27 دی 1395, 9:4
تا به حال به كسي وعدهاي دادهايد يا كسي به شما وعده داده است؟چقدر ميشود به اين وعده و وعيدهايي كه بين ما آدمها صورت ميگيرد اطمينان كرد؟ اصلاً اينها قابل اطمينان هستند؟چند درصد آنها قابليت اجرا شدن را دارند؟صاحب اين وعدهها چه كساني هستند؟ به آنها اعتماد داريد؟خود ما چقدر به وعدههايي كه دادهايم عمل كردهايم؟ اما حکایت وعدههای گرانبهای خداوند چیز دیگری است. خداوند وعدههاي زيادي را در كتابي ارزشمند داده است؛ او به بندگان خودش وعدههايي داده است؛ البته وعدههاي او كجا و وعدههاي ما كجا؟! واژه وعد در قرآن 151بار استعمال شده كه 91 بار از اين تعداد به وعدههاي خدا، كه در موقعيتهاي متفاوت صادر شده، اختصاص يافته است كه نشان از اهميت اين مطلب دارد. يادمان باشد كه تنها و تنها روي وعدههاي خداوند ميشود حساب كرد و فقط وعدههاي او حق است: «... ألا إِنّ وعْدالله حقٌّ» [يونس/55] «... آگاه باشيد وعده خدا حق است »اگر حرفي زده، وعدهاي داده حتمي و قطع است و او خلف وعده نميكند؛ «فلا تحْسبنّالله مُخْلِف وعْدِهِ رُسُله إِنّالله عزِيزٌ ذُو انتِقام: پس گمان مبر كه خدا وعدهاى را كه به پيامبرانش داده، تخلف كند چرا كه خداوند قادر و انتقامگيرنده است. »[إبراهيم/47]«إِنّما تُوعدُون لواقِع: كه آنچه به شما (درباره قيامت) وعده داده مى شود، يقيناً واقع شدنى است. » [مرسلات/7]تا به حال به وعدههايي كه خدا داده است دقت كرده ايد؟! اصلاً ميدانيم كه خدا چه وعدههايي داده است؟خداي حكيم با توجّه به نيازهاي بشر و با در نظر گرفتن شرايط زمان و مكان بندگان، به آنها وعدههايي داده است كه در ادامه از باب تذكر، ياد آوري ميكنيم:
« خداوند، به آنها كه ايمان آورده و اعمال صالح انجام دادهاند، وعده آمرزش و پاداش عظيمى داده است. » [مائده/9]
بيشترين و مهمترين وعدههايي كه خداوند به بندگان داده است وعدههايي است كه مربوط به مسأله روز جزا و يقيني و قريب الوقوع بودن آن است: « بازگشت همه شما به سوى اوست! خداوند وعده حقى فرموده او آفرينش را آغاز مى كند... » [يونس/4]
از ديگر وعدههايي كه در قرآن بسيار به چشم ميخورد آياتي است كه بهشت و نعمتهاي آن را به مؤمنين، وعده و بشارت ميدهد: « و كسانى كه ايمان آوردهاند و اعمال صالح انجام دادهاند، به زودى آن را در باغهايى از بهشت وارد مى كنيم... وعده حق خداوند است و كيست كه در گفتار و وعده هايش، از خدا صادقتر باشد؟» [نساء/122]
خداوند همانگونه كه به انسان وعده بهشت داده است، به آنها وعده عذاب نيز داده تا بدانند كه همه اعمال آنها ثبت و محاسبه شده و لذا مجاز به انجام هر كاري نيستند: « و دوزخ، ميعادگاه همه آنهاست» [حجر/ 43]
نصرت الهي قطعاً و يقيناً و بدون هيچ ترديدي متوقف به اين است كه ما دين خدا را نصرت كنيم: ... إِن تنصُرُواالله ينصُركُم... » [سوره محمد، آيه 7]... و لينصُرنّالله من ينصُرُه... » [سوره حج، آيه 40]
انگيزه براى ازدواج، بايد تبديل بشود به يك اقدام عملى؛ ازدواج بايد تحقق پيدا بكند. اينكه خداى متعال ميفرمايد: ... اِن يكونوا فُقرآء يغنِهِمُالله مِن فضلِه... [سوره نور، 32]، اين يك وعده الهى است؛ ما بايد به اين وعده، مثل بقيه وعده هاى الهى كه به آن وعدهها اطمينان ميكنيم، اطمينان كنيم. ازدواج و تشكيل خانواده، موجب نشده است و موجب نميشود كه وضع معيشتى افراد دچار تنگى و سختى بشود؛ يعنى از ناحيه ازدواج كسى دچار سختى معيشت نميشود؛ بلكه ازدواج ممكن است گشايش هم ايجاد كند.
بسيارند كسانى كه ادعاى خردورزى مىكنند و گاهى خود را عاقلترين مردم معرفى مىنمايند، در حالى كه واقعيت اين است كه به جاى عقل، از شيطنت و حيلهگرى بهره بردهاند و گمان مىكنند اگر بتوانند از هر وسيله و حربهاى به اهدافشان برسند، زيركتر و باهوشترند. همچون عمروعاص و معاويه كه براى هر كارى، حيلهاى و براى هر راستى، دروغ پيش ساختهاى در دست داشتند. اين افراد از نظر دين، عاقل به حساب نمىآيند. براى تشخيص اين امر، لازم است نشانههاى خردمندان واقعى را از زبان پيشوايان دين بشناسيم.1 - آراستگى به صفات پسنديده: پيامبر (ص) مىفرمايد: خردمند كسى است كه در برابر برخورد جاهلانه، بردبارى پيشه سازد و از كسى كه به او ستم كرده، در گذرد و با زير دست خويش، فروتن باشد و بر بالادست خود در انجام كار نيك، سبقت گيرد و هرگاه بخواهد سخن گويد، تدبر كند؛ اگر خير است، بگويد و اگر بد است، خاموشى گزيند تا سالم بماند و چون فضيلتى بيند، آن را غنيمت شمارد و شرم و حيا از او جدا نشود و حرص از او بروز نكند. پس اينها ده خصلت است كه خردمند با آنها شناخته مىشود.2 - فراگيرى علم و نشر آن: رسول (ص) مىفرمايد: چهار چيز است كه هر خردمندى از امت من بايد به آنها پاىبند باشد. عرض شد: اى پيامبر خدا! آن چهار چيز چيست؟ فرمود: شنيدن علم، حفظ، نشر و عمل كردن به آن. 3 - مدارا با مردم: يكى از اوصاف خردمندان، سازگارى با مردم است. رسول اكرم (ص) مىفرمايد: سرلوحه عقل پس از ايمان به خدا، مدارا كردن با مردم بدون فاصله گرفتن از حق است. 4 - دورى از دنيا: بدون ترديد هر كسى كه كمترين بهرهاى از عقل برده باشد، لحظهاى در جلب منافع خود درنگ نمىكند و همواره راهى را بر مىگزيند كه به بيشترين و با دوامترين منفعت منتهى شود. اما مهم، تشخيص برترى آخرت بر دنيا و انتخاب مسير آخرت است كه فقط از عهده عقل ژرفانديش برمىآيد. رسول اكرم (ص) مىفرمايد: از نشانههاى خرد، دورى كردن از دنيا و خانه غرور و بازگشت به سوى خانه جاودان (آخرت) و زاد و توشه فراوان تهيه كردن براى سكونت در قبر و آمادگى براى روز حساب است. 5 - حقمدارى: امام صادق (ع) مىفرمايد: عاقل كسى است كه در پاسخ به حق، رام باشد؛يعنى حقمدار باشد. 6 - حفظ زبان: امام على (ع) مىفرمايد: «العاقل من عقل لسانه؛ عاقل كسى است كه زبانش را به بند كشد». منظور آن است كه انسان خردمند، با حساب و تدبير و سنجيده سخن مىگويد. آن حضرت در جايى ديگر فرموده است: قلب احمق، پشت زبانش و زبان عاقل، پشت قلبش است.7 - مشورت: امام على (ع) مىفرمايد: عاقل، خود را از مشورت و نظرخوانى ديگران بىنياز نمىداند.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان