27 دی 1395, 2:14
تواضع و فروتني كه به حق از بالاترين مقامهايي است كه انسان ميتواند داشته باشد در مجالست و معاشرت با ديگران به دست ميآيد و در خلوت و تنهايي انسان به آن نميرسد، چرا كه خود كبر موجب انزوا و گوشهگيري ميشود. انسان موجودي اجتماعي است و رشد و تكامل آن در اجتماع ممكن است. به همين دليل بسياري از اهداف و نيازهاي انسان با كمك ديگران حاصل ميگردند و بدون معاشرت و در آميختن با ديگران به دست نميآيند. پس آنچه با معاشرت با ديگران به دست ميآيد با گوشهگيري و عزلتگزيني از دست ميرود و طبيعي است كه از دست دادن آن منافع، از جمله زيانها و آفات عزلت و گوشهگيري است. معاشرت با ديگران فوايد و آثار تربيتي و شخصيتي بيشماري دارد كه اگر انسان در بلندمدت از آن محروم شود رشد و تكاملش بدون شك دچار مشكل ميشود. اين امر درباره انسانهايي كه بهطور خاص از جامعه جدا ماندهاند ديده شده است. اين افراد حتي با ورود به اجتماع انساني نتوانستهاند خود را سازگار كنند و بقايشان هم دچار خدشه شده است. يكي از نخستين آثار تربيتي معاشرت با ديگران آموختن و آموزش است كه اهميت آن براي همه روشن است و بدون معاشرت و درآميختن با مردم حاصل نميشود. كسي كه عزلت ميگزيند و انزوا اختيار ميكند از وظيفه مهم تعليم و تعلم بازميماند و مسلماً اگر انسان با گوشهگيري از فراگيري علوم ديني و دنيايي بازماند، به زبان و خسران غيرقابلجبراني مبتلا گرديده است. فايده ديگر معاشرت بهرهوري از ديگران و بهرهرساني است. طبيعي است كه بهره بردن از حیات اجتماعی با كسب و تجارت و تعامل با آنان حاصل ميشود و اين مهم ميسر نيست جز با معاشرت با مردم و كسي كه ميخواهد از دانش ديگران استفاده ببرد بايد انزواطلبي را ترك كند و براي ارتباط و معاشرت با مردم تلاش كند. البته تلاش و كار او بايد در راستاي خواست خداوند انجام گيرد. نفع و بهرهرساني به ديگران به اين است كه شخص با مال و جسم و فكر خود به ديگران بهره رساند و نيازهاي آنان را رفع كند. به واقع همت براي رفع نيازهاي مردم داراي ثواب است و اين بدون تجربه حیات اجتماعی در کنار مردم حاصل نميشود. كسي كه بتواند باري از دوش مردم بردارد و در پي رفع مشكلات آنان برآيد به فضيلت بزرگي نايل شده است و اين مهم با انزواخواهي حاصل نميشود. تأديب و تربيتپذيري هم از ديگر آثار معاشرت است كه به معناي كوشش و تلاش براي علاج و تحمل خويهاي ناشايست برخی افراد، جهت سركوب نفس و پايمال ساختن شهوات و خواستههای نامعقول است. اين امر تنها در پرتو معاشرت با مردم حاصل ميشود. معاشرت سازنده با مردم بهتر از انزواطلبي و گوشهگيري است. رفاقت و انس با ديگران هم در معاشرت ممكن است. البته بايد از رفاقت و انسي كه به حرام ميانجامد دوري گزيد. بايد به دنبال همنشيني بود كه مجالست او موجب بالارفتن كمال و دانش انسان ميشود، نه اينكه موجب تضييع وقت و به هدر دادن استعدادهاي مادي و معنوي شود. چه اينكه دوست و رفيق نقش مهمي در نايل گشتن انسان به سعادت و كمال يا شقاوت و بدبختي دارد، از اين جهت بايد در انتخاب او نهايت دقت و مواظبت را داشت. پيامبر (ص) ميفرمايند: انسان بر دين دوستش است، پس هر يك از شما بنگرد با چه كسي دوست ميشود. لقمان در اهميت همنشيني با علما و دانشمندان به فرزند خود ميگويد: فرزندم با علما همنشين شو و در برابرشان زانوان تواضع بر زمين نه، همانا قلبها با حكمت زنده ميشوند، چنانكه زمين مرده با قطرات باران زنده ميشود. سود بردن از تجربه ديگران هم از معاشرت و همنشيني و همراهي با مردم حاصل ميگردد. چون انسان بر حالات، افكار و اعمال مردم واقف ميشود و پس از آگاهي از كردار آنها و افت و خيزهايي كه در مجاري زندگي دارند براي خود توشهاي جهت پيمودن مسير صحيح زندگي برميگزيند. مسلماً عقل غريزي به تنهايي در فهم مصالح ديني و دنيايي كافي نيست و تجربه آن را كمك ميكند و در برابر به كسي كه تجربه نيندوخته، گوشهگيري و انزوا سود نميرساند. باید به این نکته توجه داشت که مطلوب در معاشرت و تجربه حیات اجتماعی با ديگران است. در زیست اجتماعی، انسانها مطالب بسیاری از هم میآموزند و میکوشند در کنار هم به مطلوبی که در نظرشان هست برسند. البته توازن بين هر دو به روحيه و حالات هر فرد و حالات و روحيه همنشين او و انگيزه دوستي و معاشرت بستگي دارد. بنابراين انسان در هر حال بايد اعتدال بين گوشهگيري و معاشرت با مردم را رعايت كند.
حفظ و كنترل زبان در مباحث اخلاقي و روايات جايگاه مهمي دارد و كسي كه نتواند رازدار مردم باشد گرفتار يك رذيله اخلاقي و معاشرتي است و بايد در رفع آن بكوشد كه تقوا و تمرين ميتواند راهي مناسب به شمار آيد. راز به اقتضاي حرمتش بايد پنهان و پوشيده بماند. راز فاش شده، مثل يك زنداني گريخته از محبس است كه بازگرداندنش به بازداشتگاه بسيار دشوار است. تيري كه از كمان رها گشت و گلولهاي كه از سلاح شليك شد، ديگر به كمان و سلاح برنميگردد. راز همان زنداني است، همان تير و گلوله است و دهان و سينه، همچون زندان، مانند چله كمان و مانند خشاب اسلحه، تا وقتي كه رها نشده، مصون و پنهان است. همين كه از چنگت گريخت و از تفنگت شليك شد، ديگر از اختيار بيرون رفته است. به تعبير زيباي اميرالمؤمنين(ع) راز تو اسير توست، اگر آشكارش ساختي، تو اسير آن شدهاي. پس آنچه زمينه برخي كدورتها و گلهها ميان افراد ميشود گاهي زمينهاش دست خود صاحب سر است كه نميتواند رازدار خويش باشد. راز را حتي به دوستان هم نبايد گفت اگر واقعاً راز است و پنهان بودنش حتمي، چرا كه همان دوستان صميمي تو هم دوستان صميمي ديگري دارند. نگهبانان راز، هر چه كمتر باشند، محفوظتر است. برخلاف نگهداري از چيزهاي ديگر كه زيادي نگهبانان، آن را سالمتر نگاه ميدارد. اسرار، هر چه صندوقهاي متعددتر داشته باشد، ناامنتر و در معرض فاش شدن است. كلّ سرّ جاوز الاثنين شاع؛ هر رازداري كه از دو نفر فراتر رفت پخش خواهد شد.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان