایی بیشتر این مجموعه نگاشته می شود.
کلاه قرمزی با همه نکات قوت خود در برخی موارد اشکالاتی نیز داشت که یکی از پر چالش ترین آنها برنامه هایی که با شخصیت «آقای همساده» مربوط می گردد ،آقای همساده به صورت بسیار جذاب به برنامه وارد شده. روزی آقای مجری متوجه شد که فامیل دور با یکی از همسایه ها به خاطر عدم توجه در پارک خودرو مشکل دارد از این موضوع با ارائه نکته اخلاقی لزوم رعایت حقوق همسایه گذشت، فردای آنروز آقای مجری با تعجب دید که یک پراید وسط حال آپارتمان است و چرخ نیز ندارد در گیر دار مواخذه کودک قدرتمند داستان یعنی «جیگر» که پراید را یک تنه بالا آورده بود!! و مواخذه فامیل دور که به جیگر وعده ساندویچ علف با سس بسیار داده بود. آقای همساده به قصه وارد می شود. او در پراید خواب است و بیدار می شود. ورود او به برنامه آقای مجری بسیار خوب اتفاق می افتد، ولی نحوه گفتگو های وی بسیار عجیب است. او فردی است که کسی او را در کودکی دوست نداشته است. مادرش به جای اینکه به او شیر دهد به گربه شیر می داده. این شخصیت، قصه های دور از ذهن که باور نکردنی است تعریف می کند، تا مخاطب را بخنداند .او از اینکه به او لطف شود، بسیار منزجر است و خاطرات خیلی تلخ از زندگی اش دارد. همه خاطراتش را با ریسه رفتن و خنده تعریف می کند. خاطرات وی شاید برای خندیدن و بیان اینکه خنده بر هر درد درمان است طراحی شده باشد ولی با توجه به ذهن کودک، بزرگترین مشکل این برنامه به شمار می آید. او از برنامه هفتم به بعد هر روز با خاطره تلخی به برنامه می آید و از ندادن شیر در دوران کودکی که امروز پوکی استخوان گرفته تا قرار گرفتن جای سنگ هفتم هفت سنگ توسط برادر هایش که بسیار آزار دیده و تمام دندانهایش در دهانش ریخته و اینکه بارها و بارها در درون دره افتاده نابود شده ولی هنوز دارد می خندد نوعی تضاد و درگیری ذهنی برای کودک ایجاد می کند، کودک به علل مختلف از خشونت، درد، مرگ، تنهایی، گم شدن و همه اتفاقات سخت رنج می برد و در ذهن خود تمایلی به پرداختن به این موضوعات ندارد. این مساله در استاندارد های امروز تولید برنامه کودک در تمام جهان مورد استفاده قرار می گیرد به عنوان مثال در انیمیشن «up» که در سالهای اخیر تولید شده است وقتی شخصیت بسیار بد و آزار دهنده "چارلز مالز" قرار است از داستان بیرون رود، از بالای بلندی ای سقوط می کند، پایش به چند بادکنک گیر میکند. درست است کودک دوست دارد همه شخصیت های اسیر شده در این داستان از دست چارلز مالز نجات یابند، اما قرار دادن چند بادکنک گره خورده به پای این شخصیت، در ذهن کودک نجات وی را خیال پردازی می کند و او از این جهت آزار نمی بیند که چارلز مالز کشته شد. اما سوختن ماشین و در کما رفتن چند ساله آقای همساده و یا منفجر شدن دینامیت و .... ریختن دندانهای در دهانش با ضمیمه اینکه خورد و خاکشیر شدیم آقاو... ذهن زود باور کودک را درگیر این موضوع خواهد کرد و می تواند سالها تاثیر بدی در ذهن کودکی خردسال داشته باشد. نحوه قصه گویی آقای همساده و تعامل آقای مجری با وی، نوعی تثبیت برای او طراحی کرده است اما کودک چگونه می تواند درک کند که آقای همساده را باور نکند؟ حال نیز اگر گفته شود که این شخصیت دروغ می گوید و یا اینکه همه می دانند غرق کشتی تایتانیک به علت چشم چرانی دیدبان کشتی و توجه او به معاشقه جک و رز بوده نه آقای همساده با نامزدشان، این مساله نوعی آموزش دروغ گویی نخواهد بود؟ جالب آنجاست که آقای همساده در این برنامه می گوید که مرا کسی نجات نداد و من تا چند سال روی آب روان بودم و...
نکته دیگر مساله عشق و عاشقی است، همه ما میدانیم یکی از سه مثلث جذابیت هر داستانی ایجاد این موضوع در داستان است که در ایران به مساله امر خیر و داستان ازدواج منتهی شده است اما چه ضرورتی دارد در برنامه ای با هدف گذاری کودک و خانواده به مسایلی چون امر خیر اشاره کرد. کودک تا زمانی که تمایلات جنسی اش شروع نشده باشد نمی تواند با مسایل آن درگیر شود. مثل این است که در برنامه خردسالان در مورد اشتباهات هیلاری کلینتون در مقابل وزیر امور خارجه روسیه اشاره کرد. آیا این مساله برای کودک جذاب است؟ در بخشی از برنامه آقای مجری از پسر خاله می خواهد برایش از اتفاقاتی که در حین خرید با خانم پیر همسایه رخ داده تعریف کند که مشخص می شود ایشان با مرد پارچه فروش قصد ازدواج دارد. این نوع شوخی، توان هم خوانی برای ذهن کودک را ندارد و در برنامه هایی با هدف گذاری مخاطب دم بخت جذاب است. علاوه بر اینکه گزارش گیری از کودک نوعی بد آموزی در این حیطه هم به شمار می آید و شاید نوعی فضولی آقای مجری در این زمینه قلمداد گردد.
البته اشکالاتی مثل در آوردن شلوار فامیل دور در جلوی جمع عروسکها و یا شوخی با سیم لخت توسط برق کار و عروسک در برنامه ای که جهت آموزش توجه به مخاطرات وسایل برقی طراحی شده بود هم وجود دارد کهبرای جامعه و بیشتر خانواده ها مخرب است، به نوعی سهو قلم به شمار می آید. البته باید گذشت تا برنامه ساز بتواند به تولید الگو برسد، اما برنامه هایی این چنین که قدرت چانه زنی مناسبی در حین برآورد گیری از صدا و سیما دارند، استفاده از روانشناس و تجربیات جهانی و یا مشاورانی که به نگرانی های جامعه در برخی حیطه های فرهنگی دقت دارند هزینه آنچنانی به شمار نمی آید.
همه ما میدانیم که قصه گویی با شخصیت خیر و شر در قصه ها پیش می رود. در گذشته ها خیر مطلق با شر مطلق در قصه ها میجنگید و پیروز می شد. اماامروزه هیچ چیز مطلقی در قصه ها بیان نمی شود، بلکه بیشتر شخصیت ها خاکستری اند. در همه قصه ها مثل کلاه قرمزی با ورود یک کار زشت و رد آن، به نوعی آموزش در این حیطه دست می یابند اما نکته ای که باید به آن توجه کرد این است که وقتی که دو موضوع خیر و شر در برنامه ای بیان می شود تا به هدف آموزش برسیم به علت نوع نیاز کودک در تجربه برخی مسایل و کنجکاوی وی در بیشتر مواقع با آموزش نقاط سلبی به کودک نیز همراه است و کودک با توجه به موضوع خیر تقویت شده در برنامه مایل ، است برای یک بار هم که شده به تجربه موضوع شر دست بزند. در جهان امروز ورود مباحث فلسفه برای کودکان و تفکر انتقادی و تفکر خلاق جهت نجات از این معضل طراحی شده است که ضرورت توجه به این مساله در طراحی برنامه های آینده ارتقا چشمگیری را برای این برنامه به دنبال خواهد داشت.
البته شایان ذکراست که امروز سلیقه کودکان این مرز و بوم ارتقا چشم گیری داشته اشت که به علت ورود بی حساب وکتاب برنامه های خارجی به دامنه دسترسی این بخش از جامعه است، توجه بیشتر مسئولین سازمان به بزرگسالان و در عین حال عدم کارشناسی در برنامه ها نیز مزید بر علت شده است. طی مطالعات میدانی انجام شده کودکانی که این برنامه را می دیدند برنامه را تحمل می کردند تا زمان پخش برنامه خارجی برسد. قرار دادن برنامه های موفقی چون تام و جری، بره ناقلا(Shaun.The.Sheep محصول cbbc)و the line توان رقابت را از این برنامه می گیرد. آیا در بازار امروز خودرو تولید داخلی و خارجی با یک قیمت و با یک دسترسی در اختیار مصرف کننده قرار می گیرد؟
البته شایان ذکر است که صنعت عروسک سازی ما در 30 سال گذشته باقی مانده است، عروسک های برنامه های جدید دنیا توانمندی پلک زدن، حرکت ها تکمیلی دست و صورت و ... را بدست آورده اند که حتی با تکنولوژهای ارزان دیجیتال پشتیبانی می شوند و می توانند به خوبی با کودک همراه شوند. استفاده از این موضوع با توجه به توسعه زیر ساختهای سازمان و توان تولید این برنامه ها هم می تواند به توسعه این برنامه کمک شایانی کند.