دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

مدیریت اسلامى

No image
مدیریت اسلامى عمل به حق، اساس و مبناى مدیریت اسلامى است. و وجه تمایز مدیریت اسلامى با سایر مدیریت ها در همین موضوع نهفته است. در مدیریت هاى غیر اسلامى، چه بسا هدف وسیله را توجیه و مباح مـى گـردانـد؛ یـعـنـى بـراى رسـیدن به هدف، مى توان از هر وسیله اى اعم از مجاز و غیر مجاز اسـتـفـاده کـرد.


تصویر مدیریت اسلامى
بـدون شـک بـا بـه کـارگـیـرى عـلم مـدیریت در کارها مى توان بازدهى یک سازمان و یا مراکز تولید را به حد چشم گیرى افزایش داد. بدون اعمال مدیریت صحیح ، نباید انتظار پیشرفت و ترقى راداشته باشیم . و درست به همین علت است که دانشمندان ، همه تلاش خویش را مصروف مى دارند تا با به کار بستن اصول مدیریت صحیح زندگى بهتر و آرام ترى رابراى همنوعان خـویش به ارمغان آورند. امّا به راستى چه کسى مى تواند نوید دهنده این هدیه گرانبها باشد ومشکل دیگرى بر مشکلات نیفزاید؟
آیا در یک مؤ سسه بازرگانى ، داشتن سرمایه کافى است ؟ مسلما! تنها داشتن سرمایه و ابزار در بـازرگـانـى و صـنـعت و حتى اطلاعات ویافته هاى ناشى از پژوهش هاى علمى کافى نیست ، بلکه اساسى ترین عامل پیشرفت در سرمایه گذارى و توسعه و تولید، وجود مدیران لایق و خردمند است که با دانش خود جامعه را به سوى کمال هدایت مى کنند.(23)
دانـشمند انگلیسى ((آلفرد مارشال )) مى گوید: اگر تمام سرمایه ها و ابزار تولید در جهان به یکباره نابود گردند ولى علم و هنر و مدیریت پایدار بمانند، تولید، توسعه و پیشرفت ، همچنان ادامه خواهد داشت .(24)
تعریف مدیریت
مدیریت در لغت به معناى اداره کردن و گرداندن است . و در اصـطـلاح عـلم و هـنـر مـتـشـکـل و هـمـاهـنـگ کـردن ، رهـبـرى و کـنـتـرل فـعـالیت هاى دسته جمعى براى نیل به هدفهاى مطلوب ، با حداکثر کارایى مى باشد. البـتـه بـراى مـدیـریت تعاریف زیادى شده است از جمله : روش به گردش در آوردن کارهاى یک سـازمـان اجـتـمـاعـى یا صنعتى از لحاظ اقتصادى ، ادارى ، سیاسى و اجتماعى در جهت رسیدن به هدف هاى آن سازمان است که دست مایه او در این راه عبارت اند از:
الف ـ افراد
ب ـ کار
ج ـ هدف (25)
مبناى مدیریت اسلامى
عمل به حق ، اساس و مبناى مدیریت اسلامى است . و وجه تمایز مدیریت اسلامى با سایر مدیریت ها در همین موضوع نهفته است . در مدیریت هاى غیر اسلامى ، چه بسا هدف وسیله را توجیه و مباح مـى گـردانـد؛ یـعـنـى بـراى رسـیدن به هدف ، مى توان از هر وسیله اى اعم از مجاز و غیر مجاز اسـتـفـاده کـرد. چـنـانچه این سیاست و مدیریت غلط را مى توان به روشنى در عملکرد دولت هاى غـارتـگر غربى مشاهده کرد. اما مدیریت اسلامى بر مبناى حق و حقیقت استوار است و براى رسیدن به هدف تنها مى توان از وسایل مشروع استفاده کرد.
((در این شیوه از مدیریت انگیزه هاى فردى و گروهى جهت دهنده نیست ، جهت دهنده ، ارزش هاى الهى و انـسـانـى اسـت ؛ از ایـن رو هـمـه تـلاش هـاى مـدیر برمبناى حق در جهت آرمان هاى حق خواهى و حق جـویـى اسـت و اگـر بـر سـر دوراهـى حـق وحـکـومـت قـرار گـیـرد، قـطـعـا حـق را انـتـخـاب مـى کند.(26)
نمونه کامل عمل به حق در مدیریت اسلامى
هـمـانـطـور کـه بـیـان شـد، عـمـل بـر مـبـنـاى حـق و عـدالت ، اسـاس مـدیـریـت اسـلامـى را تـشـکـیـل مـى دهـد و رهـبـران بـزرگ اسـلام ، سـیـاسـت خـود را بـا تـوجـه بـه آن اعـمـال مـى کـنـنـد و بـا تـوجه به عمق ، تصمیم گیرى مى نمایند. براى روشن شدن مطلب به سـخـنـى از حـضـرت عـلى (ع ) اشـاره مـى کـنـیـم : زمـانـى کـه گـروهـى نـسـبـت بـه تـقسیم بیت المال به طور مساوى بین مردم ، به آن حضرت اعتراض کردند ایشان در جواب آنان فرمودند:
آیا به من دستور مى دهید که براى پیروزى خود، از جور و ستم در حق کسانى که بر آنها حکومت مـى کـنـم اسـتـمـداد جـویـم ؟! بـه خـدا سوگند تا عمر من باقى و شب وروز برقرار، ستارگان آسـمـان در پـى هـم طـلوع و غـروب مـى کـنـنـد، هـرگـز بـه چـنـیـن کـارى دسـت نـمـى زنـم اگـر امـوال از خـودم بـود، بـه طـور مـسـاوى در مـیان آنان تقسیم مى کردم ، تا چه رسد به اینکه این اموال ، اموال خداست .(27)
بـدون شک ، نامه امام على (ع ) به مالک اشتر که هنگام نصب ایشان به فرماندارى مصر صادر شـده ، حـاوى ارزنـده تـریـن آمـوزه هـاى مـدیـریـت اسـلامـى اسـت . امام (ع ) در بخشى از این نامه توصیه هایى به مالک مى کند که بیان صفات و خصوصیات لازم براى یک مدیر اسلامى است .
((اى مالک ! مقدارى به آنها عطا کن ، که دوست دارى خداوند از عفوش به تو عنایت کند. زیرا تو مـافـوق آنـهـا (زیـردسـتان ) و پیشوایت مافوق تو و خداوند مافوق کسى است که تو را زمامدار قرار داده است و امور آنان را به تو واگذار کرده ؛ و به وسیله آنها تو را آزمایش کرده است .
هرگز خود را در مقام نبرد با خدا قرار مده ! چرا که تو تاب کیفر او را ندارى . و از عفو و رحمت او بى نیاز نیستى . هرگز از عفو و بخششى که نموده اى پشیمان مباش . و هیچگاه از کیفرى که نـمـوده اى بـر خود مبال . و نیز هرگز نسبت به کارى که پیش مى آید و راه چاره دارد سرعت به خـرج مـده . مـگـو مـن مـامـورم (و بـر اوضـاع مـسـلطـم ) امر مى کنم و باید اطاعت شود که این موجب دخـول فـسـاد در قـلب ، و خـرابـى دیـن ، و نـزدیـک شـدن تـغـیـیـر و تـحـول در قـدرت اسـت . آنـگـاه کـه در اثـر مـوقـعیت و قدرتى که در اختیار دارى ، کبر و عجب و خـودپـسـندى در تو پدید آید، به عظمت قدرت و ملک خداوند که مافوق تو است نظر افکن ! که ایـن تـو را از آن سـرکـشـى پـایـین مى آورد و آن شدت و تندى را از تو باز مى دارد و آنچه از دسـتـت رفـتـه است ؛ یعنى نیروى عقل و اندیشه ات که تحت تاءثیر این خود پسندى واقع شده ، به تو باز مى گردد.(28)
در ایـن نـامـه ارزشـمـنـد حـضـرت امـیـر(ع ) سـفـارش هـایـى : از قـبـیـل ، تـسـلط بـر هـواى نـفس و نحوه برخورد با زیر دستان و... را بیان فرموده اند که به برخى از آنهااشاره مى شود:
یـکـى از آفـت هـایـى را که دامنگیر مدیران و کارگزاران مى باشد پیروى کور کورانه از هواى نـفـس اسـت . زیـرا نـفـس انـسـان امـر کننده به زشتى است و چنانچه مدیران اسلامى به این صفت نـاپـسـنـد مـبـتـلا شـوند از اداره صحیح سازمان و نیروهاى تحت امر خویش باز مى مانند. حضرت یوسف (ع ) نیز از شر نفس امارّه به خدا پناه مى برد:
وَ مَا اءُبَرِّىُ نَفْسى إ نَّ النَّفْسَ لاَمّارَةٌ بِالسُّوء إ لا مارَ حِمَ رَبّى ...(یوسف : 53 )
مـن هـرگز خودم را تبرئه نمى کنم ، که نفس (سرکش ) بسیار به بدى ها امر مى کند مگر آنچه را پروردگارم رحم کند!
امیرمؤ منان على (ع ) نیز به مالک مى فرماید:
نـبـایـد مـثـل رهـبـران و سـرپـرستان غیر الهى ، عنان اختیارت به دست هوا و هوس و گرایش هاى حیوانى ، و امیال شهوانى ات باشد، بلکه عنان هواى نفس و کشش هاى نفسانى باید در دست تو باشد.(29)
و این فرق بارز بین مدیر الهى و مدیر طاغوت است .
مـدیـران و سرپرستان و متصدیان امور باید بدانند به جهت قدرت و مقامى که دارند بیشتر در مـعرض آفات نفس قرار دارند؛ لذا باید با مجاهدت و تلاش بیشترى سعى نمایند تا بر هواى نـفـس خـویـش غـالب شـونـد؛ تـا در رفـتـار با مردم و اداره آنها بر اساس هواى نفس آن طور که دلشان مى خواهد عمل نکنند.
مهربانى و خوش رفتارى با مردم
امـیـر المـؤ مـنـیـن (ع ) در فـرازى دیـگـر از نـامـه خـود بـه مـالک اشـتـر مـى فـرمـایـد: اصـل و اسـاس رابطه با مردم و اداره آنها بر رحمت ، محبت و لطف است و اینکه ما به فطرت آنها توجه کنیم که بر توحید و گرایش به سوى خدا آفریده شده اند و تصور خوبى از انسانها داشته باشیم و آنها را ذاتا و فطرتا، موجوداتى خوب بدانیم و بر این اساس ، رحمت و محبت و لطف نسبت به آنها را شعار خود و اصل قرار دهیم :
اى مالک ... قلب خویش را نسبت به ملّت خود مملو از رحمت و محبت و لطف کن ، و همچون حیوان درّنده اى نـسـبـت بـه آنـان مـباش ‍ که خوردن آنان را غنیمت شمارى ! زیرا آنها دو گروه بیش نیستند: یا برادران دینى تواند، ویا انسان هایى همچون تو.(30)
چشم پوشى از لغزش هاى زیر دستان
مـطـلب دیـگـرى کـه لازم است در مدیریت مورد توجّه قرار گیرد، چشم پوشى و اغماض از خطاى زیـردسـتـان اسـت . زیـرا در مـیـان زیـردسـتـان افـرادى یـافـت مـى شـونـد که از روى عمد و یا فـرامـوشـى و سـهـو دچـار خـطـا مـى شـونـد. مـدیـران اسـلامى باید در برخورد با اینان ، به اصـل عـفـو و اغـمـاض تـوجـه داشـته باشند. همانگونه که انسان وقتى خطایى مرتکب مى شود، دوسـت دارد کـه مـورد عـفـو و بـخشش خداوند سبحان قرار گیرد. البته این بدان معنا نیست که در اسـلام اصـلاً تـنـبـیـه وجود ندارد و حدود الهى باید نادیده گرفته شود. حضرت على (ع ) این گونه به مالک سفارش مى کند:
اى مـالک ... گـاه از آنها (زیردستان ) لغزش و خطا سر مى زند. ناراحتى هایى به آنان عارض مى گردد .به دست آنان عمدا یا به طور اشتباه ، کارهایى انجام مى شود (در این مورد) از عفو و گـذشـت خـود آن مـقـدار بـه آنـهـا عـطـا کـن کـه دوسـت دارى خـداونـد از عـفـوش بـه تـو عـنـایـت کند.(31)
آن حـضـرت ، هـمـچنین در اظهار پشیمانى نکردن در عفو و بخشش نسبت به زیر دستان خطاب به مالک مى فرماید:
هیچ گاه از عفو خود پشیمان مشو و هر گاه کسى را از بخشش خود برخوردار نمودى فکر مکن که کـارى عبث و بیهوده انجام داده اى و اى کاش نمى کردى و کاشکى عقوبت مى نمودى ، بلکه بدان که کار خوبى نموده اى و منتظر نتایج آن و روییدن و ثمر دادن تخمى که کاشته اى باش و از خدا طلب لطف و عنایت و امداد کن .(32)
آرى اسـلام دیـن عـفـو وگـذشـت اسـت و مـدیـر مـسلمان نیز باید تا آنجا که حقّى از کسى تضییع نگردد، عفو و گذشت پیشه کند و از انتقام و خشونت دورى جوید به ویژه آن که خطاى زیردستان بـه گـونـه اى مـربـوط بـه خـود او بـاشـد و حـقوق شخصى او را تضییع کرده باشد. لذا در مدیریت اسلامى ، تنبیه زیر دستان آخرین راهکار است .
ابراز خوشحالى نکردن بر عقوبت اعمال شده
هـمـان طـور کـه بـیـان شـد، در بـرخـورد بـا لغـزش هـا و اشـتـبـاهـات زیـر دسـتـان ، اصـل بـر عفو و بخشش است . اما این امر هیچ گاه نفى کننده تنبیه نیست . بنابراین اگر تنبیهى هـم صـورت مـى گیرد تنها به خاطر اجراى عدالت و تربیت افراد است نه اطاعت از هواى نفس و لذت بردن از آن ؛ از این رو، حضرت على (ع ) به مالک سفارش مى کند:
...هـیـچگاه به مجازات و عقوبت خوشحالى مکن و اگر کسى را کیفر دادى شادمان مباش و همواره در نـظـر داشـتـه بـاش که کیفر باید از فرط لاعلاجى و به خاطر مؤ ثّر نبودن بخشش ، و براى اجـراى حـکـم و حـد الهـى ، و بـه نـیـّت تـربـیـت افـراد صـورت پـذیـرد و در هـمـان حـال نـیـز بـایـد نـسـبـت به افراد دلسوزى شود نه اینکه به خاطر هواى نفس ، لذّت بردن از عقوبت ، و انتقام جویى طاغوتى صورت گیرد.(33)
امـیـدواریـم کـه هـمـه مـدیـران و کـارگـزاران اسـلامـى در اعمال شیوه مدیریت به مولایمان على (ع ) اقتدا نمایند.
منبع: فصلنامه اندیشه بسیج

