دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

حس های پیکری Somaes thesias

No image
حس های پیکری Somaes thesias

كلمات كليدي : حس هاي پيكري، حس هاي حرارت، حس درد، گيرنده هاي لامسه اي، حس وضعيت، روان شناسي فيزيولوژيك

نویسنده : كوثر يوسفي

حس‌های پیکری، مکانیسم‌های عصبی هستند که اطلاعات حسی را از کل بدن دریافت می‌کنند.[1] در واقع این حس‌ها باعث آگاهی از اثر محرک‌ها در پوست و اندام‌های داخلی می‌شوند، ولی دقت آنها به اندازه "حواس ویژه" نیست. منظور از حواس ویژه، حس‌های بینایی، شنوایی، بویایی، چشایی و تعادل است. پوست بدن، گیرنده‌‌های مختلفی دارد که حس‌های متفاوتی را مانند لمس، فشار، گرما، سرما، لرزش، خارش و درد را منتقل می‌کنند. عضلات و زردپی‌های آنها دارای گیرنده‌هایی هستند که حس‌های جنبشی را انتقال داده، باعث آگاهی از میزان انقباض عضلات و طرز قرار گرفتن اندام‌ها می‌شود. گیرنده‌های اندام‌های داخلی مانند لوله گوارش از محرک‌های درونی خبر می‌فرستد. همه این اندام‌ها کم و بیش دارای گیرنده‌های حسی درد نیز هستند که یکی از حس‌های پیکری است.[2]

طبقه‌بندی حس‌های پیکری

حس‌های پیکری در سه گروه فیزیولوژیک طبقه‌بندی می‌شوند:

· حس‌های پیکری مکانیکی که شامل حس لامسه و وضعیت است و به وسیله جابجایی مکانیکی برخی از بافت‌های بدن تحریک می‌شوند.

· حس‌های حرارت که سرما و گرما را ادراک می‌کنند.

· حس درد که به وسیله هر عاملی که بافت را تخریب کند، فعال می‌شود.[3]

سایر طبقه‌بندی‌های حس‌های پیکری

· حس‌های اکستروسپتیو(بیرونی): آنهایی هستند که در سطح بدن قرار دارند.

· حس‌های پروپریوسپتیو(داخلی): آنهایی هستند که با وضیعت فیزیکی بدن در ارتباط هستند و شامل حس وضعیت، حس عضلات و تاندون‌ها، حس فشاری که از کف‌ پا می‌رسد و حتی حس تعادل(که اغلب به عنوان یک حس "خاص" در نظر گرفته می‌شود نه یک حس پیکری) هستند.

· حس‌های احشایی: آنهایی هستند که از احشاء بدن می‌آیند. معمولا منظور از این کلمه، حس‌های مربوط به ارگان‌های داخلی است.

· حس‌های عمقی: آنهایی هستند که از بافت‌های عمقی می‌آیند نظیر عضلات و استخوان‌. این حس‌ها عمدتا شامل فشار عمقی، درد و لرزش هستند.[4]

در این مقاله، طبقه‌بندی اول از حس‌های پیکری را توضیح می‌دهیم:

1. حس لامسه

حس لامسه شامل لمس، فشار، ارتعاش و قلقلک است. نتایج آزمایش‌های فری(Frey) نشان می‌دهد که پراکندگی نقاط لمس در انگشتان، لب و زبان از دیگر مناطق بدن بیشتر است و به همین سبب در زندگی روزانه برای تمییز کیفیت محرک‌ها، از این مناطق بیشتر استفاده می‌شود.[5]

احساس سرما، گرما، فشار و غیره به عنوان کیفیت حس لامسه به شمار می‌آیند. از سال 1890 میلادی روشن شده است که پوست بدن در تمام نقاط برای کیفیت‌های یکسان، حساس نیست. آزمایش‌ها و تحقیقات "فری"، "گلدشایدر" و دیگران نشان می‌دهد که قسمت‌هایی از پوست نسبت به سرما، قسمتی نسبت به گرما، قسمتی نسبت به لمس و قسمتی دیگر نسبت به درد حساسند. نقاط دیگر سطح پوست که بین مناطق حساس قرار دارند، ‌عموما از خود حساسیتی نشان نمی‌دهند.[6]

ارتباط بین حس‌های لامسه(لمس، فشار و ارتعاش)

هرچند لمس، فشار و ارتعاش اغلب در گروه‌های جداگانه قرار می‌گیرند و همگی به وسیله یک نوع گیرنده درک می‌شوند، اما سه تفاوت مهم بین آنها وجود دارد:

الف. حس لمس عمدتا از تحریک گیرنده‌های لمسی در پوست یا در بافت‌های زیر پوست حاصل می‌شود.

ب. حس فشار عموما از تغییر شکل بافت‌های عمقی ناشی می‌شود.

ج. حس‌ ارتعاش از تغییر مکرر سیگنال‌های حسی ایجاد می‌شود، ولی برخی از انواع این گیرنده‌ها با گیرنده‌های لمسی و فشار یکسان هستند.[7]

گیرنده‌های لامسه‌ای

حداقل 6 نوع مختلف گیرنده لامسه‌ای وجود دارد ولی بسیاری از گیرنده‌های دیگر نیز وجود دارند که به این گیرنده‌ها شبیه هستند. برخی از این گیرنده‌ها خصوصیات ویژه‌ای دارند که به صورت زیر است:

اول اینکه تعدادی انتهای آزاد عصبی که در هر قسمتی از پوست و بسیاری از بافت‌های دیگر یافت می‌شوند، می‌توانند فشار و لمس را حس کنند. برای مثال، حتی تماس خفیف با قرنیه چشم(که هیچ نوع انتهای عصبی به جز انتهاهای آزاد عصبی ندارد) باعث برانگیخته شدن حس‌های فشار و لمس می‌شود.

دوم اینکه، یکی از گیرنده‌های لمس با حساسیت زیاد، جسم مایسنر است. این گیرنده، انتهای عصبی یک رشته عصبی حسی میلین‌دار بزرگ(AB) است که توسط یک کپسول بلند احاطه شده است. درون این کپسول تعداد زیادی شاخه‌های انتهایی رشته‌‌های عصبی قرار دارند. اجسام مایسنر در قسمت‌های فاقد موی پوست و به‌خصوص نوک انگشتان، لب‌ها و سایر مناطق پوست قرار دارند که شخص با استفاده از آنها قادر است موقعیت فضایی محرک لمس را به خوبی درک کند. جسم مایسنر در کسری از ثانیه پس از اثر محرک، سازش پیدا می‌کند. این امر به این معنی است که آنها به‌خصوص نسبت به حرکت اشیاء در سطح پوست و نیز ارزش کم فرکانس، حساس هستند.

سوم اینکه، نوک انگشتان و سایر مناطق حاوی تعداد زیادی جسم مایسنر، معمولا تعداد زیادی گیرنده‌های لمس با نوک پهن دارند. یکی از انواع این گیرنده‌ها "دیسک مرکل" است. قسمت‌های مودار پوست نیز تعدادی از این نوع گیرنده‌ها دارند. این گیرنده‌ها مسؤل ایجاد سیگنال‌های ثابتی هستند که به شخص اجازه می‌دهند اجسامی را که به‌طور مداوم در تماس با پوست هستند حس کند. دیسک‌های مرکل، اغلب به صورت گروهی در یک عضو گیرنده‌ای به نام گیرنده گنبدی ایگو(Iggo dome) واقع شده‌اند. این گیرنده‌ها همراه با اجسام مایسنر، در محل‌یابی لمسی منطقه خاصی از سطح بدن و در تعیین قوام آنچه لمس می‌شود، نقش مهمی‌ دارند.

