دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

اصل در "مفعول‌له"

اصل در کاربرد مفعول‌له این است که بعد از عامل خود ذکر شود اما گاهی با این اصل مخالفت شده و بر عامل مقدّم می‌شود.
No image
اصل در "مفعول‌له"

 

نویسنده: مريم مظفّري

كلمات كليدي : حذف عامل "مفعول‏له"، تقدم "مفعول‏له" بر عامل، حذف "مفعول‏له" از كلام، عدم تعدد در "مفعول‏له"

"اصل در مفعول‌له"، از مجموعه مباحث "مفعول‌له" است که به صورت جداگانه مورد بررسی قرار میگیرد از این رو به خواننده‌ی محترم توصیه میشود جهت فهم مطالب این نوشتار و شناخت جایگاه و اهمیت عنوان آن به مدخل "مفعول‌له" و مطالب مذکور در آن مراجعه کند. این مجموعه، چهار اصل در مفعول‌له را بیان کرده و در ضمن هر اصل به تبیین موارد مخالف با آن اصل میپردازد.

اصل اوّل: تأخّر "مفعول‌له" از عامل

اصل در کاربرد مفعول‌له این است که بعد از عامل خود ذکر شود اما گاهی با این اصل مخالفت شده و بر عامل مقدّم می‌شود.[1] حکم تقدّم "مفعول‌له" بر عامل به دو گونه است:

الف. امتناع تقدم بر عامل

در صورتی که "مفعول‌له"، محصور‌فیه واقع شود تقدم آن بر عامل جایز نیست؛[2] زیرا در صورت تقدم، معنای حصر از کلام فهمیده نمی‌شود؛ مانند: «وَ مَا أرسَلناکَ إلّا رَحمَةً لِلعَالمِینَ»؛[3] در این آیه شریفه "رحمةً" مفعول‌له واقع شده که به جهت رساندن معنای حصر، متاخر از عامل خود (أرسلنا) آمده است.

ب. جواز تقدم بر عامل

تقدم مفعول‌له بر عامل در غیر از موارد امتناع تقدم، جایز است؛[4] مانند: «طلباً للنزهةِ رکبتُ الباخرةَ»؛ در این مثال "طلباً" مفعول‌له است که بر عامل خود "رکبت" مقدّم شده است.

اصل دوّم: ذکر عامل "مفعول‌له"

اصل در عامل مفعول‌له این است که در کلام ذکر شود اما گاهی در صورت دلالت قرینه بر آن، حذف می‌شود؛[5] مانند: «هدیً للناسِ» در جواب کسی که سوال کرده است: «لِماذا أُنزلَ القرآنُ؟»؛ در این مثال "هدیً"، مفعول‌له است که به علّت وجود قرینه (وقوع در مقام جواب از سوال)، عامل آن (أنزل) حذف شده است.

اصل سوم: ذکر "مفعول‌له" در کلام

اصل در مفعول‌له ذکر آن در کلام است اگرچه در مواردی حذف آن با وجود قرینه و غالبا قبل از مصدر تأویل رفته به حرف "أنْ"، جایز است؛[6] مانند: «یُبَیِّنُ اللهُ لَکُم أن تَضِلُّوا»؛[7] در این آیه شریفه لفظ "کراهةً"، مفعول‌له محذوف و تقدیر عبارت "کراهةً أن تضلُّوا" بوده است.

ذکر این نکته قابل توجّه است که مصدر تاویل رفته، مضاف‌الیه مفعول‌له بوده که با حذف مفعول‌له جانشین آن شده و در محلّ نصب است.[8]

اصل چهارم: عدم تعدد در "مفعول‌له"

در فرض عامل واحد، تعدد در مفعول‌له ممکن نیست؛ از این رو در این فرض اکتفا بر مفعول‌له واحد ضروری است؛[9] زیرا تنها علت واحد میتواند سبب وجود شیء واحد واقع شود و از طرفی سبب واحد، تنها مسبب واحد را ایجاد میکند.[10]

 

مقاله

جایگاه در درختواره نحو

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

ادات استفهام

ادات استفهام

"استفهام" مصدر باب "استفعال" از ماده‌ی "فهم" و در لغت به معنای پرسیدن به جهت شناختن و فهمیدن است.
No image

بَدَل

"بَدَل" بر وزن "فَعَل" اسم از ماده‌ی "بدل" و در لغت به معنای جانشین است. در اصطلاح نحو "بدل" تابعی است که حکم نسبت داده شده به متبوع در جمله، به آن (تابع)نسبت داده می‌شود و در واقع تابع (بدل)، مقصود حقیقی گوینده است
No image

ارتباط "تمییز" و "حال"

این نوشتار در دو بخش با ذکر تفاوت و شباهت میان "تمییز" و "حال"، به مقایسه آن دو می‌پردازد
No image

اشکال "بدل" و "مبدل منه"

این نوشتار به بررسی اشکال "بدل" و "مبدل‌منه" در کلام به اعتبار نوع آن دو از جهت مفرد یا جمله بودن، اسم یا فعل بودن می‌پردازد
No image

تأویل "موصول حرفی" و "صله" به "مصدر"

در این نوشتار ابتدا چگونگی و مراحل تأویل به مصدر در دو موصول حرفی "أن" و "أنَّ" و صله‌ی آن دو بیان شده و در سایر موصول‌های حرفی ("أن" مخففه، "لو"، "کَی" و "ما") همچون طریقه مذکور در "أن" و "أنَّ" عمل می‌شود و در پایان به نکاتی پیرامون تاویل به مصدر اشاره می‌شود.

پر بازدیدترین ها

No image

احکام منادا

این مجموعه به بررسی احکام و مباحث مرتبط با منادا و بررسی ویژگی‌های چند منادای خاصّ می‌پردازد.
No image

صیغه تعجب

این نوشتار به صورت جداگانه در هر یک از دو صیغه قیاسی تعجب به بررسی نحوه ساخت صیغه، اعراب جمله تعجبی، احکام و برخی نکات هر یک پرداخته و در پایان به نکاتی پیرامون صیغه تعجب اشاره خواهد داشت.
No image

ادات تحضیض

"تحضیض" مصدر باب "تفعیل" از ماده‌ی "حضّ" و در لغت به معنای تشویق و ترغیب به همراه مبالغه و تأکید در آن است. در اصطلاح نحو "تحضیض" عبارت است از ترغیب قوی و شدید بر انجام یا ترک عملی و "ادات تحضیض"، حروفی هستند که این معنا را افاده می‌دهند.
No image

اسم فعل

عنوان مورد بحث ترکیب اضافی و مشتمل بر دو لفظ "اسم" و "فعل" است. "اسم فعل" در اصطلاح نحو، اسمی را گویند که دلالت بر فعل معین داشته و بدون قبول علامت آن فعل و تأثیر از عوامل، متضمن معنا، زمان و عمل آن است
No image

مفعول به

عنوان مورد بحث از اسم (مفعول) و قید آن (به) تشکیل شده و در مقابلِ "مفعول مطلق" است که چنین قیدی را ندارد. لفظ "مفعول" به تنهایی، اسم مفعول از ماده‌ی (فعل) و در لغت به معنای معمول و انجام یافته است
Powered by TayaCMS