دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

جان ویکلیف John Wycliffe

No image
جان ویکلیف John Wycliffe

كلمات كليدي : ويكليف، اعتراض، كليسا، سوزاندن

نویسنده : محمد صادق احمدي

ساده انگاری است که نهضت اصلاح دینی در قرن هفدهم را حاصل تلاش عده‌ای منتقد به کلیسا در همین دوره بدانیم. این نهضت یک رویداد اعتراضی مجزا و منقطع از قبل نبود بلکه مجموعه‌ای از نهضت‌ها و تلاش‌های اصلاحی بین سده‌های چهارده تا هفده بوقوع پیوستند تا در قرن هفده به بار نشستند. در طول این دوره محیط سیاسی و فرهنگی نیز به تبع اصلاحات دینی، اساسا متحول شد.

یکی از مهم‌ترین عوامل بروز نهضت اصلاح دینی را باید در اعتراض‌های جان ویکلیف دانست.

 

کلیسای قرن چهارده

برای درک دقیق‌تر از فضایی که ویکلیف در آن می زیست و اعتراض هایی که او به کلیسا وارد می کرد ، باید از کلیسا در طول این دوران تصویر مناسبی داشته باشیم.

کلیسا در غرب از قرن چهارم تا چهاردهم درگیر فشارهای سیاسی خارجی و نزاع با قبایل بربر بود ولی در همین زمان موفقیت‌هایی را نیز بدست آورده بود؛ موفقیت‌هایی نظیر اینکه بیشتر اروپائیان مسیحی شده بودند و خود کلیسا نیز به یک واحد قدرتمند سیاسی تبدیل شده بود که از عالی‌ترین مرجعیت معنوی نیز برخوردار بود و به این شکل کاملا خود مختار شده بود.

مری جو ویور در توضیح حال کلیسا در این مورد می‌گوید:

«...کلیسا که قدرت فراوانی داشت در موضوعات نادرستی دخالت کرد و به موضوعات معنوی توجه کافی نکرد..کلیسا در پی محکم کردن قدرت خود بود ...و این مساله سبب شد حکام ملی از آنچه که آن را دخالت در امور سیاسی خود می‌دانستند متنفّر شوند. در غرب دیگر مثل سابق خلا سیاسی نبود که پاپ بخواهد آن را پر کند...مردم بویژه محققان دانشگاهی معتقد بودند که پاپ باید همه قدرت های سیاسی را رها کند و فقط حاکم معنوی باشد...

اما در مقابل واکنش کلیسای رسمی مبالغه در مدعای پاپی بود. پاپ ها اظهار می‌کردند که به عنوان نایب مسیح بر کل جهان قدرت و حاکمیت دارند و یا این ادعا را مطرح می‌کردند که می‌توانند در هر امری که گناه در آن انجام گرفته است-یعنی در همه امور- دخالت کنند.»[1]

با تصور منطقی از فضای حاکم بر کلیسا و نوع رفتار کلیسا، ابعاد اعتراض‌های ویکلیف و چگونگی آن روشن‌تر می‌شود.

 

طلوع خورشید اصلاحات

جان ویکلیف در سال 1330 میلادی در خانواده‌ای ثروتمند و زمین‌دار در انگلستان دیده به جهان گشود. همین امر سبب شد که جان با فراغت از دغدغه معیشت به تحصیل علم بپردازد. بنابراین برای تحصیل وارد آکسفورد شد.

مدتی به تحصیل ادامه داد تا اینکه پس از مدتی تحصیلات خود را به پایان رساند و به سرپرستی کالج بالیول منصوب شد. البته این سمت، کفاف مخارج زندگی او را نمی‌داد و شغل درآمدزایی به شمار نمی‌آمد.

بنابراین جان به فکر افتاد تا مخارجش را از راهی که در آن زمان رایج بود بدست بیاورد. او برای تامین هزینه‌های زندگی منصبی در کلیسا پذیرفت ولی به روایت تونی لین وظایف و مسئولیت های کلیسایی خود را انجام نمی‌داد.[2]

جان تا سال 1371  مشغول مطالعه و تحقیق بود و در این زمان تقریبا یک فیلسوف و عالم الهی برجسته دانشگاه آکسفورد محسوب می‌شد.

 

مخالفت با کلیسا تا زمان مرگ

ویکلیف پس از شهرت روزافزون، انتقادهایش را با تدوین آموزه‌های تند علیه کلیسا شروع کرد. او استدلال می‌کرد که تنها اشخاص دیندار می‌توانند به درستی و با عدالت حکمرانی کنند و کسانی که در دیرها هستند و متعهّد شده‌اند که در فقر زندگی کنند نباید ثروت‌ها و دارایی‌های فراوان را ذخیره کنند؛ زیرا علاوه بر اینکه این کار ناعادلانه است این دارایی‌ها نیز از نظر شرعی متعلق به ایشان نیست. بنابراین هرگونه مالیات با عنوان غفران گناه محکوم است.

در این دوره حکومت انگلستان مشغول جنگ با فرانسه بود و از عهده هزینه جنگ بر نمی‌آمد. زیرا کلیسای انگلستان که صاحب یک سوم کل امپراتوری انگلستان بود خود را از پرداخت مالیات معاف می‌دانست.

بنابراین تعالیم ویکلیف از طرف حکومت با استقبال مناسبی روبرو شد؛ زیرا حکومت با استناد به این آموزه‌ها  می‌توانست از روحانیون ثروتمند مالیات خوبی وصول کند.

این مساله سبب شد که ویکلیف مورد غضب کلیسا واقع شود اما در سال 1378 میلادی با ایجاد شقاق بزرگ[3] (وجود دو پاپ همزمان در ایتالیا و فرانسه)در کلیسا، ویکلیف از تهدید های کلیسا در امان ماند. زیرا امور کلیسا آشفته‌تر از آن بود که بتواند به بحرانی خارج از خود بپردازد.

اما این مساله سبب آرامش دائمی او نگردید. زیرا با ارائه تعالیم تندتر علیه کلیسا، علاقمندان به کلیسا او را در سال 1381 از دانشگاه اخراج کردند.

جان ویکلیف پس از اخراج از آکسفورد به لوترورث (Lutterworth)رفت و تا زمان فرا رسیدن مرگی که در اثر سکته در سال 1384 پدیدار شد در همان جا اقامت گزید.

 

آراء ویکلیف

ستاره صبح جنبش اصلاح دینی هنگامی علیه کلیسا اعتراض کرد که کسی جرات کوچک‌ترین انتقاد از این نهاد قدرتمند را نداشت. نظریات ویکلیف گرچه امروزه ممکن است تکراری و بدون تاثیر خاصی تلقی شوند ولی با توجه به فضایی که جان در آن می‌زیست نه تنها تاثیرگذار بوده بلکه از اصلی‌ترین پایه های تئوری‌های نهضت اصلاح به حساب می‌آیند.

اینک به برخی از مهم‌ترین اندیشه های او اشاره می‌کنیم:

1- کتاب مقدس ، بالاترین مرجع بالاترین مرجع دینی: ویکلیف با پرداختن به این نظریه از کلیسای کاتولیک رسما جدا شد. زیرا کلیسا بالاترین مرجع دینی را پاپ می‌دانست که حتی فهم همین کتاب مقدس نیز با او بود.[4]

2- قدرت نداشتن پاپ: ویکلیف معتقد بود که نظام پاپی نهادی است که توسط انسان ها ایجاد شده و نه توسط خدا.او نیز مانند ویلیام آکمی استدلال می‌کرد که قدرت پاپ نباید در امور دنیوی و حکومتی اعمال شود.

از نظر ویکلیف، این مقام پاپی نیست که به پاپ قدرت می‌بخشد بلکه میزان قدرت پاپ وابسته به این است که یک پاپ چقدر از شخصیت و منش اخلاقی پترس برخوردار باشد. بنابراین پاپی که از مسیح پیروی نکند همان دجال است.[5]

3- تبدل جوهر: کلیسای کاتولیک معتقد بود که در مراسم عشای ربانی نان و شراب تبدیل به گوشت و خون مسیح می‌شود اما ویکلیف با این نظریه مخالفت کرد و مدعی شد که این مساله سر از تناقض فلسفی در می‌آورد.

او این آموزه را به دلایل مختلف رد کرد. از نظر او این آموزه ریشه در کتاب مقدس نداشت و در واقع مخالف آن بود و در دوران معاصر ابداع شده بود. به نظر ویکلیف نان و شراب آنچه هستند باقی می‌مانند و فقط در شورای چهارم لاتران در سال 1215 بود که مساله تبدیل نان و شراب مطرح شد.

4- آمرزیدگی بدون دخالت عمل: در قرون اولیه و در دوران آباء کلیسا بین آگوستین و پلاگیوس در مورد اینکه " عمل انسان در آمرزش موثر است یا نه " نزاعی درگرفت.

در همان سال‌ها و با کمک امپراتوران جبرگرا پلاگیوس محکوم شد اما در اواخر قرون وسطی باز اندیشه‌های پلاگیوس رواج یافت. در این هنگام در انگلستان عده‌ای شروع به مخالفت با این اندیشه پلاگیوس کردند که سرآمد آنان ویکلیف بود.[6] [7]

 

آثار جان

  ویکلیف که در قرن چهارده می‌زیست هنگامی انتقاد از کلیسا را شروع کرد که کلیسا در اوج اقتدار بود. برای مثال چنانکه گفته شد فقط یک سوم انگلستان تحت قیمومیت کلیسای این امپراتوری بود و پاپ‌ها که خود از اداره چنین ثروت عظیمی عاجز بودند معمولا سرپرستی آن را به امپراتور واگذار می‌کردند.

 در این فضای بسته که توسط کلیسا ایجاد شده بود ویکلیف یکی از نخستین الهی‌دانانی بود که با نوشته‌هایش توانست هیمنه کلیسا را در هم بشکند.

از این رو به برخی از مهم‌ترین آثار او که دربر گیرنده نظریات مهم او نیز هست اشاره می‌کنیم:

1- عشای ربانی: ویکلیف در این کتاب با آموزه تبدل جوهری در مراسم عشای ربانی که کلیسا آن را بنا نهاده بود مخالفت کرد.

2- ارتداد: ویکلیف در این اثر که در سال 1379 و یک سال قبل از عشای ربانی تدوین شده به مخالفت با آموزه تبدل جوهری پرداخت.

3- قدرت پاپ: ویکلیف این کتاب را در سال 1379 تالیف کرد و در آن به نهاد پاپی حمله ور شد. او در این اثر خود متذکر شد که نهاد پاپی ساخته و پرداخته انسان هاست و توسط خدا ایجاد نشده، بنابراین میزان قدرت پاپ وابسته به این است که یک پاپ چقدر از شخصیت و منش اخلاقی پترس برخوردار باشد.

4- حقیقت کتاب مقدس: جان ویکلیف در این اثر خود بیان می‌کند که کتاب مقدس شامل تمام مواردی است که برای نجات ضروری است و به تنهایی کافی است و احتیاجی به سنن اضافی ندارد. از این‌رو آن را معیار نهایی معرفی می‌کند و مدعی می‌شود که کلیسا، سنت، شوراهای کلیسایی و حتی شخص پاپ باید بر اساس آن مورد آزمون قرار گیرند.  

5- ترجمه کتاب مقدس: ویکلیف با دو انگیزه دینی و سیاسی اقدام به ترجمه کتاب مقدس کرد. اما معنوی بودن آن از این رو بود که غیر روحانیان نیز می‌توانستند به شریعت الهی دست یابند و جنبه سیاسی آن، مبارزه ویکلیف با کلیسا در امر آموزش و تفسیر کتاب مقدس بود؛ زیرا ویکلیف معتقد بود که با این ترجمه مردم از تفاوت‌های آشکار میان دیدگاه های کلیسا و رهبران فاسد آن با کتاب مقدس آگاه می‌شوند.[8]

 

ویکلیف و کلیسای داغ داغ!

طبیعی است که وقتی شخصی در چنین حال و هوایی به مقابله با بدعت های کلیسا بپردازد از آزار و اذیت‌ها در امان نخواهد ماند. ویکلیف نیز از این قاعده مستثنی نماند و آتش غضب کلیسا را نسبت به خود تا بالاترین شعله‌اش فروزان کرد.

او که بی‌پروا کلیسا را به باد انتقاد گرفته بود سبب ایجاد نهضتی گردید که به لولاردها(Lollards) معروف شدند. لولاردها از طریق آشنا ساختن مردم با کتاب مقدس به زبان انگلیسی، شروع به تشدید نارضایتی مردم از کلیسا کردند و کلیسا نیز تمام این موارد را با وجود این که ویکلیف پیش از این درگذشته بود به پای ویکلیف گذاشت.

در نتیجه بیست و شش سال پس از مرگ جان یعنی در سال 1410 کتاب‌هایش توسط اسقف اعظم پراگ سوزانده شد و چهل و چهار سال پس از مرگ او که نهضت اصلاح پررنگ‌تر شده بود یعنی در سال 1428 کلیسا دستور داد تا استخوان‌های ویکلیف از قبر خارج شده و سوزانده شود!![9] 

ویکلیف همچنان منفور کلیسا بود تا اینکه نهضت اصلاح در قرن هفده به بار نشست و در بسیاری از کلیساهای نوپای پروتستانی از او به احترام یاد شد.

مقاله

نویسنده محمد صادق احمدي
جایگاه در درختواره ادیان ابراهیمی - مسیحیت

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

فردریک شلایر ماخر Friedrich Schleiermacher

فردریک شلایر ماخر Friedrich Schleiermacher

معمولا هر پدیده سنّتی وقتی با یک جریان جدید مواجه شود، اگر باهم هم‌خوانی نداشته باشند، هیچ‌یک، دیگری را نمی‌پذیرند و هر دو نافی هم می‌شوند. در بررسی تاریخ کلیسا، اعم از کاتولیک و پروتستان، نیز دقیقا به‌همین تقابل می‌رسیم؛ تقابل دیدگاه‌های سنّتی و مدرن.
No image

شراب Wine

No image

پاپ ویگیلیوس Pope Vigilius

No image

صخره Petros, Cephas

No image

ماروزیا MAROZIA

پر بازدیدترین ها

Powered by TayaCMS