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

پرسش و پاسخ چگونگی یاری کردن اهل بیت(ع) بخش اول

پرسش و پاسخ چگونگی یاری کردن اهل بیت(ع) بخش اول

در آموزه‌های اهل بیت(ع) به ویژه ائمه اطهار(ع) طلب یاری کردن توسط آن بزرگواران مطرح شده است.
پیامدهای تصویب لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی چه بود؟

پیامدهای تصویب لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی چه بود؟

دوره پهلوی را می‌توان دوره رشد و گسترش بهائیت دانست. بسیاری از چهره‌های شاخص بهائیت در این دوره، با بهره‌مندی از حمایت‌های ویژه شاه، سمت‌های سیاسی و اقتصادی متعددی را به دست آوردند.
چگونه عاشورا مسیر اسلامِ شیعی و شیعیانِ ایرانی را تغییر داد؟

چگونه عاشورا مسیر اسلامِ شیعی و شیعیانِ ایرانی را تغییر داد؟

درباره عوامل گرایش ایرانیان به علویان و مذهب تشیع، مورخان و پژوهشگران نظرات متفاوتی بیان کرده‌اند.
چگونگی متخلق شدن به اخلاق فاضله(کیمیای اخلاق)

چگونگی متخلق شدن به اخلاق فاضله(کیمیای اخلاق)

انسان چگونه خودش را به اخلاق فاضله متخلق کند و از رذایل اخلاقی دوری نماید؟ چگونه این معنا را در مرحله عمل پیاده کند؟ علمای اخلاق می‌گویند: ابتدا انسان باید حالت موجود نفس را حفظ کند و سپس به تهذیب رذایل و جبران ضررهای گذشته بپردازد.

پر بازدیدترین ها

راههای رسیدن به آرامش روانی از نگاه قرآن

راههای رسیدن به آرامش روانی از نگاه قرآن

قرآن کریم که بزرگترین معجزه پیامبراکرم(ص) است و تمام آنچه را که بشر برای هدایت نیاز داشته ودر آن آمده است، کاملترین نسخه برای آرامش روح است.
No image

اشعار ناقوسیه

Powered by TayaCMS