دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

تقلید معقول با شعور شهروندی تعارضی ندارد-قسمت اول

پرسش‌های بنیادین انسان درباره جهان هستی و چگونگی تفسیر آن، تاریخی به درازای اندیشه بشری دارد.
تقلید معقول با شعور شهروندی تعارضی ندارد-قسمت اول
تقلید معقول با شعور شهروندی تعارضی ندارد-قسمت اول
نویسنده: دکتر عبدالحسین خسروپناه

پاسخی به یک شبهه

پرسش‌های بنیادین انسان درباره جهان هستی و چگونگی تفسیر آن، تاریخی به درازای اندیشه بشری دارد. پاسخ گویی به این پرسش‌ها موجب ارضای حس کنجکاوی و جنبه عقلی انسان می‌‌شود. بدیهی است دین که پاسخ گوی نیازهای همه ابعاد وجودی انسان است تفسیری خاص از خدا، انسان و جهان هستی ارایه کرده است. از این رو انسان گذشته و بشر امروز و فردا همگی نیازمند دین هستند. انسان معاصر با چالش‌های فراوانی روبه روست که در پرتو دین پاسخ بدان‌ها را خواهد یافت. شبهات اعتقادی که برای انسان‌های عصر حاضر به وجود آمده، پاسخ‌های متناسب با زمان جدید را می‌‌طلبد.متکلمان ما از گذشته در صدد پاسخ به اشکالات ناظر به دین برآمده‌اند اما پاره‌ای از شبهات جدید، پاسخ‌های متفاوت از جواب‌های گذشته را می‌‌طلبد.

از این جهت شاید بتوان گفت کلام که متصدی پاسخ به شبهات اعتقادی دینی است، به دو بخش کلام قدیم و کلام جدید قابل تقسیم می‌‌باشد. هدف هر دو یکی است اما در موضوع شناسی و پاسخ به موضوع، روش‌ها و راه حل‌ها متفاوت‌اند. در کلام جدید ما انتظارات بشر از دین، رابطه عقل و دین، معرفت شناسی دینی، قرائت‌های مختلف از دین، پلورالیسم دینی، قبض و بسط تئوریک شریعت و... را داریم که به ورطه پاسخ سپرده شده‌اند.

در این میان، گاهی بدیهیات دین نیز مورد پرسش قرار می‌‌گیرند، هر چند این بدیهیات، ضروریات دین محسوب می‌‌شوند و لیکن ایجاد شبهه و تردید در آن‌ها می‌‌تواند نظام اعتقادی فرد متدین را هدف قرار دهد. از ضروریات دین می‌‌توان به تقلید که رجوع جاهل به عالم است اشاره کرد یعنی بحث تقلید و مقلد. در بحث تقلید و مقلد سالیانی است که برخی سعی در القای تعارض و یا حداقل تخالف میان شعور شهروندی با تقلید دارند یا این که تقلید را مغایر با فصل انسان می‌‌دانند که ناطق است و عاقل.

ولایت پذیری نیز که به اشتباه با تقلید پیوند زده می‌‌شود و آن را هم کف با تقلید می‌‌پندارند از این تردیدافکنی مبرا نیست و... «دکتر عبدالحسین خسروپناه» نام آشنای مباحث کلامی و فلسفی است، او کلام جدید و قدیم را به همراه فلسفه در دانشگاه و حوزه تدریس می‌‌کند. از این روست که او را جامع الاطراف می‌‌نامند، فیلسوفی که متکلم است!

با او ولایت پذیری، تقلید، شعور شهروندی، تقلید عالمانه و عقلانیت فردی را در منزلش- در شهر مقدس قم- به بحث نشستیم که در دو بخش منتشر می‌‌شود.

استاد! قبل از شروع بحث در ابتدا بفرمایید قائل شدن ارتباط میان تقلید و ولایت پذیری با شعور شهروندی عقلانی است؟ اصلامی توان ارتباطی میان آن‌ها برقرار کرد؟ چه در مقام نفی و چه در مقام اثبات.

یکی از مباحث مهم در فلسفه تقلید این است که آیا تقلید و به دنبال آن ولایت پذیری یک اصل عقلایی و شرعی است؟ یعنی اگر یک انسانی که تخصص در مسایل دینی ندارد به متخصص مراجعه کند آیا این رجوع عقلایی است و همچنین شرعی است؟ با شعور شهروندی سازگاری دارد یا خیر؟ گاهی اوقات در میان برخی از عوام گفته می‌‌شود که انسان عاقل چرا باید تقلید کند؟ و اصلاتقلید کار انسان عاقل نیست، من در جواب عرض می‌‌کنم که تقلید دو نوع است یک وقت تقلید، معقولانه است و گاه تقلید کورکورانه، تقلید کورکورانه رجوع جاهل است به جاهل اما تقلید معقولانه رجوع جاهل است به عالم، بنابراین در تقلید معقولانه انسان آن چه را بلد نیست از کسی فرا می‌‌گیرد که بلد است، علم دارد، آگاهی دارد زحمت کشیده، تلاش کرده و به یک دستاورد علمی رسیده و از آن استفاده می‌‌کند و این البته مشروط به این است که ما اطمینان، یقین و وثوق پیدا کنیم به این که آن شخصی که از او تقلید می‌‌کنیم و به او رجوع می‌‌کنیم کارشناس است. متخصص و صاحب نظر است، یعنی علم به تخصص‌اش پیدا کنید.

رجوع چنین شخصی عقلایی است و این تقلید معقولانه است، همه عقلا در طول حیات بشر و در تمام ملل، نحل و جوامع بشری از تقلید معقولانه استفاده می‌‌کنند البته انسان گاهی اوقات از تقلید کورکورانه هم بهره می‌‌برد و بشر اگر تامل کند به خطای آن پی می‌‌برد و می‌‌فهمد که چنین تقلیدی غلط است این هم گاهی اوقات در میان مردم اتفاق می‌‌افتد ولی اگر انسان عاقلی به عقل خودش مراجعه کند می‌‌فهمد که اگر فردی هیچ تخصصی ندارد و از نظر دانش مانند اوست چرا باید از او تقلید کند؟ به همین خاطر خدای سبحان عامل تقلیدگرایی کورکورانه را در گرایش به شرک مذمت کرده و در آیه‌های 22 و 23 سوره زخرف می‌‌فرماید: «بلکه گفتند ما پدران را به عقاید و آیین یافتیم و البته ما هم در پی آن‌ها رویم بر هدایت هستیم و همچنین ما هیچ رسولی پیش از تو در هیچ شهر و دیاری نفرستادیم جز آن که اهل ثروت و مال آن دیار به رسولان گفتند که ما پدران خود را بر آیین و عقایدی یافتیم و از آن‌ها البته پیروی خواهیم کرد.»

قرآن این گونه اقتدا را مذمت می‌‌کند، همچنین در آیه 78 سوره یونس باز این مطلب را می‌‌بیند که «فرعونیان به موسی (علیه السلام) گفتند آیا آمده ای تا ما را از آن چه که پدرانمان را بر آن‌ها یافتیم منصرف گردانی و بزرگی روی زمین از آن شما باشد؟ ما به شما ایمان نمی‌آوریم.» قرآن باز در این جا گفتار فرعونیان را مذمت می‌‌کند. در آیه 43 سوره سبا خداوند می‌‌فرماید: «که وقتی آیات روشن گر ما بر آنان خوانده شد گفتند او فقط مردی است که می‌‌خواهد شما را از آن چه پدرانتان پرستش می‌‌کردند بازدارد، ببینید این آیات نشان می‌‌دهد که تقلید کورکورانه مذموم است و مذمت تقلید کورکورانه هم عقلایی است. متاسفانه الان در بین برخی جوانان می‌‌بینید که از موسیقی‌های مدرن متال، راک، پاپ و جز امثالهم تقلید می‌‌کنند، می‌‌پرسیم چرا؟ می‌‌گویند خوشمان می‌‌آید، علاقه دارم، یک دفعه خواننده ای مثل مایکل جکسون مرجع او و الگوی او می‌‌شود یا می‌‌بینیم در فضای برخی دانشگاه‌ها، دانش جو که باید از شخصیت‌های علمی الگوبرداری کند، بعضی خواننده‌ها و بازیگران را الگوی رفتاری خود قرار می‌‌دهد. این رجوع جاهل است به جاهل اما اگر دانش جویی، اهل علمی مثلا یک شخصیت علمی را در کار خودش الگو قرار داد مانند انیشتین چه قدر زحمت کشید، دکتر حسابی چه کار کرد که پدر فیزیک ایران شد؟ اگر این‌ها را الگو قرار دهند تا کار علمی رشد پیدا کند این تقلید، تقلید معقولانه‌ای است.

