8 شهریور 1395, 9:59
آنچه انسان را پير ميكند «استقامت» است. خداوند بر استقامت ورزيدن پيامبر(ص) تأكيد داشته است.
خواجه نصيرالدين طوسي در معناي «صبر» ميگويد: صبر بازداشتن نفس از بيتابي در برابر ناملايمات و مصائب است. صبر باطن را از اضطراب و زبان را از شكايت و اعضا و جوارح را از حركات غير مادي باز ميدارد. صبر بر عبادات و طاعات و بلاها و مصائب و گناهان و معاصي، انسان را از افتادن در جاده انحراف و سرنگون شدن در چاه هلاكت و تسليم شدن در برابر طاغوتها و شيطانها و از اينكه دينش را از دست بدهد در مصونيت و حفاظت ميبرد. در توضيح «استقامت» بجاست بدانيم كه در چند جاي قرآن، به پيامبر(ص) امر به استقامت شده است، يكي در سوره هود كه از آن حضرت نقل است كه فرمود «شبتني سوره هود لمكان هذه الآيه: فاستعم كما امرت و من تاب معك؛» سوره هود مرا پير كرد، به سبب وجود اين آيه: پس استقامت بورز تو و هر كه با تو توبه كرده است همانگونه كه فرمان داده شدهاي (سوره مريم آيه 18). امام صادق(ع) ميفرمايد: آزاد، در همه حالات آزاد است؛ اگر حادثهاي به او برسد استقامت و شكيبايي ميورزد، و اگر مصائب شكننده بر او هجوم كنند او را نميشكنند و اگر اسير شود يا شكست بخورد يا آسانياش به سختي تغيير يابد زياني نميبيند؛ چنان كه يوسف صديق امين به بردگي رفتن و شكست به او ضربه نزد، و خدا جباري را كه بر او ستم ورزيد، پس از آنكه ارباب بود برده يوسف نمود، پس او را به رسالت و پيامبري فرستاد و به وسيله او بر امتي رحم كرد. آري، صبر اينچنين است، خير و خوشي و خوبي به دنبال آن است؛ پس صبر كنيد و وجودتان را به صبر واداريد تا به پاداش و اجر و ثمرات صبر برسيد. حضرت باقر(ع) فرمود: بهشت پيچيده به ناگواريها و صبر است، پس كسي كه در دنيا بر ناگواريها صبر كند وارد بهشت ميشود و دوزخ پيچيده به لذتها و خواستههاي نامعقول است؛ پس كسي كه لذتها و خواستههاي نامعقول را به نفس خود دهد وارد آتش ميشود. اما مسلمانان فرقههاي گوناگوني دارند، هميشه هم كساني بودهاند كه ميخواستهاند راه صحيح را بشناسند، تحقيق هم كردهاند، ولي موفق نشدهاند، بويژه در دوران ائمه اطهار(ع) كساني بودند كه در گوشه و كنار زندگي ميكردند؛ ميخواستند اسلام را دقيقاً بشناسند، ولي شرايط اجتماعي آن دوران و حكومتهاي جابرانه مانع از اين كار بود. اين دسته افراد به اندازهاي كه شناخت پيدا كردهاند، مسئوليت دارند و بايد به همان مقدار عمل كنند. طبعاً استحقاق همه گونه عنايتي را هم ندارند، چون تمام راه را نپيمودهاند، در چيزهايي كه نشناختهاند كمالاتي وجود داشته كه آنها به دليل عمل نكردن، به آنها دست نيافتهاند، هر چند تقصيري در زمينه شناخت نداشتهاند. خداوند هم در همين حد پاداش آنها را خواهد داد: آنها در شناخت « تقصير» نداشتهاند بلكه قصور داشتهاند، (سوره كهف آيه 30) ولي به آنچه فهميدهاند عمل كردهاند. خداوند هم به همان اندازه پاداششان ميدهد. اما كساني كه مقصد را شناختهاند و با تلاش و كوشش خود نيز در مسير صحيح گام نهادهاند و براي طي طريق، مشمول توفيق الهي شدهاند. يعني شيعه اهل بيت(ع) هستند ديگر هيچ مشكلي ندارند، مگر در زمينه عمل، و بايد در عمل بكوشند، چون هدف و راه را درست شناختهاند. البته اينها هم از لحاظ معرفت، مراتبي دارند. چنين نيست كه هر كس شيعه شده، تمام دستورات اهل بيت(ع) را در همه ابعادش بشناسد، مراتب علم و معرفت افراد با يكديگر فرق ميكند. ممكن است برخي به شناخت كامل تمام جزئيات نرسيده باشند و بالطبع از درك آثار آن نيز محروم خواهند شد، هر كس به شناخت كاملتر رسيده باشد از آثار بيشتري هم برخوردار خواهد شد. كساني كه مقصد را درست تشخيص دادهاند راه را هم درست رفتهاند و تمام توانشان را نيز براي رسيدن به آن به كار گرفتهاند؛ همان كساني كه در دنيا و آخرت، غرق در نعمتهاي خدا خواهند شد.
برخی افراد متكبراند، اما خودشان خبر ندارند و به اين ويژگي و خصلتي كه دارند آگاه نيستند. حتي از خود ما نيز گاهي رفتارهاي متكبرانه سر ميزند و خودمان به آن واقف نيستيم و نميدانيم اين يعني تكبر؛ بنابراين براي روشن شدن علامت و نشانههاي تكبر چند موردي را ذكر ميكنيم. 1) هنگام بحث و گفتوگو با افراد، اگر طرف مقابل سخن حق بگويد و حق با او باشد، اگر نتوانستيد حق را به او بدهيد و به اشتباه خود اعتراف كنيد كه حق با طرف مقابل است؛ معلوم ميشود كه شما متكبر هستيد. 2) در محافل و مجالس فرد بايد در صدر مجلس بنشيند و بهترين مكان بايد به او اختصاص پيدا كند و همچنين هنگام راه رفتن او بايد پيشقدم باشد و جلو همگان راه برود و از راه رفتن عقبتر از بقيه افراد ابا دارد. چه بسا اگر راه رفتن مقدم بر همه امكان نداشته باشد كمي عقبتر راه ميرود تا ميان او و باقي افراد فاصله ايجاد شود و اين نتيجه كبر است. 3) در سلام كردن منتظر است ديگران به او سلام دهند پس اگر فرد از ديگران توقع سلام داشته باشد متكبر خواهد بود. 4) اگر فقير و بينوايي او را به ميهماني دعوت كند نميپذيرد يا اينكه براي رفع حاجت دوستان و خويشاوندان و نيازمندان به كوچه و بازار نخواهد آمد و براي تهيه ضروريات زندگي مثل نان و سبزي و... از اينكه خود به خريد رفته و آن را به خانه آورد ابا دارد. 5) كبر در پوشاك و طرز لباس پوشيدن نيز خود را نشان ميدهد. اگر فردي در پوشيدن لباس نفيس و جامههاي فاخر حريص باشد و آن را شرافت و بزرگي بداند متكبر خواهد بود. 6) با كنيزان و غلامان خود در يك سفره غذا نميخورد و با ايشان همخوراك نميگردد. البته بايد اضافه كرد نشانههاي كبر منحصر به اين موارد نيست، بلكه آثار و نشانههاي ديگري نيز دارد. برخی افراد متكبراند، اما خودشان خبر ندارند و به اين ويژگي و خصلتي كه دارند آگاه نيستند. حتي از خود ما نيز گاهي رفتارهاي متكبرانه سر ميزند و خودمان به آن واقف نيستيم و نميدانيم اين يعني تكبر.
براي معالجه كبر دو راه وجود دارد: يكي معالجه نظري و ديگري معالجه عملي. حضرت علي (ع) براي معالجه ميفرمايند: اگر با مقام و قدرتي كه داري دچار تكبر يا خود بزرگبيني شدي به بزرگي حكومت پروردگار كه برتر از حكومت تو است بنگر، كه تو را از آن سركشي نجات ميدهد و تندروي تو را فرو مينشاند و عقل و انديشهات را به جايگاه اصلي باز ميگرداند. (نهجالبلاغه، نامه 53) حضرت اشاره دارند هر چقدر تو بزرگ و پر منزلت باشي خداوند از تو بزرگتر و منزلتش از تو بيشتر است و تو در برابر آن خوار و ذليلي، به اندازهاي كه به تصور نيايد. شپشي خواب و آرام را از تو ميگيرد، حركت موش و سوسكي تو را از جا ميكند، لحظهاي گرسنگي تو را از پاي در ميآورد و در شب تاريك از سايه خود ميترسي تو را چه به كبر و غرور؟! حضرت امير ميفرمايند: «فرزند آدم را با فخر فروشي چه كار؟ او كه در آغاز نطفهاي گنديده و در پايان مرداري بدبو است، نه ميتواند روزي خويش را فراهم كند و نه مرگ را از خود دور نمايد. » (نهجالبلاغه، حكمت 126) انسان با معرفت و شناخت جايگاه خويش و نقص و كمبودهاي واقعياش تكبر را از ياد خواهد برد. علاوه بر معالجه نظري كه از طريق علم و و معرفت است، معالجه عملي نيز نياز است و آن اين است كه از كارها و اعمالي كه از نشانههاي كبر برشمرديم دست كشيده و خلاف آن را انجام دهد و به خاطر خدا شكستگي و فروتني داشته و به اعمالي كه متواضعين به آن متصف هستند عمل شود تا كبر آرام آرام از دل رخت
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان