دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

فاعل

کلمه‌‌ی "فاعل"، اسم فاعل از ماده‌ی "فعل" و در لغت به معنای عامل و انجام دهنده است. فاعل در اصطلاح نحو، اسمی را گویند که عامل مقدّم به نحوی به آن اسناد داده شده که یا فعلی توسط آن ایجاد شده و یا فعلی قائم به آن است؛
No image
فاعل

نویسنده: محسن بي باك

كلمات كليدي: اصل در مرفوعات، اسم صريح، مؤوَّل به اسم صريح، عامل در فاعل، علامت تثنيه و جمع، علامت تأنيث، فعل قائم به فاعل

 کلمه­‌ی "فاعل"، اسم فاعل از ماده­ی "فعل" و در لغت به معنای عامل و انجام دهنده است.[1] فاعل در اصطلاح نحو، اسمی را گویند که عامل مقدّم[2] به نحوی به آن اسناد داده شده که یا فعلی توسط آن ایجاد شده و یا فعلی قائم به آن است؛[3] مانند: «َضرَبَ زیدٌ عمراً» و «تَحَرّک الشجرُ»؛ در این دو مثال "ضَرَبَ" و "تَحَرّک" فعل مقدّم و "زیدٌ" و "الشجرُ" فاعل هستند؛ در مثال اول فعل ضَرْب توسط زید ایجاد شده اما در مثال دوم شجر در ایجاد تحرک دخالتی نداشته بلکه تحرک را پذیرفته و متأثر شده است؛ از این رو تحرک قائم به شجر است.

وجه نامگذاری

با توجه به تعریف ذکر شده معلوم می‌شود که فاعل در اصطلاح نحو، اعم از فاعل در معنای لغوی است؛[4] زیرا فاعل لغوی آن است که حقیقتا فعلی را ایجاد کند و این مطابق با یک قسم فاعل نحوی (ایجاد کننده­ی فعل) است و در قسم دیگر آن، فاعل چیزی را ایجاد نمی‌کند بلکه فعل قائم به آن است؛ با این بیان روشن می‌شود نامگذاری لفظ "فاعل" در فاعل نحوی به اعتبار یک قسم از فاعل نحوی است که حقیقتا ایجاد کننده­ی فعل است.

جایگاه فاعل

مبحث فاعل در کتابهای نحوی در باب اسم، بخش مرفوعات مورد بررسی قرار می­گیرد؛ بعضی از عالمان نحو،[5] فاعل را به جهت لفظی بودن عامل آن ، اصل در مرفوعات دانسته و از این رو باب فاعل را بر سایر مرفوعات مقدم کرده­اند؛ در مقابل عده­ای[6] مبتدا را به جهت آغاز شدن جمله با آن، اصل در مرفوعات دانسته و از این رو در آغاز مرفوعات، از مبتدا بحث کرده‌اند.[7]

اشکال فاعل

فاعل به دو شکلِ "اسم صریح" و "مؤوّل به اسم صریح" به کار می­رود:

الف. اسم صریح

فاعل به شکل اسم صریح بر چهار گونه است:

1. اسم ظاهر؛ مانند: «و قُلْ جاءَ الحَقُّ و زَهَقَ الباطِلُ»؛[8] در این آیه­ی شریفه "الحَقُ" و "الباطِلُ"، اسم ظاهر و فاعل هستند.

2. ضمیر متصل بارز؛ مانند: «الیَوْمَ أکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ»؛[9] در این آیه­ی شریفه "تُ" ضمیر متصل بارز و فاعل است.

3. ضمیر متصل مستتر؛ مانند: «وَ اصْبرْ و ما صَبْرُکَ إلّا باللهِ»؛[10] در این آیه­ی شریفه "اصبر" فعل امر و "أنت" ضمیر مستتر و فاعل آن است.

4. ضمیر منفصل؛ مانند: «و ما یَعْلَمُُ جُنُودَ رَبِّکَ إلّا هُوَ»؛[11] در این آیه­ی شریفه "هو" ضمیر منفصل و فاعل برای "یَعْلَم" است.

ب. مؤوّل به اسم صریح

فاعل مؤوّل از حرف مصدری[12] و صله­ی آن تشکیل شده است؛ از این رو اسم نبوده اما در تأویل اسم صریح (مصدر) است؛ مانند: «ألَمْ یَأنِ لِلّذِینَ ءامَنُوا أنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ»؛[13] در این آیه­ی شریفه فاعل در فعل "یَأنِ" از حرف مصدری (أنْ) و صله­ی آن (تَخْشَعَ) تشکیل یافته که در تأویل اسم صریح (الخشوع) است.[14]

اعراب فاعل

فاعل، جزء اساسی در جمله و مرفوع[15] است. در مواردی فاعل به جهت ورود عامل جرّ بر آن در لفظ مجرور و تقدیرا[16] مرفوع است. عامل جرّ در این موارد بر دو گونه است:

1. مصدر مضاف؛ مانند: «لَولا دَفْعُ اللهِ الناسَ»؛[17] در این آیه­ی شریفه "دَفْع" مصدر مضاف و "الله" فاعل[18] آن است که در لفظ، مجرور به اضافه و تقدیرا مرفوع است.

2. حرف جرّ زائد؛[19] مانند: «کَفی بِاللهِ شَهِیداً»؛[20] در این آیه­ی شریفه "کَفی" فعل و "الله" فاعل آن است که در لفظ، مجرور به حرف جرّ زائد (بـ) و تقدیرا مرفوع است.

اقسام عامل در فاعل

عاملِ رفعِ فاعل بر دو گونه است:

1. فعل تامّ معلوم؛ مانند: «قَدْ أفْلَحَ المُؤمِنُونَ»؛[21] در این آیه­ی شریفه "أفْلَحَ" فعل تامّ معلوم و "المؤمنون" فاعل آن است.

2. شبه[22] فعل تامّ معلوم؛ مانند: «یَخْرُجُ مِنْ بُطُونِها شَرابٌ مُخْتَلِفٌ ألْوانُهُ»؛[23] در این آیه­ی شریفه "مختلفٌ" عاملِ شبه فعل و فاعل آن "ألوانُهُ" است.

احکام عامل

احکام عامل در اسناد به فاعل از دو جهت مورد بررسی قرار می‌گیرد: "الحاق علامت تثنیه و جمع به عامل" و "الحاق علامت تأنیث به عامل".

الحاق علامت تثنیه و جمع به عامل

یکی از احکام فاعل، وحدت و عدم جواز تعدد آن است[24] که با لحاظ این حکم در صورتی که فاعل اسم ظاهر مثنی یا مجموع باشد، عامل آن مجرد از علامت تثنیه و جمع خواهد بود؛[25] مانند: «قال الرجلان» و «قال المؤمنون»؛ در این دو مثال "قال" فعل عامل و مجرد از علامت تثنیه و جمع است که در مثال اول به مثنی (الرجلان) و در مثال دوم به مجموع (المؤمنون) اسناد داده شده است.

نکته

با لحاظ حکم وحدت و عدم تعدد در فاعل، ممکن است اشکال شود که در مواردی همچون «اختصم زیدٌ و عمرٌو» و «جلس زیدٌ و عمرٌو» این حکم رعایت نشده زیرا در ظاهر "زید" و "عمرو" هر دو فاعل هستند. بعضی[26] در جواب این اشکال گفته­اند فعل در معطوف (عمرو) در نیت تکرار بوده و به جهت نیابت حرف عطف از آن ذکر نشده است؛ از این رو تعددی در فاعل نیست. در مقابل بعضی[27] مجموع معطوف و معطوف­علیه را فاعل در نظر گرفته و تعدد را در اجزاء فاعل می­دانند.

الحاق علامت تأنیث به عامل

اصل در اسناد عامل به فاعل مؤنث این است که علامت تأنیث[28] به عامل ملحق شود. اما گاهی با وجود خصوصیات و شرائطی در کلام، الحاق علامت تأنیث به عامل، واجب و گاهی جایز و در مواردی ممتنع می‌شود.

الف. وجوب الحاق علامت تأنیث

1. فاعل اسم ظاهر، مؤنث حقیقی و متصل به عامل باشد؛ مانند: «قامَتْ هنْدٌ».

2. فاعل ضمیر متصل و مرجع آن مؤنث باشد؛[29] مانند: «هندٌ قامَتْ» و «الشمسُ طَلَعَتْ»؛ در هر دو مثال فاعل ضمیر متصل (هی) است که در مثال اول مرجع آن مؤنث حقیقی (هندٌ) و در مثال دوم، مؤنث مجازی (الشمسُ) است.

ب. امتناع الحاق علامت تأنیث

1. فاعل دارای علامت تأنیث و عَلَم برای مذکر باشد؛ مانند: «جاء طَلْحَةُ»؛ در این مثال فاعل (طَلْحَةُ)، مؤنث لفظی و دالّ بر مذکر است.

2. فاعل مؤنث و از عامل خود به "إلّا" منفصل باشد؛ مانند: «ما قامَ إلّا هندٌ»؛ در این مثال "هندٌ" فاعل و از عامل (قامَ) به "إلّا" منفصل شده است. از آنجا که تقدیر عبارت به اعتبار معنا "ما قامَ أحَدٌ إلّا هندٌ" بوده است، ‌فاعل در حقیقت، مذکر است؛ از این رو تذکیر عامل (قامَ) به اعتبار فاعل (أحَدٌ) واجب است.[30]

ج. جواز الحاق علامت تأنیث

1. فاعل اسم ظاهر، مؤنث حقیقی و از عامل خود به غیر "إلّا" منفصل باشد؛ مانند: «قامَ الیَوْمَ هندٌ»؛ در این مثال "هندٌ" فاعل و از عامل (قامَ) به غیر إلّا (الیَوْمَ) منفصل است. در این صورت اگر چه ترک علامت تأنیث جایز است اما الحاق آن بهتر است.

2. فاعل اسم ظاهر و مؤنث مجازی یا در معنا آن[31]باشد؛ مانند: «طَلَعَ الشَمْسُ» و «قامَتْ الرِجالُ"»؛ در مثال اول، فاعل (الشمسُ) مؤنث مجازی است از این رو جایز است عامل آن (طَلَعَ) بدون علامت تأنیث ذکر شود. در مثال دوم فاعل (الرجال)، جمع مکسّر و در معنای "جماعة" است؛ لفظ "جماعة" مؤنث مجازی است و به این اعتبار "الرجال" حکم مؤنث مجازی را پیدا کرده و الحاق علامت تأنیث به عامل آن جایز است.

نکته

در صورتی که فاعل اسم ظاهر مثنی و یا جمع سالم باشد حکم الحاق علامت تأنیث به عامل در این دو، همان حکم اسناد عامل به مفرد آنها است؛[32] مانند: «قامَتْ المؤمنات»؛ در این مثال فاعل (المؤمنات) جمع مؤنث سالم و مفرد آن "مؤمنة" است؛ با توجه به وجوب الحاق علامت تأنیث به عامل مسند به فاعل مفرد (مؤمنة)، الحاق علامت تأنیث به عامل در "المؤمنات"، واجب است.

فاعل در قرآن و حدیث

1. «قَدْ أفْلَحَ المُؤمِنُونَ»،[33] (مؤمنان رستگار شدند)؛ در این آیه­ی شریفه "المؤمنون"، فاعل و "أفلح" عامل آن است.

2. «یَهْلِکُ فِیّ رَجُلانِ: مُحِّبٌ مُفْرِطٌ و باهِتٌ مُفْتَرٍ»،[34] (دو کس نسبت به من هلاک می‌گردند،دوستی که زیاده­روی کند ودروغ پردازی که به راستی سخن نگوید)؛ در این حدیث شریف "رَجُلان" فاعل و "یَهلکُ" عامل آن است.

نکته

در پایان ذکر این نکته قابل توجه است که "تأخر فاعل از عامل خود" ،"تقدم فاعل بر مفعول­‌به"، "حذف عامل فاعل" و "حذف فاعل" از جمله مباحث مهم فاعل است که در ضمن عنوان مستقل "اصل در فاعل" مورد بررسی قرار می‌گیرد.

مقاله

جایگاه در درختواره نحو

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

ادات استفهام

ادات استفهام

"استفهام" مصدر باب "استفعال" از ماده‌ی "فهم" و در لغت به معنای پرسیدن به جهت شناختن و فهمیدن است.
No image

بَدَل

"بَدَل" بر وزن "فَعَل" اسم از ماده‌ی "بدل" و در لغت به معنای جانشین است. در اصطلاح نحو "بدل" تابعی است که حکم نسبت داده شده به متبوع در جمله، به آن (تابع)نسبت داده می‌شود و در واقع تابع (بدل)، مقصود حقیقی گوینده است
No image

ارتباط "تمییز" و "حال"

این نوشتار در دو بخش با ذکر تفاوت و شباهت میان "تمییز" و "حال"، به مقایسه آن دو می‌پردازد
No image

اشکال "بدل" و "مبدل منه"

این نوشتار به بررسی اشکال "بدل" و "مبدل‌منه" در کلام به اعتبار نوع آن دو از جهت مفرد یا جمله بودن، اسم یا فعل بودن می‌پردازد
No image

تأویل "موصول حرفی" و "صله" به "مصدر"

در این نوشتار ابتدا چگونگی و مراحل تأویل به مصدر در دو موصول حرفی "أن" و "أنَّ" و صله‌ی آن دو بیان شده و در سایر موصول‌های حرفی ("أن" مخففه، "لو"، "کَی" و "ما") همچون طریقه مذکور در "أن" و "أنَّ" عمل می‌شود و در پایان به نکاتی پیرامون تاویل به مصدر اشاره می‌شود.

پر بازدیدترین ها

No image

احکام منادا

این مجموعه به بررسی احکام و مباحث مرتبط با منادا و بررسی ویژگی‌های چند منادای خاصّ می‌پردازد.
No image

صیغه تعجب

این نوشتار به صورت جداگانه در هر یک از دو صیغه قیاسی تعجب به بررسی نحوه ساخت صیغه، اعراب جمله تعجبی، احکام و برخی نکات هر یک پرداخته و در پایان به نکاتی پیرامون صیغه تعجب اشاره خواهد داشت.
No image

ادات تحضیض

"تحضیض" مصدر باب "تفعیل" از ماده‌ی "حضّ" و در لغت به معنای تشویق و ترغیب به همراه مبالغه و تأکید در آن است. در اصطلاح نحو "تحضیض" عبارت است از ترغیب قوی و شدید بر انجام یا ترک عملی و "ادات تحضیض"، حروفی هستند که این معنا را افاده می‌دهند.
No image

اسم فعل

عنوان مورد بحث ترکیب اضافی و مشتمل بر دو لفظ "اسم" و "فعل" است. "اسم فعل" در اصطلاح نحو، اسمی را گویند که دلالت بر فعل معین داشته و بدون قبول علامت آن فعل و تأثیر از عوامل، متضمن معنا، زمان و عمل آن است
No image

مفعول به

عنوان مورد بحث از اسم (مفعول) و قید آن (به) تشکیل شده و در مقابلِ "مفعول مطلق" است که چنین قیدی را ندارد. لفظ "مفعول" به تنهایی، اسم مفعول از ماده‌ی (فعل) و در لغت به معنای معمول و انجام یافته است
Powered by TayaCMS