چهارم اینکه حرکت خفیف هر مو، روی سطح بدن یک رشته عصبی را که در قاعده آن است، تحریک می‌کند. بنابراین، هر مو و رشته‌ عصبی قاعده‌ای آن که به عضو انتهایی مو موسوم است، نیز یک گیرنده لمس است. این گیرنده نظیر جسم مایسنر دو چیز را به‌طور عمده درک می‌کند:

· حرکت اشیاء بر سطح بدن

· تماس ابتدایی جسم با بدن

پنجم اینکه، در لایه‌های عمیق‌تر پوست و نیز بافت‌های داخلی عمقی، تعدادی "عضو انتهایی رافینی" قرار گرفته است. این گیرنده‌ها حاوی تعداد زیادی شاخه‌های انتهایی کپسول‌دار هستند و در ارسال مداوم سیگنال‌های مربوط به تغییر شکل‌های پایدار بافت‌ها نظیر فشار و سنگینی طول کشیده، نقش مهمی ایفا می‌کند. آنها همچنین در کپسول مفاصل یافت می‌شوند و به ارسال سیگنال درباره درجه چرخش مفصل کمک می‌کنند.

ششم اینکه، گیرنده‌های پاچینی(که نسبت به فشار و ارتعاش حساسیت بالایی دارند) هم در زیر پوست و هم در قسمت عمقی بافت‌های بدن وجود دارند. آنها تنها به وسیله فشار موضعی و سریع بافت‌ها تحریک می‌شوند. این گیرنده‌ها به‌خصوص برای درک لرزش بافت یا سایر تغییرات سریع در وضعیت مکانیکی بافت‌ها نقش مهمی بر عهده دارند.[8]

نقاط لمس و آستانه

اگر دو سوزن پرگار که فاصله آنها 10 میلی‌متر است، با سطح داخل انگشت تماس یابد، هر دو سوزن پرگار را به‌طور جداگانه‌ احساس می‌کنیم، در حالی که هنگام تماس این دو سوزن با پشت دست، تفاوت آنها را احساس نخواهیم کرد. این آزمایش ساده نشان می‌دهد که سطح پوست در تحریک‌های یکسان حساسیت نشان نمی‌دهد و بین این دو قسمت، آستانه اختلاف فضایی وجود دارد.[9]

2. حس وضعیت یا احساس وضعی – عضلانی[10]

انسان به هنگام بیداری قادر است از وضعیت اندام خود آگاهی یابد. همچنین می‌تواند از حرکت غیرفعال مفاصل در اثر نیروهای خارجی یا داخلی اطلاع یابد. این نوع توانایی به نام "احساس وضعی – عضلانی" معروف است و گیرنده‌های آن ‌که از نوع دانه‌های رافینی(که به گرما و تحریکات مفصلی حساس‌اند) است، در پوست، ماهیچه‌ها، زردپی‌ها و مفاصل قرار دارند. در تاریکی یا هنگامی که چشم خود را بسته‌اید، متوجه شده‌اید که می‌توانید با دقت زیاد موقعیت اندام و وضعیت دست و پای خود را به خوبی تشخیص دهید؛ این کیفیت احساس وضعی – عضلانی را، حس جا و مکان[11] می‌نامیم. در حقیقت حس جا و مکان از زاویه قرار گرفتن مفاصل و در نتیجه از وضعیت دست و پا خبر می‌دهند. وقتی که ما بدون استفاده از حس بینایی، وضعیت مفاصل را تغییر می‌دهیم؛ مثلا ساعد را در مفصل آرنج خم یا راست می‌کنیم، می‌توانیم علاوه بر جهت، از سرعت حرکت نیز اطلاع یابیم. این کیفیت احساس وضعی – عضلانی را حس حرکت[12] می‌نامند. هنگامی که وزنه‌های مختلفی را که 10 درصد یا بیشتر با یکدیگر تفاوت دارند توسط ریسمانی که به آنها بسته شده است بلند می‌کنیم، می‌توانیم وزنه‌ها را با توجه به وزنشان از یکدیگر تشخیص دهیم؛ به عبارت دیگر، در این حالت، نیروی ماهیچه که برای بلند کردن وزنه‌ها به‌کار می‌رود، تخمین زده می‌شود؛ بدین ترتیب توانایی تخمین نیروی ماهیچه برای بلند کردن اجسام وزن‌دار، یا مقاومتی که موجب تغییر وضع مفاصل شده است، کیفیت احساس وضعی – عضلانی حس نیرو[13] محسوب می‌شود.[14]

