دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

تاریخ کلیسا، قرن نوزدهم1 Church history; the 19th century

No image
تاریخ کلیسا، قرن نوزدهم1 Church history; the 19th century

كلمات كليدي : تاريخ، كليسا، انديشمندان، نقد آموزه‏ها

نویسنده : محمد صادق احمدي

قرن نوزدهم در تاریخ کلیسا دوره‌ای بسیار مهم بشمار می‌رود، زیرا الهی‌دانان مسیحی‌ای که در این قرن حضور داشتند با تلاش‌های الهیاتی خود دوره‌ای جدید را در تاریخ الهیات مسیحی رقم زدند. یکی از علل این مسأله، سرزمین آلمان بود که فضای باز و آزاداندیشی موجود در آن،به اندیشمندان و متکلمان مسیحی کمک شایانی نمود. برای بررسی بیشتر فضای علمی و الهیاتی این قرن با عالمان کلیسای مسیحی، بیشتر آشنا می‌شویم. البته در قرن نوزدهم، متفکران بسیاری در کلیسای مسیحی حضور داشتند، اما کسانی که از آن‌ها یاد شده است،تاثیرگذارترین ایشان بوده‌اند.

مهمترین اندیشمندان این قرن

*شلایر ماخر

"فردریک دانیل ارنست شلایر ماخر"در سال 1768 در برسلو واقع درلهستان کنونی متولد شد.هر دو پدربزرگ او مسیحی بودند و پدر او که داری اعتقادات عمیق نسبت به کلیسای اصلاح شده بود او را به دانشکدهالهیات موراوی‌ها فرستاد تا اعتقادات او تقویت شود. اما او علیه پاک‌دینی خود نیز جبهه گرفت. بنابراین فردریک بر آن شد تا میان مسیحیت مورد قبول روشنفکران و سنتی تلفیق به وجود آورد.

"ماخر" در همین دوره برای تکمیل تحصیلات الهیاتی‌اش به دانشگاه‌های"هال" و "برلین" رفت.پس از مدت کوتاهی به عنوان کشیش بیمارستان چاریتی مشغول گردید و بعد از این بود که به مکتب رمانتیک[1] وارد شد.

به زودی او به یکی از برجسته‌ترین اعضای حلقهٔ اولیهٔ رمانتیک بین سال‌های ۱۷۹۶تا ۱۸۰۶ تبدیل شد.

او همواره سعی داشت تا از مذهب در برابر شک‌گرایی دفاع کند، بنابراین برای بازکردن جایی برای دین در بین روشنفکران به ایشان می‌گفت:

«...شما به شنیدن سخنان کشیشان کمتر از سخنان دیگران میل دارید...من همه اینها را می‌دانم... اگر به نظام‌های الهیاتی بنگریم، آیا آنها جز صنایع دست ساخته هستند ...»[2].

شلایر ماخر برای رسیدن به منظور خود، بسیاری از آموزه‌های سنتی را دگرگون ساخت.

تجربه دینی

او معتقد بود که کتاب مقدس، ثبت تجربیات دینی است. او الهیات مبتنی بر تجربه را گریزگاهی از بن بست عقل‌گرایی جنبش روشن‌گری یا از دشواری‌هایمربوط به اختصاصی بودن ادعایی دین مسیح می‌دانست. قبل از "ماخر"، آگوستین نیز در جهان مسیحیت، الهیاتی را بنا گذاشته بود که مبتنی بر تجربه خودشبود.[3]

علاوه بر این "ماخر"، عیسی را نیز نه خدا بلکه انسانی معصوم می‌دانست. نظر او این است: مسیح آن طور نیست که در اعتقاد نامه‌های کلیسای اولیه تحت تاثیر ما بعدالطبیعی یونانی تصویر شده است. او اضافه می‌کند:

«پس نجات‌دهنده از نظر ماهیت انسانی شبیه تمام انسان‌هاست؛ اما تفاوتی که با آن‌ها دارد این است کههمیشه احساس حضور خدا را دارد.به عبارت دیگر نباید مانند کلیساهای راست دین! عیسی را هم انسان واقعی و هم خدای واقعی...بدانیم...مسیح مجازات گناهان ما را متحمل نشدبلکه آمد تا معلم ما بشود...».[4][5]

انکار تثلیث

این الهیدان بزرگ مسیحی در بحث جنجالی دیگری اظهار داشت که وقتی درباره "وحدت در ذات و تثلیث در شخصیت" سخن می‌گوییم، به ثنویت نزدیک شده‌ایم. در واقع،"ماخر" با تثلیث مخالف بود. او به وجود خدا معتقد بود و عیسی را انسانی می‌دانست که خدا را در عالی‌ترین سطح درک کرده و روح‌القدس را وسیله برای تبیین خدا در کلیسا می‌دانست.[6]

او در همین مورد در نامه‌ای به پدرش نوشت:

«من نمی‌توانم باور کنم که خدای سرمدی حقیقی همان است که خود را صرفا پسر انسان خواند. من نمی‌توانم بپذیرم که مرگ او یک کفاره نیابتی بود؛ زیرا او به صراحت چنین سخنی نگفت و من هم نمی‌توانم ضرورت آن را بپذیرم؛زیرا محال است که خدا بخواهد مردان و زنانی را که بالبداهه برای دست‌یابی به کمال نیافریده،تا ابد برای کامل‌نشدن مجازات کند.»[7]

سرانجام، شلایر ماخر در اثر التهاب ریه‌ها در سال 1834در 66 سالگی درگذشت.

*فینی

چارلز گراندیسون فینی در سال 1792 در شهر وارن ایالت کانکتیکات چشم به جهان گشود.او در رشته حقوق، به تحصیلات خود ادامه داد و وکیل دعاوی شد.او در ابتدا از پیروان نظریه شک‌گرایی بود، اما پس از مدتی در سال 1821مسیحی شد و از اینجا مسیر زندگی او عوض شد.

بنابر این چارلز شروع به موعظه کرد و در سال 1824 به عنوان خادم در کلیسا دست‌گذاری شد و از این به بعد مشغول برگزاری جلسات بیداری روحانی گشت که بویژه در شرق ایالات متحده تاثیر گذاری خوبی داشت.در سال 1835 چارلز فینی به اوهایو رفت و در کالج اوبرلین سمت استادی الهیات را به عهده گرفت و پس از پانزده سال، یعنی در سال 1851 به ریاست کالج منصوب شد.

فینی از این پس تا سال 1866 در سمت ریاست کالج باقی ماند و پس از این تا پایان عمر مشغول تبشیر بود و برای مردم جلسات بیداری روحانی برگزار می کرد.سرانجام در سال 1875 این مبشّر که در قامت یک مصلح اجتماعی در صحنه سیاست نیز کوشا بود، در سن 83 سالگی چشم از جهان فرو بست.[8]

فینی را از رهبران جنبش انجیلی می‌دانند و این به خاطر قدرت نظریه‌پردازی او در آغاز حرکت انجیلی‌هاست. برخی از نظریات فینیآموزه‌های سنتی را با چالش جدی مواجه کرده به طوری که بسیاری در صدد مقابله با او بر آمده‌اند و البته برخی آزاداندیشان نیز از او تاثیر گرفته‌اند. از مهمترین اندیشه‌های او می‌توان به موارد ذیل اشاره کرد:

مخالفت با برده‌داری

فینی با برده‌داری مسیحیان مخالف بود. او که از یک طرف در فضای برده‌داری و سرشار از تبعیض مسیحیان رشد کرده بود و از طرفی یک مصلح اجتماعی بود و در سخنانش به اخلاق اهمیت زیادی می داد، نمی‌توانست این رویه برخورد با بردگان را تحمل کند و از مخالفان سرسخت و جدی آن شد.[9]

رد آموزه‌ی "گناه نخستین"

علاوه بر این،فینی آموزه‌ی"گناه نخستین" را رد می‌کرد و به آن اعتقادی نداشت.از نظر او کودکان با طبیعت گناه‌آلودی که اراده آنان را تحت تسلط خود دارد، به‌دنیا نمی‌آیند.او معتقد بود که انسان وقتی گناه می‌کند با وسوسه و حس لذت‌جویی و در نهایت با انتخاب خودش و به صورت داوطلبانه گناه را انتخاب می‌کند، در حالی که می‌تواند انتخاب بهتری داشته باشد و گناه نکند.[10]

اراده آزاد انسان

تعالیم فینی در مورد اراده نیز در تقابل با تعالیم کالون بود.در حالی که کالونیسم اشخاص را به انتظار منفعلانه برای نجات تشویق می‌کرد، فینی نجات و ایمان را عمل اراده انسانی می‌دانست که در دسترس همه قرار دارد.

*ریچل

آلبرخت بنیامین ریچل در سال 1822در برلین و در خانواده یک کشیش لوتریمتولد شد. ریچل با توجه به منصب پدرش به الهیات علاقه‌مند شد. بنابراین به تحصیل الهیات پرداخت و در سال 1852 تحصیلات خود را در زمینه الهیات به‌پایان رساند. در سال 1852 به سمت استادی الهیات در دانشگاه توبینگن منصوب شد و تا سال 1864در این سمت باقی ماند.پس از این مرحله به دانشگاهی در گوتینگن(Gottingen) رفت و تا پایان عمر(1889) در آنجا مشغول تدریس الهیات شد.[11]

آلبرخت ریچل به عنوان فردی در الهیات شناخته می‌شود که توجه زیادی به اخلاق معطوف داشت. به‌دنبال آموزه‌های ریچل نهایتا جنبشی ظهور کرد که جنبش انجیل اجتماعی نامیده شد که وظیفه اصلی کلیسا را تغییر و دگرگونی جامعه می‌دانست.

ریچل شاگرد مکتب الهیاتی آزاد آلمان در قرون روشنگری و خرد و مدرنیته بود و به همین سبب تاثیر الهیات شلایر ماخر در اندیشه‌های او روشن است.[12]

آلبرخت ریچل مهم‌ترین و تاثیرگذارترین الهی‌دان قرن نوزدهم بشمار می‌رود[13]و همچنین مکتب الهیاتی او در اواخر قرن بیستم و اوایل قرن حاضر، مکتبی نیرومند محسوب می‌شود. ریچل برای شخصیت عیسی شأن و منزلتی والا و همانند خدا قائل نبود.

عیسی یک انسان کامل

او همچون شلایر ماخر از جنبه‌ی الهی عیسی سخن می‌گفت، اما منظورش از این نکته، شخصیت کامل عیسی بود.از نظر آلبرخت ریچل عیسی به این معنی خدا بود که شناختی کامل از خدا داشت. ریچل در تأیید انسان بودن عیسی هیچ علاقه‌ای به سخن گفتن از ازلیت مسیح و وجوداو پیش از تولد از مریم باکره نداشت.[14]

ریچل بر این باور بود که پدران اولیه کلیسا با وارد ساختن فلسفه یونانی به کالبد مسیحیت، آن را فاسد ساخته‌اند و با این کار خود ، خدای کتاب مقدس را به "مفهوممطلق" فیلسوفان و عیسای اناجیل را به "کلمهابدی"فلسفه افلاطونی یونان تبدیل کرده‌اند.

رد آموزه گناه نخستین

ریچل جدی‌تر از شلایر ماخر به مفهوم گناه و نجات می‌نگریست.او آموزه گناه نخستین را انکار می‌کرد و روی این موضوع تأکید داشت که داشتن زندگی بدون گناه ممکن است.

*کگارد

"سورن اوبو کرکگارد" در سال 1813 در کپنهاگ دیده به جهان گشود. او کوچک‌ترین فرزند والدینی سالخورده بود. کگارد پس از پشت سر گذاشتن دوران کودکی‌اش زندگی بی‌بند و بار و ولنگارانه‌ای درپیش گرفت. سپس در جوانی وارد دانشگاه کپنهاگ شد و در سال 1840 در رشته الهیات فارغ التحصیل شد اما حاضر نشد به عنوان کشیش دست گذاری شود.

کگارد از اندیشمندان دوره خود به شمار می‌آید، هرچند در آن روزگار مثل امروز شناخته شده نبود. او در سال‌های آخر عمر خود به مباحثات تلخی با کلیسای رسمی پرداخت و کلیسا نیز حملات تندی به او کرد. اما این برخوردهای تند، سبب کناره‌گیری او از باورهایش نشد و حتی وقتی که او در بستر مرگ بود از قبول "عشاء ربانی" از دست یکی از روحانی‌ها که از صاحب‌منصبان شاه بود و از دوستان قدیمی کگارد نیز بود، خودداری کرد.

سرانجام سورن کرکگارد در سال 1855 و در حالی که چهل و دو سال بیشتر نداشت دار فانی را وداع گفت. کگارد در حالی چشم از جهان فرو بست که دوستان و حامیان اندکی داشت. این بدان سبب بود که او مسیحیت قشری و ظاهریکلیسای رسمی را مورد حمله قرار می‌داد و با صراحت می‌گفت:

«گسترش مسیحیت باعث منسوخ شدن آن گشته است.»[15]

بنابر این نه‌تنها مخالفان کلیسا، بلکه روحانیون کلیسا نیز برای او ارزشی قائل نبودند.