پس ببینید نتیجه اول این است که ما به هیچ وجه انسانی در دنیا نداریم که نیاز به تقلید نداشته باشد. همه اهل تقلید هستند ولی تقلید دو نوع است، زمانی تقلید کورکورانه است و رجوع جاهل به جاهل است و زمانی دیگر تقلید معقولانه است یعنی رجوع جاهل یا غیرمتخصص به عالم و متخصص است و عقل بشر هم این تقلید را تایید می‌‌کند.

آیا این تایید عقلی ملازم شرعی هم محسوب می‌‌شود؟

این تقلید معقولانه را، شرع هم امضا کرده و بنابراین تقلید معقولانه نه تنها با شعور شهروندی تعارضی ندارد بلکه شعور شهروندی و عقلانیت بشری حکم می‌‌کند انسانی که در حوزه معرفتی و در حوزه ای ازنیازهایش که تخصص ندارد به متخصص مراجعه کند، وقتی بیمار می‌‌شود به پزشک مراجعه می‌‌کند، وقتی می‌‌خواهد ساختمانی بنا کند از مهندس معماری و عمران کمک بگیرد، وقتی اتومبیلش نیاز به تعمیر داشته باشد آن را به تعمیرگاه می‌‌برد تمام این رفتارها نشان می‌‌دهد که شعور شهروندی اقتضا می‌‌کند در امری که انسان تخصص ندارد به متخصص آن مراجعه کند. یکی از اموری که انسان‌ها ممکن است در آن تخصص نداشته باشند مسایل دین داری، فقاهت و احکام شرعی است.

همان طور که یک انسان غیرمتخصص در مورد مسایل پزشکی به پزشک مراجعه می‌‌کند و این رجوع هم رجوع عقلایی است یک غیرمتخصص و غیرآشنا به احکام شرعی هم باید به کارشناسی خبره که فقیه جامع الشرایط است مراجعه کند، پس می‌‌بینید همه فقها در رساله‌های عملیه خود به این مسایل پرداخته اند که انسان یا باید متخصص و کارشناس باشد یعنی دین را بداند و حقیقت آن را آگاه باشد و احکام را بشناسد یا اگر نمی‌داند به شخص متخصص که مرجع تقلید اعلم است مراجعه کند، این مطلبی است که همه فقها در کتاب‌های فقهی خود به آن پرداخته‌اند.

به عنوان مثال مرحوم آیت الله فاضل لنکرانی در مساله دوم توضیح‌المسایل خود می‌‌گوید انسان در احکام غیرضروری دین [چون احکام ضروری بدیهی و مسلمات محسوب می‌‌شوند، مثل نماز و روزه که واجب هستند یا شرب خمر که حرام است یا رابطه زن و مرد در دایره مشروع حلال است، این‌ها ضروریات دین است و اصلا شخص در این موارد تقلید نمی‌کند] یا باید مجتهد باشد و طبق اجتهاد خویش عمل نماید یا از مجتهد تقلید کند یعنی به دستور او رفتار نماید و یا در صورتی که آشنا به کیفیت احتیاط است عمل به احتیاط کند. به طوری که یقین کند تکلیف خویش را انجام داده است، به عنوان مثال اگر عده‌ای از مجتهدین عملی را حرام می‌‌دانند و عده‌ای دیگر می‌‌گویند حرام نیست آن عمل را انجام ندهد و اگر عملی را برخی واجب و بعضی مستحب می‌‌دانند، انجام دهد و هم چنین واجب است در کیفیت احتیاط نیز احتیاط کند یعنی چنانچه احتیاط از چند راه ممکن است باید راهی را اختیار نماید که مطابق با احتیاط باشد پس مکلفی که مجتهد نباشد و اعمال خود را بدون تقلید انجام دهد تقلید هم نکند اعمال او باطل است یعنی نمی‌تواند به آن اکتفا کند و باید حتما احکام را از مجتهد زنده‌ای که بالغ است، پرسش کند.

حضرت امام(ره) نیز در رساله خود این بحث را دارند و می‌‌فرمایند: «تقلید در احکام عمل کردن به دستور مجتهد است و از مجتهدی باید تقلید کرد که مرد، بالغ، عاقل، شیعه دوازده امامی، حلال زاده و زنده و عادل باشد و نیز بنا به احتیاط واجب باید از مجتهدی تقلید کرد که حریص به دنیا نباشد و از مجتهدین دیگر اعلم باشد یعنی در فهمیدن حکم خدا نسبت به مجتهدین دیگر زمان خود استادتر باشد، بعد البته این را هم مطرح می‌‌کنند که عقیده مسلمان به اصول دین باید از روی دلیل باشد. [این‌ها عبارات حضرت امام(ره) در توضیح المسایل است] ولی در احکام غیرضروری دین باید یا مجتهد باشد که بتواند احکام را از روی دلیل به دست آورد یا از مجتهد تقلید کند یعنی به دستور او رفتار نماید یا از راه احتیاط طوری به وظیفه خود عمل نماید که یقین کند تکلیف خود را انجام داده است، به عنوان مثال اگر عده‌ای از مجتهدین عملی را حرام می‌‌دانند و عده‌ای دیگر می‌‌گویند حرام نیست آن عمل را انجام ندهد و اگر عملی را بعضی واجب و بعضی مستحب می‌‌دانند آن را به جا آورد، پس کسانی که مجتهد نیستند و نمی‌توانند به احتیاط عمل کنند واجب است از مجتهد تقلید نمایند.»

حدیثی داریم با این عنوان که «کل ما حکم به عقل، حکم به شرع»، با توجه به این روایت می‌‌توان شعور باطنی که تعبیر به عقل می‌‌شود را با تقلید جمع کرد؟

وقتی می‌‌گوییم تقلید معقولانه یعنی رجوع جاهل به عالمی که حقایق علمی را مدلل و با استدلال علمی به دست آورده است یعنی عقل تقلید می‌‌کند از مجتهدش چون مجتهد احکام شرعی را از روی دلیل به دست آورده یعنی اگر یک کسی احکام شرعی را از روی دلیل به دست نیاورده است چنین تقلیدی جایز نیست یعنی نمی‌تواند بگوید من از کسی تقلید می‌‌کنم که احکام شرعی را بیان می‌‌کند ولی بدون دلیل، اگر مجتهدی یقین پیدا کند به حکمی شرعی اما دلیل علمی نداشته باشد، تقلید از چنین امری جایز نیست.

مقاله

نویسنده دکتر عبدالحسین خسروپناه

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

 فرازی از خطبه های نهج البلاغه در باب توحید

فرازی از خطبه های نهج البلاغه در باب توحید

هر چه به ذات شناخته باشد ساخته است و هرچه به خود بر پا نباشد ديگرى اش پرداخته. سازنده است نه با به كار بردن افزار. هر چيز را به اندازه پديد آرد، نه با انديشيدن در كيفيت و مقدار. بى نياز است بى آنكه از چيزى سود برد. با زمان ها همراه نيست و دست افزارها او را يارى ندهد.
 خداشناسی در نهج البلاغه

خداشناسی در نهج البلاغه

پیشوایان دینی، همواره ما را از اندیشیدن در ذات خداوند بزرگ منع کرده اند؛ چرا که عظمت بی پایان حضرت حق، فراتر از آن است که عقل محدود و نارسای بشری به درک و شناخت او دست یابد. در بخشی از کلام امام علی علیه السلام آمده است: «اگر وهم و خیال انسان ها، بخواهد برای درک اندازه قدرت خدا تلاش کند و افکار بلند و دور از وسوسه های دانشمندان، بخواهد ژرفای غیب ملکوتش را در نوردد و قلب های سراسر عشق عاشقان، برای درک کیفیّت صفات او کوشش نماید .
 توحید و خداگرایی‏ در نهج البلاغه

توحید و خداگرایی‏ در نهج البلاغه

البته این‏گونه نیست که خداوند با وجود امکان اشراف انسان بر صفاتش او را بازداشته، بلکه روشن است که شناخت جامع موجود نامحدود از سوى یک موجودِ محدود محال است. قدرت او بر اشراف‏بخشیدن به‏انسان در شناخت خود، به این امرِ محال تعلق نمى‏گیرد؛ زیرا غیرخدا همه‏چیز محدودیت دارد و نامحدودکردن محدود ذاتاً محال است.
 توحید در نگاه امام علی (علیه السلام)

توحید در نگاه امام علی (علیه السلام)

بعضی متفکران بر این باورند که در قرآن بر اثبات وجود آفریدگار آیـاتـی ذکـر شده است که روشن ترین آن ها را آیه ذیل است: (افی الـلـه شک فاطر السموات والارض5؛ مگر درباره خدای متعال که خالق آسمان ها و زمین است، شکی هست؟
 توحید از دیدگاه قرآن و نهج البلاغهʁ)

توحید از دیدگاه قرآن و نهج البلاغه(1)

با توجه به این نکته، باید ببینیم که قرآن کریم برای عقائد و معارف مطرح شده از جانب خودش چه دلائلی را مطرح کرده است ؟ و با وجود این شیوه که قرآن از همه گروه ها برهان ودلیل می طلبد، آیا ممکن است که خودش برای مطالب خود دلیل نیاورد؟ و آیا جا دارد که ما برای معارف اسلام، از جای دیگر طلب دلیل کنیم ؟

پر بازدیدترین ها

 فرازی از خطبه های نهج البلاغه در باب توحید

فرازی از خطبه های نهج البلاغه در باب توحید

هر چه به ذات شناخته باشد ساخته است و هرچه به خود بر پا نباشد ديگرى اش پرداخته. سازنده است نه با به كار بردن افزار. هر چيز را به اندازه پديد آرد، نه با انديشيدن در كيفيت و مقدار. بى نياز است بى آنكه از چيزى سود برد. با زمان ها همراه نيست و دست افزارها او را يارى ندهد.
 خداشناسی در نهج البلاغه

خداشناسی در نهج البلاغه

پیشوایان دینی، همواره ما را از اندیشیدن در ذات خداوند بزرگ منع کرده اند؛ چرا که عظمت بی پایان حضرت حق، فراتر از آن است که عقل محدود و نارسای بشری به درک و شناخت او دست یابد. در بخشی از کلام امام علی علیه السلام آمده است: «اگر وهم و خیال انسان ها، بخواهد برای درک اندازه قدرت خدا تلاش کند و افکار بلند و دور از وسوسه های دانشمندان، بخواهد ژرفای غیب ملکوتش را در نوردد و قلب های سراسر عشق عاشقان، برای درک کیفیّت صفات او کوشش نماید .
 توحید و خداگرایی‏ در نهج البلاغه

توحید و خداگرایی‏ در نهج البلاغه

البته این‏گونه نیست که خداوند با وجود امکان اشراف انسان بر صفاتش او را بازداشته، بلکه روشن است که شناخت جامع موجود نامحدود از سوى یک موجودِ محدود محال است. قدرت او بر اشراف‏بخشیدن به‏انسان در شناخت خود، به این امرِ محال تعلق نمى‏گیرد؛ زیرا غیرخدا همه‏چیز محدودیت دارد و نامحدودکردن محدود ذاتاً محال است.
براهین وجودشناختی و جهان شناختی در نهج البلاغه

براهین وجودشناختی و جهان شناختی در نهج البلاغه

گویی اندیشمندان شرق و غرب، در این راه به مسابقه پرداخته اند، تا دقیق ترین و صحیح ترین و استوارترین برهان وجود شناختی را عرضه کنند. غربی ها در این راه به اعتراف خودشان شکست خورده و علی الظاهر به بن بست رسیده اند.
 توحید در نگاه امام علی (علیه السلام)

توحید در نگاه امام علی (علیه السلام)

بعضی متفکران بر این باورند که در قرآن بر اثبات وجود آفریدگار آیـاتـی ذکـر شده است که روشن ترین آن ها را آیه ذیل است: (افی الـلـه شک فاطر السموات والارض5؛ مگر درباره خدای متعال که خالق آسمان ها و زمین است، شکی هست؟
Powered by TayaCMS