3. حس‌های حرارت

دو کیفیت گرما و سرما با حس حرارتی، ادراک می‌شوند. در پوست انسان و دیگر پستاندارن، گیرنده‌های سرما و گرما وجود دارند که نه تنها برای ادراک هوشیارانه حرارت، بلکه با هماهنگی هسته‌های هیپوتالاموس برای تنظیم درجه حرارت بدن اهمیت دارند.

الف. احساس حرارت و سازش‌یافتگی: وقتی فرد دست خود را در آب گرم 33 درجه سانتی‌گراد قرار می‌دهد، نخست گرمی آب را احساس می‌کند که در صورت ثبات درجه آب، این احساس گرمی با گذشت زمان کاهش می‌یابد؛ برعکس اگر در یک روز تابستانی فرد بدن خود را در آب 28 درجه سانتی‌گراد قرار دهد، ابتدا احساس خنکی به وی دست می‌دهد که پس از مدت کوتاهی این احساس را ندارد؛ زیرا فرد با درجه حرارت مذکور سازش می‌یابد. قلمرو درجه حرارتی که در آن احساس سازش کامل دست می‌دهد به درجه حرارت خنثی معروف است. در درجه حرارت بیشتر یا کمتر از درجه حرارت خنثی(بیش از 36 درجه و کمتر از 30 درجه سانتی‌گراد) معمولا به فرد احساس گرما یا سرمای دائمی دست می‌دهد. باید یادآوری شود که در درجه حرارت بیش از 43 درجه و یا کمتر از 17 درجه سانتی‌گراد احساس گرما یا سرما با احساس درد همراه است.

ب. نیرومندی احساس حرارت: احساس حرارت ناشی از تغییر درجه حرارت پوست به درجه حرارت آغاز، سرعت تغییر آن درجه و وسعت منطقه پوست بستگی دارد. آستانه ادراک در درجه حرارت کم پوست، برای احساس گرما زیاد و برای احساس سرما کم است. وقتی درجه حرارت آغاز فزونی می‌یابد، آستانه گرما کاهش و آستانه سرما افزایش پیدا می‌کند. سرعت تغییر درجه حرارت به میزان یک درجه در ثانیه یا شش درجه در دقیقه تأثیر کمی بر آستانه‌ گرما و سرما دارد. در تغییر درجه حرارت کمتر، هر دو آستانه گرما و سرما افزایش می‌یابد. برعکس در سرد شدن خیلی کند پوست، منطقه وسیعی از پوست به ویژه وقتی که توجه فرد به سوی موضوع دیگر جلب می‌شود، سرد می‌گردد. احساس گرما و سرما در نقاط مختلف بدن به نقاط گرما و سرمای موجود در پوست نیز بستگی دارد. معمولا در پوست کف دست در هر سانتی‌متر مربع 1 تا 5 نقطه سرما و کمتر از یک نقطه(یعنی 4 ٪) گرما وجود دارد. فراوانی نقاط سرما و گرما در حساس‌‌‌ترین منطقه پوست بدن، یعنی چهره(16 تا 19 نقطه سرما و 1 نقطه گرما) از همه جا بیشتر است.[15]

ج. گیرنده‌های گرما و سرما: گیرنده‌های سرما و گرما به تعداد متفاوتی در زیر پوست و اندام‌های داخلی بدن قرار دارند. تعداد گیرنده‌های سرما در اغلب نواحی بدن چند برابر گیرنده‌های گرما است. اگر گرما یا سرما از حدی بیشتر شود، گیرنده‌های درد را تحریک می‌کند. گیرنده‌های گرما و سرما نسبتا سازش‌پذیرند. تحریک گیرنده‌های حرارتی بر اثر تغییر متابولیسم آنها صورت می‌گیرد.[16]

4. حس درد

درد، به عنوان مهمترین کیفیت حسی در انسان به شمار می‌رود و انسان را از تحریکات تخریبی در ارگانیزم مطلع ساخته، موجب مراجعه به پزشک می‌شود؛ برای پزشک هم وجود درد برای تشخیص محل تحریک‌های تخریبی، اهمیت دارد. درد بر اساس محل ایجاد و خصوصیاتش، در انواع مختلف طبقه‌بندی می‌شود که به این صورت می‌باشد: نوع درد که به دو کیفیت جسمی(سوماتیک) و احشایی(ویسرال) تقسیم می‌شود که در کیفیت جسمی چنانچه درد از نواحی سطح پوست باشد، درد سطحی نامیده می‌شود؛ مانند درد سوزن و درد نیشگون. در درد سطحی پس از تماس سوزن با دست، درد به وضوح احساس می‌شود و با متوقف کردن تحریک، بلافاصله از بین می‌رود. این درد، ‌به درد اول معروف است و در تحریک بیشتر، معمولا پس از نیم تا 1 ثانیه، دردی مبهم و سوزشی احساس شده، که با متوقف کردن تحریک، به آهستگی محو می‌شود(درد نیشگون) و به درد دوم مشهور می‌باشد. چنانچه درد از نواحی ماهیچه‌‌ها، استخوان‌ها، بافت پیوندی و مفاصل باشد، درد عمیق نامیده می‌شود. درد عمیق مانند درد سطحی از نوع درد جسمی(سوماتیک) به شمار می‌آید. تشنج‌ ماهیچه‌ای و سردرد از این نوع درد هستند؛ معمولا درد عمیق با طبیعت مبهم و سوزش همراه است. علاوه بر وجه تمایز بین درد اول و دوم سطحی و درد عمیق، یک تفاوت مهم دیگر نیز قابل توجه است و آن اینکه درد دوم سطحی و درد عمیق با بی‌میلی و احساس کسالت و مریضی همراه است و معمولا با بازتاب‌های غیرارادی از قبیل تهوع، عرق کردن و کاهش فشار خون همراه است. درد اول سطحی معمولا با بازتاب‌های فرار همراه است و در حقیقت موجب حفاظت موجود زنده می‌گردد. درد احشایی شبیه درد عمیق با طبیعت مبهم و سوزشی همراه بازتاب‌های غیرارادی است مانند درد آپاندیس، درد سنگ مثانه، کلیه و صفرا و ...[17]

[1] . گایتون، آرتور؛ فیزیولوژی پزشکی، ترجمه حوری سپهری، تهران، اندیشه رفیع، 1387، چاپ سوم، ص 582.

[2] . حائری روحانی، سیدعلی؛ فیزیولوژی اعصاب و غدد درون‌ریز، تهران، سمت، 1382، چاپ پنجم، ص 67.

[3] . فیزیولوژی پزشکی، ص 582.

[4] . همان.

[5] خداپناهی، محمدکریم؛ روان‌شناسی فیزیولوژیک، تهران، سمت، 1383، چاپ دوم، ص 156.

[6] . ایروانی، محمود و خداپناهی، محمدکریم؛ روان‌شناسی احساس و ادراک، تهران، سمت، 1384، چاپ نهم، ص 85.

[7] . فیزیولوژی پزشکی، ص 582.

[8] . همان، ص 582 و 583.

[9] . روان‌شناسی احساس و ادراک، ص 85.

[10] Kinesthesis Sensation

[11] Position Sensation

[12] Motor Sensation

[13] Strength Sensation

[14] . روان‌شناسی احساس و ادراک، ص 91 و 92.

[15] روان‌شناسی فیزیولوژیک، ص 163 و 164.

[16] فیزیولوژی اعصاب و غدد درون‌ریز، ص 72.

[17] . روان‌شناسی احساس و ادراک، ص 96 و 97.

مقاله

نویسنده كوثر يوسفي

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

Powered by TayaCMS