*نیومان

"جان هنری نیومان" در سال 1801 در خانواده‌ای انجیلی چشم به جهان گشود. او در کالج "اوریول" پذیرفته شد و پس از مدتی به الهیات لیبرال تمایل پیدا کرد. او در این دوره کلیسای انگلستان را میانه‌ای بین کاتولیسیسم و پروتستانیسم می‌دانست و پیرو این باور سنتی بود که پاپ "ضدمسیح" است.

پس از سرخوردگی از کلیسای انگلستان و عزلت‌نشینی، نیومان به این نتیجه رسید که کلیسای کاتولیک واقعی کلیسای روم است، ولی با کلیسای حقیقی تفاوت دارد. بنابراین نیومان کاتولیک شد و از این پس عمر خود را صرف دفاع از آیین‌ها و اندیشه‌های کاتولیکی کرد.

البته کلیسای کاتولیک در قرن نوزدهم برخورد سردی با اندیشه‌های نیومان کرد، گرچه در قرن بیستم و پس از شورای واتیکانی دوم از نیومان تقدیر شد تا جایی که به شوخی گفته شده که این نیومان نبود که به کیش کاتولیک گروید، بلکه این کلیسای کاتولیک بود که به کیش نیومان گروید.[16]

*هارناک

آدولف هارناک در سال 1851 در دورپات دیده به جهان گشود. چون پدرش استاد الهیات بود، به الهیات علاقه‌مند شد و بنابراین جا پای پدر نهاده و پس از مدت کوتاهی به عنوان استاد الهیات در دانشگاه‌های لایپزیک، گیسن، ماربورگ و برلین مشغول به تدریس شد.

گرچه رهبران کلیسایی با او مخالف بودند، اما امپراتور وقت "ویلهلم دوم" او را با لقب "فون" مورد ستایش قرار داد و به این ترتیب از خطر کلیسا در امان ماند.[17]

هارناک که بزرگ‌ترین متخصص آثار پدران کلیسا در عصر خود بود، در زندگی تحقیقاتی و علمی خود بیشتر در پی یافتن مسیحیت حقیقی از اضافات افزوده شده به آن بود و برای یافتن پاسخ‌های خود انجیل و تعالیم مسیح را در اعصار مختلف بررسی کرد[18]و اتفاقا به نتیجه‌های قابل توجهی دست یافت که دریای الهیات مسیحی را با تلاطم مواجه ساخت.

اعتقاد به تحریف مسیحیت

آدولف هارناک به لحاظ نظریه‌پردازی تاریخی در الهیات مسیحی بقدری در تحقیقاتش پیش رفت که برخی آموزه‌هایی که تا آن روز حتی اصلاحگران نیز بدان نپرداخته بودند را زیر سؤال برد. هارناک همانند ریچل بر این باور بود که انجیل تحت تاثیر فلسفه یونان تغییر یافته است.

هارناک معتقد بود که مسیحیت توسط پولس تحریف شده است.[19] هارناک در پی آن بود تا تاریخ فرایند یونانی‌شدن مسیحیت را نشان دهد.از نظر هارناک مذهب ساده عیسی، خصوصا توسط پولس، به مذهبی در مورد عیسی تغییر یافته و تبدیل به اصل ایمانیتجسم خدای پسر گشته بود.

هارناک از اریگن نیز بسیار تمجید می‌کرد و ضمن ستایش از او درباره بسیاری از تفکرات او نیز تحقیقات تاریخی کرد و سرانجام به این نتیجه رسید که بر خلاف آنچه توسط کلیسا تاکنون رواج یافته، گنوسی‌گری مساوی با یونانی‌سازی مسیحیت نیست.[20]

هارناک سرانجام در سال 1930 درگذشت.

مقاله

نویسنده محمد صادق احمدي
جایگاه در درختواره ادیان ابراهیمی - مسیحیت

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.

پر بازدیدترین ها

راههای رسیدن به آرامش روانی از نگاه قرآن

راههای رسیدن به آرامش روانی از نگاه قرآن

قرآن کریم که بزرگترین معجزه پیامبراکرم(ص) است و تمام آنچه را که بشر برای هدایت نیاز داشته ودر آن آمده است، کاملترین نسخه برای آرامش روح است.
تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان ʆ) نقش امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در فتح ایران

تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان (6) نقش امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در فتح ایران

این نوشتار در نقد سلسله مقالاتی است که فتح ایران توسط اعراب مسلمان را یکی از مقاطع تلخ تاریخ معرفی نموده‌اند.
Powered by TayaCMS