حلم و کظم غیظ
قال رسول الله(ص): «مَن کَظم غیظاً و هو یَقدِرُ علی إنفاذِهِ مَلأ اللَّهُ قلبَه امناً و ایماناً» (بحار الانوار، ج68، ص410)
کظم در لغت بهمعنی بستن سر مشکی است که از آب پر شده باشد و بهکنایه در مورد کسانی که از خشم و غضب پر میشوند و از إعمال آن خودداری میکنند، بهکار میرود.
غیظ بهمعنی شدّت غضب، حالت برافروختگی و هیجان فوقالعاده روحی است؛ که بعد از مشاهده ناملایمات به انسان دست میدهد. حالت خشم و غضب از خطرناکترین حالات است و اگر جلوی آن رها شود، بهشکل یک نوع جنون و دیوانگی و از دست دادن هر نوع کنترل اعصاب، خودنمایی میشود. بسیاری از جنایات و تصمیمهای خطرناک انسان در چنین حالی انجام میشود.
در زندگی هر فردی ممکن است مشکلات و یا ناراحتیهایی بهوجود آید؛ بهخصوص در برخوردها و معاشرتهایی که انسان با دیگران دارد، چهبسا کدورتی پیش میآید که برخورداری از این صفت در زندگی انسان، بسیار میتواند راهگشا باشد. کسانی که همواره با حلم و بردباری، اشتباهات و لغزشهای دیگران را نادیده میگیرند و خشم و ناراحتی خود را فرومیبرند، در زندگی از آرامش روحی و روانی بیشتری برخوردارند. در اهمیت و جایگاه حلم و بردباری همین بس که پیامبر اکرم(ص) در دعایش آنرا در کنار علم آورده است:
«اللهم أغننی بالعلم و زیّنی بالحلم»[1]
خدایا مرا با علم بینیاز کن و مرا به وسیله حلم و بردباری زینت فرما.
یکی از صفات بسیار خوبی که در قرآن و روایات مورد سفارش و تأکید قرار گرفته، برخورداری از حلم و کظم غیظ است. حلم بهمعنی خویشتنداری و نگهداری نفس و طبع، از التهاب و هیجان خشم و غضب است.[2] مرحوم نراقی در کتاب جامع السعادات میگوید: حلم همان آرامش نفس است، بهطوری که خشم و غضب نمیتواند این آرامش را بههم بزند؛ بنابراین حلم بر ضد خشم و غضب است. البته کظم غیظ نیز بر ضد غضب است؛ چراکه کظم غیظ نیز بعد از هیجان غضب، باعث از بین رفتن و دور کردن خشم و غضب میشود.[3]
البته حلم و بردباری، بالاتر از کظم غیظ است؛ کظم غیظ تحلّم، یعنی خود را به حلم واداشتن است. تکرار و استمرار کظم غیظ و فروبردن خشم، ملکه و صفت حلم را در شخص، بهوجود میآورد، بهطوری که دیگر، به خشم و غضب دچار نمیشود، تا محتاج به کظم غیظ باشد.[4]
نکتهای که باید به آن توجه کرد این است که فروبردن خشم بسیار خوب است، اما بهتنهایی کافی نیست؛ زیرا ممکن است کینه و عداوت را از قلب انسان ریشهکن نکند؛ در این حال باید کظم غیظ همراه با عفو و بخشش صورت گیرد. البته گذشت و عفو از کسانی صورت میگیرد که شایسته آن هستند؛ نه دشمنان خونآشامی که گذشت و عفو، باعث جرأت و جسارت بیشتر آنها میشود.
در برخی از آیات قرآن، به مرحله عالیتر از عفو، یعنی احسان نیز اشاره شده است. انسان نه تنها باید خشم خود را فروبرد و با عفو و گذشت، کینه را از دل خود بشوید، بلکه با نیکی کردن در برابر بدی (آنجا که شایسته است) ریشه دشمنی را در دل طرف نیز از بین ببرد و قلب او را نسبت به خویش مهربان گرداند:
«وَ الْکاظِمِینَ الْغَیظَ وَ الْعافِینَ عَنِ النَّاسِ وَ اللَّهُ یحِبُّ الْمُحْسِنِینَ»[5]
و خشم خود را فرو میبرند و از خطای مردم در میگذرند و خدا نیکوکاران را دوست دارد.
در حدیثی که در کتب شیعه و اهل تسنن در ذیل آیه فوق نقلشده چنین میخوانیم که یکی از کنیزان امام سجاد(ع) به هنگامی که آب روی دست امام میریخت، ظرف آب از دستش افتاد و بدن امام را مجروح ساخت، امام (ع) از روی خشم سر بلند کرد، کنیز بلافاصله گفت: خداوند در قرآن میفرماید:
«وَالْکاظِمِینَ الْغَیظَ» امام فرمود: خشم خود را فرو بردم، عرض کرد:«وَالْعافِینَ عَنِ النَّاسِ»فرمود: تو را بخشیدم خدا تو را ببخشد، او مجددا گفت:«وَ اللَّهُ یحِبُّ الْمُحْسِنِینَ» امام فرمود: تو را در راه خدا آزاد کردم.[6]
پی نوشت:
-
[1]. پاینده، ابوالقاسم؛ نهج الفصاحه، تهران، دنیای دانش، چاپ چهارم، 1382، ص251.
-
[2]. راغب اصفهانی، حسینبن محمد؛ المفردات فی غریبالقران، بیروت، دار العلم، 1412هق، ج1، ص254.
-
[3]. نراقی، محمدمهدی؛ جامعالسعادات، تهران، مؤسسة الاعلمی، 1408هق، ج1، ص330.
-
-
-
[6]. مکارم شیرازی، ناصر؛ تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ اول، 1374، ج3، ص96- 99.