دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

علوم عقلی اسلامی؛ بایسته ها و کاستیها

آنچه مى‌خوانید حاصل سخنان مقام معظم رهبرى حضرت آیت اللّه خامنه‌اى "مدظله‌العالی " در جمع نخبگان و فضلاى علوم عقلى اسلامى حوزه علمیه قم است.
علوم عقلی اسلامی؛ بایسته ها و کاستیها
علوم عقلی اسلامی؛ بایسته ها و کاستیها

اشاره

آنچه مى‌خوانید حاصل سخنان مقام معظم رهبرى حضرت آیت اللّه خامنه‌اى "مدظله‌العالی " در جمع نخبگان و فضلاى علوم عقلى اسلامى حوزه علمیه قم است. معظم له، با بیان چالشهاى فلسفه در حوزه بر ضرورت گسترش فلسفه اسلامى تأکید و نکاتى را در باب آموزش، تحقیق و پژوهش فلسفى یادآورد شدند و امتداد سیاسى و اجتماعى فلسفه را امرى لازم بر شمردند.

به نظر معظم له، فلسفه نردبان معرفت الهى مى‌باشد و ترویج آن در سطوح مختلف امرى ضرورى است و رقیب‌سازى براى فلسفه اسلامى و تضعیف آن برنامه‌اى حساب شده است.

ایشان اصطلاح علوم عقلى را جامع فلسفه، کلام و عرفان خواندند و بر ضرورت ایجاد انجمن حکمت اسلامى و برنامه‌ریزى جریان عقلى در حوزه علمیه تأکید ورزیدند. در خاتمه سؤالات حاضران را پاسخ دادند.

مقدمه

بسم اللّه‌ الرحمن الرحیم. این جلسه براى بنده، جلسه بسیار شیرین و جذابى است. من حقیقتا لذت بردم و خدا را شکر گزارم. این یکى از افتخارات امروز نظام اسلامى است که حوزه قم، داراى مجموعه‌اى از فضلاى جوان، پر نشاط و خوش‌فکر است که شما زبدگان آنها و جمعى از بهترین آنان هستید.

چالشهاى فلسفه در حوزه

نکاتى به ذهن بنده مى‌رسد که عرض مى‌کنم. اولاً، درگذشته در حوزه قم، با فلسفه ـ با وجود علامه طباطبایى قدس‌سره ـ مخالفت مى‌شد. همان‌گونه که مى‌دانید، درس "اسفار " ایشان تعطیل گردید و ایشان مجبور شد که شفا را شروع کند؛ با این بهانه که چرا حالا اسفار درس بدهید، الاهیات شفا بگویید. قم مرکز حوزه فلسفى ما در دوره اخیر بود، و آقاى طباطبایی1 فردى کاملا متشرع به شمار مى‌آمد. او دائم الذکر، متعبد، اهل تفسیر، اهل حدیث و داراى مراتب علمى رسمى بود. فقه و اصولش نیز به گونه‌اى نبود که کسى بتواند انکار کند. در عین حال، شخصیتى مثل آقاى طباطبایى قدس‌سره ـ که در قم جرئت کرد و فلسفه را ادامه داد و عقب‌نشینى نکرد ـ این گونه آماج تهاجم قرار گرفت. نتیجه این شد که امروز تفکر و معرفت فلسفى‌مان در جامعه و در میان علماى دین، در سطح محدودى قرار دارد؛ چرا که امروزه با وجود استادى همچون آقاى طباطبایى قدس‌سره، مى‌باید شمار زیادى اساتید درجه یک، از شاگردان ایشان در قم یا شهرستانهاى دیگر مى‌داشتیم؛ چون آقاى طباطبایى قدس‌سره فرد فعالى بود و على‌القاعده این مکتب یا جریان فلسفى که به دست ایشان بنیان‌گذارى شده است، باید به شکل وسیعى گسترش مى‌یافت، اما این امر محقق نشد، زیرا آن روز با ایشان مخالفت کردند. این واقعه نباید تکرار شود.

ضرورت گسترش فلسفه اسلامی

فلسفه اسلامى، فقه اکبر و پایه دین است. فلسفه اسلامى مبناى همه معارف دینى در ذهن انسان و در عمل خارجى اوست؛ از این روى، باید گسترش و استحکام یابد، و این امر نیازمند کار و تلاش است. مراکز فلسفى نیز باید در حوزه علمیه باشد. یکى از بزرگ‌ترین خسرانهاى ما این بود که مرکز فلسفه اسلامى از حوزه علمیه به جاهاى دیگر و آدمهاى گوناگون منتقل شده است. برخى کسانى که اصلاً اهلیت ندارند، فلسفه درس مى‌دهند؛ آن هم حرفهایى ناقص، سطحى و ناپخته. اینها خسارت است. نباید گذاشت این کار ادامه یابد.

بنده خدمت آقایان جوادى آملى و مصباح یزدى، دامت افاضاتهم، نیز بارها گفته‌ام که باید کارى کنیم تا قم از مرکزیت و مرجعیت فلسفه نیفتد و همچنان قطب اصلى فلسفه اسلامى باقى بماند. بنابراین هر چه در این زمینه تلاش کنید، بجا و برحق خواهد بود و همه باید تلاش کنند. مدیریت حوزه نیز باید بکوشد؛ اساتید فلسفه نیز باید تلاش کنند و طلاب فلسفه را باید تشویق کرد.

قبلاً گفته مى‌شد امتیازات آخوندى و روحانى، از آنِ فقهاست، نه فلاسفه و عرفا و متکلمان؛ اما از این جهت، امروز این گونه نیست. در گذشته، شخصیتى مانند ملا اسماعیل خواجویى که فقیه، رجالى، فیلسوف و از بزرگان فلاسفه بود و از شاگردان باواسطه ملاصدرا به شمار مى‌آید، با آن مقام و عظمت علمى، جرئت نمى‌کرد یک کتاب فلسفى تدریس کند؛ زیرا سرنوشت برخى از اقران ایشان مانند مرحوم بید آبادى، براى ایشان تجربه‌هاى تلخى برجاى گذاشته بود. متأسفانه اینها شناخته شده هم نیستند.

یکى از کارهایى که باید انجام دهیم، معرفى فلاسفه شیعه در دوره‌هاى مختلف است. به هر روى، در گذشته این گونه بود که از ترس جرئت نمى‌کردند اظهار فلسفه کنند، اما امروز این گونه نیست. امروز فلسفه، یک امتیاز و افتخار است؛ نه فقط در چشم حوزویان، بلکه در چشم دیگران نیز چنین است؛ چنانکه برخى با آنکه اهل آن نیز نیستند، براى همین امتیازات ظاهرى آن، ادعاى استادى فلسفه مى‌کنند. بنابراین فضا را یک‌سر مأیوس کننده نبینید. امروز با گسترش فضاهاى دانشگاهى و گسترش علم و معرفت در میان جوانان، یک طلبه فاضل فلسفه‌خوان یا فلسفه‌دان وقتى در جامعه مطرح مى‌شود، امتیاز کسب مى‌کند. البته نه امتیاز وجوهات، بلکه امتیاز احترام.

همین جریان را باید تقویت کرد و نگذاشت حوزه از مرکزیت فلسفه بیفتد. هر کارى که در این زمینه مى‌شود انجام داد باید بشود. شما که جوان هستید و نیرو، حوصله و نشاط دارید، باید انجام دهید. امروز این مسئولیت، بر عهده شماست.

امتداد سیاسى و اجتماعى فلسفه

نکاتى در باب آموزش فلسفه، تحقیق فلسفى و پژوهش فلسفى مطرح است. یکى همین مسئله امتدادِ سیاسى‌ـ اجتماعى فلسفه است که بارها یادآور دوستان شده‌ام. ما به رنسانس فلسفى یا واژگون کردن اساس فلسفى‌مان نیاز نداریم. نقصِ فلسفه ما این نیست که ذهنى است؛ زیرا فلسفه طبیعتش ذهنى است و طبعا با ذهن و عقل سر و کار دارد. نقص فلسفه ما آن است که این ذهنیت، امتداد سیاسى و اجتماعى ندارد. فلسفه‌هاى غربى براى همه مسائل زندگى مردم، کم و بیش تکلیف معین مى‌کنند؛ یعنى سیستم اجتماعى ارائه مى‌دهند؛ سیستم سیاسى را هم معین مى‌سازند، وضع حکومت را هم معین مى‌کنند و کیفیت تعامل مردم با همدیگر را نیز مشخص مى‌سازند. اما فلسفه ما به کلى در زمینه ذهنیات مجرد باقى مانده و امتداد نیافته است. باید این امتداد را تأمین کرد. این امر، شدنى است.

براى مثال، خود توحید، یک مبناى فلسفى و یک اندیشه است؛ لیکن یک امتداد اجتماعى و یک امتداد سیاسى دارد. لا اله الا اللّه فقط در تصورات و فروض فلسفى و عقلى منحصر و زندانى نمى‌ماند، بلکه در جامعه تکلیف حاکم و محکوم و تکلیف مردم را نیز معین مى‌سازد.

در مبانى فلسفى ما نقاط مهمى وجود دارد که چنانچه گسترش و تعمیق یابد، جریانهاى بسیار فیاضى در خارج از محیط ذهن پدید مى‌آورد که تکلیف جامعه و حکومت را معین مى‌سازد، تکلیف اقتصاد و ... را نیز روشن مى‌کند. شما باید دنبال این نقاط بگردید و آنها را مشخص کرده، روى آنها کار کنید و بر اساس آن، یک دستگاه فلسفى طراحى کنید. مثلاً از مبانى فلسفى ملا صدرا از قبیل وحدت وجود، بسیطُ الحقیقه کلُ الاشیاء و... با بسیارى از اینها مى‌شود یک دستگاه فلسفى اجتماعى، سیاسى و اقتصادى درست کرد؛ چه رسد به فلسفه‌هاى مضاف، مانند فلسفه اخلاق، فلسفه اقتصاد و ... . بنابراین این یکى از کارهاى اساسى است که هیچ کس جز شما نمى‌تواند انجام دهد و شما باید این کار را به سامان رسانید.

فلسفه؛ نردبان معرفت الهی

نکته دیگر در باب فلسفه این است که فلسفه اسلامى اساسا پایه و دستگاهى بوده است که انسان را به دین، خدا و معرفت دینى نزدیک مى‌کرده است. در واقع، این اساس فلسفه است؛ یعنى فلسفه براى نزدیک شدن به خدا و پیدا کردن یک معرفت درست از حقایق عالم وجود است. از این روى، بهترین فلاسفه ما عارف نیز هستند؛ مثلاً ابن سینا عارف هم هست. مظهر کامل این فلاسفه، ملاصدراست؛ کسى که اصل آمیزش عرفان با فلسفه، در فلسفه جدید و اخیر، در اندیشه او روى داده است. به همین دلیل است که فلسفه اساسا وسیله و نردبانى است که انسان را به معرفت الهى و به خدا مى‌رساند و پالایش مى‌کند و اخلاق را در او به وجود مى‌آورد.

وظیفه ما این است که نگذاریم فلسفه به یک سلسله ذهنیات مجرد از معنویت و خدا تبدیل شود. راه آن نیز تقویت فلسفه و شیوه فلسفى ملاصدراست؛ زیرا فلسفه اوست که انسان را وامى‌دارد هفت سفر پیاده به حج برود و به دنیا و زخارف آن بى‌اعتنا باشد. البته نمى‌خواهیم بگوییم هر کس در این دستگاه فلسفى قرار ندارد، اهل دنیاست، بلکه راه فلسفه باید راه تدیّن و افزایش ارتباط و اتصال انسان به خدا باشد. این را در آموزش فلسفه، در تدوین کتب فلسفى، در درس فلسفى و در انجمن فلسفه باید رعایت کرد.

بنابراین اهل فلسفه ـ کما این که در زمان خودمان نیز دیده‌ایم ـ شخصیتهایى بودند که از لحاظ معنوى و الهى و از لحاظ ارتباطات قلبى و روحى با خداوند، از بقیه افرادى که در زمینه‌هاى علمى حوزه‌هاى ما فعالیت مى‌کردند، بهتر، زبده‌تر و شفاف‌تر بودند.

رقیب‌سازى براى فلسفه اسلامی

نکته دیگر، رقیب‌سازى براى فلسفه اسلامى در دوره اخیر است. این فلسفه‌هایى که در ایران رایج شده، قرائن و شواهد نشان مى‌دهد که رواج آنها مسئله‌اى عادى نبود؛ بلکه مى‌خواستند براى فلسفه اسلامى رقیب درست کنند. از این روى فلسفه‌هاى غربى را آوردند و ترجمه و ترویج کردند. بر اثر غفلت حوزه‌هاى علمیه، به تدریج چنان شد که هر گاه اسم فلسفه در محیطهاى دانشگاهى برده مى‌شد ـ و الان نیز تقریبا همین طور است ـ ذهن متوجه کانت، هگل و ... مى‌شود.

کوبیدن فلسفه اسلامى و مبادى آن

زمانى که تفکرات مارکسیستى در ایران رواج فراوان داشت، یکى از موارد عمده تبلیغاتى کمونیستها، کوبیدن منطق ارسطویى و صوری بود، به گونه‌اى که در مقابلِ منطق دیالکتیک، یک فحش و ضد ازرش تلقى مى‌شد. یعنى فلسفه اسلامى و مبادى آن، از جمله منطق، را تا این حد ضد ارزش قلمداد کرده بودند. این کار به نحو حساب شده‌اى صورت گرفته است. البته این نه بدان معناست که هر کس وارد فلسفه جدید شده است، با سازمان "سیا " ارتباط دارد؛ بلکه این یک فکر شد، یک فکر اساسى شد و کسانى، نظیر فروغى، که پیشرو این کار بودند، ارتباطات سیاسى و خارجى و تلاشهایشان معلوم است. امروز نیز قراین و شواهدى مشاهده مى‌شود که اینها مى‌خواهند هجمه‌هاى قوى فلسفى پدید بیاورند.

لزوم ترویج فلسفه در سطوح مختلف

درست در نقطه مقابل، ما فلسفه را امرى کاملاً مربوط به خواص تلقى کرده‌ایم. اما غربیها بر عکس، فلسفه را در سطوح مختلف ترویج کرده‌اند. یکى از رشته‌هاى تألیف و کار فلسفى، فلسفه براى کودکان است. کتابهاى متعدد در زمینه فلسفه براى کودکان نوشته‌اند، و ذهن آنها را از اول با همان مبانى فلسفى پرورش داده‌اند؛ مبانى‌اى که امروزه مورد پسند لیبرال دموکراسى است.

یقینا در نظام شوروى سابق و نظامهاى مارکسیستى، اگر دستگاه فلسفه براى کودکان و جوانان بود، آن چیزى بود که به فلسفه علمى مارکس بینجامد، ولى ما از این مسئله غفلت داریم. من به دوستانى که در بنیاد ملاصدرا مشغول کار هستند سفارش کردم و گفتم: بنشینید براى جوانها و براى کودکان کتاب بنویسید. این کارى است که قم هم مى‌تواند انجام دهد و بر آن همت بگمارد و از جمله کارهاى بسیار لازم است: بسط فلسفه با مبانى مستحکم، و با ادبیات خوب و جذاب.

اصطلاح علوم عقلی؛ جامع فلسفه، کلام و عرفان

به نظر من بین فلسفه و کلام نباید تعارضى قایل شد؛ زیرا مهم‌ترین کتاب کلامى ما ـ تجرید الاعتقاد ـ را یک فیلسوف، یعنى خواجه نصیرالدین طوسى نوشته است، که در واقع فلسفه است. از این روى، باید اینها را به یکدیگر نزدیک کنیم و هیچ مانعى ندارد. فلسفه، کلام و عرفان، وجوه اشتراک و وجوه افتراقى دارند که باید آنها را مورد توجه قرار دهیم. براى مثال، اصطلاح علوم عقلی تعبیر بسیار خوبى است. ما باید علوم عقلى، یا به یک معنا حکمت ـ که شامل همه اینها شود ـ را ترویج و دنبال کنیم.

