دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

ماهیت و عوامل انقلاب اسلامی (بخش هفتم)

No image
ماهیت و عوامل انقلاب اسلامی (بخش هفتم)

عوامل ، انقلاب، جامعه

استاد شهید آیت‌الله مرتضی مطهری

در گذشته این سئوال مطرح بود که: چرا رژیم کوشش دارد به مسلمانان مبارز، رنگ کمونیست بودن بزند؟ اگر مارکسیست موج خیری می‌بود، محال می‌بود که رژیم مسلمانان مبارز را مارکسیست بنامد. علت اینکه رژیم کار مسلمانان را با برچسب «مارکسیست اسلامی» تخطئه می‌کرد، این بود که از یک سو نمی‌توانست مسلمان بودن آنها را انکار کند و از سوی دیگر تلاش می‌کرد جلوی موجی را که مسلمان بودن آنها، در جامعه ایجاد می‌کرد، با مارکسیست نشان دادن آنها بگیرد. واقعیت‌های جامعه ما نشان می‌دهد که سهم گروه‌های مارکسیست در جامعه ما سهمی منفی بوده است. این را تاریخ ما نیز به خوبی گواهی می‌دهد، اصرار محافل امپریالیستی برای کمونیستی جلوه دادن نهضت ما به این خاطر بود که آنها می‌دانستند با زدن این برچسب، موج سوءظن و تردید در جامعه ما برانگیخته می‌گردد و از شدت وحدت انقلاب تا حد زیادی کاسته می‌شود.

از اینها گذشته حتی اگر برای همه گروه‌ها و دستجات، سهمی در نظر بگیریم، و سهم همه آنها را هم مثبت فرض کنیم و بپذیریم که بسیاری کشته شدگان آنها، صداقت داشته‌اند، باز این مساله اساسی مطرح می‌گردد که: آیا بحث از سهم داشتن یا نداشتن مفهومی دارد یا نه؟ اگر انقلابی به تمام و کمال به ثمر برسد و موقع بهره‌دهی و میوه‌چینی آن باشد، به طوری که هیچ مساله دیگری جز میوه چیدن و بهره‌گیری مطرح نباشد، در آن حال جا دارد که همه گروه‌ها و افرادی که سهمی در به ثمر رساندن انقلاب داشته‌اند، سهم خود را مطالبه کنند. درست مثل درختی که عده زیادی در کاشتن و پرورش دادن آن سهم داشته‌اند و در موقع میوه‌دهی، هر کس می‌گوید: سهم مرا بدهید تا بروم.

اما واقعیت این است که انقلابی آغاز شده و تازه یک مرحله را طی کرده است و هنوز مراحلی را در پیش دارد. در میان گروه‌هایی هم که در آن شرکت داشته‌اند، اکثریتی وجود دارد و اقلیتی. و این گروه‌ها تا یک مرحله با هم وحدت نظر داشته‌اند و از آن مرحله به بعد، گروهی مدعی است که این انقلاب را در فلان مسیر باید حرکت داد و برد و دیگران می‌گویند که نه، این انقلاب در آن مسیر نباید برود، بلکه در مسیر یا مسیرهای دیگر باید سیر کند. به عبارت دیگر در نقطه شروع این انقلاب، عده زیادی با یکدیگر همراه بودند و تا یک منزل و یک مرحله که سقوط رژیم بوده است، همه با یکدیگر وحدت نظر داشته‌اند، اما بعد از تحقق این مرحله، اختلاف نظرها پیدا شده است. می‌پرسیم آیا انقلاب فقط برای این بوده که رژیم سقوط بکند؟ آیا همین قدر که رژیم سقوط کرد، دیگر همه چیز درست است و انقلاب به ثمر رسیده و میوه داده است.

دو جنبه انقلاب

هر انقلابی دوجنبه دارد: یکی جنبه ویران‌کنندگی و دیگر جنبه سازندگی، یعنی آن جنبه که مشخص می‌کند جامعه آینده چگونه و براساس چه الگویی باید ساخته شود. وقتی انقلابی مرحله دوم خود را تازه شروع کرده و هنوز تا به ثمر رسیدن آن زمان زیاد و تلاش زیادی لازم است، صحبت از تقسیم غنائم و دریافت سهم، عجولانه و نابخردانه است. انقلاب تجزیه‌بردار نیست که بگوییم یک قسمت آن را به شما می‌دهیم و یک قسمت را به دیگری. انقلاب شبیه قافله‌ای است که مسیری را طی می‌کند.

این قافله یا باید از این راه برود و یا از آن راه. یا باید مثلاً در مسیر اسلام حرکت بکند یا بکلی راه خودش را عوض کرده، و از راه دیگری مثلاً کمونیسم حرکت بکند. در مرحله سازندگی جای این بحث نیست که بگوییم آنهایی هم که از اول نظریات کمونیستی داشته و تا مرحله سقوط رژیم سهمی داشته‌اند، باید سهمشان را بگیرند.

انقلاب شبیه نهر آب نیست که بگوییم، این نهر تا به اینجا آمده، از اینجا یک قسمتش را به شکل جویی جدا می‌کنیم و به یک عده می‌دهیم تا بروند در زمین خودشان بریزند. این امر تنها در صورتی شدنی است که بگوییم مملکت را تجزیه کنیم و قسمت‌های مختلف را به اشخاص و گروه‌های مختلف بدهیم و البته این کار غیر ممکن است. نمی‌توان انقلاب را در آن واحد، در دو مسیر متناقض به حرکت درآورد. حرکت در دو مسیر متناقض، مساوی است با نابودی انقلاب.

با توجه به اینکه اسلام برای انسان ابعاد مختلفی قائل می‌شود و نیز با توجه به شمول مفهوم استضعاف که در حقیقت در برگیرندة همة ابعاد مختلف روح انسان است، آیا نمی‌توان نتیجه گرفت که قرآن خاستگاه نهضت‌ها را نیز طبقة مستضعف می‌داند؟

در ضمن صحبت عرض کردم که از نظر قرآن خاستگاه انقلاب‌ها بالضروره، مستضعفین نیستند؛ اما گروهی کوشیده‌اند با نوعی توسعه در مفهوم استضعاف، مفهوم آیات قرآنی ار طوری تفسیر کنند که با عقیدة آنها که می‌گویند پیروزی از آن محرومین است و آنها تنها طبقة انقلابی و مبارز هستند، جور دربیاید. لازم است توضیح بدهیم که استضعاف یک مفهوم اعم دارد که اختصاص به جنبة مادی ندارد، بلکه شامل جنبة معنوی هم می‌شود. و به این معنی خود فرعون، هم استضعاف‌گر بوده است و هم استضعاف ‌شده یعنی فرعون دو شخصیت داشت ـ البته این تعبیر از من است ـ یک شخصیت فطری و انسانی، که همان شخصیت استضعاف شدة درونش بود، و یک شخصیت اکتسابی، که شخصیت فرعونیش محسوب می‌شد.

آیه شریفه: «و نرید ان نمن علی‌الذین استضعفوا فی‌الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین» (قصص، آیه 5) هم شامل قوم موسی(ع) می‌شود و هم شامل انسانی که در درون فرعون به بند کشیده شده است. این یک طریق تفسیر آیه فوق است و ما مخالف با این‌گونه تفسیر نیستیم؛ ولی آیا کسانی که روی آیة مستضعفین تکیه می‌کنند و بعد مسأله را به مسائل اجتماعی تعمیم می‌دهند هم همین تفسیر را می‌پذیرند؟ درباره این آیه می‌باید توضیح بیشتری داده شود که گرچه به وقت طولانی‌تری احتیاج دارد، ولی به اجمال آن را عرض می‌کنم:

در قرآن با دو منطق به ظاهر مختلف در مورد ملاک پیروزی‌ها، روبرو می‌شویم که این دو منطق را با یکدیگر باید بسنجیم تا اصل مطلب دستگیرمان بشود. قرآن در آیة پنج سورة قصص، ملاک پیروزی را استضعاف شدگی، بیان می‌کند. حداقل آنچه از ظاهر آیه بر می‌آید، این است که استضعاف شدگی ملاک حرکت و ملاک انقلاب است. بر طبق این آیه از هر جا که حرکت و انقلاب پیدا می‌شود،

پیروزی هم از همانجا پیدا می‌شود. پس در اینجا ایمان نقشی ندارد بر حسب این ملاک هر جای دنیا محرومیت و استضعاف‌شدگی باشد برای حرکت، برای جنبش و برای پیروزی کافی است.

آن گروهی که در ابتدا به آنها اشاره کردم، همین وجه را می‌پذیرند. از نظر آقایان قرآن در اینجا روی یک امر زیربنایی، یعنی امر مادی ـ اقتصادی تکیه دارد. اما آیات دیگری داریم که در آنها بر امری تکیه شده است که به قول این حضرات، روبنائی است. یعنی ایمان و عمل صالح، در آیة 55 از سورة نور می‌فرماید: «وعد الله الذین آمنوا منکم و عملوا الصالحات لیستخلفنهم فی‌الارض». آنهایی که دارای ایمانند ـ ایمان الهی ـ و به یک مکتب الهی، دلبستگی دارند و اعمالشان مطابق مکتب است، خدا به آنها وعدة استقلال و پیروزی داده است.

در این زمینه آیات بسیار دیگری وجود دارد؛ از جمله آیة 105 سورة انبیاء4 و آیة 139 سورة آل عمران.5 مسأله‌ای که در ارتباط با این آیات مطرح می‌شود،‌ این است که آیا تکیة قرآن در حرکت تاریخ و در انقلابات، روی این مسأله به اصطلاح امروز زیربنایی است یا روی امور روبنائی؟

در سال‌های اخیر، مسألة رو بنا به‌ کلی فراموش شده و همه روی مسائل به اصطلاح خودشان، زیربنائی تکیه می‌کنند. باید سؤال کرد که: آیا قرآن تناقض گفته است که در یک جا روی استضعاف‌شدگی تکیه کرده و در جای دیگر روی ایمان؟ در یک جا برای ایمان اصالت قائل شده و در جای دیگر برای محرومیت؟ به عقیدة ما تناقض در کار نیست. منطق قرآن همان منطق وعدالله الذین آمنوا و عملوا الصالحات» است؛ ولی متأسفانه از «آیة سورة 5 قصص، غلط استنباط شده است. این آیه یک اصل کلی به‌ دست نمی‌دهد، حال آنکه از آن اصل کلی استنباط کرده‌اند. منشأ این اشتباه هم این بوده که قبل و بعد آیه را حذف کرده‌اند و آنچه را که باقی مانده، به غلط تفسیر کرده‌اند.

در آیه چهار سوره قصص می‌فرماید: «ان‌ فرعون علا فی‌الارض و جعل اهلها شیعاً یستضعف طائفه منهم و یذبّح ابنائهم و یستحیی نسائهم انه کان من‌المفسدین: فرعون در روی زمین علو و استکبار کرده و مردم آن سرزمین را فرقه فرقه کرده بود و گروهی از مردم را به استضعاف کشانده و پسرهای آن گروه را سر می‌برد، (نمی‌گوید می‌برید، بلکه مسئله را به شکل یک امر حاضر بیان می‌کنند) در حالی که سرهای ذکور آنها را می‌برید و فقط زنهای آنها را زنده می‌گذاشت و او از مفسدان بود.» بعد از این آیه، آیة «و نریدان نمن...» آمده است، و به‌دنبال آن آیه: «و نمکن لهم فی‌الارض و نری فرعون و هامان و جنود هما منهم ما کانوا یحذرون» (قصص، آیه 6)

ادامه دارد

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.

پر بازدیدترین ها

راههای رسیدن به آرامش روانی از نگاه قرآن

راههای رسیدن به آرامش روانی از نگاه قرآن

قرآن کریم که بزرگترین معجزه پیامبراکرم(ص) است و تمام آنچه را که بشر برای هدایت نیاز داشته ودر آن آمده است، کاملترین نسخه برای آرامش روح است.
تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان ʆ) نقش امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در فتح ایران

تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان (6) نقش امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در فتح ایران

این نوشتار در نقد سلسله مقالاتی است که فتح ایران توسط اعراب مسلمان را یکی از مقاطع تلخ تاریخ معرفی نموده‌اند.
Powered by TayaCMS