گزارشی از نشست «جامعه اخلاقی و معنویت گرایی»
به تازگی کانون اندیشه جوان میزبان نشست «جامعه اخلاقی و معنویت گرایی» با سخنرانی دکتر محمد شجاعی بود. استاد شجاعی در این جلسه در بحثی بنیادین به بیان تعریف انسان و سپس تعریف معنویت و اخلاق بر اساس آن پرداخت.
در ابتدای نشست، استاد شجاعی اخلاق و معنویت را نیازمند تعریف و تبیین رابطه شان برشمرد و گفت: توجه به قدرت مافوق، مسئلهای فطری است که از زندگی انسان حذف نشدنی است و تاریخ بشر از آغاز نشان دهنده زندگی معنوی اوست اما تعریف اخلاق و معنویت بستگی به تعریف مبانی انسان شناسی آنها دارد زیرا مقولههای انسانی باید موضوع مشترکی به نام «انسان» داشته باشند.
وی در بیان اختلافات ناشی از اختلاف تعریف انسان، این نظریهها را از دو هزار سال پیش تاکنون بیش از 300 نظریه عنوان کرد و در بیان انسان شناسی اسلامی گفت: انسان در اسلام دارای سه مرحله حیاتی است که حیات پیش از دنیا، دنیا و پس از آن را شامل میشود. او با بیان این که تعبیر قرآنی حیات پس از دنیا «بازگشت» است و در هیچ جا از «رفتن» سخن نرفته است، «بازگشت» را از لحاظ منطقی هنگامی درست دانست که «آمدنی» در کار بوده باشد. بنابراین اعتقاد به معاد با اعتقاد به زندگی پیش از دنیا در جوار حق تعالی همراه است و صادق خواهد بود.
وی تبیین معنویتی بر پایه ساختار حقیقی انسان را منوط به شناخت جایگاه و موطن انسان پیش از دنیا دانست که تا این مسئله صورت نپذیرد، معنویت نامتناسب میتواند ضرر بسیاری برای حیثیت حقیقی انسان داشته باشد.
او اخلاق بدون معاد را نیز اخلاقی نسبی دانست که بر پایه های محکمی استوار نیست.
در واقع بر اساس تعریف انسان است که فایدهمندی معنویت و اخلاق مشخص میشود؛ بدون این تعریف، نظامهای اخلاقی و معنوی چون عرفان سرخپوستی و مکتب اشو با وجود قابل مصرف بودن، فایدهای برای رشد حقیقت انسان نخواهد داشت.
شجاعی با اشاره به زندگی قبلی انسان در جوار حق تعالی، انسان به دنیا آمده را نیز همان فرهنگ بینهایت خواهی و مطلق گرایی دانست که هرگز آن را فراموش نخواهد کرد.
بنابراین انسان هیچ گاه با فرهنگ زمینی محدود نخواهد شد و تاریخ بشر تاکنون در تمام حوزهها سیری ناپذیری انسان را نشان داده است.
در انسان میل به کمال مطلق وجود دارد و از نظر منطقی نیز بی نهایت مطلق تنها یک مصداق میتواند داشته باشد که در فرهنگهای مختلف اسمهای متفاوتی دارد.
به همین دلیل سنگ بنای دین که مایه رستگاری است، فهم عشق انسان به کمال مطلق در قالب «لااله الاالله» است به این معنا که تنها چیزی که انسان را راضی میکند، آن است. این همان بنیان «معنویت اسلامی» است. به نظر استاد، یاد وطن اصلی، اولین چیزی است که برای شکل گیری روح انسان برای بازگشت لازم است زیرا پس از این یادآوری است که او شروع به مجهز ساختن خود برای بازگشت به وطن میکند و اخلاق، تمریناتی اساسی و منطقی است که این قهرمان فسرده را به روزهای اوج برخواهد گرداند.
بنابراین تعریف، اخلاق، ایجاد شرایط خاص روح برای برقراری ارتباط درست با کمال مطلق است. هنگامی که معشوق دارای کمالی تعریف شده باشد که در «اسماء» تعریف میشوند صفاتی که انسان باید به آن متصف شود تا به سمت آن حرکت کند، مشخص میشود.
این صفات همان اسمای الهی اند که با «رحمن» آغاز میشوند. بنابراین اولین و بزرگ ترین اسمی که باید از آن استفاده شود، رحمانیت است و نظام اخلاقی، نظامی است که ما را به این هدف برساند و در یک کلام اخلاق یافتن و احراز اسامی کمال مطلق است.
البته باید دانست که اسم از یک ذات و یک صفت تشکیل میشود و چون ما ذات را داریم، باید خود را به آن صفت بیاراییم تا صاحب آن اسم شویم. این گونه است که کسی که صاحب این اسم نیست و خلق رحمانی ندارد اگر اهل تمامی مناسک هم باشد، از اهل آتش است.
معیار سنجش ملموس دیگری که قرآن به عنوان صفت ذاتی مومن نام میبرد، «شاد و آرام» است و با این شاخص میتوان سودمندی معنویت و اخلاق مورد استفاده را سنجید. خطر دیگر این است که اگر انسان خود حقیقی اش را به یاد نیاورد و نداند «کیست»، تشنگی معنویت خود را با معنویات و اخلاق نسبی سیراب میکند و این گونه است که در کارهای فرهنگی مهمترین کار، شناساندن «کیستی» به انسان است.
روزنامه ایران، شماره 4630، 28/7/89، صفحه 22