ضرورت ایجاد انجمن حکمت اسلامی

تشکیل انجمن فلسفه، فکر بسیار خوب و درستى است. من نیز چند سال قبل، به بعضى از دوستان در قم گفتم که خوب است یک باشگاه فلسفه یا فلسفه گرایان یا یک انجمن فلسفه اسلامى یا انجمن حکمت اسلامى تشکیل شود. این کارى بسیار خوب و جزو طرحهاى بسیار مفید است که مى‌تواند عهده‌دار فعالیتهاى متنوع علوم عقلى، از قبیل درس، میزگرد و سخنرانى فلسفى باشد. باید یک مکان خوبى به وجود بیاید یا یکى از مکانهاى موجود براى این کار تجهیز شود و سالن سخنرانى یا میزگرد بگذارند. همین مسئله نهضت آزاد اندیشى که مطرح شده و با استقبال فراوان مواجه شده است، یکى از بهترین جایگاههاى آن، همین جاست. در اینجا افراد مختلف مى‌توانند نظرات و استدلالهایشان را مطرح کنند و حرفهایشان را بگویند. اساتید نیز فرصت مى‌کنند شاگردان و شاگردان شاگردانشان و طلاب علاقه‌مند را از نزدیک ببینند، حرفى بزنند، سخنرانى کنند و از آنها استفاده کنند. این، کار بسیار خوبى است و من با آن موافقم و هر چه بشود، باید کمک کرد.

نکته دیگر، جذب امکانات کشورى براى فلسفه اسلامى در حوزه است، و این امر به عهده شماست. شما این امکانات را مشخص کنید؛ چه امکانات عنوانى یا امکانات جایگاهى ـ مثل جایگاه تدریس ـ و یا امکانات مالی. شما باید براى جذب کمکها جایگاه تعریف کنید.

ضرورت برنامه‌ریزی

به نظر من همه این کارها لازم است و زمانى پیش خواهد رفت که براى آنها برنامه‌ریزى وجود داشته باشد. شما آقایان باید یک مجموعه تشکیل بدهید و جمع برگزیده‌اى را که فرصت بیشترى داشته باشند، از بین خودتان انتخاب کنید. براى رشد، ترویج، تعمیق و توجیه جریان عقلى در حوزه برنامه‌ریزى کنید. بخشى از آنها به عهده شماست، بعضى به عهده اساتید، و برخى به عهده مدیریت است؛ بعضى نیز ممکن است بر عهده ما باشد. اینها را مشخص کنید. البته این با برنامه حوزه منافاتى ندارد. من شکستن برنامه‌هاى حوزه را به هیچ وجه توصیه نمى‌کنم. حوزه برنامه‌اى دارد، مثل برنامه یک دانشگاه. محض نمونه، یک دانشگاه بزرگ یا مجموعه دانشگاههایى هستند که برنامه‌ریزى مشخصى دارند و در عین حال، سازگار است با اینکه در مجموعه افرادى که در همین دانشگاه بزرگ و تحت همین برنامه بزرگ مشغول تحصیل، تدریس و . . . هستند، یک جمعى بیایند و یک کار مستقل علمى را دنبال کنند. به عقیده بنده این کار شدنى است. البته برنامه‌ریزى حوزه نیز مى‌تواند کمک و حمایت کند؛ لیکن مهم این است که در این راه از اعتقاد و التزامتان درباره اهمیت و تأثیر اساسى این کار چیزى کاسته نشود. شما موتور این قطار هستید؛ اگر موتور خاموش یا کُند شد، یقینا بر کل قطار اثر خواهد گذاشت. باید این موتور همین طور، مرتب و سالم کار کند و پیش برود. البته باید از لحاظ اعتبارى و مالى، پشتیبانى و حمایت شود.

بنده باز هم خدا را شکر مى‌کنم که توفیق یافتم و خدمت آقایان رسیدم. از بودن شما در حوزه قم خوشحالم و خدا را شکر مى‌کنم، و از اینکه الحمد للّه‌ اساتید بزرگوار قم توفیق پیدا کردند که چنین محصول باارزشى را تقدیم حوزه کنند، نیز خوشحالم. اما باز هم توصیه مى‌کنم که این حرکت را تداوم دهید و پیش ببرید تا ان‌شاءاللّه‌ خداوند متعال هم کمک کند.

والسلام علیکم و رحمه اللّه‌ و برکاته

پرسش و پاسخ در ادامه سخنان معظم له

کارهایى که لازم است در حوزه صورت گیرد، کدام است؟

از جمله این کارها، مى‌توان به موارد ذیل اشاره کرد:

1. تهیه متون آموزشى فلسفه: کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم مرحوم علامه طباطبایى، کتاب بسیار خوبى است و به عنوان متن آموزشى فلسفه در حوزه مناسب است. البته ممکن است بعدا کتابهایى نوشته شده باشد که براى نسل امروز مناسب‌تر باشد. اما اگر چنین کتابهایى نوشته نشده، به نظر من کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم براى تدریسْ کتاب بسیار خوبى است.

2. ترجمه کتابهاى فلسفى: بسیارى از کتابهاى علمى و فلسفى ما را مى‌توان ترجمه کرد؛ اول به فارسى، تا دست کم محیطهاى دانشگاهى و علمى خودمان از آنها مطلع شوند؛ مثلاً کتابهاى کوچک‌تر ملاصدرا، مانند "مبدأ و معاد " یا "مشاعر " را ترجمه کنند. البته بعضى از این کتابها ظاهرا ترجمه شده است، و این، کار بسیار خوبى است تا کسانى که غرض و مشکلى با اسلام ندارند و مى‌خواهند فلسفه اسلامى را بدانند، از آن آگاهى یابند. حوزه باید اینها را تصحیح، چاپ و منتشر کند. این، کار خوبى است، اما ترجمه اینها نیز بسیار مهم است. بعد که به فارسى ترجمه شد، همت کنید اینها را به انگلیسى و زبانهاى اروپایى ترجمه کنید تا محافل علمى خارجى، با این مفاهیم آشنا شوند. کما اینکه برخى مانند هانرى کُربَن و امثال او ـ که با یک چیزى از یک گوشه‌اى آشنا شدند ـ به شدت مجذوب شدند؛ به گونه‌اى که امروزه در غرب مکتب هانرى کُربَن وجود دارد. شنیدم در فرانسه، بلکه در کل اروپا، پایگاهى در جهت سوق به فلسفه اسلامى ایجاد شده است و از طریق هانرى کُربَن، عده‌اى به اسلام و فلسفه اسلامى علاقه‌مند شده‌اند. از این روى، جا دارد که انسان براى این کار سرمایه گذارى کند.

بعضى مى‌گویند ترجمه کردن این متون، شأن این علم را پایین مى‌آورد. نظر شما چیست؟

نه، پایین نمى‌آورد. شأن این علم، به لفظ نیست. مگر لفظ عربى فاخرتر از لفظ فارسى است؟ زبان علمى ما، عربى بوده و در نتیجه کتابها را به زبان عربى نوشته‌اند. یک وقت زبانى گنجایش مفاهیم فلسفى را ندارد، لیکن فارسى این گونه نیست. زبان فارسى گنجایش مفاهیم فلسفى عالى و رقیق را دارد.

برخى مى‌گویند کَتوم باشیم؛ زیرا این علوم، از آنِ خواص است.

در فلسفه کسى نمى‌گوید کَتوم باشید. کتوم بودن در خصوص بعضى از مفاهیم و درجات عرفانى، وجهى دارد. مثلاً مرحوم آقاى طباطبایى، در پاره‌اى مسائل، بسیار کتوم بودند، اما ایشان در مسجد سلماسى فلسفه تدریس مى‌کردند. فلسفه کتمانى ندارد.

آیا چنانچه عنوانى مغلق باشد، مى‌توان با پاورقى جبران کرد؟

بله، درباره مغلق، یک وقت شما مى‌خواهید حتما چیزى را در ذهن کسى القا کنید؛ این، در ترجمه کتاب، مورد نظر نیست. شما درست ترجمه کنید، سپس آن کسى که اهل فلسفه و علوم عقلى است بخواند و ببیند این جایش را نمى‌فهمد و تعقیب کند که معناى این چیست. سپس شما برایش شرح کنید و درباره آن، کتاب بنویسید. مثلاً در باب آثار ملاصدرا چقدر کتاب نوشته شده است؟ (این را از این جهت مى‌گویم که ملاصدرا شاخص‌ترین فردى است که در دنیاى فلسفه ما مطرح و به عصر ما هم نزدیک است.) آن را با کتابهایى که درباره نظریات کانت نوشته شده، مقایسه کنید. آیا قابل مقایسه است؟ باید صدها و هزارها کتاب درباره نظریه‌هاى خاصِ ملاصدرا نوشته مى‌شد.

3. عرضه افکار ملاصدرا، به صورت مختصر و مفید: یکى دیگر از کارهایى که باید در حوزه صورت گیرد، ارائه افکار و مبانى فلسفى ملاصدرا به صورت خلاصه و مفید است. امروزه کتابى که بشود به وسیله آن، حاصل و خلاصه افکار صدر المتألهین را ارائه داد، در دست نیست. من این موضوع را به مسئولان بنیاد حکمت صدرا پیشنهاد کردم. آنان گفتند باید این کار را اشخاصى همچون آقاى جوادى آملى یا آقاى مصباح یزدى انجام دهند. گفتم، خوب از آقایان بخواهید انجام دهند، و چنانچه آن آقایان وقت ندارند، مى‌توان به صورت یک کار دسته‌جمعى انجام داد.

بسیارى از این کارهایى که حضرت عالى سفارش مى‌کنید، انجام شده یا در حال انجام است، ولى امکان چاپ و انتشار ندارد. حضرت‌عالى عنایتى فرمایید که برنامه خاصى ارائه شود، تا این آثارى که الان تنظیم شده و گوشه کتابخانه‌ها خاک مى‌خورد و مى‌تواند بخشى از همین اهداف حضرت‌عالى را تحقق بخشد، چاپ و منتشر شود.

این حرف درستى است؛ لیکن باید مرکزى باشد که در آن تشخیص داده شود چه کتابى قابلیت چاپ و انتشار دارد. این به انجمن و کار تشکیلاتى باز مى‌گردد. یک مجموعه‌اى باشد که این آثار در آنجا بررسى و تأیید شود، تا اطمینان حاصل شود که در برابر هزینه‌اى که از بیت‌المال خرج مى‌شود، کتاب خوبى چاپ مى‌شود.

4. انتشار نشریه تخصصى فلسفه: یکى از کارهاى اساسى در حوزه، انتشار نشریه فلسفى است. اگر همین مرکز به وجود بیاید، یکى از کارهاى آن، انتشار نشریه است.

اولین شماره مجله "معرفت فلسفی " وابسته به مؤسسه آیت اللّه مصباح یزدى، منتشر شده است.

معرفت فلسفى خوب است، گر چه وجود مجلات فلسفى بیشتر در حوزه اسراف نخواهد بود. البته کارى که ایشان در رأسش باشد، طبعا اطمینان بیشترى را از همه مخاطبان جلب مى‌کند.

رهنمود پایانی

نکته بسیار بجایى که بعضى از آقایان فرمودند این است که ما براى اشخاصى که مى‌خواهند در فضاى فرهنگى مدرن وارد شوند، یک زیرساخت ذهنى فلسفى محکم لازم داریم. باید پایه اعتقاداتشان را محکم کنیم تا به محض ورود به این میدان، نلغزند. کسانى که آمادگى ندارند، وقتى وارد این میدان مى‌شوند، زمین مى‌خورند و زمین خوردن آنان نیز گاهى اوقات پر سر و صداست؛ یعنى بسیارى را دچار تردید و اشکال مى‌کند. از این روى، لازم است براى این مسئله فکرى کنید.

کسانى به هواى ابن‌سینا و فارابى و ... پاى در میدان فلسفه گذاشتند، اما زیرساختهاى اعتقادى و فلسفى‌شان مستحکم نبود و از این روى لغزیدند و سقوط کردند. همین امر، عده‌اى را از فلسفه گریزان کرده است که مبادا هر کسى وارد فلسفه شود، این گونه شود. بنابراین ابتدا باید پایه‌ها و مبانى اعتقادى را محکم کرد، سپس وارد میدان کارزار علمى شد.

"والسلام "

    پى‌نوشت‌ها
  • 1. سخنان مقام معظم رهبرى مد ظله العالى در جمع نخبگان و فضلاى علوم عقلى اسلامى حوزه علمیه قم

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

ابن سینا؛ نابغه مشرق زمین

ابن سینا؛ نابغه مشرق زمین

ابوعلی سینا معروف به شیخ الرئیس، یکی از بزرگترین و معروفترین فیلسوفان جهان اسلام می‌باشد که تاثیر وافری بر فلسفه و نظریات فلسفی نهاده است.
No image

از ممکن الوجود تا واجب الوجود

برهان صدیقین نخستین بار بر اساس آیات قرآن کریم و توسط ابوعلی سینا فیلسوف و دانشمند مسلمان ارائه شد.
ابن عربی و مخالفت عرفانی با قاعده الواحد

ابن عربی و مخالفت عرفانی با قاعده الواحد

آنچه مسلم است آنکه ابن عربی از جمله عارفان بزرگ مسلمان است. عرفان ابن عربی وحدت وجودی است.
تقریر علامه طباطبایی شاهکاری در مسئله برهان صدیقین

تقریر علامه طباطبایی شاهکاری در مسئله برهان صدیقین

گرچه علامه طباطبایی تقریر خود از برهان صدیقین را مبتنی بر کتاب اسفار ملاصدرا بیان می‌کند، اما به اذعان بسیاری از متفکران برهان علامه کاملترین و بهترین برهان نسبت به پیشینیان خود است.
مخالفان منطقی و عقلانی قاعده الواحد

مخالفان منطقی و عقلانی قاعده الواحد

آقا حسین خوانساری از جمله مخالفان سرسخت قاعده الواحد است.

پر بازدیدترین ها

زندگینامه افلاطون

زندگینامه افلاطون

افلاطون احتمالا 427 سال پیش از میلاد مسیح در آتن بدنیا آمد. تولد او مصادف با دورانی بود که یونان باستان به اوج عظمت خود رسیده و شاید اندکی هم از قله عظمت گذشته در نشیب انحطاط افتاده بود.
فلسفه چیست؟

فلسفه چیست؟

فلسفه حوزه‌ای از دانش بشری است که به پرسش و پاسخ درباره مسائل بسیار کلی و جایگاه انسان در آن می‌پردازد؛ مثلاً این که آیا جهان و ترکیب و فرآیندهای آن به طور کامل مادی است؟
تمایزات دو مکتب فکری عقل گرایی و تجربه گرایی‌

تمایزات دو مکتب فکری عقل گرایی و تجربه گرایی‌

می توان فلسفه جدید را به دو واکنش تجربه گرایانه در برابر خرد گرایانه خلاصه کرد.
جایگاه تفکر و تعقل در دین

جایگاه تفکر و تعقل در دین

مقدمه: اهمیت تفکر و تعقل در زندگی آدمی تا بدان جاست که از آن به عنوان وجه تمایز اصلی انسان و سایر جانداران نام می‌برند.
مخالفان منطقی و عقلانی قاعده الواحد

مخالفان منطقی و عقلانی قاعده الواحد

آقا حسین خوانساری از جمله مخالفان سرسخت قاعده الواحد است.
Powered by TayaCMS