دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

قیام یزید بن مهلب بن ابی صفره

No image
قیام یزید بن مهلب بن ابی صفره

كلمات كليدي : تاريخ، امويان، يزيد، ابن مهلب، عبدالملك، عبدالعزيز، حجاج، والي

نویسنده : سيد مرتضي مير تبار

در زمان خلافت یزید بن عبدالملک بن مروان که به یزید دوم شهرت دارد شورش‌های متعددی رخ داد که از آن جمله شورش یزید بن مهلب بن ابی‌صفره بود. وی کسی بود که بعد از مرگ پدر، به دستور حجاج جانشین پدر شد و والی خراسان گردید؛[1] اما بعد از مدتی کوتاه از طرف حجاج برکنار شد. در واقع علت اصلی قیام وی علیه حکومت، مسأله‌ای شخصی بود، چرا که حجاج او را از کار بر کنار کرد و قتیبة بن مسلم باهلى را -که در رى فرمانروایى داشت- به جاى او فرستاد. حجاج نیز او را احضار کرد و یزید بن مهلب به سوی حجاج روانه گردید؛ ولی در راه خبر مرگ خلیفه وقت، عبدالملک بن مروان، را شنید و امر خلافت به دست پسرش ولید بن عبدالملک افتاد. این حادثه در سال هشتاد و شش بود حجاج یزید را گرفت و به شکنجه و آزار او پرداخت، و مالش را تاراج کرد.[2] حجاج یزید را در سال هشتاد و شش به زندان انداخته بود.[3] حتی برادرش حبیب بن مهلب که عامل کرمان بود را نیز عزل کرد،[4] تا خطری او را تهدید نکند. در مورد عزل یزید بن مهلب در طبری آمده که وقتى حجاج از کار ابن اشعث فراغت یافت جز یزید بن مهلب و مردم خاندان وى نگرانى دیگری نداشت و مى‌خواست به حیله‌ای، وى را از خراسان بیرون آورد و لذا کسى را نزد یزید ‌فرستاد که بیاید؛ اما او به بهانه دشمن و جنگ خراسان سرباز مى‌زد. تا اواخر روزگار عبدالملک چنین بود. آن‌گاه حجاج در اواخر عمر عبدالملک به وی نوشت که یزید بن مهلب را معزول کند و خاندان مهلب قبلا اطاعت ابن زبیر مى‌کردند و وفادار نیستند.[5] دلیل دیگری نیز در مورد عزل یزید بیان شده است: در زمانی که حجاج به نزد عبدالملک می‌رفت در راه راهبی را دید که می‌گفتند او از آینده خبر دارد از او در مورد خود پرسید که آیا می‌دانی پس از من چه کسی می‌آید که راهب گفت: آرى، مردى که او را یزید مى‌خوانند. حجاج پرسید: اوصاف او را مى‌دانى؟ آن مرد گفت: نه ولى دست به حیله و غدر خواهد زد و من جز این نمى‌دانم. این سخن در حجاج مؤثر افتاد و پنداشت که این مرد کسى جز یزید بن مهلب نخواهد بود و از او بیمناک شد.[6]

بعد از مرگ ولید بن عبدالملک، سلیمان بن عبدالملک که با او دوست بود به خلافت رسید یزید در سال نود و چهار، زمانی که از زندان حجاج فرار کرد به نزد سلیمان رفته بود،[7] لذا سلیمان به او امان داد[8] و حتی حکومت عراق را نیز بعد از مرگ حجاج به او داد و پس از مدتی او را والی خراسان کرد.[9]

سلیمان به یزید نیکی و احترام کرد و حتی برخی یاران حجاج که یزید را آزار داده بودند را به دست یزید داد تا آنان را شکنجه کند.[10] سلیمان او را والی عراق نمود.[11] یزید نیز برادرش را در عراق گذاشت و خود به خراسان رفت و والی سلیمان در خراسان گردید[12] و توانست گرگان را تصرف کند.[13]

دوران حکومت عمر بن عبدالعزیز

یزید بن مهلب به خراسان رفت و در آن‌جا بود تا زمانی که عمر بن عبدالعزیز به حکومت رسید. عمر در سال صد هجری به یزید نامه نوشت که نزد او رود و از طرفی نیز موسی بن وجیه حمیری را مأمور دستگیری او کرد. چرا که یزید و عمر با هم مشکلاتی داشتند مبنی بر این که یزید عمر را فردی ریاکار می‌دانست و خاندانش را نیز جبار می‌خواند. از سوی دیگر عمر قائل بود که یزید بن مهلب مردی قاتل است و بهترین جا برای او زندان است.[14] زمانی که یزید نزد عمر بن عبدالعزیز رسید عمر از او خمس غنایم گرگان را خواست که با مخالفت یزید مواجه شد،[15] لذا او را در دژ حلب به زندان انداخت.[16]

اما بعد از مدتی یعنی در سال صد و یکم او از زندان فرار کرد[17] و حرکت خود را بر علیه بنی‌امیه آغاز نمود.

شروع قیام یزید بن مهلب

در زمان فرار یزید، عمر بن عبدالعزیز شدیدا مریض بود و بعد از مدتی کوتاه درگذشت و یزید بن عبدالملک که ولی عهد او بود به خلافت رسید. یزید دوم به محض این که به خلافت رسید دستور دستگیری یزید بن مهلب را صادر کرد.[18] چرا که میان این دو عداوت و دشمنی بود.[19] او دو شب قبل از مرگ عمر از زندان فرار کرده بود.[20]

ابن مهلب به بصره رفت و این شهر را به تصرف در آورد و مردم بصره نیز با او بیعت کردند.[21] یزید اموال زیادی بین مردم بصره پخش کرد که این کار موجب زیاد شدن تعداد یاران او شد.[22] وی با این کار اوضاع داخلی را علیه حکومت دگرگون ساخت. در همین دوران برادرش حبیب بن مهلب به او خبر داد که به خراسان برود چرا که خراسان بهترین سرزمین برای دشمنی با امویان است[23] و این که او می‌تواند سپاهی قوی در این منطقه آماده سازد، چرا که یزید مردی جوانمرد، دلیر و سرسخت بود[24] و مردم در زمان حکومتش از او راضی بودند[25] چون وقتی او از حکومت خلع شد و قتیبه به جای او آمد مردم در مورد آنان می‌گفتند:

«آن‌گاه که یزید در خراسان بود/ همه درهاى نیکى بر خراسان گشوده بود/ و از پس او کسى جاى وى را گرفت که دستى گشاده ندارد و گویى سرکه با رویش آمیخته/ گرسنگى، در میان تاریکى، فرود مى‌آید./ خداوند گمراهان را بهره‌مندى مبخشایاد (نبخشد)، چیست گمراهى؟»[26] اما با این وجود یزید بن مهلب پیشنهاد برادر را رد کرد و به خراسان نرفت.

او در اولین حرکت خود در این قیام، با یارانش بصره را فتح کرد و عدی بن ارطاه فزاری را که از جانب یزید بن عبدالملک عامل بصره بود به زندان انداخت و یزید بن عبدالملک را نیز خلع کرد.[27] وقتی خلیفه از موضوع خلعش توسط ابن مهلب با خبر شد عبدالرحمن بن سلیمان را که عامل خراسان بود به سوی او فرستاد عبدالرحمن پسرش عبدالحمید را به کوفه فرستاد و در یک نبرد کوتاه توانست خالد بن یزید بن مهلب را شکست دهد.[28] بعد از مدتی یزید بن مهلب به واسط رفت. در طرف مقابل یزید دوم، مسلمه بن عبدالملک و عباس بن ولید بن عبدالملک را برای نبرد به واسط فرستاد. از سوی دیگر مروان بن مهلب که در بصره بود نتوانست یاران زیادی فراهم آورد، چرا که حسن بصری در این شهر مانع جمع شدن نیرو به دور ابن مهلب می‌شد.[29] چرا که حسن قائل بود که نباید با این گروه‌ها همراه شد، در واقع معتقد بود که با هیچ گروهی همکاری نشود هر چند خلیفه باشد.[30]

ابن مهلب در این نهضتی که آغاز کرد توانست در مدتی کوتاه بر کوفه، بصره، فارس و اهواز چیره گردد و سعی داشت که کل منطقه عراق را به تصرف در آورد و در این راه به مخالفت خود علیه حکومت امویان ادامه داد. وی برای پیشبرد اهداف خود شعاری برای مبارزه با امویان مطرح کرد که با استقبال یارانش روبرو شد می‌گفت: جهاد با مردم شام پاداش و ثواب بیشتری نسبت به جهاد با ترک و دیلم دارد.

