28 بهمن 1395, 3:12
غلامرضا گلی زواره
از امام صادق(ع) روايت شده است: «به داوود پيامبر وحي آمد كه چون بنده مؤمنم مرتكب گناهي شود و به سويم بازگردد و هرگاه به ياد معاصي خويش افتد و از من شرمسار شود، وي را بيامرزم و خلافش را از ياد فرشتگان نگهبانش ببرم و آن گناه را به حسنه مبدل سازم كه از هر مهرباني مهربان ترم» چون خداوند، عليم و حكيم است و به اين ضعفها و نقصهاي بشر آگاه است و ميداند انسان در راه كمال، گاهي دچار اشتباه و خلاف ميشود، لذا در توبه را برايش باز ميگذارد و با اصلاح مسير، به بنده اش اجازه ميدهد، تا راه خود به سوي كمال را ادامه دهد.
توبه، به معناي بازگشت بنده از عصيان و سركشي و روي آوردنش به طاعت و عبادت است. انسان در اين حالت، دل را از گناه و معصيت خالي كرده، خود را براي رسيدن به بارگاه قرب الهي مهيا ميكند، زيرا تاريكي گناه، ميان او و الطاف الهي، حجابي گسترده افكنده است. البته بندهاي كه ميخواهد از گناه برگردد، بايد ايمان، يقين و اعتقاد به توحيد و اعتماد به خدا را در وجود خويش احيا كند تا بدين وسيله، شعلههاي ندامت در اندرونش برافروخته شود و بدين سان، از معاصي گذشته متاثر شده و حتي آرزو كند كهاي كاش آن رفتار بد و كردار زشت از او صادر نشده و در كارنامة اعمالش ثبت نشده بود. (1)
قرآن كريم، در آيه 70 سوره فرقان ميفرمايد: مگر كسي كه توبه كند، ايمان آورد و عمل شايسته انجام دهد». بر اساس اين آيه، ايمان و عمل نيك، قدرت آن را دارد كه سيئات را به حسنات تبديل كند و در صورت توبة راستين، بديها از كارنامة آدمي حذف و اعمال خوب جايگزين آن شود. (2) مثال روشن آن، كودها و زبالههايي است كه در مزارع، بوستانها و باغها ريخته ميشود، اما همين ضايعات كه مزاحم بهداشت و سلامتي انسانها هستند و بوي بد آنها همه را آزرده ميسازد، توسط ريشههاي گلها و گياهان جذب شده و تبديل به موادي نيكو ميشوند و در افزايش بوي خوش گلها و مزة شيرين ميوهها و خواص محصولات موثر واقع ميشوند. آري، انسان شايد تصور نكند، اين همه فضولات تنفرآور، روزي چنين به عطرافشاني در بوستانها و طراوت محصولات باغها كمك خواهد كرد. مثال ديگر، بذرهاي ميوه است كه در درون خاك پوسيده كاشته ميشود، اما رفته رفته اين بذر، تبديل به ميوهاي خوش طعم يا گياهي مفيد خواهد شد. اين است معناي اين آيه كه: پس خداوند، بديهايشان را به نيكيها تبديل ميكند».( 3) خوشا به حال آنان كه از بديها توبه كرده و زهرها و سمها را به شهد باحلاوت مبدل ساختهاند.
بندهاي كه سراپايش در آتش خطا ميسوزد و پشيماني و حسرت، در دلش آتشي سوزنده برپا كرده است و به هيچ كس و هيچ چيز اميدي ندارد تا او را از اين وضع خطرناك و هلاككننده رهايي ببخشد، متوجه چشمة پرفيض رحمت الهي ميشود كه او را بازمي خواند و خطاهايش را ميبخشد، چرا كه خداوند، در حق بندگانش بسيار آمرزنده و مهربان است: و هركس توبه كند و نيكوكار شود، البته ندامتش به درگاه حق، قبول ميشود». (4) و اين تا زماني است كه نفس در رفت و آمد بوده و فرصت باقي است و الّا پس از گذر فرصت، حسرت سودي ندارد. در حقيقت، توبه، پرتوي از فضل عظيم الهي و دري هميشه گشوده از رحمت پروردگار است، و بدبخت كسي است كه خود را از اين درگاه محروم كند و روز قيامت در مقام عذرخواهي بگويد: خدايا! نادان بودم، گرفتار غضب و شهوت گشتم و در برابر وسوسههاي شيطاني عاجز شدم و... ». در برابر اين عذرها به او گفته ميشود: مگر براي تو راهي قرار نداديم، چرا اين راه را به روي خود بستي»؟ البته توفيق توبه را نيز بايد از خداوند بخواهيم.
در موضوع توبه، حساب همة افراد يكسان نيست. تفاوتها، شرايط و نوع غفلتها، جهالتها و اغراض و مقاصد افراد در قبولي ندامت، اثرهاي گوناگوني ميگذارد. در سال نهم هجرت كه بنا بود مسلمانان براي غزوة تبوك به قلمرو روم بروند، سه نفر از مسلمانان، بدون هيچ گونه عذري، در مدينه ماندند و نشستن در خانه را بر نبرد در راه خدا ترجيح دادند. چون لشكر پيامبر (ص) از آن غزوه بازگشت، اين سه نفر، به استقبال رفتند و بر رسول اكرم(ص) سلام كردند، اما خاتم رسولان به عذرخواهي آنان اعتنايي نفرمود، مردم نيز تبعيت و با اين سه نفر قطع رابطه كردند. تا جايي كه بنا بر آیات قرآن، چنان شرايط، براي آنان سخت و آشفته شد كه زمين با آن وسعت و فراخي، بر آنان تنگ شد و به ناچار به كوهها پناه بردند. در اين حالت، خداوند توبة آنان را پذيرفته و در پرتو عنايت پيامبر و جامعة اسلامي قرار گرفتند. (5) در واقع، آن گاه كه متوجه شدند پناهگاهي جز خدا ندارند، ندامت آنان نتيجه داد.
از قرآن چنين برميآيد كه توبة كساني پذيرفته ميشود كه از روي جهالت، يا بر اثر غلبة هوي و هوس گناه كنند، ولي بعد، به يك نوع معرفت و خودآگاهي برسند و از اين مسير بازگردند، والا بعد از قطعي شدن مرگ و آشكار شدن نشانههاي آن، توبه قبول نميشود. علت عدم پذيرش ندامت در اين حالات، آن است كه نااميدي از زندگي و خوف قيامت، او را ناگزير به ندامت كرده و آن گاه كه نه مجالي براي حيات دنيوي و نه فرصتي براي عملي مفيد و صالح هست، پشيماني سودي نخواهد داشت و اين بازگشت، بازگشتي راستين و حقيقي نخواهد بود. وانگهي بنده، در چنين حالاتي به حسنات و ترك بديها مجبور و از حد تكليف خارج شده و ديگر مستحق تشويق و تنبيه نيست. (6) از امام صادق(ع) روايت شده است: به داوود پيامبر وحي آمد كه چون بنده مومنم مرتكب گناهي شود و به سويم بازگردد و هرگاه به ياد معاصي خويش افتد و از من شرمسار شود، وي را بيامرزم و خلافش را از ياد فرشتگان نگهبانش ببرم و آن گناه را به حسنه مبدل سازم كه از هر مهرباني مهربان ترم». (7)
قرآن در ذكر اوصاف مومنان راستين، به همين ويژگي توبه توجه زيادي نموده است. سوال اين است كه اگر شخصي به خدا ايمان دارد، پس چرا اين ويژگي دربارهاش ذكر شده است؟ جواب، اين است كه: آنان در راه راست در تلاشند، اما گاهي اشتباه ميكنند و غافل ميشوند؛ لذا راه صحيح برايشان باز است. اينان، در راه رسيدن به پروردگارشان، در تلاشند و امكان دارد گاهي سختيها و مشكلات، آنها را نااميد كند يا وقتي به سختيها دچار ميشوند، جزع و فزع و فرياد كنند. با توبه، آدمي ميتواند اين كاستيها را برطرف كند و چون خداوند، عليم و حكيم است و به اين ضعفها و نقصهاي بشر آگاه است و ميداند انسان در راه كمال، گاهي دچار اشتباه و خلاف ميشود، لذا در توبه را برايش باز ميگذارد و با اصلاح مسير، به بنده اش اجازه ميدهد، تا راه خود به سوي كمال را ادامه دهد. خدا ميخواهد آدمي در تلاش به سوي حقيقت، سبك بار باشد؛ دلرباييها، اميال نفساني و شهواني، او را سنگين ننمايد و جاذبههاي غلط، او را فريب ندهد. بهرهگيري از شاديهاي مشروع و نعمتهاي الهي، به شرط آنكه در حد اعتدال باشد، همه فرع و شاخ و برگ آن سعادت واقعي است و نبايد كمال طلبي ما را تحت شعاع قرار دهد. رانندهاي كه به سوي هدفي در حركت است، ميتواند در پاركها و قهوهخانههاي مسير توقف كند، ولي بايد بداند كه نبايد از مقصد اصلي باز بماند. فرصتها كوتاهند و شيطان در كمين و طوفانها در حال وزيدن. مبادا باتلاقها را با چشمههاي ناب يكي بگيريم.
براي ساختن خود، بايد ابتدا وابستگيهاي دروني و بيروني را از بين برد. جاذبههايي كه انسان را به پستي ميكشاند و او را به خوشگذراني و عيش و نوش دعوت ميكند، بايد قاطعانه تحت كنترل ايمان و خرد درآيد. انساني كه صفحة افكار وجودش پاك و پيراسته شد و آفتهاي دروني را از بوستان خويش زدود، بهتر ميتواند به شكوفايي برسد. غير از اين آفتزدايي، بايد شاخ و برگهاي اضافي كه مانع رشد اصلي هستند، كنترل و احياناً حذف شوند تا درخت وجود بتواند برگ و بار مفيد دهد. يك باغبان، به آفت كش، مراقب است كه گياهان به آفتها و مزاحمهاي مرگ آور مبتلا نشوند، اما كسي كه آگاهي ندارد، فكر ميكند آن باغبان، درختان باغش را مسموم ميكند! آن گاه كه باغبان با اره، شاخ و برگهاي درختان را قطع ميكند. شايد در نگاه اول، تصور شود او با باغ خويش سر ناسازگاري دارد و ميخواهد اين درختان سرسبز را از نعمت رشد و شكوفايي محروم كند ولي او ميخواهد درخت از برخي وابستگيهاي مضر رها شود تا بهتر بتواند طراوت خود را به دست آورد. آدمي هم در مسير كمال طلبي و در جادة حقيقت، چنين وضعي دارد. بايد موانع را از سر راه خود بردارد و به اصلاح خويش بپردازد و پيرايش و پالايش شده به سوي معبود گام بردارد. پس بايد فرصتها را غنيمت شمرد و با چراغ توبه، تاريكيها را روشن كرد.
شخص تائب، بايد تصميم قاطع بر ترك معصيت بگيرد و اگر احياناً به دليل طغيان نفس و اغواي شيطان به گناه روي آورد، بلافاصله عزم بر ترك آن كند. چون استغفار او، با مداومت بر گناه، پذيرفته نميشود. چنين كسي به فرمايش امام رضا(ع) ، خداي خويش را مسخره ميكند. (8) توبهكننده بايد حقوق تضييع شده مردم را جبران نمايد و حقالناس را بطور كامل پرداخت كند و رضايت افرادي را كه حقوق شان را تباه ساخته جلب نمايد و اگر در طاعات و عبادات كوتاهي كرده، همه را قضا نمايد. امام باقر (ع) فرمودند: تا حق هر ذي حقي را ادا نكني، توبه صورت نگرفته است. (9) شخصي در حضور حضرت علي(ع) عبارت «استغفرالله» را بر زبان آورد. حضرت به وي فرمود: آيا ميداني استغفار چيست؟ آن گاه فرمودند: براي آن شش چيز لازم است: ندامت از گذشته، عزم بر ترك آن براي هميشه، اداي حقوق ديگران، و نيز گوشتي كه از حرام روييده با اندوه آب كني تا گوشت جديد برويد، زحمت عبادت را بچشي، همانگونه كه شيريني گناه را چشيدهاي و هرگاه چنين كردي بگو «استغفرالله». (10)
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان