دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

ادات استئناف

"استئناف" مصدر باب "استفعال" از ماده‌ی "أنف" و در لغت به معنای آغاز و شروع کردن است. استئناف در اصطلاح نحو عبارت است از آغاز و شروع کردن کلام با جمله‌ای که یا در ابتدای کلام واقع شده و یا در لفظ جدا و مستقل از کلام سابق است
No image
ادات استئناف

نویسنده: زهره آفتابي

كلمات كليدي : استئناف، حروف استئناف، جمله ي استئنافيه، اضراب انتقالي، اضراب ابطالي، استدراك

"استئناف" مصدر باب "استفعال" از ماده‌ی "أنف" و در لغت به معنای آغاز و شروع کردن است.[1] استئناف در اصطلاح نحو عبارت است از آغاز و شروع کردن کلام با جملهای که یا در ابتدای کلام واقع شده و یا در لفظ جدا و مستقل از کلام سابق است به کمک ادات مخصوص[2] و "ادات استئناف" حروفی هستند که بر این معنا دلالت داشته و عبارتند از "واو"، "فاء"، "حتی"، "بَلْ" و "لکِن".[3] لازم به ذکر است جملهای که بعد از این حروف ذکر میشود، جملهی استئنافیه بوده و محلی از اعراب ندارد.[4]

به عنوان مثال "بَلْ" در عبارت «ما جاء زیدٌ بَلْ ذَهَبَ» از ادات استئناف بوده که بر شروع کلام با جمله‌ای (ذهب) که در لفظ، جدا و مستقل از کلام سابق (ما جاء زید) است، دلالت دارد. جمله‌ی "ذهب" استئنافیه بوده و محلی از اعراب ندارد.

وجه نامگذاری

معنای لغوی "استئناف" (آغاز و شروع کردن) در معنای اصطلاحی لحاظ شده است؛ به این بیان که متکلم با ذکر ادات مخصوص بر آغاز و شروع کلام با جملهی بعد از آن اشاره دارد. البته باید دقت داشت که با توجه به قید "ادات مخصوص" در تعریف اصطلاحی، معنای لغوی اعمّ از معنای اصطلاحی بوده و شامل آغاز و شروع کلام به غیر ادات مخصوص[5] نیز میشود.

جایگاه "ادات استئناف"

در میان عالمان نحو در تبیین مباحث "ادات استئناف" سه رویکرد مشاهده میشود؛ بعضی از عالمان[6] نحو با توجه به اینکه بعد از برخی از این حروف فعل مضارع منصوب واقع می‌شود در ضمن بحث از اعراب فعل مضاع به کاربرد استئنافیه در آنها اشاره کردهاند و بعضی[7] با توجه به کاربرد این حروف در عطف، علاوه بر مبحث اعراب فعل مضارع، در باب "عطف نسق" نیز در ضمن بررسی حروف عطف، به استئنافیه بودن این حروف اشاره کردهاند. در مقابل بعضی[8] ادات مذکور را در ضمن عنوان کلی "ادات" در کنار سایر ادات، مورد بررسی قرار دادهاند. از "ادات استئناف" به "ادات ابتدا" نیز تعبیر شده است.[9]

ذکر این نکته قابل توجه است که ابن هشام در مغنی‌اللبیب در ضمن بررسی مفرادت هر یک از ادات استئناف را به صورت جداگانه بیان کرده و به کاربرد آنها در استئناف اشاره می‌کند.

نحوه‌ی کاربرد و جایگاه "ادات استئناف" در کلام

در این بخش با توجه به نوع "ادات استئناف" به نحوهی کاربرد، جایگاه و ویژگیهای آنها در کلام اشاره میشود:

1. "حتی"

این حرف در صورتی که بر جمله وارد شود از ادات استئناف بوده[10] و مفید معنای غایت است؛ به این بیان که آنچه بعد از "حتی" آمده غایت و نتیجهی عبارت قبل از "حتی" را بیان می‌کند.[11] این حرف بر دو نوع جمله (اسمیه و فعلیه) وارد می‌شود[12]:

الف. جمله اسمیه؛ مانند: «المعروفُ یأسِرُ القلوبَ حتّی قلوبُ الأعداءِ مأسورةٌ به». در این مثال "حتی" از ادات استئناف بوده که بر جمله اسمیه (قلوبُ الأعداءِ مأسورةٌ به) وارد شده است.

ب. جمله فعلیه

1. فعل ماضی: «إرتفعَ صوتُ الحُریّةِ فی القرنِ العشرین حتّی مَلأ الأسماعَ». در این مثال "حتی" از ادات استئناف بوده که بر فعل ماضی (مَلأ) وارد شده است.

2. فعل مضارع: «أصغِی الانَ إلی الخَطیبِ حتّی أسمَعُ کلامَه». در این مثال "حتی" از ادات استئناف بوده که بر فعل مضارع (أسمَعُ) وارد شده است.

 2. "بل"

این حرف در صورتی که بر جمله وارد شود از ادات استئناف بوده و مفید معنای "اضراب"[13] است. اضراب بر دو گونه است: [14]

الف. اضراب ابطالی

این نوع از اضراب، اقتضای نفی حکم قبل از "بل" را داشته و بر غیر واقعی بودن آن حکم و کذب مدعی آن دلالت دارد؛ مانند: «الأجرامُ السَّماویةُ ثابتةٌ بل الأجرَامُ السَّماوِیةُ مُتَحرِّکةٌ»؛ در این مثال "بل" از ادات استئناف و مفید معنای اضراب ابطالی است؛ از این رو ضمن نفی حکم سابق (ثابت بودن اجرام آسمانی) بر غیر واقعی بودن و کذب مدعی آن دلالت دارد.

ب. اضراب انتقالی

این نوع از اضراب اقتضای انتقال از غرض قبل از "بل" به غرض دیگری را داشته که بعد از "بل" می‌آید و حکمی که قبل از "بل" بیان شده همچنان به حال خود باقی است؛ مانند: «قد أفلَحَ مَن تَزکّی وَ ذَکَرَ اسمَ ربِِّه فَصَلّی بَل تُؤثرُونَ الحَیاةَ الدنیا».[15] در این آیه شریفه "بل" برای انتقال از غرضی به غرض دیگر آمده است؛ چرا که قبل "بل" سخن از نیکوکاران است ولی بعد از آن از دنیاپرستان سخن به میان آمده است.

3. "واو"

این حرف از ادات استئناف بوده که در کتابهای نحوی به کاربردهای دیگر آن در غیر استئناف اشاره شده است. از نشانههای "واو" استئنافیه آن است که در اثنای کلام آمده و در صورت حذف آن، معنای کلام تغییری نمی‌کند.[16] مانند: «و اتّقُوا اللهَ و یُعَلّمُکمُ اللهُ»؛[17] در این آیه‌ی شریفه "واو" دوم از ادات استئناف بوده که بر فعل "یعلّمکم" وارد شده است.

4. "فاء"

این حرف نیز مانند "واو" کاربردهای مختلفی دارد که یکی از آنها استئناف می‌باشد؛ مانند: «فلَمّا ءاتاهُما صَالحاً جَعَلا لَه شُرکاءَ فِیما ءَاتاهُما فَتَعالی اللهُ عَمّا یُشرِکون»؛[18] در این آیه‌ی شریفه "فاء" از ادات استئناف بوده که بر فعل "تعالی" وارد شده است.

5. "لکن"

این حرف در صورتی که بر جمله وارد شود از ادات استئناف بوده و مفید معنای "استدراک"[19] است؛[20] مانند: «وَ ما‌ ظَلَمنَاهُم وَ لکِن کانوا هُمُ الظَّالِمِین»؛[21] در این مثال "لکن" از ادات استئناف بوده که بر جمله‌ی (کانوا هُمُ الظَّالِمِین) وارد شده است.

"ادات استئناف" در قرآن و حدیث

1. آیه‌ی «أم یَقُولُون بِه جِنَّةٌ بَل جَاءَهُم بِالحَقِّ وَ أکثَرُهُم لِلحَقِّ کَارِهُونَ»[22] (یا می‌گویند او دیوانه است؟! ولی او حق را برای آنان آورده؛ اما بیشترشان از حق کراهت دارند)؛ در این آیه‌ی شریفه "بل" از ادات استئناف و مفید معنای اضراب انتقالی است.[23]

2. حدیث «قال امیرالمومنین علیه السلام: ما زلتُ مظلوماً منذ ولَدَتنِی أمّی حتی إنّ عقیلاً کان یُصیبُه الرّمَد فیقول: لاتَذُرُّونی حَتَّی تَذُرّوا علیاً فیَذُرّونی و ما بی رمد»[24] (امیرمومنان علیه السلام فرمودند: من همیشه مظلوم بوده‌ام از آن زمان که مادرم مرا زاد حتی زمانی که عقیل مبتلا به چشم درد میشد میگفت دارو به چشم من مریزید تا اول به چشم علی بریزید پس به چشم من میریختند بی آنکه دردی داشته باشم). در این حدیث شریف "حتی" استئنافیه بوده که بر جمله‌ی اسمیه (إنّ عقیلا...) وارد شده است.

 

 

مقاله

جایگاه در درختواره نحو

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

Powered by TayaCMS