تعداد زیادی از مردم مبنی بر کتاب خدا و سنت پیامبرش محمد(ص) با او بیعت کردند و با این شرط که سپاه شام در سرزمین آنان گام نگذارد و سیره حجاج بن یوسف در میان آنان از سرگرفته نشود. او در جمع یارانش گفت: واى بر شما باور می‌کنید که بنى امیه به قرآن و سنت پیغمبر عمل مى‌کنند و حال این که این عمل را از روز نخست از دست داده بودند. آن‌ها از روز نخست نسبت به شما خدعه و تزویر می‌کردند و پى مکر و حیله مى‌گشتند. هان زود بشتابید تا آن‌ها خدعه را بکار نبسته و بر شما سبقت نیافته باشند. من بنى مروان را دیدم، از آن‌ها دروغگوتر و فریبنده‌تر نیافتم. غدر و خیانت آن‌ها همیشه کارگر است. این ملخ زرد (مقصود مسلمه) بیشتر از همه غدر و خیانت می‌کند.[31]

از نکات قابل توجهی که در این نبرد وجود داشت پیوستن گروهی از سپاهیان شامی به سپاه ابن مهلب بود، در حالی که برخی از عرب‌های خراسان، به ویژه قبیله ازد -که از عشیره یزید بودند- و قبیله قیس او را یاری نکردند و ابن مهلب هر چقدر تلاش کرد که آنان با او بیعت کنند موفق نشد.[32] شاید بتوان علت یاری نکردن اعراب خراسان در این قیام را این طور بیان نمود که زمانی که عمر بن عبدالعزیز خلیفه بود اعراب خراسان را راضی نگه‌ داشته بود و زمانی که یزید دوم به خلافت رسید، همین سیاست را از طریق استاندارش در خراسان ادامه داد. لذا اعراب این منطقه با خلیفه مشکلی نداشتند و از وی راضی بودند و دلیلی برای شورش علیه خلیفه نداشتند.

هم‌پیمانی‌های یزید بن مهلب با مردم عراق به نوعی تأیید حرکت او بود، زیرا حرکت وی درست در مقابل نظام فکری بر جای مانده از حجاج در عراق بود. مردم عراق که خاطرات بدی از حکومت حجاج در ذهن داشتند دیگر تکرار آن دوران برایشان سخت بود و از طرفی یزید بن مهلب نیز با موضع خصمانه نسبت به حاکم پیشین عراق وارد عرصه شد که مورد تأیید مردم عراق و حمایت آنان قرار گرفت و این در واقع فصل مشترک بین یزید بن مهلب و یاران عراقی‌اش بود. از مسائل حائز اهمیت در این جنگ، حضور ابورؤبه، رئیس فرقه مرجئه، بود که در نبردهای یزید حضور داشت.[33]

جنگ با مسلمه و کشته شدن یزید

یزید بن مهلب در واسط بود که جنگ بین او و مسلمه در گرفت. یزید دید که یارانش مضطرب هستند وقتی از علتش پرسید فهمید که به خاطر وجود مسلمه و عباس است.[34] توقف ابن مهلب از وقتی که با مسلمه روبرو شد هشت روز بود و چون روز چهاردهم ماه صفر رسید جنگ بینشان با شکستن پل‌ها و از بین بردن موانع آغاز شد.[35] جنگ بین دو سپاه زیاد به طول نیانجامید که یزید بسیاری از یارانش را از دست داد. او قصد فرار نداشت و به جنگش ادامه داد. نقل شده که وی بر اسبی سوار به سوی مسلمه حرکت کرد و جز او هدفی نداشت و چون به مسلمه نزدیک شد مسلمه خواست سوار اسبش شود؛ اما سربازان شامی با یزید به جنگ پرداختند که در نهایت کشته شد.[36] البته یزید در زمان این جنگ دارای بیماری سخت و گرفتار اسهال بود.[37]

یزید بن مهلب در نهایت به دست مسلمه کشته شد و قائله او نیز به کل پایان پذیرفت[38] البته بلعمی نقلی در کتاب خود می‌آورد که قاتل یزید، قحل بن عیاش بود که وی نیز در این جنگ کشته شد.[39] خلیفه بعد از مرگ ابن مهلب، اموال بنو مهلب را قبضه کرد.[40] در این جنگ برادران یزید نیز کشته شدند.[41]

برخی از یاران یزید بن مهلب بازگشتند و امان خواستند که به آنان امان داده شد که از جمله آنان مالک بن ابراهیم اشتر و ورد بن عبدالله سعدی تمیمی بودند.[42] بعد از پایان جنگ، به سبب خدمات زیاد مسلمه، خلیفه، ولایت بصره و کوفه و خراسان را به او داد.[43]

مقاله

نویسنده سيد مرتضي مير تبار

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

پر بازدیدترین ها

Powered by TayaCMS