دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

اخلاق مسیحی

No image
اخلاق مسیحی

كلمات كليدي : اخلاق مسيحي، الاهيات اخلاق، قانون طبيعي، هفت فضيلت، هفت گناه

نویسنده : محمد حقاني فضل

اخلاق مسیحی، یا الاهیات اخلاق،[1] شاخه‌ای از الاهیات مسیحی است که با تکیه بر الهام و مکاشفة الاهی، به تعریف و تعیین رفتارهای درست (فضایل) و نادرست (رذایل) از نگاه مسیحی می‌پردازد.[2]

 

منابع اخلاق مسیحی

در الاهیات اخلاق از منابع متعددی استفاده می‌شود و نوشته‌های جامع اخلاق مسیحی از چهار منبع متمایز استفاده می‌کنند: (1) کتاب مقدس و سنت مسیحی؛ (2) اصول و روش‌های فلسفی؛ (3) علوم تجربی و سایر معارف بشری؛ و (4) تجربة عام بشری.[3]

تقریباً تمامی عالمان اخلاق مسیحی کتاب مقدس، سنت و تعالیم کلیسا را به‌عنوان منابع الهامی اخلاق می‌پذیرند؛ اما بر سر چگونگی روابط این منابعِ وحیانی با یکدیگر و نیز با سایر منابعِ مورد استفاده در اخلاق مسیحی اختلاف نظر دارند. سه گروه عمده مسیحی ــ کاتولیک، ارتدوکس شرقی و پروتستان ــ و سنت‌های اخلاقی وابسته به آنها در میزان تأکید بر این منابع نظرات خاص خود را دارند. هرچند در نظر، هر سه گروه تأکید اصلی را به کتاب مقدس اختصاص می‌دهند، لکن در مورد اینکه کتاب مقدس چه میزان و چگونه باید استفاده شود اتفاق‌نظر ندارند. در مورد سنت، تأکید خاصی، به‌ویژه در سنت ارتدوکس شرقی، بر تعالیم دوره آباء و نیز شوراهای آن دوره می‌شود. تعالیم کلیساییِ صحیح و دارای حجیت شکل خاصی از سنت است که در شوراهای کلیساها یافت می‌شود.[4]

علی‌رغم اتفاق‌نظری که درباره منابع الهامی اخلاق وجود دارد، اخلاق مسیحی همیشه با این مسئله درگیر بوده است که آیا می‌توان بر طبیعت بشر، خرد بشر و تجربه بشر به‌عنوان منابعی برای خرد و دانش اخلاقی تکیه کرد. کلیسای کاتولیک بر قانون طبیعی ــ که مبتنی است بر توان خرد بشر برای رسیدن به دانش اخلاقی ــ تأکید کرده است. اما کلیسای ارتدوکس شرقی و پروتستان نسبت به قابل‌اعتماد بودن خرد و تجربه بشر در رسیدن به دانش اخلاقی تردید داشته‌اند؛ اگرچه امروزه بسیاری از عالمان اخلاقی این دو سنت به خرد انسان نقشی مهم ــ و البته همچنان فرعی ــ می‌دهند. [5]

 

کتاب مقدس و اخلاق مسیحی

چنان‌که اشاره شد در میان منابع اخلاق مسیحی، کتاب مقدس مهم‌ترین جایگاه را دارد؛ به نحوی که می‌توان گفت: «کتاب مقدس منبع اصلی اخلاق مسیحی است» و «هیچ اخلاق مسیحی‌ای وجود ندارد که حجیت کتاب مقدس را انکار کند؛ زیرا مسیحیت جدای از کتاب مقدس هویت ماندگاری ندارد». مسیحیان همواره کتاب مقدس را بخشی از موعظه‌ها، نکوهش‌ها، اصلاح‌ها و تمرین‌هایشان برای درستکاری می‌دانند و این کتاب را برای انجام این کارها مفید می‌دانند. کلیساهای مسیحی تقریباً یک‌صدا اعلام کرده‌اند که کتاب مقدس مرجع بینش و قضاوت اخلاقی است.[6]

تعیینِ «بالاترین خوبی» یکی از مهم‌ترین بحث‌ها در هر نظام اخلاقی است؛ زیرا بدون تعیین این خوبی، اخلاقی‌بودن صرف تبعیت از یک سلسله قوانین است. مسیحیان برای تعیین این مهم به سراغ کتاب مقدس می‌روند و این کتاب را منبع پاسخ‌دادن به این مسئله اساسی در اخلاق می‌دانند. به علت تعیین این خوبی در پرتو الهام الاهی است که از نظر اخلاق مسیحی، گناه به‌عنوان صدمه‌زدن به حرکت اساسی انسان به سوی خدا است نه صرف شکستن یک قانون؛ و فضیلت نیز ظرفیت یک فرد است برای آنکه آزادانه و آگاهانه به نحوی عمل کند که پیروی او از عیسی مسیح را نشان دهد.[7]

علاوه بر نقش مهمی که کتاب مقدس در تعیین هدف و جهت‌گیری کلیِ اخلاق مسیحی دارد، بسیاری از مطالب و داستان‌های کتاب مقدس نیز در شکل‌دادن به آموزه‌های اخلاق مسیحی نقش تعیین‌کننده‌ای دارند؛ مانند هفت قانون نوح (که مسیحیان معمولاً آن‌ها را به سه قانون کاهش می‌دهند: پرهیز از زنا، قتل و بت‌پرستی) و یا قوانین مطرح در عهد قدیم؛ زیرا گرچه مسیحیان خود را ملزم به رعایت تمام 613 دستوری که در سفر خروج آمده است نمی‌دانند، اما «ده فرمان» نقش برجسته‌ای در اخلاق مسیحی دارد.[8] همچنین برخی از رفتارهای شخصیت‌های عهدقدیم به‌عنوان اصول اخلاقی مطرح می‌شوند؛ رفتارهایی مانند حفظ خانواده، محافظت از دارایی خانواده و حفاظت از اجتماع.[9]

تأثیر کتاب مقدس بر آموزه‌های اخلاقی مسیحی بیش از این‌هاست و می‌توان به نمونه‌های متعدد دیگری نیز در این زمینه اشاره کرد؛ برای مثال، کتاب مقدس دستوراتی درباره زنا در سفر خروج و همچنین انجیل متی داده که پایه آموزه‌های اخلاقی مسیحیان در این زمینه است. دیدگاه مسیحیان دربارة طلاق بر اساس آیاتی از کتاب‌های تثنیه، متی و مرقس شکل گرفته است. در کتاب مقدس، به نحو مبسوطی از محدودیت‌ها در روابط جنسی سخن گفته شده است. همجنس‌بازی نیز هم در عهدقدیم و هم در عهدجدید مورد توجه بوده است؛ برای مثال در کتاب لاویان برای همجنس‌بازی مردان حکم مرگ تعیین شده است. عهدقدیم «ازدواج جهت تولید نسل» را ملاک و معیار رفتار درست جنسی معرفی می‌کند. همچنین در برخی موارد نیز مسیحیان مسائل اخلاقی را بر اساس فهمشان از کتاب مقدس شکل می‌دهند؛ برای مثال گرچه کتاب مقدس درباره سقط جنین سخنی نگفته است اما برخی از عبارات این کتاب مستندِ مسیحیان برای شکل دادن به نگاه اخلاقی مسیحی در این باره بوده‌اند؛ عباراتی مانند پیدایش 4:1، ایوب 31: 15، اشعیا 44: 24 و 49: 1-5، و ارمیا 1: 5.[10]

 

مسیحیان اولیه

مسیحیت در فضایی رشد و گسترش یافت که فلاسفه و مکاتب فلسفی یونان باستان مباحث اخلاقی متعددی را در آن مطرح کرده بودند؛ با این حال، مباحث اخلاقی مسیحیان بر مطالب و مسائل جدیدی تأکید داشت؛ مسائلی مانند رابطه انسان و خدا، شأن و ارزش ذاتی افراد، تقدم و برتری محبت، درستکاری درونی در مقابل انجام وظیفة قانونیِ صرف، فضیلت فروتنی، فیض، و پاکدامنی.[11]

سده‌های اولیه مسیحیت ایامی بود که مسیحیان تحت شکنجه و آزار حکومت روم قرار داشتند؛ در نتیجه، یکی از بحث‌های مطرح در اخلاق مسیحیِ اولیه این بود که مؤمنان چگونه باید مقامات رومی گزارش بدهند و چه اخباری را و چگونه باید به آنان بدهند.[12]

در زمان حکومت کنستانتین (312-337م)، مسیحیت یکی از ادیان رسمی امپراتوری اعلام شد و بدین ترتیب از آزارها و شکنجه‌ها رهایی یافت. در نتیجه، مباحث مربوط به الاهیات و نیز اخلاق مسیحی آزادانه مورد بحث قرار گرفتند. در زمان امپراتور تئودسیوس (379-395م) مسیحیت به دین دولتیِ امپراتوری تبدیل گشت. با به قدرت رسیدن مسیحیان، دایرة مباحث اخلاق مسیحی نیز گسترده‌تر شد و حتی به بحث دربارة نقش دولت نیز پرداخت.

 

دوره آبای کلیسا

آبای کلیسا به‌ندرت مسائل اخلاقی را از دیدگاهی صرفاً فلسفی و مجزای از الهام الاهی بررسی می‌کردند؛ با این حال از مباحث فلسفی استفاده می‌کردند. عالمان سده‌های نخستین همچون ژوستین، ایرنئوس، ترتولیان، کلمنت اسکندرانی، اریگن و ... از دیدگاه خاص مسیحی درباره اخلاق می‌نوشتند.

می‌توان آمبروز (340؟-397م) را اولین عالم اخلاق برجسته دانست. او تأکید بسیاری بر فضایل چهار‌گانه اصلی داشت. این نظر او در قرون وسطا رواج و بسط یافت. در میان آبای کلیسا، آگوستین (354-430م) را باید بزرگ‌ترین فیلسوف و عالم اخلاقی دانست. او در نظراتش از اندیشه‌های افلاطون استفاده می‌برد. او دربارة هدف از زندگی این نظر یونانیان را پذیرفت که بالاترین هدفِ اخلاقی رسیدن به سعادت و رضایت در زندگی است؛ اما او تأکید می‌‌کرد که سعادت و رضایت را تنها می‌توان در خدا یافت. او «قانون ابدی» را مطرح کرد. این قانون از انسان می‌خواهد که نظم طبیعی را حفظ کند و آن را مخدوش نکند. از آنجا که خداوند این قانون را در قلب انسان‌ها قرار داده است، این قانونْ «قانون طبیعی»[13] است و وجدان هر فرد او را از آن آگاه می‌کند. آگوستین می‌گفت انسان‌ها باید از این قانون تبعیت کنند و در واقع، گناهْ سرپیچی از این قانون در عمل، گفتار یا نیت است. طبق اعتقاد او، انسان که به سبب گناهِ اصلی سقوط کرده و ارادة پاک خویش را از دست داده است، تنها به وسیله فیض الاهی می‌تواند به درستکاری دست بیابد.[14]

 

اخلاق کاتولیکی در قرون وسطا و دورة معاصر

در قرن سیزدهم توماس آکویناس و سایر متفکران آن دوره، نظریه چهار فضیلت اصلی (عدالت، شجاعت، اعتدال و احتیاط) را از افلاطون گرفتند و سه فضیلت ایمان، امید و نیکوکاری را به آن افزودند. این فضایل به هفت فضیلت شناخته می‌شوند. در مقابل این‌ها هفت گناه بزرگ نیز در اخلاق مسیحی مطرح است. این هفت گناه عبارت‌اند از: غرور، طمع، شهوت، حسادت، شکم‌پرستی، خشم و تنبلی. علت برجسته‌کردن این هفت گناه فقط این نیست که این‌ها تخلفات بزرگی از قانون اخلاقی هستند بلکه به این دلیل است که این گناه‌ها سرمنشأ سایر گناهان نیز هستند.[15]

در این دوره فلسفه و الاهیات مسیحی با استفاده از آثار ارسطو ــ که تا پیش از آن برای الاهیدانان مسیحی ناشناخته مانده بود ــ رشد و بسط فراوانی یافت. نوشته‌های کسانی چون آلبرت کبیر، توماس آکویناس، بوناونتورا، و دانس ‌اسکوتوس به رشد فلسفه مسیحی به‌ویژه فلسفه مَدْرَسی (اِسکولاستیک) کمک شایانی کرد. اخلاق مسیحی نیز سرنوشت مشابهی داشت و رنگی فلسفی به خود گرفت. آکویناس در شرح و تفسیرهایش بر نوشته‌های اخلاقی ارسطو، مسائل اخلاقی را با شیوه و روشی فلسفی بررسی می‌کرد. بسیاری از الاهیدانان و متفکران کاتولیک در دوره‌های بعدی نیز آرا و نظرات خود را بر ارکانی استوار کرده‌اند که آکویناس در این باب بنیان گذاشت. در کتاب جامع الاهیات، توماس آکویناس اخلاق را در بافت الاهیات قرار می‌دهد؛ برای مثال او در بحث از خرید و فروش می‌گوید که گرچه ممکن است گران‌فروشی طبق قوانین انسانی مجاز باشد، اما قانون الاهی «چیزی را که خلاف فضایل اخلاقی باشد بی‌مجازات نمی‌گذارد».[16] آکویناس برای فهم بشر در مسائل اخلاقی نیز جایگاه مهمی قائل بود و اعتقاد داشت تفکر دربارة تمایلات طبیعی انسانْ قانونی را کشف می‌کند؛ این قانون که او آن را «قانونی طبیعی» می‌نامید «مشارکت انسان در قانون الاهی است».[17]

البته باید توجه داشت که گرچه در این دوره تفکر فلسفی نقش مهمی در اخلاق مسیحی داشت؛ اما همچنان اخلاق مسیحی (یا الاهیات اخلاق) با اخلاق فلسفی متفاوت بود. تفاوت بین این دو ناشی از منابع آنها است. اخلاق فلسفی بر عقل و تجربه انسانی متکی است و نقشی برای ایمان و وحی قائل نیست؛ اما اخلاق مسیحی، حتی در قرون وسطا که با بحث‌های فلسفی آمیختگی بسیاری یافته بود، وحی و ایمان را اساس و پایه تأملات اخلاقی خود می‌دانست.[18]

در سده‌های چهاردهم و پانزدهم، به علت رواج فلسفة نام‌گرایی[19] مباحث اخلاقی دچار رکود شده بود؛ اما در قرن شانزدهم مجدداً مباحث اخلاقی رونق یافت. یکی از مباحثی که در این دوره مورد بحث بود مسئلة عمل در حالت تردید و شک بود که به آموزة احتمال‌گرایی[20] انجامید. در قرن هفدهم و هجدهم میلادی آثاری بزرگ و کاملاً فلسفی در باب اخلاق پدیدار شدند و افراد بسیاری که مسیحی بودند اخلاقی کاملاً فلسفی مطرح کردند.

در دوره معاصر، شورای واتیکان دوم تأثیر بسیاری بر اخلاق مسیحی در بین کاتولیک‌ها گذاشته است. اکنون بر گفت‌وگوی با دیگر مسیحیان، غیرمسیحیان و دنیای جدید تأکید بیشتری می‌شود. تلاش می‌شود تا دوئیت بین ماورا‌ءالطبیعه و طبیعت کم شود. انجیل، فیض، عیسی مسیح، و کتاب مقدس با آنچه در زندگی روزمره دنیایی رخ می‌دهد مربوط دانسته می‌شود. الاهیات اخلاق معاصر بر فرد و ارزش‌ها و دیدگاه‌های فرد تأکید بیشتری می‌کند. دیگر یک الاهیات اخلاقِ یکپارچة مبتنی بر قانونی طبیعی وجود ندارد؛ در مقابل، رویکردهای فلسفی گوناگونی برای حل مباحث اخلاقی به کار گرفته می‌شوند. در کل می‌توان گفت تأکیدها از طبیعت به فرد، از عینی‌بودن به ذهنی‌بودن، و از نظم به آزادی تغییر کرده‌اند.[21]

 

اخلاق ارتدوکسی

نقطه تمایز اخلاق ارتدوکسی، هم در بخش یونانی و هم در بخش روسی آن، از سایر اخلاق‌های مسیحی تأکید آن بر سنت است. اردتوکس‌ها سنت، و به‌ویژه تعالیم پدران کلیسا، را منبعی مهم برای معرفت اخلاقی می‌دانند. مشخصة اصلی اخلاق اردتوکسی نیز رابطة آن با معنویت است. در این سنت، هدف از زندگی اخلاقی «شبیه خدا شدن» است. راه رسیدن به این هدف زیبایی‌شناسی و دعا است. دعای همراه با تعمق و تفکر بخشی از تلاش برای رسیدن به این هدف است. این اخلاقِ کمال‌گرا از مؤمنان می‌خواهد تا پیوسته در حیات الاهی عمیق‌تر شوند.

در سنت ارتدوکسی نسبت به اینکه قانون طبیعی می‌تواند منبعی برای معرفت اخلاقی باشد اختلاف نظر وجود دارد. به نظر می‌رسد جدل‌های ارتدوکس‌ها و کاتولیک‌ها در طول تاریخ بر نوع نگاه ارتدوکس‌ها به آموزة قانون طبیعی تأثیر گذاشته است.[22]

 

اخلاق پروتستانی

پروتستان‌ها که با تسلط پاپ و سلسله مراتب کلیسایی مخالف بودند، آموزة «کشیش‌بودن همگان» را مطرح کردند. از سوی دیگر، پروتستان‌ها با شعار «فقط کتاب مقدس» سنت کلیسایی را نیز کنار گذاشتند. در چنین فضایی، بسیاری از پروتستان‌ها تلاش کردند تا یک نظام اخلاقی را به‌طور مستقیم از کتاب مقدس استخراج کنند؛ در نتیجه، در بین پروتستان‌ها شاهد تنوع و تکثر آرا و رویکردها به اخلاق هستیم.[23]

تأکید پروتستانتیسم بر اولویت و تقدم کتاب مقدس و کنار گذاشتن سنت کلیسایی، نقطه تمایز اخلاق این گروه از دو گروه کاتولیک و ارتدوکس است. اخلاق پروتستانی را «اخلاق الهامی» توصیف کرده‌اند؛ زیرا پروتستان‌ها معمولاً در حوزة‌ اخلاق متکی بر کتاب مقدس‌اند و به بحث‌های دقیق فلسفی دربارة اعمال و رفتار‌ها نمی‌پردازند. در کل، پروتستان‌ها نسبت به کاتولیک‌ها اهمیت بیشتری به جنبه‌های الاهیاتی اخلاق مسیحی می‌دهند. اخلاق کاتولیکی تمایل دارد که زندگی اخلاقی در این جهان را در پرتو قانون طبیعی بفهمد، در حالی که پروتستانتیسم عموماً زندگی اخلاقی در این جهان را در ارتباط با کتاب مقدس و دغدغه‌های الاهیاتی درک می‌کند؛ برای مثال اخلاق پروتسانی عمدتاً با نگاهی الاهیاتی، گناه را فقدان ایمان می‌بیند، در حالی که کاتولیک‌ها گناه را عمدتاً به‌عنوان رفتارهایی که به لحاظ اخلاقی اشتباه هستند درک می‌کنند.[24]

یکی از مهم‌ترین چالش‌هایی که در اخلاق پروتستانی رخ داد، مطرح شدن و رواج‌یافتن نقادی کتاب مقدس بود. از آنجا که پروتستان‌ها در فهم مسائل اخلاقی تأکید بسیاری بر آموزه‌ها و عبارات کتاب مقدس داشتند، این نقد‌ها چالشی جدی برای آنان به حساب می‌آمد. گرچه هنوز هم گروه‌های بنیادگرای پروتستان کتاب مقدس را به‌عنوان معیار اصلی قواعد و معیارهای اخلاقی می‌دانند که خداوند آن را فرستاده است تا مسیحیان در هر زمانی از آن تبعیت کنند، بسیاری از پروتستان‌ها برای فهم کتاب مقدس به سراغ نقد تاریخی می‌روند. بسیاری از پروتستان‌های معاصر کتاب مقدس را حاوی توصیف اعمال خداوند در تاریخ می‌دانند و معتقدند پیروان مسیح باید به این اعمال الاهی پاسخی مناسب بدهند.[25]

 

جنبش‌ها و مباحث جدید در اخلاق مسیحی

در دوره معاصر بحث‌های قبلی مسیحی همچنان ادامه یافته‌اند. البته اخلاق مسیحی از جریانات متعددی نیز تأثیر پذیرفته است، از جمله خردگرایی عصر روشنگری، اخلاق کانتی، ایده‌آلیسم، پراگماتیسم و سایر مکاتبی که در دورة مدرن در اروپا و کشورهای مسیحی پدید آمدند.

یکی از جریان‌های اخیر در اخلاق مسیحی، رواج عبارت «مسیح چه می‌کرد؟» در دهة 1990م در ایالات متحده بود؛ این عبارت به شعار بسیاری از مسیحیان انجیلی تبدیل شده بود که از این عبارت استفاده می‌کردند تا یادآوری کنند که مسیحیان وظیفه دارند به نحوی عمل کنند که «عشق مسیح» در رفتار اخلاقی آنان بروز بیابد. یکی دیگر از جریان‌هایی که در اخلاق مسیحی مطرح شده «آنارشیسم مسیحی» است. این نهضت تمام قوانین را رد می‌کند؛ اما با این حال، درجة بالایی از اخلاق‌گرایی را دارد. این گروه، در بین آموزه‌های اخلاقی کتاب مقدس بیش از همه بر «موعظه بالای کوه» و نیز دعوت مسیح به «عدم مقاومت در برابر بدی‌ها و برگرداندن روی دیگر صورت» تأکید می‌کنند. پایه اصلی این نهضت «مخالفت با خشونت» است. آنان این عبارت تولستوی، نویسنده شهیر روس، را عبارت کلیدی خود می‌دانند که «ملکوت خداوند در درون تو است». این گروه با وجود دولت نیز مخالف است؛ زیرا آن را خشن، نیرنگ‌آمیز و شکلی از بت‌پرستی می‌داند.[26]

در دورة معاصر مسائل اخلاقی جدید بسیاری نیز در مقابل عالمان اخلاق مسیحی قرار دارد. الاهیات اخلاق امروزه باید به مسائلی بپردازد که بسیاری از آنها ناشی از تکنولوژی و نحوة زندگی مدرن هستند؛ مسائلی مانند چگونگی استفاده از جنگ‌افزارهای پیشرفته، مسئولیت افراد در مؤسسات سهامی، خواست‌های عدالت اجتماعی، و تحولات در علوم پزشکی و زیست‌شناسی.[27]

 

نقدها بر اخلاق مسیحی

در دورة مدرن، نقدهای بسیاری بر اخلاق مسیحی و به‌ویژه آموزه‌های کتاب مقدس مطرح شده است. مبنای بسیاری از این نقد‌ها باورهای انسان مدرن است؛ از این رو، لبه این نقد‌ها به جانب آموزه‌های کتاب مقدس دربارة مشرکان، همجنس‌بازی و محیط زیست است.[28] با توجه به این انتقادها، برخی دربارة کتاب مقدس گفته‌اند که «این کتاب هم آموزه‌های خوب دارد هم آموزه‌های شرّ» و اینکه این کتاب «از نظر اخلاقی متناقض است».[29]

گرچه بسیاری از نقدهای اخلاقی واردشده بر کتاب مقدس ناشی از تفکرات مدرن هستند، اما برخی از نقدهای مطرح‌شده قابل تأمل‌اند؛ برای مثال ظاهر کتاب مقدس چنین است که با فروختن دختران به بردگی موافق است (خروج، 21: 7). طبق نقل کتاب مقدس، خداوند مردم را به جرم گناه دیگران مجازات می‌کند؛ برای مثال به علت گناه دو نفر (آدم و حوا)، تمام مادران روی زمین را با زایمان دردآور تنبیه می‌کند. فرزندان افراد مشرک را تا چهار نسل به علت گناه پدرانشان مجازات می‌کند. 24000 نفر از بنی‌اسرائیل را به علت آنکه برخی از آنان گناه کرده بودند می‌کشد (اعداد، 25: 1-9). هفتاد هزار نفر از بنی‌اسرائیل را به علت گناه داوود می‌کشد (دوم‌سموئیل، 24: 10-15) و دو خرس از جنگل می‌فرستد تا 42 کودک را بدرند، زیرا آن کودکان فردی را مسخره کرده بودند (دوم‌پادشاهان، 2: 23-25). نقدهایی از این دست دربارة عهدجدید نیز مطرح شده‌اند. برای مثال، عهدجدید سخنانی را به عیسی نسبت می‌دهد که رنگ و بوی قوم‌گرایی و نژادپرستی دارد: «پس عیسی از آنجا بیرون شده به دیار صُور و صیدون رفت. ناگاه زن کنعانیه‌ای از آن حدود بیرون آمده‌ فریادکنان وی را گفت: ”ای سرور، ای پسر داوود، بر من رحم کن زیرا دختر من سخت دیوانه است“. لیکن هیچ جوابش نداد تا شاگردان او پیش آمده‌، خواهش نمودند که ”او را مرخص فرمای زیرا در عقب ما شورش می‌کند“. او در جواب گفت: ”فرستاده نشده‌ام مگر به جهت گوسفندان گمشدة خاندان اسرائیل“. پس آن زن آمده او را پرستش کرده، گفت: ”ای سرور مرا یاری کن“. در جواب گفت که ”نان فرزندان را گرفتن و نزد سگان انداختن جایز نیست“» (متی، 15: 21-26) و یا «عیسی دوازده شاگرد خود را طلبیده، ایشان را بر ارواح پلید قدرت داد که آنها بیرون کنند و هر بیماری و رنجی را شفا دهند... بدیشان وصیت کرده، گفت: از راه امت‌ها[30] مروید و در بلدی از سامریان داخل مشوید، بلکه نزد گوسفندان گمشدة ‌اسرائیل بروید...» (متی، 10: 1-7).

علاوه بر نقدهای بر کتاب مقدس، گاه به نظام‌های اخلاقی فرقه‌های مسیحی نیز نقدهایی وارد شده است، برای مثال در نقد اخلاق ارتدوکسی گفته‌ شده است که این اخلاق جنبة جامعه‌سازی ندارد و نتوانسته است به میزان کافی اخلاق اجتماعی را رشد بدهد.[31]

مقاله

نویسنده محمد حقاني فضل
جایگاه در درختواره ادیان ابراهیمی - مسیحیت

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

فردریک شلایر ماخر Friedrich Schleiermacher

فردریک شلایر ماخر Friedrich Schleiermacher

معمولا هر پدیده سنّتی وقتی با یک جریان جدید مواجه شود، اگر باهم هم‌خوانی نداشته باشند، هیچ‌یک، دیگری را نمی‌پذیرند و هر دو نافی هم می‌شوند. در بررسی تاریخ کلیسا، اعم از کاتولیک و پروتستان، نیز دقیقا به‌همین تقابل می‌رسیم؛ تقابل دیدگاه‌های سنّتی و مدرن.
No image

شراب Wine

No image

پاپ ویگیلیوس Pope Vigilius

No image

صخره Petros, Cephas

No image

ماروزیا MAROZIA

پر بازدیدترین ها

Powered by